// یکشنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۴ ساعت ۲۲:۰۰

گیشه: معرفی فیلم The Visit

فیلم کمدی/ترسناکِ «ملاقات» برای طرفداران ام.نایت شیامالان، نشانه‌‌ی امیدوارکننده‌ای به بازگشت این کارگردان به خانه‌‌ی اول و پیشرفتش بود. زومجی در این شماره از «گیشه»، نگاهی به این فیلم انداخته است.

visitr

اگر یکی-دوتا از اولین فیلم‌های خوب ام.نایت شیامالان را دیده باشید، ممکن است در برخورد با دیگر آثارش دچار سردرگمی و انتظارات اشتباه شوید. در برخورد با فیلم‌های او قبل از هرچیز باید ببینید او چه چیزی می‌خواهد به ما نشان دهد، نه اینکه ما از او چه می‌خواهیم. چون خیلی سخت است شاهکارهای محبوب و بی‌نظیری مثل «حس ششم» و «ناشکستنی» که جلوتر زمان خودشان بودند را بسازید و بتوانید در ساخته‌های بعدتان از زیر سایه‌‌‌ی سنگین‌شان بیرون بیایید. این چیزی بوده که همیشه گریبان‌گیر کارهای شیامالان در دوران پسا-«حس‌ ششم»‌اش بوده است. البته این باعث نمی‌شود تا نقش خود این کارگردان بااستعداد را هم در انتخاب یک سری از کارهای ضعیف و فکرنشده‌اش نادیده بگیریم؛ چیزی که بدجوری باعث خشم بسیاری از طرفدارانش شد. چون شیامالان همواره کسی بوده که از ابتدا دنیای ذهنی خودش را به تصویر می‌کشید و قواعد درام و خلق وحشت و بازی با مفهوم ماورالطبیعه را مثل کف دستش می‌شناخت؛ موضوعی که در دوره‌ی خیزش فیلم‌های ترسناک احمقانه و سطحی باعث می‌شود تا جای خالی او بیشتر از همیشه احساس شود. اما حقیقتش را بخواهید، شیامالان با سقوط  آزادش در چهار-پنج‌تا فیلم آخرش کاری کرد تا رسما کاری به کارش نداشته باشیم و او را به حال خودش رها کنیم. اما وقتی خبر ساخت «ملاقات» که قرار بود فیلم جمع‌و‌جوری نزدیک به کارهای ابتدایی شیامالان باشد، منتشر شد. طرفداران گوش به زنگ شدند که خب، شاید بازگشت به ریشه‌ها جواب بدهد. ولی آیا این انتظار نتیجه داده است؟ بله. البته اگر با انتظارات کنترل‌شده و چشمان باز به فیلم نزدیک شوید.

the-visit-poster

«ملاقات» شاید فیلم کاملی نباشد، اما بدون‌شک یکی از سرگرم‌کننده‌ترین و عمیق‌ترین فیلم‌های ترسناکی است که این اواخر دید‌ه‌ام. فیلم اما ثابت می‌کند فرمول شیامالان وقتی کار می‌کند که او برای دل خودش دست به دوربین شود و می‌توان از فیلم به عنوان شروع تازه‌ای یاد کرد که می‌تواند دوباره شیامالان را وارد جاده‌ی اصلی کند. قبل از هرچیز اما باید حواس‌تان باشد که این حرف‌ها به این معنی نیست که با یکی از خارق‌العاده‌های او طرف هستیم. مسئله این است که لذت بردن از «ملاقات» خیلی به انتظارات‌تان وابسته است. شیامالان را بازیکن فوتبالی در نظر بگیرید که روزگاری از او به عنوان ستاره‌ی تیمش یاد می‌شد. کسی که در هر بازی یکی-دوتا گل و چندتا پاس گل روی شاخش بود. اما این بازیکن مصدوم می‌شود و چند ماهی را در خانه می‌گذراند. مطمئنا وقتی این ستاره بعد از مدت‌ها فیزیوتراپی به زمین برمی‌گردد، قرار نیست مثل قبل فوق‌العاده باشد، اما در آن واحد، می‌توان حس امیدواری را در نگاه طرفدارانش دید که از بازگشت ستاره‌شان خوشحال‌اند. موقع تماشای «ملاقات» چنین حسی را نسبت به شیامالان داشتم و این یک پیشرفت محسوب می‌شود.

«ملاقات» در آن واحد سرگرم‌کننده، مسخره، جذاب و ترسناک است و بالاتر از خیلی از محصولات اعصاب‌خردکن و بی‌هیجانِ ژانر وحشت قرار می‌گیرد. اما فکر نکنید فیلم کار متفاوت و خاصی کرده است. در عوض، ویژگی فیلم و چیزی که آن را همچون تنفس هوایی تازه، دل‌انگیز می‌کند این است که شیامالان در «اجرای» عالی کلیشه‌ها بی‌نقص است. «ملاقات» فیلم کلیشه‌ها است. فیلم ترس‌های ناگهانی، زیرزمین‌های تاریک، بچه‌های وحشت‌زده، صداهای اسرارآمیز در شب و گیر افتادن وسط ناکجا آباد. تکراری‌ترین کلیشه‌ی فیلم که آدم را نگرانش می‌کند این است که فیلم در سبک «تصاویر یافت‌شده» قرار می‌گیرد. روی کاغذ قرار گرفتن تمام اینها در کنار هم باعث می‌شود تا آه بکشید و شکست فیلم را ندیده قضاوت کنید. حق با شماست. اما منهای این‌دفعه.

