جمشید مشایخی متولد ۵ آذر ۱۳۱۳، در روستای پارچین در نزدیکی شهر تهران به دنیا آمد. مشایخی با گیتی افروز رئوفی ازدواج کرده است و سه فرزند بهنامهای نادر، نغمه و سام دارد. او از کودکی به بازیگری و تئاتر علاقه داشت. مشایخی افرادی چون رفیع حالتی، هوشنگ سارنگ، محتشم و مجید محسنی را اولین منابع الهام خود برای ورود به بازیگری معرفی کرده است. مشایخی از همان دوران دبستان بهنوعی راه تئاتر پیش گرفته است. او در مصاحبه با رامبد جوان میگوید در تابستانهای دوران تعطیلات نمایشنامه مینوشت و دوستانش را برای اجرا کارگردانی میکرد. مشایخی برای اولین بار در سال ۱۳۳۹ در تله تئاتر «بعد از سی سال» به کارگردانی علی نصیریان حضور پیدا کرد. مشایخی از سال ۱۳۳۹ تا ۱۳۵۲ در ۹ تله تئاتر حضور داشت. او در این ۹ تله تئاتر، دوبار با علی نصیریان، دوبار با عباس جوانمرد و سهبار با رکن الدین خسروی همکاری کرد. او در سال ۱۳۵۲ برای اولین بار برای سریال داستانهای مولوی جلوی دوربین علی حاتمی قرار گرفت. این مجموعه در نوروز ۱۳۵۳ در ۶ قسمت که هرکدام روایتگر یک داستان از داستانهای مثنوی معنوی بودند، از شبکه اول پخش شد. داستانهای مولوی بهنوعی آغازگر حضور جمشید مشایخی در مجموعههای تلویزیونی بهشمار میرود. او دو سال بعد بازهم با علی حاتمی همکاری کرد، این بار نوبت به سریال سیزده قسمتی سلطان صاحبقران رسیده بود. جمشید مشایخی در این سریال یکی از ماندگارترین نقشهایش را جلوی دوربین برد. او در این سریال در نقش ناصرالدین شاه قاجار به ایفای نقش پرداخت. مشایخی پس از سلطان صاحبقران تا سال ۱۳۵۶ در دو سریال طلاق ساختهی مسعود اسداللهی و مستنطق ساختهی عباس جوانمرد و شاپور قریب حضور داشت.
جمشید مشایخی در سال ۱۳۵۸ سراغ سومین همکاری تلویزیونی خود با علی حاتمی رفت. او این بار قرار بود در یکی از بزرگترین پروژههای زمان خودش نقش آفرینی کند. جمشید مشایخی در سال ۱۳۵۸ به سریال تلویزیونی هزاردستان با بازی علی نصیریان، عزتالله انتظامی، محمدرضا کشاورز و داوود رشیدی پیوست. جمشید مشایخی در هزار دستان در نقش رضا خوشنویس (تفنگچی) حاضر شد. این کاراکتر طبق گفتههای علی حاتمی تلفیقی از عمادالکتاب (میرزا محمدحسین سیفی قزوینی، استاد خوشنویسی)، میرزارضا کلهر (خوشنویس)، کریم دواتگر (عضو کمیته مجازات در دوره قاجار) و علی حاتمی است. جمشید مشایخی در این سریال با قرار گرفتن در نقش رضا خوشنویس یکی از درخشانترین و ماندگارترین نقشآفرینیهای عمرش را داشت. جمشید مشایخی از سال ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۶ مشغول پروژه هزاردستان بود. او البته درسال ۱۳۶۴ نیز برای بازی در سریال پاییز صحرا و بازی در نقش آقای کاظمی جلوی دوربین اسدالله نیکنژاد قرار گرفت. مشایخی از سال ۱۳۶۶ تا ۱۳۶۸ مشغول نقش آفرینی در سریال سلسله حکمت به کارگردانی اکبر خواجویی، مرتضی جعفری و سیروس مقدم بود. این سریال که براساس ادبیات کهن پارسی ساخته شده بود، نویسندگانی چون اکبر خواجویی، سیروس مقدم، حمشید ملک پور، احمد حقیقت کاشانی و محمد مسعود شکوری داشت. جمشید مشایخی در طول سالهای فعالیتش در تلویزیون با کارگردانان بسیاری همکاری کرده است. او بارها در نقش شخصیت اصلی سریال و بارها در یک نقش جزئی به ایفای نقش پرداخته است. از نقش آفرینی در سریال پهلوانان نمیمیرند در نقش پهلوان خلیل و حضور در سریال امام علی در نقش عبدالله بن مسعود بگیرید تا نقش آفرینی جزئی در سریال طنز پادری یا حضور به عنوان بازیگر مهمان در تله فیلم غریبهها.
