بهترین بازی سال 2018 از نگاه زومجی
در تقریبا یک ماه گذشته، رویدادی را در زومجی پشت سر گذاشتیم که هدف از آن معرفی بهترینهای سال ۲۰۱۸ بود. بهترینهای امسال را در مقایسه با سالهای گذشته، به شکلی گستردهتر با شاخههای بیشتر و متنوعتر برگزار کردیم و از طرفی نگاهی به بهترین آثار هر ژانر داشتیم و در ادامه سراغ بهترین بازیهای هر پلتفرم رفتیم و حتی در شاخههای خاصی مثل استریمر/ یوتیوبر یا شخصیت سال هم بهترینها را انتخاب کردیم. اما این رویداد امروز، به آخرین بخش رسیده که البته شاید از خیلی جهات، مهمترین بخش هم باشد. بله منظورم انتخاب بهترین بازی سال ۲۰۱۸ است؛ سالی که از هر نظر سال خیلی خوبی برای گیمرها بود و هم طرفداران بازیهای AAA پرخرج آثار باکیفیتی از God of War گرفته تا Red Dead Redemption 2 داشتند و هم علاقهمندان به بازیهای مستقل ساختههای ارزشمندی مثل Dead Cells یا Celeste را تجربه کردند. پس در ادامه با ما همراه باشید تا نگاهی به بهترین بازیهای سال داشته باشیم که برخلاف بخشهای دیگر، ۱۰ نماینده دارد و در نهایت هم بهترین بازی سال ۲۰۱۸ از نگاه زومجی را انتخاب کنیم:
Monster Hunter: World
چند سالی است کمپانی کپکام (Capcom) با احیای مجموعههای محبوب خود به همان کمپانی دوست داشتنی قدیمی تبدیل شده است. در این میان اوج تغییرات کپکام در سریهایش را میتوان در بازی Monster Hunter: World مشاهده کرد. مجموعه مانستر هانتر جزو آن دسته از مجموعههای کمتر شناخته شده برای مخاطبان ایرانی و غربی است. البته دلیل این اتفاق را میتوان نوع بازاریابی کپکام برای Monster Hunter دانست؛ زیرا اکثر نسخههای این مجموعه تنها روی کنسولهای دستی نینتندو یا انحصارا در ژاپن عرضه شدهاند. دیگر وقت آن رسیده بود که کپکام جان تازهای به مانستر هانتر ببخشد و بازی Monster Hunter: World را میتوان یک انقلاب و شروعی تازه در این مجموعه دانست. اصلیترین و مهمترین تغییر بازی مانستر هانتر: ورلد نسبت به نسخههای پیشین، نوع مبارزات بازی است که از حالت کلاسیک و نوبتی خارج شده است و شاهد مبارزات مدرن و هیجانانگیزتری هستیم. همچنین مراحل اصلی و فرعی بازی با تمام فراوانیای که دارند، شما را به خود جذب میکنند. در واقع کپکام از طریق سیستم ساخت سلاح و لباس بازیکنان را مجبور به انجام متعدد این مراحل میکند، اما جذابیت مبارزات و جهان بازی بهقدری بالا است که از تکرار مکررات بازی خسته نمیشوید.
از طرفی Monster Hunter: World یک بازی کاملا آنلاین است و کپکام سیستم Matchmaking بازی را بهشکلی طراحی کرده است که بازیکنان سراسر جهان بهسادگی و بدون لگ و پینگ بالا بتوانند با یکدیگر به شکار هیولاها بروند. نکتهی جالب بخش آنلاین بازی این است که اگر در طول شکار از سرور بازی قطع شدید، بازی شما را از مرحلهای که در آن هستید خارج نمیکند، بلکه بهصورت انفرادی میتوانید ادامهی مرحلهی مورد نظر را انجام بدهید. از دیگر ویژگیهایی که سبب شده است Monster Hunter: World در لیست نامزدهای بازی سال زومجی قرار بگیرد، میتوان به سیستم شخصیسازی غنی و متنوع آن اشاره کرد. این روزها شخصیسازی یکی از موارد مهمی است که بازیکنان به آن اهمیت بالایی میدهند و وجود یک سیستم شخصیسازی پر محتوا برای یک بازی نقش آفرینی و MMO میتواند بازیکنان را راضی نگه دارد.
