«سه دوست سینما» لقبی است که به سه تن از بزرگترین و موفقترین کارگردانان مکزیکی اختصاص دادهاند. آلفونسو کوارون، الخاندرو اینیاریتو و گیرمو دل تورو. موفقیتهای این سه کارگردان دیگر مدتها است که بسیار فراتر از مرزهای مکزیک رفته است و با ساخت فیلمهایی فوقالعاده، سینمادوستان تمام جهان را تحتالشعاع خود قرار دادهاند. با اینکه در میان این سه نفر، گیرمو دل تورو تنها شخصی است که هنوز موفق نشده است به جایزه اسکار دست پیدا کند، اما این موضوع هیچ ارزشی نخواهد داشت زمانی که به تماشای آثار فوقالعاده این کارگردان با فضاسازیهای بینظیرش بنشینید.
دل تورو بیش از ۲۰ سال است که فعالیت خود را در عرصه کارگردانی آغاز کرده است و همیشه این تبحر را داشته است که به بهترین نحو شما را وارد دنیای فانتزیاش کند. دل تورو کاری میکند که بینندگانش باورنکردنیها را باور کنند و همانند یک داستان واقعی با آن همراه شوند. در فیلمهای دل تورو، همیشه در میان تمام تاریکیها و تلخیهایی که وجود دارد، روشنایی دلگرم کنندهای هم دیده میشود که گویا تنها راه خروج از سیاهی مطلق است.
فیلم The Shape of Water، دهمین و جدیدترین فیلم گیرمو دل تورو است که بهتازگی اکران خود را در سینماها آغاز کرده و به خوبی توانسته نظرات مثبت اکثر منتقدان را جلب کنید. همین هم بهانهای شد تا نگاهی به تمام آثار دل تورو داشته باشیم و حساب بهترینها و بدترینها را از هم جدا کنیم.
۱۰. Mimic
فیلم «میمیک» اولین فیلم استودیویی دل تورو به حساب میآید که در سال ۱۹۹۷ اکران شد. داستان فیلم در مورد نوعی سوسک عجیب و خطرناک در فاضلاب شهر نیویورک است که زندگی مردم کل شهر را تهدید میکند. تاسفبرانگیزترین نکته در مورد فیلم میمیک این بود که فشارهای زیاد کمپانی میرامکس روی دل تورو و در راس آنها هاروی واینستین که خواهان حذف دل تورو از کارگردانی این فیلم بود، باعث شد تا چیزی که در پردههای سینما به نمایش در میآید، با چیزی که دل تورو در نظر داشت، فاصله زیادی داشته باشد. در واقع این کارگردان مکزیکی نتوانست حق تدوین نهایی فیلم را بهدست آورد و به همین دلیل دخالتهایی که استودیو میرامکس در نسخه نهایی فیلم اعمال کرد، باعث شد تا Mimic هم از دیدگاه منتقدان فیلم ضعیفی تلقی شود و هم در زمینه فروش حرفی برای گفتن نداشته باشد و ۵ میلیون کمتر از بودجه خودش درآمدزایی کند. با اینکه فیلم اتمسفر بسیار خوبی را ایجاد کرده بود، اما کاراکتر انسانی درخور توجهی نداشت که مخاطب بتواند با آن ارتباط برقرار کند. نکته قابل توجه دیگر در مورد فیلم میمیک اینکه اولین هنرنمایی نورمن ریداس در سینما، با این فیلم به وقوع پیوست.
۹. Blade II
تقریبا میتوان گفت پس از ساخت فیلم Blade 2 بود که دل تورو جاپای خود را محکم کرد و کم کم به عنوان یک کارگردان کاربلد روی پای خودش ایستاد. «تیغه 2» که داستان آن دو سال بعد از اتفاقات نسخه اول رخ میدهد، قهرمان فیلم (با بازی وسلی اسنایپس) را با آنتاگونیستی روبرو میکند که دیگر خودی و غیرخودی نمیشناسد و هم زندگی انسانها و هم زندگی خونآشامان را تهدید میکند. در چنین شرایطی، شخصیت Blade مجبور میشود تا با گروهی از مستعدترین خونآشامها همکاری کند و دنیا را از دست بزرگترین شر موجود در آن برهاند. دل تورو توانست در قسمت دوم این فیلم حس طنز و شوخطبعیهای بهجایی را استفاده کند که نتیجه آن ایجاد سکانسهای جالبی بود که به خوبی نظر تماشاگران را به خود جلب میکرد. با این حال، Blade 2 به هیچ وجه همانند دیگر آثار دل تورو داستان عمیقی ندارد، اما با کاراکترهای پویای خود و افکتهای باکیفیتی که در به تصویر کشیدن خونآشامها استفاده شده است به فیلم عامهپسند و پرفروشی تبدیل شد.
