معرفی شخصیت سایبورگ، ویکتور استون
در ابتدا، این مقاله را با نقل قولی از خودِ ویکتور استون یا همان سایبورگ آغاز میکنیم:
انسان. تکنولوژی. من هیچ سمتی را انتخاب نمیکنم، گرید. من پلی هستم بین این دو بُعد. من یک سایبورگم.
نیمه انسان و نیمه ماشین، اما قهرمان! بعد از یک حادثهی تقریبا مرگبار، ویکتور استون به دست پدر خود، از لحاظ سایبرنتیکی پیشرفته شد. او اکنون توانایی برقراری ارتباط، دستکاری و همچنین اتصال را تقریبا با تمام انواع مدلهای تکنولوژی را دارد. از آنجایی که علم و تکنولوژی روز به روز در حال پیشرفت کردن است، او هم به طور مداوم ارتقاء مییابد. به همین دلیل او به خود قول داد تا از آینده، در مقابل هرگونه خطر و تهدید محافظت کند. او همچنین یکی از اعضای اصلی دو تیم ابرقهرمانی یعنی تیم لیگ عدالت و همچنین تایتانهای نوجوان به حساب میآید.
سایبورگ یک شخصیت خیالی و ابرقهرمانی به حساب میآید که در کتابهای کمیکی که توسط کمپانی دی سی کامیکس منتشر میشوند، حضور مییابد. این شخصیت توسط نویسندهای به نام مارو ولفمن و همچنین هنرمندی به نام جورج پرز خلق شده است. او اولین بار در قسمت ۲۶ سری کتاب کمیک DC Comics Presents که در ماه اکتبر سال ۱۹۸۰ ظاهر شد. سایبورگ در اصل به عنوان یکی از اعضای تیم تایتانهای نوجوان به حساب میآید. او همچنین در سال ۲۰۱۱ و در ریبوت کتابهای کمیک کمپانی دی سی به عنوان یکی از اعضای اصلی و بنیانی تیم لیگ عدالت هم به تصویر کشیده شد و از آن زمان تا به امروز، این موضوع هیچ تغییری نکرده است. با این حال، سایبورگ درست از همان زمان به عنوان یک عضو سابق در گروه تایتانهای نوجوان به حساب میآید.
سایبورگ یکی از معدود شخصیتهایی به حساب میآید که تا به امروز، داستان گذشتهی او تا حد زیادی تغییر نکرده و تقریبا همچنان همان شکل اولیه را دارد
به عنوان اتفاقاتی که اخیرا در زندگی سایبورگ رخ داده، میتوان اینگونه گفت:
- Justice League: ویکتور توانست با موفقیت، حلقه قدرت را ردیابی و محل دقیق آن را پیدا کند. او توانست با این حلقه قدرت ارتباط برقرار کند. ویکتور به واسطهی همین برقراری ارتباط، از برنامههای وحشتناک آن مطلع شد. این اتفاقات در خط داستانی سری کتاب کمیک The Injustice League که توسط جف جانز نوشته شده، رخ داده است.
- Batman and Robin: در این خط داستانی، بتمن تصمیم داشت که آپوکالیپس برود و رابین را بازگرداند اما ویکتور استون کاملا با این تصمیم بتمن مخالف بود؛ تصمیمی که عاقبت خوشی برای بتمن نداشت. این اتفاقات در خط داستانی سری کتاب کمیک Robin Rises که توسط پیتر توماسی نوشته شده، رخ داده است.
- Superman Doomed: آخرین باری که ویکتور استون در این خط داستانی دیده شد، زمانی بود که تصمیم داشت نیروهای برینیاک را معطل و مشغول کند تا بتواند زمان کافی را برای لانا لنگ و همچنین استیل بخرد تا آنها بتوانند فرار کنند. این اتفاقات در خط داستانی سری کتاب کمیک Superman Doomed که توسط چارلز سول، گرگ پک، تونی بدارد و اسکات لابدل نوشته شده، رخ داده است.
این شخصیت علاوه بر بخش کمیکی کمپانی دی سی، در بخش سینمایی آن هم حضور داشته است. او علاوه بر اینکه در کتابهای کمیک زیادی حضور داشته، از آنجایی که یکی از اعضای مهم و بنیادی دو تیم اصلی دنیای دی سی به حساب میآید، در انواع مختلف رسانهها هم حضور داشته است. از آنجایی که شخصیت سایبورگ در چند اثر اخیر دنیای سینمایی دی سی حضور داشته و همچنین در آیندهای نزدیک فیلم اختصاصی خودش به روی پرده سینماها اکران میشود، ما این موضوع را بهانهای قرار دادیم تا شما بیش از پیش با شخصیت ویکتور استون ملقب به سایبورگ آشنا شوید
ویکتور استون پسر «سایلس استون» و «الینور استون» است؛ دو دانشمند استار لبز که قصد داشتند از تحقیقات و بررسیهای خود استفاده کنند و بشریت را بهبود ببخشند. از آنجایی که ماجراجوییهای علمی سایلس و الینور خیلی سخت و طولانی بود، اغلب اوقات باعث دلسرد شدن پسرشان میشد. آنها مجبور میشدند اغلب اوقات برخلاف میل قلبی پسرشان، زمان زیادی را روی کار و تحقیقات خود بگذارند. این دو دانشمند آنقدر غرق در تحقیقات خود بودند و نسبت به آن وسواس پیدا کردند که حتی حاضر شدند از پسر خود به عنوان یک نمونه آزمایشگاهی استفاده کنند تا ببینند که میتوانند براساس آزمایشهای خود، عقل و هوشمندی انسان را افزایش دهند. این پدر و مادر دانشمند، در چندین پروژه آزمایشی خود از پسرشان استفاده کردند. با اینکه این آزمایشها موفقیتآمیز بود و باعث شد تا حد زیادی هوش و نبوغ ویکتور به سطح بالاتری برود، اما او از آنجایی که تبدیل به نمونهی آزمایشگاهی پدر و مادرش شده بود، از آنها منتفر شد. زیرا تصور میکرد که آنها، بیشتر از آن چیزی که به ویکتور به عنوان پسرشان نگاه کنند، به عنوان یک نمونهی آزمایشگاهی به او نگاه میکنند.
در ابتدای خلقت، سایبورگ برای تیم تین تایتانز در نظر گرفته شده بود و حتی کارهای بزرگ زیادی هم در آن زمان انجام داد
همین تنفر ویکتور نسبت به پدر و مادرش، باعث شد که او در مقطع دبیرستان تا حد فوقالعاده زیادی از علم و ریاضیات دور شود. ویکتور به جای دنبال کردن این موضوعات، علاقهی خود را در ورزش دید و تلاش کرد تا این رشته را دنبال کند؛ همین موضوع باعث شد که پدرش او را مورد اهانت و تحقیر قرار دهد. او یک رابطهی دوستی را با فردی به نام «ران اورز» آغاز کرد؛ جوان نابابی که باعث شد ویکتور در چند دردسر بیوفتد و قانونشکنی کند. همین چند مورد باعث شد که ویکتور نشان بدهد به دنبال استقلال میگردد و میخواهد راه زندگی خودش را دنبال کند؛ راههایی که اصلا مورد قبول پدر و مادرش نبودند، مانند رها کردن درس و ادامهی رشتههای ورزشی. همین ارتباط ویکتور با خلافکاران زیر سن قانونی باعث شد که او وارد راه اشتباه و تاریکی شود؛ راهی که اغلب اوقات در آن آسیب میدید اما همانند گذشته میتوانست یک زندگی عادی داشته باشد و تصمیمات خودش را بگیرد.
در برههای از زمان، وقتی که ویکتور تصمیم گرفت که به استار لبز برود و پدر و مادرش را ملاقات کند، زندگیاش عمیقا دستخوش تغییرات بزرگی شد. در آن زمان، پدر و مادر ویکتور مشغول انجام آزمایشهایی حول محور هدایت اتفاقات درون بعدی و همچنین بعدهای مختلف بودند. این آزمایشها باعث شد که به طور اتفاقی، یک موجود پروتوپلاسمایی وارد آزمایشگاه شود. سایلس موفق شد که این موجود را به بُعد مخصوص به خودش بازگرداند اما پیش از اینکه این اتفاق بیوفتد، این موجود الینور را به قتل رساند و ویکتور را هم بهشدت مجروح کرد. سایلس که دیگر در نجات جان پسرش مستاصل شده بود، تصمیم گرفت که از فرضیههای آزمایش نشدهی خود استفاده کند. او از قطعات سایبرنتیکی بسیار پیشرفته استفاده کرد تا بدن ویکتور را باری دیگر از نو بسازد و پسرش را مانند قبل کند. او در این کار خود موفق شد اما در آن زمان اصلا وحشت و همچنین خشم ویکتور را نسبت به کاری که انجام داده، پیشبینی نکرد.
القاب و اسامی مستعار: سایبریون، مرد رباتی، تکنیس، بایونیک من، سایبورگ 2.0، امگادروم، سای، اسپارکی، مردی به همراه مشتهای آهنین، تین-من، مشتهای نقرهای، ویک، ویکتور استون، مرد ماشینی، تک تایتان، استون، سایبریون تکنیس، پلنت سایبریون و کورکی.
اعضای خانواده: سایلس استون (پدر)، الینور (مادر، مرحوم) و گرید (سایبرنتیکهای سابق/نسخه کپی رباتیکی).
تیمها: شورشیها، لیگ عدالت آمریکا، جامعه عدالت بینالمللی، ارتش لنترنهای قرمز، تیم دانش، تایتانهای نوجوان و استار لبز.
متحدان: آکوامن، بری آلن، بتمن، بیست بوی، بیلی بتسون، بلو ایوانز، بریتون کلیر، کاوین الیس، کاپیتان تاندر، کیوب، دفنه بلیک، دیک گریسون، دانا تروی، الستی گرل، گلد، هال جوردن، آیرون، جنی آلن، جسیکا کروز، کیتی پراید، مرکوری، ریون، روی هارپر، سارا چارلز، استار فایر، سوپرمن، ترا، ولورین، واندر وومن و غیره.
دشمنان: مامور هلمز، آمازو، آنومالی، اتلس، آرورا، برادر بلاد، سایبورگرل، دارک ساید، دث استروک، درد نات، انتروپی، گاتهام، گریل، گریوز، گرید، جوکر، لکس لوثر، لرد زد، مجنتا، مایرون، پارالاکس، سودوس، سایمون، ریپر، رد ایکس، ران اورز، سناتور مایکل چمپلین، سرور آجا، ساب زیرو، ترنس فیشر، تینکر، توپاز، وندال سوج و غیره.
همانطور که در ابتدای متن به آن اشاره شد، شخصیت سایبورگ توسط نویسندهای به نام مارو ولفمن و همچنین هنرمندی به نام جورج پرز خلق شده است. او اولین بار در قسمت ۲۶ سری کتاب کمیک DC Comics Presents که در ماه اکتبر سال ۱۹۸۰ ظاهر شد. لازم به ذکر است که شخصیت سایبورگ در ۲۰۵۸ کتاب کمیک حضور داشت و تنها در قسمت اول سری کتاب کمیک DC Sneak Peek: Cyborg جانِ خود را از دست داد.
- پیش از فلش پوینت: دوران مدرن:
بعد از اینکه ویکتور تبدیل به یک شخصیت نیمه انسان و نیمه ماشین شد و عکس العمل دیگران را نسبت به ظاهر جدیدش میدید، بیش از پیش از خودش و همچنین اتفاقی که برایش رخ داده متنفر میشد. به همین دلیل، او تا جایی که میتوانست و امکان داشت، خودش را از زندگی سابقش دور کرد. بعد از این تصمیم، ویکتور به محلهی هلز کیچن در منهتن نقل مکان کرد.
سایبورگ یکی از معدود شخصیتهایی است که در زندگی خود هیچ شخصی مانند لوییس لین یا استیو ترور را نداشت و عشق واقعی را تجربه نکرد
در همین محلهی بسیار بد بود که «ریون» با ویک آشنا شد و او را به پیوستن به تیم تایتانهای نوجوان دعوت کرد. بعد از اینکه این تیم شکل گرفت، ویکتور بالاخره توانست جایی را پیدا کند که با همان ظاهر جدیدش و البته غیرانسانیاش پذیرفته میشود و دیگران هم به او احترام میگذراند. در آن برهه زمانی، پدر ویکتور هنوز هم نسبت به کاری که با پسرش کرده بود و اینکه باعث شد او چنین سختیهایی را تحمل کند، عذاب وجدان داشت و بهشدت ناراحت بود. همین موضوع باعث شد که برج تایتانها را برای پسرش و دوستان جدیدی که پیدا کرده بود، بسازد. برای یک مدت بسیار طولانی، ویکتور یکی از اعضای ثابت و استوار تیم تایتانها باقی ماند. او نه تنها در این برهه از زمان به عنوان یک قهرمان فعالیت میکرد، بلکه نقش یک منبع تکنولوژیکی را هم برای تیم داشت.
- بعد از فلش پوینت (New 52):
بعد از جریانات و رویدادهای فلش پوینت، کمپانی دی سی کامیکس همهی کتابهای کمیک خود را باری دیگر منتشر کرد. در این مجموعه و تداوم جدید، سایبورگ دیگر تبدیل به یکی از اعضای اصلی و بنیادی تیم لیگ عدالت به حساب میآمد. او دیگر جایگزین فردی به نام «مارشن من هانتر» شده بود و اصلا سابقهی فعالیتی در تیم تایتانهای نوجوان نداشت. او در این مجموعه، اولین بار در قسمت اول سری کتاب کمیک Justice League حضور یافت اما در این قسمت هنوز یکی از اعضا به حساب نمیآمد. در واقع، او در این برهه زمانی یک بازیکن فوتبال دبیرستانی به حساب میآمد و هنوز به سایبورگ تبدیل نشده بود. بعد از حملهی دارک ساید به زمین، ویکتور تا حد بسیار زیادی مجروح شد. او بعد از این جریان به دست پدر خود، از لحاظ سایبرنتیکی پیشرفته و تبدیل به سایبورگ شد.
- سایبریون (پیش از فلش پوینت):
تراژدی زمانی رخ داد که «انجمن وایلد بیست» اعضای تیم تایتانها را دستگیر کردند. خبر تکان دهندهتری که آن موقع مشخص شد، این بود که رهبر گروه، در واقع همتیمی آنها به نام «جریکو» بود. ویکتور به همراه چندین تن از اعضای دیگر تیم، درون یک موشک قرار گرفتند و در نهایت در روسیه فرود آمدند؛ جایی که ویکتور بهشدت مجروح شد و آسیبهای زیادی دید. دانشمندان روسی با کمک «رد استار» توانستند ویکتور را بازسازی کنند اما به خاطر آسیب بسیار زیادی که به ذهن و مغز این قهرمان وارد شده بود، او دیگر مانند ربات متحرکی شد که ظاهری شبیه به انسان داد. بعد از گذشت چندین ماه، ذهن ویک توانستند کم کم تمام خاطرات از دست رفته را بازگرداند. در همین برهه از زمان، نژادی با نام «تکنیس» هم به زمین آمده بودند. آنها به دنبال راهی میگشتند تا با جامعه ادغام شوند و در نهایت نژاد خود را نجات دهند. به همین خاطر سایبورگ جانِ خود را هم برای زمین و هم برای تکنیس فدا کرد و بعد از مدتی به شکل سایبریون بازسازی شد.
