پیش از اینکه بهسراغ مقاله معرفی شخصیتهای دنیای کمیک این هفته برویم، نقل قولی از شخصیت شانگ چی را باهم بخوانیم:
پدر من اغلب اوقات به من میگفت: «ممکن است یک مرد، خیلی در انتخاب دشمنان خود مراقب نباشد، اما به محض اینکه انتخابش را انجام دهد... یک دوست را از دست داده است». اینها، حرفهایی هستند که پدر من با آنها زندگی کرده است؛ زیرا او فو مانچو است و زندگی او، کلامش است.
شانگ چی، فرزند یک مغز متفکر چینی شرور است. او توسط پدرش و همچنین مربیانی که داشت بزرگ شد و زیر نظر همانها هم هنزهای رزمی را آموزش دید. او یک جاسوس، یک فرد رمانتیک، یک فیلسوف و البته یک انتقامجو محسوب میشود. شانگ بهعنوان یکی از بهترین هنرمندان رزمی در دنیای مارول، انتخاب کرده تا از استعدادها و تواناییهای خود، در جهت مبارزه با شرارت و دفاع از مظلومان استفاده کند.
شانگ چی یک شخصیت ابرقهرمانی محسوب میشود که در کتابهای کمیکی که توسط شرکت مارول کامیکس منتشر میشوند، حضور پیدا میکند. این شخصیت توسط نویسندهای به نام استیو انگلهارت و همچنین هنرمندی به نام جیم استارلین خلق شده است. شانگ چی برای اولینبار در قسمت ۱۵ سری کتاب کمیک Special Marvel Edition که در دسامبر سال ۱۹۷۳ منتشر شده بود و در دوران برنز کتابهای کمیک قرار داشت، حضور پیدا کرد. اغلب اوقات، شانگ چی با لقب «استاد کونگ فو» مورد خطاب قرار میگیرد. او در سبکهای زیاد و مختلف ووشو که با سلاح یا بدون سلاح انجام میشود، از جمله استفاده از سلاح، نانچیکو و جیان، مهارت بسیار زیادی دارد. در سالهای بعدی، او قدرت این را به دست آورد که نسخههای مختلف بسیار زیادی را از خودش به وجود بیاورد. در همین زمان هم به تیم انتقام جویان پیوست.
شانگ چی با الهام از پسر ناشناختهی یک شرور خیالی به نام فو مانچو که در کتاب معروف سَکس رومر وجود داشت، الهام گرفته شده است. شانگ چی در طی مدت زمان فعالیت خود، محبوبیت خیلی زیادی به دست آورد. چندی پیش هم اعلام شده که شرکت مارول قصد دارد تا اثر سینماییای را براساس این شخصیت بسازد. به همین دلیل هم ما تصمیم گرفتیم که مقالهای را با محوریت این شخصیت چینی بنویسیم.
شانگ چی در یکی از استانهای چین به نام هونان متولد شد؛ نام او را میتوان بهعنوان «روحیه رو به رشد و ترقی» هم تعبیر کرد. او فرزند یک ارباب جنایتکار و بسیار ثروتمند بینالمللی به نام فو مانچو و یک زن آمریکایی ناشناخته محسوب میشود. جالب است بدانید که پدر شانگ چی، از لحاظ ژنتیکی مادر او را انتخاب کرده بود تا همان فرزندی را که میخواهد، داشته باشد. شانگ زیر نظر بهترین و بزرگترین استادان که در رشتههای مختلف تخصص داشتند، بهصورت خصوصی آموزش دید؛ استادانی که یا چینی بودند یا از ملیتهای مختلف دیگر. در طی این مدت، شانگ ارتباط خیلی کم و محدودی را با پدر و مادرش داشت. زمانیکه او با پدرش ملاقات کرد، پدرش به او گفت که تمام آموزشها و تمرینهای او هدفمند بود.
او قرار بود تا با استفاده از این تمرینها، به سمت یک نوع هدف بشردوستانه برود. پدر او با این کارها باعث شده بود تا شانگ به این فکر کند که او یک فرد بشردوست است تا به این طریق از اصل ماجرا خبردار نشود. وقتی سرانجام زمان آن رسید که شانگ با دنیای بیرون روبهرو شوند و درنهایت مأموریت خود را انجام دهد، به کشور انگلستان رفت. قرار بود که در این کشور، شانگ یک عملیات ترور انجام دهد. او از هیچ چیزی خبر نداشت و تنها هدف او هم این بود که با وفاداری کامل خود، باعث افتخار پدرش بشود. به همین دلیل، بهصورت کاملا مخفیانه وارد خانه هدف خود شد و با یک حملهی سریع، مردی را که تصور میکرد فرد شروری است، به قتل رساند. درست در همان لحظه، یک مامور مخفی انگلیسی به نام سر دنی نیلند اسمیت به صحنه وقوع جرم رسید تا شانگ را دستگیر کند.
اما همانطور که انتظار میرفت، نتوانست این کار را با موفقیت انجام دهد. شانگ بعد از انجام این مأموریت، بهدنبال مادرش گشت که حالا در شهر لندن زندگی میکرد. مادر شانگ در این ملاقات، تمام واقعیتها را در رابطه با همسر سابق خود و همچنین زندگی مجرمانه و شرورانهی او، بازگو کرد. بعد از این ملاقات و شنیدن حرفهای مادرش، شانگ قسم خورد تا تبدیل به دشمن پدرش شود. او قسم خورد تا هر کاری را که در توانش است انجام دهد تا بلکه به این طریق بتواند امپراطوری شرورانهی او را سرنگون کند.
القاب و اسامی مستعار: ژنگ شانگ چی، استاد کونگ فو، پسر فو مانچو، تائو و غیره.
تیمها: ماموران اطلس، انتقام جویان، قهرمانان برای استخدام، شوالیههای مارول، MI:13، MI6، محافظان، شوالیههای نهایی، جنگجویان نهایی، زِن و غیره.
متحدان: بلک کت، بلک جک تار، بلک پنتر، بلک ویدو، کالیبان، کالیستو، کنون بال، کاپیتان آمریکا، کاپیتان یونیورس، کالین وینگ، کرسنت، سایکلاپس، سایفر، دگر، دردویل، الکترا، انیگما، فالکون، آیرون فیست، آیرون من، جیمی وو، کیتی پراید، لیکو وو، لیندا فانگ، لاک هید، لوک کیج، لونا اسنو، مارو، میدنایت سان، میستی نایت، موون نایت، مووینگ شدو، نیک فیوری، نایت ماسک، پیت ویزدم، پانیشر و غیره.
دشمنان: ادر، انسستر، آرتور نگان، بنگال، بلک نینجا، بلک پنتر، بلاد شد، بومرنگ، برایانوکی، بولز آی، کت، دارک استرایدر، دمی مارستون، دکتر دووم، الکترا، فو مانچو، گوست میکر، گلد باگ، گریند هاوس، هام باگ، کارناک، کورین، لازاروس، لیچ، مادریپور درگن، میدنایت سان، مووینگ شدو، نیمور، نایت ویند، پالادین، سایلاک، ریزر فیست، رد درگن، رابی ترزدی، شدو اسلشر، شدو تیف، شاک ویو، سیلور سامورای و غیره.
همانطور که در ابتدای متن هم به آن اشاره شده بود، شانگ چی توسط نویسندهای به نام استیو انگلهارت و همچنین هنرمندی به نام جیم استارلین خلق شده است. این شخصیت برای اولینبار در قسمت ۱۵ سری کتاب کمیک Special Marvel Edition که در دسامبر سال ۱۹۷۳ منتشر شده بود و در دوران برنز کتابهای کمیک قرار داشت، حضور پیدا کرد. با اینکه اولین حضور او در سال ۱۹۷۳ بود، اما سال قبل از آن ساخته شده بود. پیش از این، مارول دوست داشت که حق و حقوق کامل برنامه تلویزیونی Kung Fu (کونگ فو) را به دست بیاورد تا بتواند آن را اقتباس کند. اما صاحب اصلی این برنامه یعنی Warner Communications این اجازه را نداد. Warner Communications در اصل صاحب رقیب اصلی مارول یعنی دی سی کامیکس در آن زمان محسوب میشود. در عوض، مارول توانست حق و حقوق کتاب کمیکی شخصیت شرور رمان سَکس رومر یعنی دکتر فو مانچو را به دست بیاورد.
به همین ترتیب، آنها شانگ چی، استاد کونگ فو، را ساختند و او را توسعه دادند؛ کسی که بهعنوان فرزند فو مانچو که قبلا ناشناخته محسوب میشد، معرفی شد. با اینکه خود شانگ چی یک شخصیت اصیل محسوب میشد، اما تعداد زیادی از کاراکترهای مکمل داستانهای او (برجستهترین آنها فو مانچو، سر دنیس نیلند اسمیت، دکتر جیمز پتری و فاه لو سو هستند)، توسط خود رومر خلق شده بودند. هیچ شخصیتی از برنامه تلویزیونی کونگ فو به این مجموعه کتاب کمیک آورده نشد. بااینحال، یکی از شخصیتها به نام «لو سان» که در قسمت اول مجموعه بود، شباهت خیلی زیادی به کوای چانگ کین داشت؛ بااینحال، او یک سبیل اضافه داشت. ظاهر بصری این شخصیت هم تا حدودی با الهام از بروس لی طراحی شده بود. این شخصیت در ۸۴۵ کتاب کمیک حضور داشت اما در هیچکدام از آنها جان خود را از دست نداد.
همین جدا شدن شانگ از پدرش، باعث شد تا او با قهرمانانی مانند آیرون فیست، سانز آو تایگر، «جک آو هارتز» و «وایت تایگر» متحد شود تا سازمانی را که با نام Corporation فعالیت میکرد، از بین ببرند. شانگ سرانجام با توانست با قهرمانان دیگری هم مانند اسپایدرمن، تینگ و «رم شوالیه فضا» هم متحد شود. بعد از تمام این اتفاقات، او حتی به آژانس اطلاعاتی انگلیس یعنی MI6 هم پیوست و مدتی را با آنها فعالیت کرد. اما بعد از گذشت مدتی، شانگ از این آژانس هم جدا شد تا سازمان مخصوص به خود را برای مبارزه با جرم و جنایت تشکیل دهد. این سازمان Freelance Restorations نام داشت که شانگ به کمک سر دنیس آن را ساخته بود. شانگ درنهایت با فعالیتهای خود کاری کرد که پدرش عقب نشینی کند و به هونان برود. به همین ترتیب هم او را در یک نبرد وحشیانه به قتل رساند.
شانگ که پر از حس گناه و عذاب وجدان شده بود و از طرف دیگر هم فشار مبارزه با جرم و جنایت او را خسته کرده بود، تصمیم گرفت که به چین بازگردد. او به یک روستای کوچک ماهیگیری به نام یانگ تین رفت و درکنار ساکنان محلی آن، تبدیل به یک ماهیگیر شد. بااینحال، زندگی آرام و بدون مشکلش خیلی کوتاه بود. زیرا ظهور دوبارهی پدرش، او را مجبور کرد تا باری دیگر به سراغ مهارتهای خود برود. او در این نبرد مجبور بود تا با یک نسخه قدرتمندتر و جوانتر از خودش روبهرو شود؛ کسی که در قالب برادر ناتنی او ظاهر شده بود و مووینگ شدو نام داشت. بااینحال شانگ توانست در این نبرد هم پیروز باشد. فو مانچو که از شکست دومین فرزند پسرش هم حسابی عصبانی شده بود، خودش مووینگ شدو را به قتل رساند و در ماجراهای بعد از آن هم ظاهرا جان خود را از دست داد. متاسفانه اصلا شرایط آنطور که انتظار میرفت، پیش نرفت. زیرا اتفاقات بعدی که رخ داد و رویدادهایی که پیش آمده بود، نشان داد که پدر بدنام و شرور شانگ حالا حالاها قصد مردن ندارد.
- ماجراجوییهای اولیه:
شانگ چی در طی این سالها بارها و بارها در کتابهای کمیک ظاهر شد تا به دوستان خودش مانند اسپایدرمن، اعضای تیم مردان ایکس و همچنین همتیمیهای خود در گروه شوالیههای مارول، کمک کند. او حتی در گروه قهرمانان برای استخدام که بهتازگی دوباره احیا شده بود، درکنار همکاران و دوستان خودش مبارزه کرد؛ دوستانی از جمله آیرون فیست، میستی نایت، کالین وینگ، بلک کت و غیره. بعد از اینکه گروه قهرمانان برای استخدام منحل شد، سازمان اطلاعاتی MI-6 با شانگ ارتباط برقرار کرد و از او خواست تا برای ماموریتی به آنها بپیوندد. آنها قرار بود که در طی این مأموریت، رئیس جنایتکاری از ولز انگلستان را دستگیر کنند. در اصل این رئیس جنایتکار همان Red Dragon بود که حافظه خود را از دست داده بود. مدتی بعد از رخ دادن این ماجراها و حادثه، شانگ چی تبدیل به سرپرست یک Killraven جوان شد و برای مدت زمان خاصی معلم او شده بود.
- قهرمانان برای استخدام:
شانگ در ابتدا به همراه کت و کالین وینگ به جمع اعضای گروه قهرمانان برای استخدام پیوست؛ گروهی که رهبری آن برعهده دوست خودش یعنی آیرون فیست بود؛ کسی که درست همانند شانگ چی مهارت زیادی در هنرهای رزمی داشت. مأموریت آنها این بود که یک مجسمه ارزشمند و خاص از مولان را به دست بیاورند و بازگردانند؛ مجسمهای که توسط یک دزد دریایی به نام «لایِن مِین» دزدیده شده بود. آنها تصور میکردند که این مجسمه و آن دزد دریایی در جایی در مادریپور قرار دارند. شانگ در طی مأموریت خود با فردی به نام «جسیکا درو» آشنا شده بود؛ کسی که بهطور موقت لقب اسپایدر وومن خود را کنار گذاشته بود. بعد از گذشت مدتی، ولورین هم به این تیم و اعضای آن پیوست. سرانجام چیزی که آنها انتظارش را نداشتند، سرشان آمد و کت به قهرمانان این گروه خیانت کرد. همین اتفاق هم منجر به این شد که این قهرمانان توسط لاین مین دستگیر شوند.
رهبر این دزد دریاییها خود را بهعنوان یک ژنرال متعصب چینی معرفی کرد که «لو چین» نام داشت؛ کسی که یک جهش یافته بسیار قدرتمند هم محسوب میشد. در پایان این خط داستانی، اعضای گروه قهرمانان برای استخدام، با کمک ولورین و جسیکا توانستند در این نبرد پیروز شوند و بالاخره لو چین را شکست دهند.
- قهرمانان برای استخدام: جنگ داخلی:
پیش از خلق شانگ چی، مارول در تلاش بود تا حق و حقوق یک برنامه تلویزیونی کونگ فویی را به دست بیاورد و بعد از موفق نشدن، این شخصیت خلق شد
زمانیکه دومین نسخهی تیم قهرمانان برای استخدام تشکیل شد، شانگ چی هم یکی از اعضای این گروه بود. این نسخه از گروه قهرمانان برای استخدام، توسط میستی نایت تشکیل شده بود و اعضایی مانند کالین وینگ، بلک کت، تارانتولا، «هام باگ»، «پالادین» و «اورکا» را شامل میشد. در طی خط داستانی جنگ داخلی و ماجراهایی که در آن پیش آمد، اعضای تیم متقاعد شده بودند که در طرح قانونی آیرون من برای ثبتنام ابرانسانها، به جبهه او بپیوندند. سرانجام آنها به خاطر جبههای که انتخاب کرده بودند، مجبور شدند که به سراغ کاپیتان آمریکا بروند. با اینکه اعضای تیم موافقت کرده بودند که بهصورت صلح آمیز با کاپیتان آمریکا صحبت کنند و او را سر عقل بیاورند، اما پالادین طبق توافقات پیش نرفت. او تلاش کرد که با کمک خود کاپیتان آمریکا و همچنین یک گاز آرامبخش، تمام اعضای تیم را شکست دهد و جان استیو راجرز را نجات دهد.
خوشبختانه شانگ چی توانست نفس خود را برای یک مدت کافی نگه دارد. او بعد از اینکه پالادین را شکست داد، کاری کرد که کاپیتان آمریکا به سلامت به نقطه امنی برسد و در طی این مسیر هم او را همراهی کرد. بعد از گذشت مدتی، یکی از دشمنان میستی و کالین وینگ به نام «سلیا ریکادونا» قاتلان مختلفی را به سراغ اعضای این گروه فرستاد تا آنها را به قتل برسانند. در همین حین هم شانگ چی با دشمن قدیمی خود به نام «شدو استاکر» درگیر شد. در پایان این مبارزه، شانگ چی توانست دشمن خود را شکست دهد و در تلاش بود تا او را مورد بازجویی قرار دهد. اعضای این گروه، در مأموریت بعدی خود توسط یک پسر جوان استخدام شدند. این کارفرمای جوان در تلاش بود تا یک ربات دووم یا همان دووم بات را که خودش برنامهنویسیاش را انجام داده بود، بازگرداند.
هنوز مدت زیادی نگذشته بود که گروهی از شروران که با نام Headmen، این ربات دووم را دزدیده بودند. آنها برنامهریزیهای این ربات را تغییر داده بودند تا بتوانند به این واسطه، به اهداف مورد نظر خودشان برسند. زمانیکه اعضای گروه قهرمانان برای استخدام بالاخره توانستند دشمنان خود را پیدا و رهگیری کنند، اورکا بهتنهایی به طرز وحشیانهای به سمت آنها حمله کرد و در تلاش بود که بهتنهایی آنها را شکست دهد. اما به طرز بسیار بدی توسط دووم بات آسیب دید و زخمی شد. شانگ که از این اتفاق خبردار شده بود و بهنوعی شاهد آسیب دیدن دوستش بود، عقل و هوش خود را از دست داد، محدودیتهای خود را کنار گذاشت و به طرز وحشیانهای به سمت اعضای گروه Headmen حمله کرد. او تک تک تمام اعضای این گروه شرور را شکست داد و درنهایت کار خود را با نابود کردن ربات دووم، به پایان رساند. آنها در اصل قرار بود این ربات را بازگردانند اما موفق به انجام این کار نشدند.
بعد از این ماجراها، شانگ تصمیم گرفت که ارتباط خود را با دیگر همتیمی خودش یعنی تارانتولا افزایش دهد و ارتباط صمیمانهای را بین او و خودش به وجود بیاورد. زمانیکه اعضای تیم به Savage Land فرستاده شدند تا مأموریت دیگری را انجام دهند، ارتباط بین شانگ چی و تارانتولا افزایش پیدا کرد و عمیقتر شد. علاوهبر این، در این برهه زمانی، شانگ یک افزایش چشمگیری را در خشونتی که درونش وجود داشت، نشان داد. این خشونت بسیار زیاد از مرگ اورکا و همچنین محدودیتهایی که ارتباطش با تارانتولا برایش به وجود آورده بود، نشأت میگرفت.
- قهرمانان برای استخدام: جنگ جهانی هالک:
بعد از تغییر و تحولات هام باگ در ماجراهای Savage Land، او به اعضای گروه قهرمانان برای اسخدام اطلاع داد که یک تهدید بزرگ در شرف رخ دادن است. براساس اطلاعات ارائه شده توسط او، این تهدید توسط گروه هالک به نام Warbound و بهخصوص توسط «Miek» و «Brood Queen» به وجود آمده بود. به همین ترتیب اعضای این تیم به سراغ مرکز مخصوص Brood Queen رفتند و در تلاش بودند تا بهصورت مخفیانه در آن نفوذ کنند. بعد از اینکه هام باگ دیگر اعضای تیم را پوشش داد و به طریقی حضور آنها را در آن مکان مخفی کرد، اعضای گروه توانستند به خوبی کار خود را انجام دهند و وارد این مرکز شوند. بااینحال، Miek برخلاف انتظار از حضور آنها در این مرکز خبردار شد. او که بهشدت از این موضوع عصبانی و خشمگین شده بود، فردی به نام «هیروئیمِ شرمنده» را به سراغ این مزاحمان فرستاد تا آنها را شکست دهد و یکی از اعضای جوانشان را به قتل برساند. شانگ با مسدود کردن یک ضربه بسیار محکم و مرگبار از طرف دشمن قدرتمند خودشان، توانست جان کالین را نجات دهد. اما او سرانجام خودش شکست خورد و به همراه دیگر اعضای گروه دستگیر و زندانی شد.
درست در همین حین، ظاهرا شرایط بهگونهای پیش رفته بود که هام باگ تبدیل به عروسک خیمه شببازی بروود کویین محسوب میشد. او اتهام قتل عضو جوان این مرکز را به گردن تارانتولا و همچنین کالین وینگ انداخت. همین اتفاق باعث شد تا این دو نفر، نمونه آزمایشی بروود کویین شوند و مورد شکنجه قرار بگیرند. این در حالی بود که شانگ و دیگر اعضای تیم آزاد شدند. اعضای گروه قهرمانان برای استخدام به سراغ عضو سابق خود یعنی پالادین رفتند و از او درخواست کمک کردند تا با همکاری هم، همتیمیهای خود را آزاد کنند و نجات دهند. بااینحال، شانگ زمانیکه متوجه شد اعضای گروه Warbound چه بلایی بر سر تارانتولا آورده بودند، تصمیم گرفت که از همه جدا شود و خودش بهتنهایی به سراغ هام باگ بروند و کار او را یک سره کند. در همین حین، شانگ به کشف جدیدی رسید. او متوجه شد که در طی این مدت، بروود کویین، هام باگ را فریب داده بود تا بتواند از او، استفاده کند و تعداد فرزندان خود را افزایش دهد.
هام باگ که در طی این مدت فوقالعاده جهش پیدا کرده بود، شانگ را التماس کرد که او را بکشد و به این درد و رنج پایان بدهد. درست در همین حین، هام باگ اعتراف کرد که هیچوقت قصد اذیت کردن و آسیب رساندن به کالین را نداشته است. اما بهشدت از تارانتولا منتفر بوده است و تصور میکرد که او لیاقت این شکنجهها و آزار و اذیتها را دارد. شانگ که این حرفها را شنید، بهشدت عصبانی شد و به همین خاطر بدون هیچ تردیدی گردن هام باگ را شکست. به همین ترتیب، شانگ بدون هیچ لطفی و با نهایت خشونت، دوست سابق خود را به قتل رساند. مدت خیلی کمی بعد از این اتفاق، تیم قهرمانان برای استخدام دوباره منحل شدند.
- سرزمین سایه:
در طی رویدادها و وقایع خط داستانی Shadowland، شانگ چی به قهرمانان دیگری که در شهر نیویورک حضور داشتند و در تلاش بودند تا دردویل را متوقف کنند، پیوست. در طی این خط داستانی، این قهرمانان با دوست سابق خود برخورد کردند؛ کسی که در کمال بیخبری آنها، تحت تاثیر و نفوذ یک موجود شیطانی قرار داشت. بعد از یک برخورد شدید، مذاکرات هم خیلی سریع به پایان رسید و همه چیز به هم خورد. دردویل در طی این مدت، تواناییهای رزمی خود و همچنین استعدادهای فیزیکیای را که بهتازگی به دست آورده بود، به نمایش گذاشت. او با این قدرتها و تواناییها توانست خیلی راحت هم شانگ چی و هم آیرون فیست را شکست دهد. بعد از گذشت مدتی، شانگ به اسپایدرمن کمک کرد تا با «مستر نگتیو» و همچنین گروه شیاطین داخلی او، مبارزه کند.
او اغلب اوقات با لقب استاد کونگ فو مورد خطاب قرار میگیرد
این رئیس جنایتکار که به محله چینیها تعلق داشت، بهدنبال راهی بود تا از این شرایط به وجود آمده در Shadowland استفاده کند و قلمرو خود را گسترش دهد. در طی این مبارزه، شانگ توسط مستر نگتیو گرفتار شد. مستر نگتیو بعد از دستگیر شانگ چی، در تلاش بود تا با توانایی مخصوص خود، او را به فساد بکشاند. در یک اتفاق تکاندهنده، همه چیز کاملا برعکس شد و بهجای اینکه مستر نگتیو بتواند شانگ را فاسد کند، خود شانگ توانست بخشی از قدرتهای مستر نگتیو را به سمت خود جذب کند و آنها را به دست بیاورد. همین اتفاق باعث شد تا شانگ تا حدودی توانست روی گروه شیاطین داخلی هم تاثیر و نفوذ داشته باشد. بااینحال، اینگونه به نظر میرسید که بعد از گذشت مدتی، این انرژیهای منفی، در حال تاثیر گذاشتن و فاسد کردن ذهن شانگ بودند.
همین تاثیرات باعث شده بود تا شانگ کم کم به سمت این هدف تمایل پیدا کند که مستر نگتیو را به قتل برساند. او قصد داشت تا با این کار، تمام قدرتهایی را که در این شرور وجود دارد، به دست بیاورد و بعد از این کار هم پا جای پای پدرش بگذارد. او همچنین در این فکر بود که از تاثیر خود روی اعضای شیاطین داخلی استفاده کند و با کمک آنها، به مبارزه با دردویل و همچنین اعضای گروه هند بپردازد. البته او این نقشه را هم داشت که کم کم قدرت خود را افزایش دهد و شهر را تحت سلطه خود بگیرد. اسپایدرمن که شاهد تغییرات شانگ چی بود، به سراغ او رفت و مستر نگتیو را نجات داد. همین اتفاق باعث شد تا این دو وارد یک نبرد کوتاه شوند. اما هنوز مدت زیادی طول نکشیده بود که پیتر تصمیم گرفت تسلیم شود و بیخیال ادامه مبارزه خود با شانگ چی شود.
درست همان زمان که شانگ چی قصد داشت متحد سابق خود را به قتل برساند، قدرت این را پیدا کرد که کنترل ذهن و بدن خود را به دست بیاورد و تاثیر و نفوذ مستر نگتیو را از بین ببرد. شانگ چی دوباره در طی نبرد و برخورد نهایی با دردویل، دیده شد. او در طی این نبرد، با اعضای مختلف گروه هند مبارزه میکرد و همچنین به دیگر قهرمانان کمک میرساند تا بتوانند دوست خود را تبدیل به خودِ اصلی و نسخه قبلی خود بکنند. در پایان این خط داستانی هم آنها موفق شدند که دردویل را به همان حالت سابق خود بازگردانند.
- انتقام جویان مخفی: چشمان اژدها:
در این برهه زمانی، شانگ چی در خواب بود که ناگهان احساس کرد دیگر مثل قبل تنها نیست. به همین دلیل او بلافاصله از خواب بیدار شد و متوجه شد که چندین نینجا از گروه Hai-Dai Order در حال حمله کردن به او هستند. او خیلی خوب با آنها مبارزه کرد اما تعداد آنها بسیار زیاد بود و نمیتوانست از پس تمامی آنها بر بیاید. خوشبختانه در همین زمان یکی از متحدان شانگ سر و کلهاش پیدا شد؛ آن هم در قالب شاهزاده یتیمان. این متحد، به دستور استیو راجرز به آنجا آمده بود و با شانگ چی کار داشت. شانگ هم بسیار علاقمند و کنجکاو بود که متوجه شود کار او چیست. دو روز پیش از این اتفاق، فردی به نام «هنک مککوی» یک پیغامی را از طرف شاهزاده یتیمان برای استیو راجرز ارسال کرد. این پیغام در رابطه با معبدی بود که او در آنجا، با راهبان مردهای که سرتاسر آن را پر کرده بودند، برخورد کرده بود.
او شایعاتی حول محور این معبد و اینکه Hai-Dai مقصر این اتفاق و کشته شدن این راهبان بودند، شنیده بود. استیو میدانست که گروه Hai-Dai قرار بود مدتی قبل منحل شوند اما شاهزاده به استیو اطلاع داد که آنها همچنان در حال فعالیت هستند و این بار آنها بهدنبال چشمان اژدها بودند. آنها با خبردار شدن از این موضوع، فهمیدند که مشکلاتی در آیندهای نزدیک به وجود میآید و آنها باید هرچه زودتر فکری به حال آنها بکنند. در زمان حال، شانگ چی هم به پایگاه عملیاتی شناور انتقام جویان مخفی رفت و در آنجا به استیو راجرز پیوست. شانگ با شنیدن این خبر که پدرش ممکن است هنوز زنده باشد یا اینکه در شرف بازگردانده شدن از مرگ به زندگی قرار داشته باشد، بسیار تعجب کرد. شانگ چی با خبردار شدن از این ماجراها، به همراه استیو و همچنین بلک ویدو به هنگ کنگ رفت.
اعضای تیم در طی مأموریت خود زمانیکه به هنگ کنگ رسیدند، به مرکز دارایی بینالمللی نفوذ کردند تا بتوانند از آنجا چشمان اژدها را به دست بیاورند. زمانیکه آنها وارد این مرکز شدند، متوجه شدند که با پاهای خودشان وارد یک تله که از قبل برنامهریزی شده بود، شدند. به همین ترتیب هم بلافاصله مورد حمله نینجاهای Hai-Dai قرار گرفتند. درست در همین حین و در جایی دیگر، پدر شانگ چی درکنار مدیر شورای سایه به نام «تورن دریک» و همچنین «مکس فیوری» قرار داشت. او برای بازگشت به زندگی، آن هم بهصورت کامل، نیمی از مسیر را طی کرده بود. پیش از اینکه فو مانچو بهطور کامل از مرگ بازگردد، فیوری یک تماس دریافت کرد. یکی از تیمهای متعلق به شورای سایه، چشمان واقعی اژها را پیدا کرده بودند. به همین ترتیب، تنها چیزی که آنها نیاز داشتند، این بود که شانگ چی را پیدا کنند و برای انجام عملیات خود، او را آماده کنند.
بعد از گذشت مدتی که این سه قهرمان مشغول مبارزه با تعداد زیادی از نینجاهای Hai-Dai، کم کم استیو و ناتاشا از شانگ چی جدا شدند و تا حدود ارتباط خود را با او از دست دادند. شانگ که حسابی به خاطر مبارزه با تعداد زیادی از این نینجاها خسته شده بود و ارتباط خود را هم با متحدانش از دست داده بود، درنهایت به خاطر ضربه بسیار محکمی که از پشت به او وارد شد، شکست خورد، به زمین افتاد و سرانجام هم دستگیر شد. بعد از گذشت مدتی، آنها روی یک هواپیمای نامشخص قرار گرفته بودند؛ آن هم درحالیکه تعدادی از نینجاهای Hai-Dai اطراف شانگ چی ایستاده بودند و از او مراقبت میکردند. بااینحال، درست همان زمانیکه یکی از نینجاها تلاش کرد تا او را اعدام کند، انت من بلافاصله از میان موهای شانگ چی بیرون آمد و در آنجا ظاهر شد. به همین ترتیب هم این دو قهرمان توانستند تمام اعضای این گروه را شکست دهند.
زمانیکه اعضای تیم قهرمانان روی وسیله نقلیهای به نام کوین کریر کنار یکدیگر جمع شدند، بیست اعلام کرد که نام واقعی پدر شانگ چی، «ژنگ ژو» است. ژو در اصل یک جادوگر شرور از دوران باستان به حساب میآمد که با استفاده از چشمان اژدها توانسته طول عمر زیادی به دست بیاورد. او از همین طریق، جوهره زندگی را از درون افرادی که همخونش هستند، بیرون میکشد و به سمت خود جذب میکند. آنها با استفاده از همین اطلاعات، به این نتیجه رسیدند که شورای سایه در حال کار کردن با ژنگ ژو هستند تا شانگ چی را مورد هدف قرار دهند. آنها در تلاش بودند تا با استفاده از شانگ چی، روند احیا و بازگرداندن این شخصیت به زندگی را بهطور کامل انجام دهند. ناگهان پدر شانگ چی در خیابانهای شهر هنگ کنگ دیده شد که در روشنایی روز، به مردم عادی ساکن در این شهر حمله میکرد. به همین دلیل هم اعضای تیم بلافاصله به سمت آنجا راه افتادند تا او و همچنین اقدامات تروریستی را متوقف کنند.
پدر شانگ چی یک شخصیت ابرشرور به حساب میآید
این شک نسبت به شانگ چی وجود داشت که بخواهد عملیات را خراب کند و به سمت پدرش حملهور شود. اما قهرمانان متوجه شدند که دیگر برای هر کاری دیگر شده است و این ماجراها تنها به خاطر این بود که آنها حواسشان از اصل ماجرا پرت شود. زیرا جبهه مقابل و دشمن در تلاش بودند تا شارون کارتر را دستگیر و زندانی کنند. شورای سایه بعد از دستگیری شارون، پیشنهاد کردند تا در قبال دریافت شانگ چی، شارون را به سلامت به قهرمانان بازمیگردانند. بعد از گذشت مدت کوتاهی، زمانیکه آنها دور یکدیگر جمع شدند، شانگ بهطور واضح اعلام کرد که با خواست خودش و بدون هیچ اجباری حاضر است که خودش را تحویل شورای سایه و همچنین پدرش بدهد؛ تا بلکه به این طریق بتواند امنیت و سلامت شارون را فراهم کند. اعضای تیم انتقام جویان مخفی، مسیرهایی را از طرف فردی به نام «جان استیل» دریافت کردند. او درخواست کرده بود که شانگ و استیو به روی یک پشت بام بروند و با فرد مورد نظر خود ملاقات کنند که این مبادله انجام شود.
با اینکه شانگ با میل و تصمیم خودش راضی به انجام این کار شده بود، اما استیل با یک اسلحه شوک دهنده، به سمت شانگ شلیک کرد تا از هرگونه احتمال مقاومت یا خراب شدن مبادله جلوگیری کند. در همین حین، استیو با دیگر اعضای گروه انتقام جویان مخفی تماس گرفت و استیل را مجبور کرد که با شانگ چی دستگیر شده، عقب نشینی کند. زمانیکه ژنگ ژو خودش را برای مراسم فداکاری که ترتیب داده بود، آماده میکرد، موون نایت که خودش را به شکل یک نگهبان درآورده بود، نشان داد؛ او بلافاصله بعد از این کار، به دیگران اعضای تیم خبر داد که کار خود را انجام دهند. در طی نبردی که بین این دو جبهه شکل گرفته بود، شاهزاده یتیمان آنجا ظاهر شد و به نظر میرسید که این مراسم را قطع و ژنگ ژو را به قتل رسانده است. بعد از پایان یافتن این ماجراها، شانگ از استیو و شارون کارتر خداحافظی کرد. او همچنین از این دو نفر، برای اینکه به او کمک کرده بودند تا پدرش را متوقف کند، تشکر کردند. او پذیرفته بود که هر زمان که لازم بود، این لطف آنها را جبران کند.
- Secret Avengers: No Zone:
شانگ چی مدتی بعد از خنثی کردن نقشه احیا شدن پدرش، باری دیگر به تیم انتقام جویان مخفی پیوست تا در یک مأموریت جدید به نام No Zone درکنار آنها قرار بگیرد. شانگ هم به همراه استیو راجرز و شارون کارتر به منطقه خاصی فرستاده شد؛ آنها در طی این مأموریت باید یک قوطی کوچک از ماده ترانس را که شورای سایه آن را تصاحب کرده بودند، به دست بیاورند و بهجای مخصوص خود بازگردانند. گفته شده بود که این قوطی قدرت بسیار زیادی داشت و قدرت آن در حدی بود که میتوانست زمین را تبدیل به یک ستاره درخشان بکند. در این خط داستانی، اینگونه نشان داده شد که شانگ، به طرز وحشیانهای تمام مهاجمانی را که در مسیرش قرار میگرفتند، شکست میداد و نابود میکرد. او قصد داشت تا با انجام این کار، از متحد شدن دوبارهی آنها با یکدیگر، جلوگیری کند. با اینکه در ابتدا او این شرایط را پذیرفته بود که در طی مأموریت کاملا پنهانی و مخفی عمل کند، اما درنهایت به جایی رسید که درست همانند یک «اراذل و اوباش» فعالیت کند.
زمانیکه اعضای تیم به محلی که دو مخزن تهویه هوا در آنجا وجود داشت رسیدند، شانگ چی از حواس پیشرفتهی خودش استفاده کرد و به همین واسطه متوجه شد که یکی از این مخزنها، خنکتر از دیگری است. به همین دلیل هم اعلام کرد که این مسیر، آنها را به عرشه پرواز میرساند. استیو از این فرصت استفاده کرد تا به شانگ اعلام کند که او قرار نبود در این مأموریت نقش یک اراذل اوباش را داشته باشد و همانند آنها رفتار کند؛ بلکه او آنجا بود تا در قالب یک انتقامجو به فعالیت بپردازد. قهرمانان سرانجام موفق شدند که هم سفینه فضایی بین جهانی شورا را به دست بیاورند و هم همان قوطی قدرتمندی را که به دنبالش آمده بودند. در طی ماجراهای خط داستانی Fear Itself، شانگ چی هم یکی از چندین قهرمانانی بود که از واشنگتون دفاع میکرد؛ آن هم زمانیکه ارتشی از سربازان اسکادی به آنجا حمله کرده بودند و قصد نابود کردن آنجا را داشتند.
- جزیره عنکبوت: دستان مرگبار کونگ فو:
پیش از ماجراها و رویدادهای Spider-Island، مادام وبِ جدید به نام «جولیا کارپنتر» از شانگ چی خواست تا اسپایدرمن را تحت آموزش قرار دهد و هنرهای رزمی را به او بیاموزد؛ تا بلکه به این طریق، این هنرها بتوانند جایگزین حس عنکبوتی او بشوند، آن هم زمانیکه اسپایدرمن این حس ویژه خود را از دست داده بود. شانگ چی در طی جلسههای مبارزهای خود یک سری دستکشها و کفشهای مغناطیسی مخصوص استفاده میکرد تا با آنها به اسپایدرمن کمک کند که یک سبک مبارزهای منحصربهفرد را برای خودش به وجود بیاورد؛ سبک مبارزهای خاصی که قدرتهای عنکبوتی او را تکمیل میکرد. باتوجهبه اینکه در آن زمان تعداد زیادی از مردم ساکن در شهر نیویورک همان قدرتهای مشابه این مرد عنکبوتی را به دست میآوردند، اسپایدرمن مجبور بود تا در موقعیت مختلف، آموزشهای شانگ چی را جدی بگیرد و با جدیت آنها را انجام دهد.
زمانیکه حس عنکبوتی اسپایدرمن بازگشت، هارمونی و هماهنگی خوبی با روشهایی که شانگ به او آموزش داده بود، داشت. زیرا شانگ بهگونهای او را تربیت کرد که روشهای مبارزهای او، با قدرتهایش هماهنگی داشته باشد. زمانیکه ماجراها و رویدادهای Spider-Island آغاز شد، شانگ چی هم در این خط داستانی توسط یک طاعون عنکبوتی آلوده شد. شانگ چی که به مرور زمان قدرتهایی مشابه اسپایدرمن را به دست میآورد، به قهرمانان دیگر پیوست تا با کمک هم بتوانند از شهر نیویورک دفاع کنند؛ آن هم دربرابر تهدید مجرمانی که درست همانند خودشان، قدرتهای عنکبوتی داشتند. در طی این برهه زمانی، شانگ چی یک سری کابوسهایی داشت که حول محور سلاحهای جاودان (مربوطبه داستان آیرون فیست) میچرخید. او در این کابوسها خودش را بهعنوان یک عنکبوت میدید که به افراد بیگناه مختلف حمله میکرد.
زمانیکه او با مادام وب در رابطه با این موضوع صحبت کرد، او به جز یک سری حرفهای رمزآلود و گیجکننده، هیچ چیز دیگری نگفت. زمانیکه شانگ چی به آیرون فیست پیوست تا در نبرد به او کمک کند، بلافاصله متوجه شدند که کابوسهای مشابه یکدیگر در خواب خود میبینند. ملاقات آنها و صحبتشان در رابطه با این کابوسها خیلی کوتاه بود. زیرا همان لحظه «عروس نه عنکبوت» به ماجرا وارد شد و از دنی خواست تا به روی پشت بام برود؛ زیرا یک صحبت خصوصی با او داشت. شانگ احساس میکرد که یک چیزی اشتباه است و به اصطلاح یک جای کار میلنگد. به همین دلیل هم این دو را دنبال کرد و شاهد این بود که عروس نه عنکبوت، بلافاصله به سمت آیرون فیست حملهور شد و او را شکست داد. حال شانگ هم برای اینکه بتواند از دوست خود دفاع کند، به سمت عروس خیز برداشت. او تصمیم گرفته بود که از قدرتهای عنکبوتی جدیدی که بهتازگی به دست آورده بود، استفاده کند. به همین دلیل هم خیلی زود و راحت توانست عروس را شکست دهد. اما در پایان این نبرد، این شانگ بود که به واسطهی روشهای مبارزهای فوقالعاده حرفهای دشمنش شکست خورد.
- The Web of Deceit:
بعد از گذشت مدتی، شانگ در آپارتمان خودش به هوش آمد. او با کمک سیلور سیبل که به عیادتش آمده بود، به این نتیجه رسید که عروس نه عنکبوت منبع اصلی کابوسهای او بوده است. او یکی از علامتهای خیابانیای را که در یکی از خوابهایش دیده بود، به یاد آورد و توانست آن را شناسایی کند. به همین طریق، او توانست ردِ عروس نه عنکبوت را بزند و به یک خانه متروکه و رها شده در همیلتون هایتس برسد. این خانه، تاثیرات منفیای روی حسهای شانگ داشت. این تاثیرات باعث شده بود تا رفلکسهای او، تا حد زیادی ضعیف شوند؛ حتی با اینکه او قدرتهای عنکبوتی هم به دست آورده بود. شانگ بعد از پشت سر گذاشتن تلههای فیزیکی و ازبینبردن یک سری توهم مختلف، بالاخره توانست عروس و همچنین دیگر سلاحهای جاودان را پیدا کند. در اصل عروس نه عنکبوت، این سلاحهای جاودان را با تار عنکبوتی خود بسته بود و بهنوعی پیلهای را دور آنها به وجود آورده بود.
شانگ چی چندین بار در طی زندگیاش، خود را بازنشسته یا تبعید کرده است
با اینکه به خاطر تاثیراتی که این خانه روی شانگ داشت، او درد زیادی را تحمل میکرد و تا حدودی هم ضعیف شده بود، اما بالاخره توانست دربرابر عروس از پس خود بربیاید و در اولین فرصت، آیرون فیست را آزاد کند. او در تلاش بود تا با انجام این کار، قدرت خودشان را دربرابر عروس بالا ببرند تا بلکه به این طریق او را شکست دهند. بااینحال، دنی که به خاطر وضعیتی که داشت، حسابی ضعیف شده بود، خیلی قدرت مبارزه کردن نداشت. اما توانست آنقدری روی «چی» خود تمرکز کند که انرژی آن را به سمت دستان خود بیاورد و همان مشت معروفش را به سمت عروس حواله کند. همین مشت، آنقدر عروس را ضعیف کرد که یک فرصت بسیار خوب در اختیار شانگ قرار داد تا ضربه نهایی را به او وارد کند. درست در همان حین که دنی در تلاش بود تا عروس نه عنکبوت را بهبود بدهد و درمان کند، شانگ چی دیگر دربرابر طاعون عنکبوتی تسلیم شد و از هوش رفت.
بهطور همزمان، فردی به نام «Ai Apaec» از روی سقف خانه آرام آرام پایین آمد و اعلام کرد که خودش، مغز متفکر اصلی ماجرای ربوده شدن سلاحهای جاودان بوده است. خدای شیمر آمریکای جنوبی در این ملاقات توضیح داد که در طی این مدت، او با کویین کار میکرده است. ظاهرا کویین هم به خاطر زحمات و خدماتی که Ai Apaec ارائه کرده بود، عروس را به او اعطا کرد؛ آن هم بهعنوان دستمزدی برای کارهایش. زمانیکه آیرون فیست خودش را آماده میکرد تا تنها با این تهدید بزرگ روبهرو شود و مبارزه کند، شانگ چی خود را درمان کرد و دوباره قوای خود را به دست آورد و پشت آیرون فیست خودش را آماده کرد. او قصد داشت تا با استفاده از دستان مرگبار کونگ فویی خودش به مبارزه با این تهدید برود؛ البته نه ۲ تا دست، بلکه ۶ تا، بهلطف تغییر عنکبوتی که در او صورت گرفته بود.
- The Zen of Spiders:
شانگ چی با استفاده از جهش عنکبوتی جدیدی که به دست آورده بود، توانست به اندازه کافی Ai Apaec را نگه دارد و با او مقابله کند. این مدت زمان آنقدر زیاد بود که آیرون فیست توانست تمام سلاحهای جاودان باقیمانده را آزاد کند. جالب است بدانید که به مرور زمان و هرچه که این مبارزه ادامه پیدا میکرد، تغییر عنکبوتی شانگ چی هم بیشتر میشد. به همین دلیل هم او توانست تمرکز کافی را روی این نبرد قرار دهد و بیشازپیش به دشمن هیولایی و قدرمند خودش فشار وارد کند. زمانیکه آیرون فیست، تمام سلاحهای جاودان باقیمانده را آزاد کرد، به همراه «فت کبرا»، «داگ برادر»، «Tiger's Beautiful Daughter» و همچنین یک عروس نه عنکبوت که تازه احیا شده بود، به میدان نبرد بازگشت. با اینکه سلاحهای جاودان از لحاظ تعداد، بر Ai Apaec برتری داشتند، اما از آنجایی که به خاطر پیله شدنشان بهشدت ضعیف شده بودند، خیلی زود توسط دشمن قدرتمند خود شکست خوردند و توسط همین فرد هم زندانی شدند.
تغییر عنکبوتی شانگ همچنان در حال افزایش بود و دیگر در این زمان به آستانه پایان خود نزدیک شده بود. خود شانگ هم در همین حین، با ناامیدی مدام در حال مبارزه با تاثیر و نفوذ کویین بود. دنی که شاهد این ماجرا بود، به سرعت به سمت دوست خود رفت تا به او کمک کند. به همین دلیل، آیرون فیست از «چی» خود استفاده کرد تا جهش شانگ را برعکس کند. باتوجهبه اینکه تهدید بسیار بزرگتری در شهر وجود داشت، شانگ از دیگر سلاحهای جاودان خواست تا او را رها کنند و به سراغ Ai Apaec بروند. زیرا این دشمن قدرتمند در حال نابود کردن شهر بود و سلاحهای جاودان باید با قدرت هرچه بیشتر از شهر دفاع میکردند. زمانیکه قدرتهای عنکبوتی از بین رفتند، شانگ احساس میکرد که تواناییهای کونگ فویی او دو برابر شده است. با اینکه شانگ چی قرار بود بهتنهایی مقابل Ai Apaec بایستد، اما خیلی زود به این نتیجه رسید که بدون قدرتهای عنکبوتی خود، اصلا نمیتواند در میدان نبرد با این خدای شیمری رقابت کند.
به همین دلیل هم تصمیم گرفت که حواس دشمن خود را با حرکات و ضربههای کوچک پرت کند. او با استراتژی و کارهای کوچک مختلفی که انجام میداد، سرانجام توانست Ai Apaec را گیر بیاندازد و او را زیر آوار له کند. شانگ چی بعد از اینکه در این نبرد پیروز شد، به شهر بازگشت و مبارزه خود را به همراه دیگر متحدان خود، علیه تهدید عنکبوتی ادامه داد. در طی این نبرد سخت و دشوار علیه کویین که در شکل نهایی خود ظاهر شده بود، شانگ چی بهعنوان یک نیروی پشتیبان و تقویتی درکنار سلاحهای جاودان ظاهر شد. مادام وب نتوانسته بود این اتفاق را پیشبینی کند اما از طرف دیگر هم مدام این حرف را تکرار میکرد که تلاش قهرمانان بیهوده است و آنها در این نبرد به هیچ جایی نمیرسند. شانگ بعد از اینکه متوجه شد که او اعتماد به نفس خود را از دست داده است، از او خواست تا در این نبرد به آنها بپیوندد و برای یک بار هم که شده، خودش آیندهاش را بسازد.
- پیوستن به تیم انتقام جویان:
بعد از ماجراها و اتفاقاتی که در رویداد Avengers vs X-Men رخ داد، کاپیتان آمریکا و آیرون من بهدنبال این بودند که یک گروه بزرگتر و قدرتمندتر از انتقام جویان درست کنند. به همین ترتیب، شانگ چی هم یکی از افراد قدرتمندی بود که بهعنوان اعضای جدید این گروه ابرقهرمانی انتخاب شد و به آنها پیوست. او با روی باز و خوشحالی این پیشنهاد را که استیو راجرز آن را مطرح کرده بود، پذیرفت. شانگ چی این پیشنهاد را بهعنوان یک فرصت خیلی خوب میدید که خود را بیشتر از قبل به چالش بکشد. استارک، شانگ چی را به خاطر مهارت فوقالعادهای که در زمینه مبارزه تن به تن داشت، معرفی و بهنوعی مهارتهای او را تایید کرد. استارک بهدنبال راهی بود تا تسلط شانگ روی سلاحهای سنتیِ این استاد کونگ فو، بهره ببرد و یک سری تجهیزات شخصیسازی شده خاصی را برای او فراهم کند.
- گاردن:
در طی یک مأموریت که اعضای تیم انتقام جویان به سیاره مریخ رفتند، چند تن از اعضای اصلی و مهم این گروه توسط «The Garden» دستگیر شدند. همین اتفاق منجر به این شد که کاپیتان آمریکا تقریبا تنها بماند و مجبور شود که دیگر اعضای گروه را درکنار یکدیگر جمع کند و نقشه یک ضد حمله را طراحی کنند. به همین خاطر، شانگ هم یکی از چندین قهرمانی محسوب میشد که به تیم دوم کاپیتان آمریکا پیوست تا دومین حمله را به سیاره مریخ انجام دهند. آنها در طی این حمله، در تلاش بودند که همتیمیهای خود را هم نجات دهند تا قدرت جبهه خود را چند برابر کنند. در طی این مبارزه، شانگ با رباتی برخورد کرد که نام او «الف» بود و قدرت نابود کردن جهان را داشت. شانگ در این نبرد، توانست آسیب بسیار زیادی را به پای چپ او وارد کند. با اینکه این آسیب توسط قابلیتهای خود ربات درمان شد اما مدت زیادی نگذشت که الف توسط کاپیتان یونیورس بهطور کامل نابود شد؛ آن هم زمانیکه ربات قبول نکرد که دربرابر آنها تسلیم شود.
اعضای تیم انتقام جویان درنهایت توانستند دربرابر گاردن پیروز شوند. البته آنها به گاردین اجازه دادند که همچنان به فعالیت و محقق کردن اهدافشان روی سیاره مریخ ادامه دهند؛ با این شرط که دیگر دست از سر زمین بردارند و هیچوقت کاری با آن نداشته باشند. مدت خیلی کمی بعد از این ماجراها، استیو راجرز و تونی استارک از شانگ چی خواستند تا با کاپیتان یونیورس جدید مصاحبه کند. آنها قصد داشتند تا به این طریق متوجه بشوند که دلیل و هدف واقعی او از حضورش چیست. شانگ احساس کرد که اگر با میزبان قدرت یونی یعنی «تامارا دووکس» صحبت کند، بهتر و مناسبتر است. به همین دلیل هم به طریقی او را فریب داد و بیرون کشید. شانگ از روشهای فکری و ذهنی خود استفاده کرد و بخشهای مختلف گذشتهی پر از آسیب تامارا را درکنار هم قرار داد. بعد از این مصاحبه، مشخص شد که بهدلیل خاصی قدرت یونی در این برهه زمانی ظاهر شده است.
برای خلق و طراحی ظاهر شخصیت شانگ چی از بروس لی الهام گرفته شده است
ظاهرا قرار بود در آیندهای نزدیک اتفاقاتی رخ دهد و زمین نقش بسیار مهم و محوریای را در این رویدادها داشته باشد. به همین دلیل هم این قدرت، تامارا را بهعنوان میزبان خود انتخاب کرد، زیرا او در حال مرگ بود؛ درست همانند خود جهان که زمان زیادی تا مردنش باقی نمانده بود. مدتی بعد از این ماجراها، شانگ به همراه گروهی از اعضای انتقامجو، به یک رستوران در ماکائو رفتند تا درباره فعالیتهای سازمان A.I.M. تحقیقاتی را انجام دهند. درحالیکه شانگ سرنخهای خود را دنبال میکرد، توسط یک سری نینجاها که زیر نظر یک فرد مسلح اسرارآمیز هدایت میشدند، مورد حمله قرار گرفت. شانگ در طی این نبرد از یک جفت نانچیکوی الکتریکیای که استارک برایش ساخته بود، استفاده کرد.
به همین دلیل هم توانست خیلی زود، دشمنان خود را به همراه رهبر آنها شکست دهد. بعد از اینکه این رهبر را شکست داد، کلاه مخصوص او را بهعنوان یک غرامت برداشت. شانگ برای همتیمیهای خود فاش کرد که سازمان ایم، در حال استخدام مزدورهای مختلف است تا به اهداف خود دست پیدا کند. او همچنین اعلام کرد که این سازمان در حال آمادهسازی برای یک درگیری و نبرد با مقیاس خیلی بزرگتر است. او بعد از این ماجراها، در رویدادی دیده شد که به همراه دیگر اعضای تیم انتقام جویان، در محل Origin Bomb، که اخیرا فعال شده بود، در حال مبارزه کردن بودند.
- بینهایت:
در این برهه زمانی، وقتی که اعضای تیم انتقام جویان به شورای کهکشانی پیوستند تا با Builders مبارزه کنند و مقابل جهاد آنها برای نابود کردن تمام زندگیها در جهان بایستند، شانگ چی هم درکنار آنها قرار داشت. زمانیکه چندین متحد توسط نیروهای دشمن دستگیر شدند، شانگ یک گروه نجات با اعضایی مانند بلک ویدو، اسپایدر وومن و همچنین «Manifold» تشکیل داد. شانگ در این نبرد، از یک جفت دستکش مخصوص که انرژی زیادی را منتقل میکرد، استفاده کرد. دخالت به موقع شانگ باعث شد تا از تبخیر شدن دوستانش توسط یک الف، جلوگیری شود و جان آنها نجات پیدا کند. بعد از اینکه بیلدرها توسط نیروهای اتحاد شکست خوردند، اعضای تیم انتقام جویان به سیاره زمین بازگشتند؛ آن هم با متحدان جدید خود در شورای کهکشانی. آنها در تلاش بودند تا بعد از بازگشت، با یک تهدید بزرگتر از تهدید قبلی، آن هم در خانه خود، مقابله کنند؛ این تهدید بزرگتر کسی نبود جز تانوس که در وقت و زمان خیلی بدی حمله کرده بود.
به همین ترتیب، شانگ به همراه بلک ویدو و همچنین مانیفولد فرستاده شد تا بهصورت مخفیانه در پیک نفوذ کنند و اولین خط دفاعی تانوس را خاموش کنند. بااینحال، کار این تیم سه نفره، با دخالت «بلک دوارف» و یک تیم کامل نگهبانی متوقف شد. زمانیکه مانیفولد به سمت نیروهای خودشان بازگشت تا گروه پشتیبانی را با خودش بیاورد، شانگ و ناتاشا توانستند تمام اعضای نیروی امنیتی را شکست دهند؛ البته به جز ژنرالی که ثابت کرد استاد کونگ فو اصلا حریفش نمیشود و نمیتواند او را همانند سایر شکست دهد. سرانجام، قدرت ادغام شدهی گلادیاتور، رونان و همچنین دیگر اعضای شورای کهکشانی، منجر به این شد که حضور بلک دوارف در آنجا کوتاه شود. همین اتفاق اجازه داد تا شانگ و دیگر اعضای تیم نفوذ، مأموریت خود را با موفقیت به پایان برسانند.
- دنیای انتقام جویان:
بعد از اینکه دو تهدید بزرگ، هم بیلدرها و هم تانوس از بین رفت و نقشه آنها خنثی شد، شانگ چی به همراه ولورین، فالکون و بلک ویدو به مادریپور فرستاده شد تا در طی ماموریتی جدید، با ناآرامیهای جدید مقابله کنند. در طی این مأموریت، شانگ زمانیکه به یک معبد رفته بود، با گروهی از نینجاهای تیم هند برخورد کرد؛ جایی که برای اولینبار، «گورگان» بهعنوان رهبر نینجاهای هند به رهبری آنها پرداخت. علاوهبر این، هنوز مدت زیادی نگذشته بود که مشخص شد که مادریپور در اصل روی سر یک اژدهای باستانی قرار دارد که حالا تحت رهبری گورگان قرار داشت و از او دستور میگرفت. با این اوصاف، شانگ به این نتیجه رسید که در مقابلش، یک دشمن بسیار قدرتمند وجود دارد و او نمیتواند با همان روش معمولی و طبیعی خود به مبارزه با او بپردازد. به همین دلیل تصمیم گرفت که تمام تلاش خود را بکند و از درون سایهها، کاملا مخفیانه و به کمک یک جفت محافظ بازوی خاص که انرژی تولید میکردند، به گورگان حمله کند.
با وجود اینکه در ابتدا او نسبت به دشمن خودش برتری داشت، اما شانگ میدانست که تلاشهای او اصلا کافی نیست و خیلی زود این برتری را از دست میدهد. سرانجام، گورگان هم حمله متقابل خود را انجام داد و بهشدت به استاد کونگ فو آسیب وارد کرد؛ تازه علاوهبر این، او را از روی یک صخره هم به پایین پرتاب کرد. بعد از گذشت مدتی فاش شد که شانگ چی بعد از آن ماجراها توسط ماموران اولین سازمان پاسخ و جمعآوری اطلاعات چین که S.P.E.A.R نام داشت، نجات پیدا کرده بود. زمانیکه او در کشتی آنها به نام Circle قرار داشت و آسیبهایی که متحمل شده بود، درمان میشدند، دیگر اعضای تیم انتقام جویان با اعضای گروه Ascendant متحد شدند. این دو تیم قرار بود نیروهای خود را متمرکز کنند و به مبارزه با نیروهای گورگان که در حال حمله کردن به چین بودند، بروند.
رئیس سازمان S.P.E.A.R یعنی «مدیر ژنگ» برای دفاع از شهر شانگهای از سازمان شیلد درخواست کمک کرد که ذرات پیم را برای آنها ارسال کنند. این ذرات به شانگ چی داده شدند که به او اجازه میدادند تا با اژدهای عظیمالجثهای که تحت رهبری گورگان بود، مبارزه کند. شانگ علاوهبر اینکه باید با این اژدها مبارزه میکرد، باید حواسش هم میبود که شهری که روی سر این هیولا قرار داشت، آسیب نبیند. بااینحال، او خیلی زود توانست کار این هیولا را یک سره کند. بعد از این اتفاق هم اولین کاری که شانگ چی کرد، این بود که گورگان را به همراه معبد گروه از روی سر این اژدها کند و آن را به یک نقطه بسیار دور پرتاب کرد. او همچنین قصد داشت که با پایان یافتن این ماجراها، هیولا را بهجای مخصوص خودش که به آنجا تعلق داشت، برگرداند؛ تا بلکه به این طریق، مادریپور دوباره بتواند به موقعیت جغرافیایی اصلی خود بازگردد.
- دستان مرگبار کونگ فو: از درون گذشته:
در این برهه زمانی و در محله چینیهای شهر لندن، ما شاهد حضور «لیکو وو» بودیم مه توسط یک گروه از قاتلان غیرعادی و عجیب و غریب به رهبری فردی به نام «ریزر فیست» تحت تعقیب قرار گرفته بود. البته بعد از اینکه این قاتلان به لیکو وو رسیدند، درگیری کوتاه مدتی بین آنها شکل گرفت و درنهایت هم او به دست این قاتلان کشته شد. از طرف دیگر، شانگ چی در کوههای راکی بر سر یک مأموریت بود و باید «کراس بونز» را دستگیر میکرد. بعد از اینکه او هدف خود را شکست داد و کارش با موفقیت به پایان رساند، یک تماس از استیو راجرز دریافت کرد و اخبار بد را از طرف او شنید. مرگ لیکو باعث شد تا شانگ نابود شود. همین اتفاق باعث شد تا او بهدنبال راهی بگردد که برای سوالات خودش حول محور لیکو پاسخی را پیدا کند. ماموریتی که شانگ چی برای خودش تعیین کرده بود، باعث شد تا او با Sons of the Tiger متحد شود. همین اتفاق هم منجر به این شد که برای چندین قاتل مختلف، تبدیل به هدف شود.
بعد از اینکه او یکی از مهاجمان خود را دستگیر کرد، در تلاش بود تا از او بازجویی کند و پاسخهایی را به دست بیاورد. اما این ماجرا تنها باعث میشد تا آنها کپسول سیانیدی را که در دندان خودشان پنهان میکردند، بخورند. به همین ترتیب، بعد از چندین بار شکست، بعد از اینکه شانگ قاتل باقیمانده را دستگیر کرد، آن دندانی را که این کپسول در آن قرار داشت. بعد هم بازجویی خود را شروع کرد و توانست یک اسم به دست بیاورد: اژدهای سفید. مدت خیلی کمی بعد از این ماجراها، فردی به نام «بلک جک تار» و همچنین ماموران سازمان MI6 به سراغ شانگ رفتند و در تلاش بودند تا او را منصرف کنند. اما زمانیکه متوجه شدند که او در تصمیم خود مصمم است، تصمیم گرفتند که سر راه انتقامگیریاش قرار نگیرند. این در حالی بود که همیشه او را زیر نظر داشتند و کارهایش را میدیدند. تحقیقات او درنهایت باعث شد که او با یکی از دشمنان قدیمی خود به نام «اسکال کراشر» متحد شود. او اعلام کرد که هم عاشق لیکو بوده است و هم هدف فعالیتهای جاسوسی وی بود.
شانگ در ابتدا اصلا حرفهای او را باور نمیکرد و نمیتوانست به او اعتماد کند؛ هرچند که خود اسکال کراشر با تمایل خودش به سراغ شانگ رفت و قصد کمک داشت. زمانیکه وقت آن رسید تا شانگ با خود ریزر فیست و همچنین گروهی از قاتلان برخورد کند، چند تن از دوستان و همتیمیهای قدیمیاش مانند کالین وینگ و میستی نایت به او پیوستند؛ همه آنها با کمک هم توانستند با ریزر فیست و گروهش مبارزه کنند. در طی این مبارزه، استاد کونگ فو متوجه شد که قاتلان مقابلش از یک نوع جادوی سیاه باستانی چینی که با نام Mao Shan Pai شناخته میشد، استفاده میکردند و همین موضوع خیلی باعث تعجب او شد. به همین ترتیب شانگ از دوستان خود خواست تا تحقیقات خود را بیشتر کنند و بهدنبال منبع این جادوی سیاه بگردند. خود شانگ هم قرار بود تا در این مدت، ردِ اژدهای سفید را بزند و بعد از پیدا کردنش، تنهایی با او مقابله کند.
شانگ چی با اینکه هیچ قدرت ابرانسانیای ندارد، اما مدت خیلی زیادی را زیر نظر استادهای مختلف قرار داشت و آموزشهای متفاوتی در زمینه سبکهای مبارزهای دیده است. او در تمام سبکهای شناخته شدهی هنرهای رزمی زمینی تخصص بسیار زیادی دارد. همین توانایی و تخصص او را قادر میسازد که با تعداد زیادی از بهترین ابرانسانها برابری کند یا حتی از آنها بالاتر باشد. وی اغلب اوقات با لقب استاد کونگ فو مورد خطاب قرار میگیرد. شانگ چی با اینکه بیشتر از هر چیزی ترجیح میدهد که با دستان خالی مبارزه کند، اما برخی اوقات هم از یک سری سلاحهای خاصی که مخصوص هنرهای رزمی است، استفاده میکند. او همچنین توانایی این را دارد که اشیاء معمولی محیط اطرافش را تبدیل به سلاح کند. شانگ چی یک معلم ماهر هم محسوب میشود. مشهورترین کاری که او انجام داده، تربیت و آموزش اسپایدرمن بود تا او را تبدیل به یک مبارز بسیار ماهر در زمینه هنرهای رزمی کند.
شانگ چی به اسپایدرمن کمک کرد تا یک سبک مبارزهای منحصربهفرد را در خودش به وجود بیاورد؛ سبکی که درکنار قدرتهای عنکبوتی او قرار میگرفت و آنها را کامل میکرد. جالب است بدانید که شانگ چی استاد مدیتیشن و همچنین روشهای آرامشبخشی هم است. همین توانایی به او اجازه میدهد که از لحاظ روانی بتواند چیزهای مختلف را پیشبینی کند، گسترش سموم را در جریان خون خود محدود کند و گیرندههای دردی خود را غیرحساس کند. او همچنین میتواند از تسلط خود روی روش مدیتیشن در جلسات روان درمانی که با کاپیتان یونیورس جدید برگزار میشد، استفاده کند؛ روشی که باعث شد تا او خاطرات سرکوب شدهی خود را برای شانگ چی آشکار کند. درک زیاد او از مسائل متافیزیک در یک برهه زمانی تا حد زیادی افزایش پیدا کرد؛ آن هم زمانیکه شانگ یکی از معدود انسانهای معمولیای بود که توانست با کد Builder Machine ارتباط برقرار کند.
او میتواند دربرابر گلولههای شلیک شده جای خالی بدهد یا آنها را منحرف کند؛ حتی سلاحهای خودکار
تسلط شانگ بر «چی» به او اجازه میدهد که آسیبها و دردهای جسمی را در سرتاسر بدنش پراکنده کند (بهجای اینکه بخواهد تمام این دردها را در یک نقطه متمرکز کند) و نیروی زیاد و کافیای را به دست بیاورد که بتواند به یک فولاد بسیار محکم ضربه بزند و آن را نابود کند. در بسیاری از مواقع، شانگ چی نشان داده که توانایی جای خالی دادن دربرابر گلولهها و همچنین منحرف کردن آنها را هم دارد؛ بهخصوص سلاحهای خودکار، آن هم بعد از اینکه گلوله خود را شلیک میکنند. او به قدری سریع و چابک است که میتواند با ابرقهرمانانی مانند اسپایدرمن همپا باشد. شانگ چی هیچ حس ابرانسانیای درونش ندارد اما بهلطف آموزشهای مختلفی که دیده است، دقت بسیار زیادی نسبت به محیط اطراف خود دارد. او بهلطف همین تمرینها و تواناییهایی که دارد، توانسته تعداد زیادی از قاتلان پدرش را شکست دهد و نقشههای آنها را خنثی کند.
او قادر است که با صدای نفس و همچنین ضربان قلب مهاجمانی که بسیار ساکت و مخفیانه عمل میکنند، محل دقیق آنها را تشخیص دهد. علاوهبر این، اگر مسلحانی هم در نقاط دور در حال بارگیری سلاحهای خود باشند، شانگ میتواند تشخیص دهد. در یک موقعیت، او حتی توانست محل قرارگیری دقیق جین گری و ساکلاپس را تشخیص کرد؛ آن هم با استفاده از قدرتهای روانی سابقی که داشت. او این توانایی را نشان داده که میتواند تغییرات بسیار کوچک و جزئی را که در محیط اطرافش به وجود میآید، هم حس کند؛ تغییراتی که ممکن است توسط اکثر افراد تشخیص داده نشود. او این توانایی را در طی ماموریتی که در خط داستانی No Zone داشت، نمایش داده بود. شانگ چی به خاطر تمرینهای زیادی که داشته، بیشتر از خیلی از انسانهای معمولی دیگر میتواند دربرابر حملات روانی مقاومت کند و آسیب خیلی کمتری ببیند. او همچنین توانسته دربرابر نفوذ کویین در خط دستانی Spider Island تا حد زیادی مقاومت کند. زمانیکه قدرتهای مستر نگتیو در بدن او وجود داشت و در حال تغییر دادن شانگ بود، او توانست مقاومت زیادی از خود نشان دهد و تاثیر این انرژیها را از بین ببرد.
- شخصیت شانگ چی تا به امروز تنها در بازی Marvel Future Fight محصول سال ۲۰۱۵ حضور داشته است
- دنیای سینمایی مارول هم برنامهریزی کرده تا فیلم Shang-Chi and the Legend of the Ten Rings با بازی سیمو لیو را در سال ۲۰۲۱ اکران کند
نظرات