سوال و جواب: قسمت دوم فصل ششم Game of Thrones

جمعه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۵ - ۱۲:۴۵
مطالعه 10 دقیقه
بازی تاج و تخت
بعد از نقد و بررسی اپیزود دوم فصل ششم «بازی تاج و تخت» در این مطلب برخی از مهم‌ترین سوالاتی که از این اپیزود باقی ماند را فهرست کرده و جواب می‌دهیم. همراه زومجی باشید.
تبلیغات
2016-05-game-of-thrones.jpgf_

سرعت فصل ششم «بازی تاج و تخت» با اپیزود دومش در عرض یک اپیزود از صفر تا صد رسید. آن‌قدر اتفاق در این اپیزود افتاد که احیای خوشحال‌کننده‌ی جان اسنو فقط یکی از آنها بود. حالا خدا می‌داند سریال آیا همین شتاب را در ادامه‌ی فصل نگه می‌دارد یا نه! قبلا به ‌طور مفصل درباره‌ی اتفاقات این اپیزود حرف زدیم، اما بعد از نقد و گفتگو در این مطلب جداگانه می‌خواهیم سری به برخی از سوالات مهم طرفداران که در راستای این اپیزود ذهن‌مان را مشغول کرده بزنیم و جوابی برایشان دست‌و‌پا کنیم. پس، جان اسنویی‌هاش بپرن بالا!

آیا به زودی خبری از بنجن استارک می‌شود‌؟

در نقد اپیزود دوم هم گفتم که به احتمال زیاد سازندگان با نشان دادن بچگی‌های بنجن استارک می‌خواهند یک‌جورهایی عموی گم‌شده‌ی جان اسنو را به تماشاگران یادآوری کنند. خب، چرا آنها باید چنین کاری کنند؟ چون شاید قرار است به زودی خبری از بنجن شود. مسئله این است که «بازی تاج و تخت» آن‌قدر بزرگ و پیچیده است و زمان سریال آن‌قدر کوتاه و محدود است که نویسندگان سعی می‌کنند تا جای ممکن زمان را با اتفاقات و شخصیت‌ها و کلا چیزهای مهم پر کنند. خب، ما در سکانس رویای برن، لیانا را دیدیم که به خاطر فلش‌بکِ برج لذت که احتمالا در اپیزود سوم اتفاق می‌‌افتد سراغ او می‌رویم. سازندگان از این طریق برای حضور لیانا در صحنه‌ی اصلی‌اش زمینه‌چینی می‌کنند. یا مثلا در همین رویا فاش می‌شود که اسم واقعی هودو، ویلیس است و او می‌توانسته حرف بزند. چیزی که به خلق یک معمای جدید انجامید که احتمالا تا پایان این فصل بااهمیت‌تر می‌شود. پس، شاید حضور بنجن هم مقدمه‌چینی سازندگان برای اطلاعات مهم‌تری درباره‌ی او در آینده است. چه جور اطلاعاتی؟ خب، طبق نظریه‌پردازی طرفداران عده‌ای باور دارند که ممکن است شاه شب همان بنجن استارک باشد. اگرچه چنین چیزی روی کاغذ قابل‌بررسی به نظر می‌رسد، اما ما می‌دانیم که سازندگان برای فصل جدید بازیگر نقش شاه شب را عوض کرده‌اند و فرم صورتِ شاه شب اصلا به بازیگر بنجن استارک نمی‌خورد. خب، شاید سازندگان بازیگر نقش بنجن را هم عوض کرده باشد. بالاخره «بازی تاج و تخت» سابقه‌ی بالایی در این زمینه دارد. اما به‌شخصه فکر نمی‌کنم سازندگان بازیگر نقش بنجن را عوض کنند. چون برخلاف دیگر نقش‌های جزیی سریال که بازیگرشان عوض شده، تصویر چهره‌ی کاراکتر بنجن در حد کاراکترهای همیشگی سریال در یاد و خاطره‌ی طرفداران باقی مانده است. این در حالی است که من شدیدا اعتقاد دارم که بنجن هنوز زنده است و ممکن است از طریق خط داستانی برن که از همه به مناطق شمالی نزدیک‌تر است دوباره با او برخورد کنیم.

بنجن استارک چرا به نگهبانان شب پیوست؟

یکی از سوالات همیشگی طرفداران این بوده که بنجن که نه دزد بوده و نه قاتل فراری چرا بی‌خیال جای گرم و نرمش در وینترفل شده و به نگهبابان شب پیوسته؟ دوتا تئوری در این زمینه وجود دارد. اولی می‌گوید از آنجایی که بنجن کوچکترین عضو خانواده بوده، شانسی برای فرمانروایی بر وینترفل نداشته و تصمیم گرفته تا با پوشیدن سیاه سرش را جای دیگری گرم کند و در جای دیگری مفید واقع شود. اما تئوری دوم که محتمل‌تر به نظر می‌رسد، مربوط به لیانا استارک می‌شود. این اگرچه تئوری سختی برای قبول کردن است، اما طبق گفته‌ی طرفداران امکان دارد بنجن می‌دانسته جان اسنو بچه‌ی لیانا و ریگار است و برای محافظت از این راز، تصمیم گرفته تا آنجا که می‌تواند از بقیه دور شود. بهترین روش دور شدن هم که پیوستن به نگهبانان شب و ساکن شدن در جایی است که کل سرزمین اهمیتی به آن نمی‌دهند.

2016-04-benjen

چرا هودور لال شده است؟!

حالا که وارد قلمروی تئوری‌های دور از ذهن شده‌ایم، سوالی که بعد از اپیزود دوم حسابی قوت گرفت این بود که آیا کسی هودور را به خاطر اطلاع از حقیقتِ والدین جان اسنو لال کرده است؟ اینکه ممکن است هودور همراه گروه ند استارک در برج لذت بوده و ماجرا را از نزدیک دیده و همانجا مجروح شده و توانایی حرف زدنش را از دست داده است که خیلی خیلی دور از ذهن و باورنکردنی است. اما احتمال این وجود دارد که هودور به عنوان یکی از مستخدمانِ وینترفلِ ماجرا را از دهان کسی شنیده است و کسی تصمیم گرفته تا او را خفه کند. اما از آنجایی که هودور همیشه آن‌قدر معصوم و آقا بوده و شمالی‌ها خیلی باشرافت، فکر نمی‌کنم کسی چنین بالایی را سرش آورده باشد. در عوض شاید زبان هودور با دیدن صحنه‌ای وحشتناک گرفته است، یا او در جوانی حرکت ایثارگرانه‌ای انجام داده که به این مسئله ختم شده.

چرا صحنه‌ی احیای جان اسنو این‌قدر «غیرحماسی»‌ بود؟

من که در صحنه‌ی احیای جان اسنو پنجاه‌بار مُردم و زنده شدم، اما عده‌ای بودند که از این صحنه ضدحال خوردند. چرا؟ خب، ما برای ماه‌هاست که داریم نظریه‌پردازی می‌کنیم که جان اسنو احتمالا فرزند یک تارگرین است و تقریبا تمام ویژگی‌های آزور آهای را هم دارد. بنابراین انتظار داشتیم جان اسنو در شرایط قهرمانانه‌تر و باشکوه‌تری زنده شود. مثلا در حالی که لانگ‌کلو در دستانش می‌درخشد، از میان آتش و دود بیرون بیایید. خلاصه اینکه دوست داشتیم احیای جان اسنو با اثبات آزور آهای‌بودن و حقیقت والدینش همراه شود. اما خب، فکر می‌کنم سازندگان دلیل خوبی برای انجام ندادن این کار داشته‌اند. چه دلیلی؟ خودِ احیای جان به عنوان یک پیچ داستانی غیرمنتظره عالی بود. پس، فکر می‌کنم چسباندن والدین او به آن از اهمیت و شوکِ زنده شدن او کم می‌کرد. بنابراین فکر می‌کنم آنها قضیه والدین جان اسنو را به قسمت بعد و صحنه‌ی برج لذت منتقل کرده‌اند تا اپیزود بعد حداقل شامل یک غافلگیری طوفانی دیگر باشد. این در حالی است که اگر همه‌چیز طبق برنامه پیش برود و معلوم شود که جان از پدری تارگرین است، انتظار نداشته باشید که سریال روی آزور آهای‌بودن او زیاد مانور بدهد. اگر تئوری آزور آهای بودن او دقیقا همان‌طوری که در تاریخ و افسانه‌ها گفته شده به حقیقت تبدیل شود، خیلی شگفت‌زده می‌شوم. چون تا اینجا برداشت شخصی من از کسی که دنیا را علیه تاریکی رهبری می‌کند خیلی افسانه‌ای و باشکوه به نظر می‌رسد؛ جان اسنو نقش قهرمان را خواهد داشت، اما نه با خصوصیاتی که او را به قهرمان قصه‌ها تبدیل می‌کند. تازه اگر هم افسانه‌ها به حقیقت تبدیل شوند، فکر می‌کنم در حال حاضر خیلی زود است که سریال سراغ پرداختن به آزور آهای بودن جان اسنو برود. فعلا خبری از دنی در وستروس نیست و هدف اصلی جان هم متحد ساختن وحشی‌ها و نگهبانان شب برای حمله به وینترفل است. پس، اگر در اپیزودهای بعد حرفی از آزور آهای نشد، شاکی نشوید. وقت زیاد است!

2016-05-jon-snow-alive

آیا ملیساندرا را برای خاکستر کردن شیرین می‌بخشید؟

شما را نمی‌دانم، اما من که رسما او را بخشیدم! جدا از ماجرای احیای جان اسنو، الان که به تصمیمات و کارهای ملیساندرا نگاه می‌کنیم، راحت‌تر می‌توان او را درک کرد. اگرچه ملیساندرا در ابتدا شرور به نظر می‌رسید، اما تقریبا بعد از شکست استنیس و شوک پایانی اپیزود قبل بود که فهمیدیم ملیساندرا تمام این کارها را به این دلیل می‌کرده که دنیا را نجات دهد. فقط مشکل این است که او کمی در محاسباتش اشتباه می‌کند. این را هم در نظر بگیرید که اکنون ما می‌دانیم که ملیساندرا بیش از چهارصد سال سن دارد. خودتان تصورش را کنید او در طول این مدت مجبور بوده مرگ نزدیکانش را ببیند، اما خودش زنده راست راست راه برود. مطمئنا احساس معمول انسانی در چنین آدمی نسبت به بقیه فرق می‌کند. به خاطر همین است که او آن‌قدر ریلکس دستور سوختن شیرین را داد.

آیا جان اسنو تغییر می‌کند؟

با توجه به تجربه‌هایی که با دیگر شخصیت‌های زنده شدن در دنیای «نغمه» داریم و همچنین چیزهایی که از زبان مارتین شنیده‌ایم، می‌دانیم که مرده‌ها همین‌طوری برنمی‌گردنند، بلکه بهایی را باید بپردازنند. ماریتن بارها به این نکته اشاره کرده که با بازگشت گندالف در «ارباب حلقه‌ها» موافق نیست. آن هم بازگشتی که در آن گندالف به آدم بهتر و قوی‌تری تبدیل شده. یا مثلا مرگ ابرقهرمانان کمیک‌بوکی که آ‌ن‌قدر چیپ و پیش‌پاافتاده هستند که کسی جدی‌شان نمی‌گیرد. چون نه تنها این مرگ‌ها همیشگی نیستند، بلکه مثلا سوپرمن پس از تولد دوباره خوش‌تیپ‌تر و قوی‌تر از همیشه بازمی‌گردد. اما در دنیای «نغمه» مرگ تجربه‌ای است که فرد را تغییر می‌دهد. درست همان‌طور که جنگ روی اعصاب و روان سربازان تاثیر می‌گذارد، کسانی که از مرگ برمی‌گردند هم تجربه‌‌ی سختی را پشت سر گذاشته‌اند که بخشی از روح، روان، ذهن یا هرچیز دیگری که اسمش را می‌گذارید را از دست می‌دهند. در کتاب بهترین نوع این اتفاق را می‌توانید در بانو استون‌هارت ببینید که کاملا زمین با آسمان با قبل فرق کرده و در سریال نیز بریک دانداریون بالای هفت-هشت‌بار از مرگ بازگشته و هربار بیشتر از قبل جلوه‌ی انسانی‌اش را از دست داده است. از آنجایی که زمان زیادی از مرگ جان نگذشته و او برای اولین‌بار است که چنین چیزی را تجربه می‌کند، احتمالا او به‌طرز عظیمی تغییر نمی‌کند، اما فکر می‌کنم حداقل با جان اسنویی طرف شویم که از آن قهرمان رویایی و جوان گذشته، به قهرمان ضربه‌خورده و بدخلقی تبدیل شود. یک چیزی در مایه‌های استنیس. مرد با انگیزه و خشمگین‌تری که مثل پسربچه‌ای بی‌تجربه دست دست نمی‌کند و سر انجام کار درست وقت‌کشی نمی‌کند، بلکه سریع تصمیم می‌گیرد. چیزی که برای بقا و موفقیت در دنیای «بازی تاج و تخت» خیلی مهم است.  

2016-05-rickon-stark-1920

پروردگار روشنایی چه زمانی اجازه‌ی احیای مردگان را می‌دهد؟

تا اینجا به نظر می‌رسد واقعا قدرتی فراطبیعی وجود دارد که مرده‌ها برمی‌گرداند؛ چیزی که از دست جادوها خارج است، اما آیا هرکسی را می‌توان زنده کرد؟ در جایی از سریال توروس به ملیساندرا می‌گوید که من فقط از پروردگار روشنایی درخواست می‌کنم و او کار را تمام می‌کند. این نشان می‌دهد همه‌چیز بستگی به انتخاب رهلور دارد و کشیش‌های سرخ فقط وسیله هستند. این در حالی است که ظاهرا رهلور فقط کسانی را برمی‌گرداند که نقش مهمی در سرنوشت دنیا دارند، اما توسط آدم‌بدها کشته می‌شوند. از بریک دانداریون و بانو استون‌هارت گرفته تا همین جان اسنو. اگر این طرز فکر درست باشد، یعنی جان اسنو بی‌بروگرد چنان نقشی در آینده‌ی دنیا بازی خواهد کرد که خداوند هم هوای قهرمانش را داشته است.

در اپیزود بعد هدیه‌ی رمزی چه چیزی خواهد بود؟

در پیش‌نمایشی که اچ‌بی‌اُ از اپیزود سوم منتشر کرده، می‌شنویم که عده‌ای به محضرِ رمزی بولتون، پادشاه وینترفل آماده‌اند. رمزی از آنها می‌پرسد: «چه کار دارید؟» و آنها جواب می‌دهند که: «یه هدیه براتون داریم، ارباب من». خب، فکر می‌کنید این هدیه‌ی لعنتی چه چیزی می‌تواند باشد؟ یا بهتر است بگویم چه «کسی» می‌تواند باشد؟ بله، ریکان! حتما یادتان می‌آید که ند استارک بعد از برن یک پسر دیگر هم داشت که خیلی وقت است همراه با اوشا گم‌و‌گور شده است. آخرین بار در فصل سوم بود که ما متوجه شدیم اوشا می‌خواهد ریکان را به محل استقرار خاندان آمبر ببرد. چون در زمان جنگ پنج پادشاه، آمبرها از هم‌پیمانان استارک‌ها بودند. اما بعد از شکست راب استارک، آنها به بولتون‌ها پیوستند. در اپیزود دوم هم دیدیم که رمزی آمبرها و کارستارک‌ها را به عنوان کسانی که با آنها به سوی کسل‌بلک حمله می‌کنند، نام برد. خب، به نظرتان چه چیزی می‌توان اعصاب ما را خراب کند و جان اسنو را تحریک کند؟ گروگان گرفتنِ ریکان! بله، ظاهرا سریال می‌خواهد خوشحالی‌مان از زنده شدن جان اسنو را کوفت‌مان کند. حالا یک سوال جذاب‌تر: آیا ریکان از دست رمزی جان سالم به در می‌برد؟!

2016-05-game-of-thrones.jpgh_

آیا جان اسنو برای زنده شدن به درون گوست وارگ کرد؟

عده‌ای فکر می‌کنند که ملیساندرا در زنده کردن جان اسنو شکست خورد و در واقع این خود جان بود که به درون گوست وارگ کرد و سپس به بدن خودش برگشت. اگرچه این حرکت باحال‌تری نسبت به بلغور کردن یک سری والریایی برای زنده شدن است، اما این موضوع خیلی دور از ذهن است. چون با اینکه تمام بچه‌های استارکی در کتاب توانایی وارگ کردن دارند، اما سازندگان سریال برای اینکه این قابلیت را ویژه و خاص نگه دارند، آن را فقط به برن داده‌اند. این در حالی است که قبلا در زمینه‌ی احیای مردگان توسط کمک خواستن از پروردگار روشنایی زمینه‌چینی شده بود، اما ما برخلاف کتاب چیزی در این زمینه درباره‌ی وارگ کردن ندیده بودیم. حتما می‌پرسید، پس چرا گوست قبل از جان اسنو یکدفعه از خواب پرید؟ خب ما می‌دانیم که جان و گوست رابطه‌ی دوستانه‌ی خیلی نزدیکی با هم دارند. گوست از اینکه صاحبش مرده است گوشه‌ای گز کرده و ناراحت است، اما او اولین کسی است که متوجه‌ی زنده شدن او می‌شود و به همین دلیل از جا می‌پرد.

آیا تارگرین بودنِ تیریون تایید شد؟

طبق یکی از تئوری‌های طر‌فداران پدر تیریون، نه تایوین لنیستر، بلکه اریس تارگرین یا پادشاه دیوانه است. حالا سوالی که بعد از اپیزود دوم ایجاد شد، این بود که آیا اژدهایان دنی به خاطر اینکه تیریون یکی از خودشان است به او حمله نکردند و تیریون به‌طرز ندانسته‌ای از این رازش استفاده کرد و از جزغاله‌شدن نجات پیدا کرد؟ به‌شخصه فکر می‌کنم این مسئله هیچ ربطی به تارگرین بودن تیریون ندارد. قبل از رفتن تیریون به سیاه‌چاله‌ی اژدهایان، او به بقیه می‌گوید که اژدهایان حتی باهوش‌تر از انسان‌ها هستند و فرق بین دوست و دشمن و کسی که می‌خواهد اذیتشان کنند و برای آزادی‌شان آمده را درک می‌کنند. بنابراین تیریون فقط به دلیل به آتش کشیده نمی‌شود که اژدهایان می‌دانند این کوتولو رفیق مادرشان است. در واقع نویسندگان از این طریق اطلاعات جدیدی درباره‌ی اژدهایان به ما می‌دهند: آنها شاید بی‌کله، خشمگین و غیرقابل‌کنترل به نظر برسند، اما کاملا متوجه‌اند در دور و اطرافشان چه می‌گذرد.

تهیه شده در زومجی

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات