معرفی شخصیت تانوس، تایتان دیوانه
اسم کامل شخصیتی که در این مطلب معرفی میکنیم، تانوس است. به احتمال زیاد این اسم از نام θάνατος (تاناتوس) که یک کلمه مصری برای مرگ محسوب میشود، گرفته شده است. اترنال بودن تانوس بههمراه ژن دویانتها باعث شده که او بسیار منحصر بهفرد و فوقالعاده قدرتمند شود. گفته شده که حتی او در میان همنوعان خودش هم بسیار خاص است. چیزی که درباره تانوس اهمیت بالاتری نسبت به بقیه مسائل دارد، علاقهای است که از طرف او به «بانوی مرگ» وجود دارد. افراد بسیار کمی میتوانند با هوش، قدرت و جاهطلبی او برای قدرت برابری کنند. تانوس تا به امروز Cosmic Cube، Infinity Gauntlet و حتی Heart of the Universe را در اختیار خود داشته است. پیش از این، تانوس در چند مورد از آثار سینمایی دنیای سینمایی مارول حضور داشته که از میان آنها میتوان به فیلم Avengers: Age of Ultron (انتقام جویان: عصر اولتران) که در سال ۲۰۱۵ اکران شد، اشاره کرد. همانطور که قطعا تا به امروز متوجه شدید، کاراکتر تانوس، شخصیت شرور اصلی اثر بعدی و فوقالعاده مورد انتظار دنیای سینمایی مارول، یعنی فیلم Avengers: Infinity War (انتقام جویان: جنگ بینهایت) است که برای اکران در همین ماه و در تاریخ ۲۵ آوریل (۵ اردیبهشت) تنظیم شده است. حال ما هم همین موضوع را بهانه قرار دادیم تا به معرفی این شخصیت نسبتا محبوب برویم.
او فرزند دو جاودان به نامهای عالارس (مِنتور اترنالها) و سوی-سان است. تانوس در هنگام تولد، در معرض ژن دویانت قرار گرفت. همین موضوع باعث شد که او تبدیل به چیزی شبیه به یک «جهش یافته» در میان تایتانیها (ششمین قمر زحل) شد. همان موقع بود که پوست او به رنگ بنفش تغییر کرد و تقریبا شبیه دویانتها شد. از همان زمان قدرتها و تواناییهای فیزیکی او به قدری زیاد شد که از بقیه تایتانها هم فراتر رفت. این جهش علاوه بر اضافه کردن قدرتهای جدید، قدرتهایی را هم که او بهعنوان یکی از فرزندان اترنال بهدست آورده بود، تکمیل کرد. تانوس به مرور زمان تبدیل به قدرتمندترین فرد در میان تایتانها شد.
با اینکه تانوس ظاهر متفاوتی داشت و حتی مادر او در ابتدا به کشتن او نزدیک شده بود، اما پدرش بهشدت او را دوست داشته و از همان ابتدا به او افتخار میکرد
اگرچه تانوس هیچ بدرفتاریای از سمت خانواده خود ندید، اما اغلب اوقات بهدلیل ظاهر متفاوت و قدرتهای بسیار زیادی که داشت، از سمت همتایان و دوستان تایتانیاش بدرفتاری میدید و بهنوعی به همین علت همیشه از آنها دوری میکرد. برادر او یعنی اروس، همیشه از بچگی با تانوس بازی میکرد و مراقب او بود تا اینکه در نهایت پدرش بهعنوان رهبر تمامی مردم تایتان انتخاب شد. اروس در تمام طول مدت جوانیاش، مورد توجه و علاقه میان دوستان و اعضای خانوادهاش قرار میگرفت و بهنوعی میتوان گفت که فرد محبوبتری نسبت به تانوس بود. از آنجایی که تانوس تمام مدت زخم این طرد شدن را میچشید، تصمیم گرفت که آرامش و هدف خود را در چیزهای دیگری پیدا کند. در یک روز سرنوشتساز، در یک معبد فراموششده زیرزمینی، تانوس جوان با بانوی مرگ آشنا و همصحبت شد.
دهها سال گذشت و رابطه میان تانوس و بانوی مرگ بزرگتر و قویتر شد تا اینکه در نهایت عشقی تاریک و ممنوعه در آن جوانه زد. با کمک دث، تانوس محکمتر و بسیار قویتر از قبل شد. او توانست بهخوبی در زمینه هنرهای سیاه که مدت بسیار طولانیای در تایتان ممنوع بود، توانایی بسیار زیادی پیدا کند. او به تانوس آموخت که دانش، قدرت است و قدرت، همه چیز است.
با آشکار شدن فعالیتهای سرکشانه تانوس، تغییرات بزرگ آشکار او و همچنین شورشی که علیه پدرش یعنی منتور به راه انداخته بود، باعث شد که تبعید او، آنچنان هم دور از انتظار نباشد. زمانی که پدر تانوس متوجه شد که او آزمایشات مختلف هنر سیاه ممنوعه را انجام میدهد، او را از تایتان تبعید کرد. این مورد جدید هم باعث شد که نفرت او بیشتر از قبل شود و در مدت انزوای بسیار طولانی خود بهشدت تلاش کرد تا با استفاده از عرفان، مدیتیشن و علوم زیستی، بتواند دانش، مهارت و قدرت بسیار بیشتری نسبت به قبل به دست بیاورد.
از آنجایی که تانوس در این مدت طولانی توانست از هر نظری نسبت به دیگر اترنالها تا حد بسیار زیادی پیشی بگیرد، تصمیم گرفت که دوباره به تایتان بازگردد و قدرت جدید خود را به آنها نشان دهد. تانوس باری دیگر به سرزمین خود بازگشت اما نه آنطور که پدرش انتظارش را بعد از مجازات کردنش داشت. پدرش توقع داشت که بعد از مدت طولانیای، تانوس بازگردد و ضمن ابراز پشیمانی، عیبهای خود را جبران کند اما در عوض او بهوسیله یک اسلحه هستهای، حین اینکه دور تایتان میچرخید، به این سیاره حمله کرد. از آنجایی که تانوس برای انجام این کار و خالی کردن عصبانیتش عجله زیادی داشت، در محاسبات خود در رابطه با قدرت دفاعی تایتان اشتباه کرد و به همین دلیل، برخیها توانستند از این حمله جان سالم به در ببرند. با این حال، از میان هزاران نفری که ساکن این سرزمین بودند، تنها تعداد انگشت شماری توانستند از آن یورش زنده بمانند. بهطور کاملا اتفاقی، در زمان حمله تانوس به تایتان، برادر و پدر او در آنجا حضور نداشتند. چیزی که در این حمله باعث پشیمانی تانوس شد، حضور مادرش در تایتان بود؛ او در آنجا مانده بود تا بهعنوان یکی از اعضای خانواده، همراه تانوس باشد. بعد از پایان یافتن این حمله، تانوس باقی مانده تایتان را رها کرد و دوباره به فضا بازگشت. تانوس در طی این زمان در کهکشان، جهانهای زیادی را فتح و غارت کرد و منابع وسیعی از جمله دسته بزرگی از پیروان، تکنولوژی، اسلحهها و سفینه فضایی را بهدست آورد.
در این برهه از زمان، کرونوس، پدر منتور و همچنین زیورس، تصمیم گرفت درباره اقداماتی که تانوس انجام داده بود و امکان داشت بیش از این فراتر برود، کاری انجام دهد. منتور از پدر خود درخواست کرد که دست نگه دارد زیرا تصور میکرد که خودشان میتوانند از پس تانوس بربیایند و از رخ دادن تراژدیهای بیشتر جلوگیری کنند. به این ترتیب، کرونوس شخصیت درکس د دسترویر را خلق کرد تا مراقب تانوس باشد. کرنوس میدانست که او در آینده تبدیل به «تایتان دیوانه» میشود. کرنوس، یک ماموریت منحصر بهفرد به درکس داد تا به دنبال تانوس بگردد و تمامی طرحهای آینده او را متوقف کند. قرار بود درکس نیروی کیهانیای بشود که بهعنوان یک مانع، مقابل تانوس بایستد. درکس براساس وظیفهای که به او محول شده بود، تایتان دیوانه را در یک سیاره بسیار دور ملاقات کرد. بعد از مدتی این دو موجود قدرتمند، وارد یک مبارزه فیزیکی فوقالعاده خشن شدند. این مبارزه باعث شد که چشمانداز بههم بریزد و بهطور کل سیاره هم نابود شود. با این حال، همچنان این دو موجود قوی در میان آوارهها مبارزه میکردند. متاسفانه این انفجار سیارهای باعث شد که درکس کمی ناتوان شود و تانوس که هنوز هوشیار بود، او را بهسرعت گرفت و زندانی کرد.
به همین منظور، از آنجایی که تانوس به زمین علاقهمند شده بود، نوچههای خود یعنی برادران خونی (Blood Brothers) را به زمین فرستاد تا آنجا را بررسی و موانع بالقوهای را که از جاهطلبی او جلوگیری میکنند شناسایی کنند. از قضا، یکی از این موانع، مرد آهنی بود. در همین زمان بود که درکس در زندان کیهانیای بیدار شد و دریافت که تانوس چه برنامههای خطرناکی را برای آینده تنظیم کرده است. بههمین منظور او تمام تلاشش را کرد تا از طریق قدرت تلپاتی خود، به مرد آهنی درباره خطری که سیاره او را تهدید میکند، هشدار دهد. او در میان صحبتهای خود، به سابقه خشونتبار این تایتان هم اشاره کرد. با این حال، این پیام خیلی دیر به زمین رسید و پیش از اینکه تونی استارک بتواند تماس درکس را دریافت کند، توسط برادران خونی دستگیر شد. برادران خونی بهسرعت تونی را خدمت تانوس بردند. در طی این زمان، تونی نقشه فراری برای خود کشید و برادران خونی را در شرایط غیرمنتظرهای قرار داد. اگرچه او خودش بهتنهایی میتوانست از پس این دو موجود بربیاید، اما تانوس از این قضیه باخبر شد و مداخله کرد.
به محض ورود تانوس به محل مبارزه، تونی تنها با یک ضربه او نقش زمین شد و او توانست با پاشنه پای خود دستکش فلزی دور دستان تونی را له کند. جالب است بدانید که منتور در تمام این مدت مشغول تماشای پسرش بود و با پرتاب انرژی نامعلومی بهسمت تانوس، باعث شد که بهطور همزمان هم تونی نجات پیدا کرد و هم درکس از زندان آزاد شد. در همین لحظه قهرمانانی به این سرزمین رسیدند و بعد از شکست دادن تعداد بسیار زیادی از نیروهای زرهپوش تانوس، بهسراغ خود او رفتند. این قهرمانان بعد از حمله با کمال تعجب متوجه شدند موجودی که به آن حمله کردند تنها یک ربات است که تانوس با قرار دادن او بر سر راه آنها قصد داشت که سرشان را گرم کند و بعد هم با انفجار او، آنها را از بین ببرد. تانوس با انجام این کار قصد داشت آنها را مجبور به عقبنشینی کند. منتور که حجم خطر را تشخیص داده بود، به قهرمانان خود اخطار و دستور داد که قبل از رخ دادن انفجار، سریع خود را به یک محل امن برسانند. بعد از این مبارزه، اگرچه قلعه تانوس کاملا از بین رفت اما دیگر جای او مخفی بود و هیچکس از محل دقیق او خبر نداشت.
درست از همان ابتدا، تانوس به دنبال این بود که قدرتهای خود را افزایش دهد یا پیشرفته کند تا بتواند هم در موارد شخصی از آنها استفاده کند و هم بهعنوان مجازاتی در مقابل دشمنان خود بهکار ببرد. تانوس همیشه بهدنبال قدرتهای بیشتری میگردد و تمام تلاش او فقط بهاین خاطر است که دوست دارد در نظر بانوی مرگ ارزشمند باشد. او در چندین فرصت مختلف پیروز میدان بود اما اغلب اوقات، بهطور مداوم شکست میخورد. در اغلب موارد، بهطور مثال در رابطه با مکعب کیهانی، دستکش آهنی بینهایت و همچنین داستانی که در کتاب کمیک Marvel: The End بیان شد، همگی آنها نتیجه ساختار روانیای است که در تانوس وجود دارد. در لحظات بحرانی این مبارزات، تانوس روزنهای از ناخودآگاه خود را به سمت دشمنانش باز میکند و این باور غلط به او القا میشود که او شایسته قدرتی که آرزوی آن را دارد، نیست. اغلب اوقات هم این موضوع توسط آدام وارلاک اتفاق میافتد؛ کسی که از طریق سنگ روح، توانسته ارتباطی با تانوس پیدا کند.
تانوس توسط جیم استارلین خلق شد. او اولین بار در شماره ۵۵ سری کتاب کمیک Iron Man Vol.1 در سال ۱۹۷۳ ظاهر شد. این شخصیت در ابتدا بهعنوان یک دانشمند کیهانی، براساس شخصیت جهان چهارم (Fourth World) جک کربی یعنی مترون خلق شده بود. بعد از مدتی استارلین ظاهر و حس و حال تانوس را تغییر داد زیرا یکی از افراد نزدیک به او گفته بود: «اگر قرار است از شخصیتهای New Gods کپی برداری کنی، چرا عضو جالبتر و بهتر از همه را انتخاب نمیکنی؟»
- مکعب کیهانی:
همانطور که بالاتر اشاره شد، تانوس اولین بار در شماره ۵۵ سری کتاب کمیک Iron Man Vol.1 در سال ۱۹۷۳ بهعنوان یک ستمگر بین کهکشانی که حرص غیرقابل کنترلی نسبت به قدرت مطلق داشت، ظاهر شد. جالب است بدانید که شماره ۹۰ کتاب کمیک Iron Man Vl 1، تانوس تقریبا بهعنوان قادر مطلق خطاب شد.
در داستان این قسمت، تانوس به زمین آمد تا مکعب کیهانی را پیدا کند. او در آن زمان حاکم تایتان شده بود و ارتشی از سربازانی داشت که از سیارههای مختلف طرد شده بودند و توسط تانوس در این ارتش استخدام شدند تا هدف او را تحقق ببخشند. او در آن زمان با برادران خونی، کنترلگر و همچنین چندین اسکرال رده پایین، متحد شده بود. اولین قهرمانی که به جنگ با تانوس آمد، همان شخصیت درکس د دسترویر بود که در همان مبارزه اول شکست خورد. بعد از مدتی، تانوس توسط درکس و مرد آهنی مورد حمله قرار گرفت اما درست زمانی که این دو قهرمان، تانوس را نابود کردند متوجه شدند که او فقط یک ربات بود و تانوس اصلی جای دیگری پنهان شده است.
بعد از مدتی تانوس توسط شخصیت تینگ و کاپیتان مارول مورد حمله قرار گرفت. در این مبارزه، تینگ تنها با تلنگر یکی از انگشتان تانوس، از مبارزه حذف شد. از طرف دیگر، کاپیتان مارول، بهوسیله تانوس به ریک جونز تبدیل شد. بعد از مدت کوتاهی و در داستان شماره ۲۷ کتاب کمیک Captain Marvel Vol 1 شاهد این بودیم که تانوس توانست اطلاعات مهمی در رابطه با مکان مکعب کیهانی بهدست بیاورد. بعد از گذشت دو شماره، تانوس بالاخره موفق به پیدا کردن و بهدست آوردن مکعب شد. او بالافاصله این مکعب را مورد اتفاده قرار داد و منتور و اروس را زندانی کرد. همچنین تانوس با استفاده از این مکعب، متحد خود یعنی کنترلگر را هم بهقتل رساند.
تانوس بهخاطر علاقه و وسواسی که نسبت به بانوی مرگ داشت، در برههای از زمان تصمیم گرفت که زمین را بهعنوان هدیه به او تقدیم کند. او با استفاده از تلهپورت به زمین آمد و انتقام جویان بیدفاع را اسیر کرد. تانوس به آنها ارتش بزرگ و قدرتمند خود را نشان داد و اعلام کرد که توانسته کرونوس را هم شکست دهد. با این حال، از آنجایی که مار-ول به ریک جونز تبدیل شده بود، توانست اعضای انتقام جویان را آزاد کند. روشهای مختلفی که تانوس برای نمایش قدرت خود استفاده میکرد باعث شد که تغییراتی در کهکشان ایجاد شود. همین موضوع موجب شد تا تانوس مکعب کیهانی را هم از دست بدهد. بدون این مکعب، تانوس توانست افرادی مانند استارفاکس، مرد آهنی، دسترویر، کاپیتان مارول و موندراگون را شکست دهد. بعد از این مبارزات او دوباره مکعب را بهدست آورد و با استفاده از آن، دوباره خود را تبدیل به خدا کرد.
در آن زمان تانوس تبدیل به بزرگترین دشمن شد اما دسترویر همچنان به او حمله میکرد. اگرچه کاپیتان مارول مکعب کیهانی را پیدا کرد، اما متوجه شد که مکعب خالی و تمام انرژی آن توسط تانوس بیرون کشیده شده است. تانوس هیولای فلزیای ساخت که به مبارزه با مرد آهنی و کاپیتان مارول برود. زمانی که کاپیتان مارول دوباره به ریک جونز تبدیل شد، این هیولای فلزی دست از مبارزه برداشت. ریک جونز، به تانوس پیشنهاد داد که بدون استفاده از قدرتهای خداگونهاش با او مبارزه کند. تانوس با این پیشنهاد کاپیتان مارول موافقت کرد و بهسرعت او را شکست داد. تانوس دوباره مورد حمله دسترویر قرار گرفت که باری دیگر شکست خورد اما در طی همین زمان، کاپیتان مارول به سراغ مکعب رفت، آن را شکست و قدرتهای تانوس را از بین برد. بعد از این صحنه، ما شاهد حضور دث بودیم که در حال خندیدن به آنها است.
- قدرت وارلاک:
در برههای از زمان، همتای آدام وارلاک یعنی مِیگس، به واقعیت ما آمد تا مطمئن شود وارلاک درست به همان فردی تبدیل شده که قرار بود باشد. بعد از مدتی مشخص شد میگس خبیث که «قهرمان زندگی» محسوب میشود، خلق شده تا «قهرمان مرگ» را شکست دهد که به نظر میرسد منظور آنها تانوس بوده است. تانوس در کشتی میگس ظاهر شد، در حالی که آدام وارلاک و بقیه دوستانش هم بهشدت در تلاش بودند تا مقابل میگس بایستند و او را از ارائه پیشنهاد همدستی و شراکت منصرف کنند. پیش از آنکه آدام وارلاک فرصت کند که دلیل اصلیِ اینکه چرا تانوس به او کمک میکند را سوال کند، توسط ۲۵ هزار بلک نایت (Black Knights) مورد حمله قرار گرفتند؛ حملهای که تانوس، آدام وارلاک و گامورا با کمک هم بهسرعت آن را دفع کردند.
از آنجایی که شکست دادن و کشتن میگس از اولویتهای تانوس محسوب میشود و نسبت به آن حساسیت زیادی دارد، حاضر به استفاده از ماشین زمان و حتی کمک آدام وارلاک شد
تانوس برای وارلاک توضیح داد که چرا تا به آن لحظه به میگس کمک میکرده است. دلیل تانوس این بود که او به سنگ روح نیاز داشت تا بتواند در آینده از آن استفاده کند. تانوس توضیح داد که ترجیح میدهد با خود وارلاک مبارزه کند تا همتای خداگونهی او. بعد از این مکالمه، تانوس ماشین زمانی را که ساخته بود به وارلاک نشان داد. بعد از مدت کوتاهی، تانوس و وارلاک در کشتی میگس، مورد حمله خود او و پیروانش قرار گرفتند. در نهایت تانوس طوری وارلاک را کنترل کرد که او قدرت سنگ روح را آزاد کند. در نتیجه، این انرژی توانست کل ارتش دشمن را نابود کند. در مرحله بعد تانوس برای وارلاک توضیح داد که چگونه از بین بردن میگس، از اولویتهای او محسوب میشود. این موضوع تنها زمانی به حقیقت تبدیل میشود که وارلاک به گذشته رفته و از خلقت میگس جلوگیری کند.
وارلاک از ماشین زمان استفاده کرد و به زمانی بازگشت که نه تنها میگس هنوز به این حجم از قدرت دست پیدا نکرده بود، بلکه به زمانی رفت که او هنوز خلق نشده بود. وارلاک به هر کاری دست زد تا از واقعیتی که میگس خلق شده جلوگیری کند و مانع از بهوجود آمدن چنین فردی شود. از طرف دیگر هم تانوس درگیر مبارزه خود با قدرتهای خداگونه میگس بود. درست زمانی که وارلاک توانست وظیفه خود را انجام دهد، میگس در این مبارزه شکست خورد و بهسادگی از صفحه روزگار محو شد. در پی این اتفاق، تانوس هم تمامی قدرتهای نهفته در سنگ روح آدام وارلاک را جذب کرد تا بتواند اهداف پلید خود را محقق کند.
- تهدید نهایی:
داستان این بخش، درست بعد از اتمام خط داستانی «قدرت وارلاک» اتفاق میافتد. در این زمان دیگر تانوس تمامی قدرتهای نهفته در سنگ روح وارلاک را جمعآوری کرده بود و همچین قصد داشت در طی مبارزهای، تمامی سنگهای بینهایت دیگر را پیدا و انرژیهای آنها را هم جذب کند. در برنامه خود، تانوس قصد داشت بعد از جمعآوری تمامی انرژیها، آنها را با هم ترکیب و تبدیل به سنگی کند که قدرت نابود کردن تمامی ستارگان را به او اعطا میکند. او تصمیم داشت از این کانون پر انرژی استفاده کند تا تمامی ستارگان جهان را از بین ببرد.
در همین حین گامورا از برنامههای پلید تانوس باخبر شد و قصد داشت که به آدام وارلاک هشدار دهد اما در میان راه، توسط دشمن کینهای تانوس یعنی درکس د دسترویر، کشته شد. در همین برهه از زمان، شخصیت «Pip the Troll» نزد تانوس رفت و باور داشت که هنوز آنها با هم دوست و متحد هستند. او امید داشت که در این مکالمه بتواند از کمک تانوس استفاده کند و محل وارلاک را بیابد. تانوس از این قضیه بو برد و به همین منظور ذهن او را پاک کرد و بدن نیمه جانش را در جایی برای وارلاک گذاشت تا بعدا او را پیدا کند.
زمانی که کشتی تانوس آماده شد، او خود را برای سفرش آماده کرد تا به سراغ نابود کردن ستارهها برود. در همین حین موندراگون از طریق قدرت تلپاتی خود پیامی برای اعضای تیم انتقام جویان فرستاد تا به او در متوقف کردن تانوس، یاری برسانند. ما در شماره ۲ سری کتاب کمیک Marvel Two In One Annual شاهد این هستیم که انتقام جویان به مبارزه با تانوس آمدند اما بهخاطر ارتش و کشتی پیشرفتهای که او داشت، این تیم بهسرعت شکست خوردند. بعد از مدت کوتاهی تانوس باری دیگر مورد حمله تینگ و اسپایدرمن قرار گرفت. تینگ که بهسرعت شکست خورد اما اسپایدرمن که توسط Lord Order و Master Chaos هدایت میشد، توانست مرکز کنترل زندان انرژی که انتقام جویان در آن قرار داشتند را پیدا و نابود کند. همین موضوع باعث شد که انتقام جویان بتوانند بهراحتی فرار کنند. برخی از آنها توسط افراد تانوس متوقف شدند در حالی که تینگ و ثور، باری دیگر به مبارزه با تانوس رفتند و در نهایت شکست خوردند. بعد از این ماجرا، اسپایدرمن دوباره موفق شد که سنگ روح را پیدا کند که در یک پوشش شیشهای قرار گرفته بود. اسپایدرمن این محفظه شیشهای را شکست و توانست روح آدام وارلاک را آزاد کند. از طرف دیگر هم انرژیهای آزاد شده از این سنگ باعث شد که تانوس تبدیل به سنگ شود.
- میراث تانوس:
بعد از اینکه درکس متوجه شد که تانوس تبدیل به سنگ شده، کاپیتان مارول را سرزنش کرد و بسیار عصبانی شد. او این احساس را داشت که تنها هدف زندگیاش توسط این جنگجوی نژاد کری از بین رفته است. درکس، کاپیتان مارول را پیدا کرد و با او وارد مبارزه شد.
درکس از همان ابتدا از دشمنان خونی تانوس محسوب میشد و حاضر بود برای تحقق یافتن تنها هدف زندگیاش، حتی جان خود را هم فدا کند
مدت خیلی کوتاهی بعد، ISAAC، کامپیوتر زنده تایتان، آنها را به تایتان فراخواند و به آنها گفت که رهبر سابق آنها یعنی همان تانوس، قصد دارد به تایتان حمله کند. در آن زمان، این موضوع در واقع یک تله بود. پیش از اینکه تانوس بمیرد، ISAAC را برنامه ریزی کرد تا برنامه مهم و بزرگ او را ادامه دهد. خیلی زود کاپیتان مارول و درکس متوجه شدند که در واقع ISAAC دشمن آنها است و تانوس به واسطه این کامپیوتر از حمامهای تایتان استفاده کرد تا خدمتکاران جدیدی مثل Chaos، Stellarax، Elysius یا Lord Gaea را به زندگی بیاورد. آنها تصمیم گرفتند اروس و منتور که زندگیشان در خطر بود را نجات دهند و با کمک الیسیوس که به ISAAC خیانت کرد، موفق شدند آنها را آزاد کنند. بعد از مدتی مشخص شد که Stellarax هم یک خائن است و قصد دارد بعد از فتح زمین، به تایتان بازگشته و این سرزمین را به همراه ISAAC تسخیر کند.
بعد از یک مبارزه بسیار بزرگ، کاپیتان مارول بعد از اینکه جان درکس را نجات داد، تقریبا جان خود را فدا کرد تا آیزاک را شکست دهد. بعد از این مبارزه هم درکس تصمیم گرفت که نابود کننده بودن را کنار گذاشته و راه خلق کردن را در پیش بگیرد. تانوس و میراث او دیگر هیچ خطری برای هیچکس نداشت زیرا در آخرین برنامهاش، تمامی آنها تا حد بسیار زیادی کاهش یافتند. با این حال، تانوس هنوز هم ستایشگران خود را داشت. حتی برخی از آنها بدن سنگ شدهی تانوس را به محل مقدسی بردند و مدام برای او دعا میکردند که دوباره احیا و قیام کند.
- مرگ کاپیتان مارول:
زمانی که کاپیتان مارول به کما رفت، تانوس به روش خود به او خوش آمدگویی کرد و به او گفت که او همیشه بزرگترین دشمنش محسوب میشد و مرگ او یک افتخار است. براساس گفتههای تایتان دیوانه، بیماری روش مناسبی برای مرگ مار-ول نیست. به همین دلیل، تانوس پیشنهاد آخرین مبارزه باشکوه را به او داد. در نهایت بعد از این مبارزه دث ظاهر شد و جان مار-ول را گرفت. به همین منظور تانوس به او گفت که دست دث را بگیرد و به او اجازه دهد تا راهنمایی برای آغاز کاری دیگر برای او باشد.
- تلاش تانوس و دستکش آهنی بینهایت:
برای تایتان سیاهدلی مانند تانوس، دستکش آهنی بینهایت همانند جام مقدس حضرت عیسی بود؛ جایزهای نهایی که بیش از هرچیزی، طمع بهدست آوردن آن را داشت. اگرچه او پیش از این دستکش، سنگهای قدرتی را بهدست آورده بود اما هنوز نمیدانست که چگونه باید بهطرز مناسبی از آنها استفاده کند. جالب است بدانید که این خود تانوس بود که نام «سنگهای بینهایت» را روی این سنگهای قدرتمند گذاشت.
بعد از مدتی او تبدیل به قادر مطلق شد و کنترل تمامی جنبههای زمان، فضا، قدرت، واقعیت، ذهن و روح را بهدست آورد. بهدست آوردن قدرت عالی و بسیار زیاد، یعنی آغاز کابوسی سیاه برای کل جهان. در این برهه زمانی، کل جهان به پایان خود یا آرماگدون نزدیک میشد. این اتفاق توسط آدام وارلاک هدایت و کنترل میشود. در این زمان، تمامی ابرقهرمانان جهان تیمی تشکیل دادند تا با تمام وجود تلاش کنند که نقشه دیوانهوار این موجود شرور را از بین ببرند. اگر قهرمانان در این وظیفه خود شکست بخورند، خدایان شبه ستارهای جهان وظیفه دارند که در این مبارزه پا پیش بگذارند و دخالت کنند. حال این سوال بهوجود میآید که در این درگیری کیهانی بسیار بزرگ، آیا کسی هم پیروز میدان خواهد شد؟ آیا کسی نجات پیدا خواهد کرد؟
هر کدام از این سنگها، بهطور جداگانه مالکیت کامل را به کاربر خود اعطا میکند. بهطور خلاصه اینگونه میتوان گفت که صاحب این سنگها، با قدرتی که به او اعطا میشود، میتواند جهانهایی را به همراه تمامی موجودات ساکن در آن تخریب کند و دوباره تمامی آنها را بهوجود بیاورد. او برای بهدست آوردن تک تک این سنگهای بینهایت، نقشههایی کشید تا آنها را از دست صاحبان خود بگیرد و جمعآوری کند. هر کدام از صاحبان این سنگها، تبدیل به «Elder of The Universe» شده بودند؛ تنها بازمانده یکی از اولین نژادهای هوشمند از زمان انفجار بزرگ. هر کدام از آنها ویژگیای داشتند که تقریبا آنها را تبدیل به موجودات جاویدان کرده بود. در این میان، تنها موجودی که نسبت به بقیه تفاوت داشت، «In-Betweener» بود که سنگ روح را در اختیار داشت. تانوس با استفاده از روشهای مختلف حلیهگری، قدرت، سرعت و توانایی نفوذ خود، توانست سنگهای قدرتمند را از تک تک «Elders of the Universe» بگیرد و آنها را در دستکش آهنی خود جاگذاری کند. این اتفاقات در کتاب کمیک The Thanos Quest که دو شماره بیشتر نداشت، بازگو شد.
درکس و سیلور سِرفِر با کمک هم سعی داشتند با تانوس مبارزه کنند که بهراحتی هم شکست خوردند. تانوس این دو مبارز را به جهان روح فرستاد که آنها در آنجا با وارلاک، پیپ و گامورا روبهرو شدند. در آن دنیا اتفاقاتی رخ داد که باعث شد آنها خیلی زود به زندگی بازگردند. وارلاک این دو را در خارج از جهان روح کمک کرد. از آنجایی که دیگر دستکش آهنی بینهایت در دست تانوس بود، او سعی کرد که باری دیگر خود را به تمام جهان معرفی کند. او مفیستو را بهعنوان خادم خود استخدام کرد و برای تحت تاثیر قرار دادن و خوشحال کردن عشق زندگی خود یعنی بانوی مرگ، با یک حرکت انگشت خود، نیمی از کل جهان را از بین برد. برای بیشتر متاثر کردن دث، تانوس برادر خود یعنی استارفاکس و نبیولا را که به سختی زنده بودند، دزدید و به طرز بسیار بدی آنها را شکنجه کرد. بعد از مدت کوتاهی مشخص شد که این کارهای تانوس، دث را اصلا متاثر نکرده است. تانوس بهشدت از این موضوع عصبانی شده بود و همین خشم او باعث ایجاد یک شوک ویران کننده بسیار بزرگ در سراسر جهان شد. همزمان که تانوس سعی در متاثر و آرام کردن عشق زندگیاش یعنی دث داشت، زندگی جدیدی هم خلق کرد که تراکسیا نام داشت و تبدیل به عشق جدید او شد.
در همین برهه از زمان، آدام وارلاک هم سعی کرد اعضای باقی مانده ابرقهرمانان روی زمین (بهعلاوه دکتر دوم) را جمعآوری کند تا تانوس را نابود کنند. او خود و سیلور سرفر را در لیست ذخیره گذاشت و کاپیتان آمریکا و بقیه را به میدان فرستاد تا زیر نظر خود کاپیتان، با تانوس مبارزه کنند. تانوس نیروهای وارلاک را قتل عام کرد اما هنوز حواسش پرت تحت تاثیر قرار دادن بانوی مرگ بود به همین دلیل وارلاک توانست به برنامه اصلی خود برسد؛ طبق این نقشه، قرار بود سرفر بهسرعت به سمت دستکش آهنی بینهایت تانوس برود و آن را از او بدزدد که تقریبا هم این نقشه عملی شد. بعد از این جریان او متوجه حماقت خود شد و این اتفاق زمانی رخ داد که حمله بعدی و مبارزهای که تمامی موجودات کیهانی در آن حضور داشتند، آغاز شده بود. حتی قدرتهای بزرگ جهان (اترنیتی و خواهرش اینفینیتی، Lord Chaos و Master Order، گالاکتوس و غیره) هم نتوانستند او را تسلیم خود کنند. جالب است بدانید که قدرت تانوس حتی از بانوی مرگ که خود قدرت عالی جهان بود هم سبقت گرفت. همین موضوع دث را عصبانی کرد و مورد حمله او هم قرار گرفت.
جالب است بدانید که حملههای مکرر قهرمانهای کل جهان نبود که در نهایت موجب شکست و فروپاشی تانوس شد بلکه خود و غرور بیش از اندازهاش موجب رخ دادن این اتفاق بود. تانوس یکبار دیگر از قدرتهای خود استفاده کرد تا تبدیل به اولین و بزرگترین موجود در دنیا شود. او فرم فیزیکی خود را ترک کرد و همزمان با اینکه همانند قبل قدرت نداشت و بهعبارتی بیجسم بود، نبیولا دستکش آهنی را برداشت و هر کاری که او کرده بود را به حالت قبل بازگرداند؛ تراکسیا را کشت و قهرمانهای قتل عام شده را دوباره به زندگی بازگرداند.
تانوس تقریبا در بخش زیادی از زندگی خود همیشه بهدنبال رسیدن به درجات عالی قدرت و همچنین دانشهای بیشتر بود اما در عین حال همیشه حس میکرد که لیاقت بالاترین درجههای قدرت را ندارد
وارلاک به تانوس گفت، از آنجایی که او در سنگ روح قرار گرفته بود، تمامی رازهای او، رویاها و شخصیتش را از هرکسی بهتر میدانست؛ حتی از خود تانوس هم بهتر. او به تانوس گفت، اگرچه به دنبال عالیترین درجه قدرت میگردد، اما احساس میکند که اصلا لیاقت آن را ندارد. به همین دلیل است که او بعد از سه شانسی که برای داشتن قدرتهای خداگونه داشت، باز هم شکست خورد. تانوس همیشه بهطور ناخودآگاه زمینه را برای شکست خود فراهم میکرد. او قبول کرد که به قهرمانان کمک کند تا دستکش را از نبیولا پس بگیرند. بعد از یک مبارزه بزرگ علیه نبیولا، دستکش توسط آدام وارلاک تصاحب شد.
تانوس که شکست خورده بود، باری دیگر مرگ خود را جعل کرد و خدمت کردن به دث را ادامه داد. او در همین حین متوجه شد که هیچوقت نمیتواند دث را خوشحال کند به همین دلیل تصمیم گرفت که منزوی شود تا برای استراحت، کشاورزی و تفکر کردن به یک سیاره بینام و نشان برود. او از لباس خود بهعنوان مترسک استفاده کرد و تبدیل به یک کشاورز معمولی شد؛ اگرچه او هنوز آن شرارت مخصوص به خود را در وجودش داشت. بعد از مدت بسیار کوتاهی، لیوینگ ترایبیونال یا دادگاه زندگی دستور داد که سنگهای بینهایت دیگر هرگز اجازه ندارند که در کنار یکدیگر قرار بگیرند و همگی آنها در کنار هم استفاده شوند. بههمین دلیل وارلاک مجبور شد که این سنگها را پراکنده کند. وارلاک گروه دیدبانان بینهایت (Infinity Watch) را تشکیل داد و سنگ روح را در کنار خود نگه داشت و بقیه آنها را در اختیار افرادی که معتمدش بودند (پیپ، گامورا، موندراگون، درکس و فردی که در ابتدا ناشناس بود و بعدا مشخص شد که خود تانوس بوده است) قرار داد. وارلاک سنگ واقعیت (گفته شده در میان تمام آنها، این سنگ از بقیه خطرناکتر است) را به تانوس داد؛ البته این جریان هیچوقت نشان داده نشد.
- جنگ بینهایت:
در برههای از زمان، تانوس انرژی بسیار بزرگی را در جهان حس کرد و تصمیم گرفت که مزرعه خود را رها کند و به تحقیق درباره این انرژی برود. او خیلی زود منبع این انرژی را پیدا کرد. این انرژی بزرگ متعلق به میگس بود؛ او بهتازگی بازگشته بود و برنامه داشت تا جهان را از راه شرورانه خود اداره کند. میگس در ابتدا معتقد بود که تانوس هم درست همانند خودش است اما بعد از مدتی، تانوس کمی فکر کرد و اولویتهای خود را تغییر داد. او معتقد بود که هیچکدام از آنها لایق داشتن چنین قدرت بسیار بزرگی نیستند. بههمین دلیل، میگس او را از بعد خود بیرون انداخت.
تانوس متوجه شد که میتواند باری دیگر همدستانی داشته باشد تا با کمک هم بتوانند میگس را دوباره متوقف کنند. او پیش آدام وارلاک و گروه دیدبانان بینهایت رفت تا اتحادی بین خود تشکیل دهد. آنها به قلمرو دث رفتند و از «Infinity Well» استفاده کردند تا متوجه شوند که میگس چگونه به آنجا آمده و برنامههای او چیست. آنها خیلی زود متوجه شدند که تمامی قهرمانان زمین هم باری دیگر به گرد هم آمدند. بههمین دلیل تانوس دریافت که این اتفاقات تصادفی نیست و میگس از قبل برای تمامی این رویدادها برنامه داشته است.
میگس تمامی آنها را به بُعدی نزدیک به بُعد خود هدایت کرد به امید اینکه همه را به جان هم بیاندازد. او قصد داشت که قهرمانان زمین را به آنجا بکشاند تا به آنها بقبولاند که تانوس و آدام وارلاک پشت تمامی جریانات هستند. آنها مبارزه را آغاز کردند اما در همان حین گالاکتوس آنها را متوقف کرد و با قدرت خود، ذهن تمامی اعضای این مبارزه را خواند. آنها خیلی زود متوجه شدند که همگی یک سمت جبهه قرار دارند و الکی با یکدیگر مبارزه میکنند. وارلاک به درخواست تانوس تمامی سنگهای بینهایت را جمعآوری کرد تا با استفاده از قدرت آنها بتوانند میگس را شکست دهند. با این حال، زمانی که سنگها در کنار یکدیگر قرار گرفتند، بهخاطر حکم دادگاه زندگی، قدرت خود را از دست دادند. بعد از این جریان، میگس بهسرعت وارلاک را دزدید.
در همین زمان، تانوس به قهرمانان زمین گفت که تنها خودش است که میتواند آنها را نجات دهد. او «Ultimate Nullifier» را از کشتی گالاکتوس دریافت کرد. تانوس ادعا کرد که او خالص و پاک نیست که بتواند از این ابزار استفاده کند و هرکس این کار را انجام دهد، خواهد مرد. او، کوازار را انتخاب کرد که این از خود گذشتگی را انجام دهد. او کاملا برنامهها و حیلههای میگس را میدانست و سعی کرد خود را با آنها وفق دهد. با این حال، کوازار در انجام وظیفهاش تردید کرد و زمانی که دستکش آهنی بینهایت دوباره توسط اترنیتی و دادگاه زندگی دارای قدرت شد، میگس توانست آن را بهدست بیاورد.
کاپیتان آمریکا به تانوس اعتماد نداشت و اعلام کرد که آنها هم به محل مبارزه خواهند آمد. تانوس به آنها کلک زد و آنها را به مبارزهای بیهوده با همزادهای خودشان فرستاد زیرا او برنامه داشت که خودش بهتنهایی به مبارزه با میگس برود. در همین حین، خود تانوس هم با همزاد خود روبهرو شد. او متوجه شد که این همزاد قصد دارد همدست میگس شود. این دو هم با یکدیگر مبارزه کردند و تانوس واقعی، پیروز میدان شد. همینجا بود که شک و تردیدهایی که تانوس به خود داشت برطرف شد و قادر بود تا قدرت و دانش همزاد خود را جذب کند و توانست باری دیگر کامل باشد. او تا جایی که توانایی داشت در مقابل میگس ایستادگی و مبارزه کرد و توانست به اندازه کافی حواس او را پرت کند تا آدام وارلاک بتواند خود را از اسارت او نجات دهد. تانوس تمام مدت منتظر لحظهای مهم و خاص بود تا بتواند میگس را شکست دهد. از آنجایی که دستکش آهنی بینهایت، سنگ واقعیت تقلبی داشت، بنابراین او توانای مطلق محسوب نمیشد. آدام وارلاک میگس را شکست داد اما این بار او را در حالت روانگسیختگی کاتاتونی قرار داد.
تانوس راهش را از گروه دیدبانان بینهایت که دوباره سنگها را از آن خود کرده بودند، جدا کرد. تانوس حالا دیگر یک فرد تغییر یافته شده محسوب میشود و در شکست میگس و نجات دنیا مفید بوده است. تانوس باری دیگر تصمیم گرفت که دوباره قدرت را از آن خود کند. او به مزرعه خود بازگشت و بسیار به این موضوع فکر کرد. او معتقد بود که دیگر مثل گذشته نیست و حالا قادر به کنترل و اداره قدرتهای خداگونه است. اما آیا او دیگر واقعا این قدرتها را میخواهد؟
- من، تانوس هستم:بانوی مرگ تنها موجود و شخصیتی بود که تانوس در تمام طول زندگی خود بهشدت به او علاقه داشت و حاضر بود که هر کاری برای معشوق خود انجام دهد اما در عوض، کارهای تانوس هیچوقت برای دث کافی نبود
داستان کوتاهی در میان سری کتاب کمیک جنگ بینهایت وجود دارد که با نام «I, Thanos» منتشر شده است. در این مجموعه، روح تانوس توسط بانوی مرگ ربوده شد و قلعه خود دث برده شد. در آنجا، روح تانوس توسط «Legion of Doomed» بانوی مرگ، مورد حمله قرار گرفت. تانوس تا جایی که میتوانست مبارزه کرد و در نهایت موفق شد که این گروه را شکست دهد و بعد از آن، بانوی مرگ مقابل او قرار گرفت.
بانوی مرگ برای تانوس توضیح داد که چرا هیچوقت عاشق او نشده است. بانوی مرگ بهخاطر شخصیت و ذاتی که داشت، معتقد بود که باید تنها روی پای خود بایستد و نباید هیچوقت مدیون کسی شود. او میتواند اجازه دهد که هر موجودی به او دل ببندد که همین اجازه را به تانوس هم داده بود اما تنها همین مورد، برای تانوس اصلا کافی نبود. بنابراین تانوس تلاش کرد تا با پیدا کردن و جمع آوری دستکش آهنی بینهایت، خود را با بانوی مرگ برابر کند که این موضوع نهتنها تانوس را با دث برابر نکرد، بلکه نسبت به او برتر هم شد.
این موضوع، باعث بهوجود آوردن تجربه جدید و منحصربهفردی در زندگی دث شد بهطوری که حالا این بانوی مرگ است که باید از دست تانوس نجات داده شود. نجاتدهنده بانوی مرگ به شکل آدام وارلاک ظاهر شد که در نهایت نقش مهمی در شکست تانوس داشت. از همان زمان، بانوی مرگ مدام تصویر ناجی خود یعنی همان آدام وارلاک را میدید و بهشدت دوست داشت که این موضوع را تغییر دهد. در نهایت، بانوی مرگ یک پیشنهاد بسیار ساده به تانوس داد: آدام وارلاک را بکش، بعد از آن من برای همیشه برای تو خواهم بود.
تانوس که مجاز به ترک کردن بود، برنامهای تا جایی برود که دیدبانان بینهایت و همچنین آدام وارلاک قرار دارند. تانوس قصد داشت تا به عشق بانوی مرگ، آدام وارلاک را بکشد اما از طرف دیگر هم این را بهخوبی میدانست که کشتن آدام وارلاک به این معنی است که بانوی مرگ دیگر هیچ نقطه ضعفی ندارد و دیگر بعد از وارلاک کسی نیست که جهان نفرین شده را نجات دهد. تانوس به این موضوع فکر کرد که آیا حاضر است بهخاطر رسیدن به بانوی مرگ، جهان را فدای خواسته خود کند یا خیر. در نهایت تانوس تصمیم گرفت که برای حفاظت و بهتر شدن جهان، آدام وارلاک را نکشد.
- Infinity Crusade:
زمانی که همتای خوب شخصیت میگس بهنام الهه (Goddess) جهان را تهدید کرد، تانوس باری دیگر در جبهه افراد خوب قرار گرفت. این بار، این آدام وارلاک بود که بهدنبال او گشت. آدام نقشهای داشت که در این نقشه لازم بود تا اعتماد زیادی به تانوس داشته باشد. بعدا مشخص شد که او آخرین عضو گروه دیدبانان بینهایت است که سنگ واقعیت را در اختیار داشت. جالب است بدانید که آنها برای بهدست آوردن اطلاعات مهمی درباره مکعبهای کیهانی، معاملهای با مفیستو انجام دادند. براساس این معامله، قرار بر این شد که آنها بعد از شکست الهه، یکی از مکعبها را به مفیستو بدهند. وارلاک سنگ روح را به تانوس واگذار کرد تا خودش بتواند به گذشته و جهان روح سفر کند و با میگس هم صحبت شود.
در همین حال، تانوس تلاش کرد تا از سیلور سرفر و بقیه قهرمانان باقی مانده روی زمین هم کمک بگیرد. او به واسطه سرفر یک حواسپرتی ایجاد کرد. او یکی از سلاحهای قدیمی خود را که برای نابودی جهان ساخته شده بود و «Dreadnaught 666» نام داشت، به میدان آورد. او امیدوار بود که برنامههایش علیه الهه درست پیش بروند و بتواند همه چیز را همانند قبل، درست کند. با این حال، در آن زمان مطمئن نبود که چه کسی پیروز میدان خواهد شد.
او با اسلحه مخصوص خود به سیاره شلیک کرد. تانوس در طی اقدامی تلاش کرد تا به الهه که در تخم مرغ کیهانی خود قرار داشت، برسد. با وجود سنگ روح و همچنین کمک پروفسور ایکس، او تلاش کرد تا به قدرت دفاعی الهه نفوذ کند. متاسفانه او نتوانست در کار خود موفق شود و الهه کل جهان را نابود کرد. با این حال خیلی زود مشخص شد که این اتفاق، تنها توهمی محسوب میشد که آدام وارلاک آن را ایجاد کرده بود. آدام نشان داد که این تخم مرغ کیهانی، قادر مطلق نیست و او، تانوس و پروفسور ایکس میتوانند به الهه حمله کنند. آدام وارلاک با روش خود به این تخم مرغ کیهانی حمله کرد و باعث آسیب پذیر شدن او شد. بعد از این اتفاق هم تانوس، الهه را در سنگ روح زندانی کرد. بعد از اینکه الهه شکست خورد، تانوس ساختار مولکولی تخم مرغ را شکست، این تخم مرغ و خود سیاره را هم از بین برد. بعد از این مبارزه، تانوس مکعب کیهانی خود را به مفیستو داد اما هیچ قدرتی درون آن نبود. او به مفیستو گفت که او باید در هنگام معامله مشخص میکرد که مکعب دارای قدرت را میخواهد و حتی شیطانها هم هنگام معامله با تانوس تایتان، باید حواسشان به او و مخصوصا به خودشان باشد.
- درگیری با نامور:
اطلاعات بسیار کمی درباره این رویارویی تانوس و نامور موجود است که همان مقدار کم هم در شماره ۴۴ سری کتاب کمیک Namor the Sub-Mariner بیان شد. ظاهرا در برههای از زمان و در حین مبارزه، تانوس بالهای ماهیگونهای که روی پای نامور وجود داشت را کنده و او را درون اقیانوس پرت کرده است.
- خون و رعد و برق:
همانطور که در اولین مقاله این مجموعه (معرفی شخصیت ثور) بیان شد، در برههای از زمان، ثور حالت جنون و دیوانگی پیدا کرده بود. مثل اینکه در همین برهه زمانی هم سنگ قدرت را بهدست آورده بود. زمانی که قهرمانان جهان موضوع دیوانگی و همچنین سنگ قدرت را متوجه شدند، دوباره احساس ناتوانی کردند، آن هم در برابر ثور. تانوس و ثور برای مدتی با یکدیگر مبارزه کردند اما بعد از اینکه دیگر این مبارزه برای تانوس جذابیت نداشت و بهعبارتی خسته شده بود، با یک تفنگ پر انرژی ثور را در یک محفظه انرژیگرا محبوس کرد که در نهایت او توانست بعد از ۳ ساعت، از آنجا فرار کند. دکتر استرنج، موندراگون و همچنین تانوس تلاش کردند تا با قدرتهای خود به ذهن او وارد شوند و کمی وضعیت او را بهبود ببخشند. اگرچه در طی دفعات اولیه، دیوانگی ثور مانع از انجام این کار میشد اما در نهایت آنها موفق شدند تا کمی وضعیت او را بهبود دهند.
آنها نمیدانستند که چگونه باید ثور را درمان کنند بههمین دلیل او را به آزگارد بردند. از آنجایی که مردم این سرزمین، آنها را بهعنوان یک خطر میدیدند، اول توسط خود مردم آزگارد و بعد توسط اودین، مورد حمله قرار گرفتند. تانوس و اودین برای مدتی با یکدیگر مبارزه کردند؛ مبارزهای که تقریبا منجر به نابودی کل آزگارد شد. بعد از مدتی، اودین توسط بتا ری بیل (کسی که در نهایت ثور را درمان کرد) آرام شد. زمانی که ثور به حالت قبل بازگشت عنوان کرد که اگرچه او به تانوس مدیون است، اما آزگارد جای امثال او نیست و از او خواست تا سرزمینش را ترک کند. در نهایت تانوس هم با خوشحالی این سرزمین را ترک کرد.
- مدافعان مخفی:
در طی داستان یک مجموعه ۳ قسمتی، تانوس تیمی متشکل از ابرشرورانی مانند راینو، مرد تایتانیومی، نیترو و Geatar تشکیل داد تا با کمک هم به «Oracle of Ancient Knowledge» را که محل نگهداری اطلاعات بسیار گستردهای است، دستبرد بزنند.
- قدرتهای کیهانی:
تانوس بعد از مدتی بهدنبال چالشهایی میگشت که ارزش تلاشش را داشته باشد و بتواند پیروزیهای تو خالیای بهدست بیاورد. او تلاش کرد تا نیروهای دفاعی «Oracle of Ancient Knowledge» را بشکند که در آن زمان متوجه تایرنت و بازگشت اخیر او شد. از آنجایی که تانوس احتمال میداد که روزی با این حریف مبارزه کند، تصمیم گرفت که بهدنبال دانش بیشتری بگردد. او برای یافتن اطلاعات، بهدنبال تِرِکس گشت و تیمی هم با او تشکیل داد. همین موضوع باعث آغاز شدن روند داستانی مجموعه «قدرتهای کیهانی» شد. این دو نفر، با کمک هم گانیمد را که از قدیمیترین دشمنان تارینت محسوب میشد و اطلاعات زیادی درباره او داشت، دزدیدند. زمانی که او متوجه شد که تانوس برنامههایی برای کشتن تایرنت دارد، قبول کرد که با او همکاری کند. زمانی که آنها به قلعه تایرنت رسیدند، با مورگ روبهرو شدند که توسط تایرنت کنترل میشد. بعد از اینکه او را شکست دادند، تانوس همتیمیهای خود را تنها گذاشت تا به هدف خود رسیدگی کند و تنها به مبارزه با تایرنت برود.
تانوس بعد از مدتی با دستگاه محافظ تایرنت بازگشت که او برای ذخیره انرژیهای خود از آن استفاده میکرد. او با تایرنت مبارزه کرد و نشان داد که حتی موجودی که همسطح گالاکتوس است، دارای قدرتی بالاتر از تانوس نیست. بعد از مبارزه کردن و انتقال انرژيهای مختلف با شخصی مانند تایرنت، تانوس دیگر احساس رضایت میکرد که توانست در چنین مبارزهای پیروز شود و با هدیه خود از میدان مبارزه فرار کند؛ بعد از این مبارزه تانوس خود را پیروز میدان تصور میکرد.
- Cosmic Powers Unlimited:
خیلی زود، دث تمرکز خود را بر روی یک همکار جدید معطوف کرد، فردی که مسئول کشته شدن میلیاردها موجود بود؛ سیلور سرفر. او در ابتدا بهشدت در مقابل دستگیر شدن توسط دث مقاومت کرد و بهسرعت سراغ فردی رفت که فکر میکرد میتوانست این اتفاق را برای او توضیح دهد، یعنی تانوس. تانوس قبول کرد تا به سیلور سرفر کمک کند اما به محض اینکه او پشتش را به تانوس کرد، تانوس به او حمله کرد و او را شکست داد و او را تا مرز مرگ کتک زد.
تانوس برای رسیدن به عشق ابدیاش نهتنها حاضر شد سیلور سرفر را تقدیم او کند، بلکه قصد داشت حتی واقعیت جدیدی ایجاد کند که در آن دث او را دوست داشته باشد
تانوس، سرفر را به قلعه دث برد و بهعنوان کادو، به او تقدیم کرد تا بتواند او را خوشحال کند. تانوس دوست داشت که خود و عشق فنا ناپذیرش همکار جدید او باشند. همین موضوع دث را عصبانی کرد و مخالفت او با این پیشنهاد موجب عصبانیت تانوس شد. او بهسرعت سرفر را آزاد کرد و با یکدیگر همکاری کردند تا در مبارزه با نوچههای دث، پیروز شوند. دث که عصبانیتر شده بود به تانوس گفت که دربهای قلمرویش به روی او بسته شده است و او هیچوقت نمیتواند در کنار دث قرار بگیرد.
تانوس هم که عصبانی بود، به مزرعه خود بازگشت و از سنگ واقعیتی که وارلاک در اختیارش قرار داده بود، استفاده کرد. او برنامه داشت تا جهانی بسازد که در آن بانوی مرگ هم به همان اندازه که تانوس او را دوست داشت، او هم تانوس را دوست داشته باشد. او کاپیتان مارول را دوباره به زندگی آورد که با او درباره نقشهاش صحبت کند. در نهایت، مار-ول به او گفت که ممکن است کار خطرناکی باشد و بهتر است این کار را انجام ندهد. در هر صورت تانوس ۱۰۰٪ برنامه انجام این کار را نداشت وگرنه هیچوقت مار-ول را به زندگی نمیآورد تا با او مشورت کند. تانوس با نظر او موافقت کرد و دوباره او را به شکل مرده بازگرداند. او بهسرعت به سمت عشقش رفت تا در مقابل خدای مرگ دیگری به نام واکر، از او محافظت کند. مثل اینکه دث با برقراری ارتباط با واکر، به تانوس خیانت کرده بود و در نهایت به او هم پشت پا زد. واکر تصمیم گرفت که او را بکشد بههمین دلیل تانوس تیمی با ثور و کاپیتان مارول تشکیل داد تا با کمک هم واکر را شکست دهند. در همین حین هم دث در بدن مارلو جونز پنهان شد.
- کاپیتان مارول – ولوم ۳ و ۴
براساس برنامه ریزیها قرار بود در این مجموعه اتفاقات و جزئیات زیادی رخ دهد اما این مجموعه همانند بقیه چاپ نشد و هرگز روشنایی روز را ندید.
در برههای از زمان (توصیف شده اما هرگز به تصویر کشیده نشد)، تانوس با بارون کارزا همدست شد تا تمامی واقعیتهای درون اتمی مانند «Microverse» را نابود کنند. مدافعان «Homeworld»، از جمله مایکروناتها با گروه مردان ایکس همدست شدند تا این نقشههای شیطانی را متوقف کنند. اما انتشار مقدار بسیار عظیمی از انرژی باعث شد که تمامی جهانهای درون اتمی تبدیل به یک جهان واحد شوند. ما همچنین در برههای از زمان شاهد این بودیم که جنیس، در محلی بهنام «Glib’s Grog and Grub» به ملاقات تانوس و گرندمستر رفته است. در این محل آنها مدت زیادی پوکر بازی کردند و قرار بود که هرکس در این مسابقه برنده شد به قلمرو بانوی مرگ رفته و فردی را با خود بازگرداند. در همین میان جنیس برنده شد. او قصد داشت مادر «زوگ» را با خود برگرداند اما همانجا مادر خودش را دید و بههمین دلیل با تانوس معاملهای انجام داد تا بتواند هر دوی آنها را بازگرداند.
تانوس، واکر را به برزخ فرستاد تا دث را از مرگ نجات دهد. اما واکر ثابت کرد که در این قلمرو فوقالعاده قدرتمند است و از ریک جونز استفاده کرد تا دث که احساسات قوی انسانی در وجودش داشت را شکنجه کند. در این میان چیزی که واکر توقعش را نداشت، این بود که دث هم با استفاده از این احساسات قدرتمند انسانی به او حمله کند. در نهایت دث هم تمامی روحهای درون واکر را آزاد کرد و او را در رنج و عذاب ابدی قرار داد.
- Epiphany and Redemption:
بعد از اینکه تانوس درباره روح و مسائل مربوط به آن کمی تحقیق کرد، متوجه شد که تا حدودی راهش را اشتباه آمده است. او اعتراف کرد که هیچ دلیلی برای بد یا هیولا بودن وجود ندارد. بههمین دلیل سعی کرد که از قدرتهایش در راه خوب استفاده کند. اولین کاری که او کرد، رفتن به «New Rigel-3» و تلاش برای ایجاد صلح با «Rigellians» بود زیرا خود تانوس باعث نابود شدن «Rigel-3» شد. بعد از اینکه او در زمینه تکنولوژی به آنها کمک کرد، بهسرعت از او خواسته شد تا در مورد مشکلی که برای یکی از دنیاهای استعماری آنها بهوجود آمده بود هم کمکشان کند. اما مشکل آنها کوچک نبود بلکه تانوس باید با گالاکتوس روبهرو میشد. بعد از کمی تحقیق و بررسی، تانوس متوجه شد که گالاکتوس توسط یک منبع خارجی فریب خورده است. گالاکتوس سنگهای بینهایت را جمعآوری کرده بود و از آنها دستگاهی ساخت که باور داشت او را برای همیشه تغذیه میکند. تانوس علیرغم تلاشهایی که بهخرج داد، نتوانست گالاکتوس را از روشن کردن این دستگاه منصرف کند. انجام این کار باعث شد که موجودی به نام «هانگر» به جهان آنها وارد شود و تمامی واقعیتهای آنان را از بین ببرد. با این حال، اگرچه این خطر ناشناخته بود اما تانوس خود را برای آن آماده کرد. با کمک پیپ، تانوس تمامی کارهای لازم برای مبارزه را انجام داد و توانست هانگر را شکست دهد.
تانوس که از این کار خود بسیار راضی بود، سعی کرد ماجراجویی خود را ادامه دهد و در مرحله بعد به دورترین نقطه جهان و یکی از زندانهای مرموز قدیمی رفت. همینجا بود که دث پیش از او در این محل ظاهر شد و با او صحبت کرد. تانوس ادعا کرد که دیگر هیچوقت به او خدمت نمیکند و اگرچه در این مدت برای دث کارهای بسیار زیادی کرده بود، اما در مقابل هیچ چیزی دریافت نکرده است. دث به تانوس گفت که به چیزی بیشتر از مرگ احتیاج دارد و همیشه عاشق او بوده است. اگرچه تانوس در مقابل هیچ حرفی به او نزد اما همین حرف دث هم تا حد بسیار زیادی او را خوشحال کرد.
- The Thanos Imperative:
کلیسای حقیقت جهانی، مدت زیادی پیلهای را تحت کنترل خود درآورده بودند که اعتقاد داشتند آدام وارلاک درون آن قرار دارد. مدتی بعد، این پیله با کمک فیلا، آواتار مرگ کنونی از بین رفت و باز شده بود. آنها توسط میلاستورم فریب داده شدند که تصور کنند فیلا آدام را آزاد کرده است. در صورتی که موضوع تانوس بود، تا بتواند جایگاه قبلی خود را که در آن زمان در اختیار فیلا قرار داشت بهدست بیاورد.
بهنظر میرسید که تانوس بیشتر از هر وقت دیگری شکست ناپذیر شده بود. او زندگی همه موجودات «Sacrosanct» را نابود کرد در حالی که میگس و مقامات کلیسا در حال فرار کردن بودند. اعضای تیم نگهبانان کهکشان با یکدیگر متحد شدند تا تانوس را متوقف کنند. اما قدرتهای او آنقدر زیاد شده بود و بلوکهای ذهنی او هم آنقدر مقاوم بودند که حتی ترکیب قدرتهای مانتیس، موندراگون و کاسمو هم نمیتوانست او را ضعیف کند. در همین زمان استارلرد از مکعب کیهانی استفاده کرد تا این بلوکها را کنار بزند. تانوس ادعا کرد که بازگرداندن او به زندگی، باعث مرگ هر چیزی بر روی زمین میشود.
در جریانات خط داستانی این مجموعه کتاب کمیک متوجه شدیم که نهتنها درکس جهان اصلی، دشمن خونی تانوس محسوب میشود، بلکه درکس جهان دیگر هم دل خوشی از او ندارد و در هر صورت از او متنفر است
زمانی که میگس چندین سیاره را منفجر و گسل زمین را باز کرد، باعث باز شدن راهی برای ورود از «Cancerverse» به جهان کنونی شد. نگهبانان کهکشان خیلی زود متوجه شدند که برای شکست دادن موجودات این جهان، باید از تانوس کمک بخواهند. از آنجایی که موجودات دنیای کانسروس نمیمیرند، آنها فرض کردند که تانوس، آواتار مرگ، شاید بتواند برخی چیزها درباره آنها را تغییر دهد. اما پس از رسیدن آنها، تانوس بیمار و ضعیف شده بود.
در نهایت تانوس تلاش کرد تا ذهنش را متمرکز کند؛ بههمین دلیل توانست کمی قویتر از قبل شود. مدافعان شرور قلمرو، اگرچه بعد از مبارزه با نگهبانان کهکشان نامیرا بودن خود را ثابت کردند، اما باز هم از حضور او ترسیده بودند. ترس آنها دلیل خوبی داشت. تانوس میتوانست در جهان خودشان، مرگ را جلوی چشمانشان بیاورد؛ جایی که آنها در آن محل باید غیرقابل کشته شدن باشند.
بعد از گذراندن جریانات مختلف و مبارزهای که بین تانوس و درکس دنیای جدید صورت گرفته بود، توجهات لرد مار-ول و انتقام جویان (Revengers) را به سمت تانوس و نگهبانان کهکشان جلب کرد. آنها موفق شدند با کمک اسکارلت ویچ کانسروس، آنها را شکست دهند. مبارزه این دو گروه بزرگ به همینجا ختم نشد و زمانی که تانوس در حال طرحریزی نقشهای بود، انتقام جویان و لرد مار-ول دوباره از راه رسیدند. تانوس بهسرعت به سراغ مار-ول رفت و نشان داد که در حد مبارزه با تانوس نیست. بهجای کشتن او، با پیاده سازی حقه و سرگرم کردنش، بهطرز جالبی پای بانوی مرگ را به دنیای او باز کرد. جالب است بدانید که حتی حضور دث باعث شد که کل جهان را نابود کند. دث، مار-ول را با یک حرکت کشت. تانوس آرزو میکرد که بههمراه عشقش به قلمرو او بروند اما دث یک بار دیگر هم به او پشت پا زد و او را تنها گذاشت. تانوس در آن زمان، از هر وقت دیگری عصبانیتر شده بود و یک تهدید بسیار بزرگ برای دنیا محسوب میشد. بههمین دلیل نووا و استارلرد در این جهان باقی ماندند تا با سرگرم کردن تانوس، زمان از هم پاشیدن کانسروس فرا برسد. آنها حاضر شدند با انجام یک فداکاری، تانوس را از صفحه روزگار محو کنند.
- بینهایت:
در طی جریان اتفاقات «بینهایت»، تانوس باری دیگر در قالب یک تهدید بسیار بزرگ به میدان بازگشت. او یک گروه متشکل از چندین ستوان را تشکیل داد که با نام «Cull Obsidian» شناخته میشد و قرار بود آنها اوامر شرورانه او را انجام دهند. او به مرور زمان موجوداتی از نژادهای مختلف سرتاسر جهان را جمعآوری میکرد تا با او متحد شوند. جالب است بدانید که برای ادای احترام، آنها باید سر تمامی فرزندان خود را که در سن ۱۶ تا ۲۲ بودند، تقدیم کنند. تانوس در این برهه زمانی بهدنبال مرگ پسر خود بود زیرا او مدتی قبل، از دث دستور گرفته بود تا تمامی فرزندان و بانوان تانوس را بکشد.
خود تانوس هم بهدنبال ادای احترام و پیشکشیای که از گروه اینهیومنز درخواست کرده بود، رفت. زمانی که بلک بولت انجام این کار را رد کرد، تانوس آتیلان را نابود کرد و بمب تریگِن را کار گذاشت تا تمامی اینهیومنهای سرتاسر زمین را برای «Terrigen Mists» افشا کند. تانوس، بلک بولت را شکست داد و برنامههای خود را برای از بین بردن زمین با استفاده از بمبهایی خاص، تنظیم کرد.
پسر تانوس یعنی تِین، توسط شخصیت «Ebony Maw» به پدرش تحویل داده شد اما تانوس تا زمانی که انتقام جویان رسیدند، او را نکشت. چیزی که تانوس در این میان نمیدانست این بود که پسرش قدرتهای مرگ را از بمب تریگن دریافت کرده بود. در حالی که تانوس و گروه «Cull Obsidian» با انتقام جویان مبارزه میکردند، «Ebony Maw» هم تین را آزاد کرد. تین بعد از آزاد شدن به سراغ تانوس رفت و او را در حالت «زندگی مرگبار» قرار داد. پس از این جریان، تانوس و بقیه افرادش در مرکز فرماندهی ایلومیناتی که در واکاندا قرار داشت، بههمراه بلک سوان و ترکس دفن شدند.
- جنگ داخلی ۲:
زمانی که تانوس اجازه رفتن به جهان زنده را داشت، کشتی فضایی بیگانهای را دزدید و به زمین رفت. او قصد داشت مکعب کیهانی را از «Project Pegasus» بدزدد اما عضو جدید گروه اینهیومنز یعنی «Ulysses»، اقدامات او را پیشبینی کرده بود. کاپیتان مارول بهسرعت اعضای تیم ابرقهرمانی انتقام جویان را خبردار کرد که به سراغ تانوس بروند و او را متوقف کنند اما مبارزه آنطور که باید و شاید، خوب پیش نرفت. تانوس به آنها حمله کرد و سعی در فرار داشت. او در این مبارزه شخصیت ماشین جنگی را کشت و آسیبهای شدید و زیادی به شی-هالک وارد کرد. در نهایت این تیم توانستند تانوس را شکست دهند و او روانه زندان کنند.
زمانی که او در مرکز «Triskelion» بهسر میبرد، ذهن کانر سیمز را دستکاری کرد تا در فرارش به او کمک کند. او با «Ultimates» مبارزه کرد اما در نهایت باز هم ضعیف شد و شکست خورد.
تانوس بعد از مدتی بهبود یافت و به مقر سابق خود در «Black Quadrant» رفت. این مقر توسط یکی از ستوانهای سابقش بهنام کوروِس گلِیو تصرف شده بود. تانوس، کوروس را شکست داد و او را مجبور به خودکشی کرد و دوباره کنترل تسهیلات خود را برعهده گرفت.
تانوس بهدلیل اترنال بودن، دارای قدرت، استقامت، رفلکس و چابکی ابرانسانی است. آسیب زدن به او، تقریبا کاری غیرممکن محسوب میشود. او میتواند گرمای بسیار زیاد، سرمای طاقتفرسا، انرژیهای بسیار زیاد، اشعهها و حتی سموم مختلف را هم تحمل کند. بهدلیل میراث ژنتیکی که او دارد، در مقابل بیماری و کهولت سن کاملا مصون است. او یکی از قدیمی و پیرترین فرزندان منتور محسوب میشود. جالب است بدانید که زمان تولد او را ۴۰۰۰ سال قبل از میلاد مسیح تخمین زدهاند. تانوس به مدت نامحدودی میتواند بدون هیچ آب و غذایی زنده بماند؛ حتی پیش از اینکه بانوی مرگ، او را با جاودانگی «طلسم» کند. بعد از اینکه دث او را به زندگی بازگرداند، تواناییهای او را هم افزایش داد که انعطافپذیری بیشتر و توانایی دستکاری انرژی یکی از آنها بود. تانوس بهشدت قدرتمند است و با افرادی مانند اودین، در یک رده قرار دارد. قدرتهای تانوس در برههای از زمان تا حد نامشخصی افزایش یافت اما در این میان کاملا مشخص است که با سطح قبلی قدرتیاش، تفاوت بسیار زیادی دارد.
- قدرت فراانسانی:
تانوس در دوران اولیه زندگیاش، تواناییهای خود را تا حدی تقویت کرد و وسعت داد. ویژگیهای فیزیکی او، در سطح بسیار بالاتری نسبت به بقیه اترنالها قرار دارد. او یکی از قویترین موجودات جهان محسوب میشود. او میتواند بدون هیچ زحمت و تلاشی، اشیاء با وزن بیش از ۱۰۰ تن را هم بکشد. تانوس با یک ضربه ساده خود، توانست کل سیارات را نابود کند. قدرت تانوس، او را قادر میسازد که با چندین مورد از قویترین موجودات جهان مبارزه کند و آنها را شکست دهد. او از لحاظ فیزیکی، بتا ری بیل را تسلیم خود کرد و سیلور سرفر را در مبارزه خود شکست داد. او حتی ثابت کرد که قادر به مبارزه با ثور، آن هم زمانی که او سنگ قدرت را دارد، است. تانوس با یک ضربه ساده خود توانست هالک را که به او حمله کرده بود، به سمت دیگری پرتاب کند. او در طی زندگی خود توانست شخصیت «Ronan the Accuser» را بهراحتی شکست دهد و اسلحه جهانی او را هم با دستهای خالی خرد کند.
- آسیب ناپذیری:
تانوس دارای انعطافپذیری و استقامت قابل توجهی است. او دفعات زیادی مورد حمله فیزیکی توسط موجودات بسیار قدرتمندی مانند ثور و درکس د دسترویر قرار گرفته است. او برای اینکه بتواند سنگ قدرت را از دست ثور بدزدد و در اختیار خود بگیرد، با او وارد مبارزه شد که تنها خسارت این مبارزه، بینی خونآلود بود. جالب است بدانید که او از این مبارزه لذت بسیار زیادی برد تا اینکه با استفاده از یک سلاح آزمایشی، خدای رعد و برق را در یک بلوک از انرژی خالص، منجمد کرد. شاید چیزی که بیشتر از بقیه موارد درباره تانوس تاثیرگذار محسوب میشود، دوام و استقامت او در برابر حملات انرژیگرا باشد. در برههای از زمان و در طی یکی از مبارزات، ثور ۲ ضربه رعد و برقی بسیار عظیم و پرانرژی را به سمت او پرتاب کرد و متوجه شد که هیچ تاثیری روی او نگذاشته است. او زمانی که مورد حمله سیلور سرفر قرار گرفت، یک انفجار با قدرت کامل از طرف او دریافت کرد اما حتی ذرهای لرزش هم در او بهوجود نیامد تا اینکه در مبارزهاش با اودین و دریافت انفجارهای متداوم او، دچار آسیب شد. حتی پس از این جریان و با اینکه برگ برنده در درست اودین بود، باز هم تانوس در این مبارزه شکست نخورد.
او در طی زندگی خود چندین بار مورد حمله موجوداتی مانند کاسموس، امگا و حتی گالاکتوس قرار گرفت که از این مبارزات جان سالم بهدر برد. اگرچه لازم به ذکر است که در مبارزه با دو شخصیت دوم، او از سپرهای شخصیاش کمک گرفت.
- دستکاری مادهها و انرژیها:
تانوس از طریق مدیتیشن و تکنیکهای خاص عرفانی، توانست قدرت خود را در زمینههای دیگر هم تقویت و کامل کند؛ زمینههایی از قبیل بهکار بردن، تبدیل و همچنین هدایت کردن مقدار بسیار زیادی از انرژیهای کیهانی برای بهدست آوردن نیروی مخرب. او میتواند نیروهای پلاسمایی و انرژیهای کیهانی مخرب را از چشمان و دستانش به بیرون پرتاب کند. مبارزه گالاکتوس و تانوس میتواند مثال خوبی برای این توانایی باشد؛ او گالاکتوس را با انرژیهایش به بیرون از کشتی پرتاب کرد بهطوری که حتی تا نیمه سیاره هم رفت، با این حال هیچ آسیبی به او وارد نشد. تانوس با انفجار فوقالعاده قدرتمند خود که باعث فریاد جهان هم شد، حتی پسر خود به نام «رات» را هم نابود کرد. انفجارهای پر از انرژی تانوس، او را قادر میسازد که بدون هیچ زحمتی، تینگ را ضربه فنی کند و آسیب شدیدی به ثور وارد سازد.
او میتواند با قدرتهای خود و حملههای پر انرژیاش، آسیب جدی و کامل به هالک خشمگین وارد کند بهطوری که هالک (با اینکه فاکتور بهبودی سریع در خود دارد) باید مدت زمان خاصی را استراحت میکرد تا بتواند بهبود بیابد. تانوس میتواند مادهها و دیگر انرژیها را دستکاری کند تا به هدف خود برسد، بهطور مثال در سپرهای خود که به تکنولوژیهایش وابسته نیست. جالب است بدانید که تانوس توانست ترکیب مغز و ذهن شخصیت «Fallen One» را در سطح اتمی تغییر دهد تا او را لوبوتومیز کند و در نهایت ذهن او را تحت کنترل خود دربیاورد.
- ایجاد میدان نیرو:
یکی دیگر از تواناییهای تانوس، ایجاد میدان نیرو به دور خود، موجودات و اشیاء دیگر است. اگرچه اغلب اوقات او این میدانها را بهوسیله تکنولوژیهای دیگر ایجاد میکند، اما باز هم ثابت کرده که میتواند حتی بدون هیچ کمک دیگری، این میادین را ایجاد کند. این میدانهای نیرو بهقدری مقاوم هستند که میتوانند ضربههای هالک خشمگین را تحمل کنند و ترایکو اسلَتروس را در حالی که سنگ قدرت را در اختیار دارد، درون خود حفظ کند. تانوس میتواند از رفلکسهای فراانسانی خود استفاده کند تا موجودات و اشیائی که با سرعت بسیار بالا حمل و نقل میکنند را به دام بیاندازد. زمانی که ثور، چکش مخصوص خود (میولنیر) را به سمت تانوس پرتاب کرد، او توانست این چکش را با استفاده از میدان نیرو، متوقف کند. علاوه بر میولنیر، تانوس توانست چکش بتا ری بیل (استورم بریکر) را هم متوقف کند.
- تلپاتی:
تانوس دارای توانایی سایونیکس (دورکاری ذهن) بسیار قوی است. او ثابت کرده که در این زمینه، حتی از موندراگون هم قویتر است. او در برههای از زمان توانست به ذهن گالاکتوس نفوذ و با او مبارزه کند. او میتواند انفجارهای سایونیکی پرتاب کند. همچنین او میتواند ذهن شخصیتهای زیادی را بخواند. توانایی تلپاتی تانوس به او اجازه داد که با درکس مبارزه کند و او را شکست دهد. او توانسته شخصیتهای قدرتمند خاصی مانند فالِن وان را بهراحتی لوبوتومیز کند. او اخیرا ذهن هالک را کنترل کرده است. این موضوع بسیار مهم و جالب توجه است زیرا خود هالک بهخاطر عصبانیت زیادی که دارد، مقاومت زیادی در برابر حملات تلپاتیگرا از خود نشان میدهد. جالب است بدانید که ذهن تانوس در برابر اکثر حملات ذهنی آسیب ناپذیر است.
- دورنوردی یا تلهپورت:
درست همانند اترنالهای دیگر، تانوس بهطور طبیعی و ذاتی توانایی تلهپورت را در وجودش دارد که میتواند هم خودش و هم دیگران را جابهجا کند. همچنین او میتواند این کار را از طریق استفاده از تکنولوژی هم انجام دهد. بهطور مثال، بعد از آخرین مبارزهای که بین تانوس و ترایکو اسلَتروس اتفاق افتاد، تانوس سنگ قدرت او را گرفت و او را به جای بسیار دوری تبعید کرد. تانوس به این دلیل از تکنولوژی استفاده میکند که اترنالها را اذیت میکند و باعث میشود که قدرت آنها بهطور موقت از بین برود.
- هوش ابرانسانی:
تانوس بهطور ذاتی با یک هوش ابرانسانی بهدنیا آمد و بیشتر عمر خود را صرف یادگیری دانش بیشتر کرد. در همان زمانی که او به دث خدمت میکرد، زمانهای زیادی را صرف نگاه کردن به «Infinity Well» کرد و رازهای زیادی درباره کهکشان یاد گرفت. میتوان گفت که بهجز واچرها (نگهبانان)، تانوس آگاهترین و باهوشترین موجود در جهان است. استعداد و هوش تانوس به او اجازه میدهد که برخی از پیشرفتهترین تکنولوژیهای جهان را توسعه دهد. خود سیلور سرفر اعلام کرد که تکنولوژی تانوس میتواند به هوش گالاکتوس آسیب بزند. تانوس میدان نیرویی ایجاد کرده بود که گالاکتوس برای وارد شدن به آن، به خود آسیب رسانده بود. حتی آنها میبایست از امگا که گفته شده دو برابر قویتر از گالاکتوس محسوب میشود هم، محافظت کنند. او حتی بمبهای بسیار قویای ساخت که قدرت نابود کردن موجودی بهنام هانگر را داشت؛ موجود کیهانی بسیار قدرتمندی که قصد داشت جهان را نابود کند و تا حد بسیار زیادی هم گالاکتوس را ضعیف کرده بود.
جالب است بدانید که خود تانوس، گامورا را آموزش داد و کاری کرد تا او تبدیل به یکی از ترسناکترین قاتلهای جهان شود. پیش از اینکه آموزش گامورا آغاز شود، تانوس در طی دیداری برخی از تواناییهای او را ارتقا داد و بهطور مثال او را به کلاس ۷۰ قدرتی رساند. تانوس به گامورا یاد داد که چگونه باید آدام وارلاک را بکشد، هرچند که او نتوانست وظیفه خود را بهطور کامل انجام دهد.
حال در پایان به برخی از آثاری که شخصیت تانوس در آن حضور داشته اشاره میکنیم:
- فیلم The Avengers محصول سال ۲۰۱۲
- فیلم Guardians of the Galaxy محصول سال ۲۰۱۴ (با بازی جاش برولین)
- فیلم Avengers: Age of Ultron محصول سال ۲۰۱۵ (جاش برولین)
- فیلم Avengers: Infinity War محصول سال ۲۰۱۸ (جاش برولین)
از میان مجموعههای تلویزیونیای که این شخصیت در آنها حضور داشته میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- مجموعه The Silver Surfer محصول سال ۱۹۹۸ (با صداپیشگی گری کرافورد)
- مجموعه Super Hero Squad محصول سال ۲۰۰۹ (با صداپیشگی استیون بلوم و جیم کامینگز)
- مجموعه Avengers Assemble محصول سال ۲۰۱۳ (با صداپیشگی آیزاک سی سینگلتون جر)
- مجموعه Guardians of the Galaxy محصول سال ۲۰۱۵ (آیزاک سی سینگلتون جر)
از میان بازیهای ویدئویی این شخصیت میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- بازی Marvel vs. Capcom: Infinite
- بازی Guardians of the Galaxy: The Telltale Series
- بازی Lego Marvel Avengers
- بازی Marvel Contest of Champions
نظرات