۱۰۰ فیلم سینمایی موردانتظار سال ۲۰۱۶ (قسمت چهارم)
Billy Lynn’s Long Halftime Walk-۴۰ (انگ لی)
این درام/کمدی روایتگر اعضای بازماندهی یک جوخهی جنگی در عراق است که به عنوان قهرمانان ملی به کشور برمیگردند و دولت آنها را وارد یک تور تبلیغاتی در تگزاس میکند. در همین حین، ما تجربهها و خاطرات آنها در عراق را میبینیم. انگ لی در طول این سالها تقریبا دستی در همهی ژانرها داشته و تمامیشان (به جز «هالک») به نتایج درخشانی ختم شده است و اینکه او قرار است با «بیلی لین» یک کمدی هجوآمیز جنگی هم به کارنامهاش اضافه کند، هیجانانگیز است. او برای این کار بازیگران خیلی خوبی را هم دور هم جمع کرده تا به او در اقتباس از کتاب بسیار تحسینشدهی بیلی فانتین، کمک کنند. از مهمترین آنها باید به کریستین استوارت اشاره کرد که بعد از موفقیتش با «ابرهای سلیس ماریا» و بهعلاوهی بازی در فیلم دیگری از آن کارگردان، فرصتهای زیادی برای نمایش قابلیتهای واقعیاش دارد. انگ لی اما بعد از برنده شدن جایزههای مختلف دستاورد تکنیکی برای «زندگی پای»، این فیلم را هم قرار است سهبعدی و با آهنگ ۱۲۰ فریم بر ثانیه فیلمبرداری کند و همین کافی است تا انتظار تجربهی تصویری جالبی را بکشیم.
۳۹-بیافجی یا غول بزرگ مهربان (استیون اسپلیبرگ)
دختر کوچکی با غولی از دنیای مخفی این موجودات آشنا میشود که به خاطر امتناعش از خوردن بچهها، طرد شده است. بعد از کارگردانی یک کار جدی و بزرگسالانه با «پل جاسوسها»، اسپیلبرگ قصد دارد با «بیافجی» به قلمروی دیگرش برگردد. فیلم برداشتی از روی کتابی نوشتهی رولد دال است که به عنوان یکی از بهترین کتابهای کودکانِ تاریخ شناخته میشود و خبر ساخته شدن فیلمی از روی آن آدم را خوشحال میکند که بالاخره میتواند شاهد یک فیلم فانتزی کودکانهی تاثیرگذار و حقیقی باشد. چون بالاخره به جای یک بلاکباستر بیمغزِ پرانفجار، اسپیلبرگی پشت دوربین قرار دارد که معنای واقعی اینجور داستانها را میفهمد. بهعلاوه، فیلمنامه توسط ملیسا متیسون، نویسندهی «ای.تی» به نگارش درآمده (کسی که متاسفانه درست بعد از اتمام فیلمبرداری فوت شد). این درحالی است که با تصورِ مارک رایلنس در نقش غولِ مهربان قصه که تواناییاش را در «پل جاسوسها» دیدهایم، باید خیالمان را هم در این زمینه راحت کنیم. ما که امیدواریم «بیافجی» به کلاسیک دیگری برای کودکان نسلهای آینده تبدیل شود.
۳۸-خریدار شخصی (الویه آسایاس)
در حال حاضر جزییات زیادی دربارهی داستان فیلم مشخص نیست، اما ظاهرا با یک داستان ارواحمحور طرف هستیم که در دنیای زیرزمینی مُد و فشن پاریس اتفاق میافتد. پارسال دو فیلم مهم دربارهی روانشناسی بازیگران و هنر داشتیم. اولی «بردمن» بود که بین منتقدان و مردم به یک اندازه صدا کرد و دومی «ابرهای سلیس ماریا» بود که بیشتر در محافل نقد و بررسی و جوایز سروصدا کرد. یکی از ویژگیهای آن فیلم کریستین استوارت بود که طبق نظر بسیاری از سینمادوستان، بهترین بازیاش را ارائه کرد و حتی برای آن برندهی جایزهی سزار هم شد؛ استوارتی که در «خریدار شخصی» هم حضور خواهد داشت. فیلم که در دنیای فشن پاریس جریان دارد، به نظر مقصد خوبی برای آسایاس است تا علاوهبر خلق تجربهای اتمسفریک و مورمورکننده، یک نقش فوقالعادهی دیگر هم برای استوارت دست و پا کند.
۳۷-جکی (پابلو لارین)
این درام زندگینامهای دنبالکنندهی جکی کندی، همسر جان اف. کندی در اولین روزهای پس از ترور سی و پنجمین رییسجمهور امریکاست. بعضیها گفتهاند که احتمالا خبری از آخرین فیلم لارین تا سال ۲۰۱۷ نخواهد بود. اما راستش، با وجود دوتا از فیلمهای او که امسال روی پرده میروند و اینکه کار ساخت فیلم همین الان به پایان رسیده و جشنوارههای متعددی که در ماههای پیشرو داریم، برخی فکر میکنند که شاید او بتواند در ۱۲ ماه آینده کار را تمام کند. «جکی» اولین فیلم انگلیسیزبان و امریکایی لارین از روی فیلمنامهای نوشتهی نوآ اوپنهایم («دوندهی هزارتو») است که مدتها بود که در لیست سیاه هالیوود به سر میبرد. فیلم گروه بازیگران فوقالعادهای به رهبری ناتالی پورتمن دارد که احتمالا در نقش جکی کندی ظاهر خواهد شد. هر اتفاقی ممکن است برای چنین فیلم های تاریخی/زندگینامهای براساس اشخاص زیبا، معروف و تراژیک بیافتد و امیدواریم که این یکی تبدیل به نگاهی عمیق به زندگی یکی از مرموزترین اشخاص تاریخ امریکا شود.
۳۶-منچستر در کنار دریا (کنت لونرگان)
مردی به اسم لی چندلر بعد از مرگ ناگهانی برادر بزرگش به نگهدار قانونی پسرش تبدیل شده است. فیلمهای کمی به اندازهی «مارگارت» کنت لونرگان چنین پروسهی تولید شکنجهواری را تجربه کردهاند؛ فیلمی که بیش از پنج سال طول کشید تا از مرحلهی پسا-تولیدش خلاص شود و حتی وقتی عرضه شد، خیلی زود فراموش شد. فیلم اگرچه بیعیب و نقص نبود، اما مطالعهی شخصیتی تکاندهنده و کمیابی بود که به مرور زمان به فهرست بهترین فیلمهای منتقدان راه پیدا کرد. خوشبختانه، حالا لونرگان در ساخت فیلم جدیدش با مسیر صافتری طرف است و به نظر میرسد این خلاصهی داستانی میتواند به یکی دیگر از درامهای پُرمغز و عمیقا انسانی او تبدیل شود که روابط خانوادگی و والدینِ جایگزین را بررسی میکند.
۳۵-چگونه در مهمانی با دخترها حرف بزنیم (جان کامرون میچل)
How to Talk to Girls At Parties
در لندن دههی ۱۹۷۰، پسر خجالتی و بدشانسی به اسم اِن در یک مهمانی به دختری علاقهمند میشود. اما به محض جمع کردن تمام شجاعتش برای باز کردن سر صحبت، خیلی زود متوجه میشود او و دوستانش بیگانههایی هستند که فرستاده شدهاند تا مقدمات یک مراسم بینسیارهای اسرارآمیز را آماده کنند. بعد از دو فیلم بیپروا دربارهی جنسیت یعنی Hedwig و Shortbus، دیوید کامرون میچل با دور برگردانی که همراه با نیکول کیدمن با «لانهی خرگوش» زد، همه را شگفتزده کرد. حالا کیدمن قرار است در این کمدی علمی-تخیلی که براساس داستان کوتاهِ تحسینشدهای از نیل گیمن ساخته میشود، برگردد. از قرار معلوم با یک کمدی رومانتیکِ عجیب با المانهای علمیتخیلیوار طرف هستیم که براساس خردهفرهنگ پانکها است و به همین دلیل باید انتظار ساندترکهای گوشخراشی را بکشیم. با وجود اِل فانینگ که در مسیر ستارهشدن قرار گرفته، روث ویلسون که همین الانش ترکانده است و کیدمن، نمیتوان منتظر این فیلم نبود.
