دوباره به آن برهه از سال رسیدهایم که همهی دنیا شروع به صحبت کردن دربارهی فیلمها و عملکردهای خوبی که در طول ۱۲ ماه گذشته دیدهاند میکنند. درست حدس زدید! حالا زمانی است که نامزدهای اسکار اعلام شدهاند و ما هم به جز رها کردن کار و زندگیمان و گیر دادن به انتخابهای اعضای آکادمی کار دیگری نداریم! از آنجایی که فقط جای محدودی در هر رشته هست، همیشه این احتمال وجود دارد که فیلمها یا بازیگرانِ موردعلاقهی شما به نامزدهای نهایی نرسیده باشند. مهم نیست بعضی از ما چقدر از اسکار متنفریم و آن را مراسم بدی در زمینهی به رسمیت شناختن استعدادهای دیدهنشده میدانیم، حقیقت این است که جوایز اسکار اگر نه باپرستیژترین، اما مشهورترین و پربینندهترین مراسم سینمایی سال است و یک نامزدی خشک و خالی در این مراسم نه تنها میتواند به معنای تایید ماهها یا حتی سالها کار یک گروه فیلمسازی باشد، بلکه میتواند به موفقیت تجاری آنها هم کمک کند. در این فهرست میخواهیم نگاهی به برخی از بزرگترین غایبان نامزدهای اسکار 2017 بیاندازیم که اگرچه در ابتدا شکی در حضورشان در مراسم نداشتیم، اما متاسفانه قافیه را به بقیه باختند. اما میگویند بعضیوقتها شکست چیزی از ارزش شکستخوردگان کم نمیکند و بگذارید ما با اشاره به آنها، ارزششان را یادآور شویم و بدسلیقگی آکادمی را توی صورتش بزنیم!
جیک جیلنهال
حیوانات شبخیز (Nocturnal Animals)
بهترین بازیگر مرد نقش اول
عدم حضور پیدا کردن جیک جیلنهال در میان بهترین بازیگران نقش اول اسکار امسال اگرچه قابلدرک اما کماکان ناراحتکننده است. از یک طرف این فهرست از کسانی مثل دنزل واشنگتن، کیسی افلک، رایان گاسلینگ، اندرو گارفیلد و ویگو مورتنسن تشکیل شده است که تکتکشان بازیهای فوقالعادهای را در فیلمهایشان ارائه کردهاند و واقعا نمیتوان به کنار گذاشتن یکی از آنها فکر کرد، اما اگر یک نفر وجود داشت که میشد او را به عنوان نامزد دیگری در میان حاضران نهایی این رشته جا کرد، او کسی نیست جز جیلنهال برای بازی در تریلر «حیوانات شبخیز» تام فورد. فیلم با اینکه در حد اکثر فیلمهای بازیگران این رشته در گیشه مورد استقبال قرار نگرفت، اما تاکنون حضور کم و بیش خوبی در مراسمهای سینمایی مختلف داشته است. تا اینکه با استقبال ضعیف اسکار روبهرو شدیم. بعد از به رسمیت شناخته شدن گروه بازیگران فیلم و خود جیلنهال توسط گلدن گلوب، انجمن بازیگران فیلم و جوایز بفتا، این فیلم فقط موفق به کسب یک نامزدی اسکار (مایکل شنون برای بهترین بازیگر نقش مکمل) شد. نکتهی جالب ماجرا این بود که آرون تیلور جانسون که اوایل این ماه برندهی بهترین بازیگر نقش مکمل گلدن گلوب شده بود، توسط آکادمی نادیده گرفته شد. با اینکه با تریلر سنگین و پرتنشی طرفیم که همه در آن خوب هستند، اما میتوان گفت جیلنهال در نمایش جذاب و پراحساس کاراکتر اصلی، منحصربهفرد بود. اما خب، همانطور که گفتم امسال آنقدر بازیهای شگفتانگیز داشتیم که میشد پیشبینی کرد که بعضیها به جمع نامزدها راه پیدا نکنند و جیلنهال هم یکی از عوارض جانبی این حقیقت است.
مرد آچار فرانسه (Swiss Army Man)
بهترین فیلمنامهی اورجینال
اگر اعضای آکادمی واقعا در هنگام انتخاب نامزدهای بهترین فیلمنامهی اورجینال، اصالت یک سناریو را در نظر گرفته باشند و بعد «مرد آچار فرانسه» را نادیده گرفته باشند، پس باید به پروسهی تصمیمگیری آنها شک کرد! این فیلم مستقل ۳ میلیون دلاری یکی از غیرمنتظرهترین فیلمهای امسال بود. فیلمی که طیف وسیعی از احساسات تماشاگران را به جوشش میاندازد. بهطوری که در نقد فیلم آوردم: «"مرد آچار فرانسه" به یکی از بامزهترین، عجیبترین، مفرحترین، شگفتآورترین، عاطفیترین و لذتبخشترین فیلمهایی که پس از مدتها تماشا کردهاید تبدیل میشود. خیلی کم پیش میآید که فیلمی اینطوری تمام گزینهها را تیک بزند، اما خب، "مرد آچار فرانسه" این کار را کرده است و به همین دلیل با اثر عمیق و در عین حال سرگرمکنندهای طرفیم که اگرچه از فیلمهای گوناگونی الهام گرفته است، اما دن کوان و دنیل شاینرت در اولین تجربهی کارگردانیشان تمام این عناصر پراکنده، الهامها و خلاقیتهای خودشان را طوری در هم ذوب کردهاند که شبیه چیز دیگری نیست». اینجا با فیلمی طرفیم که یا از ته قلب عاشقش میشوید یا آن را یک کمدی مسخرهی شکستخورده توصیف میکنید. بالاخره از فیلمی که با سوار شدن یک نفر روی یک جنازهی پوسیده و استفاده از مشکل گوارشی جنازه برای جتاسکی کردن روی آب دریا آغاز میشود انتظار دیگری هم نمیرود! و این دقیقا همان دلیلی است که فیلمنامهی «مرد آچار فرانسه» را به فیلمنامهی اورجینال و خلاقی که هرروز نمونهاش را نمیبینیم تبدیل کرده و این دقیقا همان دلیلی است که جلوی آن از نامزد شدن را گرفته است. بالاخره یکی از فاکتورهای نامزدی در اسکار، ستایش جهانی و همهجانبهی یک فیلم است و «مرد آچار فرانسه» چنین فیلمی نیست و در نتیجه به خاطر این اخلاق بدِ آکادمی باید شاهد نادیده گرفته شدن یکی از لایقترین فیلمهای ۲۰۱۶ باشیم.
تراجی پی. هنسون
اشخاص پنهان (Hidden Figures)
بهترین بازیگر زن نقش اول
«اشخاص پنهان»، یکی از موفقترین فیلمهای مستقل ماههای اخیر در گیشه، داستان ناگفتهی ریاضیدانانِ زن آفریقایی/امریکایی سازمان ناسا است که حضور پررنگی در اجرای اولین ماموریتهای فضایی امریکا داشتهاند. منتقدان فیلم را به عنوان داستان الهامبرانگیزی با بازیهای معرکه توصیف کردهاند. اگرچه فیلم سهتا بازیگر اصلی زن دارد (تراجی پی. هنسون، اکتویا اسپنسر و جنل مونی) که تمامیشان بهترین هنرنماییشان را ارائه کردهاند، اما اکثر تحلیلگران بازی هنسون را به عنوان نامزد احتمالی بهترین بازیگر زن نقش اول پیشبینی کرده بودند. در نهایت فقط اسپنسر بود که از بین این سه نفر توسط آکادمی مورد توجه قرار گرفت و به نامزدی بهترین بازیگر زن مکمل قناعت کرد. درست مثل فهرست بهترین بازیگران مرد نقش اول، بخش زنان هم شامل رقابت سنگینی بین ایزابل هوپر، روث ناگا، ناتالی پورتمن، اِما استون و مریل استریپ است. کسانی که تکتکشان هنرنماییهایی در حد اسکار ارائه کردهاند و به درستی نامزد شدهاند. این وسط عدهای از سینمارهای کژوآل بعد از دیدن نامزدهای این رشته باور داشتند که بهتر میشد اگر آکادمی مرل استریپ را به عنوان کسی که نامزدهای بسیار بسیار زیادی در کارنامه دارد از این فهرست حذف میکرد و شخص دیگری را جایگزین میکرد، اما مردم باید این باور اشتباه را فراموش کنند. حقیقت این است که بازیگران و کارگردانان فقط به خاطر اسمشان نامزد نمیشوند و نامزدیهای متوالی آنها هم به این معنی نیست که نباید بازیهای فوقالعادهی جدید آنها را نادیده گرفت و فروش ضعیف فیلم هم («فلورنس فاستر جنگینز» در باکس آفیس ضعیف ظاهر شد) هم ربطی به این ماجرا ندارد. شاید بازی استریپ در این فیلم در کنار تاریخیترین کارهای او قرار نگیرد، اما همزمان با هنرنماییای طرفیم که شاید بهترین ویژگی فیلم بود و توسط همه مورد تحسین قرار گرفت.
ورود (Arrival)
بهترین جلوههای ویژه
۲۰۱۶ سال فراموشناشدنیای برای جلوههای ویژه بود. استودیوی مارول با «دکتر استرنج» که تا این لحظه میخکوبکنندهترین فیلمشان از لحاظ بصری است ترکاند و «روگ وان» هم کاری کرد تا «جنگ ستارگان» برای دو سال متوالی در این رشته نامزد شود. تمام اینها در حالی بود که دیزنی باری دیگر در قالب «کتاب جنگل» که از لحاظ تکنولوژی مورد استفاده و نتیجهای که به دست آورده در کنار «آواتار» جیمز کامرون قرار میگیرد یکی از جذابترین فیلمهای بصری سالهای اخیر را عرضه کرد. چیزی که در انتخاب همهی این فیلمها مشترک است، جلوههای کامپیوتری پررنگ آنها در بافت فیلم است. شاید به خاطر همین است که فیلمی مثل «ورود» مورد توجه قرار نگرفته است. چون ساختهی دنیس ویلنوو اصلا برخلاف فیلمهای نامزدشده بهطور خودنمایانهای از جلوههای ویژه استفاده نمیکند و در نتیجه انتخاب آن از سوی آکادمی میتوانست به متنوع شدن نامزدهای این فهرست کمک کند. چون اگرچه در ابتدا انتظار میرفت که «ورود» تعداد زیادی نامزدی به دست خواهد آورد (و الان هم با ۸ نامزدی چندان بد ظاهر نشده)، اما اگر در یک چیز مطمئن بودیم، نامزدی فیلم در بخش جلوههای ویژه بود. البته که این ناراحتکنندهترین نادیدهگرفتهشدهی اسکار امسال محسوب نمیشود، اما بالاخره امتناع از انتخاب یکی از شگفتانگیزترین دستاوردهای فنی سال آنقدر تعجببرانگیز بوده است که در این فهرست حضور پیدا کند. بالاخره این همان آکادمیای است که پارسال با انتخاب «اکس ماکینا» نشان داد که جلوههای ویژهی خلاقانه را به جلوههای پرزرقوبرق ترجیح میدهد، اما انگار امسال نظرش زمین تا آسمان تغییر کرده است.
جادوگر (The Witch)
بهترین فیلم
اولین ساختهی بلند رابرت اگرز یکی از فیلمهایی بود که سینماروها را در اوایل ۲۰۱۶ شوکه کرد. از آنجایی که فیلم در فوریه روی پرده رفت، به نظر نمیرسید این درام تاریخی ترسناک شانسی برای حضور در بحث و گفتگوی فصل جوایز داشته باشد، اما سال که به پایان رسید، فهرست کمتر منتقدی را میتوانستید پیدا کنید که «جادوگر» جایی در آن نداشته باشد. اگر ژانر علمی-تخیلی «ورود» را به عنوان فیلم فوقالعادهای داشت که پتانسیل لازم برای قرار گرفتن در کنار بهترین فیلمهای سال را داشت، ژانر وحشت هم