Gears of War 4؛ ترکیبی از اسلحههای بینظیر، اتمسفری سنگین و خشونتی خونین
استودیوی جدید و تازه کار سری Gears of War در سال ۲۰۱۶ بخش بسیار جذابی از چهارمین قسمت از سری Gears of War را به نمایش گذاشت و طرفداران خود را به وجد آورد. در ماه آپریل بود که بازیکنان اولین مزه بخش رقابتی چندنفره بازی را چشیدند و مشکلات و ضعفهای بازی را با استودیو کوالیشن به اشتراک گذاشتند. چند هفته پیش نیز بخش بسیار محبوب Horde که حالا نسخه آپدیت شده آن در بازی Gears of War 4 با نام Horde Mode 3.0 شناخته میشود به نمایش گذاشته شد و حس بسیار خوشایند و با کیفیت را برای طرفداران ایجاد کرد. در E3 امسال نیز کوالیشن به طور رسمی اعلام کرد که اگر قصد دارید به طور همکاری چند نفره بخش داستانی بازی را به اتمام برسانید، تنها به صورت دو نفری قابل انجام است و برخلاف گذشته نیست که چهار نفر بتوانند بازی را با همکاری یکدیگر به اتمام برسانند. اما با این وجود فکر نکنید که از جذابیت بازی کاسته شده است، چرا که در جدیدترین نمایش دو ساعت بخش داستانی بازی، این Gears of War، همان چیزی را نشان داده است که طرفداران این سری خواهانش هستند؛ اسلحه و خشونت.
اولین چیزی که پس از دیدن نمایش بازی باعث شگفتی ما شد، به طور عجیبی مربوط به اکشن بازی نبود! شاید عجیب باشد که در مورد «چرخدنده های جنگ» حرف بزنیم و بگوییم که اکشن بازی در رتبه دوم قرار گرفته است. اما چه چیزی باعث شد که اکشن بینظیر بازی را برای یک لحظه کنار بزنیم و عنصر دیگری را مورد توجه خود قرار دهیم؟ اتمسفر! در میان آرامش وهمآور شبی مهآلود، کارکتر جدید دنیای Gears of War یعنی جیدی فنیکس و دو همراه او به نامهای دل واکر و کیت دیاز به عمارت بزرگی که در تاریکی فرو رفته است قدم میگذارند. همانطور که آرام آرام در این خانه ترک شده قدم میزنند، نکتهای جالب مورد توجه ما قرار میگیرد. همان شوخطبعیای که کارکترهای برد و کول در قسمتهای قبلی داشتند، یا همان مزهپرانیها و شوخیهایی که دریک و سالی در گفت و گوهای خود در بازی Uncharted داشتند، در این قسمت نیز بین سه کارکتر جذاب Gears of War 4 قابل مشاهده است. پس خیالتان راحت، آن شوخیها و طعنههایی که از سوی کارکترهای Gears of War میشنیدیم همچنان از سوی این کارکترها شنیده خواهند شد. به طور کلی به راحتی میتوان گفت که نوا و نوتهای تاریک Gears of War 4 بازیکنان را به خوبی یاد اولین قسمت از این سری میاندازد؛ آن اتمسفر سنگین، تنشزا و البته صمیمی نسخه اول بازی Gears of War.
سهگانه اول بازی جزو معدود آثار دنبالهداری بود که از هر جهت، چه گیمپلی، چه گرافیک و حتی از نظر احساسی و روابط بین کارکترها، به طور مداوم رشد کرد و به کمال رسید؛ و حالا کاملا مشخص است که Gears of War 4 به طور آشکاری قصد دارد این رویه را ادامه دهد. به نظر میرسد که این قسمت، نسبت به تمامی نسخههای گذشته تمرکز بیشتری روی داستان و روایت آن دارد. از همان ابتدا، بازی سعی میکند تا شالوده روایتپردازی شخصیتها را به خوبی اجرا کند و در عین حال تمرکز اصلی خود که گیمپلی و حوادث درگیر کننده است را از دست ندهد. این قسمت از آن حالت نسبتا خشک قسمتهای گذشته فاصله گرفته و به روابط میان انسانها بیشتر توجه کرده است. البته صحبت در مورد داستان و روایت آن در طول بازی خیلی زود است و تا آن را به طور کامل تجربه نکنیم قادر به قضاوت در مورد بخش داستانی بازی نیستیم، اما حداقل نمایشهای بازی به خوبی نشان میدهند که روابط بین شخصیتها خوب کار شده است.
بیشتر وقایع گذشته و اتفاقاتی که در طول داستان بازی به طور مستقیم به آنها اشاره نمیشود، در صحبتهای میان کارکترها قابل شنیدن است. آنها حتی گاهی در میان نبردها جملات کوتاهی را بیان میکنند که تصویری کوچک از پازل داستانی بازی ارایه میدهد؛ درست مانند مواقعی که چهار شخصیت گردن کلفت سهگانه قبل در هنگام قلع و قمع کردن لوکاستها با هم صحبتهای دوستانهای داشتند، در این قسمت هم شاهد این اتفاقها هستیم. نه تنها خود شخصیتها، بلکه اتفاقاتی که در دنیای بازی رخ داده، از دشمنان بگیرید تا دیگر انسانها، تمامی عناصر به خوبی در روایت بازی کمک میکنند. مطمئنا هم تا امروز با یکی از جدیدترین عناصر سری Gears of War آشنا شدهاید؛ رباتها! بعد از حوادثی که در انتهای بازی Gears of War 3 رخ داد، نیرو ارتش کاگها که مخفف نام Coalition of Ordered Goverments بیان میشود، به شدت کاهش یافتند. آنها تمامی انسانها باقی مانده در سیاره سرا را در کنار هم جمع کردند و برای محافظت از خود به ساخت رباتهای هوشمند پرداختند. نکته جالب توجه این است که حضور رباتها باعث نشده که شاهد یک بازی خسته کننده دیگر که رباتها در آنها حضور دارند باشیم. بلکه تنوع نسبتا خوب این رباتها و خصومتی که این چند کارکتر دوست داشتی ما با آنها دارند باعث شده تا درگیریها بسیار جذابتر دنبال شود و همیشه شاهد یک نژاد یا نوع تکراری از دشمنان نباشیم. همچنین برای گسترش داستان، برخی از انسانها خارج از محدوده کاگها زندگی میکنند که در بازی با نام خارجیها یا Outsuders با آنها آشنا خواهیم شد.
خارجیها توسط مادر یکی از کارکترهای اصلی یعنی کیت رهبری میشوند. اما روزی از روزها، این دشمنان جدید که سوارم (Swarm) نامیده میشوند، به منطقه این خارجیها حمله میکنند و بسیاری از افراد آن را با خود به منطقهای نامعلوم میبرند. تا آن روز، نه کاگها و نه هیچ گروه دیگری از وجود این موجودات عجیب آگاه نبودند و از آن شب به بعد، اتفاقات عجیب و مرموزی در دنیای بازی رخ میدهد. از طرفی دیگر، فرمانده کاگها که گین (Ginn) نام دارد به دنبال جیدی است. چرا که جی.دی بیخبر از زیر سلطه کاگها فرار کرد و حالا گین به دنبال او است. به همین منظور گین برای یافتن او، رباتهای خود را به محل حضور جی.دی اعزام میکند. از یک طرف سوارمها به خارجیها حمله کردهاند و مادر کیت و برخی دیگر از اهالی را ربودهاند و از طرفی دیگر، رباتها که DeeBee نام دارند برای دستگیری جیدی وارد عمل میشوند. اوضاع آنقدر قمر در عقرب میشود که تنها یک شخص با تجربه میتواند به جی دی و دوستانش کمک کند؛ مارکوس فنکیس.
همانطور که مطمئنا از آن آگاه هستید، مارکوس فنکیس پدر جیدی است و او حالا پس از ۲۵ سال به یک پیرمرد بداخلاق تبدیل شده است. هنگامی که جیدی برای کمک به عمارت پدرش میرود، و از همان لحظهای که مارکوس به جمع سه کارکتر اصلی بازی میپیوندد، تنشها بین مارکوس و جیدی آهسته به جوش میآید و برخورد این دو با یکدیگر بسیار جالب و تماشایی طراحی شده است. در کنار بحث و جدالهای پدر و پسرانه این دو کارکتر گردن شق، صحبتهایی هم از حوادث گذشته قبل از آغاز بازی بین کارکترها و مارکوس رد و بدل میشود. در صحبتهای آنها مواردی از جمله تراژدیهایی که سر مردم و سیاره سرا آمده است بیان میشود و مارکوس مو سفید ما نیز کمی هم شکسته شده است. یکی از مهمترین بخشهای داستانی، همین روابط بین پدر و پسر است که در ظاهر بسیار خشک و بیعاطفه به نظر میرسد، اما به طور کلی به نظر میرسد که به بهترین شکل ممکن یک خانواده از هم پاشیده شده را در شرایطی بسیار بد به تصویر میکشد. آن هم خانوادهای که مادر را آنیا، پدر را مارکوس و پسر را جیدی تشکیل داده باشد؛ البته اگر این وسط ناگهان سر و کله یک فرزند دیگر پیدا نشود!
خوشبختانه مارکوس هرچقدر که مغرور باشد، اما کمک به جی دی، کیت و دل را قبول میکند و چهار زره کاگها را که بعد از ۲۵ سال هنوز هم در انبار خود نگه داشته بود بر تن خود و این سه کارکتر میکند و بازی به طور جدی آغاز میشود. بخش داستانی بازی از الگو و آهنگی آشنا در صحنههای مبارزه و نبرد، صحنههای سینمایی و اکشن، میان پردهها و حتی بخشهای آرامی که کارکترها راه میروند و حرف میزنند، استفاده شده است. حتی برخی تیکههای موسیقی و انیمیشنهای بازی حسی کاملا آشنا به مخاطب ارایه میکنند. البته اینگونه هم نیست که بازی عینا شبیه به نسخههای قبل باشد و با یک Gears of War تکراری رو به رو باشیم. به نظر میرسد که کوالیشن با تزریق کردن برخی عناصر جدید و نوشتن نوتهایی هوشمندانه، شخصیتپردازی، داستان و اکشن را به خوبی کنترل کرده است و این چند بخش اصلی بازی به یکدیگر ضربه نزدهاند.
در عین حال که همه عناصر بازی کنترل شده پیش میرود، اما به هم پیوسته و جالب دنبال میشوند. مثلا مارکوس وقتی این سه کارکتر جوان را به اسلحه خانه شخصی خود میبرد تا زرهها و اسلحهها را به آنها نشان دهد، دل و جیدی جلوی این پیرمرد سنگ کاغذ قیچی بازی میکنند تا ببیند کدام یک باید چه راهی را پیش ببرند! از آن طرف نیز ناگهان اتفاقی ناگوار رخ میدهد که فکر میکنید همه چیز برای آن کارکتر تمام شده و او را از دست خواهید داد. در کنار لحظات شاد و دراماتیک بازی، این عضلهها، اسلحهها، انفجارها و بارانی از گلولهها هستند که به خوبی به بازیکن میگویند که شما دارید یک Gears of War بازی میکنید، نه یک بازی تیراندازی معمولی.
هسته اصلی گیمپلی سری Gears of War، همیشه قدمهای نسبتا کند کارکترها، سنگین حرکت کردن آنها و تاکید زیاد روی کاورگیری است. باید بگویم که این هسته اصلا تغییری نکرده و این سنت همچنان پا برجا است. اما در عین حال باید بدانید که در این فرمول کلاسیک سری Gears of War، ایدههای جدیدی اضافه شده که عطر تازه بودن را در قسمت چهارم این سری ایجاد کرده است. یکی از این موارد، آزادی عمل به مراتب بیشتر نسبت به گذشته است. به طور مثال راه کارکترهای بازی به یک دژ رها شده کشیده میشود که طبق معمول باید انتظار دشمنان را در آن مکان داشته باشیم. آزادی عمل و مساحت منطقهای که در در آن به مبارزه خواهیم پرداخت، دارای تنوع بسیار گسترده و متنوعی است. بر خلاف نسخه قبل که در هر قسمت از مناطق بازی با محیطی نسبت کوچک به مبارزه میپرداختیم، این بار محیطها به قدری بزرگ هستند که از راه و روش مختلف و البته، با اسلحههای بسیار متنوعتر، کار دشمنان که البته آنها هم تنوع زیادی دارند را یکسره کنیم.
لازم به ذکر است که تنوع دشمنان تنها به ظاهر آنها ختم نمیشود. برای مثال همین رباتهای کاگها که دیبی (DeeBee) شناخته میشوند. آنها برخلاف دو نژاد انسانها و سوارمها اصلا مستعد کاورگیری نیست. یا مستقیما به سمت کارکترها حرکت میکنند و بدون کاور گیری درگیری را آغاز میکنند، یا برخی از رباتها که اسلحههایی مانند اسنایپر در اختیار دارند در یک گوشه میایستند و روی شما نشانهروی میکنند. حتی برخی از رباتها وجود دارند که به سرعت به سمتتان میدوند و با انفجار خود کار شما و دیگر کارکترها را یکسره میکنند. از آن بدتر رباتهای پرنده هستند که نه تنها به راحتی به شما دسترسی پیدا میکنند، بلکه جلوی خود سپرهایی دارند که تا اول آنها را از بین نبرید، قادر به نابود کردنشان نیستید.
از طرفی دیگر، سوارمها نیز دارای تنوع بالایی هستند. ابتداییترین نوع سوارمها یوویها یا Juvies نام دارند که میتوان آنها را سریعترین و فرزترین نوع این نژاد ناشناخته دانست. نه تنها در نژاد سوارمها، بلکه میتوان گفت آنها سریعترین دشمن در تمامی نسخههای Gears of War به شمار میروند (البته اگر کابوس کریلها را در نظر نگیریم). آنها یا به صورت ناگهانی از تخمهای درشتی که در جایجای مناطق بازی قرار دارند خارج میشوند، یا به صورت گروهی و خیلی سریع به سمت کارکترها حمله خواهند کرد. البته آنها کوچکترین دشمنان بازی هم به شمار میروند. از طرفی موجودات دیگری به نام پاونسرها وجود دارند که از هیکل درشتی برخوردارد هستند و مهلکترین سلاح آنها دم این موجودات است. از طرفی دیگر اگر بدون فکر به آنها نزدیک شوید، پاونسرها به سرعت روی شما میپرند و کارتان را تمام خواهند کرد.
اما اگر دلتان برای سربازان باهوش و جذاب لوکاست تنگ شده است، سوارمها دستهای از هیولاها همانند به لوکاستها دارند که زره میپوشند و اسلحه به دست میگیرند. نوع حرکات آنها شبیه به انسانها است و سبک تاکتیکشان تقریبا همانند کارکترهای نژاد انسانها پیروی میکند: سنگر گرفتن، انواع و اقسام آتش بازیها با اسلحهها و حتی مبارزات تن به تن. البته این که دشمنان اصلی ما هیولاهایی باشند که درست مانند انسانها رفتار میکنند، چیزی است که ما آن را یکی از امضاهای اصلی بازی میدانیم و عنصری غیر عادی به شمار نمیرود.
در عین حال که دشمنان از تنوع بالایی برخوردار هستند، اسلحهها نیز متنوعتر شدهاند. به لطف حضور رباتها، اسلحهها به تنوع بالایی دست پیدا کردهاند. برای مثلا شاتگان چهار سطحی به نام Overkill وجود دارد که هم زمانی که ماشه را فشار میدهید شلیک میکنند و هم زمانی که ماشه را رها میکنید نیز گلولهای دیگر را به سمت دشمن روانه میکند. چنین اسلحهای به تنهایی باعث میشود تا تاکتیک خود را برای کشتن دشمنان متنوعتر کنید. اما همچنان شاتگان کلاسیک «نشر» حس و حال فوقالعاده جذاب و نابود کننده خود را حفظ کرده است. با یک شلیک آن از فاصله نزدیک شاهد تکه تکه شدن دشمن خواهیم بود و این برای هر طرفدار بازی Gears of War یک لذت وصف نشدنی محسوب میشود.
در کنار اسلحههای قدیمی و جدید بازی، اسلحههای واقعا عجیب و غریبی در بازی وجود دارد که بوی Gears of War تماما در مکانیزم آنها قابل استشمام است. این اسلحهها که تعدادشان در بازی کم و نادر است، شامل اسلحههایی مانند Dropshot ،Mulcher ،Buzzkill و غیره میشوند. با اسلحه Dropshot ابتدا مینهایی را مستقیما به سمت دشمن شلیک میکنیم که انفجار آن در نزدیکی هر شخصی لذتی عالی دارد، چرا که نتیجهاش تکه تکه شدن آن شخص است! این اسلحه برای بیرون کشیدن دشمنان از سنگر یا کشتنشان در همان نقطهای که پنهان شدهاند بسیار کارساز است. اسلحه Mulcher نیز اساسا یک مینیگان است که برای مقابله با یورش یوویها به شدت کاربرد دارد. اسلحه Buzzkill نیز جذابیت عجیب و غریب خود را دارد. این اسلحه قادر است صفحاتی با لبههای اره مانند و بررنده پرتاب کند و کاملا نسبت به شرایط جوی محیط نیز عکسالعملی پویا از خود نشان میدهد. البته این اسلحههای نام برد شده تنها بخشی از لیست بلند بالای اسلحههای Gears of War 4 را تشکیل دادهاند و بخش اعظمی از آنها را در خود بازی تجربه خواهیم کرد.
دشمنان جدید، اسلحههای جدید، شخصیتهای جدید و حتی جو و اتمسفر جدید بازی باعث شده تا گیمپلی و مبارزات به شدت عظیم به نظر برسند. همچنین صحنههای سینمایی اکشن بازی بسیار جذابتر از قبل شدهاند. نه تنها جذاب و بزرگ، بلکه تنوع پیشروی مبارزات نیز افزایش پیدا کرده است. دیگر همانند گذشته این طور نیست که هر چند متر راه برویم و با دستههای تکراری دشمنان رو به رو شویم. در Gears of War 4 ممکن است از نقطه شروع تا نقطه انتهای یک منطقه با چندین مدل دشمن و چندین نوع اکشن مختلف و راههای متفاوتی که دشمنان به ما حمله میکنند رو به رو شویم. با توجه به نمایشهای موجود بازی، به نظر میرسد که اکشن بازی به مراتب بهتر و پویاتر از گذشته باشد.
هرچند با توجه به تمامی این عناصر جدید، بخش داستانی بازی به نظر کمی آشنا میآید و روایت آن کاملا جدید به نظر نمیرسد، اما این موضوع اصلا نکتهای منفی به شمار نمیرود. این آشنا بودن داستان و سبک روایت آن تماما سعی دارد تا تمرکز بسیار ویژهای به نام و نشانه Gears of War داشته باشد. سازنده بازی یعنی استودیو کوالیشن سعی نکرده تا قسمت چهارم این بازی را از هسته خود دور کند و به بازیهای موفق دیگر بچسباند. چرا که سری «گیرز آف وار» به خودی خود یکی از مهمترین آثار صنعت گیم به شمار میروند و تاثیر بسیار زیادی در بازیهای تیراندازی بعد از خود به جا گذاشتند. بنابراین استفاده از برخی فرمولهای قدیمی و کلاسیک بازی نه تنها به بازی ضربه نخواهد زد، بلکه دقیقا همان چیزی را تحویل میدهد که طرفداران سرسخت این سری از استودیو کوالیشن انتظار دارند. اما به هر حال باید تا تجربه نهایی بازی تا ۱۱ اکتبر امسال منتظر بمانیم تا بفهمیم آیا این سازنده جدید قادر است همانند کمپانی اپیک، سری Gears of War را در اوج نگه دارد یا خیر.
با اقتباس از مقاله Gamespot