فهرست ۱۰ قسمت برتر سریال Rick and Morty
طرح کلی سریال کارتونی «ریک و مورتی» خیلی سرراست است. یک پدربزرگ باحال داریم که دانشمند بینکهکشانی ماهری است؛ یعنی کارهایی مثل سفر در زمان و جابهجایی بین بُعدهای موازی برایش مثل آب خوردن است. بهطوری که به جای موبایل، در جیب شلوارش پورتالگان پیدا میشود. اما در بخش نهچندان افتخارآمیز شخصیتش، او الکلی و بیتربیت هم است و رسما کاری به احساسات دیگران ندارد و برایش مهم نیست، کارهایش چه تاثیری روی خانوادهاش میگذارد. راستی، او مشکل معده و روده هم دارد و برای همین خیلی آروغ میزند! در سوی دیگر ماجرا، نوهاش مورتی به عنوان دستیارش، از کارهای پدربزرگش دل خوشی ندارد و با اینکه به اصرار او در ماجراجوییهای ترسناک، مرگبار و دیوانهوارش شرکت میکند، اما مثل پدربزرگش در برخورد با بیگانههای فضایی، کشتن آنها و ریلکس بودن در آزمایشات و ماجراجوییهایشان که اکثرا به مرگ و خشونت ختم میشود، بیخیال نیست. اما بیانصافی است که «ریک و مورتی» را به چیزی در حد همین توضیحات محدود خلاصه کنیم. اگر امروز این سریال بعد از دو فصل به جایگاهی منحصربهفرد رسیده و خودش را به تنها نمونهی بین سریالهای کارتونی تبدیل کرده، به خاطر این است که این طرح کلی بهطرز نبوغآمیزی دچار پیچشها، خندهها و فراز و فرودهای علمیتخیلی، دراماتیک و کمیکی میشود که حد و مرز ندارد.
«ریک و مورتی» آنقدر شگفتانگیز است که بعضیوقتها همین به ضرر خودش تمام میشود. چون همیشه در بین اپیزودهای درجهیک سریال، اپیزودی از راه میرسد که به خودیخودش بینظیر است، اما در مقایسه با بهترین ارائههای سریال، پایینتر میایستد. همین باید اوج کیفیت سریال را برایتان خلاصه کند. سفرهای ریک و تاثیری که رابطهی تنگاتنگ او بر زندگی زمینی دخترش، دامادش و نوههایش میگذارد، برخی اوقات به حدی عجیب و غریب میشود که فقط مجبورید از شدت هیجان، دلهره و خنده فریاد سر بدهید تا فشار درون مغزتان را خالی کنید. از آخرالزمان تا سفر به درون رویاهای درونِ رویاها! بله، «ریک و مورتی» در هجو فیلمها و داستانهای فرهنگ عامه و پشبرد عناصر و ایدههای آنها، بینظیر است. خب، اینها را برای کسانی گفتم که سریال را ندیدهاند. اما از آنجایی که «ریک و مورتی» هم مثل اکثر سریالهای شاهکار، فاصلهی زیادی بین فصلهایش است، تصمیم گرفتیم حالا که ۲۰ قسمت از سریال گذشته، گذری به آنها زده و ۱۰تا از خفنترین اپیزودهای سریال را ردهبندی کنیم. تا شاید این بهانهی خوبی برای بازبینی سریال و صحبت دربارهی بخشهای بهیادماندنی آن باشد. پس، آنها که سریال را هنوز ندیدهاند، هرچه سریعا فرار کنند و بقیه دنبال من وارد این پورتال شوید:
Lawnmower Dog - ۱۰
فصل ۱، اپیزود ۲ - اگر احتمالا بعد از دیدن اپیزود افتتاحیهی سریال در دوست داشتن یا نداشتن «ریک و مورتی» شک داشتید، اپیزود دوم حتما تکلیفتان را روشن میکند. این یکی از معدود اپیزودهای سریال است که هر دو داستانش، جذاب هستند. در اولی ریک و مورتی وارد رویای معلم ریاضی مورتی میشوند تا به سبک کاب و گروهش در «تلقین» ایدهی دادن نمرهی ۲۰ به مورتی را در ذهن آقای گولدنفولد بکارند. در دومی اسنافلز، سگ بیخاصیت خانواده پس از استفاده از دستگاه باهوشکنندهی ریک، علیه صاحبانش برمیخیزد. مثل همیشه قضیه حسابی پیچیده میشود و ریک و مورتی مجبور میشوند به درون رویاهای عمیق افراد زیادی نفوذ کنند. همین آنها را به دنیای فردی کروگر از «کابوس خیابان الم» میرساند که قصد کشتنشان را دارد. در آن سوی ماجراها، اسنافلز با ساختن ارتشی از سگهای باهوش، آخرالزمان بشریت را پدید آورده!
Rixty Minutes - ۹
فصل ۱، اپیزود ۸ - در این اپیزود ریک با یک دستگاه دریافتکنندهی امواج تلویزیونهای بینبُعدی از راه میرسد. این آغازی است برای نویسندگان تا تمام ایدههای دور از ذهن و مسخرهشان را در قالب پیامهای بازرگانی و سریالهای تلویزیونی از دنیاهای موازی دیگر برای چند ثانیه ادامه دهند. و ثابت کنند که سریال خودشان در مقایسه با آنها اصلا عجیب نیست. خیلی زود معلوم میشود سریالی کارآگاهی وجود دارد که مردمش از بلال متحول شدهاند. در همین حین، بث و جری پس از دیدن نسخهی موفقترشان در واقعیتهای موازی، یکدیگر را باعث عدم موفقیتشان در این دنیا میدانند. این وسط، سامر بیچاره میفهمد از روی بارداری ناخواسته به دنیا آمده. اما مورتی در یکی از زیباترین دیالوگهایش، با اشاره به قبرهای داخل حیاط خانه برای دلداری خواهرش به او میگوید: «هدفی در زندگی هیچکس وجود نداره، کسی به هیچجا تعلق نداره، همه قراره بمیرن... بیا بریم تلویزیون ببینیم!»
Rick Potion No.9 - ۸
فصل ۱، اپیزود ۶ - برداشت «ریک و مورتی» از آخرالزمان واقعا دیدنی است. مورتی که جسیکا را دوست دارد، از ریک شربت عشق میطلبد و او هم آن را برای مورتی ردیف میکند. اما آنفولانزای جسیکا باعث میشود تا این شربت بین همه منتقل شود و اینگونه تمام مردم کرهی زمین عاشق مورتی شوند. ریک برای حل این مشکل وارد عمل میشود و با استفاده از دیانای منتیس پادزهر درست میکند. اما این هم شکست میخورد و تمام مردم زمین را به زامبیهای منتیسشکل تبدیل میکند. نجات دادن بث توسط جری از دست زامبی-منتیسها به آن شکل کلاسیک و سفر ریک و مورتی به خط زمانی دیگری از خودشان که در آن مُردهاند و قرار گرفتن به جای آنها، نمونهی دیگری از دنیا و اخلاقیات افسارگسیختهی سریال را به نمایش میگذارد.
Mortynight Run - ۷
فصل ۲، اپیزود ۲ - یکی دیگر از آن اپیزودهای کمیاب و هوشمندانهای که به نتیجهای تلخ و شخصیتپردازی مورتی میانجامد. مثل همیشه داستان خیلی ساده شروع میشود. ریک قرار است خودش را در یک کلوپ بازیهای آرکید بینکهکشانی سرگرم کند که یکی از بازیهایش شامل زندگی کردن به جای یک آدم در یک بازی واقعیت مجازی فقط با هدف دیدن اینکه چند سال زنده میمانید، میشود! اما چرخش اتفاقات باعث میشود تا ریک و مورتی خودشان را در حال اسکورت کردنِ یک موجود ابرمانند معروف به «گاز معده» به سیارهاش پیدا کنند. ترانهخوانیهای رنگارنگ و جالب «گاز معده» و رویاهای زیبای مورتی، کاری میکند تا دلتان از اینجور آهنگهای باحال بیشتر بخواهد. اما درنهایت چیزی که از این اپیزود به یاد میماند، حرکت عالی سازندگان در اضافه کردن حقایق و لحظات تلخ، در میان این حجم از جنون است. مورتی سعی کرد تا بالاخره کار درستی انجام دهد. اما معلوم میشود گازمعده با دلیل خوبی زندانی شده بوده است. شلیکهای نهایی مورتی به گازمعده، ترکیب عجیبی از خنده و تراژدی است!
Close Rick-counters of the Rick Kind - ۶
فصل ۱، اپیزود ۱۰ - در این اپیزود همهچیز داریم، از یک معمای کاراگاهی برای کشف کردن تا دنیاسازی به وسیلهی ورود به مقر گردهمایی تمامی ریکها و یک پایانبندی ترسناک و هجوآمیز. ظاهرا یکی از ریکها و مورتیها با کشتن ریکهای دیگر دنیاها، مورتیهایشان را میدزد! این جرم که به گردن ریک اصلی داستان افتاده، او را مجبور میکند تا حقیقت را کشف کند. در این بین اتفاقات زیادی میافتد. از ریک متفاوتی که رابطهی خیلی خوبی با جری برقرار کرده گرفته تا ورود ریک و مورتی به دنیایی که در آن صندلیها روی انسانها مینشینند! و بالاخره پایان تاملبرانگیزی که در آن ما متوجه میشویم دزد اصلی مورتی است. شاید اشاره به اینکه مورتی اصلی داستان، این توانایی و پتانسیل را دارد تا روزی از ریک هم پیشی بگیرد و به یک جنایتکار واقعی تبدیل شود!
A Rickle in Time - ۵
فصل ۲، اپیزود ۱ - یکی از پیچیدهترین اپیزودهای سریال که نشان میدهد دنیای ریک و مورتی چگونه میتواند در عرض چند ثانیه از هم گسسته شود. بعد از نگه داشتن زمان در اپیزود نهایی فصل اول برای تمیز کردن خانه بعد از مهمانی، ریک زمان را به حرکت میاندازد، اما لمس مورتی و سامر، باعث شکست زمان و گم شدن آنها در در دو خط زمانی جداگانه شد. اما این تازه اول کار است. طولی نمیکشد که این دو خط زمانی چهارتا میشود و نهایتا به ۶۴تا میرسد. تیراندازی نسخههای ریک در خطهای زمانی مختلف به خودش و پیام گذاشتن روی تلفن، معنای خالص تخیل بیقید و بند سازندگانش را به نمایش میگذارد. اما این اپیزود به خاطر نمایش جلوهی دیگری از مرد غمگینی که زیر پوست این ریک زندگی میکند هم قابلاشاره است. جایی که یکی از نسخههای ریک برخلاف آن چیزی که از رابطهی او و مورتی به نظر میرسد، سعی میکند تا جان خودش را برای نجات نوهی احمقش فدا کند.
The Ricks Must Be Crazy - ۴
فصل ۲، اپیزود ۶ - میخواهید مفهوم جهانهای تودرتو را به بچهها یا دانشآموزانتان آموزش دهید؟ خب، این اپیزود بهتر از هر کتاب و مستند علمی، این کار را انجام میدهد. در این اپیزود که بعد از اپیزود دوم فصل اول، دومین باری است که در آن سازندگان سراغ پارودی «تلقین» کریس نولان رفتهاند، ماشین/فضاپیمای ریک باتری خالی میکند، اما ریک به جای اینکه ماشین را به تعمیرگاه منتقل کند، خود و مورتی را کوچک میکند و به درون باتری میروند. به سرعت متوجه میشویم، میکرو-دنیایی درون باتری ماشین ریک است که کارشان تولید برق ماشین اوست. درحالی که خودشان از چنین چیزی خبر ندارند. البته که همهچیز به همین خلاصه نمیشود. از قرار معلوم دانشمندان این میکرو-دنیا هم میکرو-دنیایی درست کردند که قرار است انرژیشان را تامین کند و این مسئله همینطور ادامه دارد. در همین حین، هوش مصنوعی ماشین ریک، به دستور او ماموریت دارد تا به هر قیمتی از سامر مراقبت کند. به هر قیمتی یعنی تکهتکه کردن هرکسی که نزدیک ماشین میشود!
The Wedding Squanchers - ۳
فصل ۲، اپیزود آخر - یکی از مواردی که به دل ماجراجوییهای ریک و مورتی زندگی دمیده و آنها را به کاراکترهای دوستداشتنیای تبدیل کرده، فقط ماموریتهای باحالشان نیست، بلکه تاثیری است که هرکدام از آنها بر روابط و شخصیتشان میگذارد. سازندگان با تصمیم خیلی خوبشان بر اضافه کردن لحظههای دراماتیک در لابهلای کارهای شدیدا کمیکِ کاراکترها، باعث شدهاند تا این کاراکترها به چیزی فراتر از آواتارهایی که کارهای خفن انجام میدهند، تبدیل شوند. اپیزود آخر فصل دوم، اوج این حرکت نویسندگان است. جایی که خانوادهی اسمیت بعد از یک عروسی خونین، سرگردان کهکشان میشوند و در این بین، هرکدام احساس واقعیاش را در رابطه با کارهای خودخواهانهی ریک بیان میکند. ریک که به خودش آمده، خودش را تحویل پلیس بینکهکشانی میدهد. درحالی که آن موسیقی پایانی دردناک پخش میشود، امکان ندارد یاد پایان برخی از ناراحتکنندهترین اپیزودهای «برکینگ بد» نیافتید! و برای یک فرار از زندان پُرهرج و مرج (احتمالی) در شروع فصل بعد لحظهشماری نکنید!
Meeseeks and Destroy - ۲
فصل ۱، اپیزود ۵ - در اپیزود پنجم «ریک و مورتی» به سر میبریم و فعلا جنون این سریال را تا مغز استخوان درک نکردهایم، اما نگران نباشید، هدف این اپیزود همین است. در داستان اول مورتی، رهبری این ماموریتش با ریک را برعهده میگیرد و آنها با هدف انجام کار خوبی راهی یک دنیای قرون وسطایی/فانتزی میشوند. در داستان دوم هم خانوادهی اسمیت درحال سر و کله زدن با موجوداتی به اسم میسیکس هستند که میخواهند گلف بازی کردن را به جری یاد بدهند. بماند که ماجرا طوری که مورتی دوست دارد پیش نمیرود و پای آنها به دادگاه غولها باز میشود و همهچیز با تلاش آقای آبنبات برای اذیت کردن مورتی پیچیدهتر میشود. آن طرف میسیکسها که از عدم توانایی جری در زدن یک ضربهی درست، دیوانه شدهاند، دست به کشتار و گروگانگیری میزنند. در پایان مورتی هم مثل ما متوجه میشود که ماجراجویی با پدربزرگش همیشه شامل هیجان و خوشگزارنی نیست.
Total Rickall - ۱
فصل ۲، اپیزود ۴ - فرمول ویژهی «ریک و مورتی» چیست؟ ترکیب دقیق خنده، دلهره، دیوانگی، درام، اکشن و تخیل بیانتهای سازندگانش. اپیزود چهارم فصل دوم به این دلیل در جایگاه اول قرار میگیرد که تمام این ویژگیها را بهطرز فوقالعادهای با هم مخلوط کرده است. همهچیز با سکانس ناشناختهای شروع میشود که در آن عمو استیو که تا حالا او را ندیده بودیم، در حال رد و بدل کردن خاطرات خوششان با اعضای خانواده اسمیت است. ریک از راه میرسد و به مغز عمو استیو شلیک میکند. خیلی زود معلوم میشود، عمو استیو در واقع میکروب بیگانهای است که در ذهن قربانیانش خاطرات خوبی از خود برجای میگذارد و آنها را گول میزند. اگرچه ریک سعی میکند جلوی تکرار این کار را بگیرد. اما طولی نمیکشد که تمامی اعضای خانواده داخل خانه قرنطینه میشوند، درحالی که هزارجور موجود عجیب و غریب که از رپتور عکاس شروع میشوند و تا آقای یخچال و زرافهی برعکس ادامه دارند، با کاشتن خاطره، تبدیل به دوستان و آشنایان درجهیک خانوادهی اسمیت میشوند. جمع بودن تمام کاراکترهای اصلی درکنار یکدیگر، آن هم در یک محیط بسته در طول کل اپیزود به یک معمای روانی جنونآمیز میانجامد که لحظه به لحظه داغتر و داغتر میشود و به یک کشتار خشونتبار و یک پایان ضدحال میانجامد.
تهیه شده در زومجی
نظرات