// چهار شنبه, ۳ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۲۲:۰۲

نقد فیلم Nerve - نِرو

تریلر Nerve‌ یکی از فیلم‌های مشکل‌دار اما سرگرم‌کننده‌ی هفته‌های اخیر است.

در روزهایی که فقط چند هفته از انتشار فصل جدید سریال «آینه‌ی سیاه» می‌گذرد و همه در تب و تاب داستان‌های ترسناک و تکنولوژیکِ این سریال هستند، به سختی می‌توان به تماشای «نِرو» نشست و یاد سریال چارلی بروکر نیافتاد. برای کسانی که با «آینه‌ی سیاه» آشنا هستند، باید بگویم «نرو» مثل یکی از اپیزودهای ضعیف آن سریال می‌ماند. بله، ضعیف اما مسئله این است که حتی ضعیف‌ترین اپیزودهای «آینه‌ی سیاه» هم درگیرکننده و جذاب هستند و چنین چیزی درباره‌ی «نرو» هم صدق می‌کند. این فیلم یکی دیگر از مثال‌هایی است که از جلو افتادن تلویزیون از سینما داریم. «نرو» در مقایسه با بهترین اپیزودهای «آینه‌ی سیاه» حرفی برای گفتن ندارد و اگر به هوای فیلمی درباره‌ی بررسی عمیق جنبه‌ی تاریک تکنولوژی به تماشای آن می‌نشینید، باید بدانید که نسخه‌ی بسیار بسیار بهترش در قالب «آینه‌ی سیاه» در تلویزیون وجود دارد، اما اگر بتوانید این سریال را از ذهن‌تان پاک کنید، راستش را بخواهید «نرو» یکی از معدود فیلم‌های تابستان امسال بود که کاملا ناامیدم نکرد و واقعا موفق شد برای چند ساعتی سرگرمم کند.

فیلم مطمئنا بدون مشکل نیست و به آنها می‌رسیم، اما اولین چیزی که درباره‌ی «نرو» دوست داشتم و دوست دارم آن را همین ابتدا با خوشحالی با شما در میان بگذارم این است که این فیلم یک «پاکسازی» دیگر نیست. حتما می‌دانید من چه حسی درباره‌ی سه‌گانه‌ی «پاکسازی» دارم. فیلم‌هایی که نه تنها اکشن خوبی ندارند، بلکه داستان قابل‌تحملی هم ندارند و آن‌قدر از لحاظ تصویری شلخته و کثیف هستند که تماشای آنها بدون صدا هم توصیه نمی‌شود. بعد از اینکه خلاصه‌ی داستانی «نرو» را خواندم، انتظار داشتم که این فیلم هم به یک «پاکسازی» دیگر تبدیل شود، اما خدا را شکر این‌طور نیست. در عوض با فیلمی طرفیم که به جای پرگویی، سعی می‌کند فقط یک سواری مفرح باشد و بس. البته حداقل قبل از اینکه به پایان‌بندی‌اش برسیم.

داستان «نرو» که براساس رمانی نوشته‌ی جنین رایان است، در سال ۲۰۲۰ جریان دارد. فیلم حول و حوش اپلیکیشنی به اسم نرو می‌چرخد که سازوکار نه چندان پیچیده‌ای دارد. نرو که توسط افراد ناشناسی کنترل می‌شود و ظاهرا بر روی دارک‌وب قرار دارد، به کاربرانش این اجازه را می‌دهد تا از بین دو گروه «بازی‌کننده» و «بیننده» یکی را انتخاب کنند. بیننده‌ها برای تماشای بازی‌کنندگان پول می‌دهند، اما سوال این است که مگر بازی‌کنندگان چه کاری می‌کنند که ارزش دارد برای تماشای آنها پول پرداخت کنیم؟ بازی هردفعه ماموریت‌های عجیب و غریبی که معمولا خجالت‌آور و خطرناک هستند را برای بازی‌کنندگان تعیین می‌کند و آنها باید در زمان تعیین‌شده‌ای آنها را انجام دهند. اگر بازی‌کنندگان موفق شوند، پول به حسابشان واریز می‌شود و اگر شکست بخورند یا از ترس کنار بکشند، می‌بازند و پولشان را از دست می‌دهند. طبقه‌بندی بازی‌کنندگان هم براساس تعداد بینندگانشان سنجیده می‌شود. از آنجایی که طبیعت بازی غیرقانونی است، همه باید قوانین را قبول کنند و درباره‌ی آن با پلیس حرف نزنند. وگرنه عواقب بدی انتظارشان را می‌کشد.