«ملاقات» در آن واحد سرگرم‌کننده، مسخره، جذاب و ترسناک است و بالاتر از خیلی از محصولات اعصاب‌خردکن و بی‌هیجانِ ژانر وحشت قرار می‌گیرد.

ویژگی «ملاقات» این است که شیامالان به درون تمام این عناصر قدیمی انرژی، احساس، جذابیت و آدرنالین تزریق کرده است. این موضوع تا جایی ادامه دارد که ناگهان به خودمان می‌آییم و می‌بینیم خود شیامالان هم دارد با این فیلم بازیگوشی می‌کند. نهایتا با فیلمی طرف هستیم که اگرچه در سبک «تصاویر یافت‌شده» تصویربرداری شده و این روزها این سبک یک‌جورهایی به لطف مجموعه‌ی «فعالیت فراطبیعی» و بچه‌هایش فحش حساب می‌شود، اما «ملاقات» نشان می‌دهد وقتی پیش‌پاافتاده‌ترین داستان‌ها و ابزار را به یک استاد کار بدهی، او می‌تواند از دل‌شان اثری تاثیرگذار بیرون بکشد. مثلا ما از فیلم‌های تصاویریافت‌شده به خاطر دوربین پُرتکان، نماهای خسته‌کننده و تصاویر بی‌کیفیتشان بدمان می‌آید. اما شیامالان که به این خطرها آگاه بوده، از آنها دوری کرده و از ویژگی مثبت این سبک فیلمبرداری نهایت بهره را برده است. چه ویژگی‌ای؟ قرار گرفتن در زاویه‌ی دید کاراکتر داستان. خودداری از ارائه‌ی اطلاعات و قرار دادن مخاطب در موقعیت آرامش. و سپس، حرکت ناگهانی دوربین و یا خدا اون دیگه چی‌چی بود؟!

visit (2)

ماجرا از مادر خانواده شروع می‌شود که در حال صحبت کردن با دوربین است. او از ۱۹ سالگی‌اش می‌گوید و زمانی که از خانه فرار کرد. چون والدینش با ازدواج او با پسری که عاشقش بوده، مخالف بودند. این روزها او دو فرزند دارد و مردی که با او فرار کرده بود هم مدتی است که آنها را برای همیشه ترک کرده است. اگرچه والدینش برای سال‌ها با او قطع رابطه کرده بودند، اما آنها به تازگی از خانه‌ی دورافتاده‌ی روستایی‌شان با او ارتباط برقرار کرده و می‌خواهند نوه‌هایشان را ببینند. به این ترتیب، بچه‌ها برای ملاقات با مامان بزرگ و بابا بزرگ‌شان سوار قطار می‌شوند.

این درحالی است که بکا و تایلر می‌خواهند تا فیلمی درباره‌ی خانه‌ی فراموش‌شده‌ی دوران کودکی مادرشان درست کنند. همین‌جا باید اعلام کنم که بکا و تایلر در دسته‌ نوجوانان اعصاب‌خردکن سینمایی قرار نمی‌گیرند. آنها باهوش و بامزه هستند. چه بکا و آموزش نکات فیلمسازی به برادرش کوچک‌ترش و چه تایلر و استعداد بالایش در تبدیل شدن به امینم آینده. اما هدف آنها از فیلمبرداری این سفر این است که روح آشفته‌ی مادرشان را آسوده کنند. آنها می‌دانند که مادرشان از دست رد زدن به سینه‌ی والدینش همیشه دچار عذاب وجدان بوده و اینجا زمانی است که بکا اولین کلمه‌ی داستان‌های پریانی فیلم را به زبان می‌آورد. او می‌خواهد این فیلم را به عنوان «اکسیر» به خانه برگرداند. دور و اطراف‌مان را که نگاه می‌کنیم، این احساس به‌مان دست می‌دهد که انگار با یک داستان کلاسیک پریانی طرف هستیم. مادربزرگ فیلم از همان نگاه اول یادآور مادربزرگ‌های یافت‌شده در کتاب‌های داستان بچه‌ها است که موهای پف‌کرده‌ی خاکستری دارد، پیش‌بند می‌بندد، یک تنور بزرگ دارد و همیشه درحال شیرینی درست کردن است. و بابابزرگ هم همان کشاوز کم‌حرفی است که درحال تکه‌تکه کردن کنده‌های درخت با تبر دیده می‌شود. اما خیلی زود این ملاقات صمیمی وارد فاز ترس و جنون می‌شود.

ماجرا از فعالیت‌های مشکوکی در اطراف انباری و اصرار مامان‌بزرگ برای فرستادن بکا به درون تنور شروع می‌شود و به صداهای گوش‌خراشی در شب ادامه پیدا می‌کند

ماجرا از فعالیت‌های مشکوکی در اطراف انباری و اصرار مامان‌بزرگ برای فرستادن بکا به درون تنور شروع می‌شود و به صداهای گوش‌خراشی در شب ادامه پیدا می‌کند. و از اینجا به بعد بدتر و بدتر هم می‌شود. در ابتدا بچه‌ها دلایلی منطقی برای این اتفاقات عجیب پیدا می‌کنند. آنها پیر و ناتوان هستند و ذهن‌شان دقیق کار نمی‌کند. اما وقتی ماجرا شدیدتر می‌شود، فیلم به کندو کاوی در راز پشت چهره‌ی این مامان‌بزرگ و بابابزرگ تغییر جهت می‌دهد. فیلم در این لحظات احساس فوق‌العاده‌ای از خودش ساتع می‌کند که آن را باشخصیت کرده و از سیل فیلم‌های هم‌سبکش جدا می‌کند. در این شرایط بکا و تایلر یادآور همان بچه‌های نادان داستان‌های کودکانه هستند که یک روز در جنگل گم‌ می‌شوند و خودشان را جلوی در کلبه‌ی عجوزه‌ی پیری پیدا می‌کنند که در ظاهر صمیمی به نظر می‌رسد، اما در واقع قصد دارد آنها را در دیگ جوشانش بپزد و بخورد. کاراکترها به‌طرز دقیقی در دنیای پریانی فیلم مخلوط شده‌اند تا در نهایت فیلمی داشته باشیم که به سبک همان قصه‌ها در آن واحد هم مورمورکننده و هم مسخره است. مثلا تصمیم تایلر برای نام بردن خوانندگان زن به جای فحش دادن را ببینید که چگونه هیچ‌وقت تکراری نمی‌شود و حتی وقتی او در یکی از تنش‌زاترین لحظات فیلم می‌گوید «کیتی پری»، تماشاگر خیلی سریع در دنیای عجیب و غریب فیلم قرار می‌گیرد.

visit

در یکی از صحنه‌های فیلم تایلر در هنگام مصاحبه‌ی خواهرش از او می‌پرسد چرا لباسش را برعکس پوشیده است و بعد روی او زوم می‌کند. به طوری که نیم بیشتر قالب را فضای مات و کدر خاکستری پشت سرش پر کرده است. آن درختان مات پس‌زمینه نشانه‌ای از راز ترسناکی است که این بچه‌ها را محاصره کرده است. نکته‌ی دوست‌داشتنی فیلمبرداری «ملاقات» این است که اگرچه داستان به ما می‌گوید این تصاویر به دست این بچه‌های ناشی گرفته شده، اما هم‌زمان فیلم باکیفیت، زیبا و با نورپردازی‌های درگیرکننده باقی می‌ماند. تازه، شیامالان روند فیلم را با تصاویری مجذوب‌کننده از درختان بی‌برگ، غروب سرخ آفتاب و زمین‌های برفی می‌شکند و این‌طوری به احساس بی‌قراری بیینده هم اضافه می‌کند. یک فیلم شیامالانی بدون یک پیچش تند پایانی نمی‌شود و «ملاقات» هم یکی از آنها را دارد. شاید ضربه‌ی فاش شدن آن به انداز‌ه‌ی «حس ششم» شوکه‌کننده نباشد، اما هنوز آن‌قدر قوی است که مچ‌تان را بی‌هوا بگیرد.

اگرچه برخی منتقدان به سرگشتگی فیلم بین کمدی و وحشت ایراد گرفته‌اند، اما فکر می‌کنم بزرگ‌ترین ویژگی فیلم این است که شیامالان سعی کرده راحت باشد، بازیگوشی کند و کمی از کارهای جدی‌اش فاصله بگیرد. او به‌طرز زیبایی این را از طریق رفتار بچه‌ها و شوخی‌هایشان منتقل می‌کند و اگر طبیعت فیلم که قرار است بازگویی یک قصه‌ی پریانی باشد را درک کنیم، مطمئنا هنر و جذابیت و سرگرم‌کنندگی بیشتری از آن دریافت می‌کنید. «ملاقات» در دو زمینه خوشحالم کرد. فیلم نه تنها یکی از بهترین ترسناک‌های باکلاسی بود که در سال‌های اخیر تماشا کردم، بلکه تبدیل به دلیلی برای تجدید ایمانم با ام.نایت شیامالان هم شد. فقط امیدوارم این کارگردان حالا که راه را پیدا کرده، سرش را پایین بیاندازد و در همین مسیر حرکت کند.

تهیه شده در زومجی


اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده