۳۰ انیمیشن برتر دهه گذشته که باید تماشا کنید
بعد از گذشت یک دههی باشکوه و البته پرفراز و نشیب در دنیای انیمیشن و با نگاهی به آثار مختلف از استودیوهای بزرگ و سازندگان مستقل حالا زمان انتخاب بهترینها فرار رسیده است. انیمیشنهایی که با خلق یک مسیر جادویی و شگفتآور ما را غرق در دنیاهایی بینظیر و بهیادماندنی کردند و بعد از گذشت سالها برای دیدن مجددشان همچنان انگیزههای خوبی به مخاطب القا میکنند و البته حالا با نگاهی دقیقتر میتوان زوایای پنهانماندهای از آنها را در گذر زمان کشف کرد. در این بین ممکن است انیمیشنهای قابلتوجهی هم در بین هیایوی تبلیغات آثار پرخرجتر نادیده گرفته شده باشند که حالا فرصت خودنمایی پیدا خواهند کرد.
در یک دههی گذشته انیمیشنسازان بزرگ به ثباتی نسبی در راهی که قرار داشتند رسیدند؛ پیکسار بعد از خریده شدن توسط دیزنی در سال ۲۰۰۶ حالا بیشتر از همیشه با سیاستهای دیزنی همراهی میکند و البته یک دههی موفق و تقریبا متمرکز در دنبالهسازی را پشت سر گذاشته است. انیمیشن دوبعدی سنتی با آثار قدرتمند و درخور توجه همچنان برای مخاطب مشتاق خود مملو از شگفتی است، هرچند نیمهتعطیل شدن استودیوی تأثیرگذار و پیشگام جیبلی در این شرایط اصلا مطلوب نیست. استاپ-موشنها با دنیای بینظیرشان همچنان با روندی پرنوسان برای سینمادوستان دلبری میکند و حالا دیگر غیر از ژاپن پرکار و فرانسهی هنرآفرین، استعدادهای روبهرشدی در کشورهای دیگر خودنمایی میکنند تا بیشتر از همیشه شاهد درخشش انیمیشنها در دنیای هنرهفتم باشیم.
فهرست پیشرو حاصل نگاهی بیآلایش به دنیای انیمیشن با هدف انتخاب بهترین آثار در سبکها و سلیقههای مختلف طی یک دههی اخیر (از سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۹) است که به مرورِ بخشی از بهترین لحظات جادویی و فراموشنشدنی انیمیشنها میپردازد. در ادامه و با همین دیدگاه، به ترتیب سال ساخت، به معرفی ۳۰ انیمیشن برتر دهه میپردازیم.
The Illusionist (L'illusionniste)
- کارگردان: سیلوین شومه
- محصول: ۲۰۱۰ _ فرانسه _ شرکت پتی
- صداپیشگان: ژان کلود دندا، الید رنکین
- امتیازها: آی.ام.دی.بی: ۷.۵ _ راتن تومیتوز: ۹۱ _ متاکریتیک: ۸۲
سیلوین شومه بعد از انیمیشن کوتاه «پیرزن و کبوترها» و انیمیشن بلند «سهقلوهای بِلویل» با ساخت انیمیشن «تردست» بهنوعی یک سهگانهی ناپیوسته را به تکامل رسانده است. شومه در هر سه انیمیشن داستان انسانهایی را به تصویر کشیده است که برای نجات جایگاه متزلزل خود تلاش میکنند. انیمیشن تردست منفینگری دو اثر قبلی نسبت به جوامع را کنترل کرده و پختگی و بلوغ سینمای این کارگردان فرانسوی را بهتر نشان داده است. فیلم همچون دو اثر قبلی شومه تقریبا بدوندیالوگ است واز طریق زبان بدن، موسیقی و افکتهای صوتی با استفادهی درست از قابها و حرکات دوربین، زبان گیرایی دارد.
تردست هم مثل دو انیمیشن قبلی شومه نامزدی اسکار را تجربه میکند اما به کامیابی نمیرسد، درست مثل شخصیتهای تاریخ مصرف گذشتهی داستان این انیمیشن که در سبک کلاسیک خود در حال فراموش شدن هستند. یک تردست پابهسنگذاشته با ورود تکنولوژیهای جدید، دیگر برای مخاطبش تکراری و غیرجذاب به نظر میرسد اما همچنان در سفری طولانی بهدنبال موفقیت در موقعیتهای تکراری زندگی دست و پا میزند؛ حاصل این ماجرا فیلمی نه آنقدر شیرین و نه چندان تلخ بلکه به مزهی تکرار زندگی است.
The Secret World of Arrietty
- کارگردان: هیروماسا یونبایاشی
- محصول: ۲۰۱۰ _ ژاپن _ استودیو جیبلی
- صداپیشگان (ژاپنی/انگلیسی/امریکایی): میرای شیدا، ریونوسوکه کامیکی /سورشا رونان، تام هالند، اولیویاکلمن /بریجیت مندلر، دیوید هنری، ایمی پولر، ویل آرنت
- امتیازها: آی.ام.دی.بی: ۷.۶ _ راتن تومیتوز: ۹۵ _ متاکریتیک: ۸۰
زندگی مخفی آدم کوچولوهایی در بین انسانهای عادی سوژهای است که هایائو میازاکی (بههمراه کیکو نیوا) برای نوشتن فیلمنامهی این انیمیشن با اقتباس از کتاب فانتزی The Borrowers به سراغ آن رفته و کارگردانی آنرا به هیروماسا یونبایاشی سپرده است. بااینحال تأثیر میازاکی در روح فیلم بهشدت احساس میشود و همین «دنیای مخفی آریتی» را به یکی از بهترین آثار استودیو جیبلی تبدیل کرده است. پایین یک خانهی سنتی ژاپنی در دهکدهای سرسبز، دختر چهارده سالهای به نام آریتی، که به همراه پدر و مادرش از معدود آدم کوچولوهای بازمانده هستند، بهطور اتفاقی با پسری که برای گذراندن تعطیلات به آن خانه آمده روبهرو میشود و ارتباط بین دنیای متفاوت این دو تبدیل به ماجراهایی میشود.
داستان سرراست آریتی با ریتم مناسب و بستر تعاملی جذاب شخصیتهای آن با لوکیشن جمع و جور و همزمان بزرگ خانه، درکنار موسیقی متن شنیدنی و هماهنگ با طبیعت زیبای اطراف و آرامش حاکم بر شخصیتهای اصلی بدون پیچیدگی خاصی در روایتش، برای ساعتی دنیای ما را از واقعیت جدا میکند و تبدیل به تجربهای بهیادماندنی در ذهنهای فانتزیپرداز میشود.
How to Train Your Dragon
- نویسنده و کارگردان: دین دیبلوا
- محصول: ۲۰۱۰ _ امریکا _ دریم ورکس
- صداپیشگان: جی باروشل، آمریکای فررا، جرارد باتلر، کریگ فرگوسن، کریستوفر مینتس پلس، جونا هیل، تی جی میلر، کریستن ویگ
- امتیازها: آی.ام.دی.بی: ۸.۱ _ راتن تومیتوز: ۹۹ _ متاکریتیک: ۷۵
انیمیشن «چگونه اژدهای خود را تربیت کنید» در سالی که دریمورکس انیمیشن «شرک» را با ساخت قسمت چهارم به خاک سیاه نشانده بود، اکران شد. انیمیشن How to Train Your Dragon که براساس مجموعه کتاب موفقی به همین اسم ساخته شد، از همان ابتدا پتانسیل خوبی برای ساخت دنبالههای بعدی از خود نشان داد و اوج جذابی را در قسمت دوم ثبت کرد و درنهایت با قسمت سوم در طول یک دهه حضور نسبتا موفقی را به ثمر نشاند. هیکاپ بهعنوان اولین قهرمان نوجوان انیمیشنهای دریمورکس، وایکینگ نحیفی است که توان مقابله با اژدهایان خطرناکی که به دهکدهشان حمله میکند ندارد تا اینکه با رعبآورترین آنها که «خشم شب» نام دارد روبهرو میشود و کمکم ارتباط متفاوتی را برقرار و تلاش میکند با درک بهتر چالشهای زندگی و مبارزه برای صلح به جایگاهی تأثیرگذار برسد.
خوشبختانه تا اینجا استودیو در پایان سه قسمت، این مجموعه را به پایانبندی قابلقبولی رسانده است، هرچند شاید در قسمت سوم (دنیای پنهان) با افت نسبی روبهرو شد اما درصورت دیدن هر سه قسمت بدون فاصله و بهصورت یکجا احتمالا این حس رضایت، بهویژه در مقایسه با سایر تجربههای دنبالهسازی دریمورکس تقویت خواهد شد که اصلیترین دلیل این موضوع هم به ساختار حسابشدهی قسمت اول مجموعه برمیگردد که با معرفی قدم به قدم و کمنقصِ خود، راه را برای موفقیت قسمتهای بعد هموار میکند. رابطهی هیکاپ و پدرش، موقعیت دهکده و شخصیتهای مکمل خوب، ورود منطقی توثلس و تغییراتی که با حضورش به وجود میآورد؛ همگی در قالب فیلمنامهی محکم آن به درستی قرار داده شدهاند تا HTTYD، هم یکی از بهترین انیمیشنهای دهه لقب بگیرد و هم بنای یک سهگانهی بهیادماندنی را پایهگذاری کند.
Toy Story 3
- کارگردان: لی آنکریچ
- محصول: ۲۰۱۰ _ امریکا _ پیکسار
- صداپیشگان: تام هنکس، تیم آلن، جون کیوسک، ند بیتی، جان موریس
- امتیازها: آی.ام.دی.بی: ۸.۳ _ راتن تومیتوز: ۹۸ _ متاکریتیک: ۹۲
اگر یک شاهکار برای اثبات خود به گذر زمان نیاز داشته باشد، «داستان اسباب بازی ۳» بعد از ۱۰ سال جای بحث نمیگذارد. سومین قسمت از داستان اسباب بازی با قدرت در بالاترین رتبههای بهترین آثار انیمیشن دهه و جزو بهترینهای تاریخ انیمیشن قرار میگیرد. حالا دیگر پیکسار با دمیدن روح مسیحایی به دنیای اسباببازیها آنها را وارد دنیایی زنده و پراحساس کرده است. ماجرا با بلوغ اندی و رفتن به کالج به نقطهای حساس برای اسباب بازیها تبدیل شده است و آنها که گویی این پویایی خود را مدیون توجه و بازی با یک نگهدارنده هستند بهدنبال راهی برای فرار از کابوس فراموشی هستند. مبارزه و ماجراجویی اسباببازیها در این مسیر اینقدر درگیرکننده و جذاب به پیش میرود که ناگهان سکانس کورهی زبالهسوز را به درامی تکاندهنده و غافلگیرکننده در قالب یک انیمیشن خوشرنگ و لعاب تبدیل میکند.
داستان اسباببازی از همان شروع با ورود یک غریبه به جمع اسباب بازیها که خود را قهرمانی فناناپذیر میداند اما درنهایت میفهمد یک اسباب بازی رو به زوال بیش نیست در قلب و ذهن ما ریشه دوانده بود، از همان موقع که با لحظههای پرشورش زندگی کردیم و حالا در قسمت سوم به اوج تمام لحظات ناب خود رسیده است؛ زمانیکه اسباببازیها همچنان از حرکت نمی ایستند و زندگی را تجربه میکنند. اما در پایان دهه و در شرایطی که کمتر کسی انتظار ادامه یافتن ماجرا را داشت با ریسک موفق پیکسار و ساخت «داستان اسباببازی ۴» حالا این مجموعه به یکی از بهترین نمونههای دنبالهسازی در سینما تبدیل شده است. در قسمت چهارم به تکامل تحول و رستگاری وودی میرسیم و کاراکترهای جدید هم درکنار سایر قوی و جذاب هستند. حالا شاید نقطهی شروع جدیدی در این مجموعه شکل گرفته باشد و همچنان بتوانیم منتظر داستانهای دیگری از آنها باشیم.
Rango
- کارگردان: گور وربینسکی
- محصول: ۲۰۱۱ _ امریکا _ نیکلودئون موویز
- صداپیشگان: جانی دپ، آیلا فیشر، ابیگیل برسلین، آلفرد مولینا، تیموتی اولفیننت، بیل نای، هری دین استنتون
- امتیازها: آی.ام.دی.بی: ۷.۲ _ راتن تومیتوز: ۸۸ _ متاکریتیک: ۷۵
یک آفتابپرست بعد از بیرون افتادن اتفاقی از داخل یک آکواریوم درحالیکه هیچ شناختی از خود و محیط اطرافش ندارد، ناگهان وارد دنیای بیانتهایی میشود که کمکم باید برای کشف هویت و جایگاه خود تصمیم بگیرد. «رنگو» در صحرایی بیآب و علف به کمک راهنمایی خردمندانهی یک آرمادیلو به شهری وارد میشود که حیوانات ساکن آن با مشکلاتی مثل بیآبی و عوامفریبی مواجه هستند. درست در یک دنیای وسترن همهجانبه که شامل ارجاعات ریز ودرشتی به آثار سینمایی معروف این ژانر هم هست، آفتابپرستی با پیراهن هاوایی که دچار بحران هویتی شده است برای خودشناسی و معنا بخشیدن به زندگی تصمیم به سفری عرفانی میگیرد و حتی اگر قرار باشد خود را در حد یک منجی به سایر بشناساند به این راه ادامه میدهد.
انیمیشن رنگو با ترکیب این ویژگیهای جذاب و قرار دادن پیامهای فلسفی و اجتماعی ظریف در طول داستان و داشتن شخصیتهای حیوانی نمادین، انتقادات حسابشدهای را متوجه جامعهی صنعتی و مصرفزده میسازد. درنهایت هم حضور جانی دپ در نقش رنگو در یکی از بهترین همکاریهایش با گور وربینسکی (همچنین مجموعهی دزدان دریایی کارائیب) است که به خلق شخصیتی ماندگار و متفاوت منجر شده است، مثل رویاپردازیهای سوررئال رنگو یا آن دیالوگش خطاب به بچهای که برای امضا گرفتن آمده است: «در مدرسه بمون، سبزیجات بخور و همه کتابهات بجز شکسپیر رو بسوزون».
Wreck-It Ralph
- کارگردان: ریچ مور
- محصول: ۲۰۱۲ _ امریکا _ والت دیزنی پیکچرز
- صداپیشگان: جان سی ریلی، سارا سیلورمن، جک مکبریر
- امتیازها: آی.ام.دی.بی: ۷.۷ _ راتن تومیتوز: ۸۷ _ متاکریتیک: ۷۲
سوژهی شخصیتهای دوستداشتنی بازیهای ویدئویی قدیمی که با وجود گرافیک ابتدایی چندبیتیشان دنیایی پر از خاطره و لحظات فراموشنشدنی را رقم زدهاند، با نگاه فانتزی لذتبخشی در انیمیشن «رالف خرابکار» درهم آمیخته است و حال و هوای دنیای بازیهای آرکید را به شکلی شیرین زنده میکند. رالف بهعنوان شخصیت منفی یکی از این بازیها کاری غیر از خراب کردن ساختمانها در بازی fix-it felix ندارد، اما جذابیت دیگر ماجرا جایی است که وارد دنیای داخل دستگاه بازی میشویم و عدم رضایت رالف از این نقش و حس منفی همسایهها نسبت به خودش باعث میشود تا با ترک بازی بهدنبال اثبات خودش برود.
توجه به یک شخصیت منفی در دنیای نوستالژیک بازیها حس تازهای به ساختار Wreck-It Ralph بخشیده است که با اتفاقات بامزه و دلنشینی همراه شده که دوستی با ونلوپه ابعاد جذابتری از تعامل دو شخصیت کمتر تحویل گرفته شده در بازیها به آن میبخشد. انیمیشن رالف خرابکار در راستای شعار اصلی داستان که یک شخصیت منفی میتواند شخصیت بدی نباشد و حتی در یک جریان بیضرر نقشی سازنده هم داشته باشد به ماجراجویی شگفتانگیزی منتهی میشود. حتی در ادامه در سال ۲۰۱۸ با Ralph Breaks the Internet (رالف اینترنت را خراب میکند) وارد ابعاد بزرگتری مثل فضای مجازی و اینترنت میشود و با اتصال به این موضوعات نسل جدید را هم وارد جذابیتهای پرشمار نمایشی خود میکند و بیشازپیش بهعنوان خاطرهای ماندگار تثبیت میشود.
Wolf Children
- کارگردان: مامورو هوسودا
- محصول: ۲۰۱۲ _ ژاپن _ استودیو چیزو
- صداپیشگان: آئویی میازاکی، اوساوا تاکائو، هارو کوروکی، یوکیتو نیشی
- امتیازها: آی.ام.دی.بی: ۸.۱ _ راتن تومیتوز: ۹۴ _ متاکریتیک: ۷۱
انیمیشن «بچههای گرگ» از آن دست آثاری است که با روند آرام و توالی لذتبخش اتفاقاتش مخاطب را جذب دنیای خاص ولی آشنای خود میکنند. مامورا هوسودا که سینمایش به شکل جذابی نزدیک و تحتتأثیر آثار استودیو جیبلی بهخصوص میازاکی است، در این انیمیشن دنیای مادری که برای تربیت بچههای انسان-گرگینهی خود با مشکلاتی در زندگی اجتماعی روبروست را به تصویر میکشد. ترکیب یک داستان فانتزی با روزمرگیهای اجتماعی امروزی هانا بهعنوان مادر دو بچه گرگینه، بیش از اینکه قدم در دنیای داستانی گرگینهها بگذارد تلاش مادرانه و حس مبارزه طلبی او را در مقابل چالشهای زندگی به تصویر میکشد.
طراحی شیرین کاراکترها و مناظر زیبای طبیعت دهکدهی کوهستانی و لطافت جادویی انیمیشن هوسودا آنرا به اثری الهامبخش و جذاب تبدیل کرده است که از تکرار الگوهای پیشین فاصله میگیرد و قبل از اینکه به فیلمی در مورد دنیای موجودات فراانسانی تبدیل شود، پیام ارزشمند ایستادگی و مبارزه در دنیای بهظاهر زیبا ولی بیرحم زندگانی را انتقال میدهد. هوسودا با یک داستانسرایی پراحساس و حرکت در مرز بین سینمای روشنفکری و عامهپسند اثری سرگرمکننده با پیامی متعهدانه و انسانی ساخته است که حس زندگی در آن موج میزند.
It's Such a Beautiful Day
- نویسنده و کارگردان: دان هرتزفلد
- محصول: ۲۰۱۲ _ امریکا _ بیتر فیلمز
- صداپیشگان: دان هرتزفلد، سارا کاشمن
- امتیازها: آی.ام.دی.بی: ۸.۳ _ راتن تومیتوز: ۱۰۰ _ متاکریتیک: ۹۰
دان هرتزفلد که با انیمیشنهای کوتاه مینیمالیستی و فلسفی بهخصوص انیمیشن کوتاه نامزد اسکارش یعنی World of Tomorrow بر سر زبانها افتاد، یک شاهکار قدرندیده هم در کارنامهی هنریاش دارد؛ انیمیشن «امروز روزی زیباست» که در سه بخش و در طول پنج سال به اتمام رسیده است. انیمیشنی ساده که با همین روند ساخت طولانی در بالاترین سطح پختگی و آرامش درونی اما در دنیایی پرآشوب و تلخ شکل گرفته است. داستان پرتلاطم و شگفتانگیز زندگی روزمرهی بیل به همراه نریشن فلسفی و روانشناسانهای که به تحلیل درونیات بیل میپردازد و برخوردهای سادهی اجتماعی تا عادتها و چالشهای فکری او را با مفاهیم گستردهای مثل ترس از ناآگاهیها، مشکلات روحی و جسمی تأثیرگذار بر سنجش ارزش زندگی و تعلقات مجهولی مثل آینده و منشأ وجودی گره میزند.
پشت سادگی ظاهری این انیمیشن پیچیدگی روانشناسانهی عمیقی قرار گرفته که از نگاه سادهی بیل و قرار گرفتن در پرچالشترین افکار فلسفی زندگی بهدنبال معنایی برای پوشاندن تمام عیبهای دنیای زیبای مادی است. اولین انیمیشن بلند دان هرتزفلد ۶۲ دقیقهی درگیرکننده در پرداختن به جزئیات جدیدی از روزمرگیهای یک ذهن منزوی است که شاید کمی تلخ و غمانگیز به نظر برسد اما درنهایت تبدیل به تجربهای منحصربهفرد و فراموشنشدنی برای علاقمندان به سینما خواهد شد.
Frozen
- کارگردان: کریس باک، جنیفر لی
- محصول: ۲۰۱۳ _ امریکا _ والت دیزنی
- صداپیشگان: کریستن بل، ایدینا مِنزل، جاناتان گروف، جاش گد
- امتیازها: آی.ام.دی.بی: ۷.۵ _ راتن تومیتوز: ۹۰ _ متاکریتیک: ۷۵
بزرگترین اثر دیزنی برای تکرار موفق کلیشههای قدیمیِ داستانهای پرنسسمحور اینقدر کمنقص و حسابشده ظاهر شد که با استقبال بینظیر مخاطبان حالا یک برند تأثیرگذار و مدرن در بین انیمیشن های دیزنی محسوب میشود. هرچند فروزن برای شکستن پوستهی تکراری آثار کلاسیک دیزنی هم گامهای مهمی برمیدارد اما همچنان ژن همیشگی آنها را در خود حفظ کرده است. بنابراین مهمترین تفاوت و شاید پختگی «منجمد» توجه زیاد به تعامل بین کاراکترها و تعیین اصول و وظایف تأثیرگذارتر بر عهدهی مجموعهی قهرمانها باشد که همپوشانی خوبی بین قدرتها و ضعفهای یکدیگر دارند. علاوهبراین قدرت انیمیشنسازی استودیو دیزنی و تبلیغ و تأثیرگذاری آن بر سینما است که به مقبولیت جهانی آن کمک میکند و ذائقهی مخاطب را تغییر نمیدهد بلکه آنرا باقدرت بهروزرسانی میکند.
همینطور که عدهای از طنز شکلگرفته در شخصیتهای جانبی مثل اولاف استقبال میکنند یا در سمت دیگر که استقبال از ترکیب آنا و السا پررنگتر است، دیزنی برای جذب مخاطب در ابعادی گسترده تلاش کرده و خب کاملا هم حسابشده به این موضوع وارد شده است. بازیابی دنیای خوشآبورنگ شاهزادهها و پریان از دل داستانی جدید و خلق شخصیتهایی منطبق با سلایق مختلف برای رسیدن به هدف بزرگ دیزنی موفقیتآمیز بوده است، طوری که «فروزن ۲» به فاصلهی شش سال دوباره رکورد پرفروشترین انیمیشن تاریخ را که با قسمت اول کسب کرده بود میشکند. بااینحال این مسئله برای برخی میتواند یادآور این نکته باشد که در توجه به یک محصول، صرف داشتن کیفیت خوب، از توجه به گزینهی پرفروشترین خودداری کنند.
The Wind Rises
- کارگردان: هایائو میازاکی
- محصول: ۲۰۱۳ _ ژاپن _ استودیو جیبلی
- صداپیشگان (ژاپنی/امریکایی): هیدئاکی آنو، میوری تاکیموتو/ جوزف گوردون لویت، امیلی بلانت
- امتیازها: آی.ام.دی.بی: ۷.۸ _ راتن تومیتوز: ۸۸ _ متاکریتیک: ۸۳
هایائو میازاکی در یک دههی گذشته تنها یک انیمیشن را در کارنامهی خود کارگردانی کرده است؛ انیمیشن «باد برمیخیزد» با داشتن تفاوتهای آشکار با سایر شاهکارهای میازاکی و لحن بالغتر خود هرچند در ردههای بالای فهرست بهترین ساختههای میازاکی قرار نمیگیرد اما با قدرت در بین بهترین انیمیشنهای دهه خودنمایی میکند. داستان The Wind Rises برداشتی آزاد از کتاب The Wind Has Risen نوشتهی هور تاتسو، براساس زندگی جیرو هوریکوشی طراح هواپیماهای جنگندهی زیرو در زمان جنگ جهانی دوم است؛ هواپیماهایی که در نبرد پرل هاربر استفاده شد. اولین چیزی که در وصل شدن داستان به یک واقعیت تاریخی انیمیشن میازاکی را تحت تاثیر قرار میدهد تبدیل شدن نگاه ضدجنگ همیشگی آثار میازاکی به یک حس ناسیونالیستی است، چیزی که در دنیاهای داستانی جهانشمول میازاکی حالا به سمتی سیاستزده تمایل پیدا میکند.
نکتهی مهم دیگر محو شدن خیالپردازیهای فانتزی و شگفتانگیز میازاکی از اثرش است که برای دنیای انیمیشن دریغ بزرگی به حساب میآید. بااینحال نمایش طبیعت خشمگین هنوز قدرت تاثیرگذاری در فیلم دارد و محتوای عاشقانهی بزرگسالانهی آن هم درکنار عشق به سازههای پرنده تقابل جالبی ایجاد میکند و در بین لحظههای بهیادماندنی آثار میازاکی قرار میگیرد. باهمهی اینها میازاکی حتی در متفاوتترین انیمیشن خود همچنان با طراحی سنتی به محصولی خیرهکننده و داستانی توأم با حس ناب امید و تحقق به رویاهای زندگی است. به این امید که میازاکی هم مثل قهرمانهای فیلمهایش تا حد توان در مسیر زندگی از این مبارزه دست نکشد.
The Tale of the Princess Kaguya
- کارگردان: ایسائو تاکاهاتا
- محصول: ۲۰۱۳ _ ژاپن _ استودیو جیبلی
- صداپیشگان: آکی آساکورا، کنگو کورا، تاکئو چی، نوبوکو میاموتو/ کلویی گریس مورتس، دارن کریس، جیمز کان، مری استینبورگن
- امتیازها: آی.ام.دی.بی: ۸ _ راتن تومیتوز: ۱۰۰ _ متاکریتیک: ۸۹
پنجمین وآخرین فیلم ایسائو تاکاهاتای فقید در مقام کارگردانی با فاصلهای ۱۴ ساله از ساختهی قبلی او، جزو بهترین آثار استودیو جیبلی و با کمی تأمل خواستنیترین انیمیشن او به شمار میرود. هرچند تاکاهاتا کارگردان کمکاری بود اما هر زمان که دست به ساخت انیمیشنی زد با تجربهای متفاوت و قابلتوجه همراه شد. در زمانیکه ساخت انیمیشن «افسانهی پرنسس کاگویا» با پروژهی «باد برمیخیزد» میازاکی همراه شده بود و بخشی از کارکنان اصلی استودیو درکنار تاکاهاتا نبودند، این کارگردان خوشذوق ژاپنی با ایجاد سبکی مینیمال، داستانی را که بهگفتهی خودش نزدیک به ۵۰ سال در ذهن داشته اما محدودیتهای مالی و فنی ساختش را به تأخیر انداخته بوده است، بالاخره به ثمر نشاند.
داستان در مورد یک افسانهی قدیمی متعلق به قرن دهم ژاپن، در مورد بامبوشکن پیری است که از میان شاخههای بامبو نوزاد دختر عجیبی را پیدا میکند که رشدی سریع دارد و تحولاتی بزرگ در زندگی آنها ایجاد میکند تا به ثروت و خواستگاران زیاد برسند. تاکاهاتا با هوشمندی حس تازه و نوگرایی خاصی به فرم آبرنگی این انیمیشن اضافه کرده است که به دغدغههای نسل جدید و زندگی امروزی جوانها هم نزدیک تر شده باشد. یکی از بهترین سکانسهای فیلم مربوطبه دویدن و فرار کاگویا از زرق و برق و مادیات طمعآور زندگی است که غیر از دیدن چندبارهی این انیمیشن باید آنرا بارها مرور کرد.
Song Of The Sea
- کارگردان: تام مور
- محصول: ۲۰۱۴ _ ایرلند، فرانسه، بلژیک، دانمارک، لوکزامبورگ _ کارتون سالون
- صداپیشگان: دیوید راول، برندن گلیسون، فیونولا فلانگان، لیسا هانیگان، لوسی اوکانل
- امتیازها: آی.ام.دی.بی: ۸.۱ _ راتن تومیتوز: ۹۹ _ متاکریتیک: ۸۵
انیمیشن «آواز دریا» یک داستان اساطیری قدیمی را در کالبدی از تصاویر و قابهای چشمنواز دوبعدی زیبا تزریق کرده است که دیدن آن برای هر طیف سنی جذاب و درگیرکننده است. تام مور، کارگردان ایرلندی این اثر بعد از ساخت انیمیشن «راز کلز» با تجربهی بیشتری دست به ساخت فیلمی یکدست و گیرا بدون القای حسی منفی زده است. بن پسر ده سالهای است که مادرش را هنگام تولد خواهرش از دست داده و به همراه پدر غمگین و خواهرش سیرشه که از زمان تولد حرف نزده زندگی میکند.
سفر بن و سیرشه برای کشف آواز دریا با موانع و مشکلات درونی و بیرونی متعددی همراه میشود؛ ترسها، ضعفها، نیروهای جادویی بازدارندهای در مسیر دشوار پیشروی قهرمانهای کوچک داستان قرار گرفته است که غلبه بر آنها با رشد نفس و اراده ممکن میشود. مفاهیم عمیق داستان و جذابیتهای بصری مینیاتوری انیمیشن در سبک سنتی و نمایش جزئیات زمینه به زیباترین شکل درکنار هم قرار گرفته است. موسیقی هم برای انیمیشنی که از هارمونی نقشها تا هدف پایانی با آن در ارتباط است از نقاط قوت آواز دریا به شمار میرود تا در مجموع این انیمیشن به یکی از بهترین انیمیشنهای دهه تبدیل شود.
Ernest & Célestine
- کارگردانها: استفانی اوبیر، وینسنت پاتار، بنجامین رینر
- محصول: ۲۰۱۴ _ فرانسه، بلژیک، لوکزامبورگ _ لاپارتی پروداکشنز، لس آرماتورز، ملوسین پروداکشنز
- صداپیشگان: لمبرت ویلسون، پائولین برونر/ فارست ویتاکر، مککنزی فوی
- امتیازها: آی.ام.دی.بی: ۷.۹ _ راتن تومیتوز: ۹۷ _ متاکریتیک: ۸۶
انیمیشن «ارنست و سلستین» یکی از دوستداشتنیترین انیمیشنهای این فهرست، ماجرای دوستی غیرمعمول خرسی به نام ارنست و موش جوانی به اسم سلستین است. ارنست خرسی بیخانمان، کمحوصله و گرسنه است که عایدی از اجرای موسیقی خیابانی نمییابد. اما سلستین که در نوانخانهای در شهر فاضلابی زیر شهر خرسها زندگی میکند به داستانهای ترسناکی که در مورد خوی وحشی و دشمنی خرسها میشنود شک دارد. در ادامه مواجههی سلستین کنجکاو و ارنست زمخت در بستری ساده با نگاهی هنرمندانه به یکی از بهترین تقابلهای شخصیتهای غیرمتعارف انیمیشنی تبدیل میشود. ارنست و سلستین برگرفته از کتاب مصور پرمخاطبی به همین نام اثر نویسنده بلژیکی گابریل وینسنت است، اما نسبت به آن صیقلخوردهتر و جذابتر از آب درآمده است.
پیام صلح و دوستی در بین شعارهای سرراست فیلم دلزدگی ایجاد نمیکند و با طراحی نقاشیگونهی دوبعدی خود مثل ورق زدن کتابی که شما را به تخیل واداشته است، دلچسب و بالطافت بهپیش میرود. ارنست و سلستین با سبک طراحی مختصر و مفید زمینهها، معرفی بامزهی شهر محل سکونت قهرمانهایش و نمایش احساسات آنها که در عین سادگی دوستداشتنی و گیراست به موقعیتهای جالب و کمدی شستهرفتهای میرسد که با موسیقی خوشریتمش هر مخاطب خوشذوقی را به وجد میآورد.
When Marnie Was There
- کارگردان: هیروماسا یونبایاشی
- محصول: ۲۰۱۴ _ ژاپن _ استودیو جیبلی
- صداپیشگان: سارا تاکاتسوکی، کاسومی آریمورا، هانا سوگیساکی/ هیلی استاینفلد، کرنان شیپکا، آوا اکرس
- امتیازها: آی.ام.دی.بی: ۷.۷ _ راتن تومیتوز: ۹۱ _ متاکریتیک: ۷۲
«وقتی مارنی آنجا بود» دومین تجربهی کارگردانی هیروماسا یونبایاشی برای استودیو جیبلی بعد از موفقیت «آریتی» است، که این بار هم به ساخت فیلمی قابلتوجه و البته متفاوت برای این استودیوی پیشتاز ژاپنی منجر میشود. درحالیکه نه خبری از اتفاقات و موجودات فانتزی اغلب آثار استودیو است و نه شاهد حضور مستقیم میازاکی وتاکاهاتا در بین اسامی سازندگان هستیم. داستان دربارهی دختر یتیمی به نام آنا است که به خاطر بهبود شرایط روحی و بیماری آسم برای تعطیلات تابستان به یک دهکدهی خوشآبوهوا فرستاده میشود. آنا خیلی زود جذب عمارت مرموزی در میان مرداب میشود و دختری با روحیات متفاوت به اسم مارنی را در آنجا ملاقات میکند.
آخرین انیمیشن استودیو جیبلی در این دهه، خیلی آرام و باحوصله در معرفی و پرداختن به فضای ساده و در عین حال پرجزئیات داستان و محیط پیش میرود و تخیلاتی واقعگرایانه و روندی روانشناسانه را از ارتباط بین آنا و مارنی برای بیان تحولی چشمگیر و باورپذیر به کار میگیرد. یونبایاشی فیلمنامهی این انیمیشن را (بههمراه کیکو نیوا و ماساشی آندو) با اقتباس از رمانی به همین نام اثر خووان رابینسون نوشته است، نتیجهی این انتخاب دقیق به اجرایی تحسینبرانگیز ختم شده است که به زیبایی مرز بین واقعیت و خیال و زمان و مکان را در روایت دلنشین خود حل میکند. انیمیشن مارنی در سالهای بعدیِ بدون دیدن اثری از استودیو جیبلی میتواند مرهمی برای طرفداران افسردهی آنها هم باشد، با همین نگاه ترانهی زیبای تیتراژ پایانی این انیمیشن هم به این واقعیت غمانگیز فرامتنی متصل میشود و حالا همه چیز با همین آرامش به پایانی موقت و تأثیرگذار رسیده است.
The LEGO Movie
- کارگردانها: فیل لرد، کریستوفر میلر
- محصول: ۲۰۱۴ _ امریکا _ برادران وارنر
- صداپیشگان: کریس پرت، ویل فرل، الیزابت بنکس، لیام نیسون، مورگان فریمن، جونا هیل، کوبی اسمالدرز، ویل آرنت
- امتیازها: آی.ام.دی.بی: ۷.۸ _ راتن تومیتوز: ۹۶ _ متاکریتیک: ۸۳
القای یک هیجان بامزه از دل یک دنیای لگویی اولین چیزی است که «فیلم لگو» به خوبی آنرا اجرا کرده است. در دنیای بند بند و البته انعطافپذیر لگوها همه چیز امکان تخریب و دوباره ساختن را دارد، درحالیکه این وسط تجربههای جدید و ایدههای بیانتهای ذهن سازنده توانسته است به خلق شکلها و موقعیتهای جدیدی منجر شود. این ویژگی اصلیترین نکتهای است که انیمیشن شرکت برادران وارنر با ایجاد موقعیتهای آشنا و بههم ریختن اجزای آن و سرهم کردن مجددشان به ایجاد منطق محکمی در طول لحظههای کمدی و جدی داستان برسد.
از نظر بصری این باز و بسته شدن بندهای لگویی از ماهیت دنیای اسباببازیشکل آن فاصله نمیگیرد و حتی خود این ماهیت اسباببازی بودن لگوها را هم به شکلی هوشمندانه در قالب اصلی فیلم جای میدهد و صحنهی شلوغ و پرآشوب آنرا از دید یک نگاه بالادست تحلیل میکند. فیلم لگو با معرفی سرخوشانهی قهرمانی ناخواسته و با کنار هم چیدن لگوییِ ابرقهرمانهای سینمایی و استفادهی خلاقانه از بستر خشک و در عین حال انعطافپذیر خود در نمایش لحظههای خندهدار، احساسی و پرعمق با قدرت و بیمحابا بهپیش میرود و به نقطهی تأثیرگذاری در داستان و نوع روایت خود میرسد. این شروع اینقدر عالی است که دنبالههای لگویی بعدی هم روی موج آن سوار میشوند، از بین آنها انیمیشن The Lego Batman Movie توانست به سطح غیرمنتظره و مطلوبی برسد، اما «فیلم لگو نینجا» و «فیلم لگو ۲» بیشتر در حد دنبالههایی سرگرمکننده باقی ماندند.
Shaun the Sheep Movie
- کارگردان: مارک برتون، ریچارد استارزک
- محصول: ۲۰۱۵ _ انگلیس _ استودیو آردمن
- صداپیشگان: جاستین فلچر، جان اسپارکس، امید جلیلی، کیت هاربر
- امتیازها: آی.ام.دی.بی: ۷.۳ _ راتن تومیتوز: ۹۹ _ متاکریتیک: ۸۱
بعد از حضور متفاوت و البته پرجذابیت یک گله گوسفند میان ماجراجویی والاس و گرومیت در انیمیشن برندهی اسکار A Close Shave محصول ۱۹۹۵ استودیو آردمن و در ادامهی حضور آنها در سریال موفق «شاون گوسفند»، نوبت به ساخت فیلمی مفصلتر از تعامل ویژهی گوسفندها با سگ مزرعه و مزرعهدار ساده و بیخبر از همهجا رسید. اینبار خرابکاری گوسفندها منجر به دوری مزرعهدار و تلاش آنها برای بازگردانش میشود، اما حضور در شهر و عملیات بازگشت از چیزی که انتظار میرود پیچیدهتر میشود تا شاهد خلق موقعیتهایی خندهدار و بی نظیر در دل یک استاپ موشن خوشریتم باشیم.
کمدی پرشیطنت و ماجراجویی خلاقانهی شخصیتهای این مجموعه حالا در بهترین فرم خود اجرا شده است و لحظهلحظهی اتفاقات پرتعداد و جالبتوجه آن به شکل ساده ولی پرهیجان به پیش میرود. مهمترین ویژگی این فیلم این است که بدون دیالوگ معلومی با اتکا به هوش روایتپرداز گیرای انیمیشنی آن میتوان از دل اتفاقی ساده به مجموعهای از واکنشها و حوادث سلسهوار بدون ایجاد حس خستگی دست یافت و حتی اگر حرف بزرگی از دل مفاهیم آن بیرون نیاید هم از ذات بهشدت سرگرمکننده و ارجاعات خندهدار سینمایی آن لذت برد. برای همین بعد از چهار سال با فیلم دیگری از این مجموعه به اسم A Shaun the Sheep Movie: Farmageddon بهسادگی همراه میشویم و باز هم با حس مثبت رفاقت نهفته در فیلم شریک میشویم.
April and the extraordinary world
- کارگردانها: کریستین دزمرز، فرانک اکینیجی
- محصول: ۲۰۱۵ _ فرانسه _ آرته
- صداپیشگان: ماریون کوتیار، فیلیپه کاتینه، ژان روشفور
- امتیازها: آی.ام.دی.بی: ۷.۳ _ راتن تومیتوز: ۹۶ _ متاکریتیک: ۸۵
انیمیشن «آوریل و جهان فوقالعاده» از جمله فیلمهایی است که برای همراهی با فضای آن کمی حوصله لازم است تا ناگهان به داخل ماجراجویی بینظیرش پرتاب شویم. چه نوع طراحی کاراکترها، چه محیط بیروح و خاکستری صنعتی و عاری از طراوت و البته نمادین پاریس در سال ۱۹۱۴، مقدمهی هیجانانگیزی برای ادامه دادن فیلم بهحساب نمیآید اما وقتی دختر قهرمان داستان (با صدای ماریون کوتیار) به همراه گربهی سخنگویش برای پیدا کردن پدر و مادر گمشدهاش و کشف راز ناپدید شدن دانشمندان دنیا وارد یک ماجراجویی علمی-تخیلی پرحادثه میشود، به یک بستر آشنای داستانی و جزئیات حسابشدهای در ماجرا میرسیم که حالا باید از دیدن آنها و کنار هم قرار گرفتنشان که مدام در حال اوج گرفتن است لذت برد.
انیمیشن آوریل و جهان فوقالعاده اقتباسی از یک رمان مصور اثر هنرمند فرانسوی Jacques Tardi است که با تأثیرپذیری از دغدغههای آثار هایائو میازاکی و ارجاعات جالبتوجه به آثاری مثل «قلعهی متحرک هاول» و «قلعهای در آسمان» غافلگیریها و نکات هوشمندانهی جذابی را در سراسر فیلم قرار داده است که با پیچیده شدن در لایهی طناز آن به تجربهای ارزشمند و قابلاحترام تبدیل میشود.
Inside Out
- نویسندهو کارگردان: پیت داکتر
- محصول: ۲۰۱۵ _ امریکا _ پیکسار
- صداپیشگان: ایمی پولر، فیلیس اسمیت، ریچارد کیند، لوییس بلک، بیل هیدر، میندی کالینگ، کیتلین دیاز
- امتیازها: آی.ام.دی.بی: ۸.۲ _ راتن تومیتوز: ۹۸ _ متاکریتیک: ۹۴
پیکسار با انیمیشنی که داستانش در ذهن یک دختربچهی یازده ساله میگذرد، با خلق یک شاهکار احساسبرانگیز توأم با مفاهیم عمیق و درسهای بزرگ روانشناسی، به رابطهی مهم میان احساس و منطق میپردازد. انیمیشن «پشت و رو» (/درون و بیرون) در دنیایی رنگارنگ و بامزه به کندوکاو در احساسات ذهنی انسان میپردازد و با ظرافت نوآورانه و بینظیری نقش احساسات درونی را در بروز واکنشهای فردی به نمایش درمیآورد و این اصل که غم، ترس، خشم و انزجار به اندازهی شادی در شکلگیری شخصیت هر فردی مهم و تأثیرگذارند را به بهترین نحو بیان میکند.
تمام حسهای جانگرفتهی رایلی در دنیای تخیلی و فانتزی ذهن او در قالب کاراکترهایی در تلاش هستند تا او را به سلامت از یک چالش نوجوانی که در اثر ورود به محل سکونت جدید شکل گرفته عبور دهند اما در این راه خاطرات گذشته، عادتها و ارتباطات شکل گرفته در اعماق ذهن رایلی مسیر پرچالشی را رقم میزنند. هرچند کودکان هم برای ارتباط با بخشهای خوشرنگ و لعاب Inside Out مشکلی ندارند اما اینکه با دیدن یک انیمیشن بدانیم چرا شخصیت ما فقط در گرو یک حس خاص شکل نگرفته است، چیزی است که سنین بزرگتر را بیشتر به وجد خواهد آورد. بدون شک پیت داکتر با دوازدهمین انیمیشن پیکسار یکی از فلسفیترین و هوشمندانهترین انیمیشنهای خانوادگی تاریخ را به ثبت رسانده است.
Kubo and the Two Strings
- کارگردان: تراویس نایت
- محصول: ۲۰۱۶ _ امریکا _ استودیو لایکا
- صداپیشگان: آرت پارکینسون، شارلیز ترون، متیو مککاناهی
- امتیازها: آی.ام.دی.بی: ۷.۸ _ راتن تومیتوز: ۹۷ _ متاکریتیک: ۸۴
بعد از شروع فوقالعادهی استودیو لایکا با «کورالاین» در سال ۲۰۰۹، این استودیوی خلاق در طول یک دههی بعدی چهار انیمیشن استاپ-موشن دیگر با فاصلههای دو یا سه ساله ساخته است که از این بین انیمیشن «کوبو و دو تار» را باید نقطهی امیدوارکنندهی فعالیت لایکا و تلاشی مثبت برای ادامهی حیات این سبک انیمیشنسازی دانست. کوبو و دو تار داستان سیر و سلوک ماجراجویانهی پسربچهای است که با دو همراه افسانهای خود برای کنار زدن یک جریان تاریک در پشت آرامش رودِ زندگی تلاش میکند.
یک حماسهسرایی جذاب که استفادهی درستی از ظرفیتهای موجود در داستان و شخصیتهای اصلی آن شده است و با کمک استوریبورد دقیق و پرجزئیات سازندگان به سطح کیفی کمنقصی دست پیدا کرده است. حتی زوج شارلیز ترون و متیو مککاناهی در صداپیشگی نقشهای اصلی انیمیشن به سطحی بالاتر از جذابیت حضور دو بازیگر هالیوودی دست پیدا کردهاند. کوبو و دوتار که با ثبت بیش ۱۴۵ هزار عکس جان گرفته است، با الهام از سینمای آکیرا کوروساوا و هایائو میازاکی، روحی را به بافت خود تزریق کرده است که لمس تمام لحظههای واقعی و فانتزی خود را در ناخودآگاه تخیل بیننده با ظرافت امکانپذیر میسازد.
The Red Turtle
- کارگردان: مایکل دودوک دی ویت
- محصول: ۲۰۱۶ _ فرانسه، ژاپن
- صداپیشگان: امانوئل گاریجو، باربارا برتا
- امتیازها: آی.ام.دی.بی: ۷.۵ _ راتن تومیتوز: ۹۳ _ متاکریتیک: ۸۶
مایکل دودوک دی ویت که با انیمیشن کوتاه «پدر و دختر» دست به یک رویاپردازی فراموشنشدنی زده بود بعد از ۱۶ سال با همکاری استودیو جیبلی و ساخت «لاکپشت قرمز» فیلمی شاعرانه درمورد رسیدن به عشقی بیآلایش را به نمایش میگذارد. دودوک از دل سادگی داستان گیر افتادن مردی طوفانزده در یک جزیرهی متروک، لحظاتی جادویی و درگیرکننده خلق کرده است که با نماهای محسورکننده و هنرمندانهاش بدون رد و بدل شدن دیالوگی ذهن مخاطب را به اصل ذات طبیعت پیوند میزند.
لاکپشت قرمز همچون یک شعر بدیع از تصویر زندگی بشر دربرابر عظمت هستی و موجودیت ناچیزش دربرابر آن است. همانطور که در طول ۸۰ دقیقه زمان این انیمیشن محو تماشای زیبایی روایت کلیگوی داستان هستیم و ناگهان میبینیم گرفتار موج بزرگی از تفکرات عمیق شدهایم که ما را به سمت یک جهانشناسی خالص برده است. عرفان نمایش داده شده در این فیلم رهایی از یک مکان را جستوجو نمیکند بلکه به رهایی تفکر و خرد میپردازد و حتی برای فلسفهبافی هم برای قدرتتفکر مخاطب خود احترام قائل میشود. حاصل ترکیب دودوک، ایسائو تاکاهاتا و توشیو سوزوکی چیزی در حد یک شاهکار کمادعا است.
A Silent Voice
- کارگردان: نائوکو یامادا
- محصول: ۲۰۱۶ _ ژاپن _ کیوتو انیمیشن
- صداپیشگان: میو ایرینو، سایوری هایامی، آئویی یوکی
- امتیازها: آی.ام.دی.بی: ۸.۲ _ راتن تومیتوز: ۹۴ _ متاکریتیک: ۷۸
انیمهی سینمایی «صدای خاموش» (یا The Shape of Voice / شکل صدا) به کارگردانی نائوکو یامادا و فیلمنامهی نوشتهی ریکو یوشیدا براساس مانگایی به همین نام اثر یوشیتوکی اویما است. هر سه سازندهی اصلی این انیمه خانم هستند و با این وجود درام عاشقانهی این فیلم به سطحی متفاوت و ارزشمند دست پیدا کرده است که حتی کسانی که به سبک رومنس علاقهای ندارند را هم جذب لحظات حساس و دوستداشتنی خود میکند.
بعد از انتقال یک دختر ناشنوای دبستانی به اسم شوکو نیشیمیا به مدرسهی جدید، یکی از همکلاسیهای او به اسم شویا یوشیدا اقدام به اذیت کردن وقت و بیوقت او میکند. خوشقلبی ذاتی شوکو در حالیکه سعی در دوست شدن با شویا دارد و اشتباه بچهگانهی شویا که درک درستی از موقعیت ندارد، باعث عواقب دنبالهداری میشود که تا سالها از بین نمیرود و جبران آنرا سخت میکند. داستان تأثیرگذار مانگا به اقتباسی قدرتمند در انیمه ختم شده است، موقعیتهای استثنایی و لحظات دوستداشتنی خاص آن هم به یکی از فراموشنشدنیترین تجربههای این مدیوم تبدیل میشود. صدای خاموش یکی از بهترین آثار ساخته شده برای فریاد زدن عشق و دوستی است هرچند که صدای آن از شکلی متفاوت ادا شده باشد.
Zootopia
- کارگردانها: بایرون هاوارد، ریچ مور
- محصول: ۲۰۱۶ _ امریکا _ والت دیزنی
- صداپیشگان: جنیفر گودوین، جیسون بیتمن، ادریس البا، جنی سلیت، شکیرا
- امتیازها: آی.ام.دی.بی: ۸ _ راتن تومیتوز: ۹۸ _ متاکریتیک: ۷۸
دیزنی با ساخت انیمیشن «زوتوپیا» بالاخره به اثری در سطح استانداردهای بهترین انیمیشنهای پیکسار رسیده است. زوتوپیا بهعنوان انیمیشنی با محوریت شهر حیوانات متمدن و انساننما و خلق شخصیتهایی با دغدغههای مدرن و قرار دادن آنها در موقعیتهای آشنا و چالشهای ملموس، طعنهی بزرگی به تلاش انسان برای رسیدن به اصول و قواعد یکپارچهی بشری است. اما زوتوپیا در طول داستان تلاش میکند اجازهی پیشداوری را از مخاطب بگیرد، بهعنوان مثال با معرفی خرگوشی که در یک جامعهی درندهخو سعی در پیشرفتی نامتعارف دارد در این مسیر قدمهای حسابشدهای برمیدارد.
هرچند بهترین بخشهای این انیمیشن برندهی اسکار را باید در طنز ظریف و کمدی خندهدار و بینقص آن دانست که بهشدت جذاب و سرگرمکننده از آب درآمدهاند، اما بحث مربوطبه تفاوتهای نژادی و تبعیضهای گریبانگیر جوامع مختلف و رسیدن به صلحی پایدار و تعاملی که منجر به پیشرفت اخلاقی جامعه شود هم بهعنوان نقطهی قوت انیمیشنی با طیف گستردهی مخاطب، از نکات ارزشمندی است که انیمیشن Zootopia در بیان کردن آن موفق عمل کرده است. زوتوپیا بهعنوان نمایندهی رسانهای که برای تأثیری کوچک با هدفی بزرگ در کاهش معضلات نسلهای بعد عمل میکند قدمی ارزشمند به حساب میآید.
Your Name (Kimi No Na Wa.)
- نویسنده و کارگردان: ماکوتو شینکای
- محصول: ۲۰۱۶ _ ژاپن _ کومیکس وِیو فیلمز
- صداپیشگان: ریونوسکه کامیکی، مونه کامیشیرایشی
- امتیازها: آی.ام.دی.بی: ۸.۴ _ راتن تومیتوز: ۹۸ _ متاکریتیک: ۷۹
داستان عشقهای بیآلایش و فاصلهدار آثار ماکوتو شینکای با انیمهی «نام تو» به اوج رسیده و حالا مجالی برای بیان تخیلات فانتزیتر این کارگردان خوشذوق در میان اصلیترین المانهای تکرارشوندهی فیلمهایش هم فراهم شده است. شینکای در Your Name به بهترین و غمانگیزترین لحظات ساختههای قبلی خود رجوع و شاهکاری ماندگار را خلق میکند. اگر درکنار شخصیتپردازی دقیقش پیوندی ماورایی را شکل میدهد، ترس از جدایی را با عوامل و حوادث طبیعی القا میکند. اگر فاصلههای زمانی و مکانی را بین قهرمانهایش قرار میدهد، کشف مرز باریک ارتباط دوباره و بازگشت خاطرات فراموششدهی حاصل از آن فاصلهها را هم به زیبایی تمام به اجرا درمیآورد.
درکنار این مفاهیم، با لذت بردن از تکنیک دیجیتال بدیع، چشمنواز و واقعگرایانهی شینکای با حفظ ذات کلاسیک انیمیشنهای ژاپنی بهراحتی غرق در دنیای شگفتانگیز نام تو میشویم. ترکیب همگن شینکای از مدلهای سینمایی دلخواهاش در لایههای فلسفی و شاعرانهی داستانسرایی معرکهاش، جهانبینی جذابی از پیدا کردن ریسمان قرمز سرنوشت و به یاد آوردن لحظات پرشوری که از به زبان آوردن یک اسم دوباره جریان پیدا میکنند را برای مخاطب خلق میکند، تا طعم متفاوت و دلنشینی از یک روایت سینمایی پرفروغ را به یادگار بگذارد.
Coco
- کارگردان: لی آنکریچ
- محصول: ۲۰۱۷ _ امریکا _ پیکسار
- صداپیشگان: آنتونی گونزالز، گائل گارسیا برنال، بنجامین برت
- امتیازها: آی.ام.دی.بی: ۸.۴ _ راتن تومیتوز: ۹۷ _ متاکریتیک: ۸۱
با نگاهی گذرا متوجه میشویم که استودیوی پیکسار در دههی گذشته بیشتر از اینکه به ساخت انیمیشنهای اورجینال بپردازد مشغول دنبالهسازی بوده و در این راه از نظر کمی و کیفی در ساخت دنبالههای خود موفقتر عمل کرده است. انیمیشن «کوکو» در بین آثار غیردنبالهای پیکسار (همانند تنها اثر میازاکی در این دهه) جزو بهترینهای سازندگان خود نیست اما همزمان در بین سایر آثار انیمیشن دنیا خودنمایی میکند. کوکو در زمینهی القای پیامهای مربوطبه ارزش جایگاه خانواده و اجتناب از باورهای غلط، روند پرشور و نشاطی دارد اما با داستانی نسبتا تکراری در این عرصه جولان میدهد و از ثبت بهترین لحظات پیکسار در اوج غافل است.
بااینحال استفاده از فضای مربوطبه یکی از رسوم اعتقادی فرهنگ مکزیک، در روزگاری که در دنیای سیاست نگاه متفاوتی به این پیوند وجود دارد، به توفیق قابل اتکایی برای هر دو طرف تبدیل میشود. چه چیزی بهتر از اینکه طنین یک انیمیشن خوشساخت بتواند به تأثیری فرامتنی در دنیای واقعی برسد، حتی اگر بهیادماندنیترین قسمت آن همین پیامهای زیبا باشد که بخشی از قواعد پیکسار را در سطح نسبتا قابلقبولی رعایت میکند.
Isle of Dogs
- نویسنده و کارگردان: وس اندرسون
- محصول: ۲۰۱۸ _ امریکا _ استودیو بابلسبرگ
- صداپیشگان: برایان کرانستون، ادوارد نورتون، اسکارلت جوهانسون، باب بالابان، بیل مری، کورتنی بی.ونس
- امتیازها: آی.ام.دی.بی: ۷.۹ _ راتن تومیتوز: ۹۰ _ متاکریتیک: ۸۲
تطابق سینمای وس اندرسون با سبک منحصربهفرد و جذاب استاپ-موشن بهخصوص بعد از اینکه با انیمیشن دیدنی «آقای فاکس شگفتانگیز» به اثبات رسید، حالا به یک امتیاز ویژه برای حیات این سبک انیمیشنی روبهافول تبدیل شده است. «جزیرهی سگها» فرصت مجددی برای لذت بردن توأمان از سینمای ناب اندرسون و قابلیتهای کشف نشده و مهجور استاپ موشن است. علاوهبر این استفاده از شهری خیالی و دیستوریایی در آیندهای نزدیک در ژاپن که به سیستم طایفهای دوران کهن آن شباهت دارد تنها یکی از تناقضهای دیوانهوار و خلاق این فیلم بهشمار میرود.
بازی ظریف اندرسون با نمادهای اجتماعی و سینمایی ژاپن و ترکیب کردن آنها با خلق و خوی غیرعادی اما صریح و درگیرکنندهی سینمایش باز هم در آشنازدایی و آفرینش یک دنیای بکر و موازی با واقعیت به موفقیت رسیده است. سگهایی که با عوامفریبی به جزیرهای زبالهمحوری تبعید شدهاند و با حضور یک ذهن جستجوگر و برخورد چند طیف از سگ ها قرار است از داخل تودهی گردوغبار پنبهایشکلِ زدوخوردشان وسط جزیرهی زباله، به متن اشعار هایکو در مدح الهامبخشی شکوفههای گیلاس در رسانهها بپرند. بدون شک جزیرهی سگها از خصوصیاتی برخوردار است که سالها توان مقابله با گذر زمان و رنج کهنگی را دارد.
Mirai
- نویسنده و کارگردان: مامورو هوسودا
- محصول: ۲۰۱۸ _ ژاپن _ استودیو چیزو
- صداپیشگان: موکا کامیشیرایشی، هارو کوروکی، گن هوشینو، کومیکو آسو، میتسو یوشیهارا
- امتیازها: آی.ام.دی.بی: ۷ _ راتن تومیتوز: ۹۱ _ متاکریتیک: ۸۱
مامورو هوسودا بعد از ساخت انیمه The Boy and the Beast (پسربچه و دیو) در سال ۲۰۱۲ هرچند انیمهی خوشساخت دیگری را پایهگذاری کرد اما به خاطر استفاده از ایدههای شبیه به Spirited Away و کاستیهایی که نتوانست آنرا به حد اعلای سینمای هوسودا برساند، بیشتر از قبل در سایهی جایگاه دستنیافتنی میازاکی قرار گرفت. هوسودا که به نظر میرسد چندان از این موضوع راضی نیست با ساخت «آینده» قدمی رو به جلو و به طرز جالبی شبیه به این تقابل برای اثبات خود برداشته است. میرای با ظرافت خاصی به جایگاه حساس پسربچهای به اسم کان در محیط خانه و خانواده بعد از وارد شدن نوزاد دختر به جمع آنها و حسادت کودکانهاش به خاطر ورود عنصری ناشناخته به دنیای جادویی او میپردازد.
میرای یک برش بامزه از روحیات ساده و تخیلات فانتزی بچهها در مسیر رشد و درک مفاهیم اجتماعی باارزشی است که توجه به آن در شکلگیری شخصیت اصلی افراد مختلف میتواند برای بچهها و والدین تأثیرگذار و آموزنده باشد. از این حیث موضوع و سبک بیان فیلم تحسینبرانگیز است و با ورود به دریچهی زمانهای مختلف زندگی از موضوع به ظاهر کلیشهای خود، استعارهای بامعنی و متمایز از شکلگیری هویت خانوادگی هر انسان است، هرچند این درخت میتوانست ریشههای عمیقتر و شاخ و برگ بیشتری پیدا کند.
Incredibles 2
- نویسنده و کارگردان: برد بِرد
- محصول: ۲۰۱۸ _ امریکا _ پیکسار
- صداپیشگان: کریگ تی.نلسون، هالی هانتر، سارا وول، ساموئل ال.جکسون، کاترین کینر، باب ادنکیرک، الی فکیل، هاکلبری میلنر، سوفیا بوش
- امتیازها: آی.ام.دی.بی: ۷.۶ _ راتن تومیتوز: ۹۴ _ متاکریتیک: ۸۰
درست ۱۴ سال بعد از ساخت قسمت اول Incredibles پیکسار اقدام به ساخت دنبالهای برای آن کرد و داستان را دقیقا از پایان قسمت اول ادامه داد، بااینحال نه خانوادهی پار به فراموشی سپرده شده و نه اسیر کهنگی ناشی از گذر زمان شده، آنهم در دورهای که ژانر ابرقهرمانی به اوج شکوفایی و استقبال مخاطب رسیده است. داستانی که برد بِرد در طول این سالها برای این قسمت آماده کرده است با ممنوعیت فعالیت ابرقهرمانی شروع میشود و با یک جابهجایی زیرکانه بین جایگاه پدر و مادر خانواده به شکل تازهای از روابط میان این ابرقهرمانهای دوستداشتنی دست پیدا میکند تا چالش جدیدی را هم به مفهوم خانوادگی فیلم تزریق کرده باشد.
همچنین ورود یک آنتاگونیست با فلسفهی وجودی قابلتوجه، سطح متفاوتی به ماجرا میبخشد. دنبالهی ابرقهرمانی پیکسار در این بخش به یک تیغ انتقادی جالب توجه علیه رسانههایی که به مسئلهی ابرقهرمانی میپردازند تبدیل میشود، هرچند در ادامه به خاطر ذات اصلی خود باز هم تاحدودی به کلیشهها متصل میشود. اما این ترکیب جذاب، استفاده از پتانسیلهای داستانی (هرچند قابل پیشبینی و نهچندان شگفتانگیز) و جهش دیدنی جکجک دومین قسمت این دنبالهی محبوب را به یکی از بهترین انیمیشنهای پیکسار در این دهه تبدیل میکند. با این تفاسیر میتوان گفت که «شگفتانگیزان ۲» بعد از مجموعه فیلمهای داستان اسباب بازی جزو بهترین دنبالهسازیهای پیکسار به حساب میآید.
Spider-Man: Into the Spider-Verse
- کارگردانها: باب پرسیچتی، پیتر رمزی، رودنی روثمن
- محصول: ۲۰۱۸ _ امریکا _ کلمبیا پیکچرز، سونی پیکچرز
- صداپیشگان: شمیک مور، لیو شرایبر، ماهرشالا علی، برایان تایری هنری، هیلی استاینفاد، نیکلاس کیج، جیک جانسون، لیلی تاملین
- امتیازها: آی.ام.دی.بی: ۸.۴ _ راتن تومیتوز: ۹۷ _ متاکریتیک: ۸۷
اینکه در فیلمی یکپارچه به تجمع چند مدل مختلف از یک شخصیت کامیک بوکی بپردازیم، همزمان از داشتن یک قهرمان اصلی دور نشویم و با وفاداری به کتابهای مصور مربوطبه آن روایت درست و کمنقصی را بیان کنیم، بزرگترین ویژگی انیمیشن «اسپایدرمن: به درون دنیای عنکبوتی» محسوب میشود. درحالیکه دوران پیتر پارکر به سر رسیده است، باز شدن یک پورتال بین دنیاهای موازی باعث جمع شدن عنکبوتیهای شش دنیای متفاوت درکنار هم میشود که همکاری هیجانانگیزی را برای حل این مشکل به ثبت میرسانند.
کنار هم قرار گرفتن سبک و سیاق متفاوت هر کدام از این شخصیتها درست مثل سبک گرافیکی بدیع و ترکیبی این انیمیشن وجه تمایز جذابی در طول نمایش بهیادماندنی آن ثبت میکند. انیمیشن برندهی اسکار اسپایدرمن ضمن رعایت اصول داستانی و ریشههای کلاسیک داستان خود به شکل غیرمنتظرهای تازه و حماسی است و به شکل موفقیتآمیزی از افتادن در دام تکرار فرار میکند، هرچند معرفی شخصیتهای منفی را تا حد زیادی به کمیکها واگذار میکند، اما لحظات احساسی و سرگرمکنندهای را برای دوستداران کمیکهای ابرقهرمانی و حتی کسانی که تمایل چندانی به آن ندارند رقم میزند.
Klaus
- نویسنده و کارگردان: سرجیو پابلوس
- محصول: ۲۰۱۹ _ اسپانیا _ سرجیو پابلوس انیمیشن
- صداپیشگان: جیسون شوارتزمن، جی. کی. سیمونز، رشیدا جونز، جون کیوسک، ویل ساسو، نورم مکدانلد
- امتیازها: آی.ام.دی.بی: ۸.۲ _ راتن تومیتوز: ۹۴ _ متاکریتیک: ۶۵
اولین انیمیشن سینمایی اورجینال انحصاری نتفلیکس و اولین تجربهی کارگردانی سرجیو پابلوس تبدیل به موفقیتی همهجانبه شده است. انیمیشن «کلاوس» همان کاری را که با احیای سبک دوبعدی انیمیشنهای کلاسیک ازطریق اضافه کردن بافتی شبیه به تولیدات کامپیوتری انجام داده است را برای داستان قدیمی شکلگیری بابانوئل هم انجام داده است. کلاوس علاوهبر اینکه به بستر یک داستان کریسمسی وارد میشود، به مفاهیم و پیامهای ارزشمند و بزرگتری میپردازد که در بافت داستانی ساده و پرجنبوجوش آن کاملا درگیرکننده و بهیادماندنی شده است.
اینکه شکلگیری بابانوئل ازطریق روایتی تا این حد منطقی نمایش داده شود و همزمان در اصل ماجرا به بیان معضلات قابل لمس اجتماعی بپردازد مهمترین وجه تمایز و برتری سرگذشت جسپر و کلاوس در دهکدهی اسمیرنزبرگ و رشد اخلاقی جادویی و تحسینبرانگیز موجود در آن است. این انیمیشن اسپانیایی با گرافیک منحصربهفرد، طنز حسابشده، کاراکترهای دوستداشتنی و ریتم سرحال خود با اضافه کردن صحنههایی احساسی، بامعنی و تأثیرگذار در پایان این دهه امیدواریهای زیادی را برای ادامهی راهی که سازندگانش آغاز کردهاند ایجاد میکند.
I Lost My Body
- کارگردان: ژرمی کلاپین
- محصول: ۲۰۱۹ _ فرانسه _ زیلام انیمیشن
- صداپیشگان: حکیم فارس، ویکتور دو بوآ، پاتریک دسومسائو
- امتیازها: آی.ام.دی.بی: ۷.۶ _ راتن تومیتوز: ۹۶ _ متاکریتیک: ۸۰
انیمیشن بزرگسالانهی «بدنم را از دست دادم» از دل یک روایت عاشقانه، ایدهی سوررئال مبارزهی بین یک دست قطع شده که برای بازگشت به اصل خود تلاش میکند و مگس مزاحمی که مثل سرنوشت قهرمان ما را بازی میدهد به یکی از متفاوتترین و درگیرکنندهترین آثار سینمایی تبدیل میشود. یادآوری گذشتهی نوفل از دید دست راستی که همان خصوصیات اخلاقی بدن خود را دارد و بعد از یک اتفاق تلخِ دیگر در زندگی آسیبدیدهی نوفل برای حل معمای سرنوشت و چیره شدن بر آن تلاش میکند، درنهایت به اوجی بلند میرسد.
اما مفاهیم فلسفی و فراعقلی این انیمیشن فرانسوی با آن موسیقی مسخکننده، در شرایطی که میتوانست به پوچی و افسردهحالی ناشی از تلخی اتفاقاتش دچار شود با یک پرش بلند و بازخوانی صدای ضبط شده روی یک نوار کاست درنهایت فریاد موفقیت و کامیابی سر میدهد. بااینحال I Lost My Body داستان واقعگرایانه و ملموسی از آدمهای آشنای دنیای اطراف ما است که در تخیل شگفتانگیز روایت پخته و گیرای خود، یک چالش تفکربرانگیز را در بازی سرنوشت با سفری سمبلیک و بازگشتی نمادین به نمایش میگذارد.
جمعبندی
با نگاهی به آثار برگزیدهی این فهرست میبینیم که استودیو جیبلی با چهار انیمیشن مختلف از بین پنج انیمیشنی که طی چهار سال ابتدایی دهه ساخته است بهترین عملکرد را دارد، بعد از آن پیکسار با چهار و دیزنی با سه انیمیشن مختلف در ردههای بعدی قرار دارند. مامورو هوسودا، هیروماسا یونبایاشی، لی آنکریچ و ریچ مور هم کارگردانهایی هستند که با دو اثر متفاوت در این جمع حضور دارند.
از بین انیمیشنهای برندهی اسکار در این دهه؛ Brave محصول ۲۰۱۲ پیکسار و Big Hero 6 محصول ۲۰۱۴ والت دیزنی در فهرست ۳۰ انیمیشن برتر دهه حضور ندارند. «شجاع» با فضای تکرارزده و داستان کمعمقش برعکس رنگ موهای قهرمانش خیلی زود به انیمیشنی فراموششده در بین آثار پیکسار تبدیل شد و «۶ قهرمان بزرگ» هم نتوانست از زیر سایهی ایدهبرداری والتدیزنی از روی «چگونه اژدهایتان را تربیت کنید» خارج شود، هرچند که در کمال تعجب جایزهی اسکار را از قسمت دوم آن قاپید. هر سه انیمیشن سال ۲۰۱۰ که در این فهرست حضور دارند دقیقا نامزدهای اسکار بودند، این مسئله تقریبا برای نامزدهای آثار سال ۲۰۱۸ هم تکرار شده است (با احتساب قسمت دوم رالف خرابکار). اما تعداد ۹ انیمیشن در این فهرست تجربهی نامزدی اسکار را نداشتهاند که هشت موردشان آثار غیرهالیوودی هستند که در این بین ژاپن با هفت اثر بیشترین کمتوجهی را شاهد بوده است بهخصوص در مورد Your Name که با تعجب در بین نامزدهای نهایی اسکار جایی نداشت.
کمترین فراوانی این فهرست با یک مورد مربوطبه سال ۲۰۱۱ (رنگو) و سال ۲۰۱۷ (کوکو) است. اما بیشترین فراوانی مربوطبه سال ۲۰۱۶ با پنج انیمیشن است که فقط سه موردشان نامزد اسکار هستند، هرچند از بین نامزدهای اسکار این سال My Life as a Zucchini و Moana هم آثار شایسته و با کیفیتی هستند (بهخصوص اولی) اما ابتدا دربرابر دو اثر ژاپنی باکیفیت این سال و بعد سایر اسمهای این فهرست از شانس کمتری برخوردار بودند. همچنین انیمیشنهایی مثل Loving Vincent محصول ۲۰۱۷، The Secret of Kells محصول ۲۰۱۰، Winnie the Pooh محصول ۲۰۱۱ و Frankenweenie محصول ۲۰۱۲ (اثر تیم برتون) هم با اختلاف کمی از فهرست کنار رفتند. درخشش ماکوتو شینکای با انیمهی سینمایی «نام تو» اینقدر تکامل یافته به نظر میرسید که آثار خوب دیگرش در این دهه مثل Children Who Chase Lost Voices محصول ۲۰۱۱ و The Garden of Words محصول ۲۰۱۳ کمتر مجال خودنمایی پیدا کردند، بااینحال دیدن سایر ساختههای دیدنی این کارگردان کاربلد همچنان جزو پیشنهادهای بعدی قرار میگیرد. در ادامه آثار خوش ساخت، نسبتا تلخ و بهشدت داستانگویی مثل In This Corner of the World محصول ۲۰۱۶ و The Breadwinner (پروانه/نانآور) محصول ۲۰۱۷ هم درنهایت راهی به این جمع پیدا نکردند. استودیو ایلومینیشن هم درحالی با همان اولین پروژهاش در سال ۲۰۱۰ یعنی Despicable Me، نزدیکترین شانس حضورش در این مقاله را داشته است، که ۹ انیمیشن بعدی این استودیو در این دهه هم بیشتر به سرگرمیهایی تجاری و معمولی تبدیل شدند.
ضمن اینکه انیمیشنهایی که دنبالهای دیگر هم در این دهه داشتند فقط با یک مورد در فهرست حضور دارند؛ بهعنوان مثال جایگاه Toy Story 4 و How to Train Your Dragon 2 که شایستگی حضور در این بین را داشتهاند با اشاره در یک مورد حفظ شده است تا برای آثار متنوعتر جای بیشتری وجود داشته باشد. در پایان تمام تلاش این مقاله در حفظ دیدگاهی درخور و جامع از بهترین انیمیشنهای دهه است که امیدواریم راضیکننده باشد.
نظرات