پیش از اینکه بهسراغ مقاله معرفی شخصیتهای دنیای کمیک این هفته برویم، نقل قولی از شخصیت جاینت من را باهم بخوانیم:
من به انتقام جویان باور دارم. ما درکنار هم جمع شدیم تا با تهدیدهایی مبارزه کنیم که یک فرد تنها قادر به تحمل آنها نیست. ما دنیا را تبدیل بهجای امنتری کردیم. شاید زمان سادهتر بود. شاید ما سادهلوح بودیم. جوکاستا از من پرسید که من بدون انتقام جویان چه میشدم. من زمان خیلی زیادی سخت به آن فکر کردم. من میدانم، بدون شک... من میمردم. یا دیوانه میشدم. یا کارم به زندان میکشید. یا فقط کارهای خیلی خوبی انجام نمیدادم. تیم اونجرز بارها و بارها دنیا را نجات دادهاند. اما در عین حال آنها من را هم نجات دادهاند. آیا من بهعنوان یکی از اعضای تیم زمانهای سختی هم داشتم؟ قطعا! اما من یک سری از بزرگترین لحظههای زندگی را هم تجربه کردم. من چیزهایی را دیدم و کارهایی را انجام دادم که هیچ دانشمند دیگری نمیتوانست آنها را تصور کند. من فرصت این را داشتیم که درکنار برخی از بزرگترین قهرمانان و بهترین دوستانی که جهان به خودش دیده، مبارزه کنم. من در همین حین هم خوشبختی را پیدا کردم. خیلی بیشتر از آن چیزی که لیاقتش را دارم. اگر من هیچوقت تبدیل به یک انتقامجو نمیشدم، شاید بهعنوان یک محقق، زندگی آرام، رضایتبخش و مفیدی داشتم. اما به همان اندازه هم ممکن بود که با شیطانهای درونی خودم مانند افسردگی، بیماری روانی و افکار خودکشی، دستوپنجه نرم کنم و جان سالم به در نبرم. درنهایت هم افتخار بزرگ آموزش دادن به شما را بهدست نمیآوردم.
هنک پیم که یک نابغه علمی است، یکی از اعضای موسس تیم انتقام جویان هم محسوب میشود. او خالق ذرات پیم و همچنین اولتران است؛ یک ابرقهرمان امروزی و مدرن که از اختلال دو قطبی رنج میبرد. او در قالب هویتهای به یاد ماندنی زیادی مانند انت من، جاینت من، گولیاث، یلوجکت و واسپ فعالیت کرده است. او بهترین دانشمند سیاره زمین محسوب میشود و این موضوع توسط اترنیتی هم تایید شده است. دکتر هنری هنک پیم یک شخصیت ابرقهرمانی محسوب میشود که در کتابهای کمیک آمریکایی که توسط شرکت مارول کامیکس منتشر میشوند، حضور پیدا میکند. این کاراکتر توسط جک کربی، استن لی و لری لیبر خلق شده است.
هنک پیم برای اولینبار در قسمت ۲۷ سری کتاب کمیک Tales to Astonish که در ماه ژانویه سال ۱۹۶۲ منتشر شده بود، حضور پیدا کرده است. هنک پیم، اولین تجسم ابرقهرمانی به اسم انت من است که توانایی کوچک کردن اندازه خود را دارد؛ تا این حد که میتواند به اندازه یک مورچه برسد. او در ابتدا به همراه همسر خود به اسم جنت ون دین کار میکرد؛ او هم در زمینه مبارزه با جرم و جنایت فعال بود. او برخی اوقات هویت ابرقهرمانهای مختلف را از آنِ خود میکرد؛ از جمله جاینت من و گولیاث که قدرت تغییر اندازه داشتند، یلوجکت که سبکی حشرهای داشت و برای مدت کوتاهی هم واسپ. هنک پیم که در ابتدا در دوران نقرهای کتابهای کمیک حضور پیدا کرده بود، محبوبیت زیادی بهدست آورد و توانست در آثار مختلف شرکت مارول یعنی فیلمهای انیمیشنی، بازیهای ویدیویی و غیره حضور داشته باشد.
دکتر هنری کریستوفر هنک پیم، در یک خانواده معمولی در نبراسکا بزرگ شد و زندگی میکرد. خانواده او فقیر بودند و همین موضوع باعث شد تا مدام پدرش شکایت کند که چرا هنک یک چیز بسیار مفید اختراع نمیکند. تنها کسی که واقعا هنک را تشویق میکرد که بهدنبال رویاها و تصورات خود برود، مادر بزرگش بود. هنک پیم در ابتدا یک بیوشیمیست معمولی اما بسیار درخشان و باهوش بود. تا اینکه همسر او یعنی «ماریا تروایا» در یک سفر به مجارستان، به قتل رسید. هنک که حسابی به خاطر از دست دادن همسر خود نابود شده بود، اولین شکست روانی خود را تجربه کرد. او بعد از اینکه از این مرحله از زندگیاش عبور کرد و بهبود یافت، تصمیم گرفت که روی فعالیتهای علمی خود تمرکز کند. او قصد داشت چیزهایی را به وجود بیاورد که به او در زمینه مبارزه با بیعدالتی و کارهای غیرانسانی، کمک کند. همین منبع تمرکز جدید بالاخره باعث شد تا او به یک گروه نادر از ذراتی برخورد کند که میتوانستند در زمینه تغییر اندازههای یک شخص، مورد استفاده قرار بگیرند. به همین ترتیب هم ذرات پیم کشف شدند.
القاب و اسامی مستعار: انت من، دکتر پیم، گولیاث، ماجراجوی علمی، دانشمند عالی رتبه، واسپ، یلوجکت، جایگنتس، جاینت من، هنری کریستوفر پیم، اولتران.
تیمها: انت من و واسپ، اونجرز، آکادمی انتقام جویان، خدمه انتقام جویان، انتقام جویان ساحل غربی، میزبان انتقامجو، ارتش کاپیتان آمریکا، کمیسیون فعالیتهای ابرانسانی، غریبههای کیهانی، مدافعان، ایلومیناتی، آیرون فورس، زامبیهای مارول، سازمان شیلد، انتقام جویان مخفی، مدافعان مخفی، وی-لاکها، اولتیمیتها و غیره.
متحدان: ایب زیمر، ایس، مامور مکالروی، آلبرت پول، الکسیس، آلیس نوگنت، آمادئوس چو، اندرومدا، انجل، انت من، بارون هلموت زیمو، بری آلن، بتمن، بیست، بیلی بتسون، بلک کنری، بلک گولیاث، بلک نایت، بلک پنتر، بلک ویدو، بلک وولف، بلاد هاوک، بامب شل، بوستر گلد، برایت استار، کیتلین مدوکس، کاپیتان آمریکا، کاپیتان اتم، کاپیتان مارول، کارینا والترز، کسی لنگ، کالکتیو من، دردویل، دارک هاوک و غیره.
دشمنان: ایب جنکینز، مرد جاذب، آلانا، امیزینگ گریس، امیزو، انتی-من، آرگس، آرکن، آرنیم زولا، آرسنال، اش، است، اطلس، بارون هنریچ زیمو، بارون هلموت زیمو، بیست، بدلم، بندیکت، برنادث، بیگ وان، بلک نایت، بلک هیث، بلیزارد، بلوب، بومرنگ، برینیاک، بروتوس، بولت، برنر، کاکتوس، کنسر، کاپریکورن، کاپیتان اطلس، کارینا والترز، کمیلین، کالکتر، کلوسوس، کنت نفاریو، کرکرز، سایکلون، دارک تانوس، دارک ساید و غیره.
همانطور که در ابتدای متن هم به آن اشاره شد، هنک پیم توسط استن لی خلق شد. البته جک کربی به همراه لری لیبر هم در خلق این شخصیت نقش داشتند و این دو هنرمند نویسندگی و طراحی کمیکهای آن را هم انجام میدادند. این شخصیت برای اولینبار در قالب هنک پیم و در داستان ترسناک The Man In The Ant Hill! که در قسمت ۲۷ سری کتاب کمیک Tales to Astonish منتشر شده بود، حضور پیدا کرد (ژانویه سال ۱۹۶۲). بعد از گذشت چندین ماه، او بالاخره بهعنوان انت من ظاهر شد و در قسمت ۳۵ سری کتاب کمیک Tales to Astonish حضور پیدا کرد (سپتامبر سال ۱۹۶۲). این شخصیت در ۳۴۸۷ کتاب کمیک حضور داشت که تنها در قسمت ۱۷۷ سری کتاب کمیک The Avengers به نام The Hope...And The Slaughter! و قسمت ۱ مجموعه Onslaught: Marvel Universe به نام With Great Power... جان خود را از دست داد.
هنک پیم یک شخصیت دو قطبی در صنعت کتابهای کمیک محسوب میشود. بدترین و مشهورترین لحظه او، زمانی بود که هنک همسر خود یعنی جنت ون دین را مورد آزار و اذیت قرار داد. هنک در آن زمان تا حد زیادی از مشکلات روحی و روانی بسیار بدی رنج میبرد. از طرف دیگر هم این واقعه، نتیجه اشتباه یک هنرمند بود. اما با تمام این اوصاف، این صحنه تبدیل به یکی از مشهورترین نمونههای خشونت داخلی درون کمیکها شد. هنک بعد از این اتفاق خودش اشتباهش را پذیرفت و از همان زمان در تلاش است تا این اشتباه را جبران کند. بدون شک میتوان گفت که مهمترین مجموعه این شخصیت، سری کتاب کمیک Mighty Avengers از دن اسلات است.
این مجموعه بهنوعی یک مطالعه شخصیتی برای خود پیم محسوب میشد. این مجموعه هنک پیم را که قبلا یک فرد خجالتی بود، بعد از تهاجم اسکرال و همچنین فتح ناموفق همزادش، نشان داد. بعد از این ماجراها، هنک لقب «واسپ» را در اختیار گرفت تا به همسر سابق و مرحوم خودش احترام بگذارد. البته هنک علاوهبر تغییر نام، اعتماد به نفس بیشتری هم بهدست آورد و جایگاه رهبری یک نسل جدیدی از انتقام جویان را در اختیار گرفت. در طی این برهه زمانی، هنک برخی از چشمگیرترین دستاوردهای علمی را در دنیای مارول به نمایش گذاشت. شاید مهمترین لحظه برای هنک پیم را زمانی دانست که لقب دانشمند عالی رتبه را به واسطه موجود بسیار قدرتمندی به نام اترنیتی بهدست آورد.
بعد از دریافت این لقب، هنک توانست جایگاه بالاتری را نسبت به ذهنهای قدرتمند مارول یعنی ریچاردز، استارک و دووم بهدست بیاورد. زیرا او به درجهای از علم و نبوغ رسیده بود که توانست غیرممکن را به معنای واقعی کلمه ممکن کند؛ بهجای اینکه بیاید از علم بهعنوان یک ابزار برای کشفیات یا مهندسیهای مختلفی استفاده کند. بعد از پایان رویداد سلطنت تاریک، پیم بهعنوان رئیس آکادمی انتقام جویان انتخاب شد. توانایی هنک برای هدایت و کنترل دانشجویان مشکلدار، باعث شد تا او تبدیل به یک معلم و مربی عالی برای دوره جدید قهرمانان باشد.
- مردی در تپه مورچهای:
در ابتدا، هنک پیم تصور میکرد که سرم تغییر اندازهی او، بسیار خطرناک است و آن را نابود کند. چند هفته بعد از این اتفاق، او به این نتیجه رسید که نمیتواند اجازه دهد بزرگترین کشف او، از بین برود و هیچکس از آن استفاده نکند. به همین دلیل هم دوباره آن را ساخت. او روی مورچهها مطالعه کرد و رفتار آنها را مورد بررسی قرار داد و سرانجام یک کلاه سایبرنتیک ساخت که بتواند با آنها ارتباط برقرار کند. هنک در طول دوران حرفهای خود بهعنوان انت من، فقط در اندازه مینیاتوری در لباسش دیده شده بود. مشخص نیست که آیا او این کار را انجام داد تا بهتر بتواند هویت اصلی خود را پنهان کند یا دوست داشت روشی را که با آن اندازهاش را تغییر میداد مخفی کند؛ او ابتدا سرم تغییر اندازه را روی خود میریخت و بعد از گاز تغییر اندازه را استنشاق میکرد.
هنک که هیچ راه سریعی برای حرکت کردن سراغ نداشت، معمولا خودش را به واسطه منجنیق در صحنههای جرم میفرستاد تا کارش را انجام دهد؛ چیزی که در آزمایشگاه خود مخفی کرده بود. او خیلی نرم و ساده روی یک سری از مورچهها فرود میآمد. درست مثل یک قهرمان در ماجراجوییهای مجله پالپ، هنک پیم هم یک شبکه از خبرچینهای مختلف را در سرتاسر منهتن استخدام کرده بود. مورچههای درون شهر به هر چیزی که مردم میگفتند، گوش میکردند. به همین ترتیب هم اگر هر کدام از آنها درخواست کمک از انت من را داشت، هنک خیلی زود پیغام آنها را دریافت میکرد. هنک بعد از گذشت مدتی توانست با استفاده از این متحدان کوچک خود، تعداد زیادی از جرمهای جزئی شهر را متوقف کند.
استعداد و توانایی او در متوقف کردن مجرمان آنقدر مورد توجه قرار گرفته بود که خیلی از جنایتکاران تصمیم گرفتند که هرچه زودتر انت من را از بین ببرند؛ پیش از اینکه حتی بتوانند کارهای شرورانه خود را آغاز کنند. برخی از این شروران عبارت بودند از «پروتکتور»، «هایجکر» و «وویس». از طرف دیگر هم هنک خود را در معرض تهدید یک سری شرورانی مانند Comrade X، موجودات بیگانهای مانند «کولا» و فجایع علمیای مانند نبردش با «اسکارلت بیتل» یا «تایم مستر» دید. بزرگترین دشمن هنک هم درست مانند خودش یک دانشمند بود که «الیاس استار» نام داشت؛ کسی که بعدها با نام «اگ هد» شناخته میشد. الیاس قبلا در ارتش بود اما زمانیکه اسرار اتمی را به دشمنان آمریکا فروخت، از آنجا اخراج شد.
هنک پیم یکی از اعضای موسس تیم ابرقهرمانی انتقام جویان به حساب میآید
در همین حین یک باند محلی به این نتیجه رسید که برای شکست دادن انت من، باید مغزهای بزرگی را در اختیار داشته باشند و از همین رو هم به سراغ الیاس رفتند و او را استخدان کردند. الیاس بعد از گذشت مدتی به این نتیجه رسید که بخش زیادی از قدرت انت من، از توانایی او در کنترل کردن مورچهها نشأت میگیرد. بعد هم استدلال کرد که او حتما ازطریق بردگی به چنین چیزی رسیده است. الیاس بعد از کمی تحقیق و بررسی توانست دستگاهی را بسازد که به او اجازه میداد تا با مورچهها صحبت کند. او به آنها گفت برای اینکه بتوانند از بردگی خلاص شوند، باید انت من را به یک مکان مشخص ببرند که او در آنجا گیر کند.
مورچهها هم در رابطه با این تله به انت من گفتند. به همین ترتیب هم هنک من نقشهای را ترتیب دید تا نهتنها از دست تلههای اگ هد فرار کند، بلکه تلافی این توطئه را سرش در بیاورد. به این ترتیب، اگ هد تبدیل به یک جنکایتکار تحت تعقیب شده بود و مجبور شد که در حاشیههای جامعه، خود را پنهان کند. این ماجراها دست بهدست هم دادند تا نبرد هنک با اگ هد و دیگران به پایان برسد. در همین دوران بود که هنک به این نتیجه رسید که او واقعا به یک همکار نیاز دارد...
- همکار:
هنک پیم زمانی برای اولینبار با جنت ون دین برخورد کرد که پدر او (گفته شده که متخصص فیزیک نجومی بوده است)، به ملاقات هنک رفت تا ببیند که آیا او میتواند روی پروژهای که در حال کار کردن روی آن بود، با او همکاری کند یا خیر. هنک این پیشنهاد را رد کرد و جنت تقریبا از زندگی او بهصورت کامل بیرون رفت. حتی زمانی هم که آنها هنک را ترک کردند، او اصلا نمیتوانست از این فکر بیرون بیاید که جنت چقدر شبیه به همسر سابقش «ماریا» بود که به قتل رسید. «ورنون ون دین» همچنان به آزمایشهای خود ادامه داد تا از درون محیط خالیای که درون فضا وجود دارد، عبور کند و سیگنالهایی را که از سیارههای دیگر میآمد، تشخیص دهد.
در یک شب، چیز وحشتناکی به سیگنال او پاسخ داد. پیلای که یک جنایتکار بیگانه از کازموس محسوب میشد، پرتوی تلسکوب ورنون رو که از زمین میآمد دریافت کرد و ورنون را بهشدت ترساند. جنت که نمیدانست برای درخواست کمک به چه کسی تلفن کند، سریع با هنک تماس گرفت. هنک بعد از مشورت کردن با شبکه اطلاعاتی مورچهای خود، به یک حقیقت بسیار بد و وحشتناک رسید و بلافاصله در قالب انت من به آنجا رفت تا به جنت کمک کند. جنت که فوقالعاده به پدرش علاقه داشت، به این فکر میکرد که حتما باید انتقام او را بگیرد. انت من به جنت گفت که با سازمان افبیآی تماس بگیرد و آنها را از تهدید بیگانگان، آگاه کند و بعد هم به آزمایشگاه هنک پیم برود.
هنک در آزمایشگاه خود به جنت اعلام کرد که همان انت من است و به او پیشنهاد کرد که قدرت کوچک شدن، بالها و شاخکها را بگیرد و تبدیل به یک... زنبور انسانی شود. جنت قسم خورد که انتقام پدرش را بگیرد و عدالت را برای تمام افرادی که به آن نیاز داشتند، به ارمغان بیاورد. انت من و واسپ در قالب یک تیم پویای دو نفره، هیولایی را که مسئول مرگ پدر جنت بود، ردیابی و پیدا کردند. واسپ بهشدت در تلاش بود تا به هنک ثابت کند که یک بچه نیست و همین اقدامات او باعث مرگ نابهنگام او شد؛ زیرا مورچههای انت من نتوانستند خود را به موجود برسانند. انت من در همان رویارویی متوجه شد که این موجود عمدتا مبتنی بر اسید فرمیک ساخته شده است.
به همین ترتیب او مادهای را اختراع کرد که به واسطه آن، شکل فیزیکی او را خنثی کند. جنت و هنک برای مدتی تبدیل به یک تیم محکم و غیرقابل نفوذ شده بودند و به همراه هم مقابل تهدیدهای بسیار زیادی ایستادند؛ از جمله بازگشت اگ هد که جنت را بهعنوان یک طعمه دستگیر کرده بود. آنها با هم به یونان سفر کردند که باعث شد با یک ربات بهخصوص مبارزه کنند و با بیگانههای فضاییای برخورد کنند که قصد فتح آنجا را داشتند. آنها حتی با یک شرور که لباس بسیار قدرتمندی هم داشت و نام او « Porcupine» بود، برخورد کردند. در همین برهه زمانی بود که هنک به این نتیجه رسید که منجنیق او کاربردش را از دست داده است؛ آن هم زمانیکه جنت قدرت پرواز کردن داشت.
به همین دلیل از یک مورچه پرنده به نام کور کمک خواست تا به او کمک کند که سریعتر جابهجا شود. آنها میتوانستند در قالب همین تیم انت من و واسپ، به مبارزه خود با شرارت ادامه دهند. البته اگر آن روز، آنها آن سیگنال رادیویی را دریافت نمیکردند؛ سیگنالی که اعلام میکرد هالک باید پیدا شود.
- انتقام جویان:
انت من و واسپ تنها قهرمانانی نبودند که به این تماس پاسخ دادند. از طرف دیگر هم آیرون من و ثور این تماس را دریافت کردند که به کمک رفتند. آنها با کمک یکدیگر توانستند هالک را در یک سیرک پیدا کنند و تلاش کردند تا او را متقاعد کنند که خودش را تحویل بدهد. آیرون من، انت من و واسپ برای مدت زیادی با این هیولای سبز رنگ مبارزه کردند تا اینکه ثور چیزی را فهمید. او به این نتیجه رسید که مأموریت آنها کذب است و اینکه برادر ناتنی او یعنی لوکی مسبب تمام این اتفاقات بوده است. هنک و جنت به این نتیجه رسیدند که هر پنج نفر آنها، قدرتهای مختلفی دارند و اگر آنها درکنار یکدیگر کار کنند، دیگر رسما غیرقابل توقف میشوند. هر پنج نفر آنها با این ایده عالی موافقت کردند و نام انتقام جویان را روی خود گذاشتند.
انتقامجو بودند، خوبیها و بدیهای خودش را داشت. یکی از اولین تغییراتی که در زندگی هنک پیم ایجاد شد، این بود که هویت جاینت من بهصورت اتفاقی به وجود آمد. هنک متوجه شد که اگر او به اندازه ۱۲ فیت رشد کند، دیگر نمیتواند همانند یک انسان معمولی درست بایستد. همین موضوع باعث شد تا پیم یک سری تغییرات در سرم خود به وجود بیاورد. به طوری که این سرم تبدیل به یک سری قرصهای مختلف شد که هر کدام رنگ متفاوتی داشتند و به او اجازه میدادند که تغییر اندازه را سریعتر از قبل انجام دهد. بعد از کارهایی که انتقام جویان دربرابر تهدیدهایی مانند «اسپیس فانتوم» و «نیمور» انجام دادند، محبوبیت خیلی زیادی را بهدست آوردند.
یک بار زمانی که اولتران زمین را تسخیر کرده بود، ولورین به گذشته رفت تا هنک پیم را به قتل برساند؛ پیش از اینکه اولترانی خلق شود
خیلی زود، هنک و جنت مجبور شدند با کلاب طرفدارانی که برای جاینت من به وجود آمده بود و آنها را دنبال میکرد، دستوپنجه نرم کنند. هنک و جنت که از تیم انتقام جویان جدا شده بودند، اولین شکست خود را به واسطه دستان چرخندهی «هیومن تاپ» تجربه کردند. در طی این برهه زمانی جنت متوجه شد که رفتارهای هنک تغییر کرده است. هر زمان که او تبدیل به جاینت من میشد، کاملا بیپروا رفتار میکرد و تا حد زیادی خودخواه میشد انگار که از هرکس و هر چیزی بهتر بود. هیومن تاپ همچنان هنک پیم و جنت را مورد آزار و اذیت قرار میداد. این موضوع تا زمانی ادامه داشت که سرانجام این کار تبدیل به یک وسواس و عقده شد و قصد داشت که جنت را همسر خود بکند.
هنک و جنت که به دور از تیم انتقام جویان فعالیت میکردند، با موفقیت توانستند یک گالری شروران چشمگیر و فوقالعاده به وجود بیاورند؛ شخصیتهایی مانند میزبان بیگانگان، بلک نایت و دیکتاتوری از سانتو ریکو به نام ال تورو در این گالری قرار داشتند. در همین حین یک تهدیدی به نام Mole Man به وجود آمده بود که شبکه مورچهای هنک به او اخطار داده بودند. اما زمانیکه انتقام جویان این تهدید را نادیده گرفتند، باعث شدند تا هنک ارتباط خود با آنها را کاهش دهد. از یک طرف ثور رفتار بسیار بدی با او داشت و از طرف دیگر هم اعضای دیگر این تیم او را کنار زدند. حتی واسپ هم حاضر نشد که در این ماجرا به او کمک کند زیرا وقت آرایشگاه داشت. مدت خیلی کمی بعد از این اتفاق، جنت در طی نبردی که با کنت نفاریو داشت، بهشدت آسیب دید. بعد از آن هم جنت و هنک تصمیم گرفتند که گروه انتقام جویان را ترک کنند.
- پیوستن دوباره به اونجرز:
هنک و جنت بعد از ترک تیم اونجرز، تلاش کردند که خودشان را بازنشسته کنند. اما مدام در برهه زمانیهای مختلف به درون میدان مبارزه کشیده میشدند و در مقابل ابرشرورانی مانند «آتوما»، «Madam Macabre»، هیومن تاپ و بالاخره «هیدن من» قرار گرفتند. هیدن من یک بیگانه بود که از یک اسلحه خصوص پرتاب پرتو استفاده میکرد. او با استفاده از این سلاح، قدرت هنک را به سمت خودش کشید و او دیگر نمیتوانست به اندازه انت من کوچک شود. ذرات پیم که هنک پیم از آنها استفاده میکرد تا اندازه خود را تغییر دهد، تاثیرات وحشتناکی را روی بیولوژی او گذاشته بود. او دیگر نمیتوانست همانند قبل خیلی راحت اندازه خود را تغییر دهد.
این کار هم سخت شده بود و هم بسیار دردناک. جنت توسط آتوما که یک آتلانتینی جنگطلب بود، دستگیر شد. هنک که میترسید نتواند خودش بهتنهایی جنت را نجات دهد، دوباره به سراغ گروه اونجرز رفت و از آنها درخواست کمک کرد. به همین ترتیب هم لباس مخصوص دیگر خود را بهعنوان گولیاث پوشید. هنک بهعنوان گولیاث، یک شخصیت عادی در عمارت اونجرز محسوب میشد که مدام با توانایی تغییر اندازه خود درگیر بود و نمیتوانست آن را تثبیت کند. در طی این مدت زمان، او توانست با یک فرد آزمایشگاهی دیگر به نام بیل فاستر ارتباط دوستی برقرار کند. این دوست جدید توانست به هنک کمک کند که قدرتهای خود را به ثبات برساند. او سرانجام خودش هم لباس و هویت بلک گولیاث را در اختیار گرفت.
- اولتران زندگی میکند:
در همین برهه زمانی بود که هنک پیم فعالیت جدی خود را در زمینه روباتیک آغاز کرد و بیشتر و بیشتر از قبل در آن غرق میشد. دیگر حتی کار به جایی رسید که تصمیم گرفت یک ربات زنده برای خودش درست کند. بالاخره هنک موفق شد که رباتی به نام اولتران را به وجود بیاورد. این موفقیت قرار بود که یک دستاورد بزرگ تکنولوژیکی باشد و انقلاب به راه بیاندازد. اما هنوز مدت خیلی زیادی طول نکشیده بود که این ربات از نظر فکری و ذهنی از پیم پیشی گرفت، علیه او شورش کرد و بالاخره با انتقام جویان درگیر شد. این حقیقت که هنک مسبب خلق این ربات قاتل بود، لحظهای او را رها نمیکرد و باعث ناراحتی خیلی بیشتری شده بود.
زمانیکه تیم انتقام جویان با یک گروه جدیدی از «اربابان شرارت» برخورد کرد، بیثباتی ذهنی هنک دوباره مورد آزمایش قرار گرفت. این تیم توسط یک شخصیت به نام «Crimson Cowl» هدایت و سازماندهی میشد و افرادی به نام «کلاو»، «Whirlwind» یا همان هیومن تاپ، «ملتر» و «مرد رادیو اکتیوی» آن را تشکیل میدادند. این نیروی شرور موفق شدند که اعضای تیم انتقام جویان را دستگیر کنند و اگر بلک نایت به موقع در ماجرا دخالت نکرده بود، آنها قهرمانان داستان ما را به قتل میرساندند. مدت کمی بعد از آن مشخص شد که Crimson Cowl یک موجود رباتی دیوانه است که خودش را «اولتران ۵» میداند.
چند هفته بعد از این ماجرا، جنت در آپارتمان خودش توسط یک موجود عجیب مورد حمله قرار گرفت؛ یک سینتزوید به نام «ویژن». ویژن پیش از اینکه جنت را دستگیر کند از بین رفت و به پایگاه اصلی انتقام جویان برده شد تا هنک روی او آزمایش و تحقیق انجام دهد. ویژن خیلی زود دوباره هوشیاری خود را بهدست آورد و بلافاصله به سمت انتقام جویان حمله کرد. اما پیش از اینکه اتفاق بدی رخ دهد، اعلام کرد که او توسط یک ربات به نام اولتران ۵ ساخته شده است و وظیفه دارد که آنها را به قتل برساند. با کمکهای ویژن، اولتران ۵ کاملا نابود شد. بعد از مدتی، هنک متوجه شد که ماهها پیش او روی ساخت یک موجود مصنوعی کار میکرد.
بعد از مرگ ویکتور مانچا، هنک پیم خودش را در آزمایشگاه مخفی او زندانی کرد و بازیهای مختلفی انجام داد و همزمان تمام فعالیتهای ذهنیاش را هم ضبط کرد
اما اصلا به یاد نداشت که نتیجه این آزمایشها چه شد و اینکه چرا آن را متوقف کرد. زمانیکه اعضای تیم انتقام جویان به خانه هنک رفتند تا تحقیقاتی را انجام دهند، متوجه شدند که آن ساختمان پلمپ شده اما بهطور کامل تعمیراتش به پایان رسیده است. بااینحال باز هم هنک اصلا این را به یاد نداشت که آن را تعمیر کرده باشد زیرا یک آزمایش ناموفق با «Dragon Man» داشت. به همین ترتیب هنک به سراغ فناوریای رفت که در آزمایشگاه خودش داشت و میخواست با آن خاطراتش را شبیهسازی کند. او به همین ترتیب به یاد آورد که یک نوع زندگی رباتیکی با هوش مصنوعی ساخته بود.
این ربات، او را با نام پدر خطاب کرد و در تلاش بود که او را به قتل برساند. با اینکه هنک مقاومت کرد اما توسط اولتران ۱ شکست خورد.اولتران از پرتوی مخصوص خود استفاده کرد تا هنک را هیپنوتیزم کند. او قصد داشت تا کاری کند که هنک فراموش کند که اصلا اولتران متولد و برای همیشه این خانه را ترک کرده است. به همین سادگی، هنک قدرتمندترین و سرسختترین دشمن اونجرز را خلق کرد. تمامی این اتفاقات دست بهدست هم دادند تا هنک دومین شکست عصبی بزرگ خود را تجربه کند.
- یلوجکت متولد شد:
در این برهه زمانی، یک قهرمان از خود راضی و خودنمای جدید به خیابانهای شهر نیویورک آمد که لباسی از رنگ زرد و مشکی پوشیده بود. او بعد از اینکه یک سرقت را متوقف کرد، به گفتوگو با پلیس پرداخت و حتی صبر کرد که آنها نام یلوجکت را درست یادداشت کنند که اطلاعات و کاغذها دچار مشکل نشوند. یلوجکت بعد از این کار به عمارت انتقام جویان رفت و درخواست کرد که او را به جمع خودشان راه بدهند. او به این تیم گفت که هنک پیم را به قتل رسانده است. به همین ترتیب مبارزهای بین آنها شکل گرفت و او جنت ون دین را ربود. در پناهگاه مخفی یلوجکت که Hornet's Nest نام داشت، او و جنت با هم صحبت کردند و جنت متوجه شد که یلوجکت همان هنک پیم است.
جنت تصمیم گرفت که پیشنهاد ازدواج یلوجکت را قبول کند و همین موضوع باعث تعجب بسیار زیاد سایر اعضای انتقام جویان شد. زمانیکه هاوک آی تصمیم جنت را به چالش کشید، جنت به او گفت: «من عاشق هنری پیم بودم... اما او اجازه داد که پول من و همچنین تحقیقت بیپایانش، سد راهش قرار بگیرند! حالا دیگر هنک رفته... اما من یک فرصت دیگر برای خوشبختی بهدست آوردم». درحالیکه آنها داشتند حلقهها را با هم رد و بدل میکردند، «ریک جونز» از آینده، یلوجکت را احضار کرد. او قرار بود که در ماجرای Destiny War به آنها کمک کند و درست چند لحظه بعد بازگردد. جنت و یلوجکت توانستند در یک مراسم پر از ابرقهرمانان مختلف ازدواج کنند.
سعادت و برکت ازدواج آنها خیلی زود به پایان رسید زیرا Circus Of Crime تلاش کردند که جنت ون دین را بربایند. هنک که شاهد خطر جنت بود و احساس کرد که دارد به مرگ نزدیک میشود، به هویت گولیاث خود بازگشت تا بتواند او را نجات دهد. او افشا کرد که یک روز زمانیکه در آزمایشگاه خود مشغول کار کردن بود، بهصورت تصادفی و زمانیکه حواسش جمع نبود، یک سری مواد شیمیایی آزمایش نشده را، ریخت. گاز حاصل شده از این ماده شیمیایی یک شکاف اسکیزوفرنی را به وجود آورد که منجر به خلق شخصیت یلوجکت شد. بعد از این ماجرا هنک و جنت همچنان به زندگی متاهلی خود ادامه دادند و هنک هم در این مدت از هویت یلوجکت استفاده میکرد.
اترنیتی اعلام کرده که هنک پیم بزرگترین و بهترین دانشمند سیاره زمین محسوب میشود
از طرف دیگر هم هاوک آی تبدیل به دومین گولیاث تیم شد. هنک درست همانند کاری که بهعنوان انت من انجام میداد، در قالب هویت یلوجکت هم بهعنوان یک ماجراجوی ملبس، در خیابانها میچرخید؛ بهجای اینکه مانند یک اونجر عمل کند و صرفا منتظر تماسهای اضطراری باشد. همین موضوع باعث شد تا او با یک گروه سوپر مارکسیست سفید پوست به نام Sons Of The Serpent درگیر شود. یلوجکت به واسطه بحرانی که گروه Sons Of The Serpent به وجود آورده بودند، به تیم مدافعان پیوست تا به همراه آنها با این گروه مقابله کند. او به همراه دکتر استرنج، نایت هاوک و والکری توسط Sons Of The Serpent دستگیر شد؛ آن هم بهعنوان خائنانی به نژاد سفید. آنها بعد از گذشت مدتی توسط هل استورم و لوک کیج نجات پیدا کردند.
- جوکاستا: عروس اولتران:
پسر رباتیکی دیوانهی هنک یعنی همان اولتران، بعد از تمام نابودیهایی که در سیاره و برای زندگی همه به وجود آورد، تصمیم گرفت که بهتر است یک همسر هم داشته باشد. او یک بدن برای همسر خود ساخت اما استعداد و توانایی لازم برای زنده کردن او را نداشت. به همین دلیل هم اولتران به هنک حمله کرد و تمام خاطراتی را که او از زمان فعالیتش با انتقام جویان داشت، پاک کرد. اولتران، هنک را متقاعد کرد که یک شیطان قدرتمند در عمارت اونجرز ساکن است و آنها قصد دارند جنت را اسیر کنند. هنک دوباره دچار یک شکست ذهنی شد و در قالب انت من به اونجرز حمله کرد. او حتی در شکست دادن تمام اعضای این تیم هم تقریبا موفق شده بود.
واسپ توانست از طرف دیگر هنک را بیهوش کند اما اولتران در همان لحظه دخالت کرد و انتقام جویان را شکست داد؛ آن هم درحالیکه جنت را ربود و به همراه هنک به پناهگاه خودش برد. اولتران با موفقیت جنت را آرام کرد و او را درون یک ماشین قرار داد و قصد داشت که نیروی زندگی جنت را به همسر رباتیکی خود منتقل کند. زمانیکه هنک به هوش آمد، اولتران به او گفت که جنت بهشدت آسیب دیده است و اگر در عرض یک ساعت نیروی زندگی او به یک بدن رباتیکی جدید منتقل نشود، جانش را از دست میدهد. زمانیکه نیروی زندگی جنت منتقل شد، جوکاستای رباتیکی از قدرتهای خود استفاده کرد تا با اونجرز تماس بگیرد و از آنها درخواست کمک کند.
اعضای تیم انتقام جویان هم به محض اینکه این پیغام را دریافت کردند، خودشان را به آنجا رساندند و بعد از دخالت در فرایند، جنت را نجات دادند. این ربات جوکاستا برای چندین ماه خوابیده بود. هنک هنوز هم نمیتوانست گذشته خود را به یاد بیاورد اما به مرور زمان و با کمکهای مختلف، بالاخره توانست آنها را بازگرداند. در این برهه زمانی، هنک مدام احساس ناکافی و ناموفق بودن را داشت که به مرور زمان هم زیاد میشد؛ همین احساسات باعث شد تا او خیلی زود دست به اقدامات ناامیدانهای بزند.
- تحت فشار شدید:
هرگز قهرمان بودن چیزی نبود که هنک بهصورت کامل با آن احساس راحتی بکند. او بهعنوان یک انتقامجو، اغلب اوقات احساس میکرد که از دیگران بهتر است. اما مدت خیلی زیادی طول نکشید که همین احساسهایی که در رابطه با ناکافی بودن داشت، باعث شدند که عزت نفس او از بین برود و او کارهای غیرمنطقیای انجام دهد. در چندین موقعیت مختلف، هنک وارد گروه میشد و از آن بیرون میآمد اما بعد از استعفای ناگهانی بیست و واندر من، هنک احساس کرد که فرصت جدیدی بهدست آورده تا باری دیگر خود را بهعنوان قهرمان اثبات کند. اما متاسفانه مشخص شد فشاری که هنک روی خودش میگذاشت، بسیار زیاد بود و زندگی زناشویی او هم تحت تاثیر قرار گرفت.
او مدام از دست کارهای جنت عصبانی میشد و کار به جایی رسید که حتی به او گفت که دیگر نیازی به جنت ندارد. هنک در همین مدت با یک دشمن ناشناخته که خودش را «الف کویین» مینامید وارد مبارزه شد و در همین حین یک شکست دیگر را تجربه کرد. او به خاطر همین شکستی که داشت، با انفجارهای مخصوص خود، تا حد زیادی به الف کویین آسیب وارد کرد. این رفتار غیرمنطقی منجر به این شد که کاپیتان آمریکا یک دادگاه نظامی علیه یلوجکت به راه بیاندازد. با ثور هم تماس گرفته شد که در این جلسه رسیدگی رسمی حضور داشته باشد. در همین حین هم هنک به حالت تعلیق درآمد و دیگر نمیتوانست فعالیتی داشته باشد.
هنک به همان آزمایشگاه خودش رفت و قصد داشت که یک ربات بسازد. او در تلاش بود تا رباتی بسازد که به اونجرز حمله کند؛ از آنجایی که خودش این ربات را ساخته بود، میدانست که چطور باید آن را غیرفعال کند. این عمل قهرمانانه به دیگر اعضای تیم اونجرز نشان داد که بهعنوان یک عضو میتواند ارزش زیادی برای گروه داشته باشد و اصلا درست نیست که او کنار گذاشته شود. جنت متوجه شد که هنک دقیقا در حال انحام چه کاری است. آنها برای مدتی با یکدیگر جر و بحث کردند و هنک بلافاصله این ربات را روی جنت آزمایش کرد تا به او نشان دهد که چه نقشه خوبی را ترتیب داده است.
این هنک پیم بود که اولتران را خلق کرد نه تونی استارک
جنت تلاش کرد تا هنک را نسبت به انجام دادن نقشهاش متوقف کند اما هنک به او سیلی زد. قدرت این سیلی آنقدر زیاد بود که باعث شد جنت به روی زمین بیفتد. هنک که در جلسه رسیدگی حضور پیدا کرده بود، تلاش کرد که کاپیتان آمریکا را دلیل اصلی اقداماتش بداند زیرا معتقد بود که الف کویین در حال سوءاستفاده از کاپیتان است. هیچکس حرف هنک را باور نکرد و جنت به او التماس کرد که این اقدامات را تمام کند. در همین لحظه همه متوجه شدند که چشمان جنت سیاه شده است و همه را شوکه کرد. هنک با این وجود ربات خود را که نام آن را Salvation I گذاشته بود، آزاد کرد. خیلی زود توسط همین ربات گیر افتاد و این جنت بود که به کمک او آمد و او را نجات داد.
او با نفرت بسیار زیادی از گروه انتقام جویان، این گروه را ترک کرد. از طرف دیگر هم زندگی زناشویی هنک بهصورت کامل به هم ریخت زیرا از همسر خود سوءاستفاده کرده بود. به همین دلیل هم تنها در خیابانها رها شد بدون اینکه حمایت تیم اونجرز را داشته باشد یا آیندهای روشن را مقابل خود ببیند. زمانیکه هنک در بدترین شرایط خود بود، دوباره با بزرگترین دشمن خود یعنی اگ هد برخورد کرد. اگ هد از هنک خواهش کرد تا در زمینه درست کردن روابطش با خواهرزاده خود به او کمک کند. این دختر «تریش استار» نام داشت که در گذشته اگ هد آسیب زیادی به او وارد کرده بود. اگ هد یک دست سایبرنتیکی برای تریش درست کرده بود و از هنک خواست تا آن را برای او ببرد و برایش نصب کند.
اگ هد اعلام کرد که اگر هنک این کار را برایش انجام دهد، پانصد هزار دلار به او پاداش میدهد و اصرار هم داشت که هنک این پول را بگیرد زیرا میدانست که او در آن زمان بدهی دارد. هنک در قالب هویت یلوجکت این دست مصنوعی را به صاحبش رساند و آن را برای تریش که تمایل زیادی نداشت، نصب کرد. متاسفانه اگ هد این دست را بهگونهای طراحی کرده بود که بتواند کنترل بدن تریش را در دست بگیرد. بعد از این کار هم اگ هد، هنک را مجبور کرد که با او متحد شود؛ در غیر این صورت تریش را میکشت. اگ هد از هنک استفاده کرد تا بتواند تمام سرمایهها و منابعی که دولت آمریکا از فلز آدامانتیوم داشت، به سرقت برساند.
هنک درحالیکه هنوز در مأموریت اگ هد بود، یک زنگ خطر را به صدا درآورد که به اعضای تیم اونجرز اخطار میداد. به همین دلیل هم مدت زیادی طول نکشید که او و تریش دستگیر شدند. اگ هد به واسطه همان دست مصنوعی، خاطرات اشتباهی را در ذهن تریش اضافه کرد. او کاری کرد که تریش به اعضای تیم اونجرز بگوید که هنک با حرف زدن او را مجبور کرد که این دست را استفاده کند و در ادامه هم به خاطر اجبار او این سرقت را مرتکب شده است. هنک هم به طبع دستگیر شد و به زندان افتاد تا برای خیانتی که کرده بود محاکمه شود. در طی این مدت زمان اسکات لنگ (یا همان انت من دوم) به ملاقات هنک رفت.
در رویداد جنگهای مخفی، هنک پیم بعد از اینکه رید ریچاردز را با یک لیزر منفجر و او را تبدیل به یک چیز چسبناک کرد، افشا کرد که یک اسکرال است
اسکات لنگ بعد از شنیدن دخالت داشتن اگ هد در این ماجرا پیشنهاد کرد که به سراغ هنک بیاید تا آنها با هم بتوانند بهدنبال حقیقت واقعی ماجرا بروند. هنک این پیشنهاد را نپذیرفت زیرا احساس میکرد که دیگر توانایی این را ندارد که اشتباه دیگری را مرتکب شود. او قصد داشت به سیستم قانونی و عدالت اعتماد کند و امیدوار باشد که آزادیاش را بهدست میآورد. هنک در طی همین زمان متوجه شد که آیرون من در حال قرار گذاشتن و برقراری ارتباط با جنت است؛ آن هم درست یک ماه بعد از اینکه آنها از یکدیگر جدا شده بودند. همین موضوع باعث شد تا زمان زندان خیلی سختتر شود. زمانیکه محاکمه هنک در حال اجرا بود، اعضای گروه اربابان شرارت به آنجا آمدند و این جلسه را متوقف کردند.
اربابان شرارت، هنک را دزدیدند اما زمان بازگشت، «شاکر» که از سایر عقب افتاده بود، به اعضای تیم اونجرز گفت که در حقیقت خود دکتر پیم آنها را استخدام کرده بود تا او را فراری بدهند. حالا دیگر با این شرایط، هنک هم اعتبار خود را بهصورت کامل در رسانهها از دست داد و هم دیگر آبروی پیش همتیمیهای اونجری خود نداشت. در چنین شرایطی، اگ هد به هنک پیشنهاد کرد که آغاز جدیدی را برای اربابان شرارت رقم بزند. مدت زیادی طول نکشیده بود که دروغهای شاکر بالاخره فاش شد و اونجرز هم اگ هد را ردیابی کردند تا هنک را از پناهگاه او نجات دهند. درحالیکه اعضای گروه در حال برنامهریزی بودند که چطور میتوانند اوضاع را به بهترین شکل حل کنند، هنک خودش دست به کار شد.
او بهتنهایی توانست اعضای گروه مخالف یعنی بیتل، تایگر شارک، موون استون، مرد رادیو اکتیوی و همچنین اگ هد را شکست دهد. هاوک آی درست به موقع رسید و توانست از کشته شدن هنک توسط اگ هد جلوگیری کند. اما کارهایی که هاوک آی انجام داده بود باعث مرگ خود اگ هد شد. در پایان این ماجرا، موون استون دستگیر شد تا وسعت واقعی نقشههای اگ هد را فاش کند. بعد هم نام هنک از هرگونه اتهام و جرمی پاک شد. از طرف دیگر هم هاوک آی در رابطه با هرگونه تخلف و جرم، بیگناه اعلام شد. اونجرز برای اینکه نام هاوک آی را از هرگونه اتهامی پاک کنند، یک جلسه رسیدگی برگزار کردند که هنک هم در آن شهادت داد. هنک به انتقام جویان گفت که بازی کردن نقش یک ابرقهرمان، بزرگترین اشتباه زندگیاش بوده است. او هویت یلو جکت را ترک کرد و آن را در اختیار اونجرز قرار داد. از طرف دیگر هم ارتباط خود را با جنت پاک کرد و به همراه تریش استار، از شهر نیویورک رفت.
- انتقام جویان ساحل غربی:
هنک بعد از تبرئه شدن در محاکمه، برای مدتی بهصورت کلی از همه چیز فاصله گرفت تا اینکه کارش به دروازههای محوطه مخصوص تیم انتقام جویان ساحل شرقی رسید. هاوک آی با آغوش باز از حضور هنک استقبال کرد و حتی تلاش کرد که جایگاهی را برای او در تیم ایجاد کند. هنک پیشنهاد عضویت در این تیم را رد کرد اما قرار شد که بهعنوان یک مشاور علمی در تیم باقی بماند. این جایگاه فرصتی را در اختیار او قرار میداد تا روی گولیاث مطالعه کند. بااینحال متاسفانه آرامش زندگی علمی جدید هنک خیلی طولانی نشد و همه چیز به هم ریخت. زیرا سر و کله نسخه «بعد از جنگهای مخفی» بزرگترین مخلوق او یعنی اولتران-۱۲ پیدا شد.
اولتران در این دوران با «گریم ریپر»، «من-ایپ»، «بلک تالن» و «نکرا» متحد شده بود و توانست تعداد زیادی از اعضای تیم انتقام جویان ساحل غربی را اسیر کند. هنک توانست به واندر من کمک کند که شک و تردیدهایش را نسبت به خودش شکست دهد و همین کار باعث شد که تیم با موفقیت از آنجا فرار کند. اولتران ۱۲ دیدگاه متفاوتی نسبت به زندگی داشت و دیگر از پدرش متنفر نبود. او در حقیقت سعی داشت که یک سری چیزها را تلافی و جبران کند. هنک تا حد زیادی نسبت به این ماجرا شک و تردید داشت. اما تصمیم گرفت که درباره احتمال آن تحقیق کند؛ حتی اگر نیاز بود که بفهمد انگیزههای واقعی اولتران ۱۲ چه چیزهایی هستند.
بااینحال، زمان اولتران ۱۲ روی این زمین خیلی محدود بود زیرا اولتران ۱۱ در حقیقت از جنگهای پنهان فرار کرده بود و هنوز از پدرش نفرت داشت. درحالیکه اولتران ۱۱ تلاش کرد تا پدرش را بکشد، اولتران ۱۲ از واندر من خواست تا در نجات دادن هنک به او کمک کند. سرانجام اولتران ۱۲ در راه نجات زندگی پدرش، جان خود را از دست داد. هنک در طی مدت زمانیکه با انتقام جویان ساحل غربی بود، به «تیگرا» دل بست و آنها وارد ارتباط با یکدیگر شدند. در آن برهه زمانی، تیگرا کمی در کنترل کردن رفتار خود مشکل داشت. اما هنک در تمام این مدت به او کمک کرد و از لحاظ روحی از او حمایت کرد تا او بتواند دوباره به همان شکل قبل بازگردد.
سرانجام تیگرا تصمیم گرفت که باید خودش را از دست طلسمی که «بالکاتار» روی او گذاشته بود، خلاص کند. هنک به این فکر میکرد که به محض اینکه تیگرا خودش را از آن طلسم آزاد کند و دوباره تبدیل به انسان شود، آنها میتوانند خودشان را برای همیشه بازنشسته کنند و از اونجرز بروند. اعضای تیم انتقام جویان ساحل غربی با کمکهای «دیمن هل استورم» و «هل کت» توانستند به قلمروهای شیطانی بروند و با بالکاتار برخورد کنند. تیگرا بالاخره توانست کاری کند که شخصیتهای انسانی و تیگرای او با هم ادغام شود و در یک موجود کامل و مفرد ظاهر شود. این نسخه از تیگرا که تغییرات زیادی روی او انجام شده بود، دیگر همانند قبل به هنک احساس نداشت.
همین رد شدن و نادیده گرفتن باعث شد تا هنک دوباره به سمت همان ابعاد تاریکی برود که در اولین شکستهای خود آن را تجربه میکرد و آزارش میداد. دفعه بعدی که انتقام جویان ساحل غربی پایگاه خود را برای یک عملیات ترک کردند، هنک تصمیم گرفت کارهایی را که مد نظر داشت، به ترتیب انجام دهد. او اول از همه برای تک تک همتیمیهای خود نامهای نوشت، با جنت تماس گرفت و از او به خاطر تمام مشکلاتی که برای او و زندگی متاهلیشان به وجود آورده بود، عذر خواهی کرد. در اقدام بعدی هنک اسلحه خود را پر از گلوله کرد و اسلحه را به سمت شقیقه خود برد... پیش از اینکه هنک بتواند خودش را از یک زندگی پر از شک و تردید، پشیمانی، شکست و حس ناکافی بودن آزاد کند، یک فرشته محافظ به نام «اسپیریتا» ظاهر شد تا او را نجات دهد.
این فرشته هنک را ترغیب کرد که به وسیله نعمتهایی که خدا در اختیارش قرار داده، تبدیل به یک قهرمان شود و دست از تقلید از قهرمانان دیگر بکشد. این فرشته قسم خورد که در تمام این مدت کنار او میماند تا او بتواند زندگی خود را دوباره پس بگیرد؛ هنک هم اسلحه را انداخت. اسپیریتا و هنک برای مدت زمان طولانیای با هم صحبت کردند. هنک درباره خلقت ذرات پیم برای این فرشته گفت. آنها درباره کارهای او در زمینه روباتیک، تحقیقاتش روی Dragon Man و همچنین خلقت اولتران صحبت کردند. هنک با کمکهای اسپیریتا توانست یک وسیله نقلیه با چشمانی حشره مانند و منحصربهفرد بسازد.
این ماشین که روور نام داشت، میتوانست پرواز کند، آتش یا اسید یا گاز پرتاب کند، قابلیت بالا رفتن و صعود داشت، قابلیت قلاب انداختن داشت، هوش محدودی داشت و همچنین میتوانست به سوالات پاسخ دهد. کار او با اسپریتا به او کمک کرد تا بفهمد که میتواند شیءهایی را که در اطرافش قرار دارند، بزرگ یا کوچک کند؛ به این ترتیب میتوانست هر نوع ابزار شگفتانگیزی را همیشه همراه خود داشته باشد. هنک بهعنوان دکتر پیم میتوانست به اندازه هر کدام از دیگر اعضای تیم انتقام جویان ارزشمند و مهم باشد. به همین ترتیب، دکتر پیم که عمیقا اصلاح شده بود، به همراه اسپیریتا و موون نایت که اخیرا با هم آشنا شده بودند، توانستند انتقام جویان ساحل غربی را نجات دهند؛ کسانی که در بُعد زمان گم شده بودند.
درست از همان زمان، هنک پیم تبدیل به یکی از اعضای فعال تیم انتقام جویان ساحل غربی شد که ارزش بالایی هم داشت؛ آن هم بهعنوان یک ماجراجوی علمی به نام دکتر پیم. حالا که پیم تا حد زیادی تغییر کرده بود، میتواند ذهن فنی و تحلیلی خود را وارد تیم کند؛ حالا دیگر هیچ چیزی حریف این تیم قدرتمند نبود. او حالا دیگر میتوانست تعداد زیادی از سلاحها و دستگاههای مختلف و کاربردی را کوچک کند و در لباس خودش قرار دهد؛ به این ترتیب میتوانست هر زمانیکه دوست دارد از آنها استفاده کند. او حتی توانست با جنت هم آشتی کند و مشکلات را از بین ببرد. زمانیکه ویژن توسط دولت ایالات متحده کنار زده شد، هنک او را براساس اطلاعاتی که از سیستم او جمعآوری شده بود، بازسازی کرد.
- عملیات: طوفان کهکشانی و آنسلات:
هنک پیم، اسکات لنگ و اریک اوگریدی همگی انت من بودند
تقریبا در اواخر خط داستانی مجموعه انتقام جویان ساحل غربی، رویدادهای خط داستانی Operation: Galactic Storm به میان آمد. در طی این رویدادها، هنک یکی از اعضای تیم انتقام جویان از زمین ۶۱۶ بود. او در این دوران تحت فشار زیادی هم قرار داشت زیرا آنها در تلاش بودند تا دومین عروس اولتران یعنی «الکما» را هم برنامهنویسی کنند. الکما به واسطه ذهن ماکینگ برد طراحی شد. بعد از اینکه زیرمجموعه ساحل غربی تیم انتقام جویان منحل شدند، هنک دوباره خیلی زود به همان نسخه اصلی این گروه از ابرقهرمانان پیوست. چندین ماه بعد از اینکه هنک پیم بهعنوان یکی از اعضای اونجرز شناخته میشد، ماجرای بدی پیش آمد و هیولایی به نام «Onslaught» ظاهر شد. از آنجایی که هنک با این هیولا مبارزه کرده بود، همه تصور میکردند که جان خود را از دست داده است. اما در حقیقت او به همراه دیگر اعضای این گروه، در یک Counter Earth که توسط فرانکلین ریچاردز ساخته شده بود، به مدت تقریبا یک سال مانده بودند.
- بازگشت به ۶۱۶:
بعد از اینکه اعضای تیم انتقام جویان به زمین اصلی بازگشتند، هنک به همان فعالیت قهرمانانه و هویت جاینت من خود ادامه داد. او با فراست جاینتها در عمق قطب شمال مبارزه کرد؛ تا اینکه مورگان له فری دنیا را بهصورت مجدد تصور کرد. هنک هر کاری کرد نتوانست کنترل و سحر مورگان له فی را از بین ببرد و تا مدتها بهعنوان یک سرباز وفادار به او خدمت کرد؛ تا اینکه اسکارلت ویچ بالاخره توانست او را شکست دهد. هنک، واسپ، آیرون من، کاپیتان آمریکا و ثور بهعنوان موسسهای تیم انتقام جویان با هم جلسه گذاشتند تا درباره این تصمیم بگیرند که چه افرادی باید باقی بمانند و به فعالیت ادامه دهند.
در این دوران، هنک اخیرا یک سمت در یک شرکت تحقیقاتی بهدست آورده بود و از همین رو بهدنبال یک عضویت فعال نمیگشت. البته هنک و جنت بهصورت مختصر برای روز جشن انتقام جویان لباس مخصوص خود را پوشیدند. زیرا مردم شهر نیویورک یک مراسم به راه انداخته بودند تا بازگشت قهرمانان تبریک بگویند و از آنها استقبال کنند. در طی مراسمی که آن روز برگزار شده بود، اونجرز توسط گریم ریپر یک گروه جدیدی از Legion of the Unliving مورد حمله قرار گرفتند؛ گروهی که از سربازان مرده تشکیل شده بود. بعد از اینکه قهرمانان توانستند گریم ریپر را شکست دهند، هنک تصمیم گرفت که همچنان بهعنوان مشاور علمی در گروه باقی بماند.
به همین ترتیب هم اسکارلت ویچ از او خواست تا در رابطه با ماهیت قدرتهای «فایر استار» برای او توضیح دهد. هنک یک لباس مخصوص برای اسکارلت ویچ درست کرد که آن را زیر لباس اصلیاش بپوشد. اسکارلت ویچ با استفاده از این لباس جدید میتوانست باعث از بین رفتن هر انرژی مایکروویوی بشورد که سعی کند به او آسیب برساند. این لباس همچنین به او کمک کرد که در طی ۶ ماه، مقاومت بدن خود را تا حد زیادی بالا ببرد.
- جنگهای سرنوشت:
در این برهه زمانی، شخصیتهای مبهمی به نام «تایم کیپرها» تصمیم گرفتند که انسانها تهدید بسیار بزرگی برای مولتی ورس هستند. به همین ترتیب هم یکی از ماموران خود به نام «Immortus» را به سراغ ریک جونز فرستادند تا او را بکشد. این نقشه با چیزی که اطلاعات عالی نژاد کری یعنی «لیبرا» و «کانگ» داشتند، تفاوت داشت. آنها برخلاف اعتقادی که تایم کیپرها داشتند، معتقد بودند که انسانها هم درست همانند دیگر موجودات سزاوار این هستند که آینده مخصوص به خودشان را داشته باشند. زمانیکه ریک مورد حمله قرار گرفت، لیبرا برنامهای به نام Destiny Force را به همراه ریک آغاز کرد.
او به واسطه این برنامه میتوانست قهرمانان را از نقطهای از زمان، به سمت خودش بکشاند. در طی مدت کمی یک تیم عجیب و غریب از انتقام جویان تشکیل شد که شامل دو هنک پیم بود؛ یک نسخه همان جاینت من قهرمان بود که به دوران بعد از آنسلات تعلق داشت و دیگری هم یلوجکت بدخلق بود که به همان روز عروسیاش با جنت تعلق داشت. انتقام جویانی که کنار هم جمع شده بودند، اعتقاد داشتند که بهتر است به مبارزه با Immortus بروند و او را شکست دهند؛ بهجای اینکه طبق توصیح لیبرا و کانگ در همان جریان زمانی باقی بمانند. در طی همین ماجراها، یک درگیری شدید بین هاوک آی و لیبرا به وجود آمد.
همین اتفاق باعث شد تا لیبرا تیم انتقام جویان را ترک کند و به سراغ یک کشتی زمانی برود که تجربه زیادی هم از استفاده از آن نداشت. دو مورد هنکی که در این تیم حضور داشتند، با وجود تمام مشکلات، مغز خود را روی هم گذاشتند و کاری کردند که اونجرز کنترل این کشتی را در دست بگیرند. آنها جای تک تک ناهنجاریهای مختلف زمانی را که Immortus ایجاد کرده بود، پیدا کردند و قصد داشتند که نقشههای او را خراب کنند. بااینحال، اعضای تیم انتقام جویان نتوانستند در هدف خود موفق باشند و از دستکاریهای Immortus جلوگیری کنند. آنها به این کشف رسیدند که تمام رویدادهای بزرگ در تاریخ اونجرز با دقت بسیار زیادی براساس نقشههای او ترسیم شدهاند.
بعد از این اتفاق، اعضای تیم اونجرز به لیمبو رفتند تا بهدنبال Immortus بگردند و به همین ترتیب مجبور بودند که با جهنم شخصی خود برخورد کنند؛ البته به جز یلوجکت زیرا او رسما در همان جهنمش حضور داشت (یعنی جهنم او همان اتفاقاتی بود که در آینده برایش افتاد). آیندهای پر از بدبختی و شکست. او قرار بود که دوباره به همان هنری پیم که یک مرد غول پیکر است، بازگردد. یک بازنده همیشگی که همسر خود را از دست داده است و دیگر در اونجرز هم جایی ندارد. برای همین هم هنک برای اینکه بتواند خودش را از دست چنین آیندهای خلاص کند، تصمیم گرفت که به همتیمیهای خود خیانت کند و به سمت Immortus برود.
در رویداد جنگ داخلی، تونی استارک، رید ریچاردز و هنک پیم یک کلون از ثور ساختند؛ این کلون تک تک قهرمانانی را که مقابل قانون ثبت نام بودند، شکست داد و بعد تبدیل به راگناروک شد
هنک با استفاده از کلاه سایبرنتیکیای که داشت و یک سری لیمبو باگها، ردِ انتقام جویان را زد و زمانیکه در حال فرار کردن از جهنم بودند، آنها را دستگیر کرد تا برای Immortus ببرد. زمانیکه اعضای تیم انتقام جویان به هوش آمدند، متوجه شدند که در دوره امپراطوری تران گیر افتادند. آنها در آنجا با واقعیت مخربی روبهرو شدند و فهمیدند که سازمان آنها سرانجام به چه چیزی تبدیل میشود؛ البته پیش از اینکه توسط یلوجکت برای Immortus و تایم کیپرها برده شود. انتقام جویان برای مدتی احتمالات مختلف را در نظر گرفتند و کارهایی را که Immortus برای دستکار اونجرز در طی زمان انجام میداد، بررسی کردند.
به همین ترتیب هم تصمیم گرفتند که تنها راه برای محافظت از وجود خودشان این است که تمام خط زمانیها را پاک کنند و فقط تعداد کمی از آنها را که منجر به خلق شدن خودشان میشوند، باقی بگذارند. یلوجکت از فکر اینکه میلیاردها میلیارد خط زمانی قرار است پاک شود، وحشت کرد؛ حتی اگر این اتفاق به این معنی بود که او آینده خوشحالی را بهدست میآورد. در همین حین نیروی سرنوشت به طرز شگفتانگیزی آنجا ظاهر شد. همین زمان بود که یلوجکت سوارهنظام را در قالب ریک جونز، کانگ و Supreme Intelligence کری احضار کرد تا در «چرخه عالی» آنها حضور داشته باشند. تایم کیپرها از آنجا فرار کردند اما اعضای تیم انتقام جویان توانستند با کمک لیمبو باگها که توسط آن کلاه سایبرنتیکی کنترل میشدند، آنها را دنبال کنند.
زمانیکه سرنوشت آینده انسانها در تعادل قرار گرفت، انتقام جویان تمام خط زمانیهای مثبت با تمام انتقام جویان خط زمانیهای منفی مبارزه کردند؛ آن هم در یک جنگ موقتی برای سرنوشت خودشان. این مبارزه زمانی به پایان رسید که ریک جونز سلاح تایم کیپرها را نابود کرد، کانگ تمام تایم کیپرها را کشت و کاپیتان آمریکا هم کریستال فوراِور را از بین برد. بعد از پایان یافتن این ماجراها یلوجکت به همان مراسم عروسی خود بازگشت، بدون اینکه هیچ خاطرهای از جنگ سرنوشت داشته باشد. جاینت من هم به زمان حال بازگشت؛ آن هم با دیدگاه جدیدی که نسبت به شخصیت خودش پیدا کرده بود.
- اولتران بینهایت:
بعد از ماجراهایی که در خط داستانی جنگ سرنوشت رخ داد، جایگاه معاون رهبر تیم انتقام جویان به هنک پیم پیشنهاد شد اما او این پیشنهاد را رد کرد. او دوست داشت که زمان خود را روی خلق شبکههای ارتباطی جدیدی که براساس طرحهای کندوی حشرات بود، صرف کند. هنک اعلام کرد که او و جنت قصد دارند که در فهرست ذخیره تیم انتقام جویان قرار داشته باشند. چیزی که هنک متوجه نشده بود، این بود که فرایند استخدام و مسیر تحقیقاتی او در حقیقت توسط خود اولتران شکل گرفته بود و پیشنهاد داده شده بود؛ او در حقیقت در تلاش بود که با این کار نژاد انسان را از بین ببرد. البته مدت زیادی هم طول نکشید که هنک پیم متوجه شد که باری دیگر گرفتار پسر روباتیک خود شده است.
اولتران این بار نقشهها و برنامههای بزرگی داشت اما همگی آنها پر از چالش بودند. در این دوران آلکا به یک مرکز Wakanda Design Group که در لانگ آیلند قرار داشت حمله کرد تا اعضای تیم انتقام جویان را به آنجا که یک تله بود بکشاند. او امیدوار بود که بتواند اعضای این تیم را به قتل برساند و نقشههای اولتران را خراب کند. در همین حین، اولتران و نیروهایش به کشوری به نام اسلورنیا رفتند و افراد خیلی زیادی را به قتل رساندند. بعد هم آنجا را یک سرزمین جدید رباتیکی خواندند. در اقدام بعدی اولتران به سراغ دیگر اعضای خانواده هنک رفت و ویژن، واندر من، اسکارلت ویچ، وایپ و اریک ویلیامز را که با نام گریم ریپر شناخته میشد، دستگیر کرد.
او قصد داشت تا از الگوهای ذهنی این افراد بهعنوان زمینهای برای خلق یک نژاد جدید از زنان و مردان رباتیکی استفاده کند. اعضای تیم انتقام جویان که در نجات همتیمیهای خود ناامید شده بودند و میترسیدند که جنگ اولتران به کشورهای همسایه هم کشیده شود، تهاجمی را به راه انداختند و به قلب اسلورنیا حمله کردند. درحالیکه اولتران اسیران خود را شکنجه میکرد، اولترانهای دیگری را هم به وجود میآورد تا به مبارزه با نیروهای تهاجمی اونجرز بروند. زمانیکه اولتران مشغول دزدیدن الگوهای ذهنی خانواده پیشرفته خودش بود، هنک اعلام کرد که شخصیت اصلی و ابتداییای که او برای اولتران استفاده کرد، برای خودش بود.
به عبارت دیگر میتوان اینطور گفت که بزرگترین تهدید و دشمن تیم ابرقهرمانی انتقام جویان، خود هنک بوده است. ویژن توانست اعضای اسیر شدهی انتقام جویان را آزاد کند و از طرف دیگر هم هنک با موفقیت اولتران را نابود کرد؛ آن هم با له کردنش به وسیله Antarctic Vibranium. این ماده به این مشهور است که میتواند به وسیله ارتعاش هر نوع فلز دیگری را که با آن ارتباط داشته باشد، نابود کند. بعد از این ماجراها، اونجرز کشور نابود شدهی اسلورنیا را ترک کردند. اما در همان زمان آلکما سر رسید و تمام الگوهای ذهنیای را که اولتران جمعآوری کرده بود، بازیابی کرد.
هنک پیم یک نبوغ علمی محسوب میشود که در زمینه بیوشیمی و فناوری نانو هم مدرک دکتری را بهدست آورده است. او در زمینههای فیزیک کوانتومی، روباتیک/سایبرنتیک، هوش مصنوعی و حشره شناسی تخصص بسیار زیادی دارد. پیم «ذرات پیم» زیر ذرهای را کشف کرد که به کاربر خود اجازه میداد تا تودهها را در بدن کم یا زیاد کند؛ این اتفاق هم به آن معنی بود که کاربر میتوانست اندازه خود یا دیگر موجودات و دیگر اشیاء را تغییر دهد. پیم خالق ربات اولتران محسوب میشود؛ در حقیقت هنک بعد از اینکه روی Dragon Man آزمایش انجام داد، این ربات را خلق کرد و مهارت خود را در زمینه هوش مصنوعی و سایبرنتیک به نمایش گذاشت.
پیم مدت خیلی زیادی با کپسولهای خوراکی یا گازهایی که پر از همان ذرات بودند، مدام اندازه بدن خود را تغییر میداد. تا اینکه کار به جایی رسید که او میتوانست با اراده خود این کار را انجام دهد. در حقیقت او بهصورت ذهنی این ذرات پیم را تولید میکرد تا اندازه دیگر موجودات زنده یا اشیاء بیجان را هم تغییر دهد. پیم زمانیکه به اندازه مورچهای خودش هم میرسید، باز آن قدرت طبیعی خود را داشت و زمانی به شکل «غول پیکر» میرسید، قدرت فوقالعاده زیاد و استقامت بالایی را دریافت میکرد؛ آن هم به خاطر افزایش جرم بدن او. لباسی که پیم برای خودش در نظر گرفته بود، از پارچه کششی تشکیل میشد که مولکولهای ناپایداری داشت و با تغییر اندازه شخص، تغییر میکرد.
علاوهبر این، پیم از یک کلاه مخصوص سایبرنتیکی هم استفاده میکرد تا بتواند با مورچهها و همچنین دیگر حشراتی که مرتبه بالاتری داشتند، ارتباط برقرار کند. پیم زمانیکه به یلوجکت تبدیل شده بود و بعد هم بهعنوان واسپ فعالیت میکرد، یک بالهای مصنوعیای را میپوشید. او در دستکشهای خود فناوری خاصی را کار گذاشته بود که انفجارهای ویژهای را تولید میکرد. او به خاطر احترام به همسر و یاد او، هویت واسپ را در دست گرفت. هنک در آن زمان تصور میکرد که همسرش جان خود را از دست داده است. پیم همیشه یک سری سلاح مختلف، مواد و ابزارهای علمی را همراه خود داشت که اندازه آنها را تا سطح مایکروچیپ کم کرده بود که بتواند آنها را در جیبهای لباس خود جاسازی کند.
پیم که یک ابرقهرمان باتجربه به حساب میآید، توانایی خیلی زیادی هم در مبارزه تن به تن دارد. هنک در اولین حضور خود ادعا کرد که استاد جودو است و در کشتیگیری و کاراته مهارت زیادی دارد. او از همان زمان هم در اندازههای مختلف با دشمنان خود وارد مبارزههای تن به تن میشد؛ حتی به مبارزه با افرادی که بزرگتر از خودش هم بودند، میرفت. هنک پیم در طی مدت زمانیکه درکنار اعضای تیم انتقام جویان ساحل شرقی حضور داشت، یک وسیله نقلیه تک نفره را به همراه هوش مصنوعی ساخت و نام آن را روور گذاشت. Rover توانایی این را داشت که با پیم ارتباط برقرار کند. این وسیله میتوانست پرواز کند و انرژی و اسید از خودش خارج کند. بعد از گذشت مدتی هم که دوباره به تیم اصلی اونجرز پیوست، نسخه دوم روور را ساخت که شباهت زیادی به کویین جت انتقام جویان داشت. او بعد از ادغام با اولتران، تمام تواناییهای را که مخلوق خودش داشت، بهدست آورد؛ البته فقط زمانهایی که او کنترل را در دست داشت.
در انتها به چند مورد از انیمیشنها و بازیهایی و آثاری اشاره میکنیم که شخصیت هنک پیم/انت من/یلوجکت/گولیاث/جاینت من در آن حضور داشت:
- انیمیشن سریالی The Marvel Super Heroes محصول سال ۱۹۶۶ با صداپیشگی تام هاروی
- انیمیشن سریالی The Avengers: United They Stand محصول سال ۱۹۹۹ تا ۲۰۰۰ با صداپیشگی رود ویلسون
- انیمیشن سریالی Fantastic Four: World's Greatest Heroes محصول سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۰ با صداپیشگی جان پین
- انیمیشن سریالی The Super Hero Squad Show محصول سال ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۱ با صداپیشگی گرگ گرانبرگ
- انیمیشن سریالی The Avengers: Earth's Mightiest Heroes محصول سال ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۳ با صداپیشگی والی وینگرت
- انیمیشن سریالی Marvel Disk Wars: The Avengers محصول سال ۲۰۱۴ تا ۲۰۱۵ با صداپیشگی یاسونوری ماسوتانی
- انیمیشن Marvel Animated Features و Marvel Animated Features محصول سال ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۱ با صداپیشگی نولان نورث
- فیلم Ant-Man محصول سال ۲۰۱۵ با بازی مایکل داگلاس
- فیلم Captain America: Civil War محصول سال ۲۰۱۶ با بازی مایکل داگلاس
- فیلم Ant-Man and the Wasp محصول سال ۲۰۱۸ با بازی مایکل داگلاس
- بازی Lego Marvel Super Heroes 2 محصول سال ۲۰۱۷ با صداپیشگی دار دش
- بازی Marvel Avengers Academy محصول سال ۲۰۱۶ با صداپیشگی کریستوفر مککلو
- بازی Lego Marvel Super Heroes محصول سال ۲۰۱۳ با صداپیشگی نولان نورث
- بازی Marvel Heroes محصول سال ۲۰۱۳ با صداپیشگی والی وینگرت
نظرات