 فیلم حول و حوش اپلیکیشنی به اسم نِرو می‌چرخد که به کاربرانش اجازه می‌دهد‌ از‌‌ بین دو گروه «بازی‌کننده» و «بیننده» یکی را انتخاب کنند

«نرو» از آن فیلم‌هایی است که قوی شروع می‌شود و به مرور از لحاظ کیفی سقوط می‌کند. بنابراین هیچ شکی نیست که پرده‌ی اول فیلم شامل بهترین لحظاتش است. این بهترین بودن فقط به خاطر این است که سازندگان می‌دانند تنها یک ایده‌ی داستانی کنجکاوی‌برانگیز برای جذب تماشاگران کافی نیست، بنابراین سعی می‌کنند وقت نسبتا زیادی را به شخصیت‌ها اختصاص بدهند و چنین حرکتی طبیعتا جواب هم می‌دهد. «نرو» حس‌و‌حال شاداب و خوشحال یک کمدی رومانتیک را دارد. شخصیت اصلی فیلم وی (اِما رابرتز)، دختری است که برخلاف هم‌سن و سال‌هایش، وقتش را در مهمانی‌ها و خوش‌گذرانی‌ها نمی‌گذراند و بیشتر خانه‌نشین است. از آنهایی که علاقه‌ای به بیرون آمدن از منطقه‌ی آرامششان ندارند. اما او بعد از اتفاقاتی تصمیم می‌گیرد که در این بازی وایرال ثبت‌نام کند. اولین ماموریت او سبب دوستی‌اش با پسری به اسم ایان (دیو فرانکو) را فراهم می‌کند. از قضا ایان هم مشغول بازی کردن است. در نتیجه بیننده‌ها از همراهی این دو نفر خوششان می‌آید و تصمیم می‌گیرند، با دادن ماموریت‌های دونفره به آنها، این دو را در طول شب در کنار هم نگه دارند.

شاید بزرگ‌ترین جاذبه‌ی فیلم رابرتز و فرانکو باشند. وقتی بیننده‌ها تصمیم می‌گیرند این دو به بازی در کنار هم ادامه بدهند، آنها را درک می‌کنید. چون چیزی درباره‌ی بازی آنها در کنار هم وجود دارد که فیلم را وارد مرحله‌ی زیباتر و هیجان‌انگیزتری می‌کند. نکته‌ی تحسین‌برانگیزی که باعث می‌شود چنین خصوصیتی نمایان شود این است که فیلم تصمیم نمی‌‌گیرد به سرعت به درون ماجرای اصلی وارد شود. اولین ماموریت‌های دو نفره‌ی وی و ایان که آنها را مجبور می‌کند در شرایط بدی از فروشگاه فرار کنند یا به‌طرز خطرناکی موتورسواری کنند، به عنوان وسیله‌ای برای پرداخت رابطه‌ای این دو عمل می‌کنند و کاری می‌کند تا بعضی‌وقت‌ها فراموش کنیم که در حال تماشای یک تریلر آینده‌نگرانه درباره‌ی جنبه‌ی تاریک تکنولوژی هستیم و در عوض با خودمان بگوییم این اپلیکیشن چندان بد هم به نظر نمی‌رسد. چون ما داریم می‌بینیم که چگونه این اپلیکیشن که خطرناک به نظر می‌رسید باعث بیرون آمدن یک دختر از لاکش و خلق خاطراتی به‌یادماندنی برای او و دوست تازه‌اش شده است.

این بازی کاری کرده تا آنها به جای اینکه در یک کافی شاب قهوه بخورند و به جوک‌های همدیگر لبخند بزنند، واقعا از همان لحظه‌ی اول دیدار وارد ماجراجویی شوند و در همان شب اول، حسابی به یکدیگر نزدیک شوند و با اخلاق یکدیگر آشنا شوند. علاوه‌بر اینکه رابرتز و فرانکو آن‌قدر به هم می‌آیند که حتی تماشا کردنشان هم لذت‌بخش است، فیلم نیز متوجه است که فقط از زیبایی آنها سوءاستفاده نکرده و در زمینه‌ی پرداخت رابطه‌شان کم‌کاری نکند. خوشبختانه این اتفاق نمی‌افتد و اگرچه وی و ایان به شخصیت‌های فوق‌العاده‌ای تبدیل نمی‌شوند، اما ما می‌توانیم الکتریسیته‌ای که در بین آنها جریان دارد را حس کنیم. این مهم است. چون وقتی داستان به جاهای باریک می‌کشد، ما باور می‌کنیم که ایان ممکن است برای نجات وی از خودش بگذرد و عواقب بدش را به خاطر علاقه‌ای که به این دختر پیدا کرده، به جان بخرد.

رمان «نرو» اگرچه در سال ۲۰۱۲ نوشته شده، اما موقع تماشای فیلم امکان ندارد فکر کنید نویسندگان با الهام از پدیده‌ی «پوکمون گو» داستانشان را به نگارش درآورده‌اند. گردهمایی بیننده‌ها در خیابان‌ها و خانه‌های مجردی برای دنبال کردن ماموریت‌های بازی‌کننده‌ها یادآور گردهمایی مردم برای پیدا کردن پوکمون‌ در پارک‌ها است. این عنصر گردهمایی همان چیزی است که «پوکمون گو» را به بازی متفاوت و فراگیری تبدیل کرد. یکدفعه مردم می‌توانستند از خانه بیرون آمده و در یک محیط با هم‌سن و سال‌های خودشان دیدار کنند و با آنها ارتباط برقرار کنند.

در اینکه از کنترل خارج شدن «پوکمون گو» برای خیلی از ما پدیده‌ی تنفربرانگیزی است شکی نیست، اما فیلم فراموش نمی‌کند تا جنبه‌ی لذت‌بخش آن را هم به تصویر بکشد که شامل بهترین لحظات فیلم هم می‌شود. اما طبیعتا فیلم تا پایان در قالب یک کمدی رومانتیک باقی نمی‌ماند و بالاخره حال‌و‌هوای بازیگوشانه‌‌اش جای خودش را به لحظات تاریک‌تری می‌دهد. به مرور زمان ماموریت‌ها خطرناک‌تر می‌شوند و وی هم از کسی که فقط این بازی را برای خارج شدن از روتین تکراری زندگی‌اش شروع کرده بود، به کسی تبدیل می‌شود که زنده یا مُرده باید بازی را با پیروزی به اتمام برساند. در این میان، این معما هم وجود دارد که ایان برای چه بازی می‌کند؟ و اینکه آیا او یک بازی‌کننده‌ی معمولی است یا رازی پنهان دارد؟

«نرو» اما اگر به عنوان همان کمدی رومانتیک به پایان می‌رسید یا تصمیم نمی‌گرفت یکدفعه پایش را از گلیمش درازتر کند و درباره‌ی بدی‌های شبکه‌های اجتماعی گنده‌گویی کند، مطمئنا جایگاه قابل‌ستایش‌تری داشت. ولی این‌طور نمی‌شود. بگذارید این‌طوری بگویم که «نرو» در سکانس پایانی‌اش ناگهان از یک فیلم به یک سخنرانی علیه کاربران شبکه‌های اجتماعی تغییر می‌کند. منظورم از سخنرانی واقعا سخنرانی است. یعنی واقعا یک نفر وسط یک جمعیت می‌ایستد و سعی می‌کند با لیست کردن نکات بد اینترنت، آنها را سرعقل بیاورد! وقتی محصولات بهتری مثل همین سریال «آینه‌ی سیاه» به‌طرز بسیار بسیار هوشمندانه‌تر و نامحسوس‌تری نحوه‌ی استفاده از شبکه‌های اجتماعی را نقد می‌کنند، «نرو» این کار را به شکلی انجام می‌دهد که انگار در حال تماشا کردن یک مستند خبری در شبکه‌ی پنج تلویزیون کشور خودمان هستید.

«نرو» حس‌و‌حال شاداب و خوشحال یک کمدی رومانتیک را دارد

جدا از این، کلا نقشه‌ای که وی و دوستانش برای مجبور کردن مردم به ساین آوت کردن از بازی هم کشیده‌اند خیلی احمقانه و سطحی است. پایان‌بندی فیلم که به نقطه‌ی اوجی «هانگر گیمز»وار می‌رسد خیلی شتاب‌زده است و انگار در دنیای دیگری اتفاق می‌افتد و با چیزی که قبل از آن دیده‌ایم جفت‌و‌جور نیست. بماند که طبق معمول، هالیوود باز نشان می‌دهد که هیچ درکی از هک و علم کامپیوتر ندارد و همه‌چیز در حد فشردن سریع کلید‌های کیبورد لپ‌تاب‌ها توسط چندتا هکر جوان خلاصه شده است. این وسط، برای لذت‌بردن از فیلم باید عدم جواب دادن به برخی از سوال‌های منطقی‌تان را هم قبول کنید. مثلا چرا با اینکه این بازی این‌قدر پرطرفدار است، پلیس کماکان هیچ اهمیتی به آن نمی‌دهد و گزارش‌ها و شکایت‌ها را جدی نمی‌گیرد. یا چرا وقتی سیدنی (دوست وی) در حال راه رفتن بر روی نردبان است، حتما باید خودش از خودش فیلمبرداری کند. در حالی که ما دو بار در اوایل فیلم می‌بینیم که فیلمِ بازی‌کنندگان در حال انجام ماموریت می‌تواند توسط دوستانشان هم ضبط شود.

«نرو» فیلم بد و غیرقابل‌تماشایی نیست. یکی از بهترین ویژگی‌های فیلم بافت تصویری زیبا و یکدستش است و کارگردانان سعی کرده‌اند نورپردازی نئونی و تصویر پرزرق‌و‌برقی که از نیویورک می‌دهند را در طول فیلم حفظ کنند. سکانس‌های پرجنب‌و‌جوش فیلم مثل صحنه‌ی موتورسواری تدوین دیدنی‌ای دارند و انتخاب موسیقی‌ها هم شما را همراه کاراکترها وارد این شب پرهیجان می‌کند و همچنین فیلم از نظر داستانگویی در دو پرده‌ی اول در حد دهانش حرف می‌زند و سازندگان در این لحظات سعی نمی‌کنند تعاملات دنیای دیجیتال را مورد انتقاد قرار دهند یا جشن بگیرند، اما متاسفانه فیلم یکدفعه در پرده‌ی آخر تصمیم می‌گیرد که به بیانه‌ای در خصوص فرهنگ فضای مجازی تبدیل شود و این‌طوری تمام لذ‌تی که تاکنون تجربه کرده بودیم را خراب می‌کند. اما خب، صرفا به خاطر پایان‌بندی نارضایت‌بخش فیلم، آن را از دست ندهید.


منبع زومجی
اسپویل
برای نوشتن متن دارای اسپویل، دکمه را بفشارید و متن مورد نظر را بین (* و *) بنویسید
کاراکتر باقی مانده