جمشید مشایخی اولین تجربه سینمایی خود را در فیلم سینمایی خشت و آیینه به دست آورد
جمشید مشایخی اولین تجربه سینمایی خود را در فیلم سینمایی خشت و آیینه به دست آورد. دومین فیلم کارنامه هنری مشایخی اما یکی از مهمترین فیلمهای موج نوی سینمای ایران است. فیلم گاو ساختهی داریوش مهرجویی. البته مشایخی در این فیلم نقش به نسبت کوتاهی داشت اما خودش در مصاحبه با رامبد جوان، برای اولین بار تعریف کرد که یکبار چند توریست خارجی به او گفتهاند که حضور کوتاهش در فیلم گاو، بهترین نقشآفرینی آن فیلم بوده است. مشایخی در سومین نقش آفرینی سینماییاش جلوی دوربین مسعود کیمیایی قرار گرفت و در فیلم سینمایی قیصر در نقش خان دایی حاضر شد. جمشید مشایخی در سال ۱۳۵۳ جلوی دوربین بهمن فرمانآرا قرار گرفت و این بار در فیلم شازده اجتناب، در نقش شازده اجتناب حاضر شد. فیلم شازده اجتناب در بخش جانبی پانزده روز با کارگردانان جشنواره فیلم کن ۱۹۷۵ نیز به نمایش درآمد. مشایخی درسال ۱۳۵۶ در فیلم سوتهدلان به کارگردانی علی حاتمی نقش آفرینی کرد. مشایخی در این فیلم به ایفای نقش حبیبآقا پرداخت. او در این فیلم، یکی از دیالوگهای بسیار معروف سینمای ایران یعنی «همه عمر دیر رسیدیم» را بر زبان آورد. مشایخی پس از سوتهدلان در دو فیلم گفت هرسه نفرشان و دادا نقشآفرینی کرد. در سال ۱۳۶۲ اما نوبت به ایفای نقش کمال الملک رسیده بود. جمشید مشایخی در فیلم کمال الملک به کارگردانی علی حاتمی، به ایفای نقش کمال الملک، نقاش برجسته ایرانی پرداخت. او در این فیلم با عزت الله انتظامی، داوود رشیدی، علی نصیریان و محمدعلی کشاورز همبازی بود. نقش کمال الملک از جملهی نقشهایی است که تابهامروز بهعنوان یکی از نقشهای شاخص کارنامه بازیگری جمشید مشایخی شناخته میشود.
مشایخی در سال ۱۳۶۳ برای ایفای نقش در دو فیلم کمال الملک و گلهای داوودی سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد
از فیلمهای جشنوارهای جمشید مشایخی اما میتوان به کمال الملک، گلهای داوودی، پدربزرگ، کمیته مجازات و بانوی من اشاره کرد. مشایخی در سال ۱۳۶۳ برای ایفای نقش در دو فیلم کمال الملک و گلهای داوودی سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره فیلم فجر را دریافت کرد. او یک سال بعد در سال ۱۳۶۴ در جشنواره بین المللی پیونگیانگ برای بازی در فیلم پدربزرگ جایزه بهترین بازیگر مرد را دریافت کرد. مشایخی در سال ۱۳۷۸ برای بازی در فیلم کمیته مجازات نامزد دریافت تندیس بهترین بازیگر نقش اول مرد برای جشن خانه سینما بود. پس از آن نیز در سال ۱۳۸۲ او تندیس بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را در هفتمین دوره جشن خانه سینما دریافت کرد. جمشید مشایخی تاکنون در صد فیلم سینمایی نقش آفرینی کرده است. کارنامه هنری این بازیگر سینما نیز مانند بسیاری پر از فیلمهای باکیفیت و ضعیف است. مشایخی اما در طول سالهای فعالیتش در نقشهای منحصر به فردی مانند ناصرالدین شاه و کمال الملک قرار گرفته است. نقشهایی که هرکدام در زمان خود او را به یکی از چهرههای بازیگری تبدیل کردند.
در سال ۱۳۸۵ مستند جمشید مشایخی تولید شد. کارگردانی این مستند برعهده الهام قرهخانی و امیر مهرتاش مهدوی بود. این مستند با حضور شصت و پنج هنرمند و با گویندگی پرویز پرستویی تولید شد. در این مستند هنرمندان مختلفی درباره جمشید مشایخی به صحبت نشستند که در زیر برخی از آنها را میخوانیم.
عزت الله انتظامی:
امروز میخواهیم راجع به هنرمندی صحبت کنیم که خیلی باارزش و خیلی قابل احترام است. کسی که همه عمرش را در این راه خدمت و کار کرده است. انسانی کامل، عالی و از هر نظر قابل احترام. بازیگری سرشناس و محبوب.
علی نصیریان:
آقای مشایخی، از همان جوانی که من ایشان را دیدم ضمن اینکه بسیار شیک پوش و بسیار بچهی منظم و مودبی بود، از همان موقع هم انسان بسیار شریفی بود. خیلی فکرهای خوب داشت. انسان والایی بود، انسان مودبی بود. در همکاری و کار کردن باهم بسیار همکار خوبی بود.
محمدعلی کشاورز:
تمام نقشهایی که بازی کرده همه در تاب بودهاند. بهخصوص کارهایی که با علی حاتمی کرده، فوقالعاده است. برای من به عنوان آدمی که کار میکردم، کار کردن با جمشید، علی، عزت و شنگله و اینها باعث افتخار بود. جمشید برای من یک سمت مرشدی داشته است.
داوود رشیدی:
من همیشه گفتم که اگر ما بخواهیم دوهنرپیشه در ایران نام ببریم، یکی جمشید مشایخی است. این را از ته دل میگویم و چون با اغلب هنرپیشهها در ایران از جمله جمشید مشایخی کار کردهام، این را میتوانم بهعنوان یک کارگردان بگویم و حاضرم پای حرفم بایستم.
جعفر والی:
پنجاهتا نمایشنامه با هم کار کردیم، شوخی نیست. پنجاه بار باهم زندگی کردیم، حداقل، یک زندگی هنری. و من واقعا صمیمانه میگویم: تو از آن هنرپیشههایی بودی که بهطور غریضی هنرپیشه بودی. حتی وقتی دانشکده هم که رفتی چیزی به تو نداد، یعنی چیزی نداشت که بدهد. درهر حال برای تو آرزوی موفقیت، خوشحالی و خیلی چیزهای دیگر دارم.
مرتضی احمدی:
جمشید یک هنرمند خاکی است. جمشید درمقابل همه آدمها تعظیم میکند. همه آدمها را میبوسد. به همه احترام میگذارد و من کسی را ندیدم که به جمشید بیاحترامی بکند، من ندیدم کسی پشت سر جمشید یک لغزی بخواند یا چیزی بگوید، نه، کسی پیدا نمیشود بگوید. برای اینکه جمشید آنقدر خوب است که هیچکس از خوبی جمشید نمیتواند بگذرد، نمیتواند فراموش کند. جمشید رفیق من، موهای سرش سفید است اما هر موی سفید جمشید، یک دنیا تجربه است.
داریوش اسدزاده:
[جمشید مشایخی] آدم صادقی است. آدم قاطعی است. آدمی است که این طرف آنطرف نمیرود یعنی از این شاخه به آن شاخه نمیپرد. انسانی است که راحت حرفش را میزند. کمتر پیش میآید هنرمندی دارای این صفات خوب باشد، من به او افتخار میکنم.
بهزاد فراهانی:
[جمشید مشایخی] فضیلت را از مردم دارد. حکمت عامیانه را از مردم دارد. عشق و شیفتگی و شعر و ادب را از مردم دارد. فولکلور را از مردم دارد. به همین دلیل چنتهی واژگان جمشید مشایخی و کاربردهای این توارث [و] ماترک خیلی زیاد است. از این رو است که وقتی نقشی به او میدهند، به نقش ارزشی افزوده میکند و ارزش آن را نمیکاهد و اگر هم بتواند به نقشهای مقابل هم میافزاید، به دلیل این که ادیب است. شاعر است. به بسیاری از عرصههای دیگر شعب هنر دست دارد. خطاط خوبی است. شاعر خوبی است. دست به موسیقی دارد. شناخت عالی از فرهنگ بومی ما دارد. اینها چیزهایی هستند که از مردم گرفته است. برای همین هم است که هر گاه با جمشید مشایخی دل میدهی و گپ میزنی، بعد از حرف ایران به سمت مردم میرود. همیشه گفته است نوکر مردم هستم. این به معنای فیزیکی نیست. نوکر مردم هستم یعنی در خدمت آرزوهای تاریخی مردم هستم.
خسرو شکیبایی:
من فکر میکنم که لااقل حالا، من حرفم زیاد دنیایی نیست ولی برای آنهایی که آقای مشایخی را میشناسند، یک پرانتزی باز کنم. کسی که میخواهد بازیگر شود و بههرحال در این کار بماند و به امید این کار زندگی کند. یک چیزهایی را باید یاد بگیرد و یک آزمونهایی است که باید بدهد. من فکر میکنم که اگر آن آزمونها نباشند و فقط شناختی از آقای مشایخی وجود داشته باشد، کافی است.
داریوش فرهنگ:
جمشید مشایخی یک جور غیرت خاصی نسبت به خیلی مسائل دارد. به خصوص نسبت به ایران و ایرانی بودن. همانطور که گفتم هر محفلی را میبینید که او صحنه را میبوسد و واردش میشود. همیشه از ایران و ایرانی بودن صحبت میکند. باز اشاره میکنم جمشید مشایخی، وجه سمبلیک بودناش بر وجه بازیگر بودنش قالب است. اول آدم این وجه انسانی جمشید مشایخی را میبیند بعد وجه بازیگریاش را.
علی معلم:
اگر ما بر این که سینمای هرکشوری مفهوم جداگانهای از سینما به شکل کلی دارد قائل باشیم. مثلا بگوییم سینمای ایران، سینمای هند یا افغانستان، بههر حال هرکدام از اینها با خودشان یک هماهنگیهایی در همه چیز میآورند. مثلا اینکه بتوان به اسم سینمای ایرانی گفت چه فیلمی ایرانی است یا معلوم است که اورجینی ایرانی دارد. در بازیگری هم اگر بخواهیم بگوییم مثلا بازیگری، غیر از خصوصیات عمدهای که برای هربازیگری در دنیا یکی است داشته باشد. باید گفت آیا بازیگری ایرانی هم وجود دارد یا خیر؟ بهنظرم میشود گفت که بازیگری ایرانی هم وجود دارد، یعنی استیلی از بازیگری که میتوان به آن جنبه بومی و ملی داد. از این جنبه میتوان گفت جمشید مشایخی یک بازیگر ایرانی است. یعنی علاوه بر اینکه بازیگر هستند و در جایگاه شایسته و مناسبی قرار دارند بازیگری هستند که میشود بهشان لقب بازیگر ایرانی داد. و این دلایلی دارد. این ایرانی بودن از چند جنبه میآید. یکی علاقهمندی به ایران است و. این علاقهمندی نه درحرف زدن بلکه در بافت کارهایی که آدم انجام میدهد میتواند بیاید. یعنی یک بازیگر ایرانی کسی است که به فرهنگ ملیاش معتقد است و به آن اعتقاد عملی دارد نه نظری. و این در شخصیتهایی که بازی میکند به شکلی نفوذ خواهد کرد. یعنی این دیگر به نوعی کاری که انجام میدهد مربوط نمیشود، درست است که یک بازیگر مهرهای در خدمت فیلمنامه و کارگردانی است اما خصایصی با خود میآورد. نوع نگاه کردن، نوع حرف زدن، نوع ادبیات ارتباط با دیگران، زبان بدن در مقابل بازیگران دیگر و در فضا و همٰنشینی با جغرافیای محیطی که درآن قرار میگیرد [مانند] در خانه، کنار سفره و هنگاه حرف زدن با آدمهای دیگر. اینها همهش بروز میکند و خیلی ریز و جزئی است. در واقع برای تشخیص آن نیازمند این باشد که با دقت سراغش رفت. بنابراین بهترین تعریفی که من از آقای مشایخی میتوانم بدهم این است که ایشان یک بازیگر ملی هستند.
خود جمشید مشایخی در مصاحبه با رامبد جوان آرزوی خود را بیان کرد. جمشید مشایخی گفت:
آرزو دارم بروم در یک روستای دور افتاده و فقط موسیقی گوش بدهم و بدون اینکه به اخبار گوش کنم، کتاب بخوانم.
جمشید مشایخی در تاریخ ۱۳ فروردین و پس از چند روز بستری بودن در بیمارستان، در گذشت. خبر درگذشت این بازیگر نامآشنا توسط فرزندانش اعلام و تایید شد و پیکر وی هم شنبه ۱۶ فروردین تشییع میشود.
شما در زیر میتوانید فهرست فعالیتهای هنری و آلبوم تصاویر جمشید مشایخی را ببینید و بخوانید.
فیلمها:
آلبوم عکسها
فعالیتهای تلویزیونی
این مطلب در تاریخ ۱۴ فروردین بروزرسانی و مجددا منتشر شده است.
نظرات