به مناسبت «هشتمین سال‌روز مرگ هیث لجر»؛ نگاهی عمیق‌تر به فراز و فرودهای خاص‌ترین جوکر دنیا

جمعه ۲ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۲:۰۰
مطالعه 10 دقیقه
2016-01-joker
نقش‌آفرینی دیوانه‌وار و فراموش‌ناشدنی هیث لجر، جوکری را پدید آورد که نه‌تنها مثل و مانندش را تا آن روز ندیده بودیم، بلکه به عقیده‌ی برخی افراد پدیدآورنده‌ی یکی از برترین آنتاگونیست تاریخ سینما بود. حالا در زومجی نگاهی عمیق‌تر به فراز و فرودهای این بازیگر خارق‌العاده انداخته‌ایم و یک مستند از زندگی وی را هم با ریلیز اختصاصی و زیرنویس فارسی برای‌تان مهیا کرده‌ایم.
تبلیغات
2016-01-img_1731

«شوالیه تاریکی» بدون شک یکی از برترین (بخوانید برترین) و جذاب‌ترین فیلم‌های کمیک‌بوکی و ابرقهرمانی سینما است که با دنیایی از ویژگی‌های خارق‌العاده و تازه ثابت کرد که ابرقهرمانان را نیز می‌توان درون داستان‌گویی‌های سینمایی فلسفی و معنی‌دار به نمایش گذاشت. فیلم‌نامه‌ی واقع‌گرایانه‌ی کریس نولان درکنار کارگردانی هنرمندانه‌ی او، سبب به‌وجود آمدن اثری شد که خیلی زودتر از آن‌چه که انتظارش را داشتیم، جایش را در دل مخاطبان و حتی منتقدان باز کرد و همچون استادی سخت‌گیر، به سازندگان دیگر فیلم‌های ابرقهرمان‌محور، درس «عالی بودن» آموخت. بدون شک دنیای بزرگ این فیلم به سبب وجود عناصر مختلفی که در بندبند آن دیده می‌شدند، توانست تا این اندازه یگانه و تأثیرگذار باشد. اما در این بین، تاثیرگذاری عظیم هیث لجر به‌عنوان شخصی که توانست تصویری نوین و بی‌نهایت جذاب را از ضد قهرمان تیره و عمیق نولان ارائه دهد، روی موفقیت فیلم غیرقابل انکار است. در توصیف ذات هنرمندانه‌ و ریشه‌دار جوکر، هر اندازه که صحبت کنیم کم گفته‌ایم اما این‌بار، بگذارید بیشتر به آن شخصی بپردازیم که گیج و منگ در تلاطم آشوب رهایمان کرد و حتی در پس آخرین نقاب نشسته روی صورت خود، حرف‌های زیادی برای گفتن داشت. عملکرد عالی و فراتر از حد انتظار هیث لجر در بازی کردن و به حرکت انداختن جوکر، به‌حدی قابل‌توجه و جدی بود که همگان را دیر یا زود وادار به پذیرش این شخصیت به‌خصوص کرد و طولی نکشید تا سخت‌گیرترین دنبال‌کنندگان سینما را نیز در یافتن کوچک‌ترین عیوب در وجود او به مشکل بیاندازد. حالا در هشتمین سال‌روزِ مرگ مرد و بازیگری که فراموش کردن او غیرممکن به نظر می‌رسد، می‌خواهیم تا جای ممکن از سطح بیوگرافی‌ها و قصه‌گویی‌ها فراتر برویم و لجر را همان‌گونه که باید بشناسیم؛ به‌عنوان مردی که فراتر از تمام ابرقهرمانان قصه‌ها دنیا ساخت و همچنین به‌عنوان انسانی که خیلی برای مردن و از دست‌ دادنش زود بود.

2016-01-img_1727

موفقیت عجیب و غریب هیث لجر در ارائه‌ی جوکر، چیزی بود که بسیاری از پیش‌بینی کنندگان را تحت تاثیر قرار داد و باعث شد تا اولین اسکار تاریخ که به یک بازیگر فیلم کمیک‌بوکی اهدا می‌شد را به او تقدیم کنند. هر چند که عمر کوتاه‌اش اجازه نداد که خودش دریافت کننده‌ی این جایزه باشد. در حقیقت، موضوع بر سر این نبود که کسی به قدرت بازیگری این هنرمند استرالیایی که برای اولین‌بار نقش‌آفرینی را در سن ده سالگی و در جایگاه پیتر پن تجربه کرد، شکی داشته باشد، بلکه به سبب عظمت شخصیت جوکر و فیلم «شوالیه تاریکی» بسیاری از منتقدان بزرگ هالیوود، انتخاب بازیگری خوش‌سابقه اما فاصله‌دار از استانداردهای درجه‌ی یک سینمایی را برای اصلی‌ترین نقش داستان(بپذیرید که جوکر نولان به‌حدی یگانه بود که در شوالیه‌ی تاریکی حتی از خود بتمن هم مهم‌تر به نظر می‌رسید) کاری غلط می‌دانستند. بااین‌حال، همان‌گونه که کریستوفر نولان می‌گوید، توانایی عجیب هیث لجر در انجام کارهای غیرمعمول که مثل و مانندش را خیلی کم در روزگار آشفته‌ بازار بساز و بفروشی هالیوود می‌بینیم، باعث شد تا جوکر او نه‌تنها نا امیدکننده نباشد، بلکه چشمان زیادی را هم به خود خیره کند. ویدیوی زیر که زیرنویس آن به‌صورت اختصاصی توسط زومجی تهیه شده، سخنان دقیق‌تر نولان و عوامل پشت صحنه در رابطه با هنر والای لجر را به نمایش می‌گذارد:

دانلود ویدیو با کیفیت HD | دانلود زیرنویس اختصاصی ویدیو

جامعه‌ی هنر استعداد بسیار بزرگی را از دست داد. هیث بازیگری بزرگ و انسانی استثنایی بود -الن هورن(مدیر و رئیس شرکت برادران وارنر)

اما شاید سؤال بسیاری از مخاطبان این باشد که دیوانه‌ترین جوکر تاریخ، چگونه در بازی هیث لجر تا این اندازه هویدا شده است و به جز ویژگی‌های ذکر شده‌ در بازی او چه چیزی لجر را به‌حدی رسانده که بتواند به‌جای بازیگر، به‌عنوان مجنونی که دنیا را مکانی برای آشوب می‌داند پذیرفته شود. این موضوع، بیش از هر چیز به‌دلیل همذات‌پنداری محکمی است که او با شخصیت نوشته شده توسط نولان پیدا کرد و به کمک آن توانست تمام درون‌ریزی‌های او را بشناسد. طبق اطلاعاتی که ما داریم، هیث شخصی بود که از همان سن ۱۷ سالگی که اولین پروژه‌ی جدی خود را به سرانجام رسانده، همواره پیش از آغاز فیلم‌برداری و شروع ساخت فیلم، مدتی خود را در اتاق‌اش زندانی می‌کرده و با روش‌های مختلف سعی می‌کرد تبدیل به آن چیزی شود که می‌خواهد آن را ارائه کند. این ویژگی هیث، وقتی که او را با آنتاگونیستی به متفاوتی و دهشتناکی جوکر نولان مواجه کرد باعث شد تا طبق گفته‌ی رسمی خانواده‌ی او، برای یک ماه هیچ خبری از وی نباشد. لجر که می‌دانست و باور داشت با بازی در نقش جوکر، قدم به سطح جدیدی از بازیگری می‌گذارد، هرگونه که بود خود را در اتاق یک هتل زندانی کرد و با تماشای نقاشی‌های سمبلیک، گوش دادن به موسیقی‌های روان‌پریشانه و تکرار دوباره و دوباره‌ی فیلم‌نامه و چندین و چند روش دیگر، توانست به آن استانداردی که از خودش انتظار داشت، دست یابد. این ماجرا به‌حدی جدی بود که بسیاری از همراهان او می‌گویند وی تا مدتی طولانی و حتی زمانی‌که به سراغ پروژه‌ی بعدی‌اش(که به سبب مرگ هیث لجر برخی سکانس‌هایش با بازی جانی دپ به‌جای او تکمیل شد) یعنی دنیای خیالی دکتر پارناسوس رفته بود، باز هم حالاتی از شخصیت جوکر در رفتار و برخوردش به چشم می‌خورد. ویدیوی زیر که تریلر برترین مستند ساخته شده از زندگی هیث لجر هم هست، صحبت‌های پدر او در این رابطه را به تصویر می‌کشد:

دانلود ویدیو با کیفیت HD | دانلود زیرنویس اختصاصی ویدیو

یا مثل یه قهرمان می‌میری یا اون‌قدر زنده می‌مونی تا خودت رو ببینی که تبدیل به یه تبهکار فاسد شدی -هاروی دنت در شوالیه‌ی تاریکی

فارغ از همه‌ی این‌ها، شاید بیش از هر چیز، بتوان زندگی کوتاه هیث لجر را با همان تم قالب بر سه‌گانه‌ی شوالیه‌ی تاریکی نولان بررسی کرد و ساختار سه پرده‌ای نمایش زیبایش را در سه قسمت ظهور، سقوط و رستگاری زیر ذره‌بین گرفت. او به مانند هر هنرمند دیگری کارش را آرام‌ آرام آغاز کرد و با تلاش‌های بسیار و نمایش‌های موفق، توانست خود را به جایگاهی برساند که لحظه به لحظه او را به آرزویش، یعنی نقش‌آفرینی در سطح اول بازیگران هالیوود نزدیک می‌کرد. در پرده‌ی اول نمایش، همچون جوکرِ شوالیه‌ی تاریکی که خصیصه‌های فکری‌اش ناشناخته و غیرقابل درک بود، توانست پیشنهاد کارگردان بزرگ بریتانیایی یعنی کریستوفر نولان را رد کند و با دلایلی به وی بفهماند که چرا نمی‌تواند در این جایگاه گیشه‌ها را به آتش بکشد. اما کمی بعد، همان‌گونه که از مرد بنفش‌پوش و خندان فیلم به یاد داریم، همان دلایل ناشناخته و تفکرات متفاوت، نه‌تنها جلوی او از رسیدن به حد غیرقابل تصوری از موفقیت را نگرفت، بلکه وی را به سوی بقا و به اوج رسیدن سوق داد و نتیجه‌ای را پدید آورد که سالی ده بار تماشا کردن‌اش هم خسته‌کننده نمی‌شود. این‌جا، هیث دقیقا در همان نقطه‌ای که به مانند یک قهرمان بزرگ شناخته شد و داشت خود را برای مقام‌های بالاتری همچون کارگردانی و فیلم‌نامه نویسی آماده می‌کرد، تمام کلیشه‌ها را به بازی گرفت و به‌جای قصه‌سرایی رویاگونه، با مرگ یا همان سقوط ظاهری‌اش، درنهایت، رستگاری را با «مردن در جایگاه یک قهرمان» برای مخاطبان خود به تصویر کشید. او به‌جای اینکه به بتمن خاکستری داستان نولان شباهت داشته باشد، همچون بومی سفید رنگ که می‌توانست هر شکل و معنایی داشته باشد آمد و رفت و خیلی‌ها را در انتظار هنرآفرینی‌های دیگرش گذاشت.

2016-01-830096-heath-ledger-wallpaper

بسیار دردناک است که ما یکی از بهترین بازیگران کشورمان را در اوائل زندگی‌اش از دست دادیم -کوین راد(نخست وزیر استرالیا)

2016-01-the-joker-1

نزدیکی و شباهت هیث لجر به جوکری که نولان آفرید، حتی محدود به این حرف‌ها هم نمی‌شود و چیزی فراتر از رابطه‌ی یک آنتاگونیستِ رادیکال و یک بازیگر خوب را به نمایش می‌گذارد. برای دریافت این مفهوم، کافی است که باری دیگر، به یکی دیگر از ضد قهرمان‌های سه‌گانه‌ی شوالیه‌ی تاریکی، نگاهی بیاندازیم. اگر به یاد داشته باشید، راس الغول در «بتمن آغاز می‌کند» در نقش دیکتاتوری مدرن و خطرناک ظاهر شد که با هدف ایده‌آل کردن مردمِ در حال زندگی و ازبین‌بردن یک جامعه‌ی فاسد و جایگزین کردن افراد حاضر در آن، مقابل خفاشی ایستاد که برخلاف همگان، هنوز به کورسویی از امید دل‌بسته بود و به وجود نیکی در میان مردم شهرش باور داشت. راس الغول، شخصی بود که در هر لحظه‌ای پای اصول خود می‌ایستاد و همواره بر رعایت آن‌ها تاکید می‌کرد، آن هم در زمانی‌که بتمن خیلی ساده و بچگانه با گول زدن خودش، در خیلی از ثانیه‌ها هدف را بر وسیله ترجیح می‌داد و باورهایش را تا حدی غیر واقعی بزرگ می‌دید. اما ضد قهرمان حاضر در شوالیه‌ی تاریکی به هیچ عنوان حکم چنین آنتاگونیست ساده و منظمی را نداشت. او مردی در ظاهر دیوانه، با منطقی فوق‌العاده بود که همه‌چیز دنیای خود را در بی‌منطقی تعریف می‌کرد. در حقیقت، در پس ظاهر خندان و بی‌غصه‌ی جوکر، فردی نشسته بود که می‌خواست واقعیت تلخ فراموش شده را به یاد همگان بیاورد و ثابت کند هر کسی، در هنگام مهیا بودن شرایط لازم، به مانند یک شیطان خستگی‌ناپذیر، تمام خوبی‌ها و صفات ارزشی انسانی را به قبرستان می‌کشاند. در پایان این قصه، خیلی‌ها باور کردند که از خودگذشتگی بروس وین در پایان داستان و حفظ چهره‌ی شوالیه‌ی سفید یا همان هاروی دنتِ نابود شده دربرابر مردم، تمام دیوانگی‌های جوکر را به پایان رساند و نگذاشت او به هدف خود دست یابد؛ حرفی که دنیایی از عیب و ایراد را یدک می‌کشد.به عبارت بهتر، اگر حواسمان را جمع کنیم به یاد می‌آوریم که خود جوکر، بارها و بارها به این حقیقت که «دیوانگی مثل جاذبه است، تنها چیزی که نیاز داری تا توش فرو بری یه هل کوچولوئه..» اشاره کرده بود. در حقیقت، شاید بتمن توانست دنیا را با مهربانی‌اش نجات دهد و ثابت کند قهرمان‌ها برای حفظ جامعه‌ی خویش از هیچ کاری دریغ نمی‌کنند اما جوکر با آن همه برنامه‌ریزی و نقشه‌های دیوانه‌وار، مردم را با چیزی آَشنا کرد که تا به امروز نسبت به آن درک مشخصی نداشتند. این‌گونه بود که جوکر نولان، شخصیت اصلی فیلم را هم به زیر کشید و چنان سایه‌اش را بر سر شهر و قصه انداخت که هیچ اثری از پروتاگونیست محبوب داستان به‌جای نماند و همه‌چیز به هنر یگانه‌ی او در جنون، واگذار شد. بله، جوکر دستگیر شد و بتمن در ظاهر مبارزه را برد اما بروس وین نیز تا لحظه‌ی آخر، فریب هوشمندی منطق‌دانِ بی‌آرمانی را خورد که آن «هُل» مورد نیاز را به جامعه‌اش القا کرده و مابقی چیزها را به گرانش دیوانگی سپرده بود. این دقیقا همان چیزی بود که در بندبند تراژدی تلخ مرگ هیث لجر صدق می‌کرد و معنا می‌شد. لجر نتوانست به اندازه‌‌ی بسیاری از بازیگران هالیوود و کارگردان‌های موفق شناخته شود و انگار در وسط نقشه‌اش شکست خورد اما، او ما را با یک اثر بزرگ به سمت و و سویی حرکت داد که در هر لحظه بیش‌ازپیش جذبمان می‌کند و در عین عدم حضور مجدد او، مخاطب را مستِ هنرِ بازیگری می‌کند که تماشای دوباره‌اش می‌توانست خارق‌العاده و بی‌نقص باشد اما با همین یک شاهکار هم دایره‌ای از محبوبیت را ایجاد کرده که فرار از آن ناممکن به نظر می‌رسد.

2016-01-409738509

از زندگی هیث لجر، مستندهای بی‌کیفیت (بسیاری از آن‌ها هم‌نام با اثر خلق‌شده توسط Freyer هستند) زیادی وجود دارد که جای خود را در میان ویدیوهای معروف یوتیوب پیدا کرده‌اند و مخاطبان ساده را راضی می‌کنند. اما چندی قبل، Dag Freyer در همکاری با استودیو BROADVIEW مستندی درخور این شخصیت آفرید که تقریبا امکان دریافت رایگان آن در اینترنت وجود ندارد. زومجی به مناسبت انتشار این مطلب، این مستند را با ریلیز اختصاصی در کیفیتی مناسب پخش آماده کرده تا شما عزیزان بتوانید با تماشای این اثر ۵۱ دقیقه‌ای، بیوگرافی کاملی از زندگی این بازیگر خارق‌العاده داشته باشید:

2016-01-hledger_pressef_head_a3e5634109

دانلود مستند Too Young To Die با رزولوشن 480p

دانلود زیرنویس اختصاصی ویدیو

با تمام این‌ها، هنوز هم پذیرش از دست رفتن هیث لجر سخت است و باور این حقیقت که تلخی دنیا نگذاشت جلوه‌های دیگری از هنرش را ببینیم، آزاردهنده و ناراحت‌کننده به نظر می‌رسد. نه اینکه بازی جوزف گوردون لویت در «تلقین» را نپسندیم یا به هنر تام هاردی در «مکس دیوانه: جاده‌ی خشم» خرده‌ای وارد کنیم(چرا که هر دوی آن‌ها فوق‌العاده بوده‌اند) اما هرچه قدر هم که این دو را دوست داشته باشیم و از نقش‌آفرینی‌هایشان لذت ببریم، تصور حضور او در دنیای رویاگونه و زیبا‌ی نولان و حرکت کردنش در بیابان‌های مکس دیوانه، در حد و اندازه‌ای بی‌پایان جذاب است. اما قصه‌ی زندگی به مانند همیشه تلخ است و همان‌گونه که همه می‌دانیم برای هیث لجر خیلی زودتر از آن‌چه که باید به پایان رسید. هشت سال قبل در چنین روزی دنیا یک هنرمند بزرگ و آینده‌دار را به خاطر مصرف چند قرص آرام‌بخش متضاد از دست داد و گذاشت که خانواده‌ی او چنین نامه‌ای را برای همه‌ی طرفداران بخوانند:

ما، به‌عنوان اعضای خانواده‌ی هیث، مرگ دردناک و زودهنگام فرزند و برادر عزیزمان و پدر ماتیلدا(دختر هیث لجر) را تأیید می‌کنیم. او در خوابی آرام در ساعت ۳:۳۰ بعدازظهر در اتاقش توسط خدمتکار منزلش پیدا شده‌است. ما از همه‌ی دوستان و مردم در همه‌جای دنیا تشکر می‌کنیم. هیث در طول زندگی کوتاهش بر مردم تاثیر شگرفی گذاشته‌ است، ولی عده‌ی کمی بودند که او را واقعاً بشناسند. او مهربان و عاشق زندگی بود.

تقدیم به خاص‌ترین جوکر دنیا...

تهیه شده در زومجی

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات