شکی نیست که کمپانی Telltale Games حق عظیمی بر گردن ژانر بازیهای ماجرایی دارد. زمانی که بازیها به سمت گیمپلی محور شدن پیش میرفتند و داستانگویی رفته رفته در آنها کمرنگ میشد، این تلتیل و امثال آن بودند که شجاعانه جلوی موج بیرحم بازیهای بزرگ و پر طرفدار گیمپلی محور ایستادند و تا آنجا که توانستند خلاف جهت رود حرکت کردند. تلتیل هیچگاه از آرمانهایش عقب ننشست و به نادیده گرفتن یا حتی کمرنگ کردن داستان تن نداد. آنها آنچه را که بدان باور داشتند انجام دادند و توانستند در میان هیاهوی بازیهایی مثل Call of Duty و Battlefield، سری میان سرها پیدا کنند. تلتیل کار خود را با ساختن بازیهای ماجرایی عالی شروع کرد. آنها داستانپردازی را در اولویت قرار دادند و با همین فرمول بازیهایی آنچنان گرانقدر خلق کردند که طعمشان هنوز هم زیر زبان گیمرهاست. ماجراهای سام و مکس، والاس و گرومیت و پس از آن Back to the Future بازیهایی نبودند که گیمرها بتواند به سادگی فراموششان کند. تلتیل همچنان به راهش ادامه داد و پیشرفت روز افزونش نشانی از موفقیت فرمول خاص آنها بود. بازیهای تلتیل بزرگ و بزرگتر میشدند و روز به روز بر تعداد طرفدارانشان افزوده میشد. آنها سرانجام با The Walking Dead به اوج قلهی افتخارات خود رسیدند و نه تنها توانستند با نامهای بزرگی چون Dishonored، Journey و Mass Effect مقایسه شوند، بلکه آنها را نیز شکست دادند و جایزهی بهترین بازی سال را تصاحب کردند. بازیای که محال است برای چند دقیقه تجربهاش کنید و عاشقش نشوید.
تلتیل به زعم بسیاری، ناجی سبک ادونچر است
دربارهی عملکرد تلتیل پس از بازی The Walking Dead نظرات مختلفی وجود دارد. زیرا درست از این نقطه بود که این کمپانی تصمیم گرفت مسیر ساخت بازیهایش را عوض کند و سبکی تازه بیافریند. سبکی که میتوان با قاطعیت گفت مالک و خالقش فقط خود تلتیل است و بس. عدهای این تغییر مسیر را ناخوشآیند و اشتباه میدانند؛ حال آنکه برخی نیز بدان معتقد هستند. به هر صورت نمیتوان نقش درخشان تلتیل در پیشرفت بازیهای ماجرایی را منکر شد. نقشی که اگرچه به پررنگی افسانههایی چون لوکاسآرتز و امثال آن نیست اما همچنان مهم است و تاثیرگذار. در این مقاله نگاهی به تاریخچهی پر بار تلتیل میاندازیم؛ استودیویی که به زعم بسیاری، ناجی سبک ادونچر است.
دن کانرز و کوین برنر، موسسان اصلی تلتیل
تاسیس
تلتیل گیمز نخست در سال ۲۰۰۴ و توسط «دن کانرز»، «کوین برنر»، «تروی مولندر» و تعدادی از اعضای سابق استودیو لوکاسآرتز تاسیس شد. این تیم که از کارفرمای قبلی خود جدا شده بودند پیش از این روی بازی Sam & Max: Freelance Police کار میکردند. این بازی که دنبالهای بر Sam & Max Hit the Road، ساختهی سال ۱۹۹۳ بود، با لغو شدنش اعضای تلتیل را بر آن داشت که از لوکاسآرتز خارج شوند و استودیوی بازیسازی اختصاصی خود را تاسیس کنند. چنانچه پیشتر نیز در مصاحبهها ذکر شده، لغو شدن دنبالهی Sam and Max از اصلیترین دلایلی است که امروزه کمپانیای را با نام تلتیل میشناسیم.
این استودیو در شهر سن رافائل، واقع در ایالت کالیفرنیا ساخته شد. پس از آغاز به کار رسمی در سال ۲۰۰۴، آنها به جای کار روی بازیها به طراحی موتور گرافیکی اختصاصی خود پرداختند. ساخت موتور تلتیل حدود یک سال به طول انجامید و آنها سرانجام در سال ۲۰۰۵ موتور Telltale Tool را به بهرهبرداری رساندند. این موتور گرافیکی به آنها کمک میکرد روند ساخت بازیهای خود را با سرعت بیشتری پیش ببرند؛ اما پیش از هر چیز، این موتور باید امتحان خود را پس میداد. به همین ترتیب، نخستین بازی تلتیل نه برای بازار، بلکه صرفا برای تست کردن موتور جدید ساخته شد.
نخستین بازی واقعی
بازی Telltale Texas Hold’em که یک شبیهساز پوکر بود شاید برای کمپانیای که به ساخت بازیهای ادونچر با کیفیت مشهور است، شروع خندهداری به نظر برسد. اما این بازی (هرچند توانست نمرات خوبی را نیز کسب کند) برای تلتیل پروژهی چندان جدیای نبود و در واقع صرفا زمینه سازی بود تا نخستین بازی ادونچر آنها تا جای ممکن از ایرادات و مشکلات فنی خالی شود. اولین بازی ادونچر تلتیل Bone: Out from Boneville نام داشت که بر اساس سری کمیکبوکی با نام Bone ساخته شد. این بازی سومین جلد از سری کمیکهای Bone را به عنوان منبع انتخاب و داستان خود را بر اساس آن نقل کرد. نخستین بازی ادونچر تلتیل در سپتامبر سال ۲۰۰۵ منتشر شد و توانست نقدهای بسیار مثبتی دریافت کند. بازی از سمت گیمرها نیز پذیرفته شد اما به خاطر پازلهای ساده و مدت زمان کوتاهش نیز اندکی مورد انتقاد قرار گرفت.
سیاست معروف تلتیل
آنها هیچوقت بازیهایشان را در دنیایی مستقل و خودساخته نمیسازند. بلکه همواره با دریافت لایسنس مجموعههای مختلف، بازی خود را در دنیای آن طراحی میکنند
تلتیل گیمز سیاست معروفی برای ساخت و عرضهی بازیهایش دارد. آنها هیچوقت بازیهایشان را در دنیایی مستقل و خودساخته نمیسازند. بلکه همواره با دریافت لایسنس مجموعههای مختلف، بازی خود را در دنیای آن طراحی میکنند. این مسئله صرفا به زمان حال مربوط نیست و با نگاه به تاریخچهی تلتیل در مییابیم که آنها از زمان ساخت نخستین بازیشان هم این روش را اجرا میکردند. به کارگیری این سیاست از دو جهت به نفع تلتیل است. نخست آن که نویسندگان و طراحان بازی نیازی به طراحی پایههای دنیای اصلی ندارند. دنیای اثر آنها قبلا در کمیکبوکها، فیلمها، سریالها یا حتی دیگر بازیها به طور کامل ساخته و پرداخته شده و نویسندگان فقط باید با در نظر گرفتن قوانین و ویژگیهای حاکم بر دنیای مذکور، زحمت نوشتن داستانی جذاب را به خود بدهند. دومین فایده نیز در بخش بازاریابی است. زحمت بازاریابی چنین آثاری قبلا توسط خالقان محصول منبع کشیده شده و تلتیل در این میان به سادگی بازیها را به فروش میرساند. البته بدون شک این سیستم دشواریهایی چون شراکت با مالکان اصلی و رعایت شرایط و قانونگذاریهای مختلف دنیاهای قرض گرفته شده را نیز برای آنها ایجاد کرده. گیمرها در مواجهه با این سیاست تلتیل مواضع مختلفی از خود نشان دادهاند. بسیاری از آن متنفرند و تلتیل را فرصت طلب و کمکار میخوانند. برخی نیز مشکلی با این پدیده ندارند. به هر صورت این روشی است که تلتیل دوازده سال است که آن را پیش گرفته و چه خوب و چه بد، توانسته از این طریق خاطرههای فراوانی خلق کند.
تلتیل قرار بود بازی Bone: Out from Boneville را تا چند اپیزود دیگر ادامه دهد اما اعضای آن تصمیم گرفتند از سری Bone، نسخهای جدید بسازند و در عین حال نخستین همکاریشان با یوبیسافت را نیز کلید بزنند. حاصل شراکت تلتیل و یوبیسافت، بازی دیگری در سری CSI بود که در سال ۲۰۰۶، با نام CSI: 3 Dimensions of Murder به بازارهای جهان رفت. CSI جدید نقدهای متوسطی دریافت کرد اما تلتیل توانست بار دیگر با Bone: The Great Cow Race که در آوریل همان سال عرضه شد این مسئله را جبران کند. این بازی هم درست مانند نسخهی قبلی خود افتخارات فراوانی را برای تلتیل به ارمغان آورد.
امروزه تلتیل را به عنوان کمپانیای میشناسیم که بازیهایش را به صورت اپیزودیک عرضه میکند. هر بازی تلتیل درست مانند اپیزودهای یک سریال به تدریج منتشر میشود و این روند (جدای از بحثهای اقتصادی) به این خاطر پیش گرفته میشود که به ادعای خود اعضای تلتیل، میان بازی و بخشهای سینمایی پیوند بهتری برقرار سازد. آنها حتی در مصاحبهای کمپانی تلتیل را «چیزی میان یک شبکهی تلوزیونی تعاملی و یک استودیوی بازیسازی» خواندند. چیزی همانند HBO و Netflix که البته یک پایش هم در دنیای بازیهای ویدئویی است.
آغاز انتشار اپیزودیک
رقابت با لوکاس آرتز آنها را بر آن داشت تا هر طور شده در این زمینه کم نیاورند و بالاخره راهی را برای رسیدن به اهدافشان پیدا کنند. تلتیل سر انجام توانست با خالق سام و مکس یعنی استیو پرسل به توافق برسد
نخستین بازی تلتیل که به صورت اپیزودیک عرضه شد از قضا یکی از خاطره انگیزترین آثار آنها نیز بود. پس از عرضهی دومین نسخه از Bone، دیگر زمان آن بود تا تلتیل به سراغ بازیای برود که اصلیترین دلیل تشکیل شدنش بود. بازیای که اعضای تلتیل برای ساخت آن از لوکاس آرتز جدا شده بودند. آنها تلاش کردند تا حق ساخت بازی Sam & Max: Freelance Police را از لوکاسآرتز بخرند. اما تعجبی ندارد که علیرغم همهی تقلاهایشان نتوانستند لوکاسآرتز را راضی کنند. رقابت با لوکاس آرتز آنها را بر آن داشت تا هر طور شده در این زمینه کم نیاورند و بالاخره راهی را برای رسیدن به اهدافشان پیدا کنند. تلتیل سر انجام توانست با خالق سام و مکس یعنی استیو پرسل به توافق برسد و از او اجازهی ساخت سری بازی جدیدی در دنیای سام و مکس را بگیرد. Sam & Max Save the World حاصل تلاشهای آنها بود. بازیای که به صورت اپیزودیک عرضه شد و توانست یکی از تاریخسازترین بازیهای ژانر ماجرایی باشد. گیمرها گرافیک منحصر به فرد، گیمپلی دوست داشتنی و حس طنز مطلوب بازی را دوست داشتند و سام و مکس معروف توانستند یکی از موفقترین بازیهای تاریخ تلتیل را رقم بزنند. البته بازی از نقصهای اندکی چون پازلهای بعضا آسان و طراحی تکراری برخی مراحل رنج میبرد اما هیچیک از این موارد سد راه سام و مکس نشد. موفقیتهای حاصل شده تاییدی بر ادامهی ساخت بازیهای این سری بود و تلتیل دنبالههای دیگری را نیز برای این بازی منتشر کرد.
در سال ۲۰۰۷، تلتیل در کنار پیگیری روند ساخت ادامهی سری سام و مکس، مجددا به سراغ CSI رفت و CSI: Hard Evidence را روانهی بازار کرد. این بازی نسبت به نسخهی قبلی خود عملکرد بهتری داشت اما باز هم نتوانست آنطور که باید بدرخشد. در عوض انتشار بازی Sam & Max Beyond Time and Space در نوامبر همان سال توانست باز هم تلتیل را به اوج ببرد. عرضهی اپیزودهای مختلف این بازی از نوامبر ۲۰۰۷ تا آوریل ۲۰۰۸ ادامه داشت و در این بازه محبوبیت فراوانی را برای تلتیل به ارمغان آورد. موفقیتهای این کمپانی در سال ۲۰۰۸ همچنان ادامه داشت و آنها توانستند با عرضهی بازی Strong Bad’s Cool Game for Attractive People باز هم بدرخشند.
اثر فوق در دنیای یک مجموعهی کارتونی اینترنتی به نام Homestar Runner جریان داشت که انتشار اپیزودهای مختلفش از آگوست ۲۰۰۸ تا دسامبر همان سال ادامه داشت. این بازی نیز با استقبال مردم و منتقدین روبرو شد اما افرادی که مجموعهی کارتونی اصلی را ندیده بودند و در ارتباط برقرار کردن با دنیای بازی مشکل داشتند اندکی برآن خرده گرفتند.
اوجگیری سام و مکس و ظهور والاس و گرومیت
آنها حتی ران گیلبرت افسانهای را نیز در تیم خود داشتند. کسی که شخصا در سال ۱۹۹۰ کارگردانی مانکی آیلند اصلی را برعهده داشت
سال ۲۰۰۹ نیز برای این کمپانی سالی پربار بود. آنها بالاخره توانسته بودند امتیاز ساخت بازی در دنیای شخصیتهای محبوب والاس و گرومیت را نیز به دست آورند. این بازی که Wallace & Gromit’s Grand Adventures نام داشت در مارس ۲۰۰۹ عرضه شد و استقبال منتقدان و گیمرها را در پی داشت. شاید مهمترین نکتهی منفی بازی صداپیشهی شخصیت والاس بود که با صدای اصلی او در فیلمها و انیمیشنها تفاوت زیادی داشت.
بازی بعدی آنها در سال ۲۰۰۹ بار دیگر همه را به خاطرات دههی نود میلادی برد. بازیای که قرار بود در دنیای یکی از شاهکارهای تاریخ ژانر ادونچر یعنی The Secret of Monkey Island ساخته شود. آنها حتی ران گیلبرت افسانهای را نیز در تیم خود داشتند. کسی که شخصا در سال ۱۹۹۰ کارگردانی بازی اصلی را برعهده داشت. Tales of Monkey Island، نام این بازی جدید بود که در جولای سال ۲۰۰۹ روانهی بازار شد و تحسین همهگان را برانگیخت.
تلتیل سال ۲۰۰۹ را با عرضهی یک بازی دیگر از سری CSI به پایان رساند. بازیای به نام CSI: Deadly Intent که تنها نکتهی قابل ذکر دربارهی آن این است که نسخهی DS آن چهار مرحلهی ویژه داشت که در نسخههای دیگر یافت نمیشد. نمرات بازی در نسخهی Wii تحسین برانگیز بود اما منتقدان همچنان در دیگر پلتفرمها این بازی را نپذیرفتند.
با آمدن سال ۲۰۱۰، سام و مکس بعدی نیز آماده شد تا تلتیل مجددا به اوج بازگردد. Sam & Max: The Devil’s Playhouse مانند همیشه افتخار آفرین بود و با عرضهاش در آوریل ۲۰۱۰، بازیهای سام و مکس را به سهگانهای بسیار مهم و پر افتخار تبدیل کرد. سام و مکس اکنون یکی از استوارترین سری بازیهایی بود که در یک جهان لایسنس شده ساخته میشد.
کسی نمیداند که چرا تلتیل در سال ۲۰۱۰ باز هم یک بازی دیگر از سری CSI را منتشر کرد. Fatal Conspiracy فقط در یک زمینه موفق بود. این بازی توانست بالاخره تلتیل را متقاعد کند که دست از سر این سری بردارد
پس از این موفقیتهای پی در پی، تلتیل به عنوان یکی از بزرگترین ناشران دنیای بازیهای ادونچر، به نشر بازیهای دیگر استودیوها نیز پرداخت. آنها در سال ۲۰۱۰، وظیفهی انتشار بازی سه اپیزودی Hector: Badge of Carnage را بر عهده گرفتند و از این کار نیز درآمد مطلوبی کسب کردند. Badge of Carnage به خاطر طنز یکتا و طراحی زیبایش به فراوانی مورد استقبال قرار گرفت. تلتیل در سال ۲۰۱۰ برای ساخت بازی Nelson Tethers: Puzzle Agent به سراغ همکاری با انیماتوری با استعداد به نام گراهام آنابل رفت. او که خالق سری کمیکهای Grickle نیز بود کمک کرد تا این بازی نیز به یک ادونچر به یاد ماندنی تبدیل شود. نکتهی جالب این بازی این است که نویسندگان تلتیل برای اولین بار در آن دست به طراحی شخصیتها و دنیایی اختصاصی میزنند و آنها را از مجموعه و یا محصول دیگری قرض نمیگیرند.
کسی نمیداند که چرا تلتیل در سال ۲۰۱۰ باز هم یک بازی دیگر از سری CSI را منتشر کرد. CSI: Fatal Conspiracy نه تنها نسبت به پیشینیان مردود خود برتری نداشت بلکه حتی خرابکاری آنها را نیز تشدید کرد. نیازی به گفتن نیست که دیگر نه گیمرها و نه منتقدان به این بازی روی خوش نشان ندادند. البته Fatal Conspiracy در یک زمینه موفق بود. این بازی توانست بالاخره تلتیل را متقاعد کند که دست از سر این سری بردارد. انتشار Poker Night at the Inventory برای ادونچر سازانی که حالا بسیار مجرب کارکشته شده بودند و برای خودشان میراثی داشتند حکم یک زنگ تفریح را داشت. بازیای که به سبک نخستین اثر تلتیل یک شبیهساز پوکر بود. البته این بازی از نخستین پوکر تلتیل بسیار محبوبتر بود و دلیل آن نیز شخصیتهایی بودند که در مقابل شما به بازی پوکر میپرداختند. شخصیت Heavy از تیم فورترس 2، Strong Bad از بازی Homestar Runner، مکس از سری سام و مکس و تایکو از سری کمیکهای Penny Arcade میهمانان بازی جدید بودند و کمککردند تا بازی کوچک و جمع و جور تلتیل به محبوبیت فراوانی برسد.
تلتیل و هالیوود
تلتیل سال ۲۰۱۰ را با یک سورپرایز بزرگ دیگر به پایان برد. بازی بعدی آنها در دنیای فیلمهای محبوب Back to The Future ساخته میشد و وقایع داستان آن شش ماه پس از اتفاقات سهگانهی اصلی بود. آنها حتی کریستوفر لیوید را نیز در تیم صداپیشهگان داشتند تا او نقش شخصیت خود را درون بازی ایفا کند. این بازی پنج اپیزودی نیز به سرعت محبوبیت و مقبولیت فراوانی یافت و تنها نکتهی منفی آن برخی مشکلات تکنیکی درون بازی بود. سال ۲۰۱۱ تلتیل دومین قسمت از Puzzle Agent و یک بازی ماجرایی بر اساس مجموعهی تلوزیونی Law & Order را روانهی بازار کرد اما مهمترین بازی آنها در این سال، اثری در دنیای معروف استیون اسپیلبرگ یعنی پارک ژوراسیک بود. وقایع داستان این بازی که با نام رسمی Jurassic Park روانهی بازار شد، کمی بعد از دو فیلم اول این مجموعه دنبال میشد. در واقع بازی قرار بود در ماه آوریل عرضه شود اما با چند ماه تاخیر، در نوامبر ۲۰۱۱ عرضه شد و هر چهار اپیزود آن نیز به صورت یکجا در دسترس علاقهمندان قرار گرفت. پاداش تاخیرهای پیاپی این بازی واکنش منفی منتقدان و بازیکنان بود که داستان سطحی و معمولی، کاراکترهای فراموش شدنی و گیمپلی ضعیف بازی را مورد انتقاد قرار دادند. وقتی که کاراکترها و داستان بدترین بخشهای بازی ادونچر شما باشند، شکی نیست که راه را اشتباه رفتهاید!
طلوع معجزهای به نام The Walking Dead
پس از عرضهی نه چندان موفقیت آمیز بازی پارک ژوراسیک، تلتیل باز هم به سراغ Law & Order رفت اما دومین بازی ادونچر آنها با محوریت این مجموعه نیز دردی از دردها دوا نکرد. آنها با مشکلات زیادی روبرو شده بودند و باید از این وضعیت خارج میشدند. تلتیل در سال ۲۰۱۱ از همکاریاش با کمپانی برادان وارنر و قراردادشان برای ساخت دو بازی در دنیاهای سریال تلوزیونی The Walking Dead و سری کمیک Fables خبر داد. این بازیها که قرار بود به صورت اپیزودیک ساخته و عرضه شوند، برای انتشار در سه ماه آخر سال ۲۰۱۱ آماده میشدند؛ اما در نهایت هر یک از آنها در سالهای ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ وارد بازار شد. تلتیل در ابتدا کار روی بازی The Walking Dead را آغاز کرد. آنها در آغاز ساخت بازی از رابرت کرکمن، نویسندهی کمیکهای مردگان متحرک و کمپانی ناشر آنها یعنی Skybound Entertainment درخواست کمک کردند و آنها نیز پذیرفتند تا در ساخت بازی همکاری کنند. کرکمن که پیش از این بازی Strong Bad's Cool Game for Attractive People از تلتیل را بازی کرده بود، میدانست آنها در بازیهایشان بیش از هر چیز به داستان اهمیت میدهند. او معتقد بود تلتیل در درگیر کردن مخاطب خود با داستان بازی مهارت بسیاری دارد. دن کانرز، مدیرعامل کمپانی تلتیل معتقد است همکاری کرکمن با آنها باعث شد نویسندگان بتوانند به سادگی داستان بازی را شکل دهند و کاراکترها را به خوبی طراحی کنند. در واقع یکی از درخواستهایی که کرکمن از تیم سازندهی بازی کرد این بود که در این بازی با کاراکترهای خلق شده در کمیکبوکها کاری نداشته باشند و شخصیتهای جدیدی را خلق کنند. همین باعث شد تا شخصیتهای این بازی از همیشه ماندگار تر طراحی شوند. روند طراحی بازی اصلا ساده نبود. به گفتهی خود رابرت کرکمن، زمانی که او از مراحل اولیهی تولید بازی دیدن کرد اصلا آن را نپسندید. اما پس از گذشت مدتی، هنگامی که نسخهی تقریبا تکمیل شدهی بازی برای او نمایش داده شد واکنشش چنین بود: «خدای من بچهها! شما موفق شدید!»
ایدهی دادن انتخابهای مختلف به بازیکن از سری Mass Effect الهام گرفته شد
بر اساس گفتههای کانرز، تلتیل برای طراحی صحنههای سینمایی پیشرفتهی بازی از آثاری چون Uncharted و Heavy Rain الگو گرفت اما ایدهی دادن انتخابهای مختلف به بازیکن از سری Mass Effect الهام گرفته شد. آنها حتی به جز سریال تلوزیونی The Walking Dead، از مجموعههایی مانند Game of Thrones و Mad Men نیز برای طراحی شخصیتهایشان الگو گرفتند. آنها سیستمی برای انتخاب دیالوگهای مختلف طراحی کردند اما متوجه شدند که استفاده از دیالوگهای درختی ریتم باورپذیری بازی را خدشه دار میکند. به همین خاطر ویژگی گذشت زمان را نیز به بازی اضافه کردند تا دیالوگها طبیعیتر بیان شوند. روند کلی طراحی اپیزودهای بازی بدین شکل بود که در هر بخش، یک نویسنده و یک طراح با یکدیگر روی بازی کار میکردند تا از همبستگی هرچه بیشتر داستان و گیمپلی بازی اطمینان حاصل شود.
کارگردان هنری بازی حتی برای طراحی شخصیت کلمنتاین از دختر کوچک خودش الهام گرفت
The Walking Dead همچنین قرار بود در بخش هنری نیز از زیباترین بازیهای تلتیل باشد. در همین راستا درک ساکایی به عنوان کارگردان هنری بازی انتخاب شد .او سبکی نو را برای گرافیک بازی برگزید و کاراکترهای ماندگار بازی را جان داد. او حتی برای طراحی شخصیت کلمنتاین از دختر کوچک خودش الهام گرفت.
The Walking Dead سرانجام به مراحل پایانی ساخت خود رسید و در آوریل سال ۲۰۱۲ نخستین اپیزود آن وارد بازار شد. انتشار پنج اپیزود این بازی تا نوامبر همان سال به طول انجامید و تلتیلیها در این مدت بهترین روزهای تاریخ این کمپانی را میگذراندند. هر یک از اپیزودهای این بازی همانند گلولهای آتشین بر بازار ویدئوگیم فرود میآمد و تن بازیهای بزرگ و AAA بازار را میلرزاند. هر یک از این اپیزودها، به طور میانگین امتیازی میان ۸۵ تا ۸۹ را کسب کرد و این موفقیتی بینظیر بود.
حتی خود سازندگان بازی نیز نمیتوانستند باور کنند که The Walking Dead توانسته نامهای عظیمی چون دیس آنرد و مس افکت را کنار بزند و جایزهی بهترین بازی سال را تصاحب کند
با انتشار آخرین اپیزود از این بازی، در تمامی محافل از The Walking Dead به عنوان یکی از قدرتمندترین آثار ژانر ماجرایی نام برده میشد. با به پایان رسیدن سال ۲۰۱۲، بازی تلتیل به عنوان یکی از نامزدهای بهترین بازی سال انتخاب شد و با دریافت این جایزه جهان ویدئوگیم را خیره کرد. حتی خود سازندگان بازی نیز نمیتوانستند باور کنند که The Walking Dead توانسته نامهای عظیمی چون Dishonored و مس افکت را کنار بزند و جایزهی بهترین بازی سال را تصاحب کند. عرضهی این بازی بلندترین قلهی افتخار تلتیل بود و پس از آن نه تنها از The Walking Dead به عنوان یکی بهترین بازیهای تاریخ سبک ماجرایی یاد شد، بلکه بسیاری حتی آن را جزو برترین بازیهای تاریخ ویدئوگیم میدانند. شیوهی خاص و یکتای قصه گویی The Walking Dead به همراه درگیرکنندهگی بسیار زیادش به وسیلهی انتخابها و قرار دادن بازیکن در موقعیتهای دشوار، توانست آنچنان بر گیمرهای آن زمان تاثیرگذار باشد که شاید کمتر اثری توانسته بود اینچنین احساساتشان را به بازی بگیرد. The Walking Dead موفقیتی نجومی بود و توانست یک تنه تلتیل را به دورانی جدید ببرد.
تلتیل و دوران نو
پس از عرضهی The Walking Dead و استقبال بی اندازهی گیمرها از آن، این پول بود که به حسابهای خاک گرفتهی مدیران تلتیل تزریق شد. آنها توانستند برای بازیهای بعدی خود نیز برنامه ریزی کنند و حتی تیم خود را تا اندازهی زیادی گسترش دهند. تلتیل پس از مردگان متحرک دورانی جدید را آغاز کرد. دورانی که بازیهایش در آن تغییرات به خصوصی داشتند. اصلیترین ویژگیهای آثار جدید تلتیل را میتوان در اصلهای زیر خلاصه کرد:
- کمرنگ شدن معماها و سایر المانهای گیمپلی
- شباهت بیشتر به سریالهای تلوزیونی
- تمرکز روی انتخابهای مختلف و داستانگویی چند شاخه
- سبک گرافیکی خاص و منحصر به فرد
اگرچه این بازی در مجموع به اندازهی مردگان متحرک موفق نبود اما توانست طرفداران بسیاری پیدا کند. طرفدارانی که حتی گاها آن را از The Walking Dead نیز ارزشمندتر میدانستند
The Wolf Among Us بازی بعدی تلتیل نام داشت. بازیای که بر اساس سری کمیکهای Fables ساخته شده بود و پس از The Walking Dead توانست با داستان زیبا و خاصش بار دیگر نام تلتیل را سر زبانها بیندازد. اگرچه این بازی به اندازهی مردگان متحرک موفق نبود اما توانست طرفداران بسیار زیادی پیدا کند. طرفدارانی که حتی گاها آن را از The Walking Dead نیز ارزشمندتر میدانستند. پس از The Wolf Among Us، تلتیل به سرعت دومین فصل از سری The Walking Dead را آماده و به بازار عرضه کرد. کلمنتاین در این بازی نقش شخصیت اصلی را بر عهده میگرفت و بازیکنان در نقش او شاهد وقایع پس از فصل اول بودند. فصل دوم نیز توانست نمرات خوبی را کسب کند اما هرگز نتوانست همانند فصل اول این بازی یا حتی مانند The Wolf Among Us باشد. از این رو عدهی بسیاری دربارهی آیندهی بازیهای تلتیل نگران شدند. این کمپانی با مردگان متحرک و The Wolf Among Us طرفداران بسیاری را به خود جذب کرد بود اما روند نزولی کیفیت بازیهای آن نگران کننده بود.
سال ۲۰۱۴، تلتیل دو بازی Tales From Borderlands و Game of Thrones را معرفی و عرضه کرد. شاید سبک خاص بازیهای تلتیل برای سریالی چون Game of Thrones مناسب بودند؛ اما از آنجا که مجموعهای مانند Borderlands از هر لحاظ با بازیهای تلتیلی بیگانه بود، عدهی زیادی تردید کردند که نکند تلتیل قرار است زین پس از هر مجموعهای که دم دستش آمد بازی ماجرایی بسازد؟
این تردیدها و نگرانیها زمانی تشدید یافت که دو بازی مذکور حتی از فصل دوم مردگان متحرک نیز ضعیفتر ظاهر شدند (اگرچه به طور کلی هنوز هم بازیهای خوبی بودند). با معرفی Minecraft: Story Mode بود که دیگر همهی گیمرها و طرفداران با یکدیگر همعقیده شدند: تلتیل واقعا مشغول خرابکاری بود. سیاست قرض گرفتن دنیاهای لایسنس شدهی تلتیل قابل تحمل بود اما صرفا تا آنجا که دنیاهای مذکور ارتباط هرچند ناچیزی با ژانر ادونچر و ویژگیهایش داشتند. اما ساختن بازی ادونچر در دنیای ماینکرفت به همگان ثابت کرد که تلتیل در سراشیبی بدی افتاده. هر چند Minecraft: Story Mode بازی سرگرم کنندهای بود اما عرضهاش به بدنامی شدید تلتیل منجر شد.
سال ۲۰۱۶ در حالی آغاز شد که تلتیل وضعیت خوبی نداشت ولی همچنان طرفداران زیادی بازیهای آن را دوست داشتند. اما به جرئت میتوان گفت هیچ بازیای نتوانست به اندازهی The Walking Dead: Michonne ارزشهای آنها را زیر سوال ببرد. عملکرد بسیار ضعیف تک تک اپیزودهای سهگانهی این بازی نمودار نزولی تلتیل را به پایینترین حد رساند و وضعیت حتی از قبل نیز بدتر شد.
تلتیل و همکاری با دی سی و مارول
تلتیل بالاخره توانست امتیاز ساخت بازی در دنیای کمیکهای بتمن را کسب کند
خوشبختانه مذاکرات آنها با کمپانی برادران وارنر به نتیجه رسید و تلتیل بالاخره توانست امتیاز ساخت بازی در دنیای کمیکهای بتمن را کسب کند. Batman: The Telltale Series توانست تا حدی ناکامیهای بازیهای قبلی را جبران کند. طرفداران بار دیگر توانستند طعم یک داستان درگیر کنندهی تلتیلی را بچشند اما باز هم تا رسیدن به The Walking Dead یا The Wolf Among Us فاصلهی زیادی وجود داشت. تلتیل در ماههای اخیر سومین فصل از بازی The Walking Dead را منتشر کرد و با Guardians of the Galaxy: The Telltale Series، سری هم به دنیای کمیکهای مارول زد. فصل دوم از سری Minecraft: Story Mode نیز در روزهای اخیر کامل شد.
پایان تل تیل گیمز
چندی پیش، استودیو تلتیل گیمز با انتشار پیامی، اعلام کرد که به دلیل مشکلات مالی فراوان، مجبور شده ۲۵۰ نفر از نیروهایش را اخراج کند و بازیهای آیندهاش را هم لغو کرده است. بدون شک تلتیل گیمز یکی از مشهورترین استودیوها در زمینه ساخت بازیهای داستانمحور بوده است و تعطیلی آن، به معنی ساخته نشدن بازیهایی مثل فصل دوم The Wolf Among Us خواهد بود. البته در زمان نگارش این مطلب، هنوز آینده دقیقی برای فصل آخر بازی The Walking Dead مشخص نیست و تلتیل گیمز، اعلام کرده که پیشنهادهایی از شرکتهای دیگر دریافت کرده تا این بازی را بهپایان برساند.
حقایق جالب دربارهی تلتیل
- ورود حیوانات به محوطهی اداری تلتیل آزاد است. ماهانه حدود پنجاه و سه سگ از این کمپانی بازدید میکنند!
- تلتیل در سال ۲۰۱۴، از سوی فستکمپانی به عنوان خلاقترین سازنده در صنعت ویدئوگیم انتخاب شد.
- در تلتیل روزانه بیش از ۱۲ گالن قهوه صرف میشود!
- هشتاد و هشت درصد از کارمندان تلتیل طرفدار کامیک بوکها هستند.
- بازی Puzzle Agent تنها ادونچری است که دنیا و کاراکترهایش متعلق به خود کمپانی تلتیل هستند.
- موتور گرافیکی بازیهای تلتیل یعنی Telltale Tool تا سال ۲۰۱۶ از هیچ گونه موتور فیزیکی استفاده نمیکرد. این بدین معناست که حتی اگر شیء سادهای از دست یکی از کاراکترها به زمین میافتاد، سازندگان ناچار بودند این اتفاق را با جزئیات دقیقش انیمیت کنند.
- دیو فنوی و ملیسا هاچیستون، صداپیشهگان دو شخصیت اصلی بازی The Walking Dead، توانستند به بهترین شکل ممکن نقشهای خود را ایفا کنند. به گفتهی سازندگان هر دوی آنها هنگام اجرای دیالوگهای آخرین صحنهی بازی به گریه افتادند.
- تلتیل در حال حاضر ۳۱۰ کارمند دارد.
- این استودیو در شهرستان مارین در ایالت کالیفرنیا واقع شده. کارمندان آن پس از مقدار کمی رانندگی از سنفرانسیسکو به این مکان رسیده و کار خود را آغاز میکنند. تپهای که استودیو روی آن بنا شده چشمانداز بسیار زیبایی دارد و این باعث آرامش و تمرکز بیشتر کارمندان میشود.
آثار تلتیل در نگاهی گذرا
نام بازی | سال عرضه | تعداد اپیزودها |
---|---|---|
Telltale Texas Hold'em | ۲۰۰۵ | ۱ اپیزود |
Bone: Out from Boneville | ۲۰۰۵ | ۱ اپیزود |
CSI: 3 Dimensions of Murder | ۲۰۰۶ | ۵ اپیزود |
Bone: The Great Cow Race | ۲۰۰۶ | ۱ اپیزود |
Sam & Max Save the World | ۲۰۰۶ تا ۲۰۰۷ | ۶ اپیزود |
CSI: Hard Evidence | ۲۰۰۷ | ۵ اپیزود |
Sam & Max Beyond Time and Space | ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۸ | ۵ اپیزود |
Strong Bad's Cool Game for Attractive People | ۲۰۰۸ | ۵ اپیزود |
Wallace & Gromit's Grand Adventures | ۲۰۰۹ | ۴ اپیزود |
Tales of Monkey Island | ۲۰۰۹ | ۵ اپیزود |
CSI: Deadly Intent | ۲۰۰۹ | ۵ اپیزود |
Sam & Max: The Devil's Playhouse | ۲۰۱۰ | ۵ اپیزود |
Nelson Tethers: Puzzle Agent | ۲۰۱۰ | ۱ اپیزود |
CSI: Fatal Conspiracy | ۲۰۱۰ | ۵ اپیزود |
Poker Night at the Inventory | ۲۰۱۰ | ۱ اپیزود |
Back to the Future: The Game | ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۱ | ۵ اپیزود |
Puzzle Agent 2 | ۲۰۱۱ | ۱ اپیزود |
Jurassic Park: The Game | ۲۰۱۱ | ۴ اپیزود |
Law & Order: Legacies | ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۲ | ۷ اپیزود |
The Walking Dead | ۲۰۱۲ | ۵+۱ اپیزود |
Poker Night 2 | ۲۰۱۳ | ۱ اپیزود |
The Wolf Among Us | ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۴ | ۵ اپیزود |
The Walking Dead: Season Two | ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۴ | ۵ اپیزود |
Tales from the Borderlands | ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۵ | ۵ اپیزود |
Game of Thrones | ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۵ | ۶ اپیزود |
Minecraft: Story Mode | ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۶ | ۸ اپیزود |
The Walking Dead: Michonne | ۲۰۱۶ | ۳ اپیزود |
Batman: The Telltale Series | ۲۰۱۶ | ۵ اپیزود |
The Walking Dead: A New Frontier | ۲۰۱۷ | ۵ اپیزود |
Guardians of the Galaxy: The Telltale Series | ۲۰۱۷ | ۵ اپیزود |
Minecraft: Story Mode – Season Two | ۲۰۱۷ | ۵ اپیزود |
Batman: The Enemy Within | ۲۰۱۷ تا ۲۰۱۸ | ۵ اپیزود |
The Walking Dead Collection | ۲۰۱۷ | ۱۹ اپیزود |
The Walking Dead: The Final Season | ۲۰۱۸ | نامشخص |
The Wolf Among Us: Season Two | ۲۰۱۸ | نامشخص |
Game of Thrones: Season Two | نامشخص | نامشخص |
بروزرسانی: این مطلب در تاریخ ۳ مهر بروزرسانی شده است.