بررسی بازی The Stanley Parable
انتخاب، اساسا یک ویژگی است که همه انسانها در طول زندگی خود بارها و بارها و به صورت روزانه انجام میدهند. هر انسان در ذهن و دیدگاه خود شخصی منحصر به فرد بوده و در نتیجه برای انتخابهای خود دلایلی را ارائه میدهد. همواره زمانی که در آرامش به درون خود مراجعه میکنید با مجموعه تصمیماتی روبرو شده و در نتیجه راجع به درست بودن یا نبودن آنها به نتایجی میرسید. اما اگر یک راوی در ذهن شما باشد، چگونه تصمیمی را اتخاذ خواهید کرد؟ شخصی در فرای ذهنتان که یک راه را برای شما دیکته میکند و در نتیجه نمیدانید که آیا راه دیکته شده سرآمدی خوشایند دارد یا بالعکس مرگ را به جانتان میاندازد؟ آیا این راوی دوستتان است یا دشمنتان؟ او کیست؟
داستان استنلی پارابل دارای چندین پایان است که از تجربه هر یک از آنها لذت خواهید برد
استنلی یک کارمند ساده در یک شرکت بلند بالا با اتاقهایی پرشمار است. به طور خلاصه استنلی از زندگی تکراری و خستهکنندهی خود یعنی فشردن دکمهها برروی کیبورد یک رایانه، براساس دستورات کارکنان کمپانی به شکل عجیبی راضی و خوشحال است. با این حال، یک روز اتفاقی عجیبی در اتاق کارمند شماره ۴۲۷ میافتد. استنلی برای نخستین بار هیچگونه دستور و سفارشی را از سوی کارکنان دریافت نکرده و در نتیجه برای اولین بار با نبود هیچ سفارشی، نیازی به فشردن هیچ دکمهای ندارد. چه بر سر کارکنان آمده؟ آن همه کارمند چرا و چگونه ناگهان ناپدید شدند؟ به همین دلیل و به دنبال اولینهای رخ داده در طول روز، استنلی قادر است تا آزادانه از دفتر خارج شده و به دنبال کشف ناپدید شدن صدها کارمند کمپانی رهسپار شود. داستان بازی با خروج از دفتر شماره ۴۲۷ آغاز میشود. از همان ابتدا یک راوی مجهول که در رابطه با آن اطلاعی نداریم، شروع میکند به روایت کارهایی که استنلی قصد انجام دارد. فرضا با عبور از کریدور میان اتاقها در نهایت به دو در یعنی دو انتخاب میرسیم. راوی داستان به وضوح به این موضوع اشاره میکند که استنلی قصد دارد تا از در چپ به اتاق نشست کارکنان وارد شود. از همینجا انتخابهای شما دقایق آینده استنلی را تعریف میکند. این تنوع در روایت یکی از بزرگترین ویژگیهایی است که این بازی به دنبال آن است یعنی گذاشتن بازیکنان در منگنه انتخابهای مختلف، ایجاد فشار توسط یک راوی برای تغییر تصمیمات و در نهایت انتخاب میان تابعیت یا خودمختار بودن. در این بازی همچنین ایستراگهایی نیز به سایر بازیها وجود دارد که در مجموع با توجه به محوریت داستانی بازی بهترین کار تجربه در لحظه آنها است.
بازی از دید اول شخص روایت میشود. برخلاف سایر بازیهای اول شخص اساسا نه تیراندازی و نه معمای خاصی در مقابل شما قرار داده خواهد شد. بازیکن تنها با فشردن چند دکمه و حرکت رو به جلو، باید به دنبال پایانهای جدید باشد. همانطور که بالا گفته شد استنلی از انجام کار روزمره یعنی فشردن دکمهها بر اساس سفارشات خوشحال است، در نتیجه در جریان بازی با دکمههای مختلف مانند دکمه قرمز رنگ آسانسور یا دکمه روشن و خاموش روبرو میشوید که باید یکی را برگزیده و شاهد عواقب آن باشید. علیرغم آنکه حدود ۱۳ بار بازی را تمام کردهام با این حال، هنوز هم در شک و تردید، حضور پایانهای بیشتر در بازی، قرار دارم. در سمت چپ یا راست، قرمز یا آبی و گوش دادن به حرف راوی یا بی توجهی به آن تنها بخشی از روند بازی را تشکیل میدهند. صحبتهای راوی داستان از شوخ طبعی خاصی نیز پیروی میکند. توسعهدهندگان با انتخاب دیالوگهای مناسب برای راوی، در کنار جذاب کردن روند گیمپلی، از کسل کننده بودن صحبتها جلوگیری کردهاند. با نگاهی کلی به بازی در حقیقت میتوان گفت کلیت بازی از یک شوخی تبعیت میکند و این یک نکته مثبت است.
کوین برایتینگ با صداپیشگی مثالزدنی خود باعث هرچه زیباتر شدن روند بازی شده است
هرچند گرافیک خوب این روزها به یکی از اصول تعریف یک بازی خوب تبدیل شده، با این حال در بازیهایی مانند استنلی پارابل نمیتوان گفت این موضوع دارای اهمیت بالایی است. در طول روند بازی تمامی اشیاء ثابت بوده و استنلی قادر نیست تا با کاغذهای روی زمین، درهای باز شده کمدها، لیوانهای روی میز یا دستگاههای کپی بین کریدورها تعاملی را برقرار کند. همین موضوع باعث محدودیتهایی در جریان بازی میشود که به غیر از جلو و عقب، فشار دادن یا عدم فشار دکمه و توجه یا عدم توجه به راوی عملا کار دیگری را نمیتوانید در بازی انجام دهید. از بعد گرافیک هنری بازی در کنار ارائه یک محیط شرکتی کلاسیک، سعی دارد تا با بردن بازیکن به محیطهایی جدید روند بازی را از یکنواختی خارج کند. باید گفت با توجه به گیمپلی و روایت داستانی منحصر به فرد استنلی پارابل، این بازی از گرافیک هنری خوبی نیز با طراحیهای متنوع محیطی بهره میبرد که برای یک بازی مستقل کوچک، کافی به نظر میرسد. خوشبختانه از بعد گرافیک فنی نیز با مشکل نرمافزاری خاصی روبرو نمیشویم. بازی دارای گرافیک فنی مناسبی بوده و به واسطه تنظیمات گرافیکی تاحدودی قادر به رفع برخی ایرادات گرافیکی مانند گوشههای دندانهدار یا پارگی تصویر هستید. همین موضوع باعث میشوند تا توجه بازیکن به سمت سخنان راوی خوش صدا جلب شود. البته با وجود تنظیمات آنتی الایزینگ باز هم شاهد دندانهدار شدن گوشههای کلمات یا برخی از جزئیات سایهها هستیم. تنظیمات گرافیکی همچنین به شما اجازه تغییر گستره دید استنلی را میدهد. با تغییر تنظیمات قسمت Field of Vision میتوانید دید استنلی را محدود یا بسیار گسترده کنید.
صداگذاری بازی از چند صوت محدود مانند بسته شدن در، صدای حرکت موتورخانه یا صدای قدمهای استنلی روی زمین تشکیل میشود که با صدای فوقالعاده کوین برایتینگ همراه است. البته صدای هنرمندان دیگر داستان نیز زیبا بوده و با تغییر راوی حس متفاوتی را دریافت میکنید. استنلی پارابل در اصل یک بازی مستقل بسیار کوتاه است. هدف سازندگان قرار دادن بازیکنان در انتخابهای مختلف بوده و در نتیجه به شخصه از هر ۱۳ بار اتمام بازی لذت بسیار بردم. زمان هربار اتمام داستان بین ۱۰ تا ۳۰ دقیقه متغیر بوده و با توجه به ویژگی های استنلی پارابل شاهد هیچگونه Checkpoint یا فضای ذخیره سازی نیستیم به همین دلیل با نشستن پشت این بازی باید آن را تا انتها بروید و از روند آن لذت ببرید.
بازی همچنین دارای موسیقیهای زیبایی است. با ورود به مکانهای خاصی، راوی یا محیط بازی به واسطه موسیقی متن حس اضطراب یا شادی را القا میکند. این هماهنگی یکی دیگر از نقاط قوت این بازی سرگرمکننده است که باعث میشود احتمالا تا مدتها نتوانید آن را از خاطرات خود خارج کنید. پخش موسیقی شاد با حضور ستارهها و نورافشانی یا انتظار برای مرگ، همگی با موسیقی متن هماهنگی همراه هستند.
استنلی پارابل یک بازی کوتاه اما بسیار خلاقانه است که با تجربه آن از هر لحظه صرف شده لذت خواهید بود. اساسا بازی ویدیویی نیز با همین هدف وارد زندگی بسیاری از بازیکنان شده تا بتواند با ارائه روند داستانی منحصر به فرد، بازیکن را با خود همراه کند. تیم توسعه به ویژه ویلیام پاف، طراح خلاق این بازی با هنرمندی کوین برایتینگ، توانستهاند تا با استفاده از یک ماد کوچک و موفق برای بازی Half-Life 2، در نهایت محصولی هرچند کوتاه اما زیبا را تولید و عرضه کرده است. در نتیجه تجربه این بازی و تکرار چندین باره آن دارای اهمیت بالایی برای تماشای سرنوشت استنلی است.
بازی The Stanley Parable روی پیسی ویندوزی بررسی شده است.
The Stanley Parable
نقاط قوت
- روند داستانی متنوع و منحصر به فرد
- شوخ طبعی راوی با هنرمندی کوین برایتینگ
- دارای ارزش تکرار بالا
- موسیقی متن زیبا و هماهنگ با بازی
نقاط ضعف
- محدودیت در گیمپلی
- عدم وجود تعامل با هیچ یک از اشیاء
نظرات