Return of the Obra Dinn
متفاوت بودن، همیشه هم اتفاق مثبتی نیست اما گاهی همین تفاوتها، سبب خلق آثاری میشوند که تاثیر و جایگاهی فوقالعاده بهدست میآورند و حتی با اینکه شاید برای همه جذاب نباشند، اما میتوانند تجربیاتی فراموشنشدنی برای افرادی باشند که میتوانند با و آنها و متفاوت بودنشان ارتباط برقرار کنند. لوکاس پوپ، یکی از همین بازیسازهای متفاوت است که به جای خلق آثاری سرراست که بهسبب ژانرشان باید خصوصیات از پیش تعریفشدهای داشته باشند، سراغ تجربیاتی عجیب میرود و ساخته جدیدش یعنی Return of the Obra Dinn هم از این قاعده مستثنی نیست. در اوبرا دین همهچیز حس و حالی متفاوت و خاص دارد؛ از طراحی گرافیکی بازی که با الهام از سبک مونوکروم کامپیوترهای قدیمی خلقشده گرفته تا شیوه جالب روایت داستان بازی که میتواند تاثیرگذاری عمیقی روی مخاطب بگذارد.
اوبرا دین در اصل اسم یک کشتی است که با تعداد زیادی خدمه راهی دریا شده و پس از مدتها بیخبری از آن، روزی در حالی به ساحل برگشته که خدمهاش همگی کشته شدهاند. حال نوبت شخصیت اصلی بازی است که وارد این کشتی شود، از راز کشته شدن خدمه آن باخبر شود و البته یک کتاب را با اطلاعاتی که بهدست میآورد تکمیل کند. Return of the Obra Dinn در تمامی جنبهها، از روایت داستانی جذاب و عالی گرفته تا خلق یک فضاسازی بینقص و صد البته گیمپلی تعاملی خاصی که میتواند از هر شخص سادهای یک کاراگاه شرلوک هلمز مانند بسازد، عملکرد بسیار خوبی دارد و جدا از اینکه یکی از بهترین بازیهای مستقل سال است، یکی از متفاوتترین و منحصربهفردترین آثار ساختهشده در دنیای بازیهای ویدیویی طی چند سال اخیر بهشمار میرود که کافی است بتوانید با آن ارتباط برقرار کنید تا لذت بازی کردن اثری فوقالعاده بهتان هدیه داده شود.
Pillars of Eternity 2: Deadfire
شاید یکی از بزرگترین برگبرندههای پلتفرم پی سی، میزبانی از آثار نقشآفرینی و استراتژیک با دوربینهای ایزومتریک است که هر سال شاهکاری از بین این ژانر بیرون میآید و به قدری خوش میدرخشد که نبودش در میان نامزدهای بهترین بازی سال، شاید یک ظلم محض باشد. همانطور که پارسال Divinity: Original Sin 2 نمایندگی از این سبک را برعهده داشت، امسال هم قرعه به نام بازی جدید استودیو آبسیدین اینترتینمنت افتاد تا دوباره نشان دهد تخصص انکارناپذیری در ساخت آثار نقشآفرینی دارد. بازی Pillars of Eternity 2: Deadfire نه تنها توانست نسبت به نسخه قبلی خود پیشرفتهای قابلتوجهی داشته باشد، که حتی در قیاس با همردیفانش هم تجربه محکم و استخوانداری از ژانر خودش برجای گذاشت که قطعا طرفداران این دست آثار را شیفته خود میکند. یکی از مواردی که اکثر منتقدان به آن اشاره کردند، داستان زیبا، حماسی و قابل تحسین پیلارز آو اترنیتی 2 بود که توانست مخاطبانش را تا انتها با خود همراه کند و لذت ناب یک حماسهسازی فانتزی را به بازیکنان بچشاند. در کنار این، تفاوتهای قابل توجه جهان بازی در قیاس با نسخه اول خودش، به هیچ وجه حس تجربه اثری تکراری را به بازیکن منتقل نمیکند و دائما شما را با تنوع محیطی بالایش و البته ماموریتهای فرعی گوناگونی که در گوشه و کنار این جهان پراکنده شده است، هیجانزده نگه میدارد.
