بررسی بازی Disco Elysium
به لطف فراوانی بالای بازیهای اکشن نقش آفرینی طی سالهای اخیر، این روزها هر زمان که صحبت از یک بازی نقش آفرینی میشود، ناخودآگاه ذهنمان به سراغ آثاری میرود که در آنها باید با در دست گرفتن سلاحی سرد یا گرم، مشغول کشتار دشمنان شویم، XP جمع کنیم و ظاهر و تواناییهای شخصیتمان را به مرور زمان شخصیسازی کنیم. با این حال هر از گاهی در سبک نقش آفرینی، شاهد بازیهای متفاوتی هم هستیم که به نوعی دیگر قرار گرفتن در نقش یک شخصیت و تکمیل کردن پیچیدگیهای شخصیتی وی را برایمان شبیهسازی میکنند. دروغ چرا به شخصه وقتی اولین نمایشهای بازی Disco Elysium را دیدم، انتظارم از آن چیزی مثل یک نسخه مدرن و امروزی از فالاوتهای ایزومتریک قدیمی و تجربیات مشابه بود؛ اما استودیو ZA/UM که دیسکو الیسیوم اولین بازی آنها هم بهحساب میآید و حسابی هم به لطف جایزههایی که اخیرا دریافت کرده مورد توجه قرار گرفته است، اثری خلق کرده که شاید بهترین توصیف برایش یک بازی نقش آفرینی کاراگاهی باشد؛ بازی که میتوان در جریان آن قرار نیست نقش یک شخصیت بزن بهادر را ایفا کنیم و به جایش، در قالب فردی قرار میگیریم که به دنبال پیدا کردن رمز و راز یک قتل در دنیایی عجیب و غریب است و خب این مسیر، آنقدر رویایی و پرجزییات در بازی خلق شده که محال است بتوانید پس از ارتباط برقرار کردن با دقایق اولیه بازی، تا رسیدن به جواب نهایی سوالهایتان بیخیال آن شوید یا حتی به جرات میگویم مقاومت در برابر عطش تکرار بازی پس از یک بار تمام کردن آن هم کاری سخت و حتی غیرممکن است!
دیسکو الیسیوم با یکی از بهترین افتتاحیههایی که در مدت زمانی طولانی بهیاد دارم شروع میشود؛ پس از اینکه شخصیت خودتان را از بین چند گزینه موجود انتخاب یا با استفاده از بخش ساخت کاراکتر به دلخواه خصوصیات رفتاری وی را تعریف کنید، بازی را از اتاق یک هتل آغاز خواهید کرد. اولین سوالهایی که در ذهن شخصیت بازی شکل میگیرند، شباهت زیادی به سوالهایی دارند که خود ما مخاطبان بازی هم ممکن است داشته باشیم؛ اینکه این شخصیت که گویی نه از خواب بلکه مرگ بیدار شده، کیست؟ اینکه هدفش از بودن در این اتاق ویرانشده چیست و حتی اینکه اصلا محیطی که در آن قرار داریم کجاست؟ به هر حال پس از کمی جمع و جور کردن وضعیت و پیدا کردن چند تکه لباس، از اتاق خارج میشویم و پس از صحبت با افرادی که در این هتل قرار دارند، اطلاعات جزئی و اولیهای راجع به اینکه اصلا هدفمان از بازی کردن Disco Elysium چیست، به دست میآوریم. در دیسکو الیسیوم بازیکن در نقش یک کاراگاه قرار میگیرد که هرچند با مشکل پاک شدن حافظه روبهرو شده، اما به لطف صحبت با سایرین و مخصوصا آشنا شدن با کیم، شخصی که در طول تجربه بازی کاراکتر همراهمان بهحساب میآید، متوجه میشود که باید به راز یک قتل پی ببرد و متوجه شود که جسد به دار آویختهشده در فضای پشتی هتل، متعلق به چه کسی است و توسط چه کسی به قتل رسیده است.
