دروازه ورودی به سوی God of War - آشنایی با اسطورهها و خدایان نورس
معرفی سری جدید از بازی God of War آن هم با آن نمایش گیمپلی، مطمئنا برای تک تک گیمرهای دنیا شدیدا جذاب بود و ترکیب هیجان، آدرنالین و هایپ، محرکی جدید در بدن ما خلق کرده که با آن آشنایی نداشتیم! مسالهای که این هیجان تکرار نشدنی را همانند بمبی منفجر کرد، این بود که بالاخره از دنیای تکراری و یونان خارج شدیم و به جایی رفتیم که خیلی از سازندهها جرات ورود به این منطقه را ندارند. چرا که خدایان آن بسیار خفنتر، مخلوقین آن بسیار عجیب و ترسناکتر و محیطهای آن بسیار متنوعتر از آنهایی هستند که در یونان مشاهده کردیم. جای هیچ شکی نیست که استودیو سانتا مونیکا یک سهگانه شاهکار را از سری God of War در دنیای یونان تحویل ما داد. اما هم خود آنها و هم مایی که عاشق این سری هستیم باید قبول میکردیم که دیگر آن دنیا کشش وجود کریتوس را نداشت. حال استودیو سانتا مونیکا به سمت خدایان و دنیای نورس یا اساطیر اسکاندیناوی رفته است. جایی که به نظر میرسد ثور، خدای رعد بیاعصابتر از زئوس باشد و اودین، خدای جنگ و خدای فرزانگی به کلی بدتر از تمام خدایانی باشد که در یونان با آنها رو به رو شدیم.
حال سایت زومجی قصد دارد تا در چند مقاله مختلف به معرفی خدایان بزرگ اسکاندیناوی، مخلوقین ریز و درشت نورس و محیطها و دنیایی که در آن قدم خواهیم گذاشت بپردازد. با شناخت خصوصیات و گذشته آنها خیلی بهتر میتوانیم سری جدید God of War را درک کنیم. مشخص نیست دقیقا با کدام یک از این خدایان و مخلوقین رو به رو خواهیم شد، اما این را خوب میدانیم که استودیو سانتا مونیکا در پیاده کردن این جور دنیاها تبهر خاصی دارد و به گونهای استاد اسطورهشناسی صنعت گیم محسوب میشود. در این مقالهها ابتدا به مهمترین بخش دنیای نورس، یعنی خدایان نگاهی میاندازیم و سپس به سراغ باقی ماجرا خواهیم رفت.
البته قبل از هرچیزی لازم به ذکر است که اصلا فکر نکنید استودیو سانتا مونیکا جز به جز اصل داستانها و روایتهای نورس را در بازی خود پیاده خواهد کرد. مشخص نیست داستان اصلی بازی از کجا و به چه دلایلی آغاز میشود و اهداف کریتوس و پسرش چیست. اما به هر حال درست نیست این همه از حضور کریتوس در منطقه اسکاندیناوی خوشحال باشیم، اما هیچ از افسانههای آن ندانیم. مطمئنا با آگاهی بهتر از آنها، از حالا به بعد سری جدید God of War را بهتر درک خواهیم کرد.
اما قبل از آن به یک سوال پاسخ میدهیم: افسانهشناسی نورس از کجا شروع میشود و تاریخ آن چیست؟
افسانهشناسی نورس، اسطورهشناسی اسکاندیناوی و وایکینگ «Norse Mythology» شامل آئینها، اعتقادها و افسانههایی مردم اسکاندیناوی قبل از میلاد مسیح میشود. اسکاندیناوی شامل کشورهای سوئد، نروژ، فنلاند و مردمانی میشود که در کشور ایسلند، شمالیترین کشور اروپا، سکونت دارند. ایسلند یکی از مهمترین کشورهایی است که بسیاری از داستانها و اسناد مهم مربوط به افسانهشناسی نورس از آنجا جمعآوری شده است.
افسانهشناسی نورس، کلکسیونی از داستانها و اعتقاداتی است که از سوی قبیلههای شمالیترین بخش آلمان تعریف میشدند. روایت این افسانهها به صورت شفاهی به شکل اشعار و نظم درآمده است که اصلیترین و مهمترین منابع افسانهشناسی نورس در ادای شاعرانه یا Poetic Edda گردآوری شدهاند. علاوه بر بخشهای اصلی افسانه نورس، نیمی از این اشعار مربوط به ایزدان، علوم فراطبیعی، غولها، دوارفها، موجودات عجیب و روایات آنها میشود. بخشهای دیگر افسانهشناسی نورث نیز در هنگام و بعد از دوره گرایش به مسیحیت نوشته شده است.
برخی از جنبهها، سیما یا مهرههای افسانهشناسی نورس دست به دست و با کمک آداب و رسوم اجدادی در دنیای مدرن باقی ماندهاند. برخی دیگر از داستانهای نورس نیز توسط مسائل اتحاد ژرمنی یا آلمانی دوباره شکل گرفتهاند. افسانهشناسی نورس الهام بخش بسیاری از مسائل ادب و هنر امروزی است. دنیای نورس همراه با تمام خدایان و مخلوقین خود به نوعی در بسیاری از اشعار، داستانها، فیلمها و بازیها حضور داشتهاند. حال در ادامه به معرفی خدایان نورس میپردازیم و سپس مخلوقین و دنیای عجیب اسکاندیناوی را رصد میکنیم.
در اسطوره شناسی اسکاندیناویایی، خدایان به چند دسته تقسیم میشوند که مهمترین آنها آسیر «AEsir یا اِزیر به معنای ایزدها و ایزدبانوها و ساکنین آسگارد هستند» و وَنیر «Vanir خدایانی که ساکن ونههایم هستند» به شمار میروند.
آسیرها در روشنترین و مرتفعترین بخش جهان این افسانه زندگی میکردند. اودین نیز رهبری تمامی ایزدان این دنیا را بر عهده داشت و بالدر، براگی، تیر، ثور، لوکی، فورستی و بسیاری دیگر تحت فرمان اودین در آسگارد زندگی میکردند. ونیر یا وانیر نیز ایزدان و ایزدبانوهای حاصلخیز و خردمندی هستند و از قدرت پیشبینی آینده بهره میبرند. آنها به عنوان آورنده سلامتی، جوانی، باروری، بخت و ثروت و استادان سحر و جادو در نظر گرفته میشوند. ازجمله برجستهترین ونیرها میتوان به فریا، فریر و نیورد اشاره کرد.
البته جنگی بزرگ به نام جنگ آسیر و ونیر به وقوع پیوست. اما نتیجه این جنگ جز صلح نبود و در نهایت ونیرها به آسیرها پیوستند و دیگر دو دسته جدا از هم نبودند. برای ایجاد ثبات این صلح، هر دو گروه گروگانهایی را بین یکدیگر رد و بدل میکردند. ونیرها بلندآوازهترین ایزدان خود شامل نیورد و فرزندانش را ارسال کردند و در مقابل آسیرها هونیر، مردی بلندقامت و خوشرو را به همراه میمیر، خردمندترین مرد در میان آسیرها را فرستادند.
حال بپردازیم به خدایانی که همه آنها در اصل غول هستند و جثهی آنها از انسانهای معمولی بسیار بزرگتر است.
Odin - خدای خدایان، خدای جنگ و خرد، آورنده ترس و وحشت
اودین در راس تمامی خدایان نورس قرار دارد. او فرزند بور و بِستلا است و به نامهای پدرهمگان «Alfadir یا Allfather» نیز شناخته میشود. چرا که او پدر و رهبر تمام خدایان آسیر است. او همسرانی به نامهای فریگ، الهه پیمان، زایش، مادری و ریسندگی، یورد، الهه زمین و گرید، غول مونث داشت. اودین فرزندان زیادی داشت که از جمله مهمترین آنها میتوان به پنج فرزند به نامهای بالدر، فرشته پاکی و دوستی، هود، فرزند نابینای اودین که به ایزد تاریکی و زمستان شناخته میشود، هِرمود، پیامرسان و جسور، ثور، محبوبترین و نیرومندترین ایزد در اساطیر اسکاندیناوی و خدای آذرخش، توفان و تندر، و در نهایت ویدار، خدای انتقام داشت.