اما از همه اینها که بگذریم، هیچ چیزی به اندازه یک گیمپلی غنی و گسترده نمیتواند شما را پای مانیتورهایتان بچسباند و این همان مشخصه برجستهای است که در Pillars of Eternity 2: Deadfire هم یافت میشود. مبارزات بازی با تکیه بر المانهای استراتژیک و نقشآفرینی شما را شدیدا درگیر خود میکنند تا مزه واقعی یک گیمپلی هیجانانگیز و نفسگیر را کاملا احساس کنید. جمع شدن همه این ویژگیهای خوب باعث شده است تا نسخه جدید پیلارز آو اترنیتی دقیقا همسطح با Divinity: Original Sin 2 شایستگی و لیاقت حضور در جمع بهترینها را داشته باشد و همچنان، ادامه حکمرانی یکی از برترین و قدیمیترین ژانرهای بازیهای ویدیویی را به رخ بکشد.
Dead Cells
موج بازیهای مستقل که از چند سال قبل به ویژه با موفقیت بازی Lambo آغاز شد، در سال ۲۰۱۸ به اوج خود رسید و استودیوهای کوچکی را شاهد بودیم که توانستند با درایت بازیسازانشان آثاری در خور تحسین را خلق کنند. آثاری که گاهی با سادگیشان آرامش میدهند و گاهی با صحنههای شلوغی که دارند، هیجانزدمان میکنند. بازیDead Cells بیشک یکی از برجستهترین آثاری بود که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد. مکانیزم گیمپلی بازی با الهام از سایر بازیهای روگلایک به شکلی در دنیای دو بعدی، بازیکنانش را شگفتزده میکرد که با وجود شکستهای متوالی و نیاز به شروع بازی از نقطه ابتدایی، همچنان برای پیشروی در بازی هیجانزده میماندیم.
اما بیایید از زیباییهای اثری بگوییم که به قولی مثل ساعت کار میکند. شروع بازی در نقش یک سلول که جسدی را به دنیا باز میگرداند اندکی بعد در سیاهچالهای تاریک با سخنانی همراه میشود که درونمایهای طنز دارند. تیزهوشی سازندگان در تزریق طنز و خندهدار کردن برخی صحنههای بازی در حالی که میدانیم بازی هیچ رحم و مروتی با عاشقانش ندارد، Dead Cells را به اثری متفاوت تبدیل کرده است، هرچند در این میان این داستان اثر بود که اصلیترین نقطه ضعف آن محسوب میشد و دروغ چرا شاید اگر داستانی جذاب داشت، جایگاه بهتری را در میان بازیهای سال پیدا میکرد. دستاندرکاران ساخت بازیDead Cells در عین بیرحمی، همواره رگههایی از مرحمت را نیز برای سرعت بخشیدن به گیمپلی بازی ارائه میدهند. در حالی که با هر بار پیشروی و رسیدن به مکانهای جدیدتر کشته شدن آسانتر میشود، مکانیزم بازی به شکلی هوشمند شرایطی را برای آسانتر کردن کار بازیکنان در دسترس قرار میدهد؛ امکان ارتقاء برخی تواناییها برای بهبود سلامت یا بایگانی بخشی از سکهها برای دارا بودن بعد از مرگ هم، تنها بخشی از سازوکارهای ساده اما هوشمندDead Cells هستند. ساخته موشن تویین بیشک یکی از بهترین آثار روگلایک/مترویدوینیا در چند وقت اخیر است و طبیعتا تجربه این اثر به عنوان محصولی قابل تقدیر، واجب است.
Marvel's Spider-Man
روزهایی که استودیوی اینسامنیاک گیمز در نیمی از تبلیغات بازی تازهاش میگفت میخواهد به کمک آن چرایی بزرگی و دوستداشتنی بودن اسپایدی را به همگان یادآوری کند، تقریبا نصف مخاطبان متوجه معنی این ادعا نمیشدند و نصف دیگر هم آن را به دور از واقعیت میدیدند. اما Marvel's Spider-Man دقیقا همین کار را انجام داد. بازی چه در شخصیتپردازی پیتر پارکر در زندگی واقعیاش و چه در آفرینش تصویری ابرقهرمانی و در عین حال قابل لمس از مرد عنکبوتی، نه تنها به در بسته نخورد، که شاید از سریالها و فیلمهای زیادی هم جلوتر رفت. همین هم سبب شد که اسپایدرمنِ اینسامنیاک گیمز، به جای تبدیل شدن به یکی از آن نسخههای کلیشهای دیدهشده در سینما که یا بیش از اندازه شوخ، یا بیش از اندازه جدی یا بیش از اندازه واقعی یا تخیلی بودند، ترکیبی از همهی اینها باشد. هم در هستهی سفتوسخت و فکرشدهی مکانیزمهای گیمپلی بازی، تبدیل به سوپرهیرویی شود که همه میخواستند با تارهای او مابین خیابانهای پرجزئیات نیویورک جابهجا شوند و هم جلوهی قدرتمندانهاش، جلوی ما از همذاتپنداری با او در لحظههای احساسی را نگیرند. و اینها همه تازه فارغ از کارهای لایق احترامی هستند که بازی توانست در قبال شخصیتهای اصلی و فرعی دیگر همچون مری جین، مایلز مورالز و دشمنان عنکبوتی، به سرانجام برساند.
این روزها حتی بازیهایی که بهترین و لایق ستایشترین گرافیکها، صداگذاریها و داستانگوییها و طراحی مراحل را دارند، گاها در حفظ سرگرمیشان در تمام ثانیهها و دقایق شکست میخورند. یعنی همیشه در لحظات به خصوصی از آنها، با افتهای جدی و قابل توجهی در کمیت و کیفیت سرگرمی ارائهشده به بازیکن روبهرو هستیم که حتی شاید مابین نکات مثبتشان گم شوند اما در احساس گیمر نسبت به اثر، بیتاثیر نیستند. ولی Marvel's Spider-Man در همهی دقایق، یعنی از همان مرحلهی افتتاحیه تا زمانی که تمام نقشهاش را کندوکاو میکنید و درصد تکمیل کردنش را به عدد ۱۰۰ میرسانید، سرگرمکننده باقی میماند، از خستهکنندگی فاصلهی جدی میگیرد و به ارائهی محتوا ادامه میدهد. تا جایی که اگر مبارزاتش و الگوهای تهاجمی دشمنانش شدیدا متنوعتر از حالت فعلی بودند و مراحل فرعیاش هم به جای طبقهبندی در سطح متوسط، به درجهی عالی میرسیدند، این بازی میتوانست تا مرز یک شاهکار پایش را دراز کند. هرچند که اکنون نیز با بستههای الحاقیاش، مجموعا یک تجربهی دوستداشتنی و ۴۰ ساعته را برایتان میسازد. تجربهای که زومجی آن را یک بازی بسیار خوب و لایق رتبهی ششم در لیست بهترین بازیهای سال ۲۰۱۸ میداند.
س
Super Smash Bros. Ultimate
به طور معمول نامزدهای بهترین بازیهای سال از آثار اکشن و ماجراجویی انتخاب میشود. اما سال جاری بازی مبارزهای نینتندو سوییچ یعنی Super Smash Bros Ultimate با اینکه در سبک فایت طراحی شده است، کاری کرد اضافه نکردن آن در بین نامزدهای بهترین بازی سال زومجی کم لطفی به شمار میرود.
سال جاری ماساهیرو ساکورای (Masahiro Sakurai) و تیمش پنجمین و جدیدترین نسخه از مجموعه ۱۹ ساله خود یعنی Super Smash Bros را در دسترس بازیکنان قرار دادند. اولتیمت در حالی که تمامی کاراکترها از نسخههای پیشین را که تعداد آنها به ۷۴ عدد میرسد، در خود جای داده است، از طرفی شاهد حضور ۱۱ شخصیت جدید نیز هستیم. با اینکه مبارزان زیادی در این بازی جا گرفته است باید گفت که سازندگان در این راستا به طور استادانه عمل کردهاند و بازی از بالانسی باورنکردنی بهرهمند است؛ به طوری که تک تک کاراکترها تجربه متفاوتی از بازی را به همراه دارند.
موضوعی که باعث شد این بازی نامزد بهترین بازی سال زومجی شود این بود که Super Smash Bros Ultimate از بخش داستانی و کمپین بسیار وسیعی برخوردار است. حالت World of Light در حالی که بیش از ۳۰ ساعت گیم پلی برخوردار است، در آن سو کاربران را با هر نوع محتویاتی روبرو میکند. از داستانی غنی با پایانهای مختلف و طراحی هنریهای چشم نواز گرفته تا المانهای مختلف گیم پلی تنها بخش کوچکی از این بازی را در برمیگیرد. کاربران در حین بازی کردن بخش داستانی از المانهای نقش آفرینی گرفته تا باس فایتهای یک بازی پلتفرمر درگیرکننده را تجربه میکنند.
موسیقیهای بیشمار، بیش از ۱۰۰ استیج و حالتهای مختلف مبارزه از دیگر ویژگیهای این بازی به شمار میرود. بخش آنلاین این بازی در حالی که در برخی مواقع عملکرد ضعیفی دارد اما در کنار دیگر بازیهای مبارزهای که در هفتههای اول عرضه میشوند، میتوان گفت که شاهد نت کد قابل قبولی در بازی Super Smash Bros Online هستیم.
Forza Horizon 4
در نسلی که شاید انحصاریهای کنسول ایکس باکس وان مانند نسل هفتم چندان فروغی نداشتند، اما مجموعه فورزا (Forza) در سبک ریسینگ شاید بی رقیبترین بازی نسل هشتم بوده است. اولین قسمت از بازی Forza Horizon در سال ۲۰۱۲ منتشر شد که در واقع نسخه آرکید و جهان بازی سری بازی Forza Motorsport بوده است و حال امسال شاهد انتشار نسخه چهارم این بازی هستیم که این بار از کشور استرالیا به بریتانیا نقل مکان کردهایم تا یکی از متفاوتترین نسخههای این مجموعه را تجربه کنیم و شاید به جرات بتوان گفت که بازی Forza Horizon 4 به راحتی نشان داده که چرا این مجموعه بازی روی دست پدر خود نیز بلند شده است و بار دیگر ثابت کرد که چرا این بازی هنوز پتانسیلهای بسیار زیادی را برای ارائه دارد. مهمترین تغییر این قسمت از بازی فورزا هورایزن، اضافه شدن ۴ فصل به بازی است که شما میتوانید در طول ۴ فصل مختلف به رقابت با رقیبان خود بپردازید و همچنین رکوردهای شخصی خود را نیز ثبت کنید. با این حال، تجربه بازی در هر فصل بسیار متفاوت است و هر فصل چالش مخصوص به خود را دارد. همچنین هر فصل مسابقاتی مختص به خود را نیز دارد که تجربه آن با دیگر مسابقات مشابه بسیار متفاوت است و برای طراحی آن، از ویژگیهای هر فصل استفاده شده است. بازی تنها در تنوع فصلها و بهبود گرافیکی خلاصه نمیشود و سیستم مسابقات، بخش آنلاین و فورزاتن کاملا تغییر کرده است و هر نوع مسابقه دیگر مسابقه جایزه بزرگ مختص به خود رل دارد که پیش از این تنها تعداد محدودی از این مسابقات در بازی وجود داشت.
همچنین بخش باکتلیست بازی جای خود را بخشهای داستانی کوتاه و مستقل داده تا تجربه جذابتری را برای بازیکن داشته باشد. بخشهای یافتن ماشینهای قدیمی و شوکیسها که از محبوبترین بخشهای نسخههای قبل هستند، نیز همچنان در بازی Forza Horizon 4 وجود دارند و بخش شوکیس تجربههای جدید و فراموش نشدنی مثل مسابقه با بمب افکن والکان یا مسابقه با یک گروه موتور سوار یا هاورکرافت غول آسا را در این نسخه از بازی داشته، اما گل سر سبد این مسابقات، قسمت شوکیس اختصاصی هیلو است که یک تجربه فراموش نشدنی را برای طرفداران بازی Halo در این بازی به ارمغان آورده است. در بازی Forza Horizon 4 بیش از ۴۲۰ ماشین در کلاسهای مختلف لایسنس شده است تا بازیکن با هر کلاس و هر نوع ماشینی که دوست دارد، به انجام مسابقات در این بازی بپردازد. شاید به جرات بتوان گفت بازی Forza Horizon 4 کاملترین و بهترین نسخه این مجموعه محبوب بوده است و تجربهای فراموش نشدنی از یک بازی مسابقهای را برای طرفداران این سبک در روی کنسول ایکسباکس وان ارائه داده است.
Celeste
پس از موفقیت بازیهای مستقل در چند سال اخیر، شاید خیلیها باور داشته باشند که این دست از بازیها کمی «اور ریتد» هستند اما بازیهایی مانند سلست توانایی این را دارند که یک تنه خلاف این موضوع را ثابت کنند. بازیای که اوایل سال ۲۰۱۸ تقریبا برای همه پلتفرمهایی که میتوانید فکرشان را بکنید عرضه شد و از همان بدو عرضه، با استقبال فوقالعاده منتقدین و گیمرها روبهرو شد.
