۱۰ بازی شاهکار قدیمی که میتوانید روی موبایل تجربه کنید
امروزه گوشیهای موبایل یک پلتفرم محبوب برای بازی کردن به حساب میآیند. شما میتوانید با گوشی خودتان در منزل، محل کار، هنگام مسافرت و در هر شرایطی بازی کنید. بازیهایی که برای گوشی موبایل ساخته میشوند به لطف پیشرفت سختافزاری گوشیهای جدید، دارای گرافیک زیبا، فیزیک طبیعی و صدای فراگیر هستند. از طرفی شیوه کنترلی متفاوت این بازیها به واسطه صفحه لمسی و حسگر ژیروسکوپ گوشی، این امکان را فراهم میکند تا شکل متفاوتی از تعامل با بازی را تجربه کنید. علاوه بر همه اینها، هر روز شاهد انتشار بازیهای جدید در سبکهای مختلف برای پلتفرم موبایل هستیم، اما اگر میلیونها بازی اندروید و آیفون موجود در گوگل پلی و اپ استور به نظرتان خستهکننده و تکراری میآیند و حس تنوعطلبی گیمریتان را ارضاء نمیکنند ما در این مقاله پیشنهادات ویژهای برای شما داریم؛ پیشنهاداتی با طعم نوستالژی.
بازیهایی که در ادامه معرفی میکنیم آثار کوچک و بینام و نشانی نیستند؛ اگر از گیمرهای پیشکسوت باشید احتمالا چندتا از این بازیها را تجربه کردهاید و در غیر این صورت حتما نامشان را شنیدهاید. به هر حال هدف ما از تهیه این مطلب آشنا کردن شما با چند نمونه از عالیترین شاهکارهای کلاسیک و تشویق به تجربه دوباره آنها روی پلتفرم موبایل است. فرقی نمیکند که انگیزه شما مرور خاطرات دوران کودکی باشد یا شناختن تعدادی از بزرگترین نامها در تاریخچه صنعت بازی؛ هرچه که هست مطمئن باشید این بازیها به دهها کندی کراش و کلش آو کلنز میارزند.
اگر بازیهای پایین نظر شما را جلب نکرد، میتوانید با ورود به بخش معرفی بازی موبایل، به انبوهی از معرفیهای روزانه زومجی دسترسی داشته باشد. زومجی همینطور به صورت ماهیانه، بهترین بازی های اندروید رایگان و غیر رایگان را معرفی میکند که در ابتدای ماه شمسی و میلادی روی خروجی سایت قرار میگیرد.
نکته: بازیهایی که در این فهرست میبینید همگی به صورت رسمی در فروشگاههای گوگل پلی و اپ استور عرضه شدهاند و ما از معرفی بازیهایی که با استفاده از امولاتور یا شبیهسازها روی موبایل قابل انجام هستند صرف نظر کردهایم.
.
Another World
Another World در زمان خودش به عنوان یک بازی عجیب و غریب شناخته میشد. استایل هنری خاصی که در طراحی گرافیکی بازی به کار رفته بود، گیمپلی نسبتا سخت و بدقلق و یک قصه علمی-تخیلی بر اساس دنیاهای بیگانه و موجودات فضایی، مجموعهای از ویژگیها بودند که برای بازیکنها در سال ۱۹۹۱ تازگی داشتند. قهرمان بازی که «لستر» نام داشت، یک فیزیکدان جوان بود که طی یک اشتباه در آزمایشاتش وارد سیارهای جدید میشد و میبایست برای زنده ماندن و رهایی از دست بیگانگان خطرناک تلاش میکرد. لستر در مراحل اولیه بازی بیسلاح و تنها بود، اما خیلی زود یک تفنگ لیزری درست و حسابی برای خودش پیدا میکرد که برای نابود کردن دشمنان و دفع ضربات آنها خیلی کارآمد بود. بهعلاوه یک موجود فضایی قلچماق به اسم «بادی» از همان اوایل بازی با لستر رفیق میشد و او را همراهی میکرد. بادی که هنوز هم یکی از بهترین همراهان شخصیت اصلی در یک بازی ویدیویی است، تاثیرات بزرگی روی داستان و گیمپلی Another World داشت. لستر و بادی در صورت برخورد با هر خطری بلافاصله میمردند و بازی به پایان میرسید، اما خوشبختانه امکان شروع مجدد کار از آخرین چکپوینت همیشه وجود داشت. در Another World خبری از راهنمایی و سرنخ دادن به بازیکن نبود؛ بازی هرگز مسیر پیشروی یا هدف بعدی را به ما نشان نمیداد و هیچ رابط کاربری یا متنی هم روی صفحه نمایش داده نمیشد. حتی شخصیتهایی هم که با آنها مواجه میشدیم به زبان آدم فضاییها صحبت میکردند و نمیشد روی کمک آنها برای رهایی از مخمصه حساب باز کرد.
با این همه Another World به قدری در طراحی مرحله، روایت داستان و ارائه جلوههای سینمایی موفق بود که به شدت مورد تحسین منتقدان و استقبال بازیکنها قرار گرفت. نویسنده وبسایت گیمز رادار این بازی را «بهترین مجموعه کالت-کلاسیک» نامیده است. سایت گیم اسپات هم در دو فهرست جداگانه که چند سال پیش تهیه کرد، موجودی به نام «بیست» از مرحله ابتدایی بازی را به عنوان ششمین غول برتر در تمام بازیهای ویدیویی برگزید و بادی را به عنوان سومین همراه برتر در تاریخ بازیها انتخاب کرد.
Dragon's Lair
در اولین برخورد با Dragon's Lair این استایل گرافیکی بازی است که جلب توجه میکند. استایلی که باعث میشود Dragon's Lair بیشتر شبیه انیمیشنهای دهه هشتاد کمپانی دیزنی به نظر برسد. در زمان انتشار این بازی (سال ۱۹۸۳)، به دلیل وجود محدودیت در روشهای ذخیرهسازی دادهها، اکثر بازیها دارای گرافیک ۸ بیتی بودند و شخصیتهای اصلی را تنها با چند پیکسل نشان میدادند، اما سازندگان Dragon's Lair با بهرهگیری از دیسکهای لیزری توانستند این محدودیتها را در بخش گرافیک بازی پشت سر بگذارند. البته آنها بهای سنگینی بابت این موضوع پرداخت کردند و آن ساده شدن روند گیمپلی بازیشان بود؛ در این بازی نمیتوانستیم شخصیت اصلی یعنی «دِرک بیباک» را به صورت رایج کنترل کنیم و فقط در لحظات مشخصی باید یک دکمه را فشار میدادیم تا دِرک عکسالعمل مناسب از خود نشان دهد. جالب است که این ایده در گیمپلی بازی مورد توجه بازیکنها قرار گرفت و Dragon's Lair را به اولین بازی موفق در سبک «فیلم تعاملی» تبدیل کرد.
Dragon's Lair یک ماجراجویی فانتزی مملو از لحظات کمیک است که تلاش یک شوالیه دست و پا چلفتی را برای نجات دادن شاهزاده خانم از چنگال اژدها به نامانوسترین شکل ممکن روایت میکند. اگر دلتان لک زده برای آنکه با خیال راحت دراز بکشید و با یک بازی موبایلی بخندید و حال کنید Dragon's Lair بهترین پیشنهاد برای شماست.
Castle of Illusion
حدود سه دهه پیش کمپانی سگا یکی از خاطرهانگیزترین بازیهای کنسول مگادرایو یعنی Castle of Illusion Starring Mickey Mouse را منتشر کرد. محبوبیت این بازی نزد گیمرها به قدری زیاد بود که سگا چند سال پیش تصمیم گرفت تا نسخه HD آن را با گرافیک سهبعدی برای کنسولهای خانگی و تلفنهای همراه نیز عرضه کند. این بازسازی به قدری عالی و وفادار به بازی اصلی است که توصیه میکنیم برای تجربه Castle of Illusion همین نسخه را دانلود و نصب کنید. گرافیک بازی نسبت به نسخه پیکسلی اصلی کاملا تغییر کرده و شاهد طراحی دوباره محیطها و شخصیتها به صورت سهبعدی و زیبا هستیم. به وضوح مشخص است سازندگان سعی کردهاند تا روح مراحل بازی در طراحی مجدد آنها از بین نرود و در این امر به موفقیت نیز دست یافتهاند. حتی آهنگهای بازی هم که با تنظیمی جدید به گوش میرسند در واقع نسخهای مدرن شده از همان تمهای بازی اصلی هستند.
ارزشمندترین نکته در بازسازی Castle of Illusion حفظ هسته اصلی گیمپلی بازی است. همچنان با یک سکوبازی از نمای پهلو سروکار داریم که در ارائه قواعد این سبک کاملا سختگیر است و درست مانند بازی قدیمی، از سیستم کنترل منطقی اما چالشبرانگیزی بهره میبرد. «میکی موس» که شخصیت اصلی بازی است میتواند از روی دشمنانش بپرد یا با پرتاب سیب به سمت آنها نابودشان کند. در اینجا باید به خاطر طراحی جویاستیکهای مجازی که در دو طرف صفحه بازی قرار گرفتهاند از سازندگان Castle of Illusion ممنون باشیم، چون با این روش امکان خطا در لمس کردن را به حداقل رساندهاند. بازی دارای پنج مرحله یا دنیای مختلف است که باید با پشت سر گذاشتن آنها هفت سنگ رنگینکمان را بدست آورید تا بتوانید وارد قلعه جادوگر خبیث شوید و «مینی موس» بیچاره را نجات دهید. Castle of Illusion جدید حتی از نسخه اصلیاش هم بهتر است، پس برای تجربه آن تردیدی به دل راه ندهید.
Tomb Raider
همه چیز از همین شماره اول Tomb Raider آغاز شد. آن زمان که هنوز امثال «نیتن دریک» را کسی نمیشناخت، یک خانم باستانشناس بود به اسم «لارا کرافت» که مانند آکروباتبازها به هر سو میجهید و تیراندازی میکرد، با ببرهای گرسنه و دایناسورها سرشاخ میشد، معما حل میکرد و درون مقبرههای قدیمی به ماجراجویی میپرداخت. ظاهرا خانم کرافت مامور شده بود تا سه شی مهم باستانی را پیدا کند، اما بعدها فهمیدیم که ماموریت واقعی او پایهگذاری سبک اکشن-ماجراجویی سهبعدی بود.
درباره Tomb Raider و عظمت آن هر چه بگوییم کم است، اما اجازه بدهید به نسخه موبایلی این بازی و نقاط قوت و ضعفش بپردازیم. بهترین ويژگی Tomb Raider موبایلی این است که از نظر گرافیکی فرقی با نسخه کنسولی ندارد و این ارزش تجربه بازی روی گوشیهای هوشمند را دو چندان میکند. علاوه بر این یکی از ویژگیهای دست و پاگیر بازی اصلی یعنی نقاط ذخیره محدود در نسخه موبایلی حذف شده و حالا میتوانید بازی را هر زمان که بخواهید ذخیره کنید. در طرف مقابل، بدترین ویژگی این نسخه از Tomb Raider به نحوه کنترلش روی صفحات لمسی مربوط میشود. در واقع خاطرهای که از هدایت لارا با دستههای پلیاستیشن داریم به وسیله کنترل لمسی به کلی نابود میشود. البته عادت کردن به این شیوه کنترل کار چندان دشواری نیست و اگر بتوانید Tomb Raider را روی دستگاهی با صفحه بزرگتر (مثلا روی تبلت) یا با وصل کردن یک دسته به گوشی بازی کنید شرایط بهتر خواهد شد.
شماره اول Tomb Raider هنوز هم به عنوان موفقترین بازی این مجموعه شناخته میشود. تجربه دوباره این بازی نشانمان میدهد که ژانر اکشن-ماجراجویی طی دو دهه اخیر چقدر تغییر کرده است.
Planescape: Torment
وقتی تاریخچه سبک نقشآفرینی را مرور میکنیم یکی از نامهایی که نمیتوان به راحتی از کنارش عبور کرد Planescape: Torment است. یک نقشآفرینی کلاسیک تمام عیار که در تمام جنبهها درخشان ظاهر شده است. از ویژگیهای نقشآفرینی و سیستم ترازگیری و پیشرفتش گرفته تا مکانیزم مبارزات و غیره، تمام بخشهای این بازی در بالاترین سطح کیفیت قرار دارند. اما چیزی که باعث میشود Planescape: Torment به ماندگارترین نقشآفرینی تاریخ تبدیل شود بدون شک قصه عمیق بازی و نحوه روایت آن است. این بازی، پیرنگ اصلی قصه به همراه صدها خردهداستان فرعی را در قالب دیالوگهای تمام نشدنی و لابهلای انتخابهای سرنوشتسازی که انجام میدهید برایتان بازگو میکند و این کار را آنقدر استادانه انجام میدهد که تا پایان جرئت دست کشیدن از بازی را نداشته باشید.
قهرمان بینام و نشان بازی یک نامیرا است که قبلا حیاتهای متعددی را تجربه کرده، اما تمام آنها را از یاد برده است. قضیه این است که شما باید در شهری به نام «سیجل» و سرزمینهای اطرافش به ماجراجویی بپردازید و سعی کنید تا از گذشته شخصیت اصلی سر دربیاورید. گیمپلی Planescape: Torment تاکید زیادی روی گفتگوها دارد، به طوری که با انتخاب دیالوگهای مناسب میتوانید از بسیاری از نبردهای بازی اجتناب کنید و بدون درگیر شدن آنها را پشت سر بگذارید. به همین دلیل است که Torment را یک بازی کاملا داستانمحور قلمداد میکنند؛ هرچند این بازی در قسمت نقشآفرینی و مبارزاتش هیچ کم و کاستی ندارد.
Planescape: Torment به واقع یک اثر سنتشکن در ژانر کلیشهزده نقشآفرینی است. این بازی در سال ۱۹۹۹ از سوی اکثر مجلهها به عنوان بهترین بازی سال انتخاب شد.
Final Fantasy VI
اگر بخواهیم بازیهای مجموعه «فاینال فانتزی» را به ترتیب محبوبیتشان فهرستبندی کنیم باید شماره ششم این سری یعنی Final Fantasy VI را در صدر فهرست قرار دهیم. این بازی ۱۶ بیتی که در سال ۱۹۹۴ برای کنسول سوپر نینتندو و بعدها برای بسیاری از پلتفرمهای دیگر عرضه شد، نقطه عطفی در ژانر نقشآفرینی و یک الگوی ابدی برای بسیاری از بازیهای پس از خود بود.
Final Fantasy VI المانهای خیالی مثل موجودات عجیب و غریب، قلعههای باستانی و جادو را با تکنولوژیهای مدرنی چون رباتها و قطار درهم آمیخته بود و چنان تلفیق زیبایی از فانتزی و استیمپانک ارائه میداد که نظیرش را قبلا در یک بازی ویدیویی ندیده بودیم. داستان بازی درباره گروهی از قهرمانان شورشی بود که تلاش میکردند تا امپراتوری مستبد زمان خود را براندازند. مثل بازیهای قبلی سری فاینال فانتزی، در Final Fantasy VI بازیکنها به نقاط مختلف یک نقشه بزرگ سفر میکردند و با دشمنانی که به صورت تصادفی سر راهشان ظاهر میشدند میجنگیدند. مبارزات بازی در یک صفحه ثابت دنبال میشدند که در آن یک گروه چهارنفره مقابل دشمن قرار میگرفتند و با استفاده از ضربه معمولی، جادو یا آیتمهای ویژه، به صورت نوبتی مبارزه میکردند. بازیکنها در صفحه منو میتوانستند شخصیتهای گروه و وسایل و جادوهای هر کدام از آنها را انتخاب کنند.
وبسایت معتبر آیجیان (IGN) چند سال پیش لیستی از بهترین بازیهای نقشآفرینی تاریخ تهیه کرد و Final Fantasy VI را به عنوان بازی شماره یک این لیست برگزید. گذشته از نظر منتقدین درباره این بازی و جدا از افتخارات و جوایزی که کسب کرده، Final Fantasy VI از آن بازیهایی است که هر کسی باید حداقل یک بار تجربهاش کند.
Baldur's Gate: Enhanced Edition
به عقیده من سبک نقشآفرینی شکوفاییاش را مدیون سه مجموعه است: «دیابلو»، «فالاوت» و «دروازه بالدور»؛ و چه بسا این آخری بیش از همه در تعریف چهارچوب و قواعد آنچه که امروز به عنوان نقشآفرینی میشناسیم تاثیرگذار بوده است. استودیوی بایوور موتور شگفتانگیز «اینفینیتی» (Infinity) را در سال ۱۹۹۸ ساخت و از آن برای توسعه Baldur's Gate استفاده کرد. این نقطه شروعی برای پیشتازی بایوور در عرصه بازیهای نقشآفرینی و دروازهای به سوی رستگاری برای این سبک بود.
مهمترین ویژگی Baldur's Gate بدون شک تلفیق دو شیوه نوبتی و همزمان بود. موتور اینفینیتی این امکان را فراهم میکرد تا بازیکنها بتوانند هر زمان که بخواهند مبارزات را متوقف کنند، دستورات لازم را به شخصیتشان بدهند و کار را از سر بگیرند. به این ترتیب مبارزات بازی از اکشن فاصله میگرفت و با تاکتیک و استراتژی پیش میرفت. در Baldur's Gate یک قصه پیچیده به زیباترین شکل روایت میشد و انتخابهای بازیکن تاثیر مستقیم بر روی روند و پایانبندی ماجرا داشت. این بازی پر بود از ماموریتهای جانبی که شاید ارتباطی با قصه اصلی نداشتند اما به قدری جذاب بودند که ساعتها وقتمان را صرف انجامشان میکردیم. Baldur's Gate نشان داد که چطور میشود بازیکنها را در یک دنیای بزرگ آزاد گذاشت بدون اینکه به انسجام روایی اثر خدشهای وارد شود. فهرست نوآوریهای Baldur's Gate و تاثیراتی که روی بازیهای پس از خود گذاشته بلندبالاتر از آن است که در این متن کوتاه بتوان بازگو کرد. فقط از ما میشنوید همین الان نسخه Enhanced Edition بازی را روی گوشی یا تبلتتان نصب کنید و به «قلمروهای فراموش شده» قدم بگذارید تا جادوی بایوور را با تمام وجود لمس کنید.
The Secret of Monkey Island: Special Edition
ران گیلبرت، تیم شیفر و دیو گراسمن سه اسطوره بازیساز هستند که تمام علاقمندان به سبک ماجراجویی آنها را میشناسند. این سه نفر در سال ۱۹۹۰ یکی از بزرگترین ماجراجوییهای تاریخ یعنی The Secret of Monkey Island را به دنیا معرفی کردند و ما را به همراه «گایبراش تریپوود» به دنیای دزدان دریایی در قلب جزایر کارائیب بردند. گایبراش یک جوان دست و پا چلفتی بود که از کودکی آرزو داشت به دزد دریایی قدرتمندی تبدیل شود. به همین خاطر تصمیم گرفت تا به جزیره «میلی» و نزد رهبران دزدان دریایی برود و از آنها خواهش کند تا او را بپذیرند. اما در ادامه ماجرا برای گایبراش به گونهای دیگر رقم میخورد و او عاشق فرماندار جزیره میشود که دختری جوان به اسم «الین مارلی» است و هدفش به کلی تغییر میکند. دردسرهای گایبراش از زمانی آغاز میشود که پای یک دزد دریایی خبیث به اسم «لیچاک» به میان میآید و کل قصه را تحت تاثیر قرار میدهد.
جزیره میمون را میتوان از پیشروترین بازیها در زمینه استفاده از المانهای کمدی به شمار آورد. تک تک لحظات این بازی پر است از موقعیتهای طنز و دیالوگهای خندهداری که میتوانند عبوسترین افراد را نیز به خنده بیاندازند. تاکید زیاد سازندگان بازی روی جنبه کمدی حتی از گرافیک بازی، طراحی شخصیتها و معماهای آن نیز قابل تشخیص است. در Monkey Island نباید به دنبال کشف راهحلهای منطقی برای معماها باشید، چون پازلهای بازی معمولا به مضحکانهترین شکل ممکن حل میشوند.
نسخه بازسازی شده جزیره میمون در سال ۲۰۰۹ با نام The Secret of Monkey Island: Special Edition عرضه شده که هم از گرافیک زیباتری برخوردار است و هم موسیقی و جلوههای صوتی آن بروزرسانی شدهاند. در این نسخه ارزشمند، یک سیستم راهنما نیز به بازی اضافه شده و شخصیتهای اصلی صداگذاری شدهاند. سازندگان حتی امکان سوییچ کردن بین نسخه اورجینال و بازسازی شده را هم فراهم کردهاند. اگر Monkey Island را هنوز تجربه نکردهاید مثل گایبراش تریپوود عزمتان را برای دزد دریایی شدن جزم کنید و شگفتیهای جزیره میمون را با چشم خودتان ببینید.
Grim Fandango Remastered
همه انسانها پس از مرگ وارد دنیای مردگان میشوند. دنیای مردگان طبقات مختلفی دارد که آخرینشان طبقه نهم است و همه در نهایت وارد آن میشوند. اما قبل از طبقه نهم، یک طبقه هشتمی وجود دارد که در آنجا مردگان به دو گروه تقسیم میشوند. دسته اول آنها هستند که در دوران زندگیشان کارهای خوبی انجام دادهاند. این افراد به عنوان پاداش یک بسته مسافرتی درجه یک هدیه میگیرند که به وسیله آن روحشان در کمال آرامش به طبقه نهم منتقل میشود. حتی به افرادی که خیلی خوب باشند بلیط یک قطار به اسم «شماره ۹» اهدا میشود که طی چهار دقیقه آنها را به دروازه طبقه نهم میرساند. ولی دسته دوم افرادی هستند که در طول زندگی به کارهای بد پرداختهاند و اعمال پلیدی از آنان به ثبت رسیده است. اینها چارهای ندارند جز اینکه با پای پیاده به سوی طبقه نهم حرکت کنند که این کار معمولا چهار سال طول میکشد. اغلب این افراد از رسیدن به طبقه نهم ناامید میشوند و به جای آن در طبقه هشتم برای خودشان شغل پیدا میکنند و زندگی تشکیل میدهند. در طبقه هشتم تشکیلاتی وجود دارد به اسم «اداره مرگ» که کارکنان آن وظیفه دارند روح مردگان را از دنیای فانی تا طبقه هشتم همراهی کنند و سپس تشخیص بدهند که هر روح باید از چه طریقی به طبقه نهم سفر کند. «منی کالاورا»، شخصیت اصلی بازی، یکی از کارمندان بیانگیزه همین اداره است. او که از همراهی کردن با ارواح خسته شده، از سوی رییس خود «دان کوپال» نیز مورد تهدید قرار گرفته که اگر نتواند مشتریان بهتری برای اداره پیدا کند اخراج خواهد شد. به همین خاطر منی تصمیم میگیرد که یکی از مشتریان همکارش «دومینو هارلی» را کش برود. این مشتری روح یک زن جوان به نام «مرسدس کلومار» است که کامپیوترهای اداره او را فردی بد تشخیص دادهاند و سفر به صورت پیاده را برایش در نظر گرفتهاند، اما منی که معتقد است مرسدس در زندگی دارای قلبی پاک بوده به ماجرا مشکوک میشود. او پس از کمی تحقیق متوجه میشود که دان و دومینو، بسیاری از بلیطهای قطار شماره ۹ را که باید به مشتریان شایسته میرسید برای سردسته تبهکاران دنیای مردگان یعنی «هکتور لمنز» احتکار کردهاند تا بعدا آنها را با قیمتی به مراتب بالاتر بفروشند...
این مقدمه داستانی عجیب و جذاب متعلق به یکی از شاهکارهای سبک ماجراجویی یعنی Grim Fandango است. یک ادونچر نوستالژیک که در سال ۱۹۹۸ برای پیسی عرضه شد و از دو سال پیش نسخه بهبودیافته آن برای کنسولهای خانگی و گوشیهای موبایل نیز در دسترس است. اگر به ماجراجویی علاقه دارید به هیچوجه گریم فندنگو را از دست ندهید.
Chrono Trigger
Chrono Trigger یکی از بهترین بازیهای تاریخ است که در سال ۱۹۹۵ برای کنسول سوپر نینتندو منتشر شد. هیرونوبو ساکاگوچی، بازیساز افسانهای و خالق مجموعه فاینال فانتزی به همراه تعدادی از برجستهترین بازیسازان و هنرمندان ژاپنی در ساخت Chrono Trigger نقش داشتهاند. طراحیهای بصری، موسیقی و داستان بازی سرآمد دوران نقشآفرینیهای ۱۶ بیتی هستند، اما چیزی که باعث شده این بازی به یک اثر جاودان در این سبک تبدیل شود، گیمپلی بینقص و مبتکرانه آن است. در Chrono Trigger مانند بازیهای سری فاینال فانتزی میتوانستیم یک گروه (حداکثر سه نفره) را درون یک نقشه بزرگ هدایت کنیم و با دشمنان مختلف روبرو شویم؛ اما یکی از تفاوتهای عمده Chrono Trigger با فاینال فانتزیها این بود که در هنگام نبردها بازی قطع نمیشد و به یک صفحه مبارزه جداگانه فرستاده نمیشدیم؛ یعنی در همان صحنهای که دشمن را میدیدیم با او مبارزه میکردیم. این قابلیت الان خیلی پیشپا افتاده به نظر میرسد اما در آن زمان انقلابی در بخش مبارزات بازیهای نقشآفرینی محسوب میشد. ویژگی نوآورانه دیگری که هم در گیمپلی و هم در قصه Chrono Trigger نمود داشت، قابلیت سفر در زمان بود.
داستان از این قرار بود که یک پورتال یا دروازه اسرارآمیز در زمان گشوده میشود و یکی از دوستان صمیمی «کرونو»، شخصیت اصلی بازی را میبلعد. کرونو هم بدون معطلی برای نجات دادن دوستش وارد پورتال زمان میشود و به دورههای مختلف در گذشته و آینده سفر میکند. ایده سفر در زمان قبلا هم در بازیهای دیگر همنسل با Chrono Trigger مورد استفاده قرار گرفته بود، اما در این بازی برای اولینبار شاهد بودیم که تصمیمات و اعمال ما در گذشته روی آینده دنیای بازی تاثیر میگذارند. همچنین تمام دورههای حیات در دنیای Chrono Trigger، از زمان پیدایش بشر تا پس از آخرالزمان را میشد در این بازی مشاهده کرد.
Chrono Trigger یک ترکیب بینظیر از داستانگویی، طراحی مرحله، موسیقی و گیمپلی است که تجربه آن برای تمام علاقهمندان به سبک نقشآفرینی از نان شب هم واجبتر خواهد بود.
دانلود بازی اندروید و آیفون Chrono Trigger
اگر شما هم بازیهای کلاسیکی را سراغ دارید که روی پلتفرم موبایل قابل انجام هستند حتما نامشان را در بخش کامنتها مطرح کنید.