گیشه: معرفی فیلم Terminator Genisys
نظر منتقدان خارجی
Dan Jolin از مجلهی امپایر که به فیلم نمره ۴ از ۱۰ داده، مینویسد: «کارگردان فیلم، یعنی الِن تِیلور در این فیلم هم مانند «ثور: دنیای تاریک» به خوبی از پس کنترل کردن اوضاع برآمده و کارش را به خوبی انجام داده است، اما فیلمنامهی اثر چرخهای دائمی رو به زوال را طی میکند و همیشه در سراشیبی قرار گرفته است و تیلور نمیتواند کاری به جز تعقیب کردن سکانسها و ضبط مونولوگهای احمقانه انجام دهد». هنری بارنز در روزنامهی گاردین به فیلم ۴ از ۱۰ داده آن را یک بازی هالیوودی میداند: «نابودگر: رستگاری، نسخهی چهارم مجموعه ترمیناتور در بسیاری اوقات خستهکننده به نظر میرسید اما «جنسیس» مخاطب را عصبی میکند! «جنسیس» یک فیلم ریسکگریز هالیوودی است که از ترس سقوط تبدیل به اثری لال و بیمعنی و از همه مهمتر گیج و منگ و ساختگی شده و نام یک مجموعهی بزرگ در تاریخ را لکهدار کرده است. حقیقتا سازندگان فیلم هر چه بلد بودهاند را به داخل فیلم پرت کردهاند، بلکه چند تا از آنها جواب دهد». کریس ناشاواتای در اینترتینمنت ویکلی مینویسد: «داستان فیلم نه تنها گیجکننده است بلکه میتوان از آن به عنوان یک فاجعه نام برد. در ابعادی بالاتر این داستان یک خیانت بزرگ به همهی کسانی است که ۳۱ سال سلولهای مغز خود را درگیر چرخهی داستانی نابودگر کرده بودند». او به فیلم نمرهی ۴۲ از ۱۰۰ را اعطا کرده است. پنجمین شماره از سری فیلمهای نابودگر در متاکریتیک نمرهی آزاردهنده و غیرقابل قبول ۳۸ را دریافت کرده و مسیر رو به افول نمرات قسمتهای مختلف این مجموعه را با نهایت قدرت ادامه داده است.
یادداشت زومجی
۳۱ سال قبل، وقتی جیمز کامرون با قسمت اول نابودگر آن غوغا و آشوب را در سینما به پا کرد، تازگی عجیب و غریب فیلمی که ساخته بود بسیاری را جذب خود کرد. سفر در زمان، آن هم از آیندهای که روباتها دنیا را فرا گرفته بودند به تنهایی میتوانست جذبکننده و دیوانهوار باشد اما نابودگر با اکشنهای خاص و تازه و در آن زمان متفاوتش خواستنیتر هم شده بود. پس از ارائهی قسمت دوم توسط کامرون، بازهم همگان از فیلم استقبال کردند اما پس از گذشت ۱۲ سال، وقتی قسمت سوم توسط کارگردانی تازه ساخته و اکران شد، در عین این که چندین و چند ویژگی خوب و قابل قبول داشت اما به مانند زنگ خطری برای این سری به نظر میرسید. فیلم پر از اکشنهای ترمیناتوری و تعقیب و گریزهای خیابانی بود اما راستش را بخواهید شباهت غیر قابل انکاری با دو قسمت قبلی داشت و این پیام که «استخوانبندی این فیلمها هرگز عوض نمیشود و هربار صرفا با یک نابودگر خفنتر رو به رو میشویم» را زمزمه میکرد. پس از ۶ سال، مجددا نابودگر با قصهای جدید روی پردهی نقرهای رفت. داستان فیلم، اینبار به جای گذر از گذشته به همان نقطهی معروف که مخاطبان انتظارش را میکشیدند رسید و بالاخره آن آیندهی نابود شده را نشانمان داد. اینبار خبری از ماشینسواریهای خیابانی نبود و فیلم رسما تبدیل به یک بلاکباسترِ آخرالزمانیِ دوستداشتنی شده بود، تازه در راس بازیگرانش هم نام کریستین بیلِ معروف و محبوب به چشم میخورد. درست است که قسمت چهارم آنگونه که سازندگان در خواب دیده بودند نفروخت و از منتقدان هم نمرهی خارقالعادهای دریافت نکرد اما خوبیاش این بود که نمیتوانستیم آن را «تکراری» خطاب کنیم.
فیلم نه تنها در وهلهی اول، بلکه در بسیاری از ثانیهها بیشتر لایق نام Terminator 1: Remastered به نظر میرسد
«جنسیس» را میتوان پدیدهی به وجود آمده به خاطر یک تفکر غلط دانست. سازندگان که هنوز مجموعهی نابودگر را پولساز و محبوب میدیدند، با یک تفسیر غلط دریافتند که علت به واقعیت تبدیل نشدن خوابهایی که برای فروش نسخهی چهارم دیده بودند، چیزی نبوده جز «فاصله گرفتن از ریشهها». نمیدانم چرا هر وقت یک اثر در دنیای بازیهای رایانهای و سینما محبوبیتش کمتر از نسخههای قبلی خود میشود، سازندگان سراغ ریشهی گیاهان میروند! این دریافت غلط که حتی
جیمز کامرون هم آن را تایید کرده بود
، باعث خلق فاجعهای به نام «جنسیس» شد. علت ضعف پنجمین شمارهی سری فیلمهای نابودگر هم مشخص بود: سازندگان فیلم همهچیز را بالعکس فهمیده بودند. ماجرا از این قرار است که ما در سال ۲۰۱۵ هستیم، یعنی جایی که چند سالی است انواع و اقسام اکشنها در گیشهها غوغا میکنند. در این دوره، حتی پرش بزرگ نسخهی چهارم نسبت به گذشته و افزوده شدن یک سری از ویژگیهای خوب بلاکباسترهای بزرگ به آن هم نتوانست موفقیت باید و شاید را نصیب اثر کند، بعد سازندگان تصمیم گرفتهاند که همان ویژگیها را هم حذف کنند تا فیلم خدایی ناکرده از ریشهها فاصله نگیرد؟ مفهوم بازگشت به ریشههای آثار قبلی، این نیست که داستان را به زمان آنها ببریم و چند ویژگی موجود در قصههایشان را در داستان تغییر یافتهی خودمان به شکلی زشت و احمقانه پیاده کنیم. این دقیقا همانکاری است که نابودگر: جنسیس انجام میدهد. بلکه باید با بهرهبرداری از برترین ویژگیهای موجود در آنها، درک کنیم که چه چیزی دو فیلم کامرون را تبدیل به شاهکارهایی بیبدیل در زمان خود کرد و سعی در پیادهسازی آنها در خوانشی نوین که متناسب با بازار روز باشد داشته باشیم.
فیلم از همان لحظهی اولی که واردش میشویم، از لحاظ داستانی به معنی واقعی کلمه آزاردهنده به نظر میرسد. مخاطبی که پایش را به دنیای اثر میگذارد، از بیبرنامگی سازندگان رنج میکشد و از خود میپرسد که یعنی نویسندگان هیچ ایدهی تازهای به جز دوباره برگشتن به ابتدای قصه نداشتهاند؟ یعنی پس از ۳۱ سال دوباره یادشان افتاده که قصهی روزهای اول سارا کانر را روایت کنند؟ در وهلهی اول احساس میکنیم که فیلم بیشتر لایق نام Terminator 1: Remastered به نظر میرسد. کمی که میگذرد و با آن شبهِ تناقضها و تغییرات زیرپوستی بیمعنی مواجه میشویم، تازه میفهمیم ماجرا از آن چه که فکر میکردیم هم بدتر است. ناتوانی نویسندگان در کلمهکلمهی این قصهیِ مثلا جدیدِ کپیشده(!) به چشم میخورد و تو ذوق بیننده میزند. به طور مثال نقطهی آغازین داستان، جایی است که پس از ماجراهای نسخهی چهارم، جان کانر شبکهی آسمان را نابود کرده و حالا میخواهد همانگونه که به یاد داریم کایل ریس را برای حفاظت از مادرش به سال ۱۹۸۴ بفرستد اما ناگهان یک نابودگر گردن او را میگیرد و کریس کایل که دیگر در دستگاه انتقال قرار گرفته، پس از مشاهدهی این صحنه به گذشته میرود و با سارا کانر که برخلاف تصورش بزنبهادری برای خودش شده، رو به رو میشود. چند لحظه توقف... مگر ما داستان آمدن کایل به این زمان را در اولین فیلم از سری نابودگر ندیده بودیم؟ چرا کریس کایلِ ۳۱ سال قبل در سال در لحظات آخر انتقال، صحنهی گیر افتادن جان کانر را ندیده بود؟ این به وضوح یک تناقض مسخره، بیمعنی آزاردهنده و بیجهت است. بزرگترین عیب این «نابودگر» نیز همین است، حتی داستانش هم با نابودگرهایی که ما دیدهایم فرق دارد!( جالبتر این که سازندگان دم از ریشه و ساقه میزنند).
در بیان ساده باید گفت در «جنسیس» چیزی به نام استخوانبندی داستانی وجود ندارد
حتی اگر «جنسیس» را چیزی جدا از ترمیناتورهای قبلی در نظر بگیریم و بر تمام تناقضات داستانی آن چشم بپوشیم، باز هم با یک فیلمنامهی نزدیک به فاجعه رو به رو میشویم. هر چهقدر دنیای کامرون، بزرگسالانه و پر از ویژگیهای جدید بود، «جنسیس» تکرار مکررات، آن هم به مسخرهترین شکل ممکن است. «جنسیس» که بزرگی فیلمهای جیمز کامرون را در سفرهای زمانیاش میدانست، کورکورانه باورش شده بود که پیچیدهتر کردن آنها، فیلم خفنتری را به وجود میآورد. حال حدس بزنید چه شده است، داستان به چیزی تبدیل شده که حتی اگر در نظر مخاطب گنگ و نامفهوم نباشد، پر از سفرهایی در زمان است که جز کاستن از ارزش فیلم، هیچ چیز دیگری برای اثر به ارمغان نمیآورند. دیالوگهایی که خیلی از آنها برای پر کردن وقت به نظر میرسند، برخی تعاملات بی سر و تهی که بین شخصیتها شکل میگیرند و معلوم نیست چه ربطی به داستان و اثر دارند و چندین و چند عیب دیگر را هم به اینها اضافه کنید تا به خوبی سطح فیلمنامهی قوی و مستحکم(!) اثر را درک کرده باشید.
