بررسی بازی Destroy All Humans
بازی Destroy All Humans که برای برخی افراد تبدیل به یک بازی کالت شد، به اشکال مختلف برای کنسولهای متفاوت ریمستر شده است. ولی حقیقتش را بخواهید، هیچکدام از نسخههای این بازی تفاوت خاصی با نسخههای نسل ۶ روی پلیاستیشن 2 و اولین ایکسباکس ندارند. پس چهقدر خوب که اکنون دیگر از این اخبار نیست و باید بپذیریم استودیو بلک فارست گیمز (Black Forest Games) انصافا بازی را بهصورت اساسی بازسازی کرده است.
نسخهی جدید Destroy All Humans اکثر نقاط قوت و ضعف بازی اصلی را دستنخورده نگه میدارد و همزمان چند نکتهی مثبت و یک نکتهی منفی را هم به آنها اضافه میکند. این ریمیک را افرادی ساختهاند که آنچنان با سبک اکشن-ادونچر سومشخص آشنایی طولانیمدتی ندارند. اما این موضوع باعث افت بازی نشده است و خوشبختانه Destroy All Humans سال ۲۰۲۰، کمباگ، روان و با پیشرفتهای فنی واضح نسبت به محصول اصلی اجرا میشود.
دانلود از آپارات|تماشا در یوتیوب
Destroy All Humans بدون شک نسخهای بهتر از بازی سال ۲۰۰۵ میلادی است. ولی به خاطر جبر زمان، ایرادهای بیشتری را نسبت به نسخهی قدیمی به نمایش میگذارد
میزان تاثیرگذاری و محبوبیت یک بازی در زمانهای بهخصوص، متاسفانه تضمینکنندهی جذابیت و ارزشمندی آن برای مخاطب امروز نیست. همانگونه که در جهان سینما هم فیلمهای زیادی پیدا میشوند که بسیاری از تماشاگرهای جدید تقریبا هیچوقت با آنها ارتباط برقرار میکنند و حتی اگر بهشدت منصف باشند، صرفا میزان اثرگذاری آنها در فلان سال را لایق توجه میدانند. تازه از آنجایی که دنیای بازیهای ویدیویی پرشده از مکانیزمهای متفاوت و در حال پیشرفت مداوم است، این اتفاق برای تعداد بیشتری از بازیها رخ میدهد و سبب میشود که به اصطلاح، خوب عمر نکنند. مسئله هم فقط بر سر به چشم آمدن ایرادهای بیشتر با گذر زمان نیست. بلکه ممکن است در طول ۱۵ سال، صرفا ۴۰ بازی عرضه شوند که همان کارهای انجامشده توسط آن بازی را به شکلی جذبکنندهتر و هیجانانگیزتر انجام دادهاند. حالا مخاطبی که اسمی از بازی ۱۵ سال قبل نشنیده است و سابقهی تجربه بیشتر از نیمی از آن ۴۰ بازی را دارد، طبیعتا به سختی با محصول قدیمی ارتباط میگیرد.
به همین خاطر نحوهی قضاوت بازی Destroy All Humans از شرکت تی اچ کیو نوردیک برای دو گروه از مخاطبان فرق اساسی دارد. زیرا اگر سابقهی تجربهی آن در همان زمان عرضه را داشته باشید، احتمالا از یک بار تجربهی این بازی جدید با همهی ایرادهای آن لذت میبرید و اگر اصلا Destroy All Humans را نمیشناسید، باید با دقت و سختگیری بیشتری برای رفتن به سراغ ساختهی بلک فارست گیمز تصمیمگیری کنید. زیرا این بازی انقدر نسبت به نسخهی اصلی پیشرفت دارد که دقیقا برای مخاطب قدیمی، همان احساس تجربهی نسخهی سال ۲۰۰۵ در سال ۲۰۰۵ را زنده میکند.
سازندگان صرفا به اعمال گرافیک فنی بهتر بسنده نکردهاند و به بازی اجازهی پیشرفت از جهات مختلف را دادند. مثلا UI و طراحی منوها در نسخهی ریمیک بازی Destroy All Humans، تمام ایرادات حاضر در بازی اصلی را برطرف میکند و با چینش منظمتر تکتک عناصر تصویری، دیگر چشم مخاطب را خسته نخواهند کرد. در حقیقت سازندگان با رعایت اصول جدید هم دنیای بازی را زیباتر کردهاند و هم نگاه انداختن به این جهان را تبدیل به کار جذابتری میکنند.
در همین حین سیستم کنترل شخصیت هم روانتر از گذشته، وظیفهی حرکت و حمله با کاراکتری را به شما میدهد که به شکلی باورپذیرتر به دستورهای شما واکنش نشان میدهد. کریپتو یعنی شخصیت اصلی بازی اینجا متحرکتر از گذشته است و واکنش بسیار بهتری نسبت به جهتگیریها و دکمهزنیهای مخاطب روی کنترلر دارد. این موارد صرفا بازی را زیباتر و بهروز نمیکنند. بلکه تجربهی آن رابه معنی واقعی کلمه بهبود میبخشند.
البته بازی با اینکه در کل یک بازسازی وفادارانه به حساب میآید، صرفا همان تکسچرهای نسخهی قدیمی را بهروز نکرده است و واقعا سبک گرافیکی مخصوص به خود را یدک میکشد. اینجا طراحی چهرهها، فیزیک بدن انسانها و حتی نماها، نورپردازیها و سایهزنیهای شهر، از زبان بصری متفاوتی پیروی میکنند که بدون شک تماشاییتر است. البته شخصا همچنان کارگردانی و فضای اتمسفریک بخشهایی از بازی سال ۲۰۰۵ را بیشتر میپسندم. زیرا بلک فارست گیمز همزمان با زیباتر کردن نقطه به نقطهی اثر، بخشی از احساس ترس اندک از ناشناختهها را از بازی میگیرد. مثلا در نسخهی اصلی مراحلی وجود داشتند که در شب و با فضاسازی نسبتا سنگین جلو میرفتند و اینجا تشکیلشده از محیطهایی روشن و خالی از هرگونه احساس استرس هستند.
بازی بهعنوان یک ریمیک ۴۰ دلاری از یک بازی نسل ۶ انصافا گرافیک فنی و هنری قابل قبولی دارد و از لحاظ فنی هم تقریبا هرگز گیمر را آزار نمیدهد
این حرکت، خواسته یا ناخواسته بازی Destroy All Humans را نسبت به نسخهی سال ۲۰۰۵ تبدیل به بازی کودکپسندانهتری میکند و روی کاغذ گروه مخاطبان آن را بزرگتر از قبل میسازد. مشکل اینجا است که این بازی نهتنها با درجهبندی سنی مثبت ۱۶ سال عرضه میشود، بلکه نوع جذابیتهای اصلی آن هم صرفا مناسب مخاطب بزرگسال هستند. به همین خاطر با اینکه تغییرات به وجود آمده کسی را از تجربهی این اثر منصرف نمیکنند، کمی عجیب به نظر میرسد که بلک فارست گیمز بهصورت غیرمستقیم برای کاهش میزان بزرگسالانه بودن اثری بزرگسالانه تلاش میکند؛ یک بازی ویدیویی که فهمیدن شوخیهای آن فقط برای مخاطبی ممکن به نظر میرسد که در طول سالها، همهی ابعاد فرهنگ عامه از جمله فیلمهای بسیار معروفِ دهههای مختلف را شناخته است.
بازی گاهی با پیچشهای کار راهانداز اما سطحی، جلوی خستهکننده شدن بیش از اندازهی قصه برای بازیکن را میگیرد
در ادامهی همین بحث میتوان به صحبت دربارهی داستان و داستانگویی بازی هم پرداخت تا درک کنیم که آیا Destroy All Humans فارغ از گیمپلی خود هم توانایی سرگرم کردن ما را دارد یا در این زمینه شکست میخورد. واقعیت چیزی نیست جز آن که باز هم همهچیز به سلیقهی شما بازمیگردد. بازی از نظر داستانی نه اثر عمیقی است که قصهی پرکششی را روایت کند و نه شخصیتپردازیهای آن از تعاریف چند خطی برای چند کاراکتر انسانی و غیرانسانی فراتر میروند. در حقیقت آنچه که میتواند تبدیل به نقطهی قوت داستانگویی Destroy All Humans شود، فقط و فقط کمدی سیاه و جالبی است که در طول تکتک دقایق آن جریان مییابد؛ طنزی سرد و حاضر در همهی بخشهای اثر که پیوندی ناگسستنی با پاپ کالچر دارد. هرچند شوربختانه این جنبه از Destroy All Humans هم آنچنان خوب عمر نکرده است و برای مخاطب نوجوان امروز، به مراتب کمتر از مخاطب نوجوان سال ۲۰۰۵ میلادی از جذابیت برخوردار است.
برای مخاطبی که فیلمهای زیادی دیده است، داستانهای معروف را میشناسد و با مدل تمسخرآمیز نگاه برخی از آثار نهچندان بالاردهی دهههای ۸۰ و ۹۰ میلادی به دوران جنگ سرد و مسائلی مانند حملهی یوفوها به زمین آشنا است، Destroy All Humans را به خاطر میل بیپایان خود به جوکگوییهای اینگونه دوست خواهد داشت. ولی مثلا کسی که فیلم North by Northwestآلفرد هیچکاک یا «همشهری کین» اورسن ولز را نمیشناسد، شانس خیلی کمتری برای خندیدن به Destroy All Humans دارد و حتی بعضی از دقایق آن را شدیدا مسخره و کمارزش خطاب میکند. پس موقع انتخاب این بازی باید به پیشینهی خود فکر کنیم و این را در نظر بگیریم که آیا به این مدل از شوخیهای فرامتنی علاقه داریم؟
این وسط هرچهقدر که صداگذاریهای تغییرنکردهی بازی کشش داستانگویی آن را افزایش میدهند، انیمیشنهای بیش از حد پرتکرار و غیر قابل پذیرش Destroy All Humans در سال پایانی نسل ۸، به تجربهی کلی مخاطبی که با انتظارات زیادی به سمت بازی میرود، صدمه زدهاند. مخصوصا وقتی که در بخشهایی از گیمپلی رسما چند انیمیشن یکسان شاید نزدیک به ۱۰ بار برای یک کاراکتر اجرا میشوند و بازی را از این نظر، بیش از حد گیرافتاده در گذشته نشان میدهند.
وجود پیچشهای داستانی سطحی و در حد خود سرگرمکننده به تجربهی یک بار مصرف بازی کمک کرده است و حداقل طی برخی لحظات، آن را از تطابق کامل با پیشبینیهای مخاطب دور میسازد. ولی درنهایت آغاز، میانه و پایانبندی Destroy All Humans به سرعت مثل گیمپلی آن قابل پیشبینی میشود و دست مخاطبِ همراهنشده با شوخیهای آن را در پوست گردو میگذارد. اما باید خوشحال بود که مبارزات عادی، مخفیکاری، باسفایتها، انتخاب دیالوگ و کاوش در محیط وضعیتی بهتر دارند و تا آخرین دقیقه از برنامههای بیشتری برای از دست ندادن گیمر پیروی کردهاند.
متاسفانه بازی گاهی بیش از حد دستوپای گیمر را میبندد و انقدر او را مجبور به پیروی از مسیری تعیینشده میکند که وی دیگر اصلا احساس مواجهه با چالش و پشت سر گذاشتن خلاقانهی آن را ندارد
گیمپلی Destroy All Humans متشکل از مکانیزمهای ساده و محدودی است که درکنار هم تجربهی مفرح و گذرایی را ایجاد میکنند. تقریبا میتوان ادعا کرد ساختار کلی بازی براساس انجام دو کار پیش میرود؛ فریب دادن انسانها و نابود کردن آنها. کریپتو بهعنوان موجودی فضایی که برای حکمرانی بر زمین به اینجا آمده است، اگر لازم باشد مردم را گول میزند، اگر لازم باشد آنها را شکنجه میکند و اگر هم لازم باشد، نسلکشی به راه میاندازد. اما همهی این کارها به اشکال مختلفی انجام میشوند. برای نمونه چند بار مخفیکاری بازی اینگونه جلو میرود که بازیکن باید با دقت زیاد و بدون دیده شدن، خود را شبیه افراد مشخصی بکند، قدم به مناطق مشخصی بگذارد و بدون اینکه ظاهر دروغین خود را با بیدقتی از دست بدهد، مشغول انجام بعضی خرابکاریها شود. بالاخره از بازی خاصی صحبت میکنیم که یکی از اولین مراحل جالب آن براساس تبدیل شدن به پلیس و سپس شبیه کردن خود به شهردار جلو میرود. چرا؟ چون کریپتو به دستور موجود فضایی کلونساز میخواهد همهی تقصیرها را به گردن روسها بیاندازد و انگشت اتهام را از آدمفضاییها بردارد. راستی بازی پس از تمام شدن بخش اصلی به شما اجازهی چرخیدن در هر ۶ منطقه را هم میدهد ولی فعالیت فرعی خاص و جالبی در این مراحل جهان-باز، پیدا نمیشوند.
این وسط مینیگیمهایی مانند انتخاب دیالوگ به خوبی در دل بازی قرار میگیرند و به خستهکننده نشدن آن کمک میکنند. درحالیکه بسیاری از بازیهای جدید برای توجیه برچسب قیمت خود پرشده از محتواهای اضافی و قابل حذف هستند، Destroy All Humans دقیقا همان اندازهای که باید طول میکشد تا همیشه حداقل یکی دو برگ جدید برای رو کردن داشته باشد. البته که باتوجهبه قدیمی بودن هستهی بازی و دیده شدن طراحی مراحل مشابه اما شدیدا بهتر در بازیهای جدید، Destroy All Humans هم گاهی خستهکننده، بدون کشش و بیش از حد ساده است. ولی حداقل میتوان درک کرد که با استانداردهای سال ۲۰۰۵، این بازی رابطهی دقیقی بین مدتزمان هر مرحله و قدرت سرگرمیسازی آن مرحله برقرار کرده است.
باسفایتهای بازی یا مواردی مانند الگوهای جدید برای مخفیکاری، درکنار مراحل سرعتی و چالشسازیهای سادهای که اثر را سرحال نگه میدارند، از Destroy All Humans تجربهای بیرون میکشند که اگر با حسوحال کلی آن کنار بیایید، همهی ایرادهایش را میبینید اما از تجربهی دقایقش اذیت نمیشوید. ولی از یاد نبرید که همهی موارد نامبرده هم طراحیها و پیادهسازیهای سادهای دارند و اصلا قرار نیست در طول بازی با باس بسیار جالبی مواجه شوید که خلاقیت، دقت و تواناییهای شما را به شکلی هوشمندانه به چالش میکشد.
بازی Destroy All Humans سال ۲۰۲۰ در برخی بخشها باعث افزایش لذت گیمر از تجربهی خود میشود و بعضی اوقات متاسفانه گیرکرده در گذشته و خستهکننده به نظر میآید
در حقیقت همزمان با استفادهی مناسب بازی از یک درخت مهارت راضیکننده که میتواند تجربهی Destroy All Humans را مدام بیشتر از قبل، باب میل هر گیمر کند، خود طراحی مراحل اثر در بسیاری از مواقع او را آزار میدهد. مسئله اصلا بر سر وجود چالشهای سخت در بازی نیست. بلکه ماجرا از این قرار است که در Destroy All Humans چندین و چند بار با مراحلی مواجه میشوید که شاید در بیشتر از ۵۰ درصد مواقع، بازیکن را به خاطر عدم پیروی کامل از روشهای توضیح دادهشده مجازت میکنند. مثلا بهجای اینکه همهی مراحل مخفیکارانه را بتوان با دقت زیاد و روشهای گوناگون پشت سر گذاشت و بازی شما را در آنها با هوش مصنوعی قوی آدمها به چالش بکشد، در اکثر مواقع احساس میکنید که صرفا یک راه درست برای تمام کردن این مراحل وجود دارد. به همین خاطر از آنجایی که مشخصا طراحی مرحلهی بازی اصلی متمرکز روی یک یا نهایتا ۲ راه کاملا درست برای تمام کردن برخی از بخشهای بازی بوده است، گیمر بعضا دچار این احساس آزاردهنده میشود که به او میگوید وی صرفا تبدیل به اجراکنندهی دستورهای بازی شده است.
زمانیکه تعداد بالایی از شکستها هیچ نکتهی جدیدی را به شما نمیآموزند و باعث یادگیری و بهتر شدن ما در بازی نمیشوند، طراحی مرحله ضعفهای پایهای خود را به نمایش میگذارد. این مسئله برای حل شدن نیاز به تغییراتی زیاد اما قابل تصور در ریمیک داشت. ولی اگر تغییرات مورد اشاره اعمال میشدند و در بازی جدید با چنین مشکلی روبهرو، Destroy All Humans شاید حقیقتا یک رده بالاتر میرفت.
کار شرکت THQ Nordic برای زنده کردن آیپیهای قدیمی و فراموششدهی دنیای ویدیوگیم با وفاداری حداکثری به آنها، در هر حالت قابل دفاع است. مهم این است که مخاطب فراموش نکند که در جهان بازیهای ویدیویی، فقط آثار بسیار ویژهای آزمون زمان را تاب میآورند که واقعا بخشی از قلههای تاریخ این صنعت/هنر باشند. پس رفتن به سراغ بازی Destroy All Humans کار اشتباهی نیست. ولی باید با انتظارات درست و شناخت خود به سراغ انجام این کار رفت. همهی بازیهای ویدیویی مثل هم نیستند و کار یکسانی را انجام نمیدهند. یک بازی ویدیویی میتواند ایرادات مختلفی داشته باشد، از نقاط قوت مناسبی بهره ببرد و درنهایت برای تجربهی یکباره و فراموششدنی بعضی از گیمرها کاملا مناسب به نظر برسد.
بررسی بازی براساس نسخهیپلیاستیشن 4 پروصورت گرفته و کد آن توسط ناشر برای زومجی ارسال شده است
!Destroy All Humans
نقاط قوت
- صداگذاری جذاب
- گرافیک هنری قابل قبول
- ارجاعات متعدد و خندهآور به فرهنگ عامه
- مطابقت نسبی مدتزمان هر مرحله از بازی با میزان کشش آن
- بهبود فنی ارزشمند ریمیک نسبت به بازی سال ۲۰۰۵ در تکتک بخشها
نقاط ضعف
- از دست رفتن برخی از فضاسازیهای نسخهی اصلی در ریمیک
- جذاب نبودن برخی از مکانیکهای پایهای بازی
- سنگاندازی جلوی پای مخاطب با ایجاد محدودیتهای بیش از اندازه
نظرات