Celeste توانست به تنهایی نشان دهد که «سختی منطقی» یا سختیای که باید برای آن تلاش بکنید چیست. نشان داد که چگونه یک گیمر برای اتمام یک بازی باید مهارت خود را بالا ببرد و از همه مهمتر تبدیل به کلاس درسی برای طراحی مراحل یا همان Level Design شد. نکته دیگری که ارزش بازی را بیشتر از پیش بالا میبرد این است که بدانیم نسخه اولیه بازی (که کماکان در وبسایت itch.io به صورت رایگان قابل تجربه است) تنها در مدت ۴ روز و توسط مت تورسون و نوئل بری، برنامهنویسان کانادایی، ساخته شد.
اما فکر نکنید که دلیل قرار گرفتن سلست در میان ۱۰ بازی برتر سال ۲۰۱۸ از نظر وبسایت زومجی، فقط همین موارد بوده است. سازندگان بازی نه تنها وسواس شدیدی در طراحی مراحل و گیمپلی بازی به خرج دادند، بلکه در زمینه موسیقی و داستان نیز سنگ تمام گذاشتهاند. داستان سلست، در ظاهر داستانی ساده است. دختری قصد دارد برای ثابت کردن خودش کوهستان سلست را فتح کند. اما داستان به مراتب پیچیدهتر از اینهاست. سلست، به زیبایی هر چه تمامتر خودشناسی را به تصویر میکشد و به ما میگوید برای غلبه بر ترسهایمان، اول باید خودمان را بشناسیم و باید با خود درونیمان به صلح برسیم. این پیام، پیامی فوقالعاده ارزشمند است که گنجانده شدن آن در یک بازی پلتفرمر از دست هر کسی بر نمیآید و به نظر میرسد به طور کامل از تجربههای شخصی سازندگان بازی ایده گرفته شده است.
مت و نوئل و به طور خاص استودیو Matt Makes Games (مت بازی میسازه!) نشان دادند که برای ساخت یک بازی فوقالعاده، ماندنی و شاهکار، نیاز به دهها هزار کارمند و چندین و چند سال کد نویسی نیست. با کمی وسواس به همراه داشتن دانش طراحی مراحل و با گرافیکی پیکسلی، میتوان یکی از بهترین بازیهای نه تنها سال، بلکه دهه را خلق کرد و به همین دلیل سلست موفق شد در فهرست بهترین بازیهای سال ۲۰۱۸ زومجی پس از رقبای قدرتمندی مانند Red Dead Redemption 2 و God of War در مکان سوم قرار بگیرد.
God of War
سال ۲۰۱۳ که نسخه آخر بازی God of War در عصر یونان منتشر شد، خدای جنگ دیگر آن طراوت همیشگی را نداشت، آن شکوه گذشتهاش کمرنگ شده بود و نمیتوانست موی تن همه را سیخ کند. بسیاری بر این باور بودند که دیگر باید برای همیشه با کریتوس خداحافظی کنیم و اگر باز هم یک نسخه دیگر با همین حال و هوا منتشر میشد، حتی میتوانست به کارنامه درخشان این مجموعه ضربه بدی بزند. سانتامونیکا یا باید این بازی را برای همیشه میبوسید و کنار میگذاشت، یا باید تغییر بزرگی در آن ایجاد میکرد. تغییر بزرگ، همانند پرتگاهی بود که میتوانست همه چیز را خراب کند اما ریسکی بود که آنها باید به جان میخریدند. بنابراین با بازگرداندند یک کارگردان کار درست که پیش از این God of War 2 را ساخته بود، منتقل کردن کریتوس به یک عصر دیگر و تغییری بزرگ در گیمپلی، سانتامونیکا ریسک را پذیرفت و نتیجه کار شگفتانگیز شد؛ بازی God of War توانست با تمام تغییرات عظیمش، به یکی از بهترین بازیهای سال ۲۰۱۸ تبدیل شود. در این نسخه با کریتوسی رو به رو شدیم که دیگر آن خشم و انتقام را در وجودش نمیدیدیم، شاید این یکی از بزرگترین ترسهای ما و حتی خود سازندگان بود که بزرگترین شاخصههای این کاراکتر محبوب را از آن گرفتند و او را به شخصی عاقلتر تبدیل کردند. اما روایت داستانی بازی به قدری خوب از آب درآمد که اصلا نیازی به دیدن چنین شاخصههایی از کریتوس نبودیم.
