در ادامه مقالات معرفی شخصیتهای کمیک، همانند قبل به سراغ شخصیت شروری از دنیای کمپانی مارول کامیکس میرویم و در این مقاله کاراکتر اریک کیلمانگر را معرفی خواهیم کرد.
این بار هم قصد داریم مقاله خود را با نقل قولی از خود شخصیت اریک کیلمانگر آغاز کنیم:
کینگ کاداور، ما تنها چند هفته با پیروزی بزرگ خود فاصله داریم. بعد از این مبارزه، افرادی که جان سالم به در میبرند، به ما احترام خواهند گذاشت.
اریک کیلمانگر یک مبارزه قدرتمند و در زمینه مسائل سیاسی و همچنین اقتصادی هم یک استراتژیست نابغه محسوب میشود. او تاج و تخت سرزمین واکاندا را آنقدر دوست دارد که هیچ چیز نمیتواند جلودار او در رسیدن به هدفش شود؛ بهطوری که حاضر است هر مانعی را کنار بزند. پدر شخصیت نجاداکا «N'Jadaka» به دلیل شرایط حاکم بر آن زمان، مجبور بود تا برای شخصیت شروری بهنام «کلا» کار کند. زمانی که کلا از این سرزمین فرار کرد، خانواده نجاداکا هم توسط پادشاه آن زمان واکاندا تبعید شدند. بعد از مدتی او در محله هارلم شهر نیویورک ساکن شد و همان زمان بود که نفرت بسیار بزرگ و عجیبی نسبت به کلا و پادشاه واکاندا در دل نجاداکا شکل گرفت. او بعد از مدتی نام خود را به اریک کیلمانگر تغییر داد و در مسیری قدم برداشت که تا بتواند در نهایت انتقام پدر خود را بگیرد. اگر علاوه بر طرفدار دنیای کمیکی مارول، طرفدار دنیای سینمایی آن هم باشید، میدانید که شخصیت اریک کیلمانگر بهتازگی در جدیدترین فیلم دنیای سینمایی مارول یعنی فیلم Black Panther (پلنگ سیاه) ظاهر شد. از همین رو ما این موضوع را بهانه قرار دادیم تا به معرفی این کاراکتر شرور بپردازیم.
چندین سال پیش، اولیسس کلا بهطرز بسیار بد و خیانت آمیزی به سرزمین واکاندا و خانواده سلطنتی آن حمله کرد. اولیسس کلا حتی در این حمله خود به پادشاه این سرزمین یعنی تی چاکا هم رحم نکرد و او را کشت. وی مورد حمله پسر کوچک تی چاکا یعنی تی چالا هم قرار گرفت اما آن موقع دیگر خیلی دیر شده بود و این پسر بچه نتوانست کاری برای نجات دادن پدرش انجام دهد. با این حمله، «کلا» مورد تایید مردم واکاندا واقع نشد و آنجا را بهسرعت ترک کرد اما پیش از اینکه این سرزمین را ترک کند، چندین نفر از مردم واکاندا را هم با خود برد تا بهعنوان بردههایش به او خدمت کنند. یکی از افرادی که اولیسس کلا با خود برد، پسری به نام «N'Jadaka» بود که پدر و مادرش به دست خود کلا کشته شده بودند. نجاداکا مدت زمان زیادی را به عنوان یک برده به قاتل پدر و مادرش خدمت نکرد. چیزی که ما در این میان میدانیم این است که او مدت بسیار زیادی یک تنفر عمیق نسبت به پادشاه سابق واکاندا یعنی تی چاکا در دل خود داشت. او معتقد بود که تی چاکا به عنوان پادشاه یک سرزمین ضعف و ناتوانی بسیار بزرگی داشت و همین موضوع یکی از عوامل کلیدی و اصلی بود که باعث شد پدر و مادر او به قتل برسند. زمانی که نجاداکا بزرگ شد، در ایالات متحده تحصیل کرد و بعد از مدتی، نام اریک کیلمانگر را به خود نسبت داد. او دارای یک مدرک مدیریت ارشد کسب و کار (MBA) و همچنین دکترای مهندسی است. گفته شده که او حتی مدتی را هم در مؤسسهٔ فناوری ماساچوست یا همان ام.آی.تی مشغول تحصیل بوده است.
اریک کیلمانگر توسط دان مکگرِگِر و ریچ باکلر خلق شد و اولین بار در شماره ۶ ولوم دوم سری کتاب کمیک Jungle Action در سال ۱۹۷۳ ظاهر شد. جالب است بدانید که شماره ۳۸ سری کتاب کمیک Black Panther به عنوان مرگ و پایان حضور کیلمانگر ثبت شده است.
در مقابل پنتر:
اریک کیلمانگر در اولین رویارویی خود با تی چالا هیچ حرفی درباره تقصیری که خانواده او در مرگ پدر و مادرش داشتند و همچنین تنفری که نسبت به آنها دارد صحبت نکرد اما در عوض در طی اقداماتی، بهنوعی از پشت به او خنجر زد
زمانی که پسر تی چاکا یعنی تی چالا، نام و پوشش بلک پنتر را از آن خود کرد و بعد از آن به تیم انتقام جویان در شهر نیویورک پیوست، اریک کیلمانگر متوجه شد که این فرد، پسر همان پادشاه سابق سرزمینش است که به شدت از او تنفر دارد. او به نیویورک رفت و خودش را معرفی کرد. او داستان خود و ربوده شدنش توسط اولیسس کلا را توضیح داد و از آرزوی خود برای بازگشت به کشور و سرزمین مادری خودش گفت. او در میان صحبتهای خود، هیچ حرفی درباره نفرتش نسبت به تی چالا و خانوادهاش نزد و این موضوع را کاملا مخفی کرد. بعد از گذشت مدتی، کیلمانگر به سرزمین مادری خود یعنی واکاندا بازگشت و تلاش کرد تا جایی که میتواند منابع مختلف و ارتباطاتی را که لازم است فراهم کند. او قصد داشت بعد از جمع آوری منابع مورد نظر خود، تی چالا را به عنوان پادشاه واکاندا سرنگون کند.
او بعد از بازگشتش به واکاندا چندین روستا را خراب کرد تا توجه بلک پنتر را به سمت خود جذب کند. زمانی که وقت رویارویی تی چالا و کیلمانگر فرا رسید، او خودش را کنار کشید و حیوان خانگی خود یعنی پری را به سراغ این پرنسس آفریقایی فرستاد. زمانی که تی چالا با لگد زدن به فک این پلنگ، او را متوقف کرد، کیلمانگر عصبانی شد و در این مبارزه مداخله کرد. کیلمانگر، تی چالا را از آبشار به پایین پرتاب کرد. تی چالا توانست از این سقوط نجات پیدا کند ولی حالا مجبور بود با خود کیلمانگر و متحد او یعنی ونوم (Venomm) مبارزه کند.
از طرف دیگر هم کیلمانگر با سامبر (Sombre) و کینگ کاداور (King Cadaver) متحد شد تا تی چالا را شکست دهند. آنها تی چالا را مجبور کردند تا با گوریل سفید (White Gorilla) مبارزه کند. با این حال، در طی این مبارزه، تی چالا توانست یکی از متحدان کیلمانگر یعنی سامبر را بکشد.
بعد از اینکه سامبر در طی این مبارزه کشته شد، کیلمانگر با سالامندر کی رول (Salamander K'Ruel) متحد شد. گفته شده که در طی این مبارزه، تی چالا در نهایت توانست کیلمانگر را بکشد.
خشم پنتر:
کیلمانگر در برههای از زمان، محراب احیا (Altar of Resurrection) را در سرزمین ممنوعهی «Land of the Chilling Mist» کشف کرد. «Altar of Resurrection» بر بالای بقایای یک شهاب سنگ باستانی و قدرتمند ساخته شده است که در دوران باستان در سرزمین واکاندا فرود آمد. تشعشعات عجیبی که این محراب از خود ساطع میکند، حتی میتواند قدرتهای بزرگی را هم به طریقی به افراد مختلف اعطا کند. بعد از اینکه کیلمانگر این محراب کشف کرد، آن را تحت کنترل خود در آورد تا به برخی از ماموران خود مانند مالیس، کینگ کاداور، سامبر، سالامندر کی رول، برون ماکابر، مادام اسلی، ونوم و غیره، قدرتهایی را اعطا کند. علاوه بر این ماموران، کیلمانگر یک چیتای وفادار به عنوان حیوان خانگی داشت که نام او را پری گذاشته بود.
یکی از دفعاتی که کیلمانگر تلاش کرد تا پادشاهی سرزمین واکاندا را بهدست بیاورد، مبارزههای بسیار زیادی به راه افتاد که در نهایت با دو مبارزهای که بین او و بلک پنتر آن هم در بالای «Warrior Falls» صورت گرفت، این جریانها به پایان رسید. در ابتدا، او بهراحتی توانست بلک پنتر را شکست دهد و او را از بالای آبشار به پایین پرتاب کند. شانس، خیلی خوب به تی چالا روی آورد و همین موضوع جان او را نجات داد. در طی مبارزه دوم، نزدیک بود که کیلمانگر بتواند دوباره بلک پنتر را شکست دهد اما در نهایت نتوانست. زمانی این اتفاق رخ داد که او توسط پسری که پدر و مادرش به دست گروه «Death Regiments» کیلمانگر کشته شده بودند، مورد حمله قرار گرفت. حمله این پسر باعث وحشت کیلمانگر شد و همین ترسیدن او را از خود بی خود کرد و در نهایت از آبشار به پایین افتاد و جانش را از دست داد.
بازگشت:
از آنجایی که کیلمانگر یک اقتصاد دان و همچنین استراتژیست بسیار حرفهای محسوب میشود، به همین دلیل به خوبی میتواند با نقشههای کاربردی، سیستم کاری سرزمین واکاندا را علیه پادشاه خود کند
همانطور که کاملا در جریان هستید، مرگ و بازگشت و از آن، در دنیای کتابهای کمیک امری کاملا طبیعی است و بعد از مدتی، زنده شدن یک شخصیت مرده برای خوانندگان اینگونه کتابها کاملا عادی میشود. این موضوع درباره کیلمانگر هم صدق میکند و مرگ او در آن مبارزه، مانع از حضور دوبارهاش نشد. اولین باری که کیلمانگر بعد از مرگش دوباره بازگشت، یک جسد متحرک بود که توسط ماندارین کنترل میشد. هرچند که بعد از مدتی، ظاهرا توسط همان محراب احیا، کاملا از مرگ بازگردانده شد. او دوباره به سرزمین واکاندا بازگشت و دوباره تی چالا را تهدید کرد. این بار او تهدید خود را در قالب از بین بردن رونق اقتصادی واکاندا نشان داد تا یک موج انقلاب در داخل کشور ایجاد کند که نتیجه آن سرنگونی تی چالا باشد. همین موضوع باعث شد که تی چالا و کیلمانگر باری دیگر در بالای آبشار «Warrior Falls» با یکدیگر مبارزه کنند. این دو دشمن در این مبارزه از هر نظر با یکدیگر برابر بودند و مبارزه عادلانهای را انجام میدادند تا اینکه ورود غیر منتظره اورت کی. راس و حواس پرتیای که به وجود آورد به کیلمانگر اجازه داد تا یک ضربه مرگبار به تی چالا وارد کند. او توانست در یک مبارزه آیینی، پادشاه سرزمین خود را شکست دهد. شکست تی چالا باعث شد که کیلمانگر بتواند سرپرست و رهبر جدید قبیله پنتر و در نهایت بلک پنتر جدید شود. در طی مدت زمان کوتاهی که کیلمانگر، بلک پنتر شده بود، به شدت تلاش کرد تا همانند تی چالا یکی از اعضای تیم انتقام جویان باشد اما در نهایت بعد از اینکه یک مزدور استخدام شد تا حیوان خانگی او یعنی پری را بدزدد، مبارزهای بین او و ددپول شکل گرفت. کیلمانگر در این نبرد، گیاه قلب شکل معروف را خورد و از آنجایی که او بهنوعی پادشاه واکاندا بود، تصور میکرد حق خوردن آن را دارد و این گیاه به او قدرت میدهد. اما بلافاصله بعد از اینکه کیلمانگر گیاه قلب مانند معروف را قورت داد، بدنش به طرز بدی واکنش نشان داد و به طور کامل بیهوش شد. گفته شده که این گیاه میتواند برای افرادی که از خانواده سلطنتی نیستند، بسیار کشنده باشد.
پلنگ سفید:
بعد از گذشت مدتی کیلمانگر از کما بیرون آمد و از آنجایی که تنها فکر و ذکرش تی چالا بود، بهسرعت متوجه شد که او از مرگ بازگشته است و دوباره توانسته همان شرایط قبلی خود را به دست بیاورد. بعد از این جریان، کیلمانگر تلاش کرد مغز بلک پنتر جدید یعنی کاسپر کول (پلیسی که حالا بلک پنتر جدید شده است) را شستشو دهد تا بتواند اتحادی بین خود و او برقرار کند. کیلمانگر پیشنهاد اطلاعات مهم مورد نیاز و همچنین گیاه قلب مانند را به این مرد جوان داد تا بتواند اعتماد و وفاداری او را بهدست بیاورد. از طرف دیگر، او به کاپیتان پلیس قول داد تا پسر دزدیده شدهاش را پیدا کند. بعد از انجام این کار، در فرقه پنترها، او تبدیل به پلنگ سفید میشد. کول این شرایط و پیشنهاد کیلمانگر را پذیرفت و از قدرتهایش استفاده کرد تا این پسر بچه را پیدا کند. از آنجایی که او اینکار را انجام داده بود، نمیتوانست زیر قول خود با کیلمانگر بزند.
سرزمین نیگاندا:
بعد از مدتی، کیلمانگر توانست زیر نظر دولت ایالات متحده و همچنین حمایت آنها، سرزمین نیگاندا را به تصرف خود دربیاورد و خود را به عنوان رهبر جدید آنها معرفی کند. زیرا تمامی اعضای کاخ سفید قصد داشتند از کیلمانگر به عنوان یک قهرمان بومی استفاده و پایگاهی را در سرزمین واکاندا تاسیس کنند. در نهایت خواهر تی چالا یعنی شوری پا پیش گذاشت تا جاسوسی این مبارز آمریکایی را بکند.
بعد از گذشت مدتی و زمانی که سرزمین واکاندا متحمل یک حمله دیگر شد، ماموران آمریکایی متوجه اشتباه خود شدند. به همین منظور سعی کردند تا یکی از ماموران ابرقدرت خود را به آنجا ارسال کنند و کیلمانگر را از پا در بیاورند. زمانی که مونیکا رامبو فرستاده شد تا این شخصیت شرور را متوقف سازد، توسط افراد زیر دست کیلمانگر دستگیر و در نهایت به زندان انداخته شد.
در همین برهه زمانی، تی چالا، دورا میلاجه و «Hatut Zeraze» تلاش کردند تا تاج و تخت نیگاندا را از کیلمانگر بگیرند. کیلمانگر باری دیگر وارد یک مبارزه خشونت آمیز با تی چالا شد که دوباره به پیروزی خود و از بین بردن دشمنش نزدیک شد. از آنجایی که تی چالا با مبارزه تن به تن حواس کیلمانگر را پرت کرده بود، دو دوست دیگر او این فرصت را داشتند که خواهر تی چالا و همچنین شریک او را از زندان آزاد کنند. با این حال، زمانی که کیلمانگر تلاش میکرد تا کار دشمنش را یکسره کند و زندگی او را به اتمام برساند، مونیکا هم سر رسید و با پرواز کردن از درون بدن کیلمانگر، او را کشت.
اریک کیلمانگر یک فرد بسیار عظیمالجثه و فوقالعاده قدرتمند است. او دارای سرعت بسیار بالا، استقامت و رفلکسهای پیشرفته شده است. در گذشته، تواناییای که کیلمانگر در کشیدن اجسام داشت، از نیروی تی چالا بسیار بیشتر بود (چیزی بیش از ۹۰۰ پوند). کیلمانگر در مبارزههای مختلف و بسیار زیادی ثابت کرده که در نبردهای تن به تن و یک نفره، قادر است بلک پنتر را شکست دهد. تا به امروز، تی چالا اصلا موفق نشده تا دشمن قدیمی خود یعنی همان کیلمانگر را در نبردهای تک نفره شکست دهد.
کیلمانگر یک رهبر انقلابی محسوب میشود که برای تمامی مردم سرزمین واکاندا خیلی خوب شناخته شده است و حتی توسط برخی از آنها هم حمایت میشود. جالب است بدانید که حتی روستایی که کیلمانگر در آن بزرگ شده، به نام «N'jadaka Village» تغییر یافته است. اگرچه تواناییهای فیزیکی کیلمانگر به پای تواناییهای تی چالا نمیرسد، اما جذابیت و کاریزمای انقلابی او، تسلط او بر مسائل سیاسی و همچنین اقتصادی، روشهای زیرکانه و حیله گرانه او و مهمتر از همه دسترسی او به محراب احیا (Altar of Resurrection) باعث شده که او بزرگترین دشمن بلک پنتر تا به امروز به حساب بیاید.
علاوه بر تواناییهای ذاتیای که خود کیلمانگر در وجودش دارا است، در اطراف خود یک چیتای بسیار مرگبار به نام پری و اعضای گروه «Death Regiments» را دارد که تمام مدت به روشهای مختلف به او خدمت میکنند. گروه «Death Regiments» متشکل از سربازان زامبی شکلی هستند که توسط همان محراب احیای معروف خلق شدهاند. حتی مورد دیگری که درباره کیلمانگر خیلی معروف شده، استفاده او از ماموران بسیار زیادی است تا بتواند اهداف و ماموریتهای خود را با موفقیت به انجام برساند. او نه تنها در طی زندگی خود با ماموران انقلاب اصلی خود یعنی مالیس، کینگ کاداور، سامبر، سالامندر کی رول، برون ماکابر، مادام اسلی، ونوم و لرد کارناج همکاریهایی داشته، بلکه چندین مامور آمریکایی مانند نایت شید، باس مورگان و هایدرو من را استخدام کرد تا بخشی از برنامهها و طرحهای شرورانه او باشند. اریک کیلمانگر تواناییها و قدرتهای نسبتا زیادی دارد اما در این مقاله ما به چند مورد از آن اشاره میکنیم که عبارتند از:
فیزیولوژی پیشرفته عرفانی:
از آنجایی که در دنیای کتابهای کمیک اریک کیلمانگر چندین بار مُرد، برای احیا کردن او از چندین ابزار و روش فوق طبیعی استفاده شد. روشهایی که باعث شد او بهطرز باور نکردنیای قدرتمند شود؛ به طوری که در طی این سالها هیچ وقت به این اندازه از قدرت نرسیده بود.
بدن فانی «N'Jadaka» همچنان باقی مانده تا در مراسمهای جادویی از آن برای انتقال ماهیت و روح او به یک بدن جدید، بزرگتر و قویتر از جسم اصلی خود استفاده شود. از آنجایی که او از محراب احیا استفاده کرده بود، قدرتهای زیادی به او عطا شد و تواناییهای فیزیکی او بسیار فراتر از بلک پنتر رفت.
قدرت ابرانسانی: سطح قدرت کیلمانگر به اندازهای است که او به راحتی میتواند با دستان خالی، یک فیل بالغ را به زمین بزند.
سرعت ابرانسانی: سرعت او هم همانند قدرتش بسیار پیشرفته شده است. سرعت او بسیار بیشتر از حد فیزیکی یک انسان معمولی است.
استقامت ابرانسانی: استقامت اریک، بیش از آستانه نرمال یک انسان عادی است. او هم درست همانند تی چالا میتواند ۳ روز مبارزه کند.
طول عمر ابرانسانی: بافتهای بدن کیلمانگر به مراتب بسیار بیشتر از تی چالا، سختتر و حتی پیشرفتهتر شده است.
قدرتهایی که گیاه قلب مانند به او عطا میکند:
به لطف نیروی زیاد گیاه قلب مانند که باعث شد کیلمانگر تا مدتی درون کما باشد، دیگر فیزیولوژی بدن او طوری پیشرفت کرده که میتواند قدرتهای بلک پنتر را بهدست بیاورد.
تواناییها:
استاد هنرهای رزمی:
کیلمانگر یک مبارز بسیار ماهر است. او در طی زندگی خود آنقدر مهارت بهدست آورده که میتواند بلک پنتر را در یک مبارزه فیزیکی شکست دهد.
استاد اختراع:
درست همانند خیلی از مهندسان مکانیک، اریک هم یک مخترع و مکانیک مشتاق است. او با ابزارهای خاصی که دارد، توانسته دستگاههای مختلفی آن هم با طراحی خود، بسازد. تواناییهای مهندسی او به همراه ظرفیت ذهنی بسیار بالایی که دارد، او را تبدیل به یک دشمن بسیار خطرناک کرده است. او با همین توانایی خود توانست روستای فقیری که بعدا نام خود را گرفت، آنقدر از لحاظ اجتماعی پیشرفته سازد که با شهرهای بزرگی مانند واکاندا برابری میکند.
مکالمه با چندین زبان:
کیلمانگر علاوه بر اینکه میتواند خیلی خوب با زبان مادری خود صحبت کند، به زبان انگلیسی و چندین زبان زنده دنیا هم مسلط است.
نبوغ و هوش بسیار بالا:
اریک دارای هوش و نبوغ بسیار بالایی است و با استفاده از همین توانایی خود با تی چالا رقابت میکند. او بهطور ذاتی، یک درک بسیار خوب از مسائل مختلف مانند صنعت، سیاست، ژنتیک و طراحیهای فنی را در وجودش دارد. تواناییهای مهندسی و هوشی که کیلمانگر دارد، او را همتای بسیاری از عالمان بزرگ این سیاره کرده است.
مصونیت دیپلماتیکی:
زمانی که او رهبر واکاندا بود، اغلب به ایالات متحده سفر میکرد. او در طی این سفرها از مصونیت دیپلماتیکی خود استفاده میکرد.
اسلحهها:
سلاحهای گرم و شمشیرهای سنتی
مچ بندها:
کیلمانگر همیشه چندین مچ بندی را که توسط خود واکانداییها طراحی شده بود، استفاده میکرد. این مچ بندها مجهز به مهمات و ابزارهای منحصر به فردی هستند که در مبارزهها بسیار کاربرد دارند. این مچ بندها دارای قدرت انفجارهای پر انرژی، ارههای خاص، تیغههای پنهان، دستگاههای ارتباطی مجهز و نمایشگر السیدی هستند.
حال در پایان به برخی از آثاری که شخصیت اریک کیلمانگر در آن حضور داشته اشاره میکنیم:
- فیلم Black Panther محصول سال ۲۰۱۸ (با بازی مایکل بی. جوردن)
- بازی Lego Marvel's Avengers (شخصیت قابل استفاده دیالسی)
- بازی Lego Marvel Super Heroes 2
- بازی Marvel Contest of Champions
- بازی Marvel Future Fight
نظر شما درباره این کاراکتر شرور چیست؟ در مقاله بعدی که به سراغ ابرقهرمان کمپانی دی سی کامیکس میرویم، دوست دارید بیشتر با چه شخصیتی آشنا شوید؟ نظرات خود را با ما در میان بگذارید.