اودین خدایی قد بلند، پیر و باهوش است و ریش بلندی دارد. او برای این که بتواند از شهد جادویی Well of Mimir بنوشد، مجبور شد یکی از چشمهای خود را در سن جوانی فدا کند. اودین خدای جنگ و خدای مرگ است، اما همچنین او خدای اشعار و حکمت نیز به شمار میرود. او برای این که بتواند جادوی دانش جهان را به دست آورد، خود را به مدت ۹ روز روی درخت دنیا «بعدا با آن آشنا خواهیم شد» آویزان کرد و توسط نیزه خود، بدنش را زخمی کرد. در نهایت او ۹ سرود و نغمه قدرتمند و ۱۸ طلسم نیرومند را از این طریق آموخت، سپس او به جایگاهی دست یافت که قادر بود با مردگان نیز گفت و گو کند.
اودین تمام پادشاهان و قهرمانهایی که جان خود را با افتخار از دست میدهند به تالار والهالا «در مقالات بعدی» فرا میخواند تا از آسگارد در آخرین نبرد عظیم نورس به نام راگناروک دفاع کنند. اودین نیز از تالار خود قادر است تمام اتفاقاتی که در ۹ دنیای نورس یا همان درخت ایگدراسیل رخ میدهد را مشاهده کند. دو کلاغ سیاه به نامهای هوگین به معنی اندیشه و مونین به معنی سرشت، اخبار وقایع مختلف سرتاسر جهان را به او خبر میدادند. علاوه بر این دو کلاغ، اودین دو گرگ به نامهای جِری و فِریِکی همیشه همراه خود دارد. در راس آنها نیز اودین صاحب اسبی شگفتانگیز به نام اسلپینیر با هشت دست و پا است و میتواند در خشکی، آسمان و آب با سرعت بسیار زیادی حرکت کند. جالب است بدانید که این اسب، فرزند لوکی، خدای بذلهگوی نورس است.
علاوه بر تمامی قدرتهایی که اودین در اختیار داشت، او صاحب دو گنجینه بسیار باارزش از سوی دورفها «مخلوقینی که بعدا در مورد آنها خواهم گفت» به دست آورده است. اولین گنجینه بینظیر او نیزهای با قدرت باورنکردنی به نام گونگنیر است. گنجینه دوم بازوبند جادویی به نام دروپنیر است و به اودین اجازه میدهد تا حکومت خود را در ۹ دنیای نورس مستحکم کند.
اودین سرانجام در آخرین نبرد دوره نورس به نام راگناروک در برابر دشمن دیرینه خود یعنی فنریر که یک گرگ غولپیکر است در نبردی طولانی و نفسگیر کشته خواهد شد. ویدار، پسر اودین انتقام پدرش را با شکاندن آروارههای این گرگ میگیرد.
Frigg - ایزدبانوی عشق، مادری و ریسندگی
فریگ همسر اودین است و همچنین یکی از بالامقامترین الهههای افسانههای نورس است. او حافظ پیمان و مادری است و به الهه عشق و باروری نیز معروف است. او در این زمینه شباهتهای زیادی به فریا «Freyja» که او نیز الهه باروری و حاصلخیزی بود داشت. به همین دلیل در برخی از منابع آمده است که فریگ همان فریا اما با ظاهری متفاوت است. فریگ سرونشت و آینده هر شخصی را میبیند، اما هرگز آنها را با کسی در میان نمیگذارد. او همچنین قدرت کنترل آسمان را در اختیار دارد آورنده باران است.
Balder - خدای نور، پاکی و دوستی
بالدر به خدای نور، پاکی، زیبایی و اصلاح معروف است. او دومین پسر اودین و فریگ و از جمله ایزدانی است که چه دیگر خدایان و چه انسانها عاشق او بودند. بالدر شخصیت بسیار خوبی دارد، دوستانه رفتار میکند و باهوش و سخنور است. به همین دلیل او از نظر انسانها، بهترین خدا و راهنمای آنها بود. با این حال بالدر نسبت به دیگر خدایان از قدرت کمتری برخوردار است. همسر او نانا «Nanna» نام دارد و صاحب فرزندی به اسم فورستی «Forseti» است که خدای عدالت نام گرفت.
بالدر صاحب بزرگترین کشتی ساخته شده در ۹ دنیا به نام رینگ هورن «Ringhorn» بود. همچنین دالانی که بالدر و همسرش در آن سکونت داشتند، به پاکترین مکان ۹ دنیا معروف بود، جایی که هیچ شیطان صفت و موجود ناپاکی قادر به تحمل این مکان نبود.
