تحلیل تریلر بازی Assassin's Creed Valhalla و بررسی اشارههای تاریخی آن
بالاخره پس از مدتها انتظار، تریلر جدیدترین نسخه از سری بازی محبوب Assassin’s Creed نمایش پیدا کرد و مشخص شایعههایی که از جریان داشتن بازی جدید در عصر وایکینگها حکایت میکردند، درست بودند. تریلر بازی اگرچه از گیمپلی آن چیزی نمایش نمیدهد و فقط از صحنههای از پیش رندر شده تشکیل شده، اما اطلاعات بسیار زیادی را در خود گنجانده که مرور آنها خالی از لطف نیست. این تریلر همچنین سرشار از نکات تاریخی است که به بازههای مختلف از تاریخ و زندگی وایکینگها اشاره میکند. ساختهی یوبیسافت موفق شده نهتنها زندگی وایکینگها را در دنیایی جذاب و تماشایی به تصویر بکشد، بلکه آن را طوری نمایش میدهد که از لحاظ تاریخی هم قابل اتکا و نسبتا صحیح است.
اگرچه آنچه بازی یوبیسافت (Ubisoft) در تریلرها نشان میدهد شاید تصویر دقیقی از واقعیتهای زندگی وایکینگها نباشد و تصویری که از آنها ارائه میکند شاید لطیفتر از چیزی باشد که وایکینگها واقعا بودهاند. اما به عقیدهی نگارنده این باعث نمیشود لطمهای به ارزش تحقیقات تاریخی تیم سازندهی بازی وارد شود. در این مقاله قصد داریم تریلر به نمایش در آمده از بازی را صحنه به صحنه بررسی کنیم و هم آنچه دربارهی بازی متوجه میشویم و هم نکتههای تاریخیای که سازندهها به آنها اشاره میکنند را توضیح دهیم. ما را همراهی کنید تا نگاه دقیقتری به تریلر بازی Assassin’s Creed Valhalla بیندازیم.
دربارهی وایکینگها چه میدانیم؟
بخش زیادی از آنچه دربارهی وایکینگها میدانیم را مردمی نوشتهاند که توسط آنها موردحمله قرار گرفتهاند؛ پس تعجبی هم ندارد که آنها آنقدرها هم خوشنام نیستند
تریلر بازی با نمایش دهکدهای از وایکینگها آغاز میشود. دهکدهای که صلح و صفا در آن برقرار است و کودکان در آن مشغول بازی و شادی هستند. در همین حین صدای راوی بازی با لحنی تنفرآمیز میگوید: «آنها قلب ندارند». او به وضوح قصد دارد وایکینگها را موجوداتی شرور و خونخوار توصیف کند. اما آنچه در تصویر نمایان است از چیز دیگری حکایت دارد. در بازی جدید قرار است با وایکینگهای پرانرژی، قدرتمند و خشن سر و کار داشته باشیم. تا آنجا که میدانیم سازندگان بازی تلاش بسیاری کردهاند تا وایکینگها را آنگونه که واقعا هستند به همگان معرفی کنند. اما میان تصویری که یوبیسافت در بازی جدید اسسینز کرید از وایکینگها نشان میدهد تا چهرهای که در جهان از آنها ساخته شده، فاصلهی زیادی وجود دارد. صدالبته همهی اتفاقات مربوطبه وایکینگها صدها سال پیش رخ داده و به این دلیل که آنها اصولا مردمی نبودند که زیاد اهل نوشتن و ثبت کردن چیزها باشند، اطلاعات چندان زیادی هم از نحوهی زندگیشان در دست نیست. تقریبا بخش زیادی از آنچه دربارهی وایکینگها میدانیم توسط مردمی نوشته شده که توسط آنها موردحمله قرار گرفتهاند یا به نحوی صدمه یا گزندی از سوی آنها دیدهاند. لذا تعجبی هم ندارد که در تاریخ از آنها بهعنوان مشتی خونخوار بیمغز و وحشی یاد شود.
اما وایکینگها فقط در همین صفات خلاصه نمیشوند؛ بلکه مردم بسیار جالبتری هستند که زندگیشان ابعاد بسیار بیشتری داشته. اگرچه گاهی هم هوس زیادهخواهی و قتل و غارت به سرشان میزده اما این چیزی نیست که همهی دنیای وایکینگها را تشکیل میدهد. داستان آنها فراتر از این حرفها است اما بسیاری از مردم دنیا این را نمیدانند. اولین باری که آنها توانستند برای خودشان اسم و رسمی بهپا کنند، موقعی بود که در سال ۷۹۳ میلادی به سواحل شرقی انگلستان حمله کردند. وایکینگها پس از گذشت دو قرن در سرتاسر اروپا و حتی فراتر از آن گسترده شدند و عصری را به وجود آوردند که در تاریخ از آن با نام عصر وایکینگها یاد میشود.
آنها در دریانوردی بینظیر بودند و مهارتشان در ساختن و راندن کشتیها پیوسته بیشتر و بیشتر میشد. با این توانایی، وایکینگها توانستند با شیوهی حملهی مخصوص خودشان که با نام «بزن و فرار کن» شناخته میشود، سرزمینهای بسیاری را غارت کنند و اشیای قیمتی، غذا و سایر چیزهای باارزش مردم را به تاراج ببرند. با این روش بود که آنها توانستند رونق خوبی به زندگیهایشان بدهند و پیشرفتهای مختلفی در زمینههای متعدد داشته باشند.
در محل زندگیشان هیچچیزی شبیه دولت یا حکومت مرکزی وجود نداشت. آنجا هر کسی رئیس خودش بود
همهی وایکنیگها از یک نسل واحد بودند و در محل زندگیشان هیچچیزی شبیه دولت یا حکومت مرکزی وجود نداشت. کسی جرئت نداشت به آنها بگوید بالای چشمت ابرو است و هر وایکینگ در جامعهی وایکینگها رئیس خودش محسوب میشد. البته شیوهی زندگی آنها آنقدرها هم انارشیستی نبود و بالاخره در هر گروه کسی وجود داشت که دیگران از او حساب ببرند و مشکلات را با فرمان او حل کنند. با ساخته شدن کشتیهای پیشرفتهتر، وایکینگها توانستند پایشان را از سرزمین مادریشان یعنی اسکاندیناوی فراتر بگذارند و به سرزمینهای دیگر برسند. حملهی وایکینگها به سرزمینهای انگلستان با تخریب بناهای مذهبی و صدمه زدن به انواع و اقسام دستاوردهای فرهنگی مسیحیان اروپایی همراه بود. به همین خاطر مسیحیان خیلی زود آنها را بهعنوان دشمن خود شناختند و نفرت عجیبی نسبت به وایکینگها در حال پراکنده شدن بود. به همین خاطر هم بود که همه جا پخش کردند که وایکینگها موجوداتی وحشی و نفهم هستند که چیزی جز خونریزی و دزدی برایشان معنی ندارد.
وایکینگها اگرچه واضحا نمیتوانند به بخشی از تاریخچهشان افتخار کنند، اما همهی تواناییهایشان هم به کشتن خلاصه نمیشود. کشتیهای وایکینگها از پیشرفتهترین و بهترین کشتیهای زمانهی خود بودند و با سرعت و وزن سبکی که داشتند، هر چیزی که در آن زمان بهعنوان کشتی استفاده میشد را جا میگذاشتند و میرفتند. وایکینگها حتی گاهی با کشورهای اطراف تجارت هم میکردند. محصولات مختلفی را صادر میکردند و جای آنها چیزهای دیگری میگرفتند. آنها حتی در برخی از سرزمینهایی که به آنها حمله کردند موجب آبادی و سازندگی شدند. برخی از کشورها به آنها احترام خاصی میگذاشتند و برخی حتی آنها را بهعنوان متحدان خود میشناختند.
آنها اهل معامله، گشتوگذار، جهانگردی، سفر، دریانوردی، یکجانشینی و ساختوساز بودند. و آری؛ گاهی هم به غارتگری میپرداختند
اما اینکه تیم تحقیقاتی یوبیسافت وایکینگها را چگونه میبیند باید بیشتر توسط سازندههای بازی بیان شود. تیری نوئل، تاریخدان و مشاور تیم تحقیقات تاریخی یوبیسافت معتقد است واکنشی که بسیاری از مردم از کلمهی وایکینگ تصور نادرستی در ذهن دارند.
وقتی از وایکینگها حرف میزنیم باید بدانیم این کلمه بسیار کلی است و به عدهی زیادی در طول تاریخ تعلق میگیرد. میدانیم که در شرق اروپا، وایکینگها موجوداتی خونخوار و ویرانگر شناخته میشوند که همیشه درحال خراب کردن بناهای تاریخی و مذهبی هستند. اما در واقعیت، آنها از این حرفها پیچیدهترند. کلمهی وایکینگ درواقع به بخش مهمی از جمعیت ساکن سرزمینهای شمالی اشاره دارد. بخش زیادی از اهالی ساکن در شمال، افرادی بودند که اهل معامله، گشتوگذار، جهانگردی و سفر، دریانوردی، یکجانشینی و ساختوساز بودند. و آری؛ گاهی هم به غارتگری میپرداختند و به سرزمینهای دیگر حملهور میشدند. بخشی از تحقیقات ما دربارهی آنها به باستانشناسی و برخی به منابع تاریخی گره خورده است. از همه نوع تاریخنگاری گرفته تا متونی که از آن دوران بر جای مانده. متاسفانه وایکینگها متنهای کمی از خود بهجای گذاشتهاند که در آنها دربارهی خودشان صحبت کنند. به همین دلیل است که آنچه از آنها میدانیم در بسیاری از مواقع از طرف کشیشهای مسیحی و نویسندههای اروپایی به دست آمده. و همانطور که میتوانید حدس بزنید، آنها دل چندان خوشی از وایکینگها نداشتند. قرنها بعد، وقتی انگلیسیها تلاش کردند تاریخ خود را بررسی کنند، این موضوع اهمیت داشت که دشمنی خونخوار و درنده داشته باشند تا دلیل بهوجود آمدن ملتهای مختلف را مواجهه و دفع کردن آن خطرات عنوان کنند. تفاوت بین جامعهی افراد ساکن در شمال و تصویری که ما در حال حاضر از آنها در ذهن داریم، برای من بسیار جالب و غافلگیرکننده بود. آنها در زمینههای فرهنگی جامعهای شگفتانگیز بودند و برخورد بسیار خوبی با زنان داشتند. زنان در جامعهی آنها از حقوحقوق مهمی برخوردار بودند. چیزی که با تصور ما از وایکینگها بسیار متفاوت است.
مراسم قربانی و مجسمهای از اودین
در این صحنه برای اولینبار قهرمان بازی را میبینیم. قهرمانی که میدانیم نامش اِیوُر (Eivor) است و قرار است وایکینگها را در این سفر رهبری کند. او از میان سایر همرزمانش میگذرد تا در یک مراسم خاص شرکت کند. وقتی وایکینگها مشغول انجام مراسم مذهبی و رسوم خاص آن میشوند، میتوانیم مجسمهای غولپیکر را ببینیم. مجسمهای که نشانی از خدای دنیای نورس یعنی اودین است.
اودین، اصلیترین خدای نورس است؛ خدای خدایان است و از همهی آنها نیرومندتر و داناتر است. اودین را همچنین در اساطیر مناطق دیگر نیز میتوان یافت؛ او همچنین نامهای بسیاری دارد که برخی القاب او هستند و برخی از تلفظ نامش با گویشهای مختلف حاصل شدهاند. او معمولا به شکل یک پیرمرد بسیار دانا با یک چشم توصیف میشود. او مهمترین خدای وایکینگها بود و کسی بود که در هنگام خطر و جنگ، بیشترین کمک را از او میخواستند و بهترین قربانیان را به او تقدیم میکردند. او همچنین خدای شعر، خدای مردگان و خدای جادو بود. او کمک کرد تا دنیای انسانها به شکلی وجود دارد ساخته شود و معمولا در ازگارد سکونت دارد. ازگارد قلعهای است که خدایان اسکاندیناوی در آن زندگی میکنند. جنگوجویانی که در جنگ کشته میشوند، یکراست به ولهالا میروند؛ جایی که اودین آنها را دور خود جمع میکند و پاداش دلاوریهایشان در میدان نبرد را به آنها اهدا میکند.
دربارهی این مجسمه سوالات بسیاری در ذهن بهوجود میآید. داربی مکدویت، کارگردان روایت بازی دربارهی این مجسمه و مراسمی که درحال برگذاری است میگوید:
این مجسمهای است از اودین. یکی از خدایان پرشماری که در اساطیر نورس پرستیده میشد. این مسئله بسیار عادی بود که پیش از انجام حملهها و جنگهای گوناگون، جنگجویان وایکینگ قربانیان خود را به پیشگاه خدایان خود تقدیم کنند و از آنها بخواهند در حقشان لطف کنند و در نبرد یاریشان کنند. دین و آیین آنها اینگونه نبود که تصور کنند خدایانشان صرفا آن بالا نشستهاند و از دور فقط مواظب آنها هستند. وایکینگها خدایان خود را بیشتر شبیه انسانهایی میدیدند که باید برای آنها کاری انجام دهند تا بتوانند شامل لطفشان شوند. آنچه در تریلر میبینیم نشان میدهد چیزی در حال اتفاق افتادن است و وایکینگها میخواهند با قربانی از اودین چیزی درخواست کنند.
سازندگان بازی نهایت تلاششان را کردهاند تا رسومات وایکینگها را بهشکلی کامل در بازی نمایش دهند. طبق اطلاعات تاریخی و آنچه که دربارهی رسومات وایکینگها میدانیم، آنها در انجام این وظیفه موفق بودهاند. براساس گفتههای کارگردان بازی یعنی اشرف اسماعیل، آنچه در تریلر میبینیم هم یکی از این رسومات است.
آنها مشغول انجام مراسمهای مذهبی هستند؛ چراکه میخواهند بیرون بروند؛ میخواهند به جایی حمله کنند و به کمک خدایان نیاز دارند. آنها یک قربانی را به اودین تقدیم کردهاند و از او یاری میخواهند.
این مراسمها برای کمک گرفتن از خدایان انجام میشد و توسط یک کشیش بزرگ یا یکی از فرماندهان رهبری میشد
طبق آنچه از تریلر پیداست، میتوانیم بگوییم مراسمی که وایکینگها درحال برگذاری آن هستند، مراسمی است که در زبان ایسلندی امروزی Blót Sacrifice نام دارد. مراسمی که از معمولترین رویدادها در فرهنگ وایکینگی است. معمولا میان وایکینگها رسم بود که همهی کشاورزان در معبدی جمع میشدند تا این مراسم را بهجای آورند. پس از اجرای رسومات معمول، به همه غذا و گوشت برای خوردن میرسید.
در این مراسمها حیوانات بسیاری قربانی میشدند؛ بهخصوص اسبها. خونی که از قربانیها ریخته میشد را معمولا در کاسههایی جمعآوری میکردند و با استفاده از ابزارهای خاصی آن را روی حاضران میپاشیدند. مقداری از آن را هم در محرابی میریختند که نمادی از خدایانشان بود. حاضران این خون را روی صورتها و بدنهای خودشان میریختند و سپس به پختن گوشتی که از کشتن قربانی فراهم شده بود میپرداختند. این گوشت در آتش بزرگی که در میان سالن بهپا میشد پخته میشد و همه میتوانستند از آن بخورند. لیوانهای پر از آبجو هم در این مراسمها به اینطرف و آنطرف هدایت میشد و شرکت کنندگان دور آتش جمع میشدند تا کشیش مخصوص مراسم، هم گوشتها و هم شراب را متبرک کند. اولینبار به سلامتی اودین و برای پیروزی مینوشیدند؛ پس از اینکه لیوانها خالی شد مجددا برای صلح و کامیابی مینوشیدند و همینطور پیش میرفتند و با هر بار پر شدن لیوانها، یکی از خدایان یا اشخاص مهم را یاد میکردند.
این مراسمها برای کمک گرفتن از خدایان انجام میشد و توسط یک کشیش بزرگ یا یکی از فرماندهان رهبری میشد. وایکینگها در شرایط عادی سالی چهار بار این مراسم را برگزار میکردند اما مواقعی که مشکل خاصی پیش میآمد یا اتفاق خاصی در شُرُف رخ دادن بود، بدون درنظر گرفتن زمان باز به انجام آن میپرداختند.
تیری نوئل دربارهی رابطهی وایکینگها با خدایانشان میگوید:
خدایان و اساطیر نقش بسیار مهمی را در زندگی روزانهی ساکنان شمال ایفا کردهاند. آنها ازطریق مراسمهای مخصوص مذهبی و رویدادهای مختلف با آنها ارتباط برقرار میکردند و بهشدت به علامتها و نشانههایی که خدایان برای آنها میفرستادند اعتقاد داشتند. مثلا دیدن یک کلاغ ممکن بود آنها را به یاد اودین بیندازد؛ همانطور که در تریلر هم شاهد آن بودیم. میتوانیم تاثیر این نشانهها را حتی در داستانها و حماسهسراییهای معروف وایکینگی هم مشاهده کنیم. جامعهی وایکینگها، رسم و رسومات آنها و اسطورهها یکی از مهمترین بخشهای بازی Assassin’s Creed Valhalla را تشکیل میدهند.
سفر قهرمان
ایور، شخصیت اصلی داستان و قهرمان بازی جدید است؛ یک وایکینگ جنگجو که بهگفتهی سازندهها میتوانید او را از میان دو جنس مونث و مذکر انتخاب کنید. ایور بهعنوان یکی از رهبران دستهی وایکینگها، سرزمین مادریاش یعنی نروژ را ترک میکند تا به زمینهای سرسبز انگلستان برسد. سفر آنها از سرزمین وایکینگها آغاز میشود و درنهایت قرار است به انگلستان ختم شود. یکی از مهمترین اهداف قهرمان بازی از این مهاجرت، این است که جایی برای سکونت مردم پیدا کند و به زندگی آنها سر و سامانی بدهد. این همان انگیزهای است که سفر قهرمان را آغاز میکند و او را به سوی پایان داستان میکشاند. ایور نمادی از انسانیت وایکینگها و تمایل آنها به یکجانشینی است و اگرچه ممکن است آنها گاهی در طول تاریخ چنین نبوده باشند اما این تصویری است که یوبیسافت برای شخصیت خود انتخاب کرده. یک وایکینگ با میل به سازندگی؛ یک وایکینگ که اخلاقیات را رعایت میکند؛ و از همه مهمتر؛ یک وایکینگ که بهدنبال خانهای تازه میگردد. در ادامه میتوانیم حملهی وایکینگها به دهکدههای انگلستان را ببینیم.
آیا وایکینگها واقعا به زنان و کودکان رحم میکردند؟
یکی از صحنههای جالب تریلر زمانی است که وایکینگها به سرزمینی حمله کردهاند و درحال غارت آن هستند. درحالیکه یک زن و کودک مقابل ایور قرار دارند، میبینیم که او از صدمه زدن به آنها اجتناب میکند و حتی تبرش را مقابل همرزمش میگیرد تا او هم صدمهای به آنها نزند. در همین حین فردی که صدایش در تریلر شنیده میشود، مشغول صحبت از سنگدلی وایکینگها است. او میگوید: «آنها چشمهایشان را میبندند و میکشند». درحالیکه آنچه در تریلر نمایش پیدا میکند چیز دیگری است. این سؤال مطرح میشود که آیا واقعا در گذشته نیز چنین بوده؟ آیا وایکینگها در قتل و غارتهایشان رحمی هم به زنان و کودکان میکردند؟
داربی در اینباره میگوید:
بخش زیادی از آنچه دربارهی وایکینگها میدانیم از طرف مردمی آمده که وایکینگها به آنها حمله کردهاند. دورهی وایکینگها از اواخر قرن هشتم آغاز شد؛ با حملهای که از طرف آنها به منطقهی لیندسفارن در انگلستان انجام شد. پس از آن انگلیسیها علاقهمند شدند دربارهی آنها چیزهایی بنویسند و واضح است که آنها تصویر بسیار خشنی از وایکینگها در ذهن خود داشتند. آنچه که ما میخواهیم در این بازی نشان دهیم داستان کاملی از فرهنگ آنها است. زمانیکه بازی را بازی کنید متوجه خواهید شد که آنها تا حد زیادی به سازندگی و آبادانی علاقه دارند و قرار نیست همیشه به همهچیز حمله کنند. آنها از سرزمین مادریشان به سرزمین جدید آمدهاند تا ساکن شوند و با جامعهی آنجا یکی شوند و این چیزی است که ما در بازیمان قصد داریم به آن بپردازیم. میدانیم که نزدیکی زیادی میان این دو فرهنگ وجود داشته که رخ دادن چنین چیزی ممکن شده؛ لذا آنچه قرار است در این بازی ببینیم، فقط دربارهی خشونت و بیرحمی نیست. ما به اینکه آنها قرار است از این حملهها چه هدفی داشته باشند خیلی فکر کردیم؛ به دوستانی که قرار است در این راه پیدا کنند، به متحدانی که قرار است با آنها همپیمان شوند و جایی که قرار است در آن ساکن شوند. ما سعی میکنیم یک تصویر بسیار بزرگتر و کاملتر را از زندگی آنها ارائه دهیم.
منابع مختلف روایتهای ضد و نقیضی دربارهی رفتارهای وایکینگها با زنان و کودکان نقل میکنند
منابع مختلف روایتهای ضد و نقیضی دربارهی رفتارهای وایکینگها با زنان و کودکان نقل میکنند. برخی از آنها سعی دارند وایکینگها را از اینگونه تهمتها مبرا بدانند و برخی تلاش میکنند آنها را کودککش و جنایتکار معرفی کنند. با اینوجود، شکی نیست که وایکینگها در حین صدمه زدن به روستاها و سرزمینهای مختلف افراد زیادی را مستقیم و غیرمستقیم رنجاندهاند که نمیشود گفت زنان و کودکان جزوشان نیستند. در برخی منابع صریحا آمده که یکی از اهداف وایکینگها از حملههای ناگهانی، به اسارت گرفتن زنان بوده. از این گذشته، آنها هم از دستهها، قشرها و افراد گوناگونی تشکیل شدهاند و هریک با دیگری فرق دارد. ذکر این موضوع نیز خالی از لطف نیست که در آن زمان دید مردم نسبت به کودکان همانند حالا نبوده.
در شمال کودکان را به چشم بزرگسالانی با قد و اندام کوچک نگاه میکردند و آنچنان فرقی میان آنها قائل نبودند. کودکان از سن ۵ سالگی وادار میشدند در کارهای جدی به بزرگترها کمک کنند و از ۱۲ سالگی به بعد، رسما آدم بزرگ بهحساب میآمدند. حتی میتوانستند در همان سن ازدواج کنند و خانواده تشکیل دهند. پس از ۱۲سالگی آنها در جنگها شرکت میکردند و حتی برای اعمال اشتباهی که انجام میدادند بهسختی مجازات میشدند. به همین دلیل است که دیدگاه مردم در آن زمان نسبت به کودکان با دیدگاه مردم حالا تفاوتهای بسیاری داشت و شاید کشتن آنها در جنگها تا این اندازه گناه وحشتناکی برشمرده نمیشد. در هرحال میتوان گفت وایکینگها هم در اعصار مختلف نه همیشه فرشته بودهاند و نه شیطان. آنها هم گاهی دلرحمی به خرج میدادند و گاهی با بیرحمی میکشتند و غارت میکردند. اما اینکه یوبیسافت بخواهد اخلاقیات آنها در AC Valhalla را به چه سمتوسویی هدایت کند، هنوز بهطور دقیق مشخص نیست.
آیا وایکینگها اهل سازندگی بودند؟
کماکان آنچه در تریلر میبینیم با آنچه که گوینده میگوید، تفاوت دارد. گوینده اصرار دارد بگوید وایکینگها هیچوقت در جایی که تصرف میکنند نمیمانند و از آن دفاع نمیکنند. هیچوقت اهل ساختن سرزمینها نیستند و همیشه خرابی بهبار میآورند. اما باز آنچه دربارهی وایکینگها نشان داده میشود متفاوت است. بهگفتهی اشرف اسماعیل آنها قرار است با جامعه یکی شوند و بخشی از آن را در این صحنه میبینیم.
میبینیم که آنها نروژ را ترک کردهاند و تصمیم گرفتهاند هدفشان فقط حمله کردن و ضربه زدن به انگلستان نباشد؛ بلکه میخواهند آنجا یک جامعه بسازند و با ساکنان آنجا درهم آمیخته شوند. یکی از چیزهایی که تاریخ اشارهی چندانی به آن نمیکند این است که بخش زیادی از این مردم کشاورز، فروشنده و بهطور کلی یکجانشین بودهاند و آنها به سختی کوشیدهاند تا خودشان را با جامعهی ساکن انگلستان یکی کنند. ما در این صحنه این ویژگی آنها را نشان میدهیم؛ البته از زاویهی دید بازی. ساختن محل زندگی خودتان یکی دیگر از جنبههای بسیار مهم بازی است. اینکه چطور محل زندگیتان را نگهدارید، آن را بسازید و رشد دهید و بهعنوان رهبر تصمیمات مختلف را برای آیندهی آن اتخاذ کنید، جنبهی بسیار مهم دیگری از بازی است. تصمیمات شما روی سرنوشت محل زندگیتان تأثیرگذار خواهند بود.
داربی همچنین به سند دیگری از سازندگی وایکینگها اشاره میکند و میگوید:
ساکسونهای ساکن انگلستان، در آن زمان بهخاطر کلیسا علاقهی فراوانی به نوشتن داشتند و همین باعث میشد آنها بتوانند اطلاعات و آثار زیادی از خود بهجای بگذارند. اما از منظر علم باستانشناسی، ما باید به دیگر منابع هم سر بزنیم تا ببینیم آنها چقدر توانستهاند اتفاقاتی که در آن دوره رخ داده را با صداقت و بدون جانبداری ثبت کنند. حتی همین الان هم اگر به نقشههای قدیمی انگلستان نگاه کنید، به دهکدههایی بر میخورید که با علامت کلاهخود مشخص شدهاند. این علامت مشخص میکند که وایکینگها در آن دهکده سکونت داشتهاند و از آنجا که صدها عدد از این دهکدهها را میتوان روی نقشهها پیدا کرد، میتوان گفت که وایکینگها برخلاف آنچه عموم باور دارند، در یکجانشینی هم موفقیت بسیار زیادی بهدست آورده بودند.
انگلستان در عصر وایکینگها
داستان اصلی بازی در سال ۸۷۳ میلادی آغاز میشود؛ در دورهای که انگلستان هنوز انگلستان نامیده نمیشد و هنوز یک سرزمین واحد نبود. سرزمینی بود که صرفا بهعنوان محلی برای زندگی پذیرفته شده بود اما هنوز یک کشور نبود. پادشاهیهای مختلفی در آن زمان در این سرزمین حکومت میکردند اما آنها از یکدیگر جدا بودند و به همینخاطر انگلستان در این دوره، بهشدت تکهتکه و چندپارچه بود.
تیری نوئل دربارهی انلگیس قرن هشتم میگوید:
در آن زمان انگلستان یک جامعهی چند قومیتی بود. کلیهی سرزمین تحت سلطهی آنگلوساکسونها بود اما بیرتونها، برخی اقوام باقیمانده از امپراطوریهای کهن رومی و بسیاری دیگر هم درکنار آنها زندگی میکردند. انگلستان سرزمین سرسبز و پر نعمتی بود اما همچنین سرزمین چندپارچهای هم بود. چراکه به محلی برای رقابت پادشاهان مختلف آنگلوساکسون تبدیل شده بود. این مسئله برای وایکینگها بسیار خوشآیند بود و آنها توانستند از این فرصت به نفع خودشان بهره گیرند و به پیروزیهای پیدرپی خود ادامه دهند.
شاه آلفرد بزرگ؛ دشمنی سرسخت
شاه آلفرد را به درگیریهای فراوانش با وایکینگها میشناسند؛ نهتنها او توانست در حملهی وایکینگها پادشاهیاش را حفظ کند، بلکه حتی آنها را به عقب راند
درنهایت میبینیم که آن کلمات سرشار از نفرت، از دهان شاه آلفرد بیرون آمده. کسی که از وایکینگها نفرت زیادی دارد و آنطور که در بازی یوبیسافت نشان داده میشود، اطلاعات چندان زیادی دربارهی سازندگی و نیتهای خوب آنها ندارد. ظاهرا او قرار است آدم بد بازی جدید باشد اما حقیقتا نمیتوان گفت که او در تاریخ هم آدم بدی بوده. برعکس شاید این وایکینگها بودند که نقش شخصیتهای شرور را ایفا میکردند. البته هیچوقت نمیتوان ارتشهای تاریخ را به دو بخش خوب و بد تقسیم کرد؛ چرا که انسان موجودی خاکستری است. بااینحال یوبیسافت تصمیم گرفته روایت دلخواه خودش را از رویارویی وایکینگها و شاه آلفرد به تصویر بکشد.
نام او «آلفرد» بهمعنی «اِلف مشاور» یا «اِلف دانا» است و جوانترین پسر شاه اتلولف از وِسِکس است. پدرش وقتی که جوان بود از دنیا رفت و سه برادرش همگی پیش از او به نوبت در دورههایی کوتاه فرمانروایی کردند. اما هیچیک از آنها عمر درازی نداشت و همگی در جوانی از میان رفتند.
پس از اینکه تاج و تخت به شاه آلفرد رسید، او چندین سال را صرف جنگیدن با وایکینگها کرد. او توانست در سال ۸۷۸ شکست قاطعی را به آنهاتحمیل کند و فرماندهی آنها را راضی کرد تا قراردادی بنویسند و حملههای خود را متوقف کنند. چنین شد که منطقهای در شمال انگلستان به نام دانلاو تشکیل شد. شاه آلفرد همچنین یکی از اصلیترین دلایلی بود که رهبر وایکینگها در آن زمان یعنی «گوثرام» به دین مسیحیت پیوست. او با دفاع کردن از پادشاهیاش علیه وایکینگها توانست به پادشاه مسلط انگلستان تبدیل شود و عصر جدیدی را برای این سرزمین آغاز کند.
این شاه آلفرد است. آلفرد بزرگ. این لقب را خودش به خودش نداده بلکه بعدها بهخاطر خدماتش به او اهدا شده. او پادشاه وِسِکس است؛ جنوبیترین پادشاهی انگلستان. در آن زمان سه پادشاهی دیگر هم در این منطقه حضور داشتند که مرسیا، نورثاِمبریا و انگلیای شرقی. او کسی است که بهعنوان یکی از مهمترین حریفان وایکینگها شناخته میشود. از میان شاهان ساکن آن منطقه، او از همه قویتر بود و قادر بود وایکینگهای مهاجم را به عقب براند؛ درحالیکه دیگر پادشاهان مرتبا در مقابل حملات قدرتمند آنها تسلیم میشدند.
شاه آلفرد را بهعنوان مردی فهمیده و بخشنده میشناسند که همواره مردم را به تحصیل و کسب دانش تشویق میکرد. او این پیشنهاد را مطرح کرد که تحصیلات ابتدایی بهجای لاتین به سمت فرهنگ آنگلو-ساکسون تغییر کند. از دیگر خدماتش میتوان به تغییراتی در سیستم قانونگذاری، ارتقا دادن سطح نظامی و بالا بردن کیفیت زندگی مردم کشورش اشاره کرد. او در قرن شانزدهم بهخاطر خدماتش لقب «آلفرد بزرگ» را دریافت کرد تا یکی از معدود شاهانی باشد که در میان مردم با لقب «بزرگ» شناخته میشود.
شاه آلفرد یکی از مهمترین شخصیتهای تاریخ انگلستان است. زمانیکه وایکینگها حمله به انگلیس را آغاز کردند، همهی پادشاهان انگلوساکسون یکی پس از دیگری مقابل آنها تسلیم شدند و سقوط کردند. تنها پادشاهیای که توانست همچنان در مقابل وایکینگها مقاومت کند، وِسِکس بود؛ پادشاهیای که آلفرد بزرگ بر آن حکمرانی میکرد. نهتنها او توانست در حملهی وایکینگها پادشاهیاش را حفظ کند، بلکه حتی آنها را به عقب راند. او حتی موفق شد انگلستان مدرن را از نو بسازند و از این جهت هم برای ما و هم در تاریخ شخصیت بسیار مهمی است.
درازکشتیها؛ مهمترین دستاورد فناوری وایکینگها
در ادامه سفر وایکینگها آغاز میشود. آنها روی کشتیهای بزرگ و باشکوه خود ساکن میشوند و به سوی انگلستان راه میافتند. کشتیهای وایکینگها در دورهی خود نهتنها دستاوردی بسیار ارزشمند و یکتا محسوب میشدند بلکه فرصتهایی را در اختیار آنها میگذاشتند که هیچ ارتش دیگری در آن زمان از آن بهرهمند نبود. لانگشیپها یا کشتیهای دراز وایکینیگی در تاریخچهی مردم اسکاندیناوی اهمیت بسیار زیادی دارد. درحالیکه وجود داشتن چنین کشتیهایی از نظر علم باستانشناسی ثابت شده است، میدانیم که بهصورت رایج توسط مردم ساکن شمال و بهویژه وایکینگها مورد استفاده قرار میگرفت. اشرف اسماعیل این کشتیها را به اتوموبیلهای پرسرعتی تشبیه میکند که در یک بزرگراه خلوت میتازند و میروند.
کشتیهای وایکینگی که میدانیم تکنولوژی ساختشان در آن برههی زمانی فقط در انحصار وایکینگها و مردم نورس بود را در تریلر میبینیم. اگر بخواهم دربارهی آنها مثالی بزنم باید بگویم تصور کنید یک بزرگراه خالی در اختیار شما است و شما یک اتوموبیل فِراری دارید که میتوانید با آن در این بزرگراه هرجایی که دلتان میخواهد بروید و کسی هم قادر به تعقیب کردنتان نیست. این حسی بود که کشتیهای سریع وایکینگها برای آنها فراهم میکرد و به آنها این قابلیت را میداد که در سرتاسر دریاها بگردند و حمله کنند و فرار کنند. کشتیها معمولا محمولهها و جنگجویان را در خود حمل میکردند؛ جنگجویانی که در نبرد همهفن حریف بودند و میتوانستند به سرعت پیاده شوند، چیزهای گرانقیمت را بدزدند و فرار کنند.
طراحی این کشتیها با گذشت زمان بهتر و بهتر میشد تا اینکه بین قرنهای ۹ تا ۱۳ به کاملترین شکل خود رسید. جالب این است که همهی این کشتیها از چوب و برخی مواد دیگر همانند پشم ساخته میشدند و تکنولوژیای که در ساختشان به کار رفته بود، امروز هم در ساخت کشتیها استفاده میشود. آنچه شگفتانگیز است این است که توانایی طراحی و ساخت چنین کشتیهایی که فقط در انحصار وایکینگها بود قطعا به مهندسان و متفکران زیادی نیاز داشت و مشخص بود وایکینگهای وحشی و بیفکر نمیتوانند از پس چنین کارهایی بربیایند. در نتیجه میتوان گفت آنها غیر از کشتن و غارت کردن استعدادهای فوقالعادهی دیگری هم داشتهاند.
جنگافزار وایکینگها
قوانین دنیای وایکینگها بهگونهای بود که در آن زمان از همهی مردان انتظار میرفت سلاح و جنگافزار مخصوص به خود را داشته باشند. اصلیترین اسلحههایی که حمله با آنها انجام میشد، نیزهها، شمشیرها و تبرهای جنگی بودند. همچنین تیر و کمان هم زیاد توسط وایکینگها استفاده میشد. اسلحهها برای آنها فقط معنای آمادگی برای جنگ را نداشتند؛ بلکه نمادی از صاحبانشان و بهمعنی سلامتی و تندرستی آن شخص بودند. معمولا آنها این اسلحهها را با مواد گوناگون تزیین میکردند و با نقشهای مختلف میآراستند.
میدانیم که مبارزه در آن روزگار، خشن و بیرحمانه بود. تحقیقاتمان به ما نشان داد که وایکینگها مبارزان همهفن حریفی بودند و میدانستند چگونه باید از هرگونه سلاحی استفاده کنند. آنها میتوانستند سلاحها را در دو دستشان بگیرند و بهصورت موفقیتآمیز در میدان نبرد از آنها استفاده کنند. آنها حتی گاهی از سپرهایشان هم برای حمله استفاده میکردند و به همین خاطر است که در Assassin’s Creed Valhalla هم شما میتوانید هرگونه اسلحهای را در دو دست خود استفاده کنید. در مبارزههای وایکینگها تنوع بسیار زیادی وجود داشته و این چیزی بود که میخواستیم بازیکنان هم در بازیمان آن را تجربه کنند. تحقیقات همچنین نشان دادند که وایکینگها حتی تاکتیکهای جنگی بسیاری هم داشتند که یکی از معروفترین آنها همان Raidها یا حملههای بزن و فرار کن ناگهانی است. ما میخواستیم مطمئن شویم که تجربهی این نوع حملهها را در بازی قرار دهیم و به بازیکنان اجازه دهیم آنها را کنترل کنند.
آنهایی که در حمل نیزهها مهارت داشتند، میتوانستند دو نیزه را همزمان با هر دو دست پرتاب کنند؛ یا حتی یک نیزهی پرتاب شده را در هوا بگیرند
رایجترین سلاح میان وایکینگها نیزه بود. نیزههایی که از چوب و آهن ساخته میشد و معمولا بین ۲ تا ۳ متر طول داشت. از این اسلحه میشد در میدان نبرد هم برای نبرد نزدیک و هم برای پرتاب کردن استفاده کرد. گفته میشود آنهایی که در حمل نیزهها مهارت زیادی داشتند، میتوانستند دو نیزه را بهصورت همزمان با هر دو دستشان پرتاب کنند و به هدف بزنند. یا اینکه حتی یک نیزهی پرتاب شده را در هوا بگیرند و علیه دشمنان خود از آن استفاده کنند.
شمشیرها در آن زمان اسلحههای گرانقیمتی بودند چون تهیهشان هزینهی زیادی میبرد. به همین خاطر بود که افراد زیادی از آنها بهرهمند نبودند. تیغههای شمشیرهای وایکینگی تا ۹۰ سانتیمتر و گاهی حتی بیشتر طول داشت و دستههایی از چرم و چوب برایشان درست میکردند. وایکینگها در آهنگری و ترکیب فلزات مختلف هم مهارت زیادی داشتند و شمشیرها را از جنسهای مختلفی میساختند. آنها شمشیرهایشان را میآراستند و نقشهای مختلفی رروی آنها هک میکردند. بسیاری از شمشیرهای آنها اسمهای خوفانگیزی هم داشتند تا به درجهی مرگبار بودنشان افزوده شود!
و اما تبرهای دستهبلند وایکینگها که بهعنوان جایگزینی برای شمشیرها استفاده میشد و در مبارزههایی در فضای باز کاربرد زیادی داشت. این اسلحهی معروف که از رایجترین جنگافزارهای وایکینگها بود در قرنهای دهم و یازدهم بهصورت گسترده توسط وایکینگها مورداستفاده قرار گرفت. تبرهای بزرگ و سنگینی که باید در یک دست حمل میشد هم اسلحهی وایکینگی مرگباری بود اما مشکل آن این بود که صاحبش نمیتوانست سپر در دست بگیرد. لذا آنها پشت سربازان خط مقدم سنگر میگرفتند و در موقع مناسب به سمت دشمن خود یورش میبردند.
برای دفاع، وایکینگها سپرهایی که گاهی تا یک متر قطر داشتند را در دست میگرفتند. این سپرها از چوب ساخته میشدند و در میان آنها سوراخی بود ته قطعهای فلزی از درونشان بیرون آید و دستگیرهشان را تشکیل دهد. در طرف دیگر دستگیره سپرها هم یک قطعهی آهنی کروی قرار میگرفت تا از دست محافظت کند. این سپرها را معمولا با نقشهای مختلفی تزیین میکردند و قهرمانان و خدایان نورس را روی آنها میکشیدند.
تفاوت حملههای غارتگرانه با نبردها
از لحاظ تاریخی، حملههای ناگهانی وایکینگها کار نفرتانگیزی محسوب میشد. فرق میان یک حملهی ناگهانی و یک مبارزهی بزرگ این بود که در حملهها دستهای از وایکینگها در مدتزمانی بسیار کوتاه، از دریا سر میرسیدند و به دهکدهها حملهور میشدند و آنها را به آتش میکشیدند. سپس بهسرعت غنیمتها و چیزهای ارزشمند را تصاحب میکردند و با کشتیهایشان پا به فرار میگذاشتند. از آنجه که کشتیهای آنها در آن زمان کاملا بیرقیب بودند، هیچکس نمیتوانست تعقیبشان کند و مقابلشان بایستد. به همین خاطر بود که وحشت سر رسیدن ناگهانی وایکینگها از دریا به یکی از کابوسهای اهالی مناطق گوناگون اروپا تبدیل شده بود.
اما آنچه در این صحنه از تریلر میبینیم با Raidها تفاوت دارد. این یک نبرد است؛ یک جنگ که قرار است یک برنده و یک بازنده داشته باشد. وقتی شاه آلفرد تصمیم گرفت با وایکینگها مقابله کند آنها هم دست روی دست نگذاشتند و از آنجا که بهترین دفاع، حمله است، علیه او تاختند تا در نبرد شکستش دهند. بهگفتهی اشرف اسماعیل قرار است هر دو نوع حمله را در گیمپلی بازی مشاهده کنیم.
دو بخش وجود دارد؛ ما حملههای ناگهانی را داریم که معمولا با هدف زدن و فرار کردن انجام میشود. در این نوع حمله آنها نوعی مکان خاص را درنظر میگیرند، به آنجا حمله میکنند و کمی آشوب و ترس ایجاد میکنند تا مردم بترسند و وقت برای دزدیدن اشیای قیمتی فراهم شود. این یک حملهی ناگهانی یا Raid است.
آنچه در اینجا میبینیم اما یک نبرد بزرگ است. این دورهی زمانی به نبردهای بسیار زیاد میان ساکسونها و وایکینگها شهرت دارد و این چیزی است که در اینجا شاهدش هستیم. این قرار است در بازی هم به نمایش درآید؛ بازیکنان میتوانند با کشتیهایشان به دیگران حمله کنند و گاهی هم در بازی شاهد چنین نبردهای حماسی و بزرگی هستیم.
در این بخش از تریلر میتوانیم نبرد کارکتر اصلی بازی با دشمنان را مشاهده کنیم. نبردی که میتوان برخی مکانیکهای بازی در مبارزات را درون آن دید.
وایکینگها در این صحنه سپرهای مشهور خود را حمل میکنند. ما ایور را میبینیم که در بخشی از نبرد یک تبر و یک سپر را حمل میکند اما همچنین با دو تبر هم دیده میشود. اگر مردم دقت کنند میتوانند بسیاری از تصمیماتی که برای مبارزات بازی اتخاذ شده را در این بخش از تریلر ببینند.
یکی از صحنههایی که میبینیم، صحنهی پرتاب تبر به سمت دشمن است. قابلیتی که بهگفتهی کارگردان در گیمپلی بازی هم وجود دارد. کارکتر اصلی بازی دو اسلحه را در دو دست خود میگیرد و با دشمنان به مبارزه میپردازد. بهگفتهی کارگردان بازی این یکی از مهمترین ویژگیهای مبارزات Assassin’s Creed Valhalla است.
دو دستی گرفتن اسلحهها یکی از بخشهای مهم بازی است. شما تقریبا میتوانید هرنوع از اسلحههایی که در بازی وجود دارد را بهصورت دودستی استفاده کنید. حتی اگر بخواهید دو سپر را در دست بگیرید، ما این امکان را در اختیار شما قرار دادهایم. شما قرار است دشمنان بسیار قدرتمندی را در بازی ملاقات کنید. همانند کسی که در تریلر میبینید. ما به او میگوییم رینگلیدر. به معنای سردستهی جنگجویان. او نوعی فرماندهی جنگی است که قادر است سربازان را با خودش همراه کند و اوقات سختی را برایتان فراهم کند. او قابلیتهای مختلف و نقطهضعفهای بسیار کمی دارد و به سختی میشود از سد زره محکمش گذشت.
اودین با ما است؟
وایکینگها به نشانههای گوناگون از طرف خدایانشان بهشدت باور داشتند. دیدن یک کلاغ در میدان مبارزه میتوانست به دخالت اودین تعبیر شود
یکی از صحنههای جالب بازی جایی است که در میانهی میدان نبرد، شخصیت اصلی میتواند مرد پیر شنلپوشی را مشاهده کند که دستش را روی درختی گذاشته و از دور به او خیره شده است. از آنجا که وایکینگها روی کمکهایی که از طرف خدایانشان میرسید، حساب زیادی باز میکردند، این هم از طرف ایور به معنای امدادهای غیبی اودین تعبیر شد. البته هیچ بعید نیست که این پیرمرد مرموز نقش مهمی در داستان بازی داشته باشد. نقشی که کارگردان بازی ترجیح میدهد کمتر دربارهاش حرف بزند تا چیزی لو نرود.
ایور باور دارد که او بهنوعی از طرف خدایان نعمتها و الطاف مختلفی دریافت میکند. این چیزی است که به او نوعی انگیزه و قدرت میدهد تا به نبرد ادامه دهد.
پیشتر گفتیم که وایکینگها به نشانهها و علامتهای گوناگون از طرف خدایانشان بهشدت باور داشتند. دیدن یک کلاغ در میدان مبارزه هم میتوانست بهسادگی به دخالت اودین تعبیر شود. اینکه اودین یار و یاور جنگجویان در میدان نبرد است و آنها را تا پیروزی یاری میکند.
در افسانهها، اودین دو کلاغ را با خود همراه میکند که هوگن و مونن نام دارند. آنها وظیفه دارند دور دنیا بچرخند و برای او اطلاعات را جمعآوری کنند. هوگن در زبان نورس قدیم بهمعنی «فکر» و مونن به معنای «حافظه» یا «ذهن» است. آنها به اودین کمک میکنند تا دانش و فرزانگی خود را بیشتر کند و از اتفاقات جهان خبردار شود. به همین خاطر است که دیدن یک کلاغ میتوانست برای وایکینگها به این معنی باشد که اودین درحال تماشای آنها است و از دور لطفش را شامل حالشان میکند.
خنجر پنهان وایکینگی
صحنهی پایانی تریلر یکی از غافلگیرکنندهترین و هیجانانگیزترین لحظات را به همراه دارد. ایور به کمک سلاح قدیمی اساسینها یعنی هیدن بلید (Hidden Blade) دشمن بزرگ خود را از پا در میآورد و نوعی پیروزی شیرین را برای وایکینگها رقم میزند. بازگشت هیدن بلید اینبار به سبک بسیار جالبی پیاده شده؛ بهطوری که برای اولینبار است که میبینیم این تیغه روی دست شخصیت اصلی قرار گرفته و نه پشت دست او.
درست است که ما یک بازی فانتزی وایکینگی میسازیم و میخواهیم که بازیکنانمان خودشان را در نقش یک وایکینگ احساس کنند. اما این بازی همچنین در دنیای سری اسسینز کرید اتفاق میافتد. ما نمیخواهیم چیزی را اسپویل کنیم اما آنچه میتوان گفت این است که قهرمان ما در سفرش با اساسینها هم ملاقات میکند. ایور در برههی خاصی از بازی حتی نمیداند آنها دقیقا که هستند و چه میخواهند اما میداند که منافع مشترکی دارند و میتوانند به یکدیگر کمک کنند. در بخشی از بازی، ایور یک هیدن بلید دریافت میکند و آن را به چشم یک اسلحهی قدرتمند و عالی میبیند که میتواند در جنگ علیه دشمنانش از آن استفاده کند.
او همچنین به این فکر میکند که چرا باید چنین سلاح خوبی را از دشمنان پنهان کرد؟ این میتواند دلیلی بر این موضوع باشد که ایور هیدن بلید خود را روی دستش استفاده میکند و نه پشت آن. یکی از دلیلی که احتمالا باعث شده سازندگان به فکر بازگرداندن هیدن بلید بیفتند، این است که المانهای بیشتری از سری بازیهای Assassin’s Creed را وارد بازی کنند. چراکه با فاصله گرفتن از فضای اصلی این سری بازی، ممکن است مشکلات هویتی هم گریبانگیر آنها شود. اگرچه به اعتقاد بسیاری این سری بازی خیلی وقت است که هویت خود را گم کرده اما نظرات در اینباره متفاوت هستند. آنچه مسلم است این است که یوبیسافت با همراهی اشرف اسماعیل و تیمی بسیار بزرگ از بازیسازان با استعداد قصد دارند یک بازی تازه و سرگرمکننده خلق کنند که علاوهبر ایجاد سرگرمی، ریشههای تاریخی جذابی هم دارد. آیا آنها موفق میشوند Assassin's Creed Valhalla را به اثری جاودانه تبدیل کنند؟ باید منتظر ماند و دید.
نظر شما کاربران زومجیدربارهی تریلر معرفی جدیدترین نسخه از بازیهای اسسینز کرید چیست؟ چقدر به ولهالا ایمان دارید؟
نظرات