۳۰ بازی ارزشمند پلی استیشن 2 از دید زومجی
نسل ششم صنعت بازیهای ویدیویی را میتوان بهترین و پرخاطرهترین نسل دانست. نسلی که خیلی از سریهای محبوبمان در آن زمان عرضه شد. نسلی که اکثر ما دوره نوجوانیمان را در آن سپری کرده و خاطرات زیادی از آن داریم. تا حالا شده با خود فکر کنید چرا در آن دوران بازیها دلچسبتر بودند؟ بحث سن و دغدغه فکری کنار بگذاریم، فکر کنید الان در نسل هشتم نیز سن و سال نسل ششم را داشتید، جوابتان چیست؟ از نظر من بهترین جواب برای این سوال، تمرکز درست بر روی بخشهای بازی و ایجاد خلاقیت و نوآوری بود. نمیتوان کسی پیدا کرد که اسم Shadow of The Clossous را نشنیده باشد، نمیتوان کسی را پیدا کرد که نداند Silent Hill 2 چه نوع بازی است! به هر کجای دنیای گیم سر بزنیم نام جاودانههای نسل ششم بگوش میرسد. جایی که سازندهها بجای ایجاد گرافیکهای مثال زدنی، داستانی ناب و گیرا به همراه گیمپلی دلچسب را خلق میکردند. بگذریم که همین خلق گرافیکهای دهانپر کن همگی مشکلاتی فنی و غیرقابل جبران را بوجود میآورند. با همین استدلال اگر به بازیهای نسل ششم نگاه کنیم، میبینیم که تکنولوژی و موتورهای گرافیکی آن زمان آنچنان جلوههای بصری خاصی را بوجود نمیآوردند ولی، سازندهها با در نظر گرفتن سایر بخشها و کار کردن برروی آنان بازیهایی را خلق میکردند که همیشه در ذهن و قلبمان باقی ماندهاند.
در همین راستا قصد داریم تا ۳۰ بازی ارزشمند پلیاستیشن 2، کنسول موفق نسل ششمی، را معرفی کنیم. زنده کردن خاطرات و صحبت در مورد آنها موردی است که این روزها در بین وجود شایعات و اخبار ناراحت کننده میتواند تا حدی دلمان را گرم کند. این ۳۰ بازی به هیچوجه از رتبه بندی خاصی برخوردار نبوده و قطعا تعداد بازیهای ارزشمند این کنسول خیلی بیشتر از این تعداد است. همچنین ملاک انتخاب فقط بازیهای انحصاری نبوده و سعی کردیم بازیهای خاطره انگیزی را انتخاب کنیم که قطعا تمامی ما با آنها خاطره داشته یا حداقل از بزرگی آنها زیاد شنیدهایم.
Half Life
- سازنده: ولو
- ناشر: ولو
- پلتفرمها: پیسی، پلیاستیشن 2، مکینتاش، لینوکس
- سبک: شوتر اول شخص
سال ۱۹۹۸ در نسل پنجم بازی منتشر شد تحت نام Half Life که تمامی مخاطبان پیسی را جذب خود کرد و ۳ سال بعد این بازی در نسل ششم برای پلیاستیشن 2 نیز منتشر شد. قطعا نمیتوان لیستی از بهترینها را تهیه کرد و نامی از Half Life نبرد. ولو، سازنده و ناشر این بازی، در آن زمان بازی ساخت که در سبک شوتر اول شخص یک نوآوری بحساب میآمد. گیمپلی بازی بهنحوی تعبیه شده بود که جدای از اکشن بالا، بازی شامل یک سری پازل و معماهایی بود که میبایست آنها را حل میکردید. یکی از نکات مثبت بازی همین معماها و در کنار آن داستان فوق العاده بازی بود که هنوز که هنوز است برسر زبانهای مخاطبین قرار داد. مگر میشود اسم برترین شخصیتهای صنعت بازیهای ویدیویی را آورد و نامی از دکتر گوردن فریمن نبرد. داستان بازی حول شخصیتی بنام دکتر گوردن فریمن میچرخد، شخصی که قصد دارد از یک مرکز تحقیقات سری پس از رخ دادن یک فاجعه خارج شده و خود را نجات دهد. طرفداران مجموعه Half Life را میتوان یکی از اصیلترین و بهترین طرفداران دانست زیرا سالها میگذرد و منتظر تایید شدن نسخه سوم این بازی هستند و درکنار آن، اصلا از علاقه قلبیشان به این بازی کم نشده است.
God Of War II
- سازنده: استودیو سانتا مونیکا
- ناشر: سونی
- پلتفرمها: پلیاستیشن 2
- سبک: اکشن ماجراجویی، هک اند اسلش
بازی God of War II یا نسخه دوم خدای جنگ نیز جز آن دسته از بازیهایی است که هرچقدر آن را به اتمام برسانیم، باز شور و شوق بازی کردن مجدد در ما وجود دارد. دومین نسخه از مجموعه خدای جنگ در ادامه نسخه اول و پس از کشتن آرس، خدای جنگ، رخ میدهد. حال کریتوس بهعوان خدای جنگ بههمگان معرفی شده است ولی، مشکلات تازه شروع میشوند. زیرا زئوس خدای خدایان المپیوس بهوی خیانت کرده و کریتوس را به دنیای مردگان میفرستد. حال قهرمان بیاعصاب داستان خشمگینتر از قبل قصد دارد این بار به سراغ زئوس رفته و وی را با اسلحه جذاب خود به دو نیم تقسیم کند. یکی از ویژگیهای مثبت بازی، تعادل خوب بین پازلها و معماها در کنار مبارزات بازی بود. از نظر گیمپلی، خدای جنگ بههیچ وجه به شما وقت استراحت نمیدهد. یا در حال مبارزات و کشتن دشمنان هستید، یا در حال حل کردن معماهایی که بعضی از آنها واقعا نیازمند دقت و فکر کردن است. از طرفی باس فایتهای مجموعه خدای جنگ همیشه مورد بحث مخاطبان این بازی است. چالش برانگیز بودن و خشونت بالا بهمراه صحنههای سینمایی عالی، ویژگیهای بارز مجموعه خدای جنگ هستند. استودیو سانتا مونیکا، سازنده مجموعه خدای جنگ، با خلق کریتوس شخصیتی را بوجود آورد که هیچوقت از ذهن و دل طرفدارانش بیرون نخواهد رفت.
Black
- سازنده: استودیو کرایتریون گیمز
- ناشر: الکترونیک آرتز
- پلتفرم: پلیاستیشن 2، ایکسباکس
- سبک: شوتر اول شخص
بازی Black یکی دیگر از بازیهایی است که در زمان عرضه توانست جدای از گیمپلی روان و هیجان انگیز، یک گرافیک عالی را برای بازیهای آن نسل پدید آورد. الحق که استودیو کرایتریون گیمز، سازنده بازی Black، نشان داد که با کمترین امکانات و تکنولوژی آن زمان میتوان بهترین بازده را بوجود آورد. کاری که امروزه خیلی از استودیوهای صاحب نام از انجام آن عاجز هستند. داستان بازی در شهر اینگوشتیا و چچن کشور روسیه رخ میدهد. شخصیت اصلی داستان جک کلار است که داستان بازی را برای مخاطبان روایت میکند. شخصی که در حال بازجویی بوده و وقایع بازی از چهار روز قبل از بازجویی شروع میشود. جدای از گرافیک خیره کننده بازی، تنوع مراحل و سیستم تیراندازی عالی Black دلیلی بود تا بتوان آن را در زمره بهترینها دانست. نکته جالب دیگر در مورد این بازی بر میگردد به سیستم صداگذاریهای بازی. Black جز آن دسته از بازیهایی است که از آن بهعنوان یک اثر هالیوودی در زمینه موسیقی و صداگذاری یاد میشود.
Burnout
- سازنده: استودیو کرایتریون گیمز
- ناشر: استودیو سرگرمی اکلیم (Acclaim Entertainment)
- پلتفرمها: پلیاستیشن 2، گیمکیوب و ایکسباکس
- سبک: ریسینگ
اولین نسخه از دنیای بی حد و مرز Burnout و بازهم استودیو کرایتریون گیمز. شاید اگر موفقیت بازی Burnout در سال ۲۰۰۱ میلادی نبود، به هیچوجه شاهد نسخههایی مثل Burnout Paradaise دیوانه کننده و هیجان انگیز نبودیم. شاید با خود بگویید این بازی عملکرد خوبی از دید منتقدان را بهمراه نداشت ولی نکته اینجاست که Burnout را میتوان اولین بازی دانست که تیم سازندهاش جسارت کرد و این بازی ریسینگ رقابتی را توسعه داد. بازیکنان در بازی Burnout با یک سری مسابقات Championship مواجه بوده که بهصورت مسابقات چهار نفره در چند Event متفاوت انجام میشد. پس از پایان هر Event نیز یک مسابقه Face-Off برای مسابقه دهنده در نظر گرفته میشد که در نوع خود جالب و دیدنی بود. نکته خوب گیمپلی بازی Burnout، همین Eventها بوده که در هر Championship با پشت سر گذاشتن هر Event بر درجه سختی آنها افزوده میشد. حال شما بودید و اتومبیلتان و سه مسابقه دهنده دیگر. قطعا میبایست به دو مورد فکر میکردید؛ اول پیروزی در مسابقه و دوم زیر نظر داشتن حریفان. اگر حواستان پرت میشد، با یک ضربه شما را به اطراف کوبیده و از دور خارجتان میکردند.
ICO
- سازنده: استودیو Team Ico
- ناشر: سونی
- پلتفرمها: پلیاستیشن 2
- سبک: پلتفرمر و اکشن ادونچر
قطعا فومیتو اوئدا شخص بزرگی و استودیو بازیسازی Team Ico، استودیو قابل احترامی است. ICO اولین ساخته این استودیو بوده که شدیدا قابل ستایش است. اوئدا با این بازی، سبک پلتفرمر و معمایی را چند پله بالاتر برد. بازیای که شخصیت داستان در آن کاملا صامت بوده و تا انتهای بازی آنچنان دیالوگهای خاصی بین شخصیتهای بازی رد و بدل نمیشود. قطعا چه ویژگی سبب شده تا ICO جز بهترینها باشد؟ قبلا هم اشاره کردم، در نسلهای گذشته بازیسازان تنوع و نوآوری و خلق خلاقیت را در اولویت کار خود قرار میدادند. مهم نبود گرافیک بازی به چه صورت است و فریم ریت چقدر است. مهم این بود تا اثری را خلق کنند که مخاطب بتواند با آن ارتباط برقرار کرده و با شخصیتهای بازی همزادپنداری کند. در ICO فضاسازی و اتمسفر بازی بهگونهای است که از همان ابتدا شما را به خود سرگرم میکند. این بازی سعی بر این دارد تا بجای رد و بدل شدن دیالوگهای سنگین و تکان دهنده، یک تعامل بین مخاطب و محیط بوجود بیاورد. اگر دقت کرده باشید، این ویژگی در بازی Shadow of The Colossus نیز قرار دارد. همچنین بازی مورد انتظار The Last Guardian نیز تا حدی بههمین صورت است.
Shadow of The Colossus
- سازنده: استودیو Team Ico
- ناشر: سونی
- پلتفرمها: پلیاستیشن 2
- سبک: اکشن ادونچر
کل بازیهای عرضه شده سبک اکشن ماجراجویی یک سمت و بازی Shadow of The Colossus یا Wander and The Colossus یک سمت دیگر. یکی از حسرتهای زندگیم این بود که هیچوقت نتوانستهام این بازی را تجربه کنم. با اینحال اینقدر از بزرگی Shadow of The Colossus شنیده بودم که از آن یک بازی فرهیخته و هایپ شده در ذهن خود ساخته بودم. با این تفاسیر روزی روزگاری یک کنسول پلیاستیشن 2 به دست بنده رسید و اول از همه Shadow of The Colossus را تجربه کردم. نهایت از این خاطره ۲ سال بگذرد و به جرات میگویم پس از گذشت ۱۱ سال از ساخت بازی، هنوز بازی تمامی جذابیت خود را در بر دارد. ویژگی مهم این بازی داستانسرایی و شخصیتپردازی بسیار قوی است که سبب شده تا Shadow Of The Colossus چندین پله بالاتر از بازیهای هم سبک خود قرار بگیرد. در یک شب ابری دو دوست، دو همراه بنامهای واندر و آگرو (اسب دوست داشتنی شخصیت بازی) که از کوه ها و دره هایی بسیار خطرناک راهی محلی ناشناخته و ممنوعه بودند، زمانی که به انتهای راه میرسند، دروازه سنگی عظیم و با ورودی باریکی را مشاهده کرده که برای وارد شدن به سرزمین ممنوعه باید آن را بپیمایند. این پل در نهایت به آرامگاه مشرق پایان مییابد، بنایی که عظمت آن شما را در خود محو میکند. واندر و آگرو به ورودی اصلی این مکان می آیند که مجسمهی شانزده غول سنگی است و در انتهای این مکان محراب خالی را مشاهده میکنند. حال ناگهان متوجه حضور یک دخترک سوار بر آگرو می شویم، بدن دختری جوان که دور یک پارچه پیچیده شده است، واندر او را بر روی محراب قرار داده و پارچه را از روی وی بر میدارد،آن دختر جوان مونو است که لباسی سفید بر تن دارد.
دقیقا داستان بازی شما را در بیجوابیهای زیادی رها میکند. اینکه چرا مونو بیهوش بوده و بهعنوان یک قربانی بر روی این تخته سنگ قرار داده شده است. از طرفی شخصیت پردازی واندر واقعا عالی است. جوانی ساکت و خونسرد که از روی عشق یا دوست داشتن تا آخرین لحظه از بازی تسلیم نشده و برای هدفی که دارد میجنگد.
Bully
- سازنده: استودیو راکاستار گیمز
- ناشر: تیکتو (Take-Two)
- پلتفرمها: پلیاستیشن 2، نینتندو Wii، ایکسباکس 360، رایانههای شخصی، پلیاستیشن 3 و پلیاستیشن 4
- سبک: جهانباز و اکشن ماجراجویی
در نسل ششم یکی از بازیهایی که توانست موفقیت زیادی کسب کند، بازی Bully بود. قطعا بازی تحسین شده Grand Theft Auto بازی است که خیلی از سازندهها در همان زمان یا در سالهای آینده بازیهای مشابهی نظیر آن را ساختند. ولی چه کسی بهتر از خود راکاستار، سازنده بازی Bully، برای خلق دنیایی جدید و تجربهای ناب در سبک دنیای باز. بازی Bully روایتگر داستان زندگی پسری شرور بود که در مدرسه تمامی دانشآموزان و معلمان را عاصی کرده بود. مهم نبود قلدر مدرسه هستید یا سال اولی، خارج یا داخل مدرسه، جیمز هاپکینز شرور در هر شرایطی میتوانست دردسر ساز باشد. یکی از دلایل بزرگ موفقیت این بازی، وجود نوآوری و خلق دنیایی تازه بود. قطعا مخاطبان قدیمی این سری کسانی هستند که خود در دوران مدرسه دوست داشتند کارهایی را انجام دهند که مورد توجه قرار بگیرند یا اینکه صرفا انجام کارهای خرابکارانه در مدرسه و کل کل با سایرین یکی از لذت بخشترین کارهایی است که هر دانشآموزی دوست دارد آن را انجام دهد. جدای از اینها کلاسهای آموزشی بازی، سبب میشد تا مخاطبان این بازی بهدنبال جست و جو و حل معما یا سوالهای ریاضی و شیمی رفته و بر علم و دانش خود بیافزایند. بهعبارتی استودیو سازنده هم مخاطبین شرور را به این بازی جذب کرد و هم کسانی که صرفا دوست داشتند به حل این سوالات بپردازند.
Okami
- سازنده: استودیو کلوور
- ناشر: کپکام
- پلتفرمها: پلیاستیشن 2، نینتندو Wii و پلیاستیشن 3
- سبک: اکشن ماجراجویی
صدسال پیش در دهکده نیپون هیولایی هشت سر بنام اروچی، تاریکی و پلیدی را به ارمغان آورد. در آن زمان یک شمشیر زن بنام ناجی بهمراه گرگی سفید بنام شیرانویی سعی میکنند تا این هیولای هشت سر را از بین برده و معشوقه ناجی را نجات دهند ولی تنها کاری که از دست این دو شخص بر میآید، زندانی کردن اروچی در یک غار است. حال صد سال از آن ماجرا میگذرد ظاهرا همه چیز مطابق میل مردمان دهکده کامیکی و سرزمین نیپون پیش نمیرود. داستان بازی سرشار از افسانهها و دنیای کهن ژاپنی است. جایی که اکثر ما بهواسطه انیمهها آن را بهخوبی میشناسیم. تاریخ غنی، افسانههای تخیلی و دوست داشتنی بههمراه یک روایت عالی از مواردی است که بازی Okami یا Great Spirit را تبدیل به یک شاهکار نسل ششم کرده است. روایت داستانی عالی از الهه خوردشید یا آماتراسو که قصد دارد پلیدی و تاریکی را یک بار برای همیشه از سرزمین خود بیرون کند. جدای از این موارد نویسنده و کارگردان بازی هیدکی کامیا بزرگ است! همین اسم کافی است تا به عظمت این بازی پی ببریم. در لحظه به لحظه بازی Okami سرگرمی وجود دارد. برای مثال تیم سازنده از ویژگی جالبی در صفحات بارگذاری بازی استفاده کرده بود، بازیکنان میتوانند با فشار دادن پشت سر هم دکمه ضربدر امتیاز کسب کرده و در بازی به خرید آیتمهای مختلف بپردازند. با گذشت ۱۰ سال از عرضه بازی Okami هنوز برای تجربه این بازی دیر نیست. میتوانید نسخه ریمستر شده این بازی را بر روی پلیاستیشن 3 دانلود و به تجربه این شاهکار شرقی بپردازید. آن زمان است که معنی واقعی خلاقیت و نوآوری را خواهید فهمید.
Silent Hill 2
- سازنده: کونامی
- ناشر: کونامی
- پلتفرمها: پلیاستیشن 2، ایکسباکس و رایانههای شخصی
- سبک: ترسناک
بازی Silent Hill 2 جز آن دسته از بازیهایی بود که پس از عرضه شدیدا مخاطبان و هواداران خود را متعجب کرد. همگی انتظار داشتیم تا ادامه داستان هری و دختر تازه متولد شدهاش را شاهد باشیم ولی با داستانی جدید روبرو شدیم. داستانی که بهکل حول شخصیتهای جدیدی روایت میشد. داستان بازی حول شخصیتی بنام جیمز میچرخد که همسر خود را بهقتل رسانده است. ولی متاسفانه جیمز از این ماجرا هیچ خاطرهای نداشته و در شهری بنام سایلنت هیل بدنبال همسر خود میگردد. براستی داستان و شخصیت پردازی این نسخه بهنحوی است که میتوان سالها از آن یاد کرد و به بحث در مورد این بازی نشست. اولین سوال که با شروع بازی در ذهن مخاطب رخ میدهد این است که چرا جیمز پس از فراموشی خاطره کشتن همسر خود، در شهر سایلنت هیل بدنبال وی میگردد؟ چه رازی در این شهر مرموز و نفسگیر نهفته است؟ جدای از داستان بازی، گرافیک و گیمپلی در کنار موسیقی نفسگیر بازی جز مواردی است که نسخه دوم مجموعه سایلنت هیل را با توجه به تغییرات فراوانی که کرده بود، تبدیل به یکی از بهترین و ترسناکترین نسخههای این مجموعه کرد. در همان بدو ورود به بازی و گوش دادن به آهنگ Theme of Laura متوجه خواهید شد با چه نوع بازی و اتمسفری همراه خواهید بود.
Resident Evil 4
شینجی میکامی بزرگ و سری Resident Evil غیرقابل توصیف است. اصلا مگر میشود مخاطب نسل پنجم و ششم بازیهای ویدیویی باشید و با مجموعه رزیدنت اویل خاطره نداشته باشید. نسخه دوم این بازی یکی از بهترینها در سری است و شخصیت لیون اسکات کندی قطعا محبوب دلهاست! در نسل ششم تنها یک رزیدنت اویل در خور ستایش بود و آنهم Resident Evil 4 است که وقایع آن شش سال پس از ماجرای راکون سیتی رخ میدهد. حال لیون دیگر آن مامور پلیس خام و دست و پاچه نیست. حال وی یک مامور ویژه شده و در اولین ماموریت رسمی خود به دهکدهای فرستاده میشود تا اشلی گراهام، دختر رئیس جمهور، را نجات دهد. مشکل دقیقا از زمانی شروع میشود که از همان بدو ورود لیون حس میکند که هیچچیز عادی نیست. یک جای کار میلنگد و آنهم ساکنین دهکدهاند. میکامی بار دیگر نشان داد که مجموعه رزیدنت اویل، مجموعه بزرگی است و تغییراتی که وی بر روی بازی اعمال کرد صرفا به بازی و ساختار آن صدمهای که نزده هیچ، باعث برتری و هیجان انگیزتر شدن آن نیز شده است. داستانسرایی و شخصیتپردازی شخصیتها قطعا در بهترین لول در آن زمان قرار داشتند. اشلی با این که شخصیتی اعصاب خورد کن بود ولی با اینحال شما را جذب خود میکرد. همچنین تغییر گیمپلی بازی به یک شوتر سوم شخص، یک تحول را در این مجموعه بهوجود آورد. رزیدنت اویل ۴ آنقدر بزرگ است که بعد از این همه سال و عرضه دوباره آن بهصورت HD باز توانسته مخاطبان قدیمی این مجموعه و مخاطبان جدید را بهخود جذب کند. مجموعه رزیدنت اویل خیلی بزرگتر از این حرفها است ولی حیف که ناشر بازی در چند سال اخیر آن را بهبیراهه کشیده است.
Twisted Metal Black
پنجمین نسخه از سری بازیهای Twisted Metal با نام Twisted Metal: Black شاهکاری بود که تمامی کاربران پلیاستیشن 2 امکان ندارد آن را تجربه نکرده باشند. یک ماشین جنگی فوقالعاده و هیجان انگیز که شدیدا شما را در مبارزات و گیمپلی بازی بهنهایت هیجان ممکن میرساند. در شروع بازی میتوانستید اتومبیل و محل مبارزه خود را انتخاب کرده و با سایر رانندهها از طریق اتومبیل خود به مبارزه کردن بپردازید. همچنین در بخش داستانی بازی، یک سری محیط جنگی برای شما در نظر گرفته شده بود که میبایست با پشت سر گذاشتن مراحل آن، بازی را بهاتمام برسانید. همچنین سیستم بروزرسانی بازی آن هم برای یک بازی مثل Twisted Metal: Black در سال ۲۰۰۱ میلادی واقعا عالی کار شده بود. نکته دیگر خوب این بازی نسبت به نسخههای پیشین، روایت داستانی مجزا برای هر شخصیت بازی است. همگی در ابتدا از Calypso دیدن میکنند ولی، در پیشروی در خط داستانی و پخش شدن کاتسینهای بازی، متوجه میشویم هر شخص داستان مختص به خود را پیش میبرد.
GTA III
اولین نسخه از سری بازیهای Grand Theft Auto که دنیایی جدید را بهارمغان آورد. استودیو راکاستار گیمز با ساخت GTA III و تعبیه دوربین سوم شخص و خلق جهانی باز به تمامی گیمرها اجازه داد تا آزادانه و واقعگرایانهتر از قبل به گشت و گذار در شهر پرداخته و بهانجام کارهای مختلف بپردازند. نسخه سوم این مجموعهای بود که در زمان عرضه خود به شما اجازه میداد تا در کنار مراحل اصلی، به انجام مراحل فرعی و کارهای مورد علاقه خود نظیر خراب کاری در شهر لیبرتی بپردازید. داستان بازی حول شخصیتی بنام کلود میچرخد. در جریان یک سرقت از بانک، به وی شلیک شده و توسط پلیس دستگیر میشود. حال ۱۰ سال از آن وقایع گذشته و یک روز که که اتومبیل حمل زندانیها در حال نقل مکان کردن بود، به آنها حمله شده و وی برای یک بار دیگر طعم خوش آزادی را میچشد. داستان روایتگر انتقام جوانی است که سالها قبل به وی خیانت شده است ولی، همهچیز به همین سادگی نیست! هیچکس بدون قصد و نیتی از قبل مشخص شده به کسی کمک نمیکند مخصوصا در دنیای تاریک تبهکاران. رفته رفته کلود در مییابد وارد مسائل و داستانی بزرگتر از آن چیزی که انتظارش را داشته است شده و راهی برای بازگشت نیست. یکی از مواردی که GTA III و گیمپلی بازی را بیش از پیش جذاب و هیجان انگیز کرده بود، سیستم تیراندازی به سایرین بههنگام رانندگی بود. از این نسخه میتوانستید سوار اتومبیل مورد علاقه خود شده و به هدف خود شلیک کنید، پلیسها را بهدنبال خود کشانده و شهر لیبرتی را به خون و آتش بکشید. این بازی پایه و شروعی بود برای نسخههای بعدی که یکی پس از دیگری هواداران این مجموعه را به خود معتاد میکرد.
Prince of Persia 2: Warriors Within
اصلا امکان پذیر نیست یک لیست از بهترینهای نسل ششم تهیه کرد و نامی از شاهزاده ایرانی نبرد. نسخه دوم این مجموعه با نام Warriors Within جز آن دسته از بازیهایی است که همیشه در یاد و خاطرهمان باقی خواهد ماند. پس از وقایع نسخه شنهای زمان، یک مرد دانا یا همان پیشگو به شاهزاده میگوید که پایان کار شخصی که شنهای زمان را آزاد میکند، مرگ است. حال شاهزاده داستان ما از آن روز به بعد در تلاش برای فرار کردن از سرنوشتی است که گریبانگیرش شده است. اینبار نگهبان دنیاهای موازی زندگی که همگی آن را بنام دهاکا میشناسیم، بدنبال شاهزاده آمده تا وی را بکشد. از اینرو خط زمانی زندگی و دنیا تغییر پیدا نخواهد کرد زیرا همانطور که قبلا گفته شد، سرنوشت شخصی که شنهای زمان را آزاد میکند، مرگ است. حال شاهزاده میبایست با ورود به جزیره زمان، زمان را به قبل از ساخته شدن شنهای زمان توسط ملکه زمان برگرداند تا جلوی تمامی این اتفاقات را بگیرد. این نسخه نسبت به نسخه اول بازی، هم از نظر بصری و هم گیمپلی پیشرفت بسزایی داشت. تیم سازنده بهخوبی توانسته بود یک هدف را از ابتدای بازی در دل گیمپلی نهاده و تا آخرین لحظه گیمر را برای رسیدن به این هدف ترغیب کند. از طرفی وجود عاملی بنام دهاکا، مدام شعله دلهره و ترس از مردن را در دل مخاطب روشن میکرد. یکی از بهترین بخشهای بازیی زمانهایی بود که دهاکا به شما حمله میکرد و میبایست فرار میکردید.
Metal Gear 2: Solid Snake
- سازنده: استودیو کونامی
- ناشر: استودیو کونامی
- پلتفرمها، پلیاستیشن 2، ایکسباکس 360، پلیاستیشن 3 و پلیاستیشن ویتا
- سبک: مخفی کاری، شوتر سوم شخص
هیدئو کوجیما، خالق مجموعه متالگیر، در نسخه اول این بازی نشان داد که با یک مجموعه گردن کلفت و غنی روبرو هستیم. با انتشار نسخه دوم این بازی، بر همگان ثابت شد که هیدئو کوجیما شخص بزرگی است. داستان بازی Metal Gear 2: Solid Snake چهار سال پس از نسخه اول بازی رخ میدهد. جایی که یک گروهک کوچک بنام زنگبار بوجود آمده تا حملات تروریستی علیه پایگاههای هستهای انجام دهند. در اینجا گیمپلی و گرافیک بازی بهواسطه تغییر بسزایی که داشتهاند و همچنین قدرت سخت افزار پلیاستیشن جز بهترینهای نسل ششم بهحساب میآیند. یک بازی مخفیکاری ناب با اکشن درگیر کننده که اکثر عشاق فعلی این مجموعه را به خود جذب کرد. ولی همه میدانیم که شهرت این مجموعه بهخاطر گرافیک یا گیمپلی بازی نیست. معنویت این بازی فراتر از این صحبتها است. جایی که پای داستانسرایی و شخصیتپردازی بهوسط میآید. کارگردانی و شخصیتپردازی مجموعه متالگیر سالید از اولین نسخه تا به امروز که چندین نسخه از این بازی منتشر شده، همیشه موضوع بحث طرفداران این مجموعه بوده و وقتی از نسخههای ابتدایی به این بازی نگاه میکنیم، متوجه یک نکته میشویم، آنهم خلق یک پازل توسط کوجیما است که به مرور زمان آن را کامل میکند.
Final Fantasy X
دهمین نسخه از مجموعه فاینال فانتزی و اولین نسخه برای پلیاستیشن 2 انقلابی بود که هنوز هم برای درک کردن ارزشهای آن دیر نیست. Final Fantasy X در چند زمینه نوآوریهای خوبی را رقم زد. اولین و مهمترین بخش گیمپلی بازی بود. در نسخههای پیشین بازی از جمله نسخه هفتم سیستم مبارزاتی بازی نوبتی و بر اساس زمانبندی بود. یعنی اینکه اگر شما سریع حمله یا دفاع نمیکردید، نوبت شما سوخت میشد. حال در فاینال فانتزی ۱۰ سیستمی جدید برای این مجموعه بازی در نظر گرفته شد. از این پس مبارزات بهصورت نوبتی هستند ولی دیگر خبری از زمانبندی نیست. میتوانید براحتی حمله یا از خود و همتیمیهایتان دفاع کنید بدون اینکه دغدغه تمام شدن وقت را داشته باشید. نکته بعد گرافیک بازی است که چندین سطح از نسخههای پیشین بازی بالاتر بود. تمامی این موارد دست به دست هم دادند تا نسخه دهم مجموعه فاینال فانتزی بتواند در کنار نسخههایی نظیر Final Fantasy VII خوش درخشیده و مخاطبین زیادی را به این سری جذب کند. اگربخواهیم از دید داستان هم به این بازی نگاهی بیندازیم، باید بگویم که Final Fantasy X نظیر سایر نسخههای پیشین خود شامل داستانی گیرا و هیجان انگیز است. ماجراهای بازی در دنیای اسپیرا رخ میدهد. در شهر زنارکند تمامی ساکنین به شادی و خوشی در حال زندگی کردن بوده و تایدوس، نیز یکی از ورزشکاران مشهور این شهر بحساب میآید. رفته رفته اتفاقات دست به دست هم داده تا وی به شهری عجیب و غریب بنام اسپیرا میرود. در آن شهر متوجه میشود هزار سال به آینده سفر کرده و مردمان آن سرزمین دیگر شهر زنارکند را نمیشناسند. از طرفی روال در اسپیرا به اینصورت است که احضارکنندگان میبایست در معابد به دعا کردن پرداخته تا بتوانند شیاطین را نابود کنند. اینجا دقیقا جایی است که داستان اصلی بازی شروع شده و تیداس با دختری بنام یونا که یک احضار کننده است آشنا میشود. حال سفری بزرگ در انتظار تایدوس و دوستان جدیدش برای رسیدن بهمعبد است ولی، متاسفانه حقایقی تلختر در انتظار تایدوس هستند. فاینال فانتزی ۱۰ سرشار از لحظات شاد، غمگین و ناراحت کننده است. لحظههایی که بهخوبی میتوان با آنها ارتباط برقرار کرد. لحظههایی که هیچوقت از ذهن طرفداران این مجموعه خارج نخواهد شد.
Jak and Daxter
وقتی به کارنامه استودیو ناتی داگ، نگاه میاندازیم، میبینیم که علاوهبر بازیهایی نظیر مجموعه Crash و Uncharted، نام یک بازی دیگر نیز بهچشم میخورد. Jak and Daxter ساخته استودیو ناتی داگ در سال ۲۰۰۱ جز آن دسته از بازیهای پلتفرمر است که دنیایی متنوع و اکشن را بهارمغان میآورد. ناتی داگ با ساخت این بازی نشان داد که بدون در اختیار داشتن یک داستان قوی میتوان یک بازی سرگرم کننده را بهمخاطبین ارائه داد. در بالا نیز اشاره شد؛ بخشی که Jak and Daxter را از سایر بازیهای آن زمان متمایز میکند، گیمپلی بازی است. یک دنیای پر از هیجان با سکو بازیهای متنوع و سرگرم کننده و در کنار تمامی اینها، انجام ماموریتهای اصلی و فرعی و اضافه کردن مقداری اکشن به بازی، سبب شده تا نسخه اولی Jak and Daxter را در این لیست قرار دهیم. اگر حرفی از گرافیک زده نمیشود، بهاین دلیل است که در نسل ششم بازیهای ویدیویی اصلا گرافیک نقش بسزایی ندارد. سازندهها بیشتر سعی بر خلق یک بازی سرگرم کننده دارند و خب این المانها به هیچوجه با گرافیک همخوانی ندارد. بهعبارتی گرافیک عالمی نیست که هیجان و سرگرم کننده بودن را به یک بازی اضافه میکند، بلکه گیمپلی و محتویات بازی است که سبب میشود یک گیمر بتواند تجربه کاملی از یک اثر را کسب کند.
Onimusha 3: Demon Siege
بازی Onimusha 3: Demon Siege بدلیل وجود گیمپلی و جو شدیدا ژاپنیاش در آن زمان خیلی بین کاربران ایرانی مخاطب نداشت ولی دلیل نمیشود نامی از این بازی سامورایی/اکشن ژاپنی نبریم. داستان بازی حول شخصیتی بنام سامانوسکه آکچی رخ میدهد. در سال ۱۵۸۲ میلادی در ژاپن بسر برده و سامانوسکه قصد دارد با کشتن نوبوناگا اودا به سلطنت وی پایان داده و اهریمنان را از بین ببرد ولی همه چیز مطابق میل وی پیش نمیرود. ناگهان پس از مبارزه این دو تن یک پورتال باز شده و سامانوسکه به صدها سال بعد وارد میشود. حال در سال ۲۰۰۴ میلادی در پاریس بسر میبریم جایی که دو پلیس فرانسوی در حال مبارزه با اهریمنان هستند! ویژگی خوب نسخه سوم سری اونیموشا، داستانسرایی بازی در دو بازه زمانی متفاوت است. بعضی از مراحل در سال ۱۵۸۲ میلادی رخ داده و بعضی از آنها در سال ۲۰۰۴ میلادی و همچنین دو شخصیت قابل بازی این نسخه نیز در این دو زمان مدام در حال رفت و آمد هستند. شاید نکتهای که مخاطبان خاصی را به این نسخه جذب میکند، سختی معماهای بازی باشد. دنیای Demon Siege پر شده از معماهای بسیار که برای عبور کردن و پیشروی در خط داستانی میبایست آنها را حل کنید. درجه سختی این معماها بسیار زیاد بوده و از طرفی برای کامل فهمیدن و حل کردن آنها میبایست محیطهای بازی را بدقت میگشتید تا صندوقهایی را پیدا کرده که حاوی اطلاعاتی از این معماها هستند. با این وجود مبارزات در قالب یک سامورایی و یک مامور پلیس واقعا لذت بخش بود.
Grand Theft Auto: Vice City
- سازنده: استودیو راکاستار نورث
- ناشر: استودیو راکاستار گیمز
- پلتفرمها: پلیاستیشن 2، رایانههای شخصی، ایکسباکس
- سبک: دنیای باز و اکشن ماجراجویی
نسخهای دیگر از مجموعه Grand Theft Auto. بازی GTA: Vice City را میتوان بهترین نسخه نسل ششمی این مجموعه دانست. گیمپلی بازی نسخه کاملتری از GTA III بوده و این بار میتوانستید به شکل کاملتری در Vice City به گشت و گذار پرداخته و سیستم شخصی سازی شخصیت بازی نیز با پیشرفتهای زیادی مواجه شده بود. داستان بازی حول خلافکاری بنام تامی ورستی از خانواده فورلی بود که بدلیل قتل ۱۱ نفره به ۱۵ سال زندان محکوم شده است. حال وی از زندان خارج شده و توسط رئیس سابقش، سانی فورلی به «شهر گناه» فرستاده شده تا معاملات مواد مخدر خانواده فورلی را انجام دهد. در این نسخه نیز شاهد بهتصویر کشیدن دنیای خلافکاران در شهری هستیم که ساخته شده برای تبهکاران. حال تامی پس از ۱۵ سال باز وارد دنیای قدیم خود شده است ولی اینبار قضیه متفاوتتر از این حرفاست. از نظر طراحی و گرافیک، بازی چند سطح از نسخه پیشین خود بیشتر بوده و طراحیهای بهتری را بهمخاطب ارائه میدهد. همچنین مورد دیگری که بهخوبی در این بازی تعبیه شده بود، الهام گرفتن از فیلمهای دهه ۸۰-۹۰ میلادی است. برای مثال یکی از فیلمهایی که تیم سازنده از آن الهام گرفته بود، فیلم «صورت زخمی» Scarface بود. جدای از صحبتها شاید بتوان اصلیترین دلیل موفقیت و پیشرفت این نسخه را، یکپارچه شدن استودیو DMA Design با راکاستار گیمز و توسعه این بازی بدست افرادی حرفهایتر دانست.
Ratchet and Clank 2002
اشخاصی که بدنبال بازیهای خلاقانه با ایدههای ناب بودند، قطعا بازی Ratchet and Clank را بازی کردهاند. یک بازی پلتفرمر عالی که شدیدا شما را سرگرم میکرد. بازی هیچوقت اجازه نمیدهد که برچسب بچگانه بودن به آن زده شود و حال و هوای خوشحال و رنگیاش هم فقط برای جذب قشر جوانتر گیمرها خلق نشده، بلکه کاملاً برعکس اگر درجهی سختی بالایی را انتخاب کنید بازی آن روی دشوارش را هم نشانتان میدهد. ساخته شدن همین بازیهاست که باعث میشود همچنان به این صنعت امیدوار باشیم و مطمئن شویم که سازندهها، هدف اصلی خودشان از ساخت بازیها یعنی سرگرمکننده بودن را گم نکردهاند.داستان بازی شاید کماهمیتترین جنبهی آن باشد، داستانی که فقط ما را به سیارههای مختلف میبرد تا محیطهای جدید ببینیم و با دشمنهای عجیب و غریب مبارزه کنیم. بیایید رو راست باشیم، یک بازی پلتفرمر اصلاً نیازی به داستان خاصی ندارد، همین که روند مشخصی طی شود و با چند شخصیت منفی اصلی مبارزه کنیم کافی است.
Shin Megami Tensei: Persona 4
- سازنده: اتلوس
- ناشر: اتلوس
- پلتفرمها: پلیاستیش 2 و پلیاستیشن ویتا
- سبک: نقش آفرینی
اگر از طرفداران انیمه و بازیهای ژاپنی باشید، قطعا نام انیمه پرسونا بهگوشتان خورده یا مجموعه بازیهای Persona را بازی کردهاید. بازی Shin Megami Tensei: Persona 4 جز آن دسته از بازیهای نقشآفرینی ژاپنی است که که اصطلاحا به آن Jrpg گفته و خب همه پسند نیست. قطعا سیستم مبارزاتی نوبتی جز مواردی است که خیلی از گیمرها به آن علاقهمند نیستند ولی در بازی Persona 4 بهخوبی میتوانستید با این سیستم مبارزاتی به مبارزه کردن پرداخته و لذت ببرید. یکی از مواردی که بهشخصه از آن لذت میبردم، گرافیک انیمهای و کاملا ژاپنی بازی بود که شدیدا حس و حال خوبی را به مخاطب القا میکند. داستان بازی در دنیایی خیالی بنام اینابا در ژاپن رخ میدهد. شخصیت اصلی داستان یو ناروکامی نام داشته که بدلیل مشغله پدر و مادر خود به شهر کوچک اینابا سفر کرده تا با عموی خود زندگی کند. در جریان بازی، متوجه یک سری قتلهای سریالی شده و رفته رفته خود را در نقش کارآگاهی پیدا میکند که با دوستان مدرسهای خود در حال کار کردن بر روی سرنخهای پیدا شده از این قاتل سریالی است. یکی دیگر از ویژگیهای جالب شخصیتهای بازی که قطعا دنبال کنندگان مجموعه پرسونا با آن آشنایی دارند، احضار کردن پرسوناها در طول مبارزات است. پرسوناها مبارزانی هستند که بهنوعی یک قدرت خاص برای مبارزه کنندگان بهحساب آمده و هر پرسونا با شخصیت احضار کننده خود متناسب است. پرسوناها قابلیتها و تواناییهای خاص خود را دارند و میبایست با توجه به پرسونا دشمن مقابل شما از آنها استفاده کنید. همچنین باتوجه به سیستم بروزرسانی بازی، میتوانستید پرسوناهای خود را ارتقا داده و توانایی و قابلیتهای جدیدتری را برای آنها در دسترس قرار دهید.
Tekken 5
- سازنده: استودیو نامکو باندای
- ناشر: استودیو نامکو باندای
- پلتفرمها: پلیاستیشن 2
- سبک: مبارزهای
وقتی اسم بازیهای مبارزهای میآید و از همه مهمتر صحبت از کنسول پلاستیشن 2 است، ناخودآگاه سمت مجموعه Tekken میرویم. از بین نسخههایی که بر روی کنسول پلیاستیشن 2 عرضه شد، میتوان بازی Tekken 5 را بهترین نسخه دانست. متاسفانه پس از نسخه سوم، این مجموعه با یک افت نسبت به نسخههای پیشین خود مواجه شد و در نسخه پنجم، تیم سازنده بهخوبی مشکلات را حل و یک بازی مبارزهای ناب را خلق کرد. مهمترین ویژگیهای Tekken 5، برگرداندن یک سری شخصیتهای قدیمی به بازی و سریعتر شدن گیمپلی و مبارزات دانست. همچنین از نظر گرافیکی نیز، این نسخه توانست پیشرفتهایی داشته باشد مخصوصا در صحنههای سینمایی بازی که شدیدا عالی کار شده بودند. داستان بازی بلافاصله پس از وقایع نسخه چهارم شروع میشود، جایی که جین کازاما در مبارزهای کازویا و هیهاچی را شکست داده و بهوسیله آن روی اهریمنی خود (دویل جین) از آنجا فرار کرده است. حال کازویا و هیهاچی توسط گروهی مورد حمله قرار گرفته و کازویا هیهاچی را رها کرده و از مخمسهای که در آن گرفتار شده بودند، فرار میکند. مدتی میگذرد و پس از یک انفجار در محیط مبارزهای قبل، شایعه شده که هیهاچی کشته شده است. استودیو باندای نامکو، سازنده بازی Tekken 5، برای ارائه یک بخش داستانی خوب، علاوهبر قرار دادن یک داستان پایه، یک سری داستان فرعی برای سایر شخصیتهای بازی نیز در نظر گرفته است که لذت بازی را بیش از پیش افزایش داده است.
Devil May Cry 3
دانته فرزند اسپاردا جز آن دسته از شخصیتهایی است که توانست براحتی خود را در دل مخاطبان جای کند. بازی Devil May Cry 3 نیز در همان اوایل عرضه خود، توانست راه خود را از بازیهای هم سبک جدا کرده و بهعبارتی میخ خود را در زمین رقابت بکوبد. یک بازی هک اند اسلش ناب با موسیقی پس زمینه فوق العاده هیجانی که شما را در طول مبارزات بیش از پیش هیجان زده کرده و آدرنالین خونتان را بالا میبرد. جدای از آن با اینکه چهار نسخه اصلی و یک نسخه فرعی برای بازی منتشر شده، میتوان گفت Devil May Cry 3 غنیترین و بهترین داستان و گیمپلی را به مخاطب ارائه میکند. دوبرادر که گردنبندهایشان کلید دروازه جهنم بوده و در آن سوی (اشاره به جهنم) شمشیر اسپاردا وجود دارد. شمشیری که هرکس بتواند آن را بدست بگیرد، قدرت مطلق است. حال یک شیطان وارد بازی شده و قصد دارد با فریب دادن این دو برادر شمشیر اسپاردا را تصاحب کند. دنیای دویل می کرای سرشار از خوبیها و بدیهاست. اصلا این بازی تضاد خالص است. دانته و ورجیل دو برادر دوقلو دو خلق و خوی متفاوت یکی خوب دیگری بد. رنگ قرمز و آبی. پدری از جنس شیطان و مادری فرشته. تمامی اینها عواملی است که باعث میشوند این بازی را دوست داشته باشیم. اگر علاقهمند به دنیای دویل می کرای هستید میتوانید انیمه این بازی و رمانهای موجود را در راستای کسب اطلاعات بیشتر حول این شخصیت و گذشتهاش کسب کنید. همچنین گوشی دادن به موسیقی Dante's Theme در این بازی به تمامی خوانندگان این مطلب پیشنهاد میشود.
Gran Turismo 4
یکی از موارد صنعت بازیهای ویدیویی که همیشه جذابیت داشته، رقابت بین بازیهای شبیهساز رانندگی است. از یک سمت مجموعه فورزا و از سمت دیگر مجموعه گرن توریسمو. هر دو مجموعههای بزرگی بوده و سالهاست بایکدیگر در حال رقابت کردن هستند و قطعا نمیتوان گفت کدام یک پادشاه مطلق این سبک است. هر کدام فراز و نشیبهایی را داشته و در نسخههای خود سعی کردهاند تا بهترین تجربه را به هواداران خود ارائه دهند. بازی Gran Turismo 4 بهترین نسخه در این سری است. بازی که یک شبیهساز ناب رانندگی را برای مخاطبان بههمراه داشت. جدای از Eventهای متنوع و هیجان انگیز، گرن توریسمو چهار به شما فستیوالی از اتومبیلهای متنوع را نمایش میداد. ۷۲۱ اتومبیل از ۸۰ کارخانه اتومبیل سازی معتبر جهان آنهم برای یک بازی که در سال ۲۰۰۵ میلادی عرضه شده، واقعا عالی است. همچنین یک سری اتومبیلها و وسایل نقلیههای بازی نیز توسط سیستم جوایز بازی بهشما داده میشد که میتوان از بین آن به DaimlerMotor Carriage ساخته ۱۸۸۶ یا Auto Union V16 Type C Streamline ساخته ۱۹۳۷ میلادی اشاره کرد.
Metal Gear Solid 3: Snake Eater
اگر بخواهیم وقایع داستانی سری متالگیر را بهترتیب پیش ببریم، اول میبایست با Metal Gear Solid 3: Snake Eater شروع کنیم. در تاریخ ۲۴ آگوست ۱۹۹۴ میلادی، یک مامور ماهر و همه فنحریف سازمان Force Operations X یا همون فاکس وابسته به سازمان سیا به طور مخفیانه وارد خاک روسیه و منطقه ای به نام سلینویارست شده و اسم رمز این شخص Naked Snake و ماموریتش Virtuous Mission نام دارد. این مامور زبردست جک نام دارد که همگی وی را بنام بیگ باس میشناسیم. در این ماموریت اون مستقیما از میجر زیرو، بنیانگذار گروه فاکس، دستور گرفته و وظیفهاش پیدا کردن شخصی بنام دکتر ساکولوو را پیدا کند. البته همهچیز به خوبی خوشی تمام نمیشود. داستان نسخه Snake Eater سرشار از خیانت و ناعدالتی و سیاستهای پست دولت مردان است. دولت مردانی که با کارهای خود، بیگباس را مجبور به ترک همه چیز و راه اندازی گروهی از سربازان حرفهای میکند. گروهی که دوست ندارند به سرنوشت جک دچار شوند. در این نسخه باز هم شاهد هنرنمایی هیدئو کوجیما هستیم. شخصی که مرز میان سینما و جلوههای سینمایی با بازیهای ویدیویی را هر بار کمتر و کمتر کرد. شخصی که نشان داد داستان خوب تا چه اندازه میتواند تاثیر گذار باشد و حال نتیجه آن را میبینیم. میلیونها هوادار دیوانه و عاشق سری متالگیر که دو دستهاند یا عشق به سالید اسنیک را در دل میپرورانند یا عشق به بیگ باس زخم خورده را. شما جز کدام دسته هستید؟ بیگ باس یا سالید اسنیک؟
God of War
کریتوس جز آن دسته از شخصیتهایی است که سرلوحه درد، زجر، خشم خشونت است. خشم و خشونت از شخصی که باعث و بانی کشته شدن خانوادهاش است. درست است که دختر و همسر کریتوس بهدست وی در یکی از معابد زیر نظر آتنا کشته شده است ولی وی خام مقاصد شیطانی آریس، خدای جنگ شده بود. حال کریتوس وارد بُعد جدیدی از زندگی خود شده و میبایست پله پله سختیهای راه را بپیماید تا به آرایس، باعث و بانی تمامی این مشکلات برسد. معتقدم پلیاستیشن 2 با عرضه بازی God of War، وارد راه جدیدی از موفقیت شد. اصلا این بازی ساخته شد تا مخاطبان تمامی عقدهها و عصبانیتهای خود را در محیط خشونت آمیز بازی خالی کنند. کریتوس عصبی افسارش دست مخاطبی است که میتواند از این خشونت بهطور صحیح استفاده کند یا با لطفات با دشمنان مبارزه کند. از طرفی ویژگی که خدای جنگ را از سایر بازیهای هم سبک خود، متمایز میکرد، سبک بازی (هک اند اسلش بودن خالص بازی) بههمراه یک داستان و محیطی کاملا خطی بود که با معماهایی ترکیب شده بود. همچنین در کنار این موارد، باسفایتهای بازی بسیار خوب طراحی شده و شدیدا بازیکنان را بهچالش میکشیدند. بحث معما شد! درست است نسخه دوم بازی از معماهای چالش برانگیزی نیز برخوردار بود ولی نسخه اول این مجموعه، از معماهایی برخوردار است که شما را حسابی بهچالش کشیده و قطعا برای حل کردن آنها میبایست ساعتها وقت صرف کنید. استودیو سانتا مونیکا، سازنده مجموعه خدای جنگ، با خلق کریتوس، شخصیتی را بوجود آورد که سالهاست مظهر خشم و نفرت در شخصیتهای دنیای بازیهای ویدیویی است.
Splinter Cell: Chaos Theory
اصولا طرفداران سبک مخفی کاری دو دسته هستند یا کسانی که عاشق مجموعه متالگیر سالید هستند یا عشاق مجموعه اسپلینترسل و خب، یکی از لذتهای زندگی برای من، بحث با طرفداران متالگیر بر سر این سبک (مخفی کاری) است. چین و کره شمالی بر این باور هستند که ژاپن، در حال زیر پا گذاشتن قانون منع داشتن هرگونه ارتش یا تجهیزات ارتشی بوده و در راستای این باور، یک کشتی باربری ژاپن را تصرف میکنند. از آنسوی میدان ژاپن این اتهامات را قبول نکرده و از متحدان خود درخواست کمک و رسیدگی به این مشکلات را میکند. آمریکا که بر اساس قوانین بعد از جنگ جهانی دوم مجبور به پاسخ دادن است یک ناو را برای مذاکره به ژاپن میفرستد. مجموعه اسپلینترسل همیشه از داستانی گیرا و شخصیت پردازیهای خوبی برخوردار بوده است. شخصیتهایی نظیر ساموئل لئو فیشر که اگر بخواهیم از وی و زندگیاش صحبت کنیم، نیاز به نوشتن مقالهای جدا دارد. سم فیشر همیشه ثابت کرده که یک مامور ویژه خاص با تواناییهای بالا بوده که دستورات را بهخوبی اجرا میکند. موردی که باعث شده نسخه Chaos Theory در این لیست قرار گرفته و بین مخاطبین خود بهترین نسخه مجموعه باشد، تغییر چشمگیر گیمپلی و گرافیک بازی بود. در این نسخه المانهای مخفی کاری ترکیب شده با یک سری حرکات پارکور از ویژگیهایی بود که این بازی را از بازیهای هم سبک خود متمایز میکرد.
Prince of Persia: The Sands of Time
در سال ۲۰۰۶ میلادی بازی منتشر شد بنام Prince of Persia: The Sands of Time توسط استودیو فرانسوی یوبیسافت. این بازی انتقلابی بود در سبک اکشن ماجراجویی و شمشیرزنی و همانا شاهزاده ایرانی دل تمامی مخاطبان ایرانی را اسیر خود کرد. بازی با ویژگیهای پلتفرمر در قالب یک بازی ماجراجویی با وجود معماها و اکشن بالا که بهخوبی بین تمامی این موارد توازن برقرار شده بود. داستان نسخه اول، در قرن ۹ میلادی رخ میدهد. جایی که شاهزاده جوان داستان ما بهمراه پدر خود در حال عبور از هند برای ملاقات با شاه آزاد هستند. تجربه بازی شاهزاده ایرانی: شنهای زمان در آن زمان قطعا هیجان زیادی بدنبال داشت. برای اولین بار بود که بازی شمشیر زنی با المانهای پلتفرمر را مشاهده میکردیم. مشاهده کردن یک شخصیت متصل به تاریخ ایران باستان که برای پر کردن نوار سلامت خود آب مینوشید یا با استفاده از خنجر مخصوصی که داشت، میتوانست کارهای مختلفی را انجام دهد. بهعبارتی خنجر زمان کلید اصلی داستان بازی بود و زمانی که در ابتدای بازی شاهزاده آن را پیدا کرد، به هیچوجه ایدهای نداشت که چه وسیلهای را پیدا کرده است. انتخاب این بازی جدای از داستان و ارائه سبکی نو در دسته هک اند اسلش، بیشتر حسی نوستالوژیک و قدیمی را در دل مخاطبین زنده میکند. سن و سال و شرایط گیمرهای هم سن و سال من دلیلی بود که میتوانستند ساعتها، روزها و شبها با تمام انرژی خود از دنیای شاهزاده ایرانی بگویند.
Silent Hill 3
نسخه سوم مجموعه Silent Hill نیز به همان اندازه جذاب و سرگرم کننده بود که نسخه دوم توانست ما را در خود غرق کند. داستان بازی در مورد دخترکی است که مدتهاست بهدنبال پدر خویش میگردد. پدری که بدلایل نامعلوم گمشده و هیچکس از وی خبری ندارد. دخترک قصه ما همان نوزادی است که هری میسون در آخر نسخه اول صاحبش شد تا از آن مراقبت کند. حال ۱۷ سال از آن ماجرا گذشته و چند سالی است که هری میسون گم شده و این بار هدر میسو، دختر هری، بدنبال پدر خویش میگردد. یکی از خوبیهای Silent Hill 3، در خوب روایت شدن داستان بازی است. اصلا ایده خواب و خیالپردازی و خواب دیدن جز مواردی است که میتواند شدیدا مخاطب را به خود جذب کند. مشاهده خوابهایی که حتی از واقعیت برایمان واقعیتر هستند. نسخه سوم از نظر گیمپلی نیز واقعا جز آن دسته از بازیهایی بود که با اتمسفر سنگین و ترسناک خود و همچنین معماهای چالش برانگیز، شدیدا مخاطب را به خود جذب میکرد. از تمامی همه ویژگیهای مثبت بازی بگذریم، موسیقی بازی واقعا عالی کار شده بود. آکیرا یامائوکا، آهنگساز مجموعه سایلنت هیل، توانسته بود موسیقیهایی را برای این بازی خلق کند که بهخوبی با اتمسفر بازی همخوان بوده و همچنین بر اضطراب و ترس مخاطب نیز میافزود. افسوس که دیگر خبری از این مجموعه نخواهد شد و قطعا در این اوضاع نابسامان نسل هشتم، بهشخصه ترجیخ میدهم هیچوقت نسخه جدیدی از این سری خلق نشود!
Max Payne
اصلا بدشانستر و بدبختتر از شخصیت مکسپین در دنیای بازیهای ویدیویی نیست. یک شب سرد زمستانی نیویورک بهخانه آمده و با صحنه قتل فرزند و همسر خود مواجه شوی! از شدت دردناک بودن این صحنه هیچوقت آن را فراموش نکرده و مدام توهماتی را حول این موضوع ببینی. اینکه مدام همسرت در گوش تو نجوا کند و از تو کمک طلب کند سخت است، دردناک است و طاقت فرسا. همه این اتفاقات دست به دست هم میدهند تا به فکر انتقام باشید. دیگر موردی برای از دست دادن نداشته و هدف شما یک چیز است، گشتن تک تک افرادی که در این قتل دست داشتند. متاسفانه ناکامیها و بدشانسیهای مکسپین در همینجا ختم نمیشود. چرا که وی حتی دختر مورد علاقه خود را نیز از دست میدهد و فکر میکند کشته شده است. استودیو سرگرمی رمدی، سازنده این بازی، و شخص شخیص سم لیک داستان بازی و داستان سرایی را جوری تنظیم کردند که مخاطب در هر لحظه با غم و اندوه و هیجانی غیر قابل وصف دچار میشود. جدای از داستان و شخصیت پردازی، قابلیت Bullet Time و صحنه آهسته بازی بهقدری قوی تعبیه شده که گیمپلی بازی را به اصلیترین دلیل موفقیت بازی Max Payne تبدیل کرده است. معمولا یکی از مواردی که میتواند مخاطب را شدیدا تحت تاثیر قرار دهد، غم و اندوه و روایت تراژدیهای دردناک در زندگی است و بازی مکس پین و شخصیت مکس، ساخته شدهاند تا شما با اندوه یک مرد خانواده، یک پلیس وظیفه شناس نیویورک و یک قاتل عاشق آشنا شوید. مردی که یک شبه زندگیاش ۱۸۰ درجه فرق کرد. مردی که تمام دنیای خود را از دست داد و جنگید. مردی که ثابت کرد چقدر دل بزرگی دارد.
Mafia
- سازنده: استودیو ایلوژن سافتوورک (توکی چک فعلی)
- ناشر: استودیو توکی گیمز
- پلتفرمها: رایانههای شخصی، پلیاستیشن 2 و ایکسباکس
- سبک: شوتر سوم شخص
اصلا این بازی بخشی از خاطرات تمامی گیمرهای هم سن و سالمان را تشکیل میدهد. مگر میشود سیگار کشیدن توماس آنجلو در یک شب آرام لسآنجلس را در کنار تاکسی خود در دهه ۳۰ میلادی فراموش کرد. بنده خدا اصلا فکرش را نمیکرد روزی به یکی از مهرههای اصلی مافیا ایتالیایی تبدیل شود. از بخت بد وی و بازی سرنوشت، توماس آنجلو یا همان تامی آنجلو خودمان وارد گروهی شد که خیانت از سر و روی آن میبارید. بهشخصه اگر بخواهم ۵ بازی برتر زندگیم را انتخاب کنم مافیا ۱ جز سه بازی برتر است. موسیقی عالی، روایت داستانی فوق العاده و شخصیت پردازی شخصیتها همه و همه دست به دست هم داده بودند تا بهترین بازی مافیایی نسل ششم را مشاهده کنیم. بعد از آن بازیهایی نظیر God Father عرضه شد تا جا پای مافیا بگذارد و خب، مافیا کجا و این بازیهای درجه دوم کجا! در این روزها که سازندگان مدام در حال بازسازی یا ریمستر بازیهای خود هستند، قطعا نام مافیا ۱ خالی است. یک تار موی نسخه بازسازی شده این بازی میارزد به بازیهای پرزرق و برق امروزی. مافیا ۱ و پایان و جمعبندی این بازی یکی از بهترینها در صنعت بازیهای ویدیویی است. امثال بازیهایی مثل مافیا ۱ هیچوقت در صنعت بازیهای ویدیویی تکرار نخواهند شد.
در آخر امیدواریم از این مقاله لذت برده و در این لیست نیز بازیهای مورد علاقه و خاطره انگیز شما نیز وجود داشته باشد. مهم نیست چقدر از آن سالها دور شدهایم، مهم این است که یادآوری خاطرات خوش میتواند آدمی را سر حال کند. در انتها نیز شما نیز لیست بازیهای مورد علاقه و خاطره انگیز خود از نسل ششم و کنسول افسانهای پلیاستیشن 2 را با ما در میان بگذارید.