یکی از مهمترین افسانههای اسطورهشناسی اسکاندیناوی، روایت مرگ بالدر است. در یکی از شبها، او رویایی از مرگ خود میبیند. این رویا باعث شد تا مادرش، فریگ، از تک تک موجودات و جانداران روی کره زمین قسم بگیرد تا هیچ کدام از فرزندان، نژادها و آیندگان آنها دست به کشتن بالدر نزنند و تمام آنها برای فریگ قسم خوردند. جالب است بدانید که بعد از این اتفاق، هیچ چیز، حتی یک چاقو قادر به کشتن بالدر نبود و خدایان از او برای تمرین تیر و کمان استفاده میکردند.
اما در بین تک تک اجزا و عناصر دنیا، چه جاندار و چه بیجان، فریگ یک چیز را فراموش کرد و آن را دست کم گرفت؛ گیاه داروش. از این رو لوکی «Loki خدای حقه باز و بزلهگو که در این مقاله با او آشنا خواهیم شد» ظاهر خود را تغییر دارد «او قادر به تغییر شکل است» و در مورد چیزهایی که ممکن است به بالدر را آسیب برساند با فریگ گفت و گو کرد. فریگ نیز به لوکی تغییر شکل یافته در مورد گیاه داروش گفت و هرگز فکر نمیکرد که این گیاه قادر باشد به بالدر صدمه بزند. لوکی به سرعت به سمت غرب رفت و از گیاه داروش تیرهایی ساخت. یکی از روزها که خدایان مشغول تمرین تیراندازی با بالدر بودند، لوکی تیرهای ساخته شده از داروش را به یکی از برادرهای نابینای بالدر به نام هود میدهد و مجبورش میکند تا برادر خود را با یکی از تیرهایی که روحش هم خبر نداشت آغشته به گیاه داروش هستند به سمت بالدر پرتاب کند. از این طریق بالدر، توسط برادر نابینای خود یعنی هود کشته میشود. هود هم با وجود بیگناهیاش بعدها توسط یکی از دیگر پسرهای اودین به نام والی «Vali» کشته میشود.
تمامی خدایان برای بالدر افسوس خوردند. اما اودین بیکار ننشست و هرمود، پیامرسان خدایان، دیگر پسر خود را به سرزمین مردگان فرستاد تا از الهه مرگ، هل «Hel»، تقاضا کند تا بالدر را به زندگی بازگردانند. هل نیز تنها به یک شرط این کار را میپذیرفت؛ کل دنیا باید برای بالدر سوگواری کنند. تمام دنیا عاشق بالدر بودند و تک تک موجودات دنیا برای او عزاداری کردند. در این بین تنها یک نفر حاضر به چنین کاری نشد و او کسی نبود جز یک غول مونث و آن غول کسی نبود جز لوکی که به این غول تغییر شکل داده بود تا کسی او را نشناسد. برای همین بالدر در دنیای مردگان در کنار هل باقی ماند.
نانا، همسر بالدر نیز در پی این اتفاق جان خود را از دست داد و خدایان او را در کنار همسرش بالدر بر روی کشتی عظیم او گذاشتند و غولی به نام هیروکین آنها را در دل دریا رها کرد. اما بالدر و هود هر دو پس از جنگ عظیم راگناروک دوباره در دنیای جدید متولد شدند.
Thor - خدای رعد
ثور که به نامهای Thunorیا Donner نیز شناخته میشود، دارای مو و ریشهای بلند و قرمز رنگ است. ثور، خدای رعد در افسانه نورس است و همچنین در افسانهشناسی ژرمنی نیز نقش پررنگی دارد. او فرزند اودین و یورد است و یکی از قدرتمندترین ایزدان دنیای نورس شناخته میشود. همسر او سیف نام دارد، الهه باروری، گندم و کامیابی. علاوه بر سیف، او با غول مونثی به نام یارنساکسا در ارتباط بوده و صاحب دو پسر به نامهای ماگنیو مودی و یک دختر به نام ثرود شده است. یک خادم به نام تیالفی نیز همیشه به ثور خدمت میکرد و قاصد خدایان نیز به شمار میرود.
در افسانهشناسی اسکاندیناوی، ثور همیشه به شکل مردی بزرگ جثه و بسیار قدرتمند، با ریشها و موهایی قرمز و عجیب و در نهایت چشمانی آمیخته با رعد پیکرنگاری شده است. ثور با وجود این که چهره خشنی داشت و نیروی او از تمام ظاهر و چهرهاش مشخص بود، اما در عین حال در میان مردم و خدایان همانند بالدر محبوبیت فراوانی داشت. او هم از خدایان و هم از انسانها در برابر نیروهای شیطانی محافظت میکرد. محبوبیت او حتی از اودین نیز پیشی گرفت، چرا که او هرگز همانند پدرش نه دوست داشت و نه نیاز داشت تا جان انسانها را برای امور مختلف فدا کند.
ثور صاحب معبدی به نام آپسالا بود که در سال ۱۰۸۰ تبدیل به یک کلیسا شد. همچنین در آسگارد تالار بزرگی در اختیار خود داشت. اما مهمترین داراییهای او ابزاری بودند که قدرت فراوانی را در اختیار ثور میگذاشتند. اولین دارایی بسیار ویژه ثور، میولنیر، چکش مشهور و یکی از مخوفترین سلاحهای افسانههای نورس است و حتی این توانایی را دارد تا یک کوه عظیم را با خاک یکسان کند. این چکش عظیم قادر است تا صاعقه را در خود حفظ کند و به سمت دشمن روانه سازد. یا حتی با پرتاب این چکش به هر سمتی، صاعقهها از آن پیروی میکنند و همانند سمفونی عظیمی در آسمان، سرودی از وحشت و قدرت میخوانند. او همچنین دستکشهایی به نام یارنگریپر در اختیار داشت تا بتواند از تمام نیروی چکش خود استفاده کند. دیگر دارایی او کمربندی به نام مگینگیارد بوده است که ثور با پوشیدن آن قدرتی چندین و چند برابری به دست میآورد.
اهالی اسکاندیناوی بر این اعتقاد بودهاند که در هنگام توفان، این ثور است که سوار بر ارابه بزرگ خود که دو بُز به نامهای تانگریسنی و تانگنوست آن را میکشند، جولان میدهد و هنگامی که چکش خود را پرتاب میکند رعد و برق و صاعقهها به وجود میآیند.
بزرگترین دشمن ثور یورمونگاند نام داشت. او عظیمترین مار افسانهای نورس است و عظمت این هیولا ترس را در وجود تمام جانداران دنیا مینشاند. جالب است بدانید که این مار فرزند لوکی و یک غول مونث به نام آنگربودا بوده است. فنریر، گرگ عظیمی که اودین را کشت، یورمونگاند، مار عظیمی که ثور را کشت و هل، الهه دنیای مردگان، فرزند این دو بودهاند. ثور و یورمونگاند در نبرد عظیم راگناروک جان یکدیگر را گرفتند.
Tyr - خدای نبردهای تن به تن، خدای شجاعت
تیر به عنوان یکی از مهمترین خدایان افسانه نورس شناخته میشود. او فرزند فریگ و اودین است و در دوران وایکینگها، به عنوان خدای جنگ شناخته میشود. او در میان خدایان فردی برجسته بود و به عنوان ایزد شجاعت و قهرمانی در میادین مبارزه شناخته شده است. روزی از روزها، زمانی که هنوز فنریر «همان گرگی که اودین را به قتل میرساند» به آن عظمت خود دست نیافته بود، باید به خاطر دردسرهایی که ایجاد میکرد توسط خدایان به بند کشیده میشد. او آنقدر نیرومند بود که هیچ زنجیری توانایی تحمل قدرت او را نداشتند. اودین از نژاد دوارفها درخواست کرد تا زنجیری نیرومند که فنریر توانایی پاره کردن آن را نداشته باشند بسازند. آنها به جای استفاده از آهن و فولاد، از ریسمانهای ابریشمی استفاده کردند و شش عنصر جادویی عجیب را در آن آمیختند. در هنگام استفاده از این ریسمان ابریشمی، فنریر آرام و قرار نداشت. تنها در صورتی او آرام میشد که دست یکی از خدایان را در بین دندانهای خود بگیرد. در این هنگام بود که تیر از جای خود برخاست و دستهای خود را در بین دندانهای نیرومند فرنیر قرار داد. از این طریق فنریر توسط ریسمانهای جادویی به بند کشیده شد، اما تیر از این راه یکی از دستان خود را از دست داد.
نشان و دارایی اصلی او یک نیزه است و به عنوان سمبل عدالت و سمبل اسلحه یاد میشود. در نبرد عظیم راگناروگ، تیر سگ عظیمالجثهای به نام نتم گارم، نگهبان جهنم را میکشد، اما خود او به دلیل زخمهای بسیار عمیق در طول این نبرد کشته میشود. قرنها بعد، نام تیر به معنای «خدا» در عصر وایکینگها شناخته میشود.
Freyja - الهه عشق
در اسطورهشناسی نورس، فریا خدای عشق است و زیباترین و خوش یمنترین الهه این افسانهها به شمار میرود. او حافظ الهههای حاصلخیزی و باروری است. او عاشق موسیقی، بهار و گلها است و به نژاد اِلفها علاقه دارد. او یکی از مهمترین الهههای گروه ونیر نیز به شمار میرود.
فریا داراییهای بسیار با ارزش و البته جادویی را در اختیار داشت. یکی از مهمترین داراییهای او تبدیل شدن به یک شاهین بود و میتوانست به پرواز در بیاید. زیبایی او تنها به ظاهرش ختم نمیشد، بلکه حتی هنگامی که اشک میریخت، اشکهای او تبدیل به طلا میشدند. فریا گردنبندی شگفتانگیز در اختیار داشت که توسط چهار شخص از نژاد دوارفها ساخته شده بود. در افسانهها، بسیاری فریا را با فریگ، همسر اودین اشتباه میگرفتند، چرا که معنای نام هر دو آنها به معنی بانو بود.
فریا که زمانی به عنوان ملکه ونیرها شناخته میشد، به انتخاب سربازان و جنگجویان نیرومند و شجاع میپرداخت و آنها را به نبردهایی سخت اعزام میکرد. هنگامی که این جنگجویان جان خود را از دست میدادند، فریا آنها را تا والهالا همراهی میکرد؛ همان مکانی که برگزیدگان در انتظار آخرین نبرد راگناروک مینشستند. او صاحب ارابهای بود که توسط دو گربه حمل میشدند و همچنین گرازی با موهای طلایی داشت.
Loki - خدای بذلهگویی، خدای شرارت و خدای تغییر شکل
لوکی غیرقابل پیشبینیترین و خطرناکترین خدای نورس است. او به قدری کارهای شیطانی انجام داده و به قدری یک شخصت دو رو دارد که هیچ خدایی به او اعتماد ندارد. لوکی به شدت باهوش است و هوش فوقالعاده او باعث میشود هر خدا و انسانی را در موقعیتها و مشکلات پیچیده به دام بندازد. لوکی علاوه بر هوش بالای خود، چهره زیبایی داشت و بذلهگویی کار هر روزش بود. با اینکه با هوش و صحبتهای خود به راحتی هر شخصی را به دردسر میانداخت، اما فرزندانی که به دنیا آورده بود، بزرگترین مخرب افسانههای نورس بودند.
همسر او سیگین نام داشت، اما لوکی با شکل و شمایلهای مختلف با بسیاری از موجودات نورس در ارتباط بود و انواع و اقسام انسانها و مخلوقین عجیب و غریب را به دنیا آورد. مهمترین موجوداتی که توسط لوکی پا به این دنیا گذاشتند، از رابطه او با خدمتکار غولش به نام آنگربودا شکل گرفتند و عبارتاند از: فنریر، گرگ عظیمالجثهای که به زندگی اودین پایان داد، مار وحشتناک عظیمی به نام یورمونگاند که درازای آن از ابتدا تا انتهای دنیا میرسید و با زهر خود به زندگی ثور پایان داد و در نهایت هل، ایزدبانوی مرگ و الهه دنیای مردگان.
هم پدر و هم مادر او از نژاد غولها بودند، غولهایی که همیشه جزو دشمنان خدایان بودهاند. البته لوکی همیشه به دنبال شرارت نبوده و گاهی نیز به خدایان کمک کرده است. اما در نهایت، هنگامی که خدایان متوجه شدند که مرگ بالدر زیر سر لوکی بوده است، تمام ایزدها او را در کوهی به بند کشیدند و اجازه دادند ماری زهرآگین او را آلوده به خود کند. اما همسر لوکی یعنی سیگین به او وفادار ماند و تمامی زهرهای مار را از تنش خارج کرد. در هنگام خارج شدن زهرها از تن لوکی، فریادهای او باعث زمین لرزه میشد.
روایات خرابکاریهای لوکی به قدری زیاد است که پرداختن کامل به آنها نیازمند یک مقاله جداگانه است. اما تا جایی که میشد، در این مقاله از کارهای او صحبت کردهایم. به دنیا آوردن سه فرزندی که هر کدام ترس و وحشتی عظیم را به وجود آوردند. کشتن بالدر، محبوبترین ایزد ایزدان و مردمان و بسیاری دیگر از جمله شاهکارهای لوکی هستند. لوکی در نبرد راگناروک، از بندهایش که توسط خدایان انجام شده بود، رهایی پیدا کرد و در این نبرد، با دشمن دیرینه خود یعنی هایمدال، خدای روشنایی، رو به رو شد و هر دو یک دیگر را به قتل رساندند.
Heimdall - خدای روشنایی، نگهبان پل رنگینکمان، محافظ آسگارد
هایمدال خدای روشنایی است و از قلمرو آسگارد محافظت میکند. هایمدال نگهبان پل رنگینکمان بیفروست، تنها راه ورودی به آسگارد است، چرا که چشمان او همانند یک شاهین تیز هستند و گوشهای او حتی قادر به شنیدن رشد ریشه گیاهان هستند. همچنین هر گاه که میخندد، دندانهای طلایی او مانند خورشید میدرخشند. هایمدال فزند ۹ دوشیزه است که در انتهای جهان او را به دنیا آوردهاند و به خدای بشریت مجسم شده است.
این وظیفه هایمدال بود که از ورود غولها به آسگارد جلوگیری کند. او قادر است به مقداری کمی بخوابد و روزهای زیادی را بیدار بماند. فرقی نمیکند خورشید در آسمان باشد یا ماه نور را بر آسگارد منعکس کند و تاریکی حکم فرما شود، هایمدال ریزترین اجسام در حال حرکت را میبیند. او به عنوان یک هدایت کننده و رهبر، سه نژاد بشریت را خلق کرده است: بردهها، روستاییها و جنگجویان. یکی از سوالات جالب اسطورهشناسان این است که چرا هایمدال خدای این سه نوع نژاد در انسانها است و اودین هدایتگر و مخلوق آنها نیست. همچنین هایمدال بیشترین شباهت را با تیر، خدای شجاعت و قهرمانی دارد. بزرگترین دشمن و مخالف او کسی نبود جز لوکی! در نبرد بزرگ راگناروک، هایمیدال بالاخره به زندگی لوکی، یک بار برای همیشه پایان میدهد و خود بر اثر جراحت جانش را از دست میدهد.
Njord - خدای دریا
نیورد یکی از مهمترین نیروهای ونیرها بود و به عنوان خدای دریا و باد شناخته میشود. او پدر فریر و فریا، خدا و الهه زیباروی عشق است. نبرد میان ونیرها و آسیرها را به یاد دارید؟ نبردی که با معامله گروگانها منجر به صلح میان این دو گروه از خدایان شد؟ نیورد و دو فرزند او از جمله گروگانهایی بودند که از سوی ونیرها به سمت آسیرها رفتند. در این راه او با الهه زمستان، اسکادی ازدواج کرد و یکی از ناموفقترین رابطههای افسانه نورس شکل گرفت. اسکادی دوست داشت در کوهستانها و در سرما زندگی کند، اما نیورد خدای دریا بود و باید کنار دریا زندگی میکرد. او در سفرهای دریایی محافظه تمامی خدایان و گاه انسانها بود و بر تمام نیروهای شیطانی اعماق دریا نظارت داشت.
بله، مقاله طولانی بود، اما باور کنید اینها حتی به نصف تعداد خدایان نورس هم نمیرسند! در این مقاله سعی شده تنها خدایان مهم ذکر شود اما به احتمال بسیار زیاد ممکن است خدایان بسیار بیشتری در بازی God of War حضور داشته باشند که در این لیست معرفی نشدهاند. خدایان بسیاری از المانهای مختلف مانند مانند آتش و اینجور چیزها که منتظریم کریتوس ادبشان کند!
البته این پایان مقاله نیست. منتظر معرفی غولها، مخلوقین عجیب، شیطانها، اژدهایان و دنیاهای مختلف بازی باشید. مطمئن باشید مخلوقین دنیای نورس نیز به اندازه خدایان آن مهم هستند!
تهیه شده در زومجی با اقتباس از مراجع اسطورهشناسی نورس، کریستال لینک و دیگر منابع موجود
نظرات