داستان کامل سری Fallout، از پیشزمینه شروع جنگ بزرگ تا داستان نسخههای مختلف
با عرضه بازی Fallout 76، حالا علاقهمندان شانس این را دارند تا دوباره وارد دنیای این مجموعه شده و به بقا در اتمسفر منحصربهفرد آن بپردازند. همیشه یکی از دغدغههای علاقهمندان به بازیهایی با قدمت چند ساله، عدم آشنایی با داستان مجموعه یا فراموش کردن بخشی از آن است.
اگرچه جدیدترین نسخه از این مجموعه، حالا راه متفاوتی را در پیش گرفته و یک بازی آنلاین به حساب میآیدو با این حال، Fallout 76 را همچنان میشود مثل نسخههای قبلی به صورت تکنفره بازی کرد اگر تا به حال هیچکدام از نسخههای سری فالاوت را بازی نکردهاید یا با گذشت سالیان دراز، جزییات آن را فراموش کردید، حالا فرصت مناسبی است تا با نحوه تبدیل شدن کره خاکی به برهوتی اتمی آشنا شوید. اگر بخواهیم در یک جمله، Fallout را شرح دهیم میتوانیم به گفتن این جمله بسنده کنیم که دنیای Fallout نسخهای دیگر از دنیای واقعی خودمان است که انتخابها در آن به نحوی دیگر رقم خوردهاند. اگر چه بازیهای Fallout 3 و Fallout New Vegas خط داستانی منحصربه فرد خود را داشتند، اما بر پایه اتفاقاتی متصل به هم روایت میشوند. اتفاقاتی که دنیایی را به تصویر میکشد متمایز از دنیای واقعی ما که خط داستانی متفاوتی را بعد از جنگ جهانی دوم تجربه کرده است. فرهنگ آمریکایی در دههی ۵۰ میلادی گیر افتاده است. این در حالی است که تکنولوژی و پیشرفت از کار نیفتاده و میتوانیم فرهنگ قدیمی و دهه ۵۰گونه آمریکایی را با شعارهایی مانند "جهانِ فردا" را در رباتها و لیزرها ببینیم. اگرچه دنیای فالاوت درگیر تکنولوژی و پیشرفتهای روزافزون شده، اما فرهنگ و دنیای آنها جدای از عصر گوشیهای هوشمند امروز ما است. دنیای مجموعه فالاوت با سازمانهای خاکستری و مشکوک، کاهش منابع و درگیریهای اتمی گره خورده است. آیا میدانید چه چیزی باعث شروع یک جنگ ۱۵ ساله اتمی شد؟ جنگی که دنیای نسخه Fallout را به برهوتی بیآبوعلف و مرده تبدیل کرد یا آیا میدانید Super Mutantهای جهشیافته چگونه بهوجود آمدند؟ و میدانید که ریشه سازمانهایی مانند Enclave و Brotherhood of Steel چگونه ماهیت پیدا کردند؟
اگر نمیدانید، پس با ورود به ویرانههای ویریجینای غربی شبیه فردی میمانید که پس از ۲۰۰ سال از خواب بیدار شده است و در جریان اتفاقات افتاده در این چند سال نیست و فکر میکند هنوز هم میتوان با ۷ میلیون تومان، پراید خرید! اما اگر از علاقهمندان به مجموعه فالاوت هستید یا همیشه دوست داشتید از این سری لذت ببرید و از داستان و پیشینه آن هراس داشتید، اکنون نوبت این است که با زومجی همراه باشید تا با پیشزمینه داستانی مجموعه و داستان نسخههای مختلف آن آشنا شوید. این داستان در دو قالب ویدیویی و متنی برای شما آماده شده است. نسخه متنی این داستان، ۲۳ آبان ۱۳۹۷ ویرایش شده و مجددا در اختیار شما قرار گرفته است:
سال ۲۰۵۲: آغاز جنگ بر سر منابع
شاید نقاط عطف زیادی برای شروع داستان مجموعه فالاوت وجود داشته باشد، اما آغاز رسمی داستان این سری را میتوان روزی دانست که اولین تیر در جنگ بر سر منابع شلیک شد. با بالا گرفتن درگیریها، تمام دنیا به دنبال پایان یافتن سوختهای فسلی به جان یکدیگر افتادند. ایالات متحده آمریکا با تجاوز به خاک مکزیک، سعی کرد تا از باقیمانده منابع سوختهای فسیلی این کشور استفاده کند. در همین بین، درگیری کشورهای مشترکالمنافع اروپا (در دنیای فالاوت به کشورهای اروپایی خطاب میشود) و کشورهای حوزه خاورمیانه به دنبال بالا رفتن قیمت نفت این کشورها، به بیشترین حد خود رسید. به دنبال گران شدن نفت خاورمیانه، اروپا تانکهای خود را برای جنگ بر سر منابع به این نقطه فرستاد تا جنگ ۱۵ ساله آغاز شود. در ماه جولای، سازمان ملل متحد به دنبال اختلافات داخلی، منحل شد و در پایان همان سال، اولین بمب اتمی از میان آن همه سلاح هستهای انبار شده به سمت تلآویو، پایتخت رژیم صهیونیستی شلیک شد.
سال ۲۰۵۴: تشکیل کمیسیون ساخت پناهگاههای زیرزمینی توسط دولت آمریکا
پناهگاههای زیرزمینی یا همان Vaultها، یکی از کلیدیترین بخشهای داستانی و گیمپلی مجموعه فالاوت هستند. آنها نهتنها محل آغاز سه نسخه از پنج نسخه این سری بوده بلکه نقطه عطف افشاگری درباره مقاصد شوم دولتمردان و قدرتهای دنیا هم هستند. در سال ۲۰۵۴، کمیسیون ساخت پناهگاههای زیرزمینی توسط دولت ایالات متحده آمریکا، ساخت Vault 122 را در سرتاسر آمریکا به تصویب رساند. (که همین موضوع میتواند وجود داشتن سری فالاوت تا صدها سال آینده را تضمین کند!) تمام این پناهگاهها تا سال ۲۰۷۴ ساخته شدند؛ اما وقتی اولین بمب در سال ۲۰۷۷ منفجر شد، بسیاری از این پناهگاهها بدون استفاده ماندند زیرا وقتی آژیر حمله هستهای در شهر به صدا درآمد، بیشتر مردم فکر میکردند این هم یکی دیگر از آن تمرینهای دستهجمعی در مواقع بروز خطر است. هر پناهگاه، محیط مخصوص به خود را داشت و میتوانست تا ۱۰۰۰ نفر را در خود جای دهد. این پناهگاهها حتی سیستم تصفیه آب، سیستمهای پیشرفته کشاورزی و دفاعی نیز داشتند. اما اصلیترین هدف ساخت این پناهگاهها نه نجات مردم، بلکه استفاده از آنها برای پروژهای بزرگ آزمایش جمعی بود. پروژهای با نام برنامه پیشگیری اجتماعی. اکثر این پناهگاهها برای آزمایشهای غیرانسانی تاسیس شده بودند. برای مثال، پناهگاه شماره ۸۷، به طور عمد با ویروس تکاملی اجباری (FEV) آلوده شد یا پناهگاه شماره ۹۲ برای آموزش سربازان بسیار قدرتمند، تاسیس شده بود. پناهگاه شماره ۱۱۲ هم که در Fallout 3 حضور داشت، پناهندههای خود را به یک سیستم واقعیت مجازی بیپایان وصل میکرد که توسط یک روانی اداره میشد! وظیفه رسیدگی و تحقیقات این پناهگاهها بر عهده شرکت Vault-Tec بود. مدیر پناهگاه یا نگهبان آن، ماموریت جمعآوری اطلاعات برای دولت ایالات متحده آمریکا (یا سازمان Enclave که نام دولت آمریکا، بعد از جنگ اتمی است) را داشتند. دولت این اعتقاد را داشت که آزمایشهای صورت گرفته در این پناهگاهها میتواند به درک وضعیت انسانها در محیطی ایزوله و شکلدادن جامعه پس از جنگ بزرگ کمک کند.
سال ۲۰۶۶: تجاوز چین به آلاسکا
با گذشت سالها از آغاز جنگ، چین با یورش به خاک آلاسکا، جنگ بر سر منابع را وارد مرحله جدیدی کرد. اما چرا کسی باید به آلاسکا حمله کند؟ بله، نفت. نفت. نفت. دلیل این امر هم عدم فروش نفت این منطقه توسط آمریکا به چین بود. خط مقدم آنکوریج که توسط دولت ایالات متحده آمریکا برای محافظ از منابع نفتی آلاسکا تاسیس شده بود، پس از ۱۱ سال مقاومت، شکست خورد تا جنگ بر سر منابع بین بلوک شرق و غرب وارد فاز جدیدی شود. (شما میتوانید در یکی از بستههای الحاقی بازی Fallout 3 با نام Operation Anchroage، این نبرد را به صورت شبیهسازی شده تماشا کنید.) در طول این جنگ که بیش از یک دهه به طول انجامید، تنش بین کانادا و آمریکا هم افزایش یافت. دلیل این امر هم ممانعت کانادا برای ارسال سربازان آمریکایی به منظور دفاع از این خط مقدم بود. در طول این درگیری، آمریکا چشم بیشتری به منابع کانادا دوخت و مسبب شورشها و خرابکاریهای بسیاری در داخل مرزهای کانادا شد. در مقابل نیز کانادا یک حمله تروریستی روی خط مقدم آنکوریج و لولههای انتقال نفت انجام داد. بالاخره در سال ۲۰۷۶، کانادا تحت سلطه آمریکا درآمد که همین موضوع سبب افزایش بیشتر تنشها و نارضایتی در هر دو کشور شد.
سال ۲۰۷۳: کلید خوردن پروژه پان-ایمنی ویریون (PVP)
در جریان جنگ آمریکا با چین، دولت آمریکا در صدد این برآمد تا با کمک شرکت خصوصی West Tek اقدام به تولید آنتیبادیهایی کند که سربازان آمریکایی را در برابر سلاحهای بیولوژیکی چین، مصون نگه دارد (سلاحهایی که پیش از این باعث بروز یک بیماری در سال ۲۰۵۲ شد. بیماری که جان صدها هزار آمریکایی را گرفت). این پروژه، پان-ایمنی ویریون (PVP) نام داشت و در سال ۲۰۱۷ کشف شد که ترفند ژنتیکی به کار رفته در این پروژه باعث افزایش فعالیت مغز و رشد بیش از اندازه عضلات در سوژههای آزمایش میشود. ارتش ایالات متحده آمریکا پس از مشاهده تاثیر عوارض جانبی روی سربازهای تحت آزمایش، تصمیم گرفت ازآنها به عنوان یک نیروی نظامی بر علیه چین استفاده کند. آنها مکان آزمایش و تحقیق درباره این پروژه را به پایگاه نظامی ماروپوزا منتقل کرده و نام آن را به ویروس تکاملی اجباری (FEV) تغییر دادند. نامی که بیش از نام قبلی نمایانگر جهش انسانهای تحت آزمایش به چیزی قویتر بود. در همین حین، آزمایشها بر روی حیوانات نیز انجام شد تا اینکه بسیاری از موجودات آشنای سری فالاوت از دل همین پروژه پا به برهوت بازی گذاشتند. در نهایت، ویروس FEV به دست ریچارد گِرِی افتاد تا او هم سهم خود را از آخرالزمان داشته باشد و دست به خلق انسانهای جهشیافته قویتری بزند. شاید نمونه بارز آزمایشهای ریچارد، Super Mutantهایی باشد که در تصویر بالا هم مشخص است.
سال ۲۰۷۷: شکلگیری سازمان محاصره (Enclave)
محاصره، یک سازمان قدرتمند تشکل شده از فرزندان روسای جمهور آمریکا و دیگر شخصیتهای کلیدی دولت آمریکا در زمان قبل از نابودی دنیا بود. این سازمان در نسخههای اول، دوم و سوم بازی وجود داشت. (این سازمان به میزان بسیار کمتری در بازی New Vegas حضور داشت و امیدواریم آنها را در خط داستانی Fallout 4 ببینیم.) قبل از پرتاب موشکهایی که دنیا را در زمستان اتمی فرو برد، افراد کلیدی و نزدیک به دولت آمریکا، با پیشبینی افزایش تنشها و بالا گرفتن درگیریها، هر کدام به گوشهای امن از خاک آمریکا گریختند. گروه اصلی این افراد کلیدی، چاه نفتی خدای دریا (دریای پوسایدن) را برای نقل مکان انتخاب کردند. جایی که یکی از پرسودترین نقاط از نظر نفت و سوختهای فسیلی محسول میشد. پس از جنگ بزرگ، این گروه با نام محاصره یا همان Enclave شناخته میشوند. پس از جنگ بزرگ، گروه محاصره سعی کرد تا دوباره سازمان خود شکل داده و دولت آمریکا را تشکیل دهد. آنها برای رسیدن به این مهم سعی داشتند تا Mutantها، اکتشافگران برهوت (به عبارتی سادهتر، همان نقش اول بازی) و هر کسی که آن را غیرمفید میدانستند نابود کنند تا یک سازمان خالص از دانشمندان، ارتش و انسانهای کلیدی بسازند. سازمان محاصره پس از این تصمیم به سمت این رفت تا پیشرفتهترین، قدرتمندترین و خطرناکترین سازمان آمریکا در درون پس از جنگ هستهای شود. هر کسی که یکی از نسخههای مجموعه فالاوت را تجربه کرده باشد، حتما با این سازمان و رفتارهای غیرانسانی، آزمایشهای بیرحمانه و تاکید عمیق به بازسازی ملت آمریکا با خرج کردن جان انسانهای باقیمانده آشنایی دارد.
سال ۲۰۷۷: آغاز جنگ بزرگ ... و پایان آن
شاید برای جنگهای وحشیانه و خونینی که هیچ انسانیتی در آن وجود ندارد، بهتر است تا به جای اینکه چندین و چند سال طول بکشد؛ طی چند ساعت پایان یابند. اینطور نیست؟ جواب را میتوان در یک کارت پستال پیدا کرد. شاید این طرز تفکر در پشت پرده فلسفه جنگ بزرگ و آخرالزمانی سال ۲۰۷۷ وجود نداشته باشد اما نتیجه حاصل از آن، جنگ بزرگ را به سریعترین و نابودکنندهترین جنگ در تاریخ بشریت تبدیل کرد. رییس سازمان محاصره، دیک ریچاردسون، در نسخه دوم بازی به شخصیت اصلی بازی گفت که این چینیها بودند که اولین موشک را شلیک کردند. اگرچه این موضوع هیچوقت به صورت رسمی تایید نشد. تعداد بسیار کمی از شهروندان توانستند به موقع خود را به پناهگاهها برسانند اما درصد بسیاری از جمعیت آمریکا و سایر نقاط دنیا زیر آوار این بمبها ماندند و نابود شدند. اثرات جانبی این بمبها آنقدر زیاد بود که برای چندین سال، زمین را به مکانی غیرقابل سکونت تبدیل کرد و باعث شد تا توپوگرافی زمین برای همیشه تغییر کند و عکسالعملهای محیطی غیرقابل پیشبینی از خود نشان دهد. بعضی هم که نمیتوانستند در پناهگاههای ساخته شده توسط شرکت Vault-Tek پناه بگیرند، در پناهگاههایی دستساز پناه گرفتند اما تابش پرتوهای رادیواکتیو باعث شد تا به Ghoulها تبدیل شوند. موجوداتی که بعدها جمیعت خود را تشکیل دادند و در حالی روی زمین به زندگی ادامه دادند که درب پناهگاهها برای حداقل ۲۰ سال پس از این موضوع، بسته ماند. جنگ بزرگ باعث شد تا ایالات متحده آمریکا به عنوان یک ملت و یک کشور نابود شود و گروه محاصره سعی کند با تشکیل یک سازمان خالص و عاری از هر گونه موجود اضافی، دوباره به تاسیس یک دولت بپردازد. دولتی که همه اعضای آن کت و شلوار پوشیده باشند!
سال ۲۰۷۷: شکلگیری انجمن The Brotherhood of Steel
هر کسی که یکی از نسخههای مجموعه فالاوت را تجربه کرده باشد، حتما با این سازمان و اعضایش آشنا است. انجمن The Brotherhood of Steel توسط کاپیتان ارتش آمریکا یعنی راجر ماکسون تاسیس شد. کسی که طبق قراردادی که امضا کرده بود، وظیفه تامین امنیت پایگاه نظامی ماریپوسا را برعهده داشت. جایی که آزمایشهای مربوط به ویروس FEV بر روی زندانیان نظامی انجام میشد. پس از این که کلنل رابرت بر اثر فشارهای روحی اقدام به خودکشی کرد، کاپیتان ماکسون مسئولیت قرارگاه نظامی ماریپوسا را بر عهده گرفت و در اولین اقدام، محققانی که در این آزمایشهای غیرانسانی دست داشتند را اعدام و نیروهای نظامی خود را درست ۳ روز قبل از افتادن بمبها، ترک کرد. چند روز بعد، جنگ بزرگ آمد و رفت و ماکسون و یارانش، قرارگاه نظامی ماریپوسا را به مقصد پناهگاههای زیرزمینی واقع در تپههای گمشده ترک کردند. هجرتی مشهور که بعدها با نام "خروج" یا The Exodus از آن یاد میشد. سربازان به بازماندگان منطقه پیوستند و برای هفتهها به سمت تپههای گمشده حرکت کردند و بسیاری از دوستان و آشنایان خود را در طول مسیر و در مواجهه به مهاجمان از دست دادند. مدتی پس از اینکه گروه به پناهگاههای زیرزمینی در تپههای گمشده رسید، ماکسون انجمن The Brotherhood of Steel را تاسیس کرد. گروهی که مقصودنش، ساخت دوباره تمدن بود. اگرچه آنها میخواستند این تمدن را بدون راه دادن افراد از بیرون بسازند و هسته تکنولوژی نظامی خود را با کسی به اشتراک نگذارند. این گروه قدرت خود را در بیشتر نقاط کالیفرنیا در طول ۱۰۰ سال بعد گسترش داد و سعی کرد تا مناطق تحت پوشش را از حضور و هجوم مهاجمین پاکسازی کرده و با استفاده از زره نظامی معروف T51b که در تصویر بالا میبینید، به این مهم دست پیدا کند.
سال ۲۱۶۲: کمپین گروه The Brotherhood of Steel در برابر The Master - Fallout 1
بالاخره به اتفاقات اولین شماره از سری بازیهای Fallout رسیدیم و این نکته را هم باید بازگو کنیم که از این نقطه به بعد، این مقاله دارای اسپویلرهای داستانی خواهد بود اما همه این موارد به شروع بازی Fallout 4 ختم میشوند پس میتوان با خیال راحت آنها را فراموش کرد. در اکتبر سال ۲۱۶۱، انجمن برادران فولادی با بزرگترین تهدید تاریخ ماهیت خود مواجه میشوند و آن هم پدیدار شدن تعداد زیادی از Super Mutantها در منطقه کالیفرنیای جدید است. در سال ۲۱۶۲، یکی از پناهگاهیان (منظور، شما در Fallout 1 هستید) به انجمن برادران فولادی درباره خطر حضور بیش از اندازه Super Mutantها هشدار میدهد و به همین ترتیب اعتماد سران این انجمن را به دست میآورد تا اولین غریبهای باشد که در طول دههها، وارد این انجمن شود. با کمک شما، انجمن برادران فولادی درمییابد که Super Mutantها توسط ویروسی با نام FEV که در مرکز تحقیقاتی ماریپوسا تولید شده است، به وجود آمدهاند و توسط یک Mutant جهشیافته که عکس آن را در بالا میبینید، رهبری میشوند. شما و انجمن برادران فولادی پس از دریافتن این موضوع، به مقر The Master حمله میکنید و اگرچه خسارات زیادی را تحمل کرده اما پیروز از این جنگ بیرون میآیید.
سال ۲۲۴۱: نابودی سکوهای نفتی سازمان محاصره - Fallout 2
پس از شکست The Master در جریان اتفاقات اولین شماره از سری فالاوت، یکی از مقیم پناهگاه (منظور شما در نقش شخصیت اصلی بازی هستید)، گروهی از پناهندههای پناهگاه شماره ۱۳ را راضی میکند تا به سمت برهوت رفته و زندگی جدیدی را روی سطح زمین آغاز کنند. به همین ترتیب، روستای آرویو (Arroyo) در سال ۲۱۶۷ به وجود آمد و خیلی زود به یکی از قبیلههای پر رونق آن زمان تبدیل شد. روستای آرویو تا سال ۲۲۴۱ که یک خشکسالی وحشتناک، این تمدن نوپا را سمت انقراض کشاند، به رشد و گسترش خود ادامه داد. بزرگ روستا از برگزیده (منظور شما به عنوان بازیکن نقش اصلی بازی Fallout 2) میخواهد تا به دنبال کیت خلق باغ اَدَن یا به اختصار GECK بگردید. دستگاههایی قدرتمند که قادر هستند تا بخشهای گستردهای از زمین بایر رو برای بارور شدن آماده کنند. این دستگاهها نقش مهمی در برخی از بزرگترین رویدادهای دنیای Fallout دارند. در حالی که شما در حال پرسوجو و گشتوگذار برای پیدا کردن GECK هستید، سازمان محاصره با هواپیماهای قدرتمند Vertbird به روستای آرویو حمله میکند و ساکنین آن را به سکوی نقتی این سازمان واقع شده در دریای پوسایدن میبرد تا روی آنها ویروس FEV را آزمایش کند. این سازمان یک سپر هوایی با استفاده از این ویروس ساخته بود تا هر کسی که در بدن خود ناخالصی داشت را بکشد و تنها افرادی را زنده بگذارد که در معرض تابش پرتوهای رادیواکتیو قرار نگرفته بودند. ساکنین روستای آرویو دارای ناخاصلی بودند و این پناهندههای پناهگاه شماره ۱۳ بودند که هیچ ناخالصی در بدن خود نداشتند و به عنوان نمونههای خالص این آزمایش یاد شدند. در نهایت، شما سکوی نفتی سازمان محاصره را از بین میبرید، رییس آن را میکشید و گروگانها را آزاد میکنید. این حرکت، حضور سازمان محاصره را در خلیج غربی آمریکا از ریشهکن کرد. در جریان عملیاتی که شما برای از بین بردن سازمان محاصره انجام دادید، انجمن برادران فولادی یا همان The Brotherhood of Steel هم برای اولین بار با سازمان محاصره وارد درگیری شد. آنها نگران تکنولوژیهای پیشرفته سازمان محاصره و قدرتمند شدن روزافزون این سازمان بودند. سازمان برادران فولادی از برگزیده یا همان شما در نقش اول بازی Fallout 2 خواست تا نقشههای هواپیمای پیشرفته Vertbird را از مقر سازمان محاصره بدزدد. اگرچه شما موفق به انجام این کار میشوید اما مشخص نیست که این نقشهها به دست سازمان برادران فولادی رسید یا نه.
سال ۲۲۷۷: جنگ بین گروه برادران فولادی با سازمان محاصره - (Fallout 3)
وقتی شما پای خود را از پناهگاه شماره ۱۰۱ برای پیدا کردن پدرتان به برهوت ویران شدن شهر واشنگتن میگذارید فکرش را هم نمیکنید که قرار است نقشی کلیدی در جنگ بین دو سازمان بزرگ آخرالزمانی یعنی برادران فولادی و سازمان محاصره ایفا کنید. پدر شما که در بازی با اسم جیمز خطاب میشود، زندگی خود را وقف پروژه خلوص ( Project Purity) کرد. پروژهای که هدفش تامین آب خالص و تمیز برای همه بود. سازمان محاصره اگرچه قدرت خود را تا حد زیادی از دست داده بود اما هنوز هم ماهیت و تاثیر خود را در خلیج شرقی آمریکا داشت و این بار در فقدان اسلحهها و تکنولوژیهای پیشرفته سعی کرد با استفاده از همان تکنیک قدیمی، اینبار پروژه خلوص را با ویروس FEV آلوده کند. ویروسی که میتوانست همه Mutantها، Ghoulها و انسانها را نابود کند. پس از این که این نقشه به گوش شما به عنوان شخصیت اول بازی میرسد، به انجمن برادران فولادی میپیوندید تا مانع از این کار شوید.
سال ۲۲۸۱: یکی از بسیار نتیجه ممکن! - (Fallout: New Vegas)
به خلیج غربی باز میگردیم، جایی که در نسخههای اول و دوم نسبت به نسخه سوم بازی معمولتر بود. شما در نقش Courier یا همان پیک قرار میگیرید، کسی که پس از تلاش برای رساندن یک بسته به وگاس جدید، مرده در گوشهای رها میشود. شما پس از روبهرو شدن با مرگ، نجات پیدا میکنید و پس از این که سلامتی خود را باز مییابید، در پی شخصی تبهکار با نام بِنی میگردید، او همان کسی است که قصد داشت شما را از بین ببرد. در طول مسیر یافتن بِنی، شما درگیر جنگ بین استبداد سزار، جمهوری کالیفرنیای شمالی و یک ارتش از رباتها با رهبری فرد مرموز با نام Mr. House میشوید. در نسخه New Vegas اشارات جزیی نیز به اعمال بازیکن در نسخه قبلی یعنی شماره سوم بازی هم میشود. پس از نبرد سنگین واشنگتن در نسخه سوم بازی، هزاران کیلومتر آنطرفتر و در خرابههای وگاس، هنوز هم نشانی از اعضای سازمان محاصره میبینید. گروهی که دیگر آن قدرت سابق را ندارند و حالا شما میتوانید با انتخاب کردن جناح خود، نیروی پشتیبانتان را تعیین کنید. با پایانهای متفاوت بازی New Vegas، هنوز مشخص نیست که کدام پایان ادامه راه بازی خواهد بود تا به الگوی شماره بعدی بازی تبدیل شود. این احتمال وجود دارد که بازیکن در شماره چهارم بازی، اشاراتی از داستان New Vegas و حوادث آن را ببیند.
سال: ۲۲۷۷ - خرابههای بوستون در محاصره ۴ سازمان
در چهارمین شماره از فالآوت به بوستون میرسیم؛ به خرابههای شهری که ۲۰۰ سال بعد از افتادن بمبها و شروع جنگ بزرگ، حالا خود را در محاصره ۴ سازمان میبیند. قبل از شروع جنگ و در لحظههای ابتدایی بازی، یکی از ماموران کمپانی Vault-Tek از شما و خانوادهتان میخواهد که برای نجات جانخود در مواقع ضروری، در برنامه پناهگاه شماره ۱۱۱ ثبتنام کنید. وقتی که بمبها افتادند، با اینکه شما به سلامت به این پناهگاه میرسید اما درست قبل از اینکه قدم به دنیای بیرون بگذارید، گروهی ناشناس با ورود به پناهگاه و باز کردن مخزنهای برودتی، شاون پسر شما را دزدیده و همسرتان را میکشند.
ورود به بوستون، اگرچه با حزن و اندوه از دست دادن همسرتان سر میشود اما حالا بزرگترین هدف شما پیدا کردن شاون و عاملان دزدیده شدن او است. بوستون آخرالزمانی را سازمانهای مختلفی کنترل میکنند؛ از Minutemanها که گروهی متشکل شده از سربازها، سرهنگها و انسانهای معمولی است تا Railroad که حامی حقوق سینتها یا همان روباتها است. انگار همهچیز در دنیای بوستون آن زمان، حول این محور میچرخید که چه حقوقی میتوان برای رباتها متصور شد؛ آیا میتوان آنها را در جایگاه انسانها قرار داد یا نه، برعکس باید مراقب آنها بود یا اصلا، آنها را از بین برد.
در نهایت، جستجوی شما برای پیدا کردن شاون، به زیرزمین دانشگاه CIT ختم میشود، دانشگاه مرکزی شهر که اگرچه متروکه به نظر میرسد اما در فضای تحتانی آن، یکی از مخفیترین و سریترین گروههای بوستون یعنی انستیتو قرار دارد. بعد از ورود به این سازمان، در نهایت متوجه میشوید که شاون حالا یک پیرمرد سالخورده است که رییس این سازمان شده و سعی میکند تا جامعهای برای روباتها تدارک دیده و از حقوق آنها دفاع کند.
تصمیم آخر را اما شما باید میگرفتید؛ اینکه با کدام گروه بمانید و کدام گروهها را از بین ببرید.
نظرات