داستان دیسکو الیسیوم، از چند جنبه قابل بررسی است. اول، کلیت داستان بازی است که باوجود ساده به نظر رسیدن در ابتدای راه، در ادامه تبدیل به روایتی شدیدا عمیق، چندلایه و مخصوصا پر از پیچشهای مختلف میشود. برای مثال و بدون فاش کردن جزییاتی از داستان، هرچند در آغاز همهچیز به پیدا کردن قاتل و پی بردن به راز قتل مربوط میشود، اما به مرور زمان آنقدر اتفاقات جانبی در بازی رخ میدهند یا پیچشهایی غیرمنتظره صورت میگیرند که این قضیه، صرفا به یکی از چند موردی تبدیل میشود که در بازی باید دنبال کنیم. یکی از بهترین جنبههای داستانی دیسکو الیسیوم در کنار پر رمز و راز بودن آن، پرداختن به یک سری مشکلات انسانی و حتی اجتماعی دنیای این روزهای ما است که اکثرا هم به شکل نمادین صورت میگیرد. دنیای بازی جدا از زیباییهای بصریاش، محیطی افسردهکننده و خفقانآور دارد و با گشت و گذار در گوشه و کنار آن، به اطلاعات جالبی از خودِ دنیای بازی دست پیدا خواهید کرد که به شکلی کاملا نمادین، به برخی از مشکلات این روزهای جوامع بشری اشاره دارند. در واقع استودیو ZA/UM، بهنوعی از طریق عناصری مختلف در بازیاش اقدام به روایت داستان میکند و جدا از نمادهای پخششده در دنیای بازی، کاراکترهای این جهان هم هرکدام داستان خاص و گاهی حیرتآوری برای روایت کردن دارند؛ برای مثال پسری که در حال سنگ زدن به جسد مقتول است و Cuno نام دارد، شخصیتی بسیار پرجزییات و پیچیده است که میتوان اصلا کل ماموریتها و داستانِ اصلی بازی را بیخیال شد و چند ساعتی پای صحبتهای وی نشست تا شاید بتوان راهی برای پی بردن به آنچه که واقعا در ذهنش جریان دارد پیدا کرد. این قضیه در مورد خیلی از شخصیتهای دیگر بازی هم صدق میکند و از دو مردی که در حال بازی کردن با توپ هستند گرفته تا دختری که دیوارهای شهر را رنگ میکند و جویس که ملوان کشتی کوچکش است، هرکدام ماجراهای جالبی برای روایت کردن دارند که مخصوصا به لطف دیالوگنویسی واقعا حرفهای و حتی به جرات میتوانم بگویم پیچیده بازی، صرفا حرف زدن با این شخصیتها و پی بردن به ماجراهایشان به لذتی غیرقابل وصف در دیسکو الیسیوم تبدیل میشود.
دیالوگهای بازی آنقدر غنی و پرجزییات هستند که انگار یکی از مشهورترین نویسندههای دنیا تک تک صحبتهای رد و بدل شده را نگارش کرده است
راستی تا یادم نرفته و حالا که داریم راجع به شخصیتپردازی عالی بازی صحبت میکنیم، باید اشارهای هم به شخصیتپردازی کاراکتر اصلی بازی داشته باشم. هرچند شخصیت بازی در ابتدا چیز زیادی راجع به گذشتهاش به یاد ندارد و حتی اسم خودش را هم به یاد نمیآورد، اما به مرور زمان شخصیت وی در بازی شکل میگیرد و خب بهعنوان یک بازی نقش آفرینی، خود شما بازیکنانِ بازی هم نقش زیادی در این زمینه دارید. سیستم ارتقا شخصیت در بازی، از حیث جمعآوری تجربه شبیه به آثار رایج نقش آفرینی است اما جنبههای شخصیتی که باید ارتقا بدهید، بسیار منحصربهفرد و متفاوت هستند. برای مثال به جای اینکه با مولفههای رایجی مثل قدرت بدنی، دقت و مواردی از این دست سر و کار داشته باشیم یا سری قابلیت ویژه قابلاستفاده برای شخصیت بازی فعال کنیم، در دیسکو السیوم مهارتها به چهار دستهبندی کلی تقسیم شدهاند که هر دسته هم خودش شامل ۶ مهارت مختلف میشود که ارتقای هرکدام از آنها، باعث خواهد شد تا کاراکتر شما در انجام یک سری کارها شرایط راحتتری داشته باشد. برای مثال یکی از مهارتها، باعث افزایش روحیه شخصیت میشود و دیگری، سلامت جسمی وی را بهبود میبخشد. از طرف دیگر مهارتی داریم که ارتقای آن، باعث خواهد شد تا بتوانید راحتتر بهعنوان یک کاراگاه سرنخهای مخفیشده در دنیای بازی را تشخیص بدهید یا مهارتی دیگر، باعث میشود تا شانس بیشتری برای تشخیص دادن دروغ یا راست بودن صحبتهای افراد داشته باشید. همچنین مهارتهایی که از این طریق ارتقا میدهید، روی روح و ذهن شخصیت هم تاثیر میگذارند؛ برای مثال ممکن است در حال صحبت با شخصی باشید یا از منطقه خاصی عبور کنید و ناگهان، یکی از این خصوصیات شخصیتی که برای کاراکترتان تعریف کردید خودی نشان بدهد و شما را در یک دو یا چندراهی سخت بگذارد! دقیقا چیزی شبیه به اتفاقی که ممکن است برای هرکدام از ما رخ بدهد و مثلا گاهی در حین یک تصمیمگیری، دچار چالشهای ذهنی سختی شویم که آیا این کار درست است؟ اشتباه است؟ با این تصمیم به کسی آسیب میرسد یا خیر؟ و سوالاتی از این قبیل که سازندگان بهخوبی توانستهاند این جنبه از خصوصیات انسانها را در بازی هم پیاده کنند و از این طریق، به یک شخصیتپردازی خیلی قوی برای کاراکتر اصلی بازیشان دست پیدا کنند که تکمیل کردن آن و پی بردن به اینکه این شخصیتی که دارم کنترل میکنم کیست و چه خصوصیاتی باید داشته باشد، به یکی از جذابیتهای اصلی دیسکو الیسیوم تبدیل میشود.
درست است که دیسکو الیسیوم داستان بسیار عجیب و عمیقی برای روایت کردن دارد و در زمینه خلق جهانی پرجزییات و شخصیتپردازی فوقالعاده کاراکترهایش هم عالی عمل کرده است، اما آنچه که میتواند بازیکنان را به تجربه این بازی جذب کند یا حتی آنها را فراری بدهد، گیمپلی بازی است. راستش را بخواهید، با اینکه به شخصه اعتقاد دارم سلیقه لزوما تاثیر چندانی روی کیفیت یک بازی ندارد و اگر یک بازی واقعا خوب باشد، حتی اگر من هم به آن علاقه نداشته باشم دلیلی بر کیفیت پایین آن نمیشود، ولی خب یک واقعیت دیگر وجود دارد و آن هم اینکه ممکن است برخی بازیکنان از یک سری بازیها خوششان نیاید؛ دقیقا همانطور که هرکدام از ما ممکن است طرفدار ژانر خاصی از فیلمها باشیم و از برخی ژانرها خوشمان نیاید یا مثلا هرکداممان سلیقه موسیقی خاص خودمان را داشته باشیم. خب با در نظر داشتن این موضوع، باید گفت که دیسکو الیسیوم از آن دست بازیهایی نیست که همه راحت بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند و از بازی کردنش لذت ببرند و این، ربطی به کیفیت بازی ندارد و بیشتر ناشی از سبک خاص آن است. دیسکو الیسیوم، از یک جهت بازی سختی است و آن هم اینکه برای پیشرفت در این بازی و پی بردن به جزییات داستانش، باید حوصله زیادی برای خواندن متنهای طولانی داشته باشید؛ چرا که کلیت روند بازی در صحبت کردن با افراد مختلف خلاصه میشود و خب راستش را بخواهید، دیالوگهای بازی به شکلی هم نیستند که بتوان بدون ریز شدن در جزییاتشان چیز زیادی از بازی فهمید و در آن پیشرفت داشت. چرا که دیسکو الیسیوم، شما را در نقش یک کاراگاه قرار میدهد که باید در جریان صحبت با افراد مختلف، به دقت به حرفهایشان گوش بدهد و با انتخاب دیالوگهای درست، بتواند حتی آنها را وادار به دادن اطلاعاتی کند که در صورت داشتن انتخابهای اشتباه ارائه نخواهند شد و به همین دلیل هم شاید در پیشبرد ماموریتها به مشکل بخورید. این