// شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۱۶:۳۰

بهترین فیلم‌های سال ۲۰۱۵ از نگاه منتقدان

بیست فیلم برتر سال ۲۰۱۵ که بیشتر از همه توسط سایت‌ها و منتقدان معتبر دنیا مورد اشاره قرار گرفته‌اند، چه فیلم‌هایی هستند؟ همراه فهرست ۲۰ فیلم برتر متاکریتیک از زومجی باشید.

هرسال سایت‌ها و منتقدان معتبر و شناخته‌‌شده فیلم‌های برترشان را رده‌بندی می‌کنند. امسال نیز سایت متاکریتیک سری به تمام این فهرست‌ها زده و اسم‌هایی که بیشتر از همه تکرار شده را درکنار هم قرار داده تا به یک جمع‌بندی کلی برسد. پس، در این فهرست نگاهی به «میانگین» ۲۰ فیلم برتر سال می‌‌اندازیم که از درام‌های مستقل شروع می‌شوند و تا فیلم‌های پُرخرج، علمی‌-تخیلی‌ها، انیمیشن‌ها و فیلم‌های خارجی‌زبان ادامه دارند:

 

star wars

۲۰-جنگ ستارگان: نیرو برمی‌خیزد

Star Wars: The Force Awakens

بعد از سه‌گانه‌ی اصلی «جنگ ستارگان» که قواعد هالیوود را از لحاظ تجاری و هنری ‌به‌هم‌ریخت، بسیاری از طرفداران کهکشان خیلی خیلی دور منتظر بازگشتِ این مجموعه در شکل‌و‌شمایلی خوش‌رنگ‌و‌لعاب‌تر و دیدن ادامه‌ی دنیای فضایی غنیِ جرج لوکاس بودند. از همین سو، انتظارات بسیار کمرشکنی «نیرو برمی‌خیزد» را احاطه کرده بود. اما آیا این فیلم به رهبری جی‌.جی آبراهامز موفق شد به مقصد دل‌انگیزی در پایانِ لحظه‌شماری طولانی طرفداران تبدیل شود؟ همین که «نیرو برمی‌خیزد» در فهرست بهترین فیلم‌های ۲۰۱۵ خیلی از منتقدان قرار گرفته، نشان می‌دهد که فیلم علاوه‌بر یک بلاک‌باستر چندصدمیلیون دلاری خوش‌ساخت، سفر عمیق و نوستالژیکی نیز است که در استارت موتور دوباره‌ی این مجموعه چیزی کم‌و‌کسر ندارد.

 

silence

۱۹-چهره‌ی سکوت

The Look of Silence

«چهره‌ی سکوت» یکی از مستندهای تحسین‌شده‌ و درگیرکننده‌ی ۲۰۱۵ است. برای فهمیدن این فیلم اما باید مستند «عملِ کشتن» به کارگردانی جاشوآ اُپنهایمر که نامزد اسکار نیز شده بود را به عنوان پیش‌نیاز ببینید. چون «چهره‌ی سکوت» چیزی مثل دنباله‌ای برای فیلم قبلی اپنهایمر عمل می‌کند. «عمل کشتن» درباره‌ی نسل‌کشی اندونزی‌ها در جریان‌ سال‌های ۱۹۶۵ تا ۶۶ بود. در «چهره‌ی سکوت» خانواده‌ای بازمانده‌ با استفاده از تصاویری که کارگردان از عاملان آن جنایت به‌دست آورده، از چگونگی کشته شدن پسرشان و هویت قاتلانش آگاه می‌شوند. نقطه‌ی تمرکز مستند جوان‌ترین پسر خانواده است که قصد دارد در جامعه‌ای که قاتلان در صدر قدرت به سر می‌برند، با آنها روبه‌رو شده و ازشان بخواهد که مسئولیت کاری که کرده‌اند را بر عهده بگیرند. وال‌استریت ژورنال درباره‌ی فیلم می‌نویسد: «فیلم او (کارگردان) نشان می‌دهد که این آدم‌های هیولاوار بخشی از گونه‌ی ما هستند. یک‌جورهایی کاش هرگز «چهره‌ی سکوت» را نمی‌دیدم. چون حالا نمی‌توانم آن را فراموش کنم».

 

big short

۱۸-بیگ شورت

The Big Short

«بیگ شورت» که در خلاصه‌ی داستانی‌اش پنجاه‌ اصطلاح سخت اقتصادی دیده می‌شود، به‌طور خلاصه درباره‌ی حباب اقتصادی ایجاد شده طی سال‌های ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۰ است. اما نکته‌‌ای که این فیلم را این روزها سر زبان‌ها انداخته و به یکی از نامزدهای احتمالی اسکار تبدیل کرده، فقط به بازی تحسین‌شده‌ی کریستین بیل، رایان گاسلینگ، استیو کارل و برد پیت خلاصه نمی‌شود، بلکه به نحوه‌ی برخوردش با این موضوع خشک مربوط می‌شود؛ اینکه آدام مک‌کی براساس کتابی به همین نام، در ساخت فیلم با زبانی کمدی و با توجه‌ی بسیار به جزییات، سراغ موضوع پیچیده و جدی‌اش می‌رود و موفق می‌شود اثر جذاب، سرگرم‌کننده و زنده‌ای از آن بیرون بکشد. به‌طوری که ریچارد روپر از شیکاگو سان‌تایمز درباره‌ی فیلم می‌نویسد: «درک این موضوع که آدام مک‌کیِ نویسنده/کارگردان چگونه این متریال را به یکی از بامزه‌ترین و جدی‌ترین فیلم‌های ۲۰۱۵ که یکی از سرگرم‌کننده‌ترین فیلم‌های امسال نیز است، تبدیل کرده، سخت است».

 

creed

۱۷-کرید

Creed

سال ۲۰۱۵ برای دوستداران بوکسوری از پایین‌شهر که می‌خواست به دنیا ثابت کند بی‌خاصیت نیست، حامل دنباله‌ی موفقی بر مجموعه‌ی راکی بالبوآ بود. داستان فیلم اما پیرامون آدونیس جانسون (مایکل بی.جوردن) می‌چرخد. پسری که هرگز آپولو کرید، پدر مشهورش و قهرمان سنگین وزن جهان که قبل از اینکه او به دنیا بیاید، مُرد را نمی‌شناخت. اما ظاهرا بوکس از طریق خون به او منتقل شده است. آدونیس به فیلادلفیا می‌آید و از حریف و دوست پدرش، راکی بالبوآ درخواست می‌کند که مربی‌اش شود. شاید راکی دیگر بی‌خیال ایستادن در داخل یا بیرون رینگ شده باشد، اما وقتی اراده و قدرت این پسر را درک می‌کند، به آموزش او راضی می‌شود. این وسط، همیشه حریف قدرتمندی هم است که قهرمان را برای یک نبرد حیاتی دعوت به مبارزه کند. نتیجه‌ به فیلمی ختم شده که به قول منتقد ایندی‌وایر «درکنار وفادار ماندن به ریشه‌هایش، خلاقیت هم به خرج می‌دهد».

 

phoniex

۱۶-ققنوس

Phoenix

«ققنوس» یکی از فیلم‌های خارجی‌زبان و محجور ۲۰۱۵ بود که استقبال همه‌جانبه‌ی منتقدان از آن، فیلم را سرزبان‌ها انداخت. داستان درباره‌ی نِلی، یک خواننده‌ی یهودی/آلمانی است که اگرچه صورتش به خاطر زخم گلوله بدشکل شده، اما توانسته از کمپ‌های کار اجباری نازی‌ها زنده بیرون بیاید. بعد از جراحی پلاستیک، نلی صورت جدیدی به‌دست می‌آورد که شبیه چهره‌ی قبلی‌اش است، اما به حدی متفاوت هم است که شوهرش او را نشناسد. نلی به جای فاش کردن هویتش، وارد بازی خطرناکی از مخفی‌کاری می‌شود تا متوجه شود آیا مردی که زمانی عاشق‌اش بود او را به نازی‌ها لو داده است یا نه. سایت راجرایبرت درباره‌ی فیلم می‌نویسد: «فیلم‌های این‌چنینی که علاوه‌بر روایت لذت‌بخش‌‌شان، متریال زیادی را برای ساعت‌ها بحث درباره‌ی تم‌هایش نیز فراهم می‌کنند، واقعا کمیاب هستند».

 

sicario

۱۵-سیکاریو

Sicario

دنیس ویلنوو بعد از «دشمن» و «محبوسان» که هنرش را در داستان‌گویی‌های تامل‌برانگیز و باظرافت ثابت کرده بود، اینبار با «سیکاریو» سراغ سر زدن به دنیایی تیره و تاریک در مرز آمریکا و مکزیک رفت. داستان درباره‌ی یک مامور اف‌بی‌آی به اسم کیت میسر با بازی عالی امیلی بلانت است که برای یک ماموریت ستاد مشترک انتخاب می‌شود؛ هدف دستگیری رییس یکی از کارتل‌های کله‌گنده‌ی مکزیک است. کارتلی که رسما بر بخش‌هایی از این کشور حکمرانی می‌کند و با آویزان کردن جنازه‌‌ از پل‌های شهر وحشت‌پراکنی می‌کند. اما کیت به مرور متوجه می‌شود که نیروهای امریکایی هم برای موفقیت دست به روش‌های در همین حد ترسناکی و بیرون از قانون می‌زنند. مثل کارهای قبلی ویلنوو با فیلمی طرف هستیم که واقعیت را در کابوس‌وارترین شکل ممکنش جلوی روی مخاطب قرار می‌دهد. «سیکاریو» یکی از بهترین آثار نئو-نوآر سال‌های اخیر است.

 

follows

۱۴-او تعقیب می‌کند

It Follows

خیلی خیلی خیلی کم اتفاق می‌افتد که یک فیلم ترسناک آن‌قدر نوآورانه، خلاق و میخکوب‌کننده باشد که از فهرست بهترین فیلم‌های ترسناک سال عبور کند و فارق از سبک و ژانر در کنار بهترین فیلم‌های سال قرار بگیرد؛ «او تعقیب می‌کند» از کلاسیک‌های مُدرنی است که به سرعت طرفداران دوآتیشه‌ی عجیبی پیدا کرد. از فضاسازی منجمدکننده و موسیقی الکترونیکِ مدهوش‌کننده‌اش گرفته تا کارگردانی فوق‌العاده‌ی دیوید رابرت میچل در کشیدن عصاره‌ی وحشت و خلق حس مورمورکننده‌ای که در ثانیه ثانیه‌های فیلم موج می‌زند. «او تعقیب می‌کند» چه از لحاظ اجرای باکلاس و پُرجزییاتش و چه از لحاظ مفهوم بحث‌برانگیز و عمیقش یادمان می‌آورد که فیلم ترسناک واقعی یعنی چه. این از آن فیلم‌هایی است نامش برای همیشه در ذهن این ژانر حک می‌شود.

 

martian

۱۳-مریخی

The Martian

اگرچه زومجی در بررسی‌اش از خجالت «مریخی» درآمد، اما آخرین ساخته‌ی ریدلی اسکات از نگاه اکثر منتقدان دنیا یکی از بهترین علمی‌-تخیلی‌های ۲۰۱۵ است که به خاطر داستان‌گویی متمرکز و امیدوارانه‌اش مورد ستایش قرار گرفت. فیلم درباره‌ی فضانوردی به اسم مارک واتنی (مت دیمون) است که پس از یک طوفان شن توسط دوستانش بر سطح سیاره‌ی مریخ رها می‌شود. حالا او باید با استفاده از علم و دانش‌اش در گیاه‌شناسی سیب‌زمینی بکارد و زنده بماند. نکته‌ی ویژه‌ی فیلم اما این است که برخلاف خط داستانی و شعار تبلیغاتی ("او را به خانه بازگردانید") دراماتیکش، در واقع با فیلم بامزه و خنده‌داری طرف هستیم.

 

tangrine

۱۲-نارنگی

Tangerine

«نارنگی» که به خاطر مشکل بودجه تماما توسط آیفون 5s تصویربرداری شده است، از مستقل‌های مهم ۲۰۱۵ بود. این درحالی است که استفاده از آیفون نه تنها به فیلم ضربه نزده، بلکه تبدیل به یکی از ویژگی‌های آن نیز شده است. ماجرای این درام/کمدی درباره‌ی دختری خیابانی به اسم سین-دی است که تازه از زندان آزاد شده. به محض بازگشت به خیابان به سین‌-دی خبر می‌رسد که نامزد غیررسمی‌اش در جریان ۲۸ روزی که او زندانی بوده، به او خیانت کرده است. حالا او و بهترین دوستش، الکساندرا وارد ماموریتی برای یافتن حقیقت این شایعه‌ی رسوایی‌برانگیز می‌شوند. فیلم روایت گشت و گذار آنها و برخوردشان با خرده‌فرهنگ‌ها و مردمان مختلف لس آنجلس است. منتقد سن فرانسیسکو کرانیکل درباره‌ی فیلم می‌نویسد: «این درجه‌ی عالی فیلمسازی است. مثال روشنی از این حقیقت که چگونه مستقل‌ها می‌توانند چنان داستان‌های دگرگون‌کننده‌ای تعریف کنند که هالیوود نمی‌تواند به گرد پایشان برسد».

 

room

۱۱-اتاق

Room

یکی دیگر از درام‌های مستقل‌ ۲۰۱۵ که به خاطر روایتِ تکان‌دهنده‌ و هراس‌انگیزش خیلی مورد توجه‌ی منتقدان قرار گرفته است. فیلم درباره‌ی پسری ۵ ساله به اسم جک و مادرش است. مادر مثل هرکس دیگری با تمام عشق از فرزندش مراقبت می‌کند و سعی می‌کند تا محیط امن و خوشحالی را برای او فراهم کند و این کار را از طریق خواندن داستان و بازی کردن با او انجام می‌دهد. اما زندگی این دو برخلاف چیزی که به نظر می‌رسد، خیلی با «معمولی بودن» فاصله دارد. آنها داخل اتاقی کوچک و بدون پنجره زندانی شده‌اند. اما مادر دنیایی را درون این اتاق محدود برای جک درست کرده تا مطمئن شود او حتی در چنین محیطِ بسته‌ای نیز زندگی کامل و لذت‌بخشی داشته باشد. اما جک درحال کنجکاو شدن درباره‌ی موقعیتشان است و مادر به فرار فکر می‌کند. این درحالی است که آنها نمی‌دانند وحشت واقعی آن بیرون انتظارشان را می‌کشد. منتقد اینترتینمنت ویکلی درباره‌ی حس قالب بر فیلم می‌نویسد: «اتاق چیزی بیشتر از اسم یکی از قوی‌ترین فیلم‌های سال است. فیلم درباره‌ی وضعیت ذهنی‌ای است که به‌طرز غیرقابل‌تحملی تنش‌زا و همچون کت مخصوص بستن دیوانگان، کلاستروفوبیک است».

 

assassin

۱۰-آدم‌کش

The Assassin

«آدم‌کش» به کارگردانی هیو شیائو شین از فیلم‌هایی است که یا آن را با تمام وجود ستایش می‌کنید، یا کوچک‌ترین نکته‌‌ی ویژه‌ای درباره‌‌اش پیدا نمی‌کنید. اگرچه تقریبا تمام تماشاگران عادی دل خوشی از «آدم‌کش» ندارند، اما در عوض، منتقدان چپ و راست از آن تعریف می‌کنند. در چینِ قرن نهم، دختر ۱۰ ساله‌ی یک ژنرال به نام نی ینیانگ توسط راهبه‌هایی دزیده می‌شود تا به آدم‌کشی مسلط به هنرهای رزمی برای کشتن افراد بالارتبه‌ی فاسد و ظالم سیاسی تبدیل شود. یک روز، او به محل زندگی‌اش فرستاده می‌شود تا کسی را بکشد که زمانی برای ازدواج با او انتخاب شده بود. مردی که این روزها فرماندهی بزرگ‌ترین نیروهای نظامی شمال چین را برعهده دارد. دختر اکنون باید بعد از سال‌ها تبعید با خانواده و دوران کودکی‌اش روبه‌رو شده و بین کشتن مردی که دوستش دارد و مسیر مقدسِ آدم‌کشی یکی را انتخاب کند. منتقد لس‌آنجلس تایمز درباره‌ی فیلم می‌نویسد: «ترکیب استایل صبورانه و آرام هیو با یک داستان تاریخی و رزمی به فیلمی انجامیده که مخلوط شگفت‌انگیزی از مهارت، ژانر و داستان‌گویی است. با وجود ظاهری زیبا و احساساتی عمیق، فیلم جلوه‌ی تفکربرانگیزی دارد که با مبارزات تند و تیز رزمی همراه شده است».

 

son of saul

۹-پسر شائول

Son of Saul

«پسر شائول» یکی دیگر از فیلم‌های خارجی‌زبان و درکنار «ققنوس» دومین فیلم هولوکاست‌محور این فهرست است. در اکتبر سال ۱۹۴۴ فیلم مردی به اسم شائول آسلندر را دنبال می‌کند که عضو مجارستانی گروهی از یهودی‌هایی است که مجبورند در ماشین‌های بزرگ نابودی جنازه‌ها زیر فرمان نازی‌ها، کار کنند. یک روز شائول درحال کار در یکی از کوره‌های جنازه‌سوزی با جسد پسربچه‌ای روبه‌رو شده و او را به عنوان فرزند خودش قبول می‌کند و سعی می‌کند تا جنازه‌ی پسربچه را از آتش دور کند و با مراسم شایسته‌ای به خاک بسپارد. منتقد لس آنجلس‌تایمز درباره‌ی فیلم می‌نویسد: «پسر شائول تجربه‌ی غوطه‌ورکننده‌ای از اذیت‌کننده‌ترین نوع ممکنش است و چشم‌انداز مستقیمی با نوع خاصی از جهنم است. مهم نیست چندتا فیلم هولوکاست‌محور دیده‌اید، تاکنون همانند این را ندیده‌اید».

 

45 year

۸- ۴۵ سال

q45 Years

این درام عاشقانه به کارگردانی اندرو هیگ یکی از بمب‌های بی‌سروصدای ۲۰۱۵ است که از قرار معلوم دو بازیگر مرکزی‌اش، جاذبه‌های اصلی فیلم هستند. یک هفته تا جشن سالگرد ۴۵ سالگی ازدواج کیت مرسر (شارلوت رمپلینگ) مانده است و او درحال برنامه‌ریزی مهمانی است. همه‌چیز خوب پیش می‌رود تا اینکه نامه‌ای برای شوهرش (تام کورتنی) از راه می‌رسد. از قرار معلوم جسد منجمد معشوقه‌ی اول او در یخچال‌های کوه‌های آلپ سویس یافت شده است. همین خبر طوری باعث پیچیده شدن رابطه‌ی این زن و شوهرِ می‌شود که شاید تا ۵ روز دیگر مهمانی‌ای برای جشن گرفتن در کار نباشد. منتقد تلگراف درباره‌ی فیلم می‌نویسد: «این داستان درباره‌ی این است که آیا راز و رمزها می‌توانند زنده بمانند یا نه و آیا دانستن آسیب‌زننده‌تر است یا ندانستن. فیلم هیگ که به‌طرز کلاسیکی کارگردانی‌شده این سوالات را تا نمای پایانی‌اش زنده نگه می‌دارد و حتی کاری می‌کند تا روزها بعد از اتمام فیلم هم در وجودتان غوغا کنند».

 

s

۷- آنومالیسا

Anomalisa

انیمیشن ایست-حرکتی «آنومالیسا» در آن دسته از انیمیشن‌های کمیاب بزرگسالانه‌ای قرار می‌گیرد که بدون لایه‌ی کودکانه‌ای که مثلا در آثار پیکسار می‌بینیم، یک راست صحبت کردن درباره‌ی مفاهیم روان‌شناختی بزرگسالان را هدف قرار داده است. نگاهی طنز به سوالات پیش‌افتاده اما مهمی درباره‌ی عشق، درد و تنهایی که خیلی از ما آنها را تجربه کرده‌ایم. فیلم درباره‌ی مرد افسرده‌ای به اسم مایکل استون است که با بحران میانسالی‌اش دست و پنجه نرم می‌کند. او که نویسنده‌ی کتاب‌هایی با موضوع خدمات به مشتری‌ است، در ارتباط برقرار کردن با مردم مشکل دارد. در دنیایی که همه‌ی آدم‌هایش صدای یکسانی دارند، مایکل یک شب در یک سفر کاری با غریبه‌ای به اسم لیزا آشنا می‌شود که صدای منحصربه‌فردی دارد. منتقد سن فرانسیسکو کرانیکل درباره‌ی جایگاه فیلم می‌نویسد: «آنومالیسا شاید اثر هوشمندانه‌ی باشد که فقط یک بار اتفاق می‌افتد، اما فیلم به سوی مسیر جدیدی برای مدیوم انیمیشن اشاره می‌کند. البته اگر کسی علاقه‌ای به دنبال کردنش داشته باشد».

 

ex machina

۶-اکس ماکینا

Ex Machina

«اکس ماکینا» از آن علمی‌-تخیلی‌های عمیق و تفکربرانگیزی است که به ندرت در میان آثار انفجاری و پُرخرج این ژانر می‌بینیم. کیلب اسمیت برنامه‌نویس یک شرکت غول اینترنتی است که به عنوان جایزه‌ی برنده شدن در یک مسابقه، می‌تواند یک هفته را در ویلای اختصاصی رییس شرکت، یعنی نیتن بیتمن سپری کند. کیلب به محض ورود به آنجا متوجه می‌شود که نیتن او را برای تست قابلیت‌های اِی‌وا، جدیدترین هوش مصنوعی‌اش انتخاب کرده است. این دو که ای‌وا را دست کم گرفته‌اند، به سرعت متوجه می‌شوند که با هوش مصنوعی بسیار پیشرفته‌تر و فریب‌کارتر از چیزی که فکرش را می‌کردند، طرف هستند. «اکس ماکینا» با این سه ضلع که هرکدام نماینده‌ی یک کهن‌الگو هستند درباره‌ی آینده‌ی ترسناک تکنولوژی حرف می‌زند و سوال‌های پیچیده‌ای درباره‌ی معنای خالق و مخلوق مطرح می‌کند.

 

brooklyn

۵-بروکلین

Brooklyn

این درام عاشقانه ترکیبی از شگفتی، غم و زیبایی است. ایلیس لیسی، مهاجر ایرلندی جوانی است که به بروکلینِ دهه‌ی ۱۹۵۰ نقل مکان کرده است. او که به امید زندگی بهتر در امریکا، کشورش و آرامش خانه‌ی مادری‌اش را رها کرده، اگرچه به محض ورود به سواحل نیویورک احساس غربت وجودش را پُر می‌کند، اما این احساس خیلی زود با شروع رابطه‌ی عاشقانه‌ی جدیدی از بین می‌رود. با این حال، بالاخره زندگی خوشحال جدید ایلیس توسط گذشته‌اش از نظم خارج می‌شود و او باید بین این دو کشور و آدم‌هایش یکی را انتخاب کند. منتقد سن فرانسیسکو کرانیکل درباره‌ی فیلم می‌نویسد: «جادوی «بروکلین» قابل‌تحلیل نیست، اما چیزی در غنای رابطه‌‌ی کارکترهایش است که حقیقتی مهم را جلوی ما قرار می‌دهد: اختصار و عظمت زندگی. البته که ما این چیزها را می‌دانیم، اما زیبایی یک هنر بزرگ همین است: چیزی که درباره‌اش می‌دانید را برمی‌دارد و کاری می‌کند تا احساسش کنید».

 

inside out

۴-پشت‌و‌رو

Inside Out

انیمیشن «پشت‌و‌رو» نمایش پیکسار در اوجی دوباره است. داستان دنبال کردن احساسات مجزای دختری ۱۱ ساله در ذهنش شاید ایده‌ی چندان بکری نباشد، اما پیتر داکتر و گروهش با پرداخت پرجزییات آن به نتیجه‌‌‌ی عمیق و شگفت‌انگیزی رسیده‌اند. فیلمی که در کنار یک کمدی خانوادگی جذاب، نمایش تصویری روان‌شناسی دوران پُرالتهاب و عجیب بلوغ نوجوانان نیز است. در این بین پیکساری‌ها همه کاری می‌کنند. از خلق دنیایی چندلایه و ناشناخته و معرفی شخصیت‌های به‌یادماندنی گرفته تا یک پایان‌بندی تلخ و شیرین که بیننده را زار زار به گریه می‌اندازد. شاید به‌سختی بتوان فیلمی را در سال ۲۰۱۵ پیدا کرد که دارای چنین ترکیب بی‌نظیری از تخیل، احساس و لحظاتِ تکان‌دهنده باشد. «پشت‌و‌رو» بدون لحظه‌ای تردید در کنار شاهکارهای این استودیو قرار می‌گیرد.

 

carol

۳-کارول

Carol

درام عاشقانه‌ی «کارول» که این روزها به هر سمت و سویی نگاه کنیم تعریف و تمجید منتقدان را از آن می‌بینیم، درباره‌ی آشنایی دو زن با گذشته‌ای متفاوت در نیویورکِ دهه‌ی ۵۰ است. دختر جوانی به اسم ترزا بلیوت (رونی مارا) کارمند یک فروشگاه در منهتن است. او که رویای داشتن زندگی‌ای بهتر را سر می‌پروراند، یک روز با کارول (کیت بلانشت)، زنی گرفتار در ازدواجی سرد آشنا می‌شود. کم‌کم‌ رابطه‌ی آنها عمیق‌تر شده و به جرقه‌ی عشق می‌انجامد. اما کارول موانع زیادی برای پشت سر گذاشتن شوهرش در پیش دارد و همین آنها را به سفری درونی برای یافتن خودشان و دنیای اطرافشان وا می‌دارد. منتقد واشنگتون پست درباره‌ی فیلم می‌نویسد: «امکان دارد فقط به خاطر زیبایی‌اش به تماشای «کارول» بنشینید، اما احتمال دارد با رسیدن به لحظه‌ی نهایی میخکوب‌کننده‌ی فیلم، تماشاگران متوجه شوند که حالا خیلی بیشتر از چیزی که فکر می‌کردند به مشکلات این دو نفر اهمیت می‌دهند».

 

spotlight

۲-اسپات‌لایت

Spotlight

«اسپات‌لایت» با حضور مایل کیتون، مارک رافلو، ریچل مک‌آدامز و دیگران درباره‌ی داستان واقعی نویسندگان بخش اسپات‌لایتِ روزنامه‌ی بوستون گلوب است. فیلم روایت تحقیق و بررسی جنجالی آنها است که شهر را تکان داد و بحرانی را در رابطه با یکی از قدیمی‌ترین و مورداعتمادترین موسسات دنیا، یعنی کلیسای کاتولیک به وجود آورد. از قرار معلوم وقتی خبرنگاران تیم اسپات‌لایت دست به بررسی اتهاماتی که به آزار و اذیت جنسی کلیسای کاتولیک اشاره می‌کرد می‌زنند، متوجه‌ی سال‌ها مخفی‌کاری بالاترین اشخاص دینی، قانونی و دولتی بوستون می‌شوند. منتقد سن فرانسیسکو کرانیکل درباره‌ی فیلم می‌نویسد: «اسپات‌لایت که یکی از بهترین فیلم‌هایی است که تاکنون درباره‌ی روزنامه‌نگاری ساخته شده، در آن واحد درگیرکننده و دقیق است. فیلم فقط در نمایش چیزهای بزرگی مثل چگونگی تکامل خبرها عالی نیست، بلکه به نکات کوچکی مثل شکل ظاهری اتاق‌های کار و واکنش کارمندان به رییس جدیدشان هم توجه می‌کند».

 

mad max

۱-مکس دیوانه: جاده‌ی خشم

Mad Max: Fury Road

بازگشت جورج میلر بعد از سال‌ها برای ساخت قسمت جدید «مکس دیوانه»‌اش، به اکشنِ پُرسرعت، بی‌توقف و عمیقی ختم شد که استاندارد ساخته‌های این ژانر را یک شبه چند مرحله بالا برد و یادمان آورد که بلاک‌باسترهای چندمیلیونی انفجاری نیز می‌توانند طوری مخاطب را سر ذوق بیاورند و طوری دست به داستان‌گویی بزنند که همه یک‌صدا آن «هنر» بمانند. «جاده‌ی خشم» هرچیزی که از یک اکشن واقعی بخواهید را در خود دارد. از تنظیماتی که اجازه‌ی توقف شلیک گلوله‌ها و عکس‌العمل‌های سریع کاراکترها را نمی‌دهد تا صحنه‌های عظیمی که به خاطر دوربین نظاره‌گر و صبور فیلم اجازه می‌دهد تا حرارت آتش‌‌بازی‌های ویست‌لند را بر روی پوست‌مان حس کنیم. طراحی پُرجزییات صحنه و لباس دنیای قابل‌لمسی را خلق می‌کند و مهم‌تر از تمام اینها، فیلم در کنار احیای مکس راتاکانسکی، قهرمان اکشن جدیدی معرفی می‌کند که یک دست مکانیکی دارد. کچل است. نصف صورتش را سیاه کرده. زن است و زانو زده در شن، اشک می‌ریزد: فیوریوسا!

منبع: متاکریتیک

تهیه شده در زومجی


اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده