بررسی بازی Lost Ember
بازیهای ژانر ماجرایی واقعا دنیای جالبی دارند. بهواسطهی این سبک از دریای وسیع و ژرف سبکهای مختلف ویدیوگیم، استودیوهای بازیسازی طی روزهای حیات صنعت بازی توانستهاند تجربههای بدیع و خاصی را برای گیمرها بهارمغان بیاورند. آثاری که در عین توانایی بالای خود در روایت داستان، میتوانند گیمپلی بهشدت سرگرمکنندهای را هم در دسترس گیمر خود قرار بدهند.
طی سالیان گذشته همانطور که استودیوهای بزرگتر، بیشتر از قبل سراغ ارائهی بازیهایی در فرمها و شکلهای امتحانپسداده رفتهاند، بههمان اندازه هم استودیوهای بازیسازی مستقل سراغ ارائه بازیهایی شدیدا خلاقانه، بدیع و جاهطلبانه رفتهاند که گیمرها را بهشکلی اعجابآور در خود غرق میکنند. اثری که در این مطلب قرار است درموردش صحبت کنیم نیز یکی از همین بازیها است. ساختهی مورد بحث که Lost Ember نام دارد و مراحل ساخت خود را در استودیو موونآی (MoonEye) گذرانده است، یک بازی ماجرایی با تکیه بر روایت داستان است که با تمرکز بر ارائهی تجربهای ناب از جنس توجه و احترام بهطبیعت، گیمر را ساعتها با داستان جذاب و گیرای خود سرگرم و در خود غرق میکند. اثری که خالی از ایراد هم نیست و در این مطلب، قرار است آن را تماموکمال زیر ذرهبین ببریم و کموکیف آن را بسنجیم. همراه زومجی باشید.
داستان بازی بهمبهمترین شکل ممکن آغاز میشود. در سالی نامشخص، روزی نامشخص و مکانی نامشخص، بازی را در نقش یک گرگ آغاز میکنید. گرگی که پس از گذشت چند لحظه، با یک موجود روحمانند برخورد میکند و اطلاعاتی ناچیز را از سرگذشت خود بهدست میآورد. حالا این سرگذشت عجب گرگ داستان ما چیست؟ داستان از این قرار است که در این سرزمین رنگارنگ و بینهایت چشمنواز، یک قوم با نام «قوم یانرانا (Yanrana)» سکونت داشته و مردمانش بهخوبی و خوشی روزگار خود را میگذراندند. در طی یکی از درگیریهای بین قبیلهای، دوست یکی از اعضای این قبلیه با نام «کهلانی»، کشته میشود.
داستان بازی در ابتدا با روندی گنگ و کمسرعت پیش میرود اما در ادامه و بهلطف داستانگویی محیطی عالی خود، گیمر را بهبهترین شکل ممکن درگیر و در خود غرق میکند
کهلانی در ادامه برای بهخونخواهی دوستش، تصمیم میگیرد که این سرزمین و قبلیه را برهم بریزد و این کار را با برپا کردن یک شورش همهجانبه بهنتیجه میرساند. نتیجه اما آنقدرها هم بهنفع کهلانی تمام نمیشود و این شورشی عدالتخواه دستگیر و درنهایت کشته میشود. کشته شدن کهلانی اما پایان ماجراهایش نیست چرا که او دوباره و اینبار در قامت یک گرگ بهزندگی باز میگردد. گرگی که در ادامه با یک موجود روحمانند آشنا و از سرنوشت خود مطلع میشود. کهلانی اما بهدلیل کارهای هنجارشکنانهای که در زمان حیاتش انجام داده، در قالب یک غبار گمشده (Lost Ember) بهدنیا باز میگردد. حالا که این گرگ و این موجود روحمانند بایکدیگر آشنا شدهاند، تصمیم میگیرند که با کمک یکدیگر، راهی شهر نورها (City of Lights) بشوند تا در آنجا بهآرامش برسند و جواب سوالات خود را پیدا کنند.بازی ۳۰ دلاری «لاست امبر» داستان بهشدت جذابی دارد و خیلی خوب آن را پیش میبرد. با وجود اینکه بازی در آغاز، داستان خود را کمی گنک و کند پیش میبرد اما در ادامه بهاندازهای خوب، گیرا و جذاب این کار را انجام میدهد که شما را ضمن مجذوب کردن، به تجربهی بیشتر و بیشتر بازی مجاب میکند. البته که داستان بازی هم خالی از ایراد نیست و شاید اگر به برخی از کاراکترها بیشتر بها داده میشد، داستانی درگیرکنندهتر برایمان روایت میشود اما در کل، میتوان گفت که سازندگان بازی توانستهاند بههدف خود یعنی روایت درگیرکنندهی یک داستان جذاب و نمادین، دست پیدا کنند.
بازی Lost Ember برای سرگرم کردن مخاطب خود روی روایت داستان و ماجراهای پرکشش خود تمرکز میکند اما این موضوع، بدین معنی نیست که بازی مهمترین جنبهی سرگرمکننده بودن و «بازی بودن» خود یعنی گیمپلیاش را نادیده میگیرد. در همان ابتدای بازی و با کنترل کردن گرگ بهسرعت با روند گیمپلی و جهان بزرگ این بازی خو میگیرید. در کل اگر بخواهیم از گیمپلی Lost Ember صحبت کنیم، میتوانیم بگوییم که تیم سازندهی بازی با کم کردن چالشها و موانعی که بر سر راه بازیکنان قرار میگیرد، با ازبینبردن دغدغههای ذهنی بازیکن کاری کنند تا گیمر بیشتر و بهتر در داستان اثر غرق شود و با جهان آن ارتباط برقرار کند. این موضوع تا قسمتی کاملا موفق عمل میکند اما کمبود چالشها در بازی، برخی از گیمرها که اثری چالشبرانگیز از استودیوهای بازیسازی طلب میکنند را ممکن است ناامید و کِسِل بکند.
بهلطف پیچشهای مختلف داستانی و تنوع در شکلهای گیمپلی بازی، روند تقریبا یکنواخت اثر بهخوبی طی میشود اما گاهی اوقات تنبلی تیم سازنده در مقولهی طراحی مرحله، ممکن است بازیکن را اذیت بکند
همانطور که در قسمت بررسی داستان بازی خواندیم، داستان Lost Ember قرار است پیرامون سوالات گرگ و همراه روحمانندش حرکت کند و کنار پاسخ دادن بهاین سوالات، سرنوشت آنها را هم تعیین بکند. بههمین منظور، بازی با قرار دادن یکسری منبع دود در نقشهی بزرگ این اثر، شما را بهسمت آنها میکشاند و با رسیدن بهاین چشمههای دود میتوانید اتفاقاتی که پیشتر برای مردمان قبیله رخ داده است را تماشا کنید و داستان بازی را جلو ببرید. با پیدا کردن مقدار کافی از خاطرات اعضای قبیله، میتوانید وارد مکانهای تازهتر و بزرگتر بازی شوید و این روند تا پایان بازی ادامه پیدا خواهد کرد. نقشهی بازی همانطور که پیشتر ذکر شد، شدیدا وسیع است و کاری میکند تا ساعتها در آن بهگشتوگذار بپردازید. از آنجایی که شما یک گرگ را کنترل میکنید، نمیتوانید بهبرخی از قسمتهای شدیدا مرتفع یا عمیق نقشه دسترسی داشته باشید و اینجا است که باید از دیگر حیوانات موجود در سرزمین بازی کمک بگیرید. روح شما یک Lost Ember است و تنها به گرگی که کنترلش میکند اختصاص ندارد. این روح را میتوانید بهدیگر حیوانات موجود در نقشه منتقل و آنها را کنترل کنید.
از شنا کردن با یک ماهی و کورس گذاشتن با یک گرگ گرفته تا نفوذ بهتنگناهای زمین با یک کوالا یا پرواز با یک گنجشک؛ تمامی این موارد را میتوانید بهبهترین، جذابترین و سرگرمکنندهترین شکل ممکن در بازی Lost Ember تجربه کنید
کنترل دیگر حیوانات موجود در نقشه (بهغیر از گرگ که قهرمان داستان است) بهشدت لذیذ و سرگرمکننده است. با وجود اینکه بهلطف مادهای بازیهای مخلف و آثار شبیهساز که بزنم بهتخته هر روز شبیهسازهای عجیبتر و دیوانهوارتر را شاهد هستیم (!) این روزها تجربهی زندگی یک کبوتر، یک ماهی، یک ببر یا حیواناتی از این دست را میتوانیم در هنر هشتم کسب بکنیم و بهجرئت میتوان گفت که بازی Lost Ember یکی از بهترین و سرگرمکنندهترینِ این تجربهها را برای گیمرها بهارمغان میآورد.
کنترل دیگر حیوانات همراهبا جلوههای صوتی و بصری درجه یک بازی، حسوحال آرامشبخش اثر را چندین برابر میکنند
برای اینکه بتوان بهنقاط صعبالعبور نقشه دسترسی داشت باید از دیگر حیوانات حاضر در نقشه کمک گرفت. این موضوع هم بهگیمپلی نسبتا یکنواخت بازی که از دویدن و تماشای کاتسین تشکیل میشود، تنوع میدهد و هم زوایای مختلفی از نقشهی بازی را بهشما نشان میدهد که در حالت عادی نمیتوانستید آنها را ببینید و از آنها سردربیاورید. البته که استفاده از این ویژگی گیمپلی بازی در اکثر مواقع ضروری نیست و گاهی نیز حالتی تزئینی بهخود میگیرد اما باز هم میتوان تا آخرین لحظهی بازی از آن لذت برد. مخصوصا که در سراسر نقشهی لاست امبر، آیتمهای جمعکردنی (Collectable) زیادی وجود دارند که پیدا کردن آنها نیازمند کمک گرفتن از سایرحیوانات حاضر در نقشه است و بله، میتوان گفت که این ویژگی از گیمپلی بازی کمک شایانی بهبالارفتن ارزش تکرار اثر میکند.
از همان آغاز بازی شاید یکی از چیزهایی که از آن مطمئن میشوید، کیفیت بالای صداگذاری/موسیقی و جلوههای دیداری بازی است که بهخلق یک اتمسفر عالی میانجامد. بازی با موتور گرافیکی آنریل انجین 4 (Unreal Engine 4) توسعه یافته و خوشبختانه استودیو مونآی با بهرهگیری مناسب از این موتورگرافیکی قدرتمند، توانستهاند تصاویری بدیع، خاص و بهشدت جذاب را در بازی Lost Ember پدید بیاورند؛ تصاویری که دائما چشمان گیمر را نوازش میدهند و هرگز از تازگی آنها کم نمیشود. این موارد بهشکلی کاملا مستقیم، سبک داستانسرایی بازی که داستانسرایی محیطی است را هم تحتتاثیر قرار داده و کاری میکند تا گیمر صرفا با تماشای تصاویر بازی، از داستان و اتفاقاتی که در دنیای اثر در جریان است مطلع شود. موسیقی بازی نیز از نظر کیفی، دقیقا در سطح جلوههای دیداری و گرافیکیاش قرار میگیرد و ادغام این دو جنبه از بازی، بهخلق یک اتمسفرسازی گیرا و عالی منجر شده است.
در پایان باید گفت که اولین اثر استودیو مستقل MoonEye یعنی بازی Lost Ember، ساختهای واقعا باکیفیت، سرگرمکننده و خوشساخت است. این بازی ۳۰ دلاری که هماکنون برای پلیاستیشن 4، ایکسباکس وان، پی سی و نینتندو سوییچ در دسترس است، شما را بهدور از بازیهای بزرگ، پر سروصدا و پرزد و خورد، بهدنیای رنگارنگ و اتمسفریک خودش میبرد و طی یک سفر حدودا ۶ یا ۷ ساعته، ساعتهایی مملو از شگفتی، لذت، سرگرمی و در ورای آن، یک آخرهفتهی رضایتبخش را برای شما میسازد.
این بازی روی پلتفرم پی سی بررسی شده است
بررسی بازی Lost Ember
نقاط قوت
- ارزش تکرار بالا
- اتمسفرسازی عالی
- جلوههای دیداری و شنیداری معرکه
- روایت داستان گیرا و بهشدت جذاب
- تنوع در شیوههای پیشروی در بازی و شکلهای گیمپلی
نقاط ضعف
- برخی از باگهای فنی بازی
- کوتاهی در پرداخت برخی از شخصیتهای داستان
- ضعف طراحی مراحل
نظرات