او این بار هدفی بزرگتر از انتقام داشت، او باید پسری را تربیت میکرد که بتواند در برابر خطرات بزرگتر مقاومت کند. کریتوس با سفر به عصر نورس، جایی که خدایانی نظیر ثور و اودین در آن حکم فرمایی میکنند و غولها و هیولاهای آن عجیبتر از هر آن چه در یونان دیده بودیم هستند، ماجراجویی جذابتری را پیش روی بازیکنان قرار داد. God of War دیگر یک بازی هک اند اسلش بیمغز با داستانی سطحی نیست، این بازی حالا عمق دارد، این بازی حالا توانایی این را دارد که علاوه بر به وجد آوردن بازیکنان و به جریان انداختن آدرنالینشان با قدرتهای بیحد و مرز کریتوس، آنها را با داستان پر پیچ و خمش درگیر کند. God of War حالا در مسیر بهتر و هیجانانگیزی قرار گرفته است و همه اینها به لطف ریسکهای پرخطری بود که سازندگانش به جان خریدند و نسخه اول از عصر جدید این بازی را به یکی از محبوبترینهای نسل هشتم تبدیل کردند.
Red Dead Redemption 2
اما در نهایت، بهترین بازی سال ۲۰۱۸ از نگاه زومجی و اعضای تحریریه آن، چیزی نیست جز Red Dead Redemption 2، جدیدترین ساخته راکاستار گیمز. شاید بهترین توصیف برای این بازی، همان چیزی باشد که در بررسی بازی هم به آن اشاره داشتیم؛ اینکه Red Dead Redemption 2 علاوه بر اینکه در تک تک المانهای تشکیلدهنده یک بازی ویدیویی از سرگرمکننده بودن گرفته تا روایت داستانی عالی، ارائه شخصیتپردازی مناسب و صد البته درگیر کردن بازیکنان با انواع و اقسام ماموریتها تا حد خیلی خیلی زیادی بینقص است، شبیه به یک دنیای بزرگ مجازی بهنظر میرسد که میتوان ساعتها، روزها یا شاید هم ماهها در آن غرق شد و به واقع از زندگی کردن در آن لذت برد. برای درک این موضوع، کافی است فقط یک بار سوار بر اسبمان در بازی شویم، بیهدف خاصی دل را به محیطهای وسیع بازی بزنیم تا اتفاقات غیرمنتظرهای که در این جهان بهواقع شگفتانگیز منتظرمان هستند، به بهترین شکل سورپرایزمان کرده و ثابت کنند که راکاستار، بی هیچ شک و تردیدی یکی از بهترین جهانها را در تاریخ بازیهای ویدیویی خلق کرده است.
در واقع ساخته راکاستار گیمز، جدا از اینکه یک تجربه نسل هشتمی تمامعیار است، استانداردهای مختلفی هم برای بازیهای جهانباز در آینده ترسیم میکند؛ کاری که البته سازندگان این اثر قبلا هم بارها در نسخههای مختلف GTA یا قسمت قبلی همین رد دد انجامش داده بودند و صد البته که هر بار هم روی دست خودشان بلند میشوند و اثری بهتر و کاملتر از قبل میسازند. شاید با کمی سختگیری، بتوان ایرادهایی هم از Red Dead Redemption 2 گرفت اما در نهایت آن لذت شیرینی که پس از تمام کردن این بازی زیرِ زبان مخاطب میماند، آنقدر عمیق و غلیظ است که بتوانید این ریز مشکلات را هم از بین ببرد. همه این ویژگیها و احساسات دوستداشتنی که Red Dead Redemption 2 بهمان ارائه میدهد، کافی هستند تا از طرف تیم تحریریه زومجی آن را بهعنوان بهترین بازی سال معرفی کنیم.
پس بهترین بازیهای سال ۲۰۱۸ از دید زومجی، به ترتیب زیر هستند:
- Red Dead Redemption 2
- God of War
- Celeste
- Forza Horizon 4
- Super Smash Bros. Ultimate
- Marvel's Spider-Man
- Dead Cells
- Pillars of Eternity 2
- Return of the Obra Dinn
- Monster Hunter World
نظرسنجی بهترین بازی سال با برتری God of War بهپایان رسید:
همچنین نظرسنجی مربوط به بهترین بازی مستقل هم به پایان رسیده که میتوانید نتایج آن را
نظرات