فهرست تنفربرانگیزترین شخصیت های منفی حال حاضر سریال «بازی تاج و تخت»
بخشهایی از این متن داستان سریال را فاش میکند.
حتما موافقاید که قلب «بازی تاج و تخت» روی آنتاگونیستها و نیروهای منفی و شیطانیاش میچرخد. انگار عدهای جورج آر.آر مارتین را در کودکی مورد اذیت و آزار قرار دادهاند. او هم تصمیم گرفته به جای اینکه تبدیل به یک قاتل سریالی شود و برای انتقام گرفتن، رد آنها را بزند. در عوض، نویسنده شده و از یک دنیا انتقام بگیرد. باید اعتراف کرد وی تا این جای کار حسابی در هدفش موفق بوده است. در هر فصل «بازی تاج و تخت» با سلاخی ناجوانمردانهی قهرمانانی جدید و رویش غیرمنتظرهی هیولاهایی تازه، روبهرو میشویم. فصل پنجم هم از این قاعده جدا نبود. از اپیزود «هاردهوم» که شخصیت منفی جدیدی معرفی کرد گرفته تا اپیزود آخر که شخصیتهای معلقی را در جایگاهِ بدشان ثابت کرد. بله، فصل چهارم ما را از شر جافری و تایوین، دو تا از شخصیتهای بزرگ سریال خلاص کرد. برای همین وقتی فصل پنجم شروع شد، کاراکترهای زیادی برای متنفر بودن باقی نمانده بود. بیشتر آدمبدها یا کشته شده بودند یا به سوی رستگاری قدم برمیداشتند. مثل «تازی»، جیمی و حتی استنیس. اما خیلی طول نکشید که سریال بهطرز زیبایی این جاهای خالی را پر کرد. اکنون نوبت این است تا با استفاده از این فرصت، تکلیفمان را با جبههی خوب و بد مشخص کنیم. آدمبدهای حال حاضر سریال چه کسانی هستند؟ دوست داریم چه کسانی به بدبختانهترین شکل ممکن طعم مرگ را بچشند؟ اما آنتاگونیستها همیشه در حد قهرمانان بااهمیت بودهاند. حتما خبر دارید که در «بازی تاج و تخت» هم با آدم بدهایی خشک و توخالی طرف نیستیم. بعضیها هیولا هستند و برخی شیاد و حقهباز. تعدادی دیوانه هستند و عدهای انگیزه و هدفی بزرگ در سر میپرورانند. شما کدامیک را ترجیح میدهید؟ یا اصلا با تمام نفرتی که نسبت به آنها، راضی به حذف شدن آنها میشوید؟ آیا دلتان برای جافری تنگ شده؟!
رمزی بولتون
خیلی طول نکشید تا از نبود جافری نفس راحتی بکشیم، چون نویسندگان خیلی زود جای کثیف او را با این «موجود» پُر کردند. شاید بتوان رمزی بولتون را موجودی ترسناکتر و سیاهتر از جافری دانست. اگر جافری فقط یک بچه ننهی سوسول بود که یکدفعه قدرت زیادی به دستش رسیده بود، رمزی یک روانی گندیدهی تمامعیار است که از شکنجه کردن لذت میبرد. در رابطه با رمزی هیچ فرصتی برای رستگاری و بازگشت وجود ندارد. شاید زمانی که تیان را شکنجه میکرد، احساس خاصی نسبت به او نداشتیم. اما او در فصل پنجم زندگی سانسا را به جهنمی سوزان تبدیل کرد. بهترین متود برای کشتن او چه میتواند باشد؟ شاید همان کاری که خودشان با قربانیهایشان میکنند!
روس بولتون
روس بولتون یکی از برنامهریزان، آرشیتکتها و اجراکنندگان واقعهی «عروسی خونین» است. کسی که آخرین ضربهی خنجر را وارد قلب راب استارک کرد. بعد از رمزی، این آقای «لنیسترها سلام رسوندن!» فرد دوم فهرست است که باید به سزای اعمالش برسد. روس از پسرِ حرامزادهاش آدم استراتژیمندتری است. اما این باعث نمیشود تا دلمان راضی شود، وینترفل را زیر رهبری خاندانی ببینیم که ایدهاش بر مبنای پوست کندن و سوزانِ زندهزندهی انسانها پیریزی شده است. بهترین متود برای کشتن او؟ هنوز مطمئن نیستم! شاید آریا بهترین گزینه باشد.
والدر فری
این میزبانِ وفادار و دوستداشتنی کار خودش را کرد و غیبش زد. از این میترسم که والدر فری هیچوقت نتیجهی خیانتش را نبیند. فعلا او بیرون از داستان است و هیچکس برای لرد ریوررلند دست به سلاح نبرده است. شاید این آدم را در طول پنج سالی که از عمر سریال میگذرد، فقط دو بار دیده باشیم، اما همین برای بهیادماندنیشدن نامش در ذهنمان کافی بود. یکی باید این پیر خرفت را نابود کند!
تیان گریجوی
نه. اینکه سانسا را نجات دادی، باعث نمیشود به این زودیها نظرمان دربارهات تغییر کند. «ریک» با اینکه در فهرست تنفربرانگیزان «بازی تاج و تخت» حضور دارد، اما از سویی دیگر وارد مسیر رستگاریاش هم شده است. آیا او با خاطرهای خوش سریال را ترک میکند؟ احتمالش بالا است. بهترین روش برای کشتن او؟ شاید چون ما خیلی دلرحم هستیم، یک مرگ پرمعنی و آرام بهترین چیز برای او باشد. اما «بازی تاج و تخت» ثابت کرده خیلی زود میتواند نظرمان را دربارهی شخصیتهایش تغییر دهد. شاید یکدفعه به خودمان بیاییم و تیان را به عنوان قهرمانی دوستداشتنی پیدا کنیم.
شاهِ شب
اووف. اگر بهشان برنمیخورد، باید اعتراف کنم ایشان در یک کلام واقعا هولناک هستند. از اپیزود اول سریال، ند استارک از زمستانی سرد و مرگبار خبر دارد و حالا همان زمستان روی سرمان خراب شده است. بارش برف در شمال شروع شده و «شاه شب» هم به سرعت آمادهی حمله میشود. تازه این آقا برای یارگیری و ارتشسازی نیازی به مذاکره و سیاستبازی ندارد. هرکسی که در جنگ مُرده باشد، خوب و بد، با یک اشارهی دست تبدیل به سربازِ فرمانبردارِ سرما میشود. عدهای میگویند، «شاه شب» غولآخر سریال است. بهترین متود برای کشتن او؟ نه واقعا چگونه دلتان میآید! هیولا به این خفنی و اُبهت حالاحالاها باید دلبری کند! (بین خودمان بماند. بعد از ماجرای جان اسنو، من که راضیام این آقا تمام مردمانِ انساننمای وستروس را منجمد کند. وایت واکرها هرچقدر مرگبار باشند، حداقل دورو و حقهباز نیستند!)
سرسی لنیستر
بازهم سر یک دو راهی قرار گرفتیم؟ آیا ما راستیراستی از سرسی متنفریم؟ بگذارید اینطوری بگویم. آیا وقتی او توسط سربازان گروه «مبارزان ایمان» زندانی شد، دست زدید؟ آیا از تماشای او که آب را از روی زمین لیس میزد، خوشحال شدید؟ آیا از پیادهروی شرمساری او در خیابانهای قدمگاه پادشاه، لذت بردید؟ در اینکه سرسی، زن افتضاحی است، شکی نیست. اما او درد و زجرهای سختی را تحمل کرد و هنوز کارهای زیادی برای انجام دادن دارد. تازه، او کماکان در لیست انتقام آریا قرار دارد. برای محکمکاری هم که شده او را در فهرست تنفرانگیزان قرار میدهیم، ولی ماجرای او پیچیدهتر از این حرفهاست. ناسلامتی او همین الان یکسری طرفدار پیدا کرده!