قضیه راستش را بخواهید ممکن است برای هر کسی اذیتکننده باشد؛ چرا که باعث میشود تا نتوان دیسکو الیسیوم را برای مدت زمانی طولانی تجربه کرد و منظورم از سخت بودن بازی هم بیشتر همین جنبه آن است. در واقع گاهی خواندن دیالوگهای بازی و کنار هم قرار دادن اطلاعات دریافتی از آنها برای گرفتن تصمیمات درست، به قدری ذهنتان را خسته خواهد کرد که مجبور میشوید پس از یکی دو ساعت بازی کردن، مدتی دیسکو الیسیوم را کنار بگذارید و کمی به ذهنتان استراحت بدهید. این مورد زمانی تشدید میشود که بدانیم دیالوگهای بازی به شکل محدودی صداگذاری شدهاند و در حالی که مثلا شخصیتها برخی از دیالوگها را به شکل صوتی هم بیان میکنند، اما برای برخی دیگر این اتفاق رخ نمیدهد! نکته بدِ این نوع صداگذاری هم این است که حسرت شنیدنِ بیشتر صدای برخی از شخصیتهای بازی به معنی واقعی در دلمان میماند؛ چرا که مثلا صداپیشه کاراکتر اصلی بازی واقعا لهجه و صوت فوقالعادهای دارد و این ویژگی در مورد برخی از دیگر صداپیشههای بازی هم کاملا صدق میکند.
یکی جذابترین بخشهای بازی، تقابلهایی است که شخصیت اصلی بازی نه با دنیای بیرون و بقیه کاراکترها که با خودش دارد
اما خب با در نظر داشتن این موضوع و اگر مشکلی با آن ندارید و حتی مثل یک کاراگاه واقعی از پیچیدگی دنبال کردن دیالوگهای طولانی لذت میبرید، به جرات میگویم که دیسکو الیسیوم قطعا به یکی از بهترین بازیهای شما در سال جاری تبدیل خواهد شد. بازی مثل آثار نقش آفرینی دیگر، ماموریتهای اصلی و فرعی مختلفی را پیشرویتان قرار میدهد و خب از آنجایی که خودش را به عنوان یک بازی کاراگاهی مطرح کرده، برای حل کردن این ماموریتها اکثرا به جای دادن آدرس دقیق و کمک زیاد، یک سرنخ در اختیارتان قرار میدهد. از اینجا به بعد خود شما هستید که باید با گوش دادن به صحبتهای بقیه، از جمله کیم، شخصیت همراهتان، راهحل حل ماموریت را پیدا کنید یا اینکه حتی اگر در ماموریتی مشخص شده باشد که باید با چه کسی صحبت کنید، باز همهچیز به مهارت خود شما در انتخاب دیالوگهای درست بستگی دارد تا بتوانید در صحبتتان با آن شخص پیشرفت کنید و به جوابی که باید، برسید یا خیر. پیش گرفتن این رویه توسط بازی، به نظر من واقعا عالی است؛ چرا که آن را بهنوعی احترام به شعور مخاطب میدانم و نتیجهاش هم این شده که دیسکو الیسیوم، از یک طرف به اندازه یک بازی نقش آفرینی پر از جزییاتِ ریز و درشت ارتقا شخصیت و پیدا کردن لوت در قالب مواردی مثل لباس یا آیتمهای مصرفی است و از طرفی دیگر، واقعا یک بازی کاراگاهی هم بهحساب میآید که برای حل کردن معماهای آن، باید در دنیای بازی به گشت و گذار بپردازید، مشغول صحبت با افراد مختلفی شوید و حتی از ابزارهای محدودی مثل چراغقوه و مواردی از این دست هم که در اختیار دارید استفاده کنید و خودتان، بدون کمکِ اضافی و بیش از حد از طرف بازی به رمز و رازهای آن پی ببرید. در واقع به بیان بهتر، سازندگان دیسکو الیسیوم از حیث درجهسختی در آن به یک تعادل خیلی خوب رسیدهاند و شاید تنها موردی که بتواند مانع از لذت بردن برخی بازیکنان از بازی شود، وابستگی شدید آن به داشتن دانش انگلیسی بالا است؛ مخصوصا که دیالوگنویسی بازی پیچیدگی زیادی هم دارد و به شخصه پس از مدتها در برخی دقایق آن برای فهمیدن برخی کلمهها مجبور به مراجعه و استفاده از دیکشنری میشدم!
مورد دیگری که گیمپلی دیسکو الیسیوم را ارزشمند میکند، نقش پررنگی است که بازیکن میتواند در روند بازی داشته باشد و بر اساس آنها هم به پایانهای مختلفی دست پیدا کند. در واقع با اینکه هدف اولیه بازیکنان در بازی در قالب پیدا کردن قاتل تعیین میشود، اما مسیری که تا پایان بازی طی خواهید کرد بسیار پیچیدهتر از اینها است و آنقدر شاخههای مختلفی دارد که هر بازیکنی با توجه به تصمیماتی که میگیرد میتواند یک تجربه کاملا متفاوت کسب کند. برای مثال شخصا اولین بار، کاراکترم را با خصوصیات دلخواه ساختم و تصمیمهای مختلف را هم آنطور که به نظرم منطقی بودند گرفتم و خب روند بازی و پایانبندی آن، به شکلی خاص برایم رقم خورد. اما زمانی که برای دومین بار و برای امتحان کردن یک سری تصمیمهای دیگر با یکی از کاراکترهای پیشفرض به سراغ بازی رفتم و تصمیمها را هم به شکلی متفاوت گرفتم، اصلا انگار با یک بازی کاملا متفاوت روبهرو بودم! مواردی که در تعیین روند جریانهای بازی تاثیرگذار هستند، اولا به خصوصیات شخصیت شما ربط دارند. فرضا اگر شخصیت شما قدرت بدنی بالایی داشته باشد، در بخشی از بازی میتوانید کارتان را با مشت زدن به صورت یک شخصیت دیگر و نقش بر زمین کردن وی پیش ببرید اما اگر چنین قدرت بدنی برای کاراکتر تعریف نکرده باشید و به جای آن قدرت ذهنی بالایی به او داده باشید، همین بخش را باید از طریق صحبت کردن و پشت سر گذاشتن یک دوره آموزشی عجیب و غریب پشت سر بگذارید. جدا از این تصمیمهایی که در تعامل با شخصیتهای مختلف بازی یا در مقابل اتفاقات مختلف میگیرید هم ممکن است منجر به اتفاقات مختلفی شوند که نتیجه تمامی اینها، شکل گرفتن بازی به شکلی کاملا متفاوت از دفعه قبل است و همین هم ارزش تکرار شدیدا بالایی به دیسکو الیسیوم میبخشد.
البته دیسکو الیسیوم، یک بازی تماما بینقص هم نیست. جدا از موردی که در رابطه با صداگذاریهای بازی به آن اشاره کردیم، یکی دیگر از مواردی که گاهی در بازی رخ میدهد هم بروز برخی باگها است که حتی میتوانند روی روند بازی شما تاثیر بگذارند. مثلا مشکلی که چند باری برای خود من پیش آمدم، غیرفعال شدن امکان ذخیره بازی پس از تمام کردن یک روز بود و حتی یک بار چون فکر میکردم این مورد مقطعی است و قرار است پس از پشت سر گذاشتن یک سری کارهای خاص دوباره در دسترس قرار بگیرد، چیزی حدود دو ساعت در بازی پیشروی کردم و بعد به دلیل سیو نشدن، مجبور شدم یک بار دیگر هم این مسیر را تکرار کنم! حتی با گشت و گذار در ردیتهای بازی یا انجمنهای استیم هم متوجه خواهید شد که افراد دیگری هم چنین مشکلی در رابطه با بازی دارند و اگر شما هم تجربه مشابهی داشتید، میتوانید از راهنماییهای موجود در این منابع استفاده کنید. ولی خب در مجموع، استودیو ZA/UM گیمپلی واقعا درگیرکنندهای برای بازیاش خلق کرده است. از یک طرف، جنبههای نقش آفرینی بازی آنقدر غنی هستند که به معنی واقعی کلمه نتیجه ارتقا خصوصیات شخصیتی کاراکتر در بازی لمس شده یا گشت و گذار در دنیای بازی برای پیدا کردن لباسهایی که باعث تقویت کاراکتر میشوند یا حتی جمع کردن بطریهای خالی از سطح شهر و فروختن آنها در فروشگاه برای بهدست آوردن پول کافی برای پرداخت هزینه اقامت در هتل هم به کاری لذتبخش تبدیل میشوند. از طرف دیگر، سیستم حل معماها و پشت سر گذاشتن ماموریتهای بازی از طریق انتخاب درست دیالوگها و گرفتن تصمیمات درست در تعامل با سایرین آنقدر درگیرکننده است که حتی با وجود سخت بودن خواندن تعداد زیادی متن و دیالوگ در بازی هم گاهی دل کندن از دیسکو الیسیوم بدون رسیدن به نتیجه یک ماموریت، کار بسیار سختی میشود.
شاید ارتباط برقرار کردن بازی به دلیل وابستگی زیادش به خواندن متن کار سادهای برای همه نباشد، اما اگر مشکلی با این قضیه نداشته باشید دل کندن از دیسکو الیسیوم سخت و حتی غیرممکن خواهد بود
یکی دیگر از جنبههایی که ZA/UM در آن فوقالعاده عمل کرده، خلق یک اتمسفر مرموز و درگیرکننده در بازی است و طراحی هنری بخش بخش بازی، میتواند نظر مخاطب را جلب کند. هرچند دیسکو الیسیوم از حیث گرافیک فنی خیلی اثر قابل توجهی نیست، ولی طراحی هنری آن این مورد را به بهترین شکل پوشش میدهد. کافی است کمی بدون توجه به ماموریتهای بازی صرفا در دنیای بازی بچرخید تا ببینید که بخش بخش این شهر نسبتا کوچک، با جزییات هنرمندانهای طراحی شده است و این قضیه در مورد طراحی ظاهر شخصیتهای بازی هم صدق میکند. به اینها باید حس و حال جالبی را که تحت تاثیر شرایط آب و هوایی مختلف از برفی و بارانی گرفته تا هوای معمولی در شهر حاکم میشود هم اضافه کنیم که مخصوصا در هرکدام، نورپردازیهای باکیفیت بازی به بهترین شکل خودشان را نشان میدهند. دیسکو الیسیوم از حیث موسیقی خیلی اثر متنوعی نیست اما همین قطعههای محدودی هم که پخش میشوند کیفیت بالایی دارند.
در مجموع، دیسکو الیسیوم بدون شک یکی از بازیهای کاملا خاص و منحصربهفرد امسال است. حسی که نسبت به این بازی دارم، مشابه همانی است که سال پیش هم به بازی Return of the Obra Dinn داشتم و خب در کنار تمام آثار بزرگ و کوچکی که امسال منتشر شدند، دیسکو الیسیوم برای من اثری خاص بود که یادم نمیآید آخرین بار چه زمانی چنین تجربه خاص و شیرینی از یک بازی ویدیویی داشتم. هرچند که بازی اثری بدون مشکل نیست و طبیعتا به دلیل وابستگی زیادش به دیالوگها و متوجه شدن آنها شاید باب میل همه هم نباشد، اما اگر به دنبال چشیدن لذت خاص قرار گرفتن در نقش یک کاراگاه هستید و در عین حال میخواهید داستانی فوقالعاده پرجزییات هم بشنوید، ساخته استودیو ZA/UM بازی است که اصلا و ابدا نباید آن را از دست داد.
بازی Disco Elysium روی پیسی بررسی شده است
Disco Elysium
نقاط قوت
- داستان شدیدا پرجزییات با پیچشهای غیرمنتظره
- پرداخت عالی کاراکترها و مخصوصا شخصیت اصلی بازی
- سیستم ارتقای شخصیت بسیار کامل
- ارزش تکرار بالا به لطف تاثیر زیاد تصمیمها در روند بازی
- گیمپلی درگیرکننده
- طراحی هنری چشمنواز
نقاط ضعف
- ناقص بودن صداگذاری شخصیتها
- باگهای محدود ولی تاثیرگذار در جریان بازی
نظرات