نقد انیمیشن Trolls World Tour - تور جهانی ترولها
بعد از استقبال خوبی که از قسمت اول انیمیشن ترولها در سال ۲۰۱۶ بهعمل آمد، طبیعی بود که دریمورکس دیر یا زود سراغ ساخت دنبالهای برای آن برود. حالا بهفاصلهی چهار سال، قسمت دوم با عنوان Trolls World Tour (تور جهانی ترولها) آماده بود تا هم به جشنی از رقصِ رنگ و آهنگ، بهمناسبت بیست و پنجمین سال تولد دریمورکس تبدیل شود و هم به رقم خوردن اوقاتی خوش در سینما برای خانوادهها منتهی شود و بازده مالی قسمت قبل را با قدرت بیشتری تکرار کند. اما بهخاطر شیوع بیماری کرونا و شرایط خاص حال حاضر، یونیورسال پیکچرز بهعنوان پخشکنندهی این فیلم تصمیم به انتشار زودتر نسخهی دیجیتالی آن گرفت. خب چه چیزی بهتر از اینکه رخوت حاصل از خانهنشینی و دوری از اجتماع را با یک فیلم خانوادگی پرشور در دنیایی فانتزی از یاد ببریم.
هرچند حال و هوای «تور جهانی ترولها» دقیقا در راستای قسمت قبل است اما با داستان جدیدی همراه شده که یادآوری چندانی غیر از همان چند جملهای که آن ابر انسانشکل تعریف میکند لازم ندارد. اینبار خبری از برگنها نیست اما همان ابتدا و خیلی سریع با چالش جدید پیشِ رو آشنا میشویم. حالا یک واقعیت جدید به داستان اضافه شده است؛ سرزمین ترولها شامل شِش قبیلهی مختلف است که هرکدام با سبک موسیقی منحصربهفردش شناخته میشوند. پاپی و برنج متوجه میشوند که متعلق به سبک پاپ هستند و همسایههای آنها تکنو، کلاسیک، فانک، کانتری و راک هستند، اما ملکه بارب از قبیلهی هارد راک میخواهد با ازبینبردن سایر سبکها، موسیقی دنیا را به سبک واحد راک برساند. تمام درگیریهای بعدی پاپی و برنچ هم برای جلوگیری از رخدادن این اتفاق شکل میگیرد. ایدهی داستانیِ وجود شش قبیله و تلاش برای تسخیر قدرتهای آنها درواقع از فیلم «انتقام جویان» (Avengers: Infinity War) گرفته شده است، اما غیر از سفری سریع به قالبهای موسیقی مورد اشاره، تلاشی برای توسعهی این طرح داستانی نمیکند. با این تفاسیر قسمت دوم انیمیشن ترولها در زمینهی داستانی حتی از قسمت اول هم بستر سادهتری دارد که هرچند همچنان برای مخاطب کم سنوسال هدفش مناسب است اما برای حفظ جذابیت در نگاه سایر اعضای خانواده نیاز به تلاشی دارد که درنهایت با توسل به ترفندهایی پوشیده میشود.
بهجز فضای موزیکال حالا طرح داستانی هم به سمت موسیقی کشیده شده است
بدونشک غیراز آنا کندریک و جاستین تیمبرلیک (پاپی و برنچ) سایر صداپیشههای انیمیشن ترولها مثل ریچل بلوم، جیمز کوردن، ران فانچس و سم راکول در جهت بالاتر رفتن کیفیت فیلم خودنمایی میکنند، بهعلاوه حضور پرشمار ستارههای دیگری از دنیای موسیقی ازجمله کلی کلارکسون، جرج کلینتون، آزی آزبورن، اندرسون پاک، مری جی.بلایژ، گروه کرهای رد ولوت، آیکان پاپ و... برای صداپیشگی سایر نقشها و همچنین همکاری آهنگسازان کشورهای مختلف هیجان خوبی به ترانههای این پارتی انیمیشنی بخشیده است. حضور این اسامی در انیمیشن ترولها باعث شکلگیری نبرد جذابی میان صدا و تصویر شده است که البته درنهایت باعث کمرمق شدن مفهوم ارزشمند موجود در پسزمینهی این پایکوبیها میشود.
بردن داستان به سمت دستهبندیهای موسیقیایی قبلاز هر چیز دست سازندهها را برای قرار دادن ترانههای مختلف و متنوع در بطن این انیمیشن موزیکال بهشدت باز گذاشته است. حالا کافی است تا وارد سرزمین هر یک از ترولها شویم تا تعدادی آهنگ در سبک مربوطبه آنها اجرا شود. طبیعی است که بار اصلی روی پاپ باشد اما سکانسهای قسمت موسیقی کانتری از نظر اجرای درست درخشانتر از سایر از آب درآمده است. باتوجهبه فضای غالب انیمیشن، کلاسیک هم به زحمت حضور لازم را در متن این انیمیشن پیدا میکند تا درادامه تنها در حد معقولی این تداخل موسیقیهای مختلف داستان را همراهی کند. درکنار اینها هیپهاپ خواندن کاراکتر تاینی دایموند هم بهگوش میرسد، بهعلاوه ملکه بارب از تعدادی جایزهبگیر برای رسیدن به اهدافش کمک میگیرد که هرکدام سبکهای دیگری از موسیقی را بهنمایش میگذارند؛ جاز، رِگیتون، کِیپاپ و یُدِل.
هنر سازندگان در نمایش سرزمین خاص مربوطبه هرکدام از قبایل ترولها پابهپای سمت موزیکال فیلم جلو میرود
با وجود همین زمینهی شلوغ، تنوع شنیداری انیمیشن Trolls World Tour میتواند حتی از تنوع بصری آن هم بالاتر باشد. اما هنر انیمیشنسازی کمنقص دریمورکسیها در طراحی و نمایش بافت محیطی سرزمین مربوطبه هرکدام از قبایل ترولها پابهپای سمت موزیکال فیلم جلو میرود و هیچ کمبودی را برای ایجاد تعادل بین این دو حس ایجاد نمیکند. انیماتورها غیراز اینکه در خلق تکتک کاراکترهای ترولها به ترکیبهای خواستنی و جذابی رسیدهاند، برای نمایش بافت سرزمین ترولها هم از کنارهمگذاشتن اجزای فانتزی آشنایی به آفرینش محیطهایی که در عین سادگی خیرهکننده هستند دست یافتهاند. توجه به ابعاد فرهنگی و جغرافیای خاص هر نوع موسیقی با تم ترولها واقعا جذاب از آب درآمده است. در اینجا قالب رنگارنگ عروسکی ترولها در مکانهایی از جنس الیاف پارچهای، پشم، اکلیل، ماسهی رنگی و شکلاتی بیشاز هرچیز جادوی کودکانهی جاری در لحظههای شاد و پرانرژی انیمیشن را به رخ میکشد. تور جهانی ترولها بدون تردید برای هر کودکی (چه از نظر سنی و چه از نظر قلبی) یک شگفتی مفرح و شیرین است.
شادی و مثبتگرایی غلیظ انیمیشن مانع پرداختن به ریشههای داستانی عمیقتر شده است
دومین قسمت انیمیشن ترولها همچنان ویژگیهای اصلی ساختاری خود را حفظ کرده است و از همان آغازش با نمایش رنگهای گرم و ترانههای پرانرژی که با رقص و پایکوبی ترولهای بامزهاش همراه است نوید یک انیمیشن سرگرمکنندهی دیگر را میدهد. حالا با کنار رفتن برگنهای زمخت و بدشکل در این قسمت همه چیز در حد کاملا رویایی بهنظر میرسد. شوخیهای طول فیلم حتی در تکراریترین بخشها هم تحت تأثیر این مثبتگرایی، دلپذیر هستند و در ترکیب با فرم سرحال و لوکیشنهای پرتعداد نقشه ایجاد خستگی نمیکنند. حتی برخلاف قسمت قبل هیچ شخصیت کاملا منفیای در داستان بهچشم نمیخورد و کاراکتر ملکه بارب هم که با سبک راک و تشکیلاتی متأثر از فرهنگ آن به تقابل با سایر گروهها میپردازد، باوجود انگیزهای که چندان به آن پرداخته نمیشود، برای جلوگیری از ایجاد حساسیت طرفداران این موسیقی به سطحی متعادل کشیده میشود. بهطوری که تکرار صحنهی آشنایی مثل سیاه و سفید شدن ترولها (که در قسمت قبل در داخل دیگ آشپزخانه برای ترولها رخ داده بود) بهخاطر قدرت بیشاز حدِ حس مثبت تزریق شده به فیلم، در جمعبندی پایانی جایگاهی شعاری پیدا میکند. ضمن اینکه اگر در فیلم به نمایش انگیزههای شخصیت بارب بهای بیشتری داده میشد، جایگاه پدر و روابطش با همقطارانش توضیح بیشتری مییافت، میتوانست داستان را به کمک ریشههایی عمیقتر بهسمت چالشهایی بالاتر از شعار صرف بکشاند، مفاهیمی که بهنظر میرسد سازندهها بهراحتی از آن صرفنظر کردهاند. اما دلیل اصلی کوتاهی از پرداختن به این موضوع تأثیرگذار در داستان چیست؟
درواقع تور جهانی ترولها در جهت حفظ جذابیتش در نگاه مخاطب بزرگتر خود، در همین مسیر بیشتر شبیهبه گلچینی جذاب از کلیپهای موسیقی همراه باشوخطبعیهای لطیف خانوادگی است، اما توأم با آن از رونق دادن به خط داستانیِ قابلپیشبینی خود بازمیماند و از این نظر برای این طیف از بینندگانش هیجان چندانی ندارد. تلاش مختصر قسمت اول که با ایجاد یک گره داستانی متمایز از رقص و آهنگ، با موضوع پیدا کردن رنگ شخصیتی ایجاد شده بود حالا به لزوم فعالیت هر رنگ موسیقی درکنار سایر تبدیل شده است اما برآیند آن در مواجهه با خاصیت جشن و آواز ترولها تا حد زیادی سطحی و شعاری احساس میشود. بهعنوان مثال از بین آثاری با دستهبندی مشابه، استودیو ایلومینیشن با انیمیشن Sing، که همزمان با قسمت اول ترولها در سال ۲۰۱۶ اکران شده بود، به ایجاد خط داستانی درگیرکنندهتری دست پیدا کرده است. انیمیشن «آواز بخوان» با معرفی شخصیتهایی با گذشته و شرایط خاص خود، قبل از اینکه مجبور شود همهچیز را با خواندن یک قطعه آهنگ یا یک کلکل حرکات موزون حل کند به دغدغههایی بزرگتر از بزم و رقص و بغل کردن میپرداخت؛ مسئلهای که بهویژه در فیلم دوم ترولها کمرنگتر شده است. چراکه زمان ۹۰ دقیقهای باوجود ریتم نسبتا تند فیلم برای بهرهبرداری درست از این ازدحام کم به نظر میرسد. دنبالهی ترولها اگر نقاط قوت نصفهنیمهی محتوای انیمیشن آواز بخوان و حتی قسمت قبل خودش را هم ندارد اما موفق شده تا ضعفهای آنها را در این زمینه با شدت بیشتری داشته باشد. یعنی جایی که حتی برای نشان دادن انگیزههای سلطهطلبانهی بارب که در کل داستان بخش مهمی بهنظر میرسد انرژی کافی صرف نمیشود، انگیزهها و تحولات شخصیتهای جانبی دیگر که بماند. این دقیقا همان مشکلی است که به خاطر پرتعداد بودن ترانهها و پخش ترتیبی آنها گریبانگیر آثاری از این دست میشود. این ضعف که در انیمیشن Trolls World Tour بیشتر بهچشم میآید و سازندهها با ایجاد تنوع در جنبههای ظاهری و شلوغبازی با اسامی نسبتا معروف سعی در پوشش سطحی آن داشتهاند، با برپایی یک پارتی پایانی به سبک «شرک» برای نمایش هارمونی نهایی بیشتر هم نمایان میشود. با این همه باید گفت که اولین فیلم انیمیشن دههی جدید دریمورکس باز هم دنبالهای بهشدت سرگرمکننده و نهچندان بهیادماندنی است.