کایبرن
این آقای مرموز بیشتر از اینکه یک حقهباز شرور باشد، درحال حاضر چاپلوس و دستراستِ سرسی است. اما در پایان فصل فهمیدیم که تمام ساعتهایی که او بهصورت مخفیانه در گاراژش میگذراند، به اختراع ماشین زمان ختم نشده بود، بلکه «کوه» را به هیولایی تنومندتر، بیمغزتر و مرگبارتر تبدیل کرده بود. چیز زیادی دربارهی اهدافش نمیدانیم. اما فکر نکنم زامبیسازی چیز خوبی باشد!
اسپارو اعظم
کی فکرش را میکرد این گونی سیبزمینیِ متحرک چنین آب زیر کاهی باشد؟ آیا به او اعتماد دارید؟ او هم مارجری و هم سرسی را زندانی کرد. پس به نظر نمیرسد، اسپارو اعظم به هیچکدام از این خاندانها تمایل داشته باشد. او کسی است که از تفکر و آیینِ خودش پیروی میکند. به نظر میرسد او حمایتکننده و نمایندهی مردم و جنبش «ما ۹۹درصد هستیم» است. تا این جای کار همهچیز منطقی به نظر میآید. اما شرط میبندم یک چیزی دربارهی این آقا معلوم نیست. خدا میداند!
الاریا سند
درحالی که کسی دقیقا نمیتواند الاریا را برای عصبانی بودن به خاطر اتفاقاتی که بین اوبرین و کوه رخ داد، سرزنش کند، اما او در فصل پنجم رسما قاطی کرده بود و دست به هرکاری برای انتقامگیری میزد. خب، با اینکه در ابتدا فکر میکردیم همهچیز با خوبی و خوشی دارد به پایان میرسد، اما الاریا بالاخره زهرش را ریخت و نعمت پدر بودن را در لحظات آخر از جیمی گرفت!
سِر الیسر تورن
آره، او برای چند فصل روی اعصاب جان راه میرفت و بالاخره به هدفش رسید. فکر میکردیم الیسر برای جان خطرناک باشد، اما واقعا تصورش را نمیکردیم که به چنین شکل شوکآوری برای قتلش نقشه بکشد و از تنها خواسته و آرزوی جان (عمو بنجن) برای گول زدن او استفاده کند. من دوتا متود خوشگل و رویایی برای کشتن او در نظر گرفتهام. (۱) جان از مرگ بازگردد و خودش انتقام خودش را بگیرد که شدیدا بعید است. و (۲) سر الیسر تورنِ باهوش تبدیل به یکی از سربازان مردهی وایتواکرها شود!
ملیساندر
با اینکه او تاکنون فقط دنبالهروی باورها و اعتقاداتش بوده است و فقط دست به کارهایی زده که آنها را در رویا دیده است، اما ملیساندر هنوز ترسناک است و حضورش باعث بیقراری میشود. روشها و باورهایش شکبرانگیز هستند و قدرتها و جادوهایش زشت و کثیف. راستی، او حاضر است هرکسی و هرچیزی را برای رسیدن به اهدافش، قربانی کند. شیرین به خاطر او خاکستر شد. و همین کافی است تا دیگر حتی خدای روشنایی هم نتواند او را در برابر خشم ما محافظت کند. البته مگر اینکه او بتواند یک کارهایی برای جان اسنو کند!
استنیس
تا اواخر فصل، استنیس به عنوان فردی دوستداشتنی و قهرمانی قابلاعتنا پرداخت شد، اما یکدفعه تصمیمش برای قربانی کردن دخترش، تمام معادلاتمان را بهم زد و او را یکراست به فهرست نفرتانگیزان سریال شوت کرد. برخلاف چیزی که نشان داده شد، به نظر نمیرسد هنوز کار ما با او تمام شده باشد. شاید بریین به جای کشتن استنیس، به فکر استفادهی بهتری از او افتاده باشد. اگر او زنده مانده باشد، هنوز به طور کامل در قهقرای تاریکی به سرنمیبرد. اگر نویسندگان به او رحم کنند، استنیس اینقدر سقوط نکرده که فرصت جبران اشتباهاتش را نداشته باشد.
نظرات