برای برخی از مخاطبان سینمای اکشن، فیلمنامه و داستان ارزشی بسیار اندک دارند اما متاسفانه ترمیناتور: جنسیس در این بخش هم پر از اشکال ظاهر شده است. یکی از دلایل محبوبیت قسمتهای اولیه سری ترمیناتور به این خاطر بود که در زمان خودش تصاویر ناب و متفاوتی از اکشن را ارائه میکرد. وقتی سومین قسمت از این مجموعه فیلمها عرضه شد، بسیاری از مخاطبان در انتقاد از آن گفته بودند که این اثر تقریبا اکشنِ برتری نسبت به آن چیزهای دیگری که بر روی پردهی نقرهای میبینیم ندارد. حتی قسمت چهارم با این که دنیای نمایشیاش را عوض کرده بود، بازهم کمبودهای اکشن بسیاری در وجودش حس میشد. جنسیس در این بخش رسما یک فاجعه است. فیلم نه تنها اکشن برتری نسبت به آثار بزرگ سینما ندارد، بلکه بیشتر مثل یک شوخی بچگانه به نظر میرسد. بسیاری از سکانسهای به ظاهر اکشن فیلم، کاملا کپیبرداری شده از روی آثار کامرون هستند اما سازندگان رعایت گروه سنی ۱۳+ فیلم را کردهاند و حتی برخی از آنها را نیز سادهتر و مسخره به تصویر کشیدهاند!
از معدود نکات مثبت حاضر در فیلم میتوان به تفاوت تعقیب و گریزها با یکدیگر اشاره کرد. همانگونه که از سه قسمت اول این مجموعه به یاد داریم، فیلم پر از صحنههای تعقیب و گریز است اما چیزی که آن را ارزشمند میکند تفاوت زیادی است که بین آنها احساس میشود. از حرکت سوار بر هلیکوپتر تا دویدن روی زمین و حرکت در خیابانها با سرعت بالا را میتوان در فیلم یافت کرد و این نکته، کمی از خستهکنندگی اثر میکاهد. در رابطه با گروه بازیگران فیلم نمیتوان حرف خاصی زد. فیلم قطعا بازیگران فوقالعادهای ندارد و بدون شک شما در جنسیس شاهد یک نقشآفرینی جذبکننده و متفاوت نخواهید بود. یک نفر مثل آرنولد با توجه به سنی که دارد، چیزی ارائه میکند که قابل قبول به چشم میآید و یکی مثل جیسون کلارک تبدیل به چیزی میشود که دوست دارید زودتر سکانسهایش بگذرند. برخی دیگر مانند امیلیا کلارک(بازیگر نقش دنریس تارگرین در سریال بازی تاج و تخت) همواره در خطی صاف و عادی حرکت میکنند و نه ویژگی خوب خاصی در بازیشان دیده میشود و نه در نقشآفرینیشان عیبی تاثیرگذار وجود دارد. در کل نقشآفرینیهای بازیگران در ترمیناتور جدید چیزی است که هیچ تاثیری بر کیفیت فیلم نمیگذارد و به صورت میانگین همیشه در همان حالت معمولی باقی میماند. پس از ۳۱ سال گذشتن از زمانی که نابودگر بر پردههای سینما غوغایی به پا کرد، حالا پنجمین نسخهی آن در اوج بیارزشی و زشتی به گیشهها رفته و تمام مخاطبان قدیمی و جدید اثر را آزردهخاطر کرده است. ترمیناتور: جنسیس از معدود فیلمهایی است که به جز یکی دو نکته، چیز خاصی برای دیدن ندارد. شاید فیلم جلوههای ویژهی خوبی داشته باشد اما آنها هم در برابر فیلمهای مارول و حتی آثاری مانند «سرزمین فردا» حرفی برای گفتن ندارند. اگر از تماشاگران قدیمی این مجموعه هستید، دیدن این فیلم نتیجهای جز لکهدار کردن خاطرات خوبتان با آن آثار ندارد و اگر تا به حال به دنیای ترمیناتورها پا نگذاشتهاید اما دوستدار سینمای اکشن هستید، مطمئن باشید در دنیایی که دایناسورها در اوج اکشن و زیبایی در دنیای ژوراسیک ۲ ساعتی مشغولتان میکنند و انتقامجویان در یک نبرد آسمانی یک شهر را ویران میکنند، دیدن نابودگر: جنسیس به معنی واقعی کلمه مساوی است با اتلاف وقت!
تهیه شده در زومجی