۸. Cronos
فیلم کرونوس، اولین اثر گیرمو دل تورو در عرصه کارگردانی است که بازیگرانی چون فدریکو لوپی و ران پرلمن در آن هنرنمایی کردهاند و داستان آن در مورد مرد پا به سن گذاشتهای است که رباتی را پیدا میکند که میتواند زندگی جاودانه را برای او به ارمغان بیاورد، اما ربات چیزی شبیه به یک انگل مدرن است و نیاز زامبیواری به خون انسان دارد. این فیلم در سال ۱۹۹۳ و به عنوان یک اثر مکزیکی اکران شد و از سوی کشور مکزیک نیز برای حضور در جشنواره اسکار پیشنهاد داده شد که داوران آکادمی فیلم را نپذیرفتند. فیلم Cronos نتوانست تعادل مناسبی را بین عناصر ترس و طنزش برقرار کند و این یکی از ضعفهایش بود. تاثیرات سینمایی دل تورو نیز در این فیلم کمی گنگ و گیج کننده بود. به طور کلی میتوان نشانههایی از سبک فیلمسازی دیوید کراننبرگ و سم ریمی را در این اثر مشاهده کرد. با این حال، فیلم Cronos به خوبی گوشی را دست مخاطب و سینمادوستان داد که گیرمو دل تورو قرار است از لحاظ داستانگویی، کارگردان خبرهای باشد و به عنوان اولین اثر یک کارگردان، فیلم جذابی بود.
۷. Crimson Peak
شاید اگر فیلم Crimson Peak به جای اینکه از سوی استودیو سازنده به عنوان یک اثر صرفا ترسناک وارد سینما شود، اثری در سبک رمانتیک و گوتیک معرفی میشد، میتوانست عملکرد به مراتب بهتری را در زمینه فروش برجای بگذارد. چرا که وقتی مخاطبان برای تماشای اثری در ژانر وحشت وارد سالنهای سینما شدند، «قلهای به رنگ خون» نتوانست آن حس ترس موردانتظار را در بینندگان به وجود آورد. داستان فیلم عشق دختری به نام ادیث (با بازی میا واشیکوفسکا) به مرد جوانی به نام توماس (با بازی تام هیدلستون) را روایت میکند، اما این داستان عاشقانه در میان شکنجه روانی و خشونت وحشتناکی محاصره شده است. تقریبا در همه نقدهای مثبت فیلم، فضاسازی باشکوه و افکتهای فوقالعاده باکیفیت آن مورد تحسین قرار گرفته است، اما منتقدانی که نمره کمی به فیلم اختصاص دادند، معتقد هستند که زیبایی تحسین برانگیز فیلم از لحاظ بصری، فقط وسیلهای است که کارگردان به کمک آن شما را تا پایان فیلم روی صندلیها بنشاند تا بالاخره زمان رونمایی از چیزی که از اول میخواسته بگوید، فرا برسد.
۶. Pacific Rim
فیلم «حاشیه اقیانوس آرام» را شاید بتوان نقطه مقابل مجموعه «تبدیل شوندگان» دانست. فیلمهای مایکل بی، مملو از کاراکترهای یک بعدیای شده بود که فقط با جلوههای ویژه و جنگهای چشمنواز سعی داشت مخاطب را پای فیلم خود بنشاند، اما وقتی دل تورو تصمیم گرفت تکنولوژی و انسان را در مقابل یک هیولا قرار دهد، با اینکه نمیتوان مدعی شد تعریف جدیدی از این سبک ارائه کرد، اما حداقل میتوان گفت که با تمرکز روی انسانها و محوری کردن این موضوع در داستان، اشتباهات مایکل بی را تکرار نکرد. درست است که هنرنمایی بازیگرانی چون چارلی هانام و ادریس البا در این فیلم چندان بهیادماندنی نبود، اما به عنوان یک فیلم جذاب با نبردهایی حماسی و پایانبندی خوب، قطعا ارزش تماشا کردن را دارد. فیلم Pacific Rim از لحاظ فروش درخشانترین اثر دل تورو محسوب میشود که توانست ۴۱۱ میلیون دلار در گیشهها بفروشد. نسخه دوم این فیلم نیز در دست ساخت است که کارگردانی آن را استیون دنایت برعهده گرفته و دل تورو نیز یکی از تهیهکنندگان فیلم است.
۵. Hellboy
در سال ۲۰۰۴، با اکران فیلم «پسر جهنمی»، دل تورو جنس جدیدی از فیلمهای ابرقهرمانی را با شخصیت کامیکبوکی Hellboy ارائه کرد. همانند Blade، پسر جهنمی هم شاید در ابتدا شباهت چندانی به یک قهرمان نداشته باشد؛ چرا که او پسر شیطان است، اما با این حال هیچگاه اهداف شرارتآمیزی را دنبال نمیکند و به عنوان قهرمان انسانها، تضمین کننده زندگی آنان در مقابل تهدیدات ماورالطبیعه است. فیلم Hellboy دو ویژگی بارز داشت: اول اینکه دل تورو به عنوان نویسنده و کارگردان، کاملا به کامیکبوکهای این شخصیت وفادار بود و دوم ایفای نقش کامل و دقیق ران پرلمن بود که به خوبی توانست کشمکشهای درونی و تکبر خاص این کاراکتر را به نمایش بگذارد و از سوی اکثر منتقدان مورد تحسین واقع شود. تا جایی که پسر جهنمی توانست به یکی از نمادهای موفق ژانر ابرقهرمانی تبدیل شود. با همه این تفاسیر نمیخواهیم بگوییم که Hellboy فیلم شاهکاری بود، اما توانست به خوبی زمینه را برای ساخت یک دنباله به مراتب قویتر فراهم کند.
۴. The Devil’s Backbone
وقتی دل تورو بخواهد یک داستان تاریک را به تصویر بکشد، مطمئن باشید یکی از عمیقترین فیلمهای تاریک سینما را روی پرده خواهد برد. داستان فیلم «ستون فقرات شیطان» در دوران جنگ داخلی اسپانیا روایت میشود. جایی که پسر یتیمی به نام کارلوس متوجه حضور روح پسربچهای در یتیم خانه میشود که سعی دارد با او ارتباط برقرار کند. The Devil’s Backbone فیلمی است که به خوبی توانایی دل تورو را در ایجاد یک تعادل فوقالعاده بین ژانر وحشت و درام به رخ میکشد. داستان احساسی فیلم باعث میشود تا شما با همه کاراکترهای آن، حتی با وجود کارهای ظالمانه و خشونتبارشان، ارتباط برقرار کنید؛ چرا که با کنار گذاشتن همه اینها، شما چهره کثیف و بیرحم جنگ را مشاهده خواهید کرد و این فیلم، درباره مسئولیتها و پیامدهای ناشی از جنگ است. The Devil's Backbone تماما نقدهای مثبت دریافت کرد و اکثر منتقدان به خاطر فضاسازی عالی فیلم، کار دل تورو را تحسین کردند. ستون فقرات شیطان، سومین و به گفته خود گیرمو، شخصیترین اثر او است.
۳. The Shape of Water
جدیدترین اثر گیرمو دل تورو که با استقبال فوقالعاده منقدین روبرو شده است، بهتازگی کار اکران خود را آغاز کرده و از همین رو قصد نداریم اطلاعات زیادی از آن را برایتان فاش کنیم، اما اگر دوست ندارید حتی کوچکترین قسمتی از فیلم برای شما اسپویل شود، بهتر است از خواندن ادامه متن صرفنظر کنید. داستان «شکل آب» در ظاهر یک داستان عاشقانه است، اما در حقیقت از چندین لایه مختلف تشکیل شده است. عشق بین یک مرد ماهیشکل و زنی که قادر به تکلم نیست، در میانه یک جنگ طبقهبندی شده و فسادهای عظیم دولتی، شاید تنها کورسوی امید فیلم جدید دل تورو باشد. شکل آب همچنین جامعه آرمانی خرد شده و در هم شکسته دهه ۶۰ میلادی آمریکا را هم به خوبی به تصویر میکشد. شکل آب فیلمی است که برای درک داستانش باید عمیقا آن را لمس کنید و قطعا یکی از بهترین ساختههای کارگردان کاربلد مکزیکی به شمار میرود. اگر از نظر میانگین نمرات متاکریتیک نگاه کنیم، The Shape of Water دومین فیلم ارزشمند گیرمو دل تورو از دیدگاه منتقدان است. این فیلم در ۷ بخش از مراسم گلدن گلوب ۲۰۱۸ نامزد دریافت جایزه شده است که از مهمترین آنها میتوان به نامزدی جایزه بهترین فیلم درام، بهترین کارگردانی برای گیرمو دل تورو، بهترین بازیگر نقش اول زن برای سالی هاوکینز و بهترین موسیقی متن اشاره کرد. شما میتوانید واکنش منتقدان جهان به این فیلم را در زومجی مطالعه کنید.
۲. Hellboy 2: The Golden Army
کمتر دنبالههایی را در سینما میتوانید پیدا کنید که روی دست نسخه اول خود بلند شوند و به خوبی ضعفهای قسمت قبلی خود را پوشش دهند. دل تورو در فیلم Hellboy 2: The Golden Army دقیقا دست روی چیزی گذاشت که کمبودش در قسمت اول احساس میشد و آن تمرکز کامل روی شخصیت پسر جهنمی بود. این بار، کاراکتر از سر تا پا قرمز ما که شاید کریهترین قهرمان دوستداشتنی سینما باشد، با یک تیم خفن و ناجور همراه میشود تا دمار از روزگار آنتاگونیستها دربیاورد. این فیلم هر چیزی را که از دل تورو انتظار داشته باشید دارد. هیولاهای عظیمالجثه، رگههایی از داستان رمانتیک، کشمکشهای مذهبی و بذلهگوییهای به موقعی که فراتر از حد خود نمیرود. در کنار کار کردن روی قهرمان فیلم، دل تورو فضای فوقالعادهای را نیز برای نشان دادن یک قهرمان ماورای طبیعت در یک جامعه مدرن تدارک دیده است. شاید اگر «پسر جهنمی ۲: ارتش طلایی» در سال ۲۰۰۸ اکران نمیشد، میتوانست بیشتر دیده شود و ارزشهای خود را بسیار بهتر به نمایش بگذارد، اما اکران دو فیلم The Dark Knight و Iron Man در همین سال باعث شد تا این اثر کمتر مورد توجه قرار بگیرد.
۱. Pan's Labyrinth
فیلم «هزارتوی پن» همان شاهکاری است که گیرمو دل تورو به دنیا آمده تا آن را بسازد. فیلمی که شباهتهای زیادی از لحاظ زمانی و مکانی با «ستون فقرات شیطان» دارد. تاریک، عمیق، دلهرهآور و البته امیدوارانه. اینها ویژگیهای دنیایی است که اوفلیا، دختر نوجوان داستان در آن قرار دارد و در جنگ داخلی اسپانیا با موجودی ماورایی آشنا میشود که میتواند زندگی او را جاودانه کرده و دوباره به عنوان شاهزاده پیش پدرش بازگرداند، اما اوفلیا برای رسیدن به این هدف باید سه وظیفه مهم انجام دهد. داستان فیلم بسیار پیچیده و درگیرکنندهتر از آنی است که بتوان در قالب متنی کوتاه آن را توصیف کرد و به همین دلیل شما را دعوت میکنم تا نقد فیلم Pan’s Labyrinth را در زومجی بخوانید. این فیلم با کسب میانگین نمرات ۹۸ در سایت متاکریتیک، نه تنها بهترین اثر دل تورو به شمار میرود، بلکه یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینما هم محسوب میشود که توانسته است با فضاسازی بینظیر خودش، دو خط داستانی دیدنی را در کنار هم روایت کند. هزارتوی پن فیلمی است که قدرت طلبی را زیر سوال میبرد، فداکاری را برایتان معنا میکند و قلب و احساسات شما را به یک دختر نوجوان با تصوراتی ماورایی گره میزند. این فیلم جوایز بسیاری را در مراسمهای مختلف سینمایی از جمله اسکار بهدست آورد. جوایز بهترین چهرهپردازی، بهترین فیلمبرداری و بهترین طراحی صحنه، دستآوردهای Pan’s Labyrinth در هفتاد و نهمین مراسم اسکار بود.
حال نوبت شما است که نظرات خود را در مورد آثار گیرمو دل تورو و ويژگیهای هر کدام از آنها، با ما درمیان بگذارید.