۳۴-حیواناتِ شبرو (تام فورد)
از زنی درخواست میشود تا نسخهی اولیهی رمانی نوشتهی شوهر سابقش را بخواند. اما او به مرور زمان بهطرز عمیقی در داستان کتاب فرو میرود؛ داستان کتاب دربارهی تعطیلاتِ خانوادهای است که به خشونت میانجامد. بعد از اولین فیلمش، «یک مرد مجرد»، تام فورد آماده است تا دومین اثرش که تریلرِ جاهطلبانهای به نظر میرسد را کارگردانی کند. فیلم براساس کتابی به اسم «تونی و سوزان» از آستین رایت است و خودِ فورد برداشت سینمایی آن را نوشته است. با وجود بازیگران خوشرنگولعابی که از جیک جیلنهال شروع میشوند و تا امی آدامز و مایکل شنون ادامه دارند، و بودجهی ۲۰ میلیونی فیلم که یکی از گرانترین فیلمهای جشنوارهی کن حساب میشود و از آنجایی که کمپانی تهیهکننده کنترل کامل فیلم را به فورد سپرده است، باید منتظر یکی از پیشتازانِ احتمالی فصل جوایز باشیم.
۳۳-پترسون (جیم جارموش)
فیلم که در شهر پترسونِ نیوجرسی جریان دارد، روایتگر داستان یک رانندهی اتوبوس و یک شاعر است. آدام درایور شخصیت اصلی فیلم جدید جارموش را شاید از «جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد» به یاد بیاورد. آنتاگونیستی که هم نقش فوقالعادهای درخور نمایش استعدادهای این بازیگر جوان بود و هم او را یک شبه ستاره کرد. بنابراین، بدونشک درایور یکی از ویژگیهای مرکزی «پترسون» است که ما را برای دیدن آن هیجانزده کرده است. اما وقتی بیشتر هیجانزده میشویم که بدانیم او قرار است با یکی از موردعلاقهترین کارگردانهای حال حاضر سینما همکاری کند. جیم جارموش بعد از قصهی خونآشامی اتمسفریکش، «فقط عشاق زنده میمانند»، میخواهد به زمان حال برگردد. اما جزییات داستانی «پترسون» آنقدر کم است که حتی نمیدانیم آیا آن راننده اتوبوس و شاعر یک نفر هستند یا دو فرد جدا. هرچند از طرفی دیگر، شاید همین که چیزی از فیلم نمیدانیم، احتمال سورپرایز شدنمان را بالاتر هم ببرد.
۳۲-سگِ وینر (تاد سولوندز)
فیلم دنبالکنندهی سگ پاکوتاهی است که در گشتوگذارش در سرتاسر کشور، زندگی انسانها را تغییر میدهد و سبب آرامش و خوشحالیشان میشود. مگان الیسونِ تهیهکننده و موسس کمپانی «آناپورنا پیکچرز» یکی از کسانی است که به نجات کار و تلاشِ فیلمسازهای بسیاری شتافته است؛ آن هم پروژههایی که همیشه در باکس آفیس جریاناصلی موفق نیستند. الیسون فیلمهای کسانی مثل پی.تی اندرسون، دیوید اُ.راسل، اندرو دومینیک، اسپایک جونز و بنت میلر را تهیه کرده است و حالا میتوانید نام تاد سولوندز را هم به این لیست اضافه کنید. چراکه در اواسط ۲۰۱۵ بود که جدیدترین فیلم او توسط الیسون و کمپانیاش چراغسبز گرفت. «سگ وینر» دنبالهی نصفهونیمهی اولین فیلمش، «به خانهی عروسکی خوش آمدید» محسوب میشود که زندگی برخی از کاراکترهای آن را در بخش دیگری از زندگیشان دنبال میکند. سولوندز به خاطر کمدیهای تاملبرانگیز، هجوآمیز، اجتماعی و سیاهش معروف است و از آنجایی که «به خانهی عروسکی خوش آمدید» یک غافلگیری و موفقیت تمامعیار بود، باید انتظار داشت که دنبالهی آن باز نام سولوندز را بعد از سالها سرزبانها بیاندازد.
The Circle-۳۱ (جیمز پونسولت)
حلقه
این درام علمی-تخیلی دربارهی زن جوانی است که در یک شرکت غولپیکر اینترنتی گوگلوارِ شغلی بهدست میآورد. در ابتدا همهچیز عالی پیش میرود، اما به مرور زمان او متوجهی اتفاقات مرموزی میشود و همهچیز آرامآرام شروع به فروپاشی میکند. فیلم توسط خودِ پونسولت براساس کتابی به همین نام از دیو اِگرز به نگارش درآمده. پارسال پونسولت فیلم بسیار درخشانِ «پایان تور» را عرضه کرد و به نظر میرسد «حلقه» هرچه نباشد، حداقل به خاطر گروه بازیگری کلاس بالایش، مورد توجه قرار خواهد گرفت؛ از جان بویگا که تازه «جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد» را پشت سر گذاشته تا اِما واتسون و اولین فیلم مهم الار کولترین («پسرانگی») که شاید حتی بتواند بازی تام هنکس را هم زیر سایهی خودش قرار دهد. البته حتی بدون چنین نامهایی، خودِ پونسولت بعد از سه فیلم نشان داده که کارگردان باهوش و باسوادی است که میتواند این رمان را به بهترین شکل ممکن به پردهی نقرهای منتقل کند.
۳۰-زنان خاص (کلی رایشارد)
فیلم داستان سه زن در مونتانای عصر حاضر است که در زندگیشان دچار گرفتاریهایی میشوند. کلی رایشارد با آخرین فیلمش تریلر پارانوئیدی «حرکات شبانه» از استایل کاری همیشگیاش دور شد. اگرچه فیلم مورد قبول منتقدان واقع شد، اما رایشارد قرار است به قلمرویای که با آن آشناتر است، برگردد. «زنان خاص» اقتباسی از مجموعه داستانهای کوتاهی از مِیل ملوی است. لورا دِرن نقش وکیلی را بازی میکند که در یک وضعیت آدمربایی گرفتار میشود. میشل ویلیامز زن متاهلی است که قصد دارد یک خانهی تابستانی درست کند، اما همسایهاش اجازهی استفاده از شن و ماسههایی که در حیاطش است را نمیدهد و کریستین استوارت هم وکیلی است که به بزرگسالان درس میدهد. رایشارد نگاه دقیقش در روایت داستانهای زنانه را ثابت کرده و حضور تاد هینز به عنوان تهیهکننده که به تازگی از «کارول» فارق شده، ما را قویتر از گذشته به کیفیت «زنان خاص» امیدوار میکند.
۲۹-مسافران (مورتن تیلدام)
این فیلم عاشقانهی علمی-تخیلی روایتگر سفر فضاپیمایی به سوی یک سیارهی کلونیشدهی دوردست است. در بین هزاران نفر مسافر فضاپیما، سیستم خواب مصنوعی یکی از آنها با مشکل روبهرو میشود. در نتیجه یکی از مسافرها ۶۰ سال زودتر از موعد مقرر بیدار میشود. او که میداند برخلاف بقیه از پیری و در تنهایی خواهد مرد، تصمیم میگیرد مسافر دوم را بیدار کند. بهشخصه چندان طرفدار آخرین اثر اسکاری تیلدام، «بازی تقلید» نبودم، اما این باعث نمیشود تا برای هیجانزده شدن برای سوژهی کنجکاویبرانگیز فیلم جدیدش نیاز به دوست داشتن فیلم قبلیاش داشته باشید. راستش را بخواهید این جور علمی-تخیلیهای شخصیتمحور مورد علاقهام است. مخصوصا اگر نویسندهی فیلم کسی باشد که روی «پرومتئوس» کار کرده و از نویسندگان «دکتر استرنج» مارول هم است. تازه، «مسافران» این فرصت را بهمان میدهد تا دوتا از بزرگترین ستارههای این روزهای سینما (کریس پرت و جنیفر لارنس) را در یک داستان عاشقانه ببینیم. اگر فیلم در همان کلاس «پرومتئوس» باشد و مشکلات آن را هم برطرف کرده باشد، دیگر همهچیز «اوکی» خواهد بود!
۲۸-خدمتکار (پارک چان-ووک)
فیلم برداشتی تازه از روی رُمان Fingersmith نوشتهی سارا واترز است که در آن داستان همجنسگرایی، خدمتکاری و جیبزنی از انگلستان دورانِ ویکتوریا به کرهی تحت اشغال دههی ۱۹۳۰ منتقل شده است. نام پارک چان-ووک و تمهای خیانت، وفاداری، تمایلات و فریبکاری رمان که قرار است در حالوهوا، فرهنگ و زمانی جدید به دست این کارگردان بازگویی شود، بدون هیچ بهانهی اضافهای نفسمان را برای «خدمتکار» در سینه حبس میکند. «استوکر»، اولین اثر انگلیسیزبان چان-ووک چندان بهطور جهانی مورد استقبال قرار نگرفت، اما این کارگردان صاحبسبک به خانهی اولش برگشته و داستان هم که خبر از حالوهوای سهگانهی معروفِ «انتقام»اش میدهد.
۲۷-دار و دستهی بد (آنا لیلی امیرپور)
در نسخهی خشک و خالی و پسا-آخرالزمانی تگزاس، فیلم روایتگر داستان عاشقانهای در جامعهی آدمخوارهاست. مدیون هستید اگر بتوانید خلاصهی داستانی دیوانهوارتری پیدا کنید! این کارگردان ایرانی-امریکایی چند وقت پیش با فیلم مینیمالیستی «دختری تنها در شب به خانه میرود» که آن هم ترکیب عجیبی از وحشت و وسترن بود، با قدرت وارد صحنهی سینمای مستقل شد و کاری کرد که حالا اینقدر برای فیلم جدیدش هیجانزده باشیم. در معرفی جدیدترین فیلم جیم جارموش گفتم که مگان الیسون چه تهیهکنندهی ماهی است و حالا او برای سرمایهگذاری روی فیلم امیرپور نیز پا پیش گذاشته است. فیلمی که علاوهبر پیچش جذابی که در فرمول داستانهای عاشقانه میدهد، شامل گروه بازیگران خوشنامی نیز است. از جیم کری که از دیدن او در چیزی چالشبرانگیزتر از دنبالههای کمدیاش استقبال میشود تا جیسون موموآ (کال دروگو) و همچنین کیانو ریوز که به نظر میرسد بعد از «جان ویک» دارد وارد فاز جدیدی از دوران کاریاش میشود.
۲۶-دکتر استرنج (اسکات دریکسون)
دستهای دکتر استیفن وینسنت استرنج در یک حادثهی رانندگی آسیب میبینند. اما او جراح مغروری است که به این سادگیها نمیتواند با دستانِ آسیبدیدهاش زندگی کند و از همین سو، برای یافتنِ درمان دنیا را جستجو میکند. تا اینکه با کسی به اسم «فرد کهن» (Ancient One) و دنیایی از جادو و ابعاد جایگزین و موازی آشنا میشود. فیلمهای مارول این اواخر کمکم دارد به تکراریبودن و کسلآوری متهم میشوند. به همین دلیل، استودیو برای جلوگیری از تبدیل شدن دنیای سینماییاش به اپیزودهایی از یک سریالِ گرانقیمت مجبور است تا همهچیز را تر و تازه نگه دارد. با خاطرهی دلانگیزی که از «نگهبانان کهکشان» داریم میدانیم که مارول وقتی به اوج فوران پتانسیلهایش میرسد که کاپیتان امریکا و تونی استارک را فراموش میکند و سراغ کاراکترهای جالبترش میرود. پس، «دکتر استرنج» هم قرار است ما را با قسمت کاملا متفاوتی از دنیای گستردهی مارول آشنا کند و شامل گروه بازیگران طراز اولی از جمله بندیکت کامبربچ، چیوتل اجیفور، تیلدا سوئینتون، ریچل آدامز و مدز میکلسون میشود. فیلم میتواند همان تجربهی داستانی و تصویری خارقالعادهای باشد که ایمانمان را به مارول مستحکم میکند.
۲۵-فرقهی اساسین (جاستین کروزل)
کالوم لینچ نوه و نتیجهی یک فرقهی کهن و مرموز معروف به «اساسین»ها است. او باید با استفاده از ماشینی که اجازهی زندگی کردن خاطراتِ نیاکانش را میدهد به اسپانیای قرن پانزدهم سفر کند و از مهارتهای مبارزه و آدمکشیاش در جنگ علیه تمپلارها استفاده کند. بله، فیلمهای که از روی بازیهای ویدیویی اقتباس شدهاند تاکنون هیچ افتخاری کسب نکردهاند. اما چرا «فرقهی اساسین» در چنین جایگاه بالایی در فهرست ما قرار دارد؟ شاید به این دلیل که خیلیها فکر میکنند مایکل فاسبندر و ماریون کوتیار انتخاب بد نمیکنند و «فرقهی اساسین» میتواند حتی جلوتر از «وارکرفت» همان فیلمی باشد که این طلسم سرسخت را میشکند. جاستین کروزل نیز پارسال با اکران «مکبث» نشان داد که چه مهارتی در به تصویر کشیدن داستانی تاریخی و خشونتبار با جلوههای تصویری خیرهکننده دارد. پروردگارا آیا امکان دارد؟!
۲۴-عزیز امریکایی (اندریا آرنولد)
این فیلم جادهای دربارهی دختر فراری نوجوانی است که در سراسر کشور اشتراک مجله میفروشد و در همین حین، درگیر پارتی رفتن، قانونشکنی و عاشقی میشود. اندریا آرنولد بریتانیایی با «آکواریوم ماهی» که برندهی جایزهی ویژهی هیات داوران جشنوارهی کن ۲۰۰۹ شد، تواناییاش در به تصویر کشیدنِ احساساتبرانگیز زندگی نوجوانان را ثابت کرد. حالا پنج سال بعد از آخرین فیلمش «بلندیهای بادگیر» که به اندازهی کار قبلیاش با توجهی بینظیر منتقدان مواجه نشد، خیلی وقت است که منتظر اولین فیلم امریکایی این کارگردان بودیم. سوژهی فیلم نیز اشارهای به پدیدهی بحثبرانگیزی معروف به «کارگران مجله» دارد که از بچههای جوان که برای کسب درآمد رو به اشتراکفروشی مجله میآورند، سوءاستفاده میکنند.
۲۳-ویژهی نیمهشب (جف نیکولاس)
این اکشنِ علمی-تخیلی دربارهی پدری است که بهطرز از جان گذشتهای باید از پسرش مراقبت کند. چراکه او دارای قدرتهای ماوراطبیعه است و از همین رو، نیروهای ویژهی دولتی و اعضای یک گروه افراطی مذهبی دربهدر در تعقیبشان هستند. جف نیکولاس امسال دو فیلم دارد که اولین فیلم واقعی استودیوییاش، «ویژهی نیمهشب» اول اکران میشود و راستش، بیشتر از فیلم زندگینامهای جدیدش، «لاوینگ»، هیجانانگیز به نظر میرسد. جیف نیکولاس که تاکنون سرش گرم ساخت درامهای مستقل بوده، از آخرین کسانی بود که فکر میکردیم تن به ساخت یک پروژهی پرخرج بدهد، اما حالا این اتفاق افتاده است. اگرچه فیلم در سال ۲۰۱۴ فیلمبرداری شد، اما کمپانی برادران وانر مدام زمان اکران آن را عقب میانداخت. شاید این چیز نگرانکنندهای باشد، اما وارنر چند وقتی است که حالش خوب نیست و با توجه به نامهایی از جمله مایکل شنون، کریستن دانست، جوئل اجرتون و آدام درایور در فهرست بازیگرانش نمیتوان منتظر این فیلم نبود.
۲۲-همه کمی میخواهند (ریچارد لینکلیتر)
فیلم دنبالکنندهی همراهی یک دانشجوی ترم اول با گروهی از بازیکنان بزرگتر تیم بیسبال است. چه کسی است که عاشق به نظاره نشستنِ جریان بیپرده و پرجزییات زندگی در واقعگرایانهترین و ملموسترین شکل ممکنش باشد و منتظر فیلم جدید لینکلیتر نباشد. این فیلم که درست بعد از غوغای «پسرانگی» میآید، دنبالهی معنوی «گیج و منگ»، دومین فیلم لینکلیتر است؛ فیلمی در سبک دوران بلوغ که هنوز تکاندهنده و دیدنی است و روی دستش نیامده. از همین رو، باید انتظار همان حس رهایی و انرژی دیوانهوار جوانان آن فیلم را در این دنباله نیز داشته باشیم. اینها را بهعلاوهی اتمسفر لذتبخش دههی ۷۰ و ۸۰، مونولوگهای طولانی دربارهی فرهنگعامه و یک سری قطعات ایندی راک کُشنده کنید تا هیجانمان به اوج خودش برسد.
۲۱-جولیتا (پدرو آلمودوار)
فیلم روایت زندگی زنی در دو دورهی زمانی ۲۰۱۵ و ۱۹۸۵ است. بیستمین فیلم این کارگردان صاحبسبک اسپانیایی قرار است بازگشتی برای او باشد. بعد از یک دهه موفقیتهای متوالی در محافل نقد، آخرین فیلم آلمودوار که کمدیای به اسم «من خیلی هیجانزدهام» بود، طرفداران این کارگردان را به دو گروه جدا تقسیم کرد. خیلیها آن را یک کمدی تاریخمصرفگذشتهی خشک و خالی توصیف کردند. اما او پس از کنار گذاشتن کمدیهای سیاسی، به ساخت درام زنانهای رو آورده که در آن تبحر دارد. به جز اینکه فیلم دربارهی مشکلات روانی زنی است که بر اثر «سکوت» ایجاد شده، چیز دیگری از جزییات داستانی «جولیتا» نمیدانیم.
منتظر قسمت پنجم و آخر باشید...
تهیه شده در زومجی
نظرات