بررسی بازی Resident Evil: Revelations 2 Episode 1
این یک حقیقت غیرقابل انکار است که کپکام سالها از مسیر و هدف سری رزیدنت ایول غافل شده بود و تحت تاثیر بازیهای اکشن مانند Call of Duty قرار گرفت. Resident Evil 4، آخرین حضور شینجی میکامی، خالق این سری بود و با سنگ تمامی که گذاشت، در کنار المانهای ترس، ویژگیهای اکشن متناسبی را هم درگیر بازی کرد. پس از آن ما شاهد تضعیف سری بودیم و اینکه روز به روز بر بار اکشن بازی افزوده میشد و حتی زامبیهای شل و ول و ترسناک قدیمی هم به فراموشی سپرده شدند. این روند نزولی تا ظهور سری Revelations ادامه دار بود. قسمت پنجم با اینکه در بازار موفق ظاهر شد و نمرات نسبتا خوبی را هم کسب کرد، اما صدای طرفداران قدیمی سری را به خاطر زامبیهای اسلحه به دست و بار اکشن بازی، بلند کرد. کپکام هم در جواب میگفت که قسمتهای بعدی به ریشههای رزیدنت ایول پایبند خواهد بود. علیرغم قولی که کپکام داد، باز هم در ادامه شاهد عرضهی رزیدنت ایولهایی اکشن و حتی بیمحتوا مانند عملیات راکونسیتی بودیم که لکهی ننگی بر پیکرهی پرافتخار این مجموعه وارد کرد. در حالی که سری RE در منجلابی مرگبار دست و پا میزد، سرانجام کپکام به فکر ساخت اثری افتاد که اصالت سری را بازگرداند. Revelations، با هدف عرضه بر روی کنسول دستی نینتدو 3DS، توسط کوشی ناکانیشی که قبلا طراح مراحل قسمت پنجم RE بود به همراه تعدادی از افراد برجستهی مجموعه، در دست تولید قرار گرفت. سازندگان از جو بدی که علیه سری ایجاد شده بود نهایت استفاده را کردند و روایتی ترسناک و تاریک را از دل مجموعه بیرون کشیدند. عرضهی بازی مساوی شد با جلب رضایت نسبی گیمرهای قدیمی و نشان داد کپکام هنوز میتواند یک رزیدنت ایول ترسناک و اصل و نسب دار تولید کند. بازی به قدری مورد توجه قرار گرفت که نسخهی HD و بهینهسازی شدهی آن، راه خود را به کنسولهای خانگی پلیاستیشن 3 و ایکسباکس 360 در کنار رایانههای شخصی و کنسول نسل هشتمی Wii U باز کرد. اگر از ماجرای پرسر و صدای قسمت ششم عبور کنیم، به زمان حال میرسیم. سال ۲۰۱۵ و عرضهی قسمت دوم بازی درخشان Revelations که اینبار راه و روشی جدید را در نحوهی روایت داستانی پیش گرفته است.
کپکام همانطور که چند سالی از اکشنهای پر زد و خوردی مانند Call of Duty الهام گرفت تا بتواند به این وسیله فروش بازی خود را افزایش دهد، حالا تحت تاثیر گسترش بازیهای اپیزودیک، تصمیم گرفته جدیدترین بازی سری RE را به صورت سریالی منتشر کند. به نظر من، این حرکت کپکام به دو جهت عاقلانه و به جا بود. یک اینکه گیمرها این روزها به شدت دنبال بازیهای سریالی ارزان قیمت هستند و شرکتهایی مانند تلتیل با به کارگیری یک چنین سیستمی، طرفداران زیادی را به خود جلب کردهاند. در سوی دیگر، کپکام یکی از شاخههای فرعی بازی را به این سیستمِ انتشار، مجهز کرده است. با اینکه Revelations 2 بازی بزرگی است، اما روایت اپیزودیک آن و عرضه با قیمتی پایین (هر اپیزود ۵.۹۹ دلار) حداقل برای من که از طرفداران قدیمی سری هستم، خوشحال کننده بود.
اما به سراغ داستان میرویم، جایی که بازی قرار است در آن درخشش خاصی داشته باشد. یکی از مزیتهایی که روایت سریالی دارد، باز بودن دست کارگردان و نویسنده برای پرداختن به شخصیتها و ابعاد مختلف داستانی است. Revelations 2 در شروع، اشارهای جست و گریخته به قسمت قبل میکند. البته، نشانی از جیل ولنتاین و کریس ردفیلد در این بازگویی قصه نیست و فقط نوعی معرفی از سازمان تِراسِیو (Terasave) است. تراسیو، ارگانی ضد ترورسیتی با هدف مبارزه علیه حملاتی بیولوژیکی و کمک دارویی به مردمان محروم دنیا است. پس از غیبتی طولانی، حال شاهد بازگشت کلیر ردفیلد، یکی از شخصیتهای محبوب سری هستیم که آخرین بار کنترل او را در بازی موفق کد ورونیکا در دست داشتیم. بازگشت او به بازی برای خیلی از طرفدارانی که با وی در قسمت دوم RE و کد ورونیکا خاطره داشتند، میتواند هیجانانگیز و جالب توجه باشد. کلیر، حالا عضو سازمان تراسیو است و به فعالیتهای بشردوستانه مشغول است. داستان ما روایتی از فاصلهی زمانی قسمت پنجم و ششم بازی است و به طور حتم، شخصیتها مسنتر شدهاند و بعضی از آنها که قبلا کودک بودند، حالا بزرگشدهاند. یکی از این شخصیتها، مویرا برتون است. مویرا، دختر بری برتون، از شخصیتهای محبوب و قدیمی RE است. با اینکه شاید این اولین ملاقات رسمی ما با مویرا باشد، اما قبلا تصویری از خانواده برتون را دیده بودیم که مویرا در آن حضور داشت. ظاهرا بری به خاطر دلایل نا مشخص، مویرا را به کلیر سپرده و کلیر فعلا وظیفهی مراقبت از این دختر سرکش را دارد.
روایت بازی به دو بخش تقسیم شده است، بخش اول که با حملهی گروهی نظامی و ناشناس به مقر تراسیو آغاز میشود و کلیر و مورا توسط آنها دزدیده شده و به جزیرهای مرموز میبرند. پس از آن ما خود را در سلولی میبینیم که کلیر در آن قرار دارد. سلولی که در زندانی مخوف و قدیمی واقع شده و هنوز مشخص نیست دلیل دزدیده شدن کلیر و مورا و زندانی شدن آنها چیست. با بازشدن خودکار سلول، ما کنترل کلیر را به دست میگیریم و پس از لحظاتی مویرا هم که در سلولی دیگر زندانی شده پیدا میکنیم. فصل افتتاحیهی بازی نه خیلی کند و ناامیدکننده، اما درگیرکننده و هیجانانگیز هم نبود. البته، ایجاد سوالات و نقاط کور مختلف در یک بازی سریالی و مهیجکردن و کشاندن مخاطب به دنبال خود برای ادامهی داستان، بسیار موثر است. سناریوی کلیر و مویرا آرام جلو میرود و در مسیری که آنها باید طی کنند به موانعی برخورد میکنند که گاها ترسناک و حتی چالش برانگیز است. مویرا از اسلحه بیزار است و به همین خاطر کلیر مانند همیشه باید مراقب او باشد. خوشبختانه مویرا مانند اشلی در RE4 بی مصرف و بیعرضه نیست و مفیدترین حضور خود را نقشآفرینی میکند. سلاح اصلی او یک چراغ قوه است که راه را برای کلیر روشن میکند. البته مویرا میتواند با متمرکز کردن نور چراغ بر روی صورت موجودات زامبی مانند بازی، دید آنها را مختل کند تا کلیر کار آنها را یک سره کند. از طرفی، مویرا یک دیلم در بازی پیدا میکند که میتواند به واسطهی آن برخی جعبههای محکم را باز کند و حتی از آن به عنوان سلاح سرد استفاده کند.
تا اینجای کار، کلیر و مویرا نه زوج خیلی عالی، ولی تقریبا مکمل هم دیگر بودند و خوشبختانه سازندگان بازی وظیفهی بادیگاردی تمام و کمال را بر گردن گیمر نینداخته است. حتی شما میتوانید با زدن یک دکمه بین شخصیتها تعویض کنید و کنترل هر کدام را که میخواهید به دست بگیرید.
سناریوی دوم با حضور یکی از قدیمیترین شخصیتهای سری رزیدنت ایول شروع میشود. بری برتون، پدر مویرا، پس از غیبتی خیلی طولانی پایش به داستان سری بازیهای RE باز میشود. آخرین بار که او را در قالب داستانی ملاقات کردیم مربوط به پایانبندی رزیدنت ایول 3 بود و تنها حضور پررنگش در قسمت اول این سری بود. بری برتون یک شخصیت تنومند، پر ابهت، جدی و در عین حال جذاب دارد و این خصوصیات وی به قدری بارز است که حضور کمش در سری RE، مانع محبوبیتش نشده و در بسیاری از محافل رسمی و مردمی به عنوان یکی از کاراکترهای مورد انتظار و معروف از وی یاد میشود. بری به صورت خیلی ناگهانی و بدون هیچ مقدمهی خاصی وارد داستان بازی میشود. پس از پایان سناریوی اول و رخدادهایی که باعث شوکه شدن بازیکن شد، حال نوبت به بری میرسد تا هیجان در دل مخاطب ایجاد کند. بری هنوز مشخص نیست از سوی چه ارگان یا سازمانی برای پیدا کردن کلیر و مویرا فرستاده شده است، شاید تراسیو، اما این موضوع در اپیزود اول مانند بسیاری از پرسشهای بیپاسخ، در هالهای از ابهام باقی میماند.
ورود بری برتون با آن چهرهی پخته و کاملا مجهز به انواع سلاح از جمله مگنوم معروفش، حس خوبی را به بازیکنان قدیمی میدهد
بری پس از ورودش به داستان با دختر بچهای به اسم ناتالیا کردا رو به رو میشود. دختری کم سن و سال و مقداری عجیب که لباس خواب بر تن دارد که نمیداند کجاست و چه کسی او را به آن محیط خطرناک و مرموز آورده است. وی جلوی بری ظاهر میشود و از وی می خواهد همراهش باشد. ناتالیا بنا به دلایل نا مشخصی، قدرت خاصی در تشخیص دشمنان قبل از مشاهدهشان دارد. وقتی کنترل وی را به دست میگیرید، او میتواند دشمنان را از پشت دیوار یا هر جای دیگر به صورت لکههای قرمز و زرد ببیند و به بری اطلاع دهد که مراقب باشد. ناتالیا امکان دارد دختر یکی از شخصیتهای اصلی داستان باشد که روی او آزمایشاتی صورت گرفته یا به طور کل یک شخصیت جدید بدون پیشینه باشد. هنوز این هم مشخص نیست و باید دید این دخترک کوچک دل نشین، میتواند نقش آفرینی مثبت و رو به رشدی را در بازی داشته باشد یا خیر.
یکی از نکات بارز RE:R2، گیمپلی چفت و بست دار و به دور از هر گونه زیاده روی است. اگر RE 6 را بازی کرده باشید، متوجه این موضوع شدهاید که گیمپلی و کنترل شخصیت بیش از حد آزادی عمل دارد و قالبی استوار و محکمی ندارد. در RE: R2 همانند قسمت قبل و RE 6، میتوانید در هنگام تیر اندازی حرکت کنید یا حتی جاخالی دهید، اما کاملا مشخص است که این عملکردها بسیار بهینهتر شده و همگی در راستای ایجاد حس ترس در تقابل با محیط طراحی شدهاند. دسترسی به کولهپشتی طبق روال این چندساله RE، به صورت همزمان و بدون توقف بازی صورت میگیرد که این هم به واقعگرایانه بودن بازی کمک شایانی میکند. RE: R2 علاوه بر بخش داستانی، دارای بخش Raid Mode هم است که شامل رکورد زنی و رقابت مرحله به مرحله برای کسب بیشترین امتیاز ممکن است. از طرفی، مخاطب در داخل بازی میتواند در جایگاههای مخصوصی، اسلحهها و یک سری خصوصیات خود را ارتقا دهد تا با قدرت بیشتری بازی را ادامه دهد.
گیمپلی از عوامل مزاحم و گیجکننده فاصله گرفته و از برخی اشتباهات RE 6 دوری کرده است
بهتر است اشارهای به دشمنان نسبتا جدید بازی کنیم. در جزیرهی دور افتاده و مرموزی که کاراکترهای ما گرفتارش شدهاند، هنوز هیچ چیزی به طور دقیق مشخص نیست. موجوداتی که به خاطر ویروس یا انگل خاصی، به انواع و اقسام هیولاها تبدیل شدهاند، ما را به یاد خیلی از بازیهای قبلی سری میاندازند. برای مثال، موجودات بزرگی را میبینیم که شباهت زیادی به هیولاهای جهش یافتهی قسمت چهارم یا پنجم دارند. حتی در قسمتی از بازی بری برتون اشاره به بیماری منتشر شده در آفریقا و رویدادهای قسمت پنجم با حضور کریس ردفیلد میکند. از دست نوشتههایی که در طول بازی پیدا میکنید اطلاعات دقیق و جامعی دستگیرتان نمیشود، فقط تا این حد متوجه میشوید که در این محل آزمایشاتی صورت گرفته و شما با مخلوقاتی جهش یافته و بیماری مسری رو به رو هستید که شاید کابوسی بدتر از بازیهای قبلی برای شما به وجود بیاورند.
سریال Resident Evil: Revelations 2 در اپیزود اول پایان بندی قابل قبولی دارد و رویدادهای بازی شما را تا حد زیادی منتظر قسمت بعد میگذارد. RE: R2 در بخش گرافیک فنی حرف خاصی برای گفتن ندارد و جهش خاصی را حتی در نسخههای نسل هشتمی به خود ندیده است. اما از نظر هنری، محیط سازی و طراحی کاراکتر، سازندگان تلاش زیادی کردهاند تا ترس و وحشت را به مخاطب خود تزریق کنند. این طراحیهای نسبتا حرفهای وقتی در کنار موسیقی و صداگذاری دلهره آور بازی قرار میگیرد، برای لحظاتی میتواند شما را شوکه و حتی از جای خود بلند کند. به جرات میتوانم بگویم چند سال بود که هیچ کدام از رزیدنت ایولها نتوانسته بودند من را بترسانند اما Revelations کاملا پتانسیل این را دارد تا یک تنه این سری را به سمت موفقیت و ریشهسازی دوباره پیش ببرد.
تهیه شده در زومجی
Resident Evil: Revelations 2 Episode 1
نقاط قوت
- داستان پردازی سریالی و شخصیتهای نسبتا هیجانانگیز
- بازگشت بری برتون و کلیر ردفیلد پس از سالها
- تیراندازی و حرکت بهینهسازی شده و چفت و بستدار
- پایانبندی به موقع و مناسب
- صداگذاری و موسیقی دلهره آور
نقاط ضعف
- گرافیک فنی نه چندان قوی حتی در کنسولهای نسل هشتمی
- عدم وجود حالت Coop رسمی در نسخهی PC
- ضعف نسبی سناریو کلیر نسبت به بری با توجه به مانور کپکام بر روی کلیر
- وجود باگ و افت فریمهای گاها وحشتناک در هنگام درگیری در کنسولهای نسل هفتمی