جزیره سیاه (در فرانسوی L'Île noire) هفتمین داستان از مجموعه داستانهای ماجراهای تن تن و میلو است که از ماه آوریل تا نوامبر سال ۱۹۳۷ در ضمیمه کودکان نوجوانان روزنامه Le Vingtième Siècle با نام Le Petit Vingtième به چاپ میرسید. در این قسمت، هرژه، خبرنگار جوان و محبوب خود را اینبار به کشور انگلستان میفرستد. تن تن به همراه میلو، سگ دوستداشتنی خود، راهی این کشور میشود تا باندی از خلافکاران را که در جعل تخصص دارند، شناسایی کند و آنها را از بین ببرد. در این داستان، برای تنتن به دلیل دزدی پاپوش دوخته میشود و دوپونت و دوپونط (در نسخه انگلیسی تامسون و تامپسون) کارآگاهان معروف این مجموعه، به دنبال تنتن میافتند. خبرنگار جوان ما در ادامه ماجراجوییهای خود، به کشور اسکاتلند میرسد و متوجه میشود که مقر باند خلافکاران، در جزیرهای موسوم به جزیره سیاه است.
این کتاب هم، توانست به موفقیت بسیار زیادی دست پیدا کند و مدت کوتاهی پس از اتمام داستان آن در ضمیمه Le Petit Vingtième توسط انتشارات کسترمن به صورت یک کتاب کامل به چاپ رسید. در سال ۱۹۴۳، این کتاب توسط هرژه رنگآمیزی و بازطراحی شد. در نسخه ۱۹۴۳ کتاب، تفاوت زیادی از لحاظ داستانی با نسخه اولیه دیده نمیشد. تنها نکته جالب، وجود تلویزیونهای رنگی در نسخه دوم کتاب است که تکنولوژی آن در آن زمان وجود نداشت. در اوسط دهه ۶۰ میلادی، ناشر انگلیسی این کتاب، درخواست بازنگری بزرگ در داستان این مجموعه را به هرژه ارائه داد. متوئن که ناشر انگلیسی کتابهای تنتن در انگلستان بود، ۱۳۱ اشتباه را به هرژه ارائه داد و از وی درخواست کرد که این اشتباهات را اصلاح کند. در آن زمان، باب دو موور، دستیار هرژه، به انگلستان سفر کرد و پس از بازگشت وی، نسخه سوم کتاب با اصلاحات فراوان عرضه شد. دکتر مولر، شخصیت منفی اصلی این داستان است که برای اولین بار در داستان جزیره سیاه حضور پیدا میکند. سرزمین طلای سیاه و کوسههای دریای سرخ، دیگر کتابهایی هستند که دکتر مولر در آنها حضور دارد. در این کتاب، دکتر مولر دارای ریش پروفسوری است اما در دو کتاب بعدی، ریش وی کامل است که به او اجازه میداد خود را به جای اعراب جا بزند.
تنتن در این کتاب، برای سفر خود، از وسایل مختلفی استفاده میکند. هواپیماهای مختلف، قطار باری، تاکسی، پیاده و حتی یک قایق تکنفره از جمله وسایلی هستند که تنتن برای سفر خود از آنها استفاده میکند. اما یکی از نکات جالب این وسایل نقلیه، یکی از قطارهای باری است. در نسخههای اولیه، نام یکی از کمپانیهای مطرح و معروف روی یکی از این قطارها نقش بربسته بود که در نسخههای بعدی کتاب، این نام واقعی جای خود را به یک نام خیالی داد.
در کتابهای اولیه تنتن، ما به صورت تدریجی با علایق این خبرنگار جوان آشنا میشویم. یکی از نکاتی که در رابطه با تنتن در این کتاب یاد میگیریم، علاقه وی به حل معما و پازلهای مختلف است. این نکته را زمانی میفهمیم که وی در بخشی از کتاب، یک پازل ساده را حل میکند و اعتراف میکند که همیشه علاقه زیادی به حل کردن معماها داشته است.
الهام از شخصیتهای واقعی، در کتاب جزیره سیاه نیز وجود دارد و شخصیت اصلی منفی این کتاب یعنی دکتر مولر، با الهام از دکتر گئورگ بل ساخته شده است. بل دکتری اسکاتلندی بود که با آلمان نازی روابطی داشت و در آلمان زندگی میکرد. در کتاب، دکتر مولر سعی داشت با تزریق پولهای تقلبی در بازار اروپا، اقتصاد این بخش از دنیا را متزلزل بکند. در دنیای واقعی، گئورگ بل نیز قصد داشت اقتصاد شوروی را با تزریق روبل تقلبی، دچار مشکل بکند.
در رابطه با منبع الهام هرژه برای خلق جزیره سیاه، تئوریهای مختلفی موجود دارد. برخی اعتقاد دارند صخرههای سنگی انگلستان، منبع الهام هرژه برای جزیره سیاه بودند و برخی دیگر با این تئوری مخالف هستند. با این حال به طور مشخص، منبع الهام هرژه برای طراحی چنین جزیرهای معلوم نیست.
در سالهای ابتدایی دهه ۳۰ میلادی، دو موجود افسانهای محبوبیت بسیار زیادی داشتند. لاکنس و کینگکونگ، موجوداتی بودند که در آن زمان درباره آنها بحثهای فراوانی وجود داشت و حتی در سال ۱۹۳۳ فیلمی با محوریت کینگ کونگ ساخته شد. محبوبیت این موجودات، باعث شد که هرژه در جزیره سیاه، رنکو، گوریل اسکاتلندی، را خلق کند. نکته بسیار جالب، این است که میلو، اینبار به کمک تنتن میآید و با پارس کردن، موجبات فرار رنکو را فراهم میکند.
هرژه که تفکرات سیاسیاش در طول سالها دچار تغییرات زیادی شده بود، قصد داشت که پس از نیلوفر آبی، داستان عصای پادشاه را روایت کند و از این طریق اقدمات آلمان نازی را محکوم کند. در این زمان، وی در هنگام خواب، رویاهایی از برف و یک ماشین گیر کرده در برف میدید و به این ترتیب ایده فرستادن تنتن به شمال به ذهن وی خطور کرد. با اینکه شمالیترین نقطهای که تنتن در جزیره سیاه به آن سفر کرد، اسکاتلند بود، اما هرژه در طراحی یک کارت پستال، از ایده گیر کردن ماشین در برف استفاده کرد. هرژه برای تحقیقات در رابطه با داستان جدید خود، به انگلستان سفر کرد و ما در کتاب شاهد هستیم که به طور کلی، تصویر مثبتی از انگلستان ارائه میشود و این مساله به این دلیل بود که از زمانهای دور، انگلستان یکی از متحدین بلژیک محسوب میشد و به طور کل تصویر خوبی از این کشور در ذهن ساکنین بلژیک نقش بسته بود.
منتقدین به صورت کلی، نظر بسیار مثبتی به کتاب جزیره سیاه داشتند و این کتاب تبدیل به یکی از محبوبترین کتابهای تنتن شد. به اعتقاد بسیاری، با اینکه نسخه اولیه کتاب دارای مشکلاتی بود، نسخهای که در سال ۱۹۶۶ عرضه شد، یکی از بهترین کارهای هرژه از لحاظ طراحی و یکی از زیباترین کتابهای این مجموعه است. استفاده از تکنولوژیهایی مانند تلویزیون و هواپیماهای مختلف، نشان میداد که هرژه قصد داشت این مجموعه را مدرن کند.
در سال ۱۹۵۷، این کتاب در فصل دوم انیمیشن ماجراهای تنتن هرژه، توسط استودیو بلویژن به انیمیشن تبدیل شد. این قسمت، توسط ری گوسنس کارگردانی شده بود و مایکل گرگ وظیفه نوشتن داستان آن را بر عهده داشت و در چند قسمت پنج دقیقهای به صورت رنگی پخش شد و داستان آن در بعضی از جهات با کتاب هرژه تفاوتهایی داشت. در سال ۱۹۹۱، یکی از قسمتهای انیمیشن ماجراهای تنتن، جزیره سیاه بود. این انیمیشن توسط استودیوهای فرانسوی اکلیپس و شرکت انیمیشنی کانادایی نلوانا ساخته شده بود.
در سال ۲۰۱۰، شبکه چهار انگلستان، مستندی با نام Dom Joly and The Black Island را پخش کرد که در آن دام جولی، کمدین انگلیسی، لباس تنتن را میپوشد و از اوستند، به ساسکس و اسکاتلند میرود و مسیری را که تنتن در کتاب طی کرده است، طی میکند.
نظرات