نقد فیلم The BFG - غول بزرگ مهربان

یک‌شنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۵ - ۲۲:۰۲
مطالعه 7 دقیقه
The BFG
زومجی در این مطلب به بررسی فیلم The BFG، یا همان تازه‌ترین ساخته‌ی استیون اسپیلبرگ می‌پردازد. همراه ما باشید.
تبلیغات
The BFG

به جرات می‌توان گفت که «غول بزرگ مهربان» یا The BFG که ساخته‌ای CGIمحور و اقتباس شده از روی رمان شگفت‌انگیز رولد دال به حساب می‌آید، یکی از زیباترین فیلم‌های انتشاریافته در سال جاری است. یکی از آن فیلم‌هایی که برای دوست‌داشته شدن، نه داستان‌پردازی معنامحور و عجیب و غریب می‌خواهند و نه نیازی به رعایت کهن‌الگوهای بعضا نادرست رواج‌یافته در ساختار سینمایی هالیوود دارند. آثاری که بیش از هر چیز، فقط و فقط می‌خواهند انتقال‌دهنده‌ی یک محتوای متفاوت در قالب یک داستان ساده اما شیرین باشند و حتی در ضعیف‌ترین لحظات‌شان، قصه‌گویی‌هایی دوست‌داشتنی را تقدیم مخاطبان خویش می‌کنند. این یعنی «غول بزرگ مهربان»، برخلاف انتظارات غلطی که حجم بالایی از مخاطبان حرفه‌ای سینما از آن داشتند، به هیچ عنوان اثر کم‌ارزش و صرفا بلاک‌باستری نیست که به مانند حجم بالایی از سی‌جی‌آی‌های اعصاب‌خوردکن این روزهای هالیوود بخواهد فقط و فقط به درآمدزایی از یک انیمیشن قدیمی به کمک تکنولوژی‌های روز بپردازد. بلکه به جای آن ما در برابر این فیلم با ساخته‌ای روبه‌رو هستیم که هم سفری شگفت‌انگیز و فانتزی‌محور را تقدیم بیننده می‌کند، هم حجم بالایی از فیلم‌سازان را با پتانسیل‌های قابلیت‌های جدید کامپیوتری سینما آشتی می‌دهد.

The BFG

منظورم این است که اگر فیلمی مانند «افسانه‌ی تارزان» (The Legend of Tarzan) در میان حجم بالایی از بینندگان به عنوان اثری شناخته شده که زشتی‌های سودآوری توقف‌ناپذیر هالیوود به وسیله‌ی قابلیت‌های کامپیوتری روز را نشان می‌دهد، این‌جا در The BFG ما استیون اسپیلبرگی را داریم که به وسیله‌ی همین قابلیت‌ها داستانی که پیش از این روایت این‌چنینی‌اش غیرممکن به نظر می‌رسید را به زیباترین حالت ممکن بر پرده‌ی تصویر می‌برد. تازه جالب‌تر از همه آن است که می‌بینیم هیچ‌کدام از این تکنولوژی‌های روز دست او را برای خلق همان زیبایی‌های همیشگی فیلم‌هایش نبسته‌اند و پس از این همه سال و بعد از این همه شاهکار، هنوز هم اسپیلبرگ در فیلمی به مانند The BFG درس کادربندی سینمایی و تصویرپردازی‌های ناب می‌دهد. چون «غول بزرگ مهربان» حتی فارغ از تمام زیبایی‌هایی که در روایت و داستان‌پردازی دارد، همواره فیلمی است که به سینما، فیلم‌برداری، تدوین و رعایت تمام آن‌چه که برترین‌های هنر هفتم آن‌ها را رعایت می‌کنند احترام می‌گذارد و هرگز از جنس متفاوتش برای توجیه خلق سکانس‌هایی نه‌چندان حرفه‌ای بهره نمی‌برد. برای اثبات این ادعا هم همین بس که هر مخاطبی که به پای آن بنشیند، خیلی سریع متوجه می‌شود که این داستان زیبا لایق داشتن فیلمی به این زیبایی و دقت بوده است، اما انگار سینما تا به امروز فقط قابلیت ساخت آن را نداشته که برای خلق سریع‌تر آن اقدام نکرده است!

The BFG

فارغ از تمامی این‌ها، «غول بزرگ مهربان» به سبب قصه‌گویی ساده اما پر جزئیات و جذابی که دارد، بدون شک از نظر داستانی نیز ساخته‌ای لایق تحسین است. چون فیلم فارغ از اقتباس واقعا دوست‌داشتنی و کم‌نقصی که از روی رمان رولد دال انجام داده، در شکل‌دهی روابط میان کاراکترها و دیالوگ‌نویسی برای آن‌ها آن‌قدر دقیق است که می‌تواند هر تماشاگری را به دنیای داستانی خود بکشاند. دنیایی که شاید مهم‌ترین عنصر شکل‌دهنده‌ی آن، اتسمفر یگانه‌ای است که فیلم با بهره‌برداری صحیح از فیلم‌نامه و تصویر و موسیقی برای آن آفریده است. اتمسفری که شاید در چند دقیقه‌ی ابتدایی اثر بدون تازگی و نه‌چندان جذاب جلوه کند، اما کافی است زمان اندکی را به آن فرصت بدهید تا از جایی به بعد، جدا از مات و مبهوت کردن‌تان، حجم بالایی از گره‌های زیبای داستانی را نیز در برابرتان بگذارد. تازه این‌ها فقط یک سری ادعای توخالی نیست که در هیچ لحظه‌ای تاثیری بر لذت فیلم برای مخاطب نگذارد، بلکه حقیقتی است که اثر دائما برای پرداخت بیشتر آن تلاش می‌کند و همواره سایه‌ی تاثیر مثبتش بر برقراری ارتباط بیننده با داستان‌پردازی فیلم را می‌توان مشاهده کرد.

فیلم در شکل‌دهی روابط میان کاراکترها و دیالوگ‌نویسی برای آن‌ها آن‌قدر دقیق و دوست‌داشتنی است که می‌تواند هر تماشاگری را به دنیای داستانی خود بکشاند

اصلا اگر راستش را بخواهید، مهم‌ترین چیزی که سفر سوفی (با بازی رابی بارنهیل) با غول بزرگ مهربان را تا این اندازه زیبا و دوست‌داشتنی کرده، همین اتسمفر عمیق و دوست‌داشتنی و جذابی است که فیلم شاید چیزی نزدیک به نیمی از دقایق خود را به تصویرسازی درست آن اختصاص می‌دهد. چرا که پس از شکل‌گیری صحیح این فضای قدرتمند داستانی است که ذهن مخاطبان به بهترین شکل ممکن درگیر جنس داستان رویاگونه‌ی فیلم می‌شود و دقیقا به خاطر همین اتفاق است که هر بیننده‌ای در نیمه‌ی دوم داستان تماشای غول بزرگ مهربان در برابر ملکه‌ی بزرگ انگلستان و آن‌همه صحنه‌ی کودکانه را هم با آغوش باز می‌پذیرد. در حقیقت، یکی از شگفت‌انگیزترین عناصر شکل‌دهنده به The BFG و یکی از بزرگ‌ترین تفاوت‌های آن با مابقی آثار این ژانر در هالیوود، چیزی نیست جز آن که این فیلم به جای پرتاب کردن همان فانتزی‌های همیشگی محبوب کودکان بر پرده‌‌ی نقره‌ای که بدون شک برای جذب مخاطبان کم‌سن و سال و به دنبال آن فروش سودآور فیلم کافی است، به شعور مخاطب بزرگ‌سال احترام می‌گذارد و در ابتدای کار، با خلق نیازهای نمایشی گوناگون و عمیق کردن تمام روابط داستانی و عناصر مربوط به قصه‌گویی‌اش هرکسی را وادار به درگیری راحت و به دور از جبهه‌گیری با این داستان می‌کند.

The BFG

افزون بر این‌ها، به سبب قدرت بالا و حقیقتا غیرقابل انکار فیلم در خلق سی‌جی‌آی‌های با کیفیت و به دور از هرگونه اشکال، این داستان برای روایت، انتقال احساس، پذیرفته شدن توسط مخاطب و از همه‌ی این‌ها مهم‌تر، مورد توجه قرار گرفتن در تمام طول فیلم هیچ کمبودی را متحمل نمی‌شود. چون هم همان‌گونه که گفتم داستان‌پردازی فیلم در همه‌ی ثانیه‌هایش در نوع خود مثال‌زدنی است و هم دو بازیگر اصلی فیلم در تمامی دقایق به اندازه‌ای که باید و شاید فوق‌العاده و کم‌نقص ظاهر شده‌اند. چون از یک طرف استعداد تازه کشف‌شده‌ی فیلم رابی بارنهیل را داریم که طبیعتا به سبب قدرت بازی گرفتن اسپیلبرگ از کودکان در تمام دقایق دوست‌داشتنی به نظر می‌رسد و از طرف دیگر مارک رایلنس را در جایگاه غول بزرگ مهربان می‌بینیم که حتی در عین انیمیشنی بودن شخصیتی که دارد، هرگز در ارائه‌ی احساسات با صداگذاری و طبیعتا تاثیرگذاری در حالت چهره کم نمی‌گذارد. نتیجه‌ی همه‌ی این‌ها در کنار یکدیگر هم چیزی نیست جز یک درام دوست‌داشتنی که در یک شهر، یک یتیم‌خانه، کاخ پادشاهی انگلستان و مکان‌هایی جادویی‌تر از تمام آن‌ها روایت می‌شود و به شکلی لایق تحسین، مخاطب را با خود همراه می‌کند. درامی که انصافا هیچ‌کس در ابتدای فیلم انتظار ندارد که به چنین سطحی از کیفیت برسد اما در طول فیلم آن‌قدر یگانه و آرام‌آرام عمق پیدا می‌کند که پس از مدتی هر خطری برای جدایی این دو شخصیت، در نگاه بیننده حکم یک تعلیق آزاردهنده و بزرگ را دارد. این‌ها را به علاوه‌ی شخصیت‌پردازی یک‌لایه اما به اندازه‌ی کافی و خوش رنگ و لعاب اثر کنید، تا بفهمید چرا تا این اندازه داستان‌گویی آن را تحسین می‌کنم.

پس از این همه سال و بعد از این همه شاهکار، هنوز هم اسپیلبرگ در فیلمی به مانند The BFG نیز درس کادربندی سینمایی و تصویرپردازی‌های ناب می‌دهد

البته در عین صحت داشتن تمامی این موارد، نمی‌توان گفت که The BFG اثری تماما بی‌نقص است که در اوج سیر می‌کند و هیچ عیب و اشکالی ندارد. زیرا هنوز هم که هنوز است فیلم در برخی سکانس‌ها، به سبب آشنایی مخاطب با این جنس از داستان‌ها خودش را لو می‌دهد و خیلی در یکتا جلوه‌ دادن داستانش موفق نمی‌شود. بدتر از آن هم این که پلات اصلی فیلم هرگز به خود اجازه‌ی دسترسی به مفاهیمی غیرآشناتر و متفاوت‌تر که تا به امروز در این مدل از فانتزی‌ها ندیده باشیم را نمی‌دهد و تنها می‌خواهد همان پیام‌ها را در قالب دنیاسازی به‌خصوص این داستان تقدیم بینندگان کند. چیزی که همان‌گونه که در بندهای بالا گفتم به سبب دقت بالای سازندگان در تمامی بخش‌ها، به نمایش چشم‌نواز و زیبایی منجر شده اما هرگز به چیزی فراتر از یک داستان فانتزی فوق‌العاده تبدیل نمی‌شود. علاوه بر این، به مانند بیش از نود درصد فیلم‌هایی که روایت فانتزی‌های کودکانه را در دستور کار قرار می‌دهد، «غول بزرگ مهربان» در عین تمام تلاش‌های شگفت‌انگیزی که برای همه‌پسند بودن می‌کند، هرگز در جذب عده‌ای از مخاطبان که از جادو یا مواردی فانتزی و از این دست مشکل دارند، موفق نخواهد بود. این بدون شک یک نقطه‌ی ضعف نیست، اما بدون شک حقیقتی است که تمام لذت‌های بیان‌شده در این نقد را برای این دسته از افراد بی‌معنا می‌کند.

The BFG

در هر صورت، باید پذیرفت که The BFG یکی از فیلم‌های برتر سال ۲۰۱۶ است. حقیقتی که بیش از روایت دوست‌داشتنی اثر و اقتباس جذاب آن از شاهکار رولد دال، به سبب بهره‌برداری صحیح این فیلم از تکنولوژی‌های روز رخ داده است. چیزی که نشان می‌دهد هنوز هم سازندگان خلاق هنر هفتم می‌توانند همان تصویرپردازی‌های جذاب برترین‌های سینمای دنیا را حتی در چنین فیلم‌هایی تکرار کنند و هنوز هم می‌توان با استفاده‌ی صحیح از تکنولوژی‌های روز، دنیایی زیبا و حقیقتا هنرمندانه را خلق کرد. این‌ها یعنی The BFG فقط یک فیلم خوب یا یک فانتزی‌ شگفت‌انگیز یا یک سری تصاویر سیال جذاب نیست. بلکه نامه‌ی سرگشاده و عمیقی است که ثابت می‌کند حتی در این روزها می‌توان هر چیزی را برای خلق زیبایی‌های لازم برای یک فیلم به کار برد. هنوز هم می‌شود با هنر و نویسندگی خوب و کارگردانی بی‌نقص رویاهایی ساخت که شاید پیش از این امکان آفرینش آن‌ها نبود.

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات