بررسی بازی Night in the Woods
نمیدانم کتاب قلعه حیوانات جورج اورول را خواندهاید یا نه؛ اما اورول در آن کتاب با استفاده از حیوانات در مورد مفاهیمی نوشته است که جزو اصلیترین مسایل جامعه بشری هستند. حال استودیو اینفینیت فالز بازی جدیدی به اسم Night in the Woods برای پیسی و پلیاستیشن 4 منتشر کرده است که رویهای مشابه را در پیش گرفته و با استفاده از کاراکترهایی که به شکل حیوانات هستند، سراغ مفاهیمی کاملا انسانی رفته است.
پیش از اینکه به سراغ ویژگیهای بارز اصلی بازی Night in the Woods یعنی داستان و شخصیتپردازی برویم، باید به نکتهای اشاره کنم و آن هم اینکه این بازی، از آن دست آثاری نیست که هرکسی از آن خوشش بیاید. چرا که وقتی از دید مدیوم بازی، Night in the Woods را بررسی کنیم، به مواردی در گیمپلی آن برخورد خواهیم کرد که قابل چشمپوشی نیستند. ساخته جدید استودیو اینفینیت فالز در سبک ماجراجویی است که البته میتوان آن را در رده بازیهای شبیهساز راه رفتن (Walking Simulator) هم دستهبندی کرد. چرا که گیمپلی در این بازی، فقط وسیلهای برای پیشبرد داستان بوده و عملا به هیچ وجه گیمر را به چالش نمیکشد. به همین دلیل هم اگر خیلی حوصله بازیهای داستانمحور را ندارید و بیشتر به آثاری علاقهمند هستید که بتوانند با گیمپلیشان سرگرمتان کنند، شاید Night in the Woods انتخاب مناسبی برایتان نباشد.
Night in the Woods شاید گیمپلی خیلی خلاقانه و نابی نداشته باشد، اما از حیث داستانی عالی است
حال که به گیمپلی بازی اشاره کردیم، بهتر است در ابتدا آن را بررسی کنیم تا در ادامه سراغ المانهای بهتر و جذابتر بازی رفته و مفاهیم پیچیده مطرحشده در آن را موشکافی کنیم. در Night in the Woods شما کنترل گربهای به اسم «می» را برعهده دارید که میتواند به طرفین حرکت کرده و بپرد. گیمپلی بازی در مجموع بسیار ساده بوده و همانطور که اشاره کردیم، هرگز چالشبرانگیز نمیشود. وظیفه شما در بازی این است که به سراغ دوستان خودتان بروید و موارد مختلفی را با آنها تجربه کنید و در نهایت به راز شهر پی ببرید. در این بین هر از گاهی شاهد یک سری مینیگیمها هستیم که هدف آنها، این است که Night in the Woods را بیشتر شبیه به یک «بازی» کنند. برای مثال در بخشی از بازی به سبک گیتار هیرو باید گیتار بزنید یا در بخش دیگری باید از یک فروشگاه دزدی کنید و در جایی هم باید همراه با گِرِگ لامپهای مهتابی را بشکنید! درست است که این موارد تنوع خوبی به بازی میدهند، ولی در کل از حیث گیمپلی نباید خیلی انتظار خاصی از بازی داشته باشید و همهچیز در حد معمولی و حتی گاهی خستهکننده است.
اما اگر با توضیحاتی که تا به الان در مورد بازی دادهام آن را قضاوت کردهاید، سخت در اشتباهید! چرا که Night in the Woods شاید گیمپلی خیلی خلاقانه و نابی نداشته باشد، اما از حیث داستانی عالی است؛ آنقدر عالی که در حین بازی کردن آن، مدام دوست دارید تا پاسخ سوالهای متعددی را که در ذهنتان است پیدا کنید و پس از تمام کردن بازی هم حس خواهید کرد که انگار یک کتاب رمان عالی نوشته یک نویسنده بزرگ را تمام کردهاید. عوامل متعددی دست به دست هم دادهاند تا داستان بازی Night in the Woods به چنین سطح کیفی برسد. یکی از این عوامل، این است که سازندگان همواره موفق میشوند تا اشتیاق دنبال کردن بازی را در مخاطب زنده نگه دارند و وسیله اصلی آنها هم برای این کار، ایجاد سوال برای گیمر است. به این صورت که در ابتدای بازی این سوال برایتان پیش میآید که «می» که اولین فرد در خانوادهاش است که موفق شده وارد دانشگاه شود، چرا همه چیز را بیخیال شده و به شهر برگشته است؟ سپس شما در طول بازی سعی خواهید کرد تا پاسخ این سوال را پیدا کنید و خب در حین آن سوالهای جدید دیگری نیز مطرح میشوند که عطش پیدا کردن جواب برای آنها، عاملی است که باعث میشود دل کندن از بازی کار سختی باشد.
مساله بعدی که باعث شده داستان بازی تا این حد عالی باشد، واقعی بودن داستان است. شاید این موضوع وقتی که برای اولین بار بازی را شروع میکنید کمی مسخره به نظر برسد؛ چرا که کسی انتظار ندارد که بازیای با حضور شخصیتهایی به شکل گربه و تمساح که محیطی رنگارنگ دارد یک اثر «واقعگرایانه» و «جدی» باشد. ولی خب Night in the Woods واقعا یک بازی جدی است که کافی است کمی در آن دقیق شوید و دیالوگهای رد و بدل شده بین کاراکترهایش را با حوصله بخوانید تا متوجه پیوند عجیبی بین آن و زندگی واقعی خودمان شوید. سازندگان Night in the Woods در جریان آن به مفاهیم مختلفی میپردازند که مواردی مثل «دوستی»، «خانواده»، «مشکلات دوران جوانی» و «مسائل اجتماعی دنیای امروزی» را شامل میشوند.
برای مثال یکی از مشکلاتی که «می» با آن دست و پنجه نرم میکند، مساله ترک دانشگاه است. شاید خانواده وی در ابتدا خیلی روی این مساله حساسیت نشان ندهند، ولی این سوال همواره برای مادر وی وجود دارد که «می» چرا دانشگاه را ترک کرده است؟ مخصوصا که «می» اولین عضو خانوادهاش است که موفق شده وارد دانشگاه شود. یا مثلا در بخش دیگری از بازی، یکی از دوستان «می» وی را بابت ترک دانشگاه سرزنش میکند و میگوید که رفتن به دانشگاه، یکی از آرزوهای وی بوده است. ولی واقعیت این است که هیچکس خودش را واقعا جای «می» نمیگذارد و از این دید به موضوع نگاه نمیکند که آیا واقعا خود او دوست داشت که در دانشگاه باشد یا خیر. این موضوع مطرح شده در بازی اشارهای به یکی از مشکلاتی دارد که شاید خیلی از هم سن و سالهای ما با آن روبرو هستند. اینکه آیا ما کارهایی را انجام میدهیم که واقعا خودمان میخواهیم یا اینکه کارهایی را انجام میدهیم که باعث میشوند دیگران از ما راضی بوده و خوشحال شوند؟ این سوالی است که شاید پس از تجربه بازی بیشتر به جواب آن فکر کنید.
در شرایط سخت، فقط همین دوستها هستند که با تمام اتفاقات رخ داده باز هم «می» را تنها نگذاشته و حرفش را باور میکنند
یا مفهوم دیگری که بازی در آن داستانش به آن میپردازد، «دوستی» است. «می» پس از بازگشت به شهر بیش از هر چیزی مشتاق به دیدن دوستان قدیمیاش است که زمانی تمام وقتش را با آنها سپری میکرد. بازی مفهموم دوستی را به شکلی کاملا واقعگرایانه به تصویر میکشد؛ به این صورت که رابطه دوستی می و رفقایش هرگز به شکلی اغراقشده نمایش داده نمیشود و حتی ممکن است گاهی شاهد باشیم که آنها با یکدیگر جر و بحث نیز میکنند. ولی در نهایت و در شرایط سخت، باز هم فقط همین دوستها هستند که با تمام اتفاقات رخ داده باز هم «می» را تنها نگذاشته و حرفش را باور میکنند.
اگر بخواهیم به همین شکل تک تک مفهومهای مطرحشده در بازی را بررسی کنیم، میتوان یک مقاله بسیار طولانی در مورد بازی Night in the Woods نوشت که خب شاید باعث شود تا لذت تجربه شخصی بازی از بین برود. اما به صورت کلی، میتوان گفت که درست است که در ابتدای امر و از روی ظاهر به نظر نمیرسد که بازی Night in the Woods بتواند داستانی جدی داشته باشد، ولی وقتی که زمانی را صرف بازی کردید، متوجه خواهید شد که این بازی چقدر داستان عمیقی دارد و چقدر عالی به مشکلاتی میپردازد که شاید خیلی از ماها با آنها دست و پنجه نرم کردهایم. همچنین در پایان داستان متوجه اتفاقات عجیبی که برای شهر میافتند نیز خواهید شد و پایانبندی بازی هم بسیار خوب از آب درآمده است.
نقطه قوت بعدی بازی که اگر بهتر از داستان نباشد، ضعیفتر از آن هم نیست، مساله شخصیتپردازی کاراکترها است. واقعیت این است که اگر شخصیتهای شما در یک بازی انسان باشند، انتقال مفاهیم انسانی از طریق آنها باز به نسبت کار سادهتری است. ولی شخصیتهای بازی Night in the Woods موجوداتی مثل گربه، خرس، روباه یا تمساح هستند که خب در واقع فقط ظاهر آنها به این شکل است و از حیث خصوصیات، آنها همگی کاراکتری انسانی دارند و این چالشی است که سازندگان برای خودشان خلق کردهاند و با موفقیت هم آن را پشت سر گذاشتهاند. کاراکترهای بازی همگی به شکلی عالی پرداخته شدهاند و این هم در مورد کاراکترهای اصلی بازی و هم در مورد شخصیتهایی که در گوشه و کنار شهر دیده میشوند، صدق میکند.
اگر بخواهیم به نمونههایی از شخصیتپردازی عالی در بازی اشاره کنیم، میتوان به مادر «مِی» اشاره کرد که کافی است صحبتهای وی را بخوانید تا متوجه شوید که وی واقعا شبیه به یک «مادر» است و آن حس مادرانه را نسبت به فرزندش دارد. یا شخصیتپردازی تک تک دوستان «می» مثل گِرِگ یا «بِی» آنقدر عالی است که واقعا دوست دارید جدا از داستان اصلی بازی، از خصوصیات شخصی هریک از این شخصیتها هم آگاه شوید و بازی به بهترین شکل ممکن آن حس کنجکاوی نسبت به شخصیتها را در شما زنده میکند و البته خیلی خوب هم به سوالهایتان به مرور زمان پاسخ میدهد. مسالهای که در قسمت داستان به آن اشاره کردیم و اینجا هم باید دوباره آن را تکرار کنیم، واقعگرایانه بودن کاراکترهای بازی است که ویژگی بسیار خوبی به حساب میآید.
در مجموع از حیث داستان و شخصیتپردازی، بازی Night in the Woods بسیار عالی است و از طرفی داستانی بسیار جدی با مفاهیم عمیق را روایت میکند و از طرفی هم کمی چاشنی طنز را با محوریت روابط دوستانه و موارد اینچنینی وارد بازی میکند که در نتیجه آن، داستان هرگز یکنواخت و خستهکننده نمیشود و برعکس همواره جذابیتش حفظ شده و گیمر مشتاق است تا سرانجام آن را بفهمد. از حیث شخصیتپردازی هم با بازیای طرف هستیم که کاراکترهایی به شکل روباه یا تمساح را آنقدر انسانی پرداخته و معرفی کرده است که در بخشهایی از بازی واقعا هوش سازندگان را تحسین خواهید کرد.
یکی دیگر از جنبههای مهم بازی Night in the Woods، اتمسفر عالی بازی است که موسیقی و گرافیک برای خلق آن دست به دست هم دادهاند. البته بازی Knight in the Woods از حیث گرافیک فنی حرف خاصی برای گفتن ندارد و حتی گاهی شاهد افت فریم جزئی نیز هستیم. ولی از نظر هنری، همه چیز دقیقا به آن شکلی است که باید باشد. محیط بازی بسیار پرجزییات و زیبا طراحی شده و این زیبایی هم در مورد طراحی محیط شهر و هم در طراحی محیطهای دیگر مثل زمانی که می را در خوابهایش کنترل میکنیم، صدق میکند. از طرفی موسیقی نیز همواره به جنبه بصری بازی برای خلق اتمسفری عالی کمک میکند و مثلا موقعی که در حال شکستن لامپهای مهتابی با گِرِگ هستید، موسیقی تند و هیجانانگیزی پخش میشود و در عوض در قسمتهای غمگین بازی موسیقی آرامی را میشنویم و از همه مهمتر، زمانی که دیالوگها از اهمیت بالایی برخوردار هستند، سازندگان بهخوبی از سکوت استفاده کردهاند تا گیمر با دقت بیشتر بتواند صحبتهای رد و بدل شده بین کاراکترها را بخواند.
بازی Night in the Woods یکی از آثار مهم و تاثیرگذار چند وقت اخیر است. شاید این بازی از حیث گیمپلی به گونهای نباشد که بتوان آن را به همه پیشنهاد کرد، ولی اگر به داستانهای پیچیده و غنی علاقهمند هستید، قطعا این بازی میتواند برایتان بسیار لذتبخش باشد. بازی در کل نزدیک به ۶ ساعت طول میکشد که برای اثری در این سبک زمان مناسبی است و البته بازی ارزش تکرار چندانی ندارد مگر اینکه بخواهید مثل رمانی که دوستش داشتید آن را دوباره بخوانید. پس اگر به دنبال بازیای هستید که در آن به مفاهیم عمیق انسانی و اجتماعی پرداخته میشود، تجربه Night in the Woods را از دست ندهید.
بررسی بازی Night in the Woods
نقاط قوت
- داستان و روایت بسیار عالی
- شخصیتپردازی فوقالعاده کاراکترها
- گرافیک هنری زیبا
- موسیقیهای گوشنواز و مناسب با حال و هوای بازی
نقاط ضعف
- گیم پلی فقط وسیلهای در خدمت داستان است و ممکن است خستهکننده شود
- گرافیک فنی نه چندان خوب و افت فریم جزئی
نظرات