زمانی که آنها سرتاسر کهکشان را سفر میکردند، سایبریون دیگر تبدیل به محافظ و مدافع آنها شده بود. بعد از گذشت مدتی، سایبریون باری دیگر با همتیمیهای سابقش متحد شد و در یک مبارزهی میان ستارهای شرکت کرد. همین مبارزه در نهایت باعث نابودی تاماران شد. اما در میان این تراژدی و اتفاق غمانگیز، یک اتفاق بسیار خوب هم رخ داد؛ تیم تایتانها توانستند ریون را که با یک شکل طلایی دوباره متولد شده بود، باری دیگر بازگردانند. بعد از این اتفاق، ریون، «مینیون» و همچنین «گارفیلد لوگان»، انتخاب شدند تا به عنوان همراهان و همسفران سایبریون، فضا بمانند. با این حال، گارفیلد نتوانست زمان زیادی را در آنجا بماند به همین دلیل دوستانش را ترک کرد و به زمین بازگشت. از طرف دیگر، مینیون هم به ویژگیها و اخلاقهای جدید سایبریون شک و تردید داشت به همین دلیل تصمیم گرفت که او هم آنجا را ترک کند. مینیون پیش از اینکه آنجا را ترک کند، از امگادروم خود یک لباس جنگی درست کرد و به عنوان یک هدیه به ویکتور استون داد. این امگادروم به ویکتور اجازه میداد تا دستورات خود را انجام دهد؛ این دستورات هم چیزی نبود جز بازسازی سیاره تکنیس، به هر روش و با هر قیمتی.
- بدن جدید سایبورگ:
بعد از گذشت مدت زمانی نسبتا طولانی، سایبریون تصمیم گرفت که به زمین بازگردد تا ماه آن را تبدیل به دنیای جدیدی برای تکنیس بکند و دوستان و متحدان خود در تیم تایتانها را به این دنیا بیاورد. لیگ عدالت آمریکا و تایتانها در ابتدا با یکدیگر مبارزه کردند و بعد از آن با هم متحد شدند تا در مقابل سایبریون بایستند و او را از نابود سیاره منع کنند. در همین حین، آنها در تلاش بودند که روح ویکتور را نجات دهند و در نهایت آن را در لباس جنگی مینیون یعنی همان امگادروم بارگذاری کنند. بعد از گذشت مدتی، «وندال سوج» به ویکتور پیشنهاد داد که اگر در طی ماموریتی به او کمک کند تا او بتواند خون جاودانهی «ادی کین» را بدست بیاورد، ویک میتواند یک بدن انسانی بدست بیاورد. پیش از اینکه ویک حتی بتواند دربارهی این موضوع فکر کند و تصمیمی بگیرد، «استار فایر»، بدن ادی را نابود کرد. همین موضوع باعث شد که یک فرصت خوب برای اتخاذ کردن یک تصمیم درست، از بین برود. همچنین، براساس قراری که نایت وینگ با بتمن بسته بود، ویک میبایست به عنوان یکی از اعضای تیم باقی میماند.
علاوه بر قدرتهای ابرانسانی، سایبورگ قابلیتها و تواناییهای تکنولوژیکی زیادی مانند ارتباط با تمام کامپیوترها و سیستمهای تکنولوژیکی دارد
بعد از اتفاقاتی که در طی جریانات Technis Imperative رخ داده بود، لیگ عدالت آمریکا تنها در صورتی میتوانستند به ویک اعتماد کنند و او را آزاد بگذارند که تیم تایتانها، تمام مدت مراقب او باشند و نگذارند که او پایی را کج بگذارد. نایت وینگ که مام احساس میکرد به دوست قدیمیاش مدیون و انگار که چیزی را به او بدهکار است، به طور مداوم کار و جستجو میکرد تا بتواند درمانی را برای آن وضعیت ویکتور پیدا کند. ویکتور با کمک «جسی کوییک» و همچنین یک بدن کلونی، توانست یک زندگی ارگانیک داشته باشد.
با اینکه ذهن و همچنین تواناییهای سایبرنتیکی ویکتور در همان امگادروم قرار داده شده بود، اما خودش توانست ساکن یک بدن واقعی و بیولوژیکی شود. به همین دلیل، سایبورگ بعد از چندین سال، برای اولین بار توانست متوجه شد که زندگی کردن چیست. او دیگر میتوانست احساس کند و بدون هیچ کمکی و بدون دخالت هیچ جزء مکانیکیای نفس بکشند. ویکتور استون که دیگر با این بدن جدید خود یک زندگی جدید را آغاز کرده بود، تصمیم گرفت که تیم تایتانها را برای ساحل غربی ترک کند. بعد از گذشت مدتی، ویکتور استون در طی جریانات و بحران «دنیاهای ما در جنگ» به فلش کمک کرد. در آن برهه زمانی، ویک از امگادروم طلایی استفاده کرد تا کم کم به همان شکل سایبرنتیکی تبدیل شود. سایبورگ تصمیم گرفت که به ماجراجوییهای خود بازگردد به همین دلیل در شهر کی استون، خانهی فلش مستقر شد. اما زمانی که ویک استون تلاش کرد تا یک شیطان کامپیوتری شده به نام «تینکر» را متوقف کند و برنامههای او در جهت گرفتن کنترل کل شهر را از بین ببرد، بدن او به طور مکانیکی فلج شد. همین موضوع باعث شد تا ویک مجبور شود تا از همان شکل نقرهای سایبورگی خودش استفاده کند.
- بحران بینهایت و بعد از آن:
در طی خط داستانی بحران بینهایت که در سال ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ منتشر شد، سایبورگ به تیم «New Cronus» دانا پیوست. آنها به دنبال تحقیق و بررسی یک چاله و سوراخ که در طی خط داستانی Rann–Thanagar War پیدا شده بود، رفتند. سایبورگ که دیگر به این تیم پیوسته بود، بیست بوی را مسئول و رهبر تیم تایتانها کرد تا زمانی که خودش باری دیگر بازگردد. آنها به مرکز بازنشانی جهان رسیدند و با کمک قهرمانان مختلفی توانستند «الکساندر لوثر» را شکست دهند؛ فردی که قصد داشت مولتی ورس را باری دیگر بسازد و از آن، یک زمین بینقص و کامل ایجاد کند.
براساس داستان 52 هفتهی پنجم، سایبورگ بعد از بازگشت به زمین، به «فایر استورم» متصل شد. بعد از اینکه سایبورگ در طی جریانات بحران بینهایت تا حد بسیار زیادی آسیب دید، به لطف سرپرستان بسیار خوبی به نام «وندی» و «ماروین» که در برج تایتانها حضور داشتند، او توانست به مرور زمان، این آسیبها را درمان کند و درست همانند قبل شود. زمانی که او بالاخره از کما بیرون آمد، متوجه شد که تیم تین تایتانز به طور چشمگیری تغییر کرده است. واندر گرل، «اسپیدی»، «کید فلش»، ریون و بیست بوی این تیم ابرقهرمانی را ترک کردهاند؛ استار فایر در فضا گم شده است؛ سوپر بوی هم جانِ خود را از دست داده است. به همین دلیل، ویکتور تصمیم گرفت که به همراه رابین، «کید دویل»، «رَوِجِر» و واندر گرل (دوباره به تیم پیوسته بود)، تلاشها و جستجوهای خود را برای پیدا کردن ریون آغاز کنند.
بعد از اینکه این تیم به همراه تیم «دووم پاترول» توانستند «انجمن برادری شیطانی» را شکست دهند، سایبورگ از بیست بوی خواست تا باری دیگر به تیم تایتانها بپیوندد اما او این پیشنهاد را رد کرد. او معتقد بود که تیم دووم پاترول، احتیاج بیشتری به قدرتهای او دارند. سایبورگ بعد از اینکه به برج تایتانها بازگشت، تمام نوارهای امنیتیای را که در طی سال گذشته ضبط شده بود، بررسی کرد. شرایط به این صورت بود، با اینکه سایبورگ از کما بیرون آمده و دوباره به تیم بازگشته، اما انگار دیگر رهبری این تیم را در دست ندارد و سرگروه این تیم، رابین است. با این وجود، بعد از گذشت مدتی او توانست دوباره این سمت را بدست بیاورد و برخی اوقات هم نقش دومین فردی را داشت که در تیم دستور میداد.
در خط داستانی قسمت سوم ولوم دوم سری کتاب کمیک Justice League of America، بتمن، واندر وومن و سوپرمن به این توافق رسیدند که دیگر زمان آن رسیده تا پیشنهاد پیوستن به نسخهی جدید تیم لیگ عدالت را به سایبورگ بدهند. با این حال، بعد از یک مبارزه علیه آمازو، گرین لنترن و همچنین قناری سیاه کنترل و هدایت روند تشکیل تیم لیگ عدالت آمریکا را برعهده گرفتند و برخلاف انتظار، نام سایبورگ دیگر در میان اعضای این تیم دیده نمیشد.
در خط داستانی کتاب تک قسمتی Teen Titans East، سایبورگ یک نسخهی جدید از تیم تایتانها را در کنار یکدیگر جمع کرد. در طی پروسه تمرین اعضا، این تیم مورد حملهی «تریگون» قرار گرفتند. از طرف دیگر، سایبورگ هم مورد اصابت یک پرتو غول پیکر انرژی قرار گرفت. طولی نکشید که سایبورگ در یک دهانهی آتشفشان به تصویر کشیده شد. در حالی که از بدنِ او، تنها سر و نیم تنهی بالایی باقی مانده بود.
- تایتانها:
بعد از اتفاقاتی که در طی حملهی تریگون افتاد، سایبورگ درون یک صندلی چرخدار مخصوص قرار داده شد؛ در حالی که او کم کم در حال بهبود یافتن بود. بدن سایبورگ تا خط داستانی قسمت پنجم سری کتاب کمیک Titans به طور کامل خوب شد و بهبود یافت. مدت زیادی طول نکشید که فردی به نام «جریکو» که بهتازگی احیا شده بود و تعادل نداشت، به بدنِ سایبورگ وارد شد. او از سایبورگ استفاده کرد، تنظیمات دفاعی و امنیتی برج تایتانها را تغییر داد و در نهایت تایتانها را به قتل رساند. برنامهها و نقشههای جریکو خیلی زود توسط «استاتیک»، جدیدترین عضو تایتانهای نوجوان متوقف شد. او از قدرتهای الکترونیکی خود استفاده کرد تا سیستمهای برج را سربار کند. همین موضوع باعث شد که بازخوردی ایجاد شود و در نهایت جریکو از بدنِ سایبورگ بیرون بیاید. سایبورگ بعد از بهبودی، تظاهر کرد که هنوز جریکو را در داخل بدنِ خود دارد. سایبورگ با انجام این کار قصد داشت تا «Vigilante» را که جریکو را هدف خود قرار داده بود، بیرون بکشد. این نقشه به خوبی جلو رفت و طولی نکشید که Vigilante ظاهر شد و سایبورگ را از ناحیهی سر مورد اصابت گلوله قرار داد.
- تایتانهای نوجوان کاملا جدید:
مدت کمی بعد از این اتفاقات، یک اندروید مرموز که از آینده آمده بود و با نام «ایندیگو» شناخته میشد، به تیم تایتانها و همچنین تیم یانگ جاستیس حمله کرد. همین موضوع باعث شد که دو تن از اعضا یعنی «توریا» و «اومن» به قتل برسند. در مراسم تشییع جنازهی توریا، نایت وینگ این نسخه از تیم تایتانها را منحل کرد. درست در همین حین، اعضای تیم یانگ جاستیس به خصوص «واندر گرل»، بهشدت خودشان را در این مرگ و میرهای غمانگیز مسئول میدانستند. همین موارد باعث شد که واندر گرل، رابین، «ایمپالس» و «سوپر بوی»، یک تیم کاملا جدید از تایتانهای نوجوان تشکیل دهند. قرار بر این بود که این تیم، زیر نظر اعضای نسبتا با تجربهتر یعنی سایبورگ، استار فایر و «بیست بوی» هدایت شود.
سایبورگ در حملهی ایندیگو به این دو تیم ابرقهرمانی و مبارزات بعد از آن بهشدت مجروح شده بود. بعد از این جریان، او توانست بخشهای سایبرنتیکی خود را با یک سری ارتقاءها و پیشرفتها دریافت کند. او در طی زندگی خود، چندین بار شاهد شکلگیری و اعمال اصلاحات در تیم تایتانها بوده است. او چندین نسخه از این تیمها را رهبری میکرد و به اعضای آن آموزش میداد. او حتی برای برهه کوتاهی از زمان، یک تیم کوچک مخصوص به خودش را هم تشکیل داده بود. اما در انتها او همیشه به همتیمیهای خود در نسخه اصلی تیم تایتانها بازمیگشت و همکاری با آنها را تا حد زیادی دوست داشت؛ با اینکه بخش زیادی از آنها به تیم لیگ عدالت آمریکا پیوسته بودند.
- مینی سری سال ۲۰۰۸:
در مجموعهی New 52 ویکتور در ابتدا در تیمهای ورزشی حضور داشت و روشهای رهبری را به خوبی یاد گرفته بود. همین موضوع باعث شد تا در شکل گیری لیگ عدالت نقش مهمی داشته باشد
در یک برهه زمانی نامشخص و در طی خط داستانی سری کتاب کمیک Teen Titans، یک مرد با تجهیزات پیشرفتهای که کاملا شبیه به سایبورگ بود، به دکتر سارا چارلز (در روز عروسیاش با دانشمند جوانی به نام دشان) حمله کرد. سایبورگ که از این موضوع با خبر شد، با تمام قوا عجله کرد تا بتواند این قربانیان را نجات دهد. در همین حین متوجه شد دشان که ارتباطاتی با «پروژه ام» داشت، چگونه این تکنولوژی را به ارتش فروخته است؛ درست همان تکنولوژیای که استون را به سایبورگ تبدیل کرده بود. او همچنین متوجه شد که این مرد پیشرفته شده، ران اورز نام داشت؛ فردی که زمانی دوست صمیمی ویک به حساب میآمد و حالا تبدیل به یک تروریست شده است. او با این کار قصد داشت انتقام سربازانی را که در گذشته به عنوان موش آزمایشگاهی مورد تست و بررسی قرار میگرفتند، بگیرد. بعد از اینکه سایبورگ موفق شد تا دوست خودش را آرام کند، به حقیقت واقعی این ماجرا پی برد. حقیقت از این قرار بود که «آقای اورر» که مغز متفکر پروژه ام و تحقیقات سایبورگ شناخته میشد، بهترین نمونههایی را که از استون الهام گرفته شدهاند، به میان آورده است؛ «اکوئست» فعلی، یک فرم زره پوش و مسلح شده از وایلد بیست و یک مرد سایبری شده. این مرد سایبری شده که حتی تجهیزاتی بسیار پیشرفتهتر از استون را استفاده میکرد، سایبورگ 2.0 نام داشت.
طولی نکشید که مشخص شد، این سایبورگ 2.0، همان سایبورگی است که در تیم Titans Tomorrow حضور داشت. جریان از این قرار بود که این سایبورگ توسط آقای اورر از خط زمانی مناسب خودش ربوده شد و به این زمان آورده شده بود تا با نسخهی جوانتر خودش مبارزه کند. مدت زیادی از این ماجرا نگذشت که سایبورگ مجبور شد تا به طور همزمان با «فانتوم لیمبز» هم مبارزه کند؛ یک تیم از سربازان خاص و نخبه که در خاورمیانه فلج شده بودند و توسط تکنولوژی او بازسازی شدند. از طرف دیگر هم مجبور بود با تیم انتقام جویان سایبورگ، که از «فیرسام فایو»، «مجنتا»، «گردر»، تینکر و «سایبورگرل» تشکیل میشد، مبارزه کند. با اینکه تیم انتقام جویان سایبورگ خیلی زود توانستند قدرت بیشتری را در این مبارزه بدست بیاورند، اما سایبورگ با کمک دوستان تایتانش، توانست در این نبرد خودش را بالا بکشد. همین اتفاق کافی بود تا او بتواند از قدرتهای فیزیکی و ذهنیاش استفاده کند و در نهایت آقای اورر را شکست دهد. بعد از این اتفاق، او تصمیم گرفت که یک مسیر جدید را در زندگیاش در پیش بگیرد. به همین دلیل او دشان و همچنین سارا چارلز را برای اینکه از این تکنولوژی سوءاستفاده کرده بودند، بخشید، ارتباطش با «سارا سیمز» را ادامه داد و در نهایت به اعضای تیم فانتوم لیمبز، اعضای مصنوعی جدید اما غیر ارتشی اعطا کرد. با این وجود، با اینکه ویکتور این کار را کرد تا به اعضای این تیم کمک کند، اما آنها اصلا دوست نداشتند که این کارِ استون را به عنوان یک کارِ خود ببینند. به همین دلیل آنها تا حد زیادی در تلاش بودند تا بتوانند اعضای مصنوعی ارتشی سابق خود را بدست بیاورند و بعد از این کار منتظر یک فرصت خود بمانند تا باری دیگر با این ابرقهرمان مبارزه کنند.
- تاریکترین شب و لیگ عدالت آمریکا:
در طی خط داستانی تاریکترین شب، سایبورگ به استار فایر، بیست بوی و چند تن دیگر از قهرمانان زمین پیوست. آنها یک تیم اضطراری را تشکیل دادند تا با ارتش تایتانهای مرده که حالا در قالب بلک لنترنها به زندگی بازگشته بودند، مبارزه کنند. او بعد از مدتی به نبرد نهایی که در شهر ساحلی اتفاق میافتاد، پیوست. بعد از منحل شدنِ تیم لیگ عدالت آمریکا فعلی و همچنین بعد از Justice League: Cry for Justice، سایبورگ توسط فردی به نام «دانا» دعوت شد تا به لیگ عدالت جدید «کیمیو هوشی» بپیوندد. او خیلی زود با «رد تورنیدو» دوست شد و ادعا کرد که او نقشهای دارد و به واسطهی این نقشه میتواند دوستش را فناناپذیر کند.
بعد از مبارزه با باند «دکتر ایمپاسیبل»، سایبورگ مجبور شد برای برههای از زمان، تیم را ترک کند. او قصد داشت در طی این مدت، نه تنهابه رد تورنیدو کمک و به گونهای او را بازسازی کند بلکه قصد داشت کمکهایی هم به «روی هارپر» برساند. روی هارپر در طی برخوردی که با «پرومتئوس» داشت، دست خود را از دست داده بود. در طی این برهه زمانی ویکتور، سوپر بوی و کید فلش را به سمت شهر داکوتا هدایت کرد تا آنها تیم تایتانهای نوجوان را نجات دهند؛ این تیم توسط «هولوکاست» شکست خوردند و دستگیر شده بودند. بعد از اینکه کید فلش از قدرتهای خود استفاده کرد و هولوکاست را به سمت هستهی داخلی زمین انداخت، اعضای تیم تایتانها به پیروزی دست یافتند.
با اینکه در آن زمان تصور میشد که او دیگر از تیم لیگ عدالت آمریکا خداحافظی کرده، نویسندهی این مجموعه یعنی جیمز رابینسون توضیح داده بود که سایبورگ همچنان قصد دارد فعالیت خود را در این تیم ابرقهرمانی ادامه دهد. بعد از اینکه او باری دیگر به این تیم بازگشت، با دوست خود یعنی رد تورنیدو وارد یک مبارزه شد. رد تورنیدو به خاطر قدرتی که «استار هارت» داشت، سلامت عقلی خود را از دست داده بود. در میان این نبرد، یک فلش بک نشان داد که ویکتور با استفاده از ننایتهای خود جایگزینگری رد تورنیدو را بازسازی کرده بود؛ ننایتهایی که شباهت بسیار زیادی به همانهایی داشتند که پرومتئوس بعد از قطع کردنِ دست روی هارپر، به او تزریق کرده بود. همین کار باعث شد که این اندروید فناناپذیر شود. طولی نکشید که سایبورگ توانست رد تورنیدو را از ماتریس قدرتی خود آزاد کند.
سایبورگ برای مدت کوتاهی هم در سری کتاب کمیک Justice League: Generation Lost حضور یافت. در این خط داستانی، او به واندر وومن و همچنین استار فایر کمک کرد تا «مکسول لرد» را بعد از احیای دوبارهاش، پیدا کنند. بعد از گذشت مدتی، ویکتور استون در دو قسمت پایانی سری کتاب کمیک The Return of Bruce Wayne حضور یافت. در این خط داستانی، او به همتیمی سابقش یعنی رد رابین کمک کرد تا با کمک یکدیگر، بروس وین را متوقف کنند تا ناخواسته، انرژی امگا را که یک انفجار آخرالزمانی به وجود میآورد، آزاد نکند.
سایبورگ و رد تورنیدو بعد از این اتفاق، به همراه «دکتر لایت»، «انیمال من»، «کانگوریلا»، «زوریل»، «شیطان تاسمانی» و «بولتیر» به ماه سفر کردند. این افراد، بخشی از یک گروه اضطراری از قهرمانان بودند که قصد داشتند لیگ عدالت را در مبارزهشان علیه «اکلیپسو» کمک کنند. طولی نکشید که در حین این مبارزه، سایبورگ و دیگر اعضای تیم، توسط اکلیپسو شکست خوردند و دستگیر شدند. اکلیپسو که بعد از دستگیری، کنترل این افراد را در دست گرفته بود، کاری کرد تا آنها مقابل اعضای لیگ عدالت قرار بگیرند. بعد از اینکه اکلیپسو شکست خورد، تمامی اعضای ذخیرهی لیگ عدالت آمریکا هم آزاد شدند و کنترل اکلیپسو از روی آنها برداشته شد.
- فلش پوینت:
زمانی که «ریورس فلش» در بُعد زمان به عقب رفت و خط زمانی را دستکاری کرد، دنیای دی سی تبدیل به یک مکان بسیار متفاوت شد. در این خط زمانی دیگر بزرگترین قهرمانان، آنطوری که نبودند که ما آنها را شناخته بودیم و تفاوت بسیار زیادی با معیارهای ما داشتند. در این خط زمانی، سایبورگ تبدیل به بزرگترین قهرمان آمریکا شده بود. او در این خط زمانی در شهر دیترویت ساکن بود و پایگاههای مخصوص به خودش را داشت. زمانی که آمازونها و آتلانتیسیها وارد یک جنگ بزرگ با یکدیگر شدند، سایبورگ تلاش کرد تا گروهی از ابرانسانهای زمین را جمع آوری کند. او قصد داشت با این کار، این جنگ بزرگی را که بیش از نیمی از اروپا را نابود کرده بود، متوقف کند. زمانی که تمامی این ابرانسانها متوجه شدند که بتمن (توماس وین) هیچ علاقهای به انجام این کار ندارد، هیچکسی به گروه او نپیوست. اما طولی نکشید که بری آلن به این جریان رسید و توانست توماس وین را متقاعد کند که به این تیم بپیوندد. همین سه نفر توانستند یک ارتش جمع آوری کنند.
بعد از فلش پوینت: زمین صفر
- یک قهرمان متولد شده است:
در این برهه زمانی، ویک استون یک ستارهی بزرگ و محبوب برای «فورد تایتانز» به حساب میآمد؛ یک تیم فوتبال دبیرستانی. او علاقهی زیادی به فعالیتهای ابرانسانی داشت اما بیشتر تمرکز خود را برای رفتن به کالج قرار داده بود به همین دلیل سعی میکرد تا از طریق ورزش و فوتبال، بورسیهای دریافت کند. او امیدوار بود تا با انجام این کار، پدرش نگاه دیگری به بازیهای او داشته باشد. ویکتور و پدرش، رابطهی بسیار دور و سردی نسبت به هم داشتند. بعد از اینکه پدر ویکتور چندین مورد از بازیهای او را از دست داد و به تماشای آنها نیامد، او در نهایت تصمیم گرفت که به استار لبز برود و با پدرش روبهرو شود. سایلس به پسر گفت که با توجه به وضعیت فعلی و اینکه ابرانسانها کم کم در حال پدیدار شدن در سرتاسر سیاره هستند، علاقهی ویکتور به فوتبال در برخی موارد بیاهمیت و غیرضروری است. ویکتور که با شنیدن این صحبتها بهشدت دلسرد شد، تصمیم گرفت که همه چیز را ترک کند اما درست در همین لحظه بود که اتفاقات غمانگیزی رخ داد. یکی از چندین مادر باکسی که وجود داشت، پا به زندگی واقعی گذاشت و یک «بووم توب» را ایجاد و باز کرد. به واسطهی انرژی بسیار زیاد همین بووم توب، ویکتور به همراه چندین تن از دانشمندان استار لبز، تا حد مرگ آسیب دیدند و برخی از آنها هم کشته شدند.
همانطور که در ابتدا هم عنوان شد، از آنجایی که سایلس قصد نداشت پسرش را هم درست همانند همسرش از دست بدهد، تصمیم گرفت که یک سری جزء مصنوعی آزمایشی را جایگزین اعضای از دست رفتهی پسرش کند. این اجزای مصنوعی به واسطهی تکنولوژی بیگانهای که سرتاسر دنیا پیدا و مهندسی آنها معکوس شده بود، ساخته شده بودند. با کمکهای «تی. او. مارو» و همچنین «سارا چارلز»، زندگی ویک نجات داده شد. بعد از این اتفاق، از انرژیهای مادر باکس هم در شکل جدیدش که سایبورگ نام گرفته بود، به کار برده شد. همین موضوع به ویکتور اجازه داد تا به کتابخانهی بسیار بزرگ اطلاعات «خدایان جدید» دسترسی داشته باشد. او بعد از دستیابی به این کتابخانه، از برنامههای واقعی حملهی دارک ساید باخبر شد. سایبورگ بعد از اینکه کمک کرد و دارک ساید را به همانجایی فرستاد که از آن آمده بود، تصمیم گرفت تا در پیدا کردن اعضای تیک لیگ عدالت هم کمک کند. در این برهه زمانی، ویکتور هنوز هیچ پروسهی آشتی را با پدرش آغاز نکرده بود. زیرا او عمدتا نگران وضعیت مکانیکی ویکتور بود تا انسانیت و بخش انسانی پسرش.
نکتهی جالبی که درباره سایبورگ وجود دارد این است که اگر حتی اسلحهها و قدرتهای تکنولوژیکی او غیرفعال شوند، او توانایی بسیار زیادی در مبارزه با شمشیر دارد
بعد از اینکه یک شخصیت شرور به نام «دیوید گریوز» به سمت تیم لیگ عدالت حملهای را آغاز کرد، سایبورگ و اعضای همتیمی خود تصمیم گرفتند که به سمت دره ارواح سفر کنند. همانجا بود که سایبورگ متوجه شد، او دقیقا بر روی خطی که مرگ و زندگی را از هم جدا کرده، راه میرود. این موضع به این معنی است که بخشی از روح او، جسمش را ترک کرده است. ویکتور در آنجا یک خیال دروغین از خودِ انسانیاش دید. این خیال دروغین در تلاش بود تا او را قانع کند که ویکتور استون مرده و سایبورگ تنها یک تقلید است. ویکتور به سرعت متوجه شد که این خیال، دروغی بیش نیست. او توانست از پسِ این خیال دروغین، واقعیت پشت آن را مشاهده کند به همین دلیل او و دیگر اعضای تیم لیگ عدالت، گریوز را شکست دادند. این وضعیت تا حد بسیار زیادی به ویک کمک کرد تا با آغوش باز، چیزی را که به آن تبدیل شده، بپذیرد؛ واقعیتی را که او تنها یک مرد جوان نیست که انسانیت خود را از دست داده، بلکه او انسانی است که از طریق راه و روشهای سخت و تکان دهنده، یاد گرفته تا تبدیل به یک قهرمان شود. همین موضوع به ویک اجازه داد تا او بتواند پدر خود را ببخشد زیرا او دیگر به این درک رسیده بود که پدرش تنها قصد داشت تا جانِ پسرش را نجات دهد.
- تاج و تخت آتلانتیس:
ویکتور برای اینکه بتواند سوپرمن و واندر وومن را از اعماق زیرین اقیانوس نجات دهد، لباس مخصوص خود را ارتقاء داد و یک حالت محیطی به آن اضافه کرد. این حالت جدید به ویکتور اجازه میداد تا بتواند زیر آب هم به فعالیت بپردازد. بعد از این کار، او تصمیم گرفت که از سرتاسر دنیا برای لیگ خود عضو استخدام کند تا به مبارزه با متخلفان و دشمنان آتلانتیسی برود.
- Trinity War:
در پایان خط داستانی Trinity War، تمام اعضای سایبرنتیکی ویکتور به طرز وحشیانهای از بدنش جدا شده بودند. بعد از این اتفاق، گرید که یک ویروس نرمافزاری بود و به طرز عمیقی در اعضای سایبرنتیکی ویکتور قرار گرفته بود، خودش را نشان داد. این ویروس نرمافزاری توسط «اتومیکا» جاسازی شده بود تا به «جنبش جنایی آمریکا» کمک کند. اتومیکا دربارهی کاری که او با لیگ عدالت و همچنین لیگ عدالت آمریکا کرده بود، به سایبورگ گفت. او همچنین به این قهرمان گفت، او کسی بود که سوپرمن را مسموم کرد و کریپتونایت سبز را درون سیستم عصبیاش قرار داد. او همچنین هیت ویژن سوپرمن را فعال کرده بود؛ اتفاقی که باعث شد «دکتر لایت» کشته شود.
سایبورگ زمانی که این حقایق را شنید بهشدت ناراحت شد. در همین حین، اتومیکا ناگهان به سایبورگ گفت که ویکتور همچنین به تیم لیگ عدالت خیانت کرده و در واقع این گرید بود که در بدنِ او قرار داشت و اعمالش را کنترل میکرد. مدت زیادی طول نکشید که تیم لیگ عدالت و لیگ عدالت آمریکا در حالی که با تعجب بسیار زیاد و همچنین ترس غیرقابل وصف متوجه شدند که در واقع چه اتفاقی افتاده، بدن سایبورگ را به او بازگرداندند. آنها همچنین متوجه شدند که تیم جنبش جنایی آمریکا، کنترل سرتاسر دنیا را در دست گرفتهاند. اتومیکا یک جاسوس دو جانبه بود؛ جاسوسی که نقشههای خودش را داشت، هم در تیم قهرمانان و هم در تیم جنایتکاران فعالیت میکرد. اتومیکا نقشه داشت که جنبش جنایی آمریکا قیام کند و به نسخههای مختلف لیگ عدالت هجوم ببرد.
- Forever Evil:
سایبورگ توانست با کمک «سایمون باز» و همچنین بتمن، زنده بماند. بتمن و کت وومن توانستند از آن مهلکه فرار کنند و سایبورگ را به استار لبز ببرند تا از پدر ویکتور یعنی سایلس کمک بگیرند. سایلس در ابتدا اصلا دوست نداشت که پسرش را یکبار دیگر به همان شکل سایبورگ بازگرداند و مدام از این موضوع میترسید که باری دیگر به او آسیب بزند. اما خودِ ویکتور او را مجبور کرد تا این کار را انجام دهد. او به پدرش گفت که این بار تصمیم خودش است تا تبدیل به سایبورگ شود و قصد دارد هرچه سریعتر تیم جنبش جنایی را متوقف کند. بعد از اینکه ویکتور باری دیگر با یک لباس و اجزای ارتقاء یافته، تبدیل به سایبورگ شد، به سراغ فردی به نام «دکتر ویل مگنس» رفت و از او درخواست کمک کرد. سایبورگ از دکتر ویل خواست تا «متال مِن» را به زندگی بازگرداند تا به آنها در مبارزه و متوقف کردن جنبش جنایی کمک کند.
مگنس هم در ابتدا اصلا دوست نداشت که متال مِن را به زندگی بازگرداند زیرا آنها اولین بار شکستهای زیادی را تجربه کردند اما در نهایت سایبورگ توانست او را به انجام این کار، قانع کند. اعضای این تیم باری دیگر گرد هم آمدند. بعد از این اتفاق، آنها به سایبورگ پیوستند تا در کنار یکدیگر به مبارزه بپردازند. سایبورگ به طور مستقیم با گرید برخورد کرد و در همین حین هم اعضای تیم متال من با اعضای تیم جامعه مخفی که همراه گرید آمده بودند، مبارزه میکردند. سایبورگ و گرید هر دو وارد یک دنیای دیجیتالی شدند و در همانجا مبارزهی خود با یکدیگر را آغاز کردند. در ابتدا، شرایط به گونهای پیش رفت که انگار گرید پیروز میدان میشود. او قصد داشت بخش انسانی سایبورگ را نابود و منفجر کند. با این حال، سایبورگ اعلام کرد که او بخش تکنولوژیکی و سایبرنتیکی خود را پذیرفته و او پلی است میان انسانیت و تکنولوژی. ویکتور در نهایت توانست گرید را غیرفعال کند و بعد از این کار به برج ساعت نابود شده رفت. در آنجا او به بتمن کمک کرد تا از طناب مخصوص واندر وومن استفاده کند و اعضای تیم لیگ عدالت را از ماتریس فایر استورم نجات دهد.
- DC Rebirth:
در این دنیای جدید، سایبورگ هم یکی از اعضای تیم لیگ عدالت بود که در نسخهی دوباره چاپ شدهی کتاب کمیک کمیک آنها حضور داشت. این سری کتاب کمیک جدید، هر دو ماه یکبار برای طرفداران عرضه میشد. سایبورگ همچنین در همین حین، یک مجموعهی مختص به خودش هم داشت که هر ماه یک قسمت جدید از آن منتشر میشد. با این حال، هنوز معلوم نیست که در مجموعهی تولد دوباره، سایبورگ توانایی پرواز کردنش را به همراه دارد تا این قابلیت هم یکی از مواردی بوده که در این مجموعه حذف شده است.
در طی خط داستانی Dark Nights: Metal، او توسط نسخهی جایگزین بتمنها از دارک مولتی ورس، دستگیر شد. آنها قصد داشتند که به سیستم سایبورگ نفوذ و اصطلاحا او را هک کنند تا به همین وسیله بتوانند اسراری را که در رابطه با دیگر همتیمیهایش وجود دارد، متوجه شوند. بعد از اینکه این بحران تا حد زیادی افزایش یافت، سایبورگ با هوشیاری و ناخودآگاه کنترل کنندهی دیگر مادر باکسها روبهرو شد. این ناخودآگاه به سایبورگ اطلاع داد، تنها زمانی او میتواند قدرت کافی را برای شکست بتمنهای تاریک بدست بیاورد، که خود را به طور کامل تسلیم مادر باکسی کند که قدرت بدنش از آن تامین میشود. سایبورگ در همان لحظه متوجه شد که اگر این کار را انجام دهد و خود را به طور کامل به مادر باکس تسلیم کند، باید گذشته و شخصیت سابق خود را به فراموشی بسپارد زیرا بعد از این اتفاق او تغییر میکند و شخصیت قدیمیاش کاملا پاک میشود. مدت طولانیای نگذشت که سایبورگ کم کم برای قبول کردن این معامله وسوسه میشد و حاضر بود که خود را کاملا تسلیم کند اما در همان برهه ریون ظاهر شد و در نهایت توانست او را متقاعد کند که امیدش را نسبت به خودش از دست ندهد. همین موضوع به سایبورگ اجازه داد که همتیمیهای خودش را آزاد کند. بعد از این کار، او مولتی ورس را هک کرد زیرا آنها قصد داشتند که به نقاط مختلفی سفر کنند و با افرادی که میتوانستنددر جنگ مقابل بتمنهای تاریک حضور داشته باشند، متحد شوند.
- سایبرنتیکها:
ویکتور استون بعد از تبدیل شدن به سایبورگ، توانست اعضای سایبرنتیکی بسیار پیشرفتهای دریافت کند. همین اجزای سایبرنتیکی قدرت، استقامت و پایداری ابرانسانی را برای او فراهم میکند. سایبورگ همچنین میتواند با کامپیوترها ارتباط برقرار کند. تجهیزاتی که در لباس بدنیِ مخصوص سایبورگ استفاده و به کار رفته است، عبارتند از یک چشم مادون قرمزی، ژنراتور کامپیوتر، تقویت کنندهی صدا و آداپتورهای مخصوص و ویژهی برنامه نویسی که به او اجازه میدهد تا با دیگر اجزای اضافهی بدنش ارتباط داشته باشد.
- تغییر شکل:
سایبورگ تقریبا توانایی نامحدودی در تغییر شکل دارد. همین موضوع به او اجازه میدهد تا خود را به شکل وسایل نقلیهی جادهای، هوایی یا فضایی در بیاورد. او حتی میتواند شکل تمام بدنش یا بخشی از اجزای بدنش را تغییر دهد تا تبدیل به اشکال پیچیدهای مانند یک تانک شود.
- قدرت ابرانسانی:
در وضعیت خوب و شرایط مطلوب، ویک میتواند اشیائی با وزن بیش از چهار تن را بکشد یا به آنها فشار وارد کند. اگر او به خودش سخت بگیرد و به اصطلاح به خودش فشار بیاورد، میتواند این میزان را به پنج تن هم برساند اما لازم به ذکر است که این کار، فشار زیادی را به اعضای سایبرنتیکی بدنِ سایبورگ وارد میکند. اخیرا، ویکتور وسیلهی مخصوص و بسیار قدرتمند «کالیباک» را که Chaos Cannon نام دارد، نابود کرد.
- سرعت و چابکی ابرانسانی:
ویکتور بعد از استفاده از این اعضای سایبرنتیکی به یک درجه بالایی از سرعت و چابکی ابراسانی دست پیدا کرد. او حتی با استفاده از این اعضا قادر به پرواز کردن هم هست.
- جتهای پرش:
براساس درخواستی که خودِ ویکتور داشت، دکتر سایلس استون جتهای پرشی را در لباس پسرش اضافه کرد تا او دیگر همانند قبل، تا حد زیادی به بووم توب ها متصل و وابسته نباشد. ظاهرا جتهای پرش این قابلیت را برای سایبورگ فراهم میکرد تا او توانایی این را داشته باشد که پرشهای ابرانسانی انجام دهد و از مرز ایالتها هم عبور کند.
- سیستمهای حسگر/حسهای ابرانسانی:
ویکتور استون، به خاطر اعضای سایبرنتیکی پیشرفتهای که استفاده میکند، حواس پنجگانهاش به سطوح ابرانسانی هم رسیده است. حواس پنجگانهی او به شرح زیر است:
- شنوایی فوقالعاده قوی
- دید مایکروسکوپی
- دید اسعه ایکس
- دید در شب
- سیستمهای هدف و ردیابی
- اسکنرهای پزشکی و فیزیولوژی
- استقامت ابرانسانی:
ویکتور اصلا نیازی به خواب، خوراک یا نوشیدنی ندارد. از زمانی که او حالت محیطی را به بدنش اضافه و جایگزین ریهاش کرده، دیگر هیچ احتیاجی به نفس کشیدن هم ندارد. او با این شرایط میتواند در هر منطقهای که هیچ اکسیژنی در فضای آن وجود ندارد، فعالیت کند. او با استفاده از این حالت محیطی حتی میتواند زیر آب هم به فعالیت بپردازد.
- پایداری ابرانسانی:
طبیعت بدن سایبورگ به گونهای است که او میتواند در مقابل حملات فیزیکی یا همراه با انرژی مقاومت و از خود دفاع کند. او حتی میتواند در مقابل فشارهای عمیقترین قسمتهای اقیانوسها هم مقاومت کند.
- ارتباط با کامپیوتر:
سایبورگ با تمام کامپیوترهای دنیا و همچنین ماهوارهها ارتباط دارد و به آنها متصل است؛ حتی کامپیوترها و ماهوارههای سازمانهای دولتی یا سرویسهای مخفی مانند سازمان سیا یا MI6. او حتی به بت کامپیوتر هم متصل است.
- گرید:
ویکتور استون به همراه بتمن، برنامهای را خلق کرد تا زمانی که سایبورگ در ماموریت و در حال انجام وظیفه است، از حواس پرتیها و منحرف شدنهای او جلوگیری کند. زیرا او در اغلب اوقات، مدام مورد هجوم حملهای اطلاعاتی قرار میگرفت و به همین طریق، دادههای بسیار زیادی به سیستم او وارد میشدند. حال این برنامه، به صورت انتخابی بر روی موارد و آیتمهای بسیار مهم که از اولویت بالاتری برخوردار هستند، تمرکز میکند. این برنامه تمام دادههای دیگری را که اهمیت زیادی ندارند، کنار میگذارد. همین موضوع باعث میشود تا او بتواند یک پایگاه دادهی بسیار کامل از تمام ابرانسانها و ابرقدرتهایی که روی زمین هستند، جمع آوری کند.
- تکنوپاتی:
از آنجایی که سایبورگ با تمام کامپیوترها و ماهوارههای دنیا ارتباط دارد، میتواند هر نوع تکنولوژیای را که به اینترنت متصل است، کنترل کند. او همچنین میتواند هر نوع ارتباط الکترونیکی را هم کنترل کند. این موضوع به او اجازه میدهد تا اطلاعات را دستکاری یا تنظیمات امنیتی را دوباره تنظیم کند. ویکتور استون اخیرا نشان داده که میتواند ارتباط بین تجهیزات برینیاک با یکدیگر را بشنود.
- تله پورت:
سایبورگ میتواند از بووم توبها استفاده کند تا خود و همچنین دیگر اعضای تیم لیگ عدالت را از نقطهای به نقطهی دیگری روی زمین یا کل جهان انتقال دهد. ویکتور استون بهتازگی یک حالت سکوت درون تجهیزات خود به کار برده است. این قابلیت به او اجازه میدهد که به نقطهای که دوست دارد منتقل شود و حتی فردی مانند سوپرمن هم متوجه نشود که سایبورگ در حال آمدن است.
در انتها به انیمیشنها، فیلمها و بازیهایی اشاره میکنیم که شخصیت ویکتور استون/سایبورگ در آن حضور داشت:
- فیلم Batman v. Superman: Dawn of Justice محصول سال ۲۰۱۶ با بازی ری فیشر
- فیلم Justice League محصول سال ۲۰۱۸ با بازی ری فیشر
- انیمیشن Justice League: Doom محصول سال ۲۰۱۲ با صداپیشگی بامپر رابینسون
- انیمیشن Justice League: The Flashpoint Paradox محصول سال ۲۰۱۳ با صداپیشگی مایکل بی. جوردن
- انیمیشن JLA Adventures: Trapped In Time محصول سال ۲۰۱۴ با صداپیشگی ایوری ودل
- انیمیشن Justice League: War محصول سال ۲۰۱۴ با صداپیشگی شیمار مور
- انیمیشن Justice League: Throne of Atlantis محصول سال ۲۰۱۵ با صداپیشگی شیمار مور
- انیمیشن Batman Unlimited: Monster Mayhem محصول سال ۲۰۱۵ با صداپیشگی کاری پیتون
- انیمیشن Justice League Vs. Teen Titans محصول سال ۲۰۱۶ با صداپیشگی شیمار مور
- انیمیشن سریالی The Super Powers Team: Galactic Guardians محصول سال ۱۹۸۵ تا ۱۹۸۶ با صداپیشگی ارنی هادسون
- انیمیشن سریالی Teen Titans محصول سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۶ با صداپیشگی کاری پیتون
- سریال Smallville محصول سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۱ با بازی لی تامپسون یونگ
- بازی DC Universe Online محصول سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۶ با صداپیشگی الکساندر برندون
- بازی LEGO Batman 2: DC Super Heroes محصول سال ۲۰۱۲ با صداپیشگی برایان بلوم
- بازی LEGO Batman 3: Beyond Gotham محصول سال ۲۰۱۴ با صداپیشگی بامپر رابینسون
- بازی Injustice: Gods Among Us محصول سال ۲۰۱۳ با صداپیشگی کاری پیتون
- بازی Injustice 2 محصول سال ۲۰۱۷ با صداپیشگی کاری پیتون
مهمترین کتابهای کمیک این شخصیت در کمپانی دی سی:
- سری کتاب کمیک DC Special: Cyborg (انتشار در سال ۲۰۰۸)
- سری کتاب کمیک Teen Titans: Earth One (انتشار در سال ۲۰۱۴)