آخر هفته چه فیلمی ببینیم: از The Big Boss تا Broken Flowers

سه‌شنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۸ - ۲۲:۵۹
مطالعه 7 دقیقه
Movies to Watch
یک کمدی‌رمانتیک رازآلود از جیم جارموش، یکی از درخشان‌ترین آثار باستر کیتون، نخستین فیلمی که بروس لی را به تماشاگران جهانی معرفی کرد و درام ماندگاری که به رقابت توقف‌ناپذیر، پوچ و همزمان معنادار دو شعبده‌باز می‌پردازد.
تبلیغات

اورسن ولز در یکی از فراموش‌ناشدنی‌ترین نقل قول‌های خود، از The General ساخته‌ی باستر کیتون و کلاید براکمن به‌عنوان بهترین فیلم کمدی، بهترین فیلم با موضوع جنگ داخلی و حتی شاید بهترین فیلم تمام ادوار (!) یاد کرده است. اما فارغ از آن که چه‌قدر به آثار کلاسیک علاقه دارید و از صحبت درباره‌ی این ساخته‌ی دوست‌داشتنی خوشحال می‌شوید، زومجی در صد و هشتمین «آخر هفته چه فیلمی ببینیم؟» یا همان جدیدترین مقاله‌ی معرفی فیلم خود، احتمالا حداقل یک محصول سینمایی مطابق سلیقه‌ی شما را در خود جای داده است. حالا چه این فیلم یکی از آن آثار عجیب‌وغریب و لایق احترام جیم جارموش باشد، چه یکی از فیلم‌هایی که در گروه «۴ اثر سینمایی با نقش‌آفرینی بروس لی که هرگز فراموش نخواهند شد» قرار می‌گیرند و چه شاهکاری که با به بازی گرفتن ذهن مخاطب، ارزش و چرایی نیاز بسیاری از آثار داستانی باشکوه به انجام این کار را نشان می‌دهد. در آخر هم به عادت همیشگی این مقالات، فیلمی در حال اکران درون سینمای ایران را معرفی می‌کنیم تا اگر تمایل داشتید، با شناختی نسبی از آن سراغ تماشایش در سالن‌های سینما بروید.

Broken Flowers
کپی لینک

Broken Flowers

Broken Flowers همچنان توسط تعداد قابل توجهی از منتقدان به‌عنوان یکی از پنج فیلم برتر جارموش تا به امروز معرفی می‌شود

چه می‌شود اگر یک بازیگر بزرگ، شناخته‌شده، توانمند و واقعا خاص در ارائه‌ی کمدی با یک کارگردان بزرگ، در نوع خود شناخته‌شده، توانمند و واقعا خاص در بهره‌جویی از کمدی در داستان‌گویی‌های سینمایی با یکدیگر همکاری کنند و اثری دوست‌داشتنی برای علاقه‌مندان به سینمای هنری را به ارمغان بیاورند؟ نتیجه‌ی رخ دادن و واقعی شدن این فرض ذهنی چیزی نیست جز خلق فیلمی به اسم Broken Flowers به کارگردانی جیم جارموش و با بازی بیل مریِ احیاشده در سینمای وس اندرسون که نباید تماشای آن را به تعویق بیاندازیم. فیلمی اکران‌شده در سال ۲۰۰۵ میلادی که به قهرمانی سن‌دار، مچاله‌شده و کم‌وبیش بریده از زندگی به اسم دان جانستن می‌پردازد؛ مردی که دیگر تقریبا هیچ همراهی در زندگی خود ندارد و ناگهان به خاطر یک نامه‌ی نوشته‌شده توسط شخصی ناشناس متوجه می‌شود که پسری نوزده‌ساله دارد و اکنون باید او را پیدا کند. همین هم او را با یک کارآگاه با نقش‌آفرینی عالی جفری رایت همراه می‌کند که از دان می‌خواهد به سراغ تک‌تک زنانی برود که پیش‌تر با آن‌ها روزگار می‌گذرانده است. همین هم سفر جالبی را به وجود می‌آورد که طی آن دان با گذشته‌ی خود، مخاطب عام با لحظاتی بامزه و نقش‌آفرینی‌های خوبِ بازیگرانی همچون تیلدا سوئینتن و تماشاگر علاقه‌مند به فیلم‌های معنادار با یک داستان‌گویی جذاب و پرشده از استعاره‌های هوشمندانه مواجه می‌شوند. از آن‌جایی که به‌تازگی فیلم The Dead Don't Die اثر جدید جارموش هم در اختیار همگان قرار گرفته، اکنون زمان مناسبی برای سر زدن به کارنامه‌ی این فیلم‌ساز عجیب آمریکایی و حتی تجدید دیدار با فیلم‌هایی همچون Broken Flowers است.

The General
کپی لینک

The General

باستر کیتون به‌عنوان یکی از آن فیلم‌سازهای فعال در سال‌های آغازین حیات واقعی سینما که حق بزرگی بر گردن بسیاری از فیلم‌سازهای بعد از خود دارند، انقدر کارنامه‌ی شلوغ و جذابی در دنیای هنر هفتم برای خویش دست‌وپا کرده است که معرفی یک فیلم به‌عنوان بهترین فیلم او دشوار به نظر می‌رسد. اما به جرئت می‌توان گفت در عین اینکه تمامی ساخته‌های این مرد کاربلند لیاقت دیده شدن را داشته‌اند و دارند، Sherlock Jr و Steamboat Bill, Jr و The General بزرگ‌ترین فیلم‌های او هستند. مخصوصا این سومی که اوج قدرت برنامه‌ریزی، مدیریت صحنه و کارگردانی کیتون را به رخ می‌کشد و همان‌قدر که پرشده از اکشن‌های هیجان‌آور و کمدی‌های خنده‌دار است، در شکل دادن رابطه‌ی احساسی بین برخی شخصیت‌ها و پرداختن به موضوعی جدی همچون زشتی‌های نازل‌شده بر سر کشور به خاطر جنگ داخلی می‌درخشد.

The General آن‌قدر فیلم تماشایی و ارزشمندی است که حتی اشخاص کاملا بی‌میل نسبت به تماشای آثار بزرگ سینمای صامت، نباید شانس لذت بردن از روایت ۸۰ دقیقه‌ای و زیبای آن را از خود دریغ کنند

The General نه فقط به این خاطر که حتی هم‌اکنون می‌توان به بازی گرفته شدن مرگ توسط بازیگران آن در مرحله‌ی فیلم‌برداری را با تماشای برخی از سکانس‌هایش درک کرد و نه فقط به این خاطر که داستان زیبا و هم‌ذات‌پندارانه‌ای دارد، بلکه بیشتر از هر چیز دیگر به خاطر داستان‌گویی تصویری‌اش لایق ستایش است. طوری که باور کنید در عین کوتاه و اثرگذار بودن دیالوگ‌های نوشتاری آن، اگر این موارد جایی در فیلم نداشتند، باز هم اکثر مخاطبان در درک احساسی قصه‌ی آن به مشکل نمی‌خوردند. به همین خاطر تماشای تماشای The General برای نسل جوان‌تر از آن جهت اهمیت قابل توجهی پیدا می‌کن که نشان می‌دهد فیلم‌ها چه‌قدر می‌توانند تبدیل به چیزی بیشتر از «نمایش‌دهنده‌ی کاراکترهایی که با دیالوگ داستان را جلو می‌برند» باشند و چه‌قدر داستان‌گویی تصویری‌، عنصر مهم، زیبا و شگفت‌انگیز در دنیای هنر هفتم است.

The Big Boss
کپی لینک

The Big Boss

«رئیس بزرگ» که البته دقیقا مثل The Chinese Connection از آن با نام Fist of Fury هم یاد می‌شود، روایت‌گر قصه‌ی آشنای ایستادن مردمِ ضعیف در مقابل سرمایه‌دارهای قدرتمند و بی‌احساس است. روایتی از وارد شدن جوانکی بی‌تجربه اما به‌شدت قدرتمند در استفاده از هنرهای رزمی به شهری بسیار کوچک که مشغول کار در یک شرکت یخ‌بری می‌شود، به دختر خاصی علاقه پیدا می‌کند و در همین حین که مشغول گذراندن روزهایش به بی‌برنامه‌ترین و سرخوشانه‌ترین شکل ممکن است، ناگهان خود را قراگرفته در جایگاه نماینده‌ی مردم می‌بیند. این وسط اما بروس لی در نقش او نه‌تنها صرفا یک قهرمان کلیشه‌ای شکست‌ناپذیر را به تصویر نمی‌کشد، بلکه موجودی آسیب‌دیده، سرخورده و آماده‌ی اشتباه کردن را نشان‌مان می‌دهد. پسری که قهرمان‌بازی‌های او در دل سکانس‌های اکشن و جذاب فیلم، باتوجه‌به اشتباهاتش ارزش بیشتری دارند. پسری که همیشه سرش را پایین می‌گیرد تا مزاحم کسی نشود، گاهی سرش را از روی خجالت پایین می‌اندازد و گاهی هم همین ویژگی‌ها باعث می‌شوند افق بلندتر را نبیند و متوجه جنایات جریان‌یافته در مقابل چشمانش نباشد. ترکیب این فضای داستانی ساده اما قابل لمس و به‌شدت مبارزه‌گر بر علیه نظام سرمایه‌داری با بازی بروس لی و توانایی رزمی شگفت‌انگیز او و طراحی طح بالای سکانس‌های مبارزه‌ی فیلم و تدوین اغراق‌شده اما دوست‌داشتنی آن، از The Big Boss محصولی ساخته‌اند که هنوز پس از تمامی این سال‌ها کسی با دیدن آن وقت خود را هدر نداده است.

The Prestige
کپی لینک

The Prestige

The Prestige

سینمای مدرن مخصوصا وقتی به بلاک‌باسترها می‌رسد، در کمتر زمانی توانایی روایت قصه‌هایی را دارد که هم‌اندازه با فکرشده بودن‌شان جذاب هم به نظر برسند. قصه‌هایی که از هدف گرفتن مخاطبان عام نترسند، به همراه کردن آن‌ها با خود اهمیت بدهند و وقتی این همراهی اتفاق افتاد، به هر مخاطب بنا به میل، پیشینه‌ی سینمایی، جنس تفکرات و دانشی که از دنیاهای داستان‌شناسی و سینماشناسی دارد، آورده‌ای به‌خصوص را ارائه کنند. به همین خاطر «پرستیژ» محصول سال ۲۰۰۶ میلادی که به دوستی‌های ظاهری و جنگ‌های عمیق دو شعبده‌باز می‌پردازد که همیشه می‌خواهند نسبت به دیگری حقه‌های بزرگ‌تری داشته باشند، اثر ماندگاری شد. چون توانست این مأموریت غیرممکن را به سرانجام برساند. فیلمی با شخصیت‌پردازی‌های قابل لمس که پوچی بسیاری از رقابت‌های انسانی را به شکلی غم‌انگیز به یاد مخاطب می‌آورد و همان‌قدر که در طراحی معماهای بزرگ جسور است، در پاسخ گفتن به سوالات مطرح‌شده توسط خود نیز می‌درخشد. همین هم کاری می‌کند که در دور اول تماشای فیلم، بیننده تنها مات‌ومبهوت این قصه‌ی اقتباسی شنیدنی و گوش سپردن به دیالوگ‌های عالی قرارگرفته در دهان کاراکترهای آن بشود. در دور دوم که داستان را می‌دانیم، فرصت دقت به عناصر تصویری حاضر در صحنه به وجود می‌آید تا بیننده کمی بیشتر به اعماق ذهن فیلم‌ساز برود و مثلا درک کند که چه‌طور گاهی هزاران لامپ هم از پس روشن کردن زندگی تاریک یک نفر برنمی‌آیند. دورهای بعدی تماشای فیلم اما می‌توانند به موشکافی صحبت‌های آن درباره‌ی ماهیت تقلیدناپذیر و به دور از ادای عشق و درک استعاره‌ی اصلی و خالقِ تک‌تک لحظات این اثر چندلایه اختصاص پیدا کنند؛ تا مخاطب شعبده‌بازها را در جایگاه فیلم‌سازها و از آن بالاتر قصه‌گوهای حاضر در تمام جهان ببیند و علاوه‌بر آشنایی جدی‌تر با دغدغه‌های ذهنی کارگردان/نویسنده‌ی مولف حاضر در پشت قاب‌های اثر، خواسته یا ناخواسته برخی از قوانین اساسی در طراحی داستان‌های ماندگار را بشناسد. نقطه‌ی اوج برخورد چندباره‌ی تماشاگر با این فیلم که لیاقت بارها تماشا شدن را دارد نیز آن‌جایی رقم می‌خورد که در عین حضور اسکارلت جوهانسون، مایکل کین، هیو جکمن، کریستین بیل و دیوید بویی در گروه بازیگران The Prestige و درخشش همه‌ی آن‌ها در نقش‌های خود، تماشاگر درک می‌کند که چرا خود کریستوفر نولان تبدیل به ستاره‌ی اصلی اثر مورد بحث می‌شود و ابدا در پشت نام‌های متعدد و بزرگی که در جای‌جای تیم تولید آن به چشم می‌خورند، پنهان نشده است.

در جستجوی فریده
کپی لینک

در جستجوی فریده

مستند سینمایی «در جستجوی فریده» به تهیه‌کنندگی و کارگردانی آزاده موسوی و کوروش عطائی که افشین عزیزی، محمد حدادی و حمید نجفی‌راد را به ترتیب در جایگاه‌های آهنگ‌ساز، فیلم‌بردار و تدوین‌گر دارد، به‌تازگی به‌عنوان نماینده‌ی ایران در مراسم اسکار سال ۲۰۲۰ میلادی انتخاب شده است. فیلمی که در سی‌وششمین دوره از جشنواره‌ی جهانی فیلم فجر نمایش داده شد و طی یازدهمین دوره از جشنواره‌ی سینما حقیقت توانست تندیس‌های بهترین تدوین، بهترین موسیقی، جایزه‌ی ویژه‌ی دبیر جشنواره و بهترین فیلم هنر و تجربه را به دست بیاورد. این فیلم در جشنواره‌ها و رویدادهای فیلم رشد، سینمای مستند، سینما سینما، جشن بزرگ سینمای ایران و جشن حافظ هم جایزه‌های زیادی کسب کرد و البته تا این لحظه توفیق بین‌المللی خاصی نداشته است.

«در جستجوی فریده» به زنی می‌پردازد که چهل سال قبل در ایران و به بیان دقیق‌تر حرم امام رضا (ع) در مشهد رها شد و بعد از انتقال به شیرخوارگاه، توسط زوجی هلندی به فرزندی گرفته شد و به هلند رفت. او سال‌های سال باتوجه‌به عدم تمایل خانواده‌ی خود و ترس از سفر به ایران، به محل تولدش بازنگشته بود. تا اینکه بالاخره یک روز تلاش برای یافتن خانواده‌ی واقعی خود را آغاز می‌کند، به ایران می‌آید و علاوه‌بر بازدید از زادگاه خود به ملاقات اعضای سه خانواده‌ای می‌رود که احتمالا یکی از آن‌ها خانواده‌ی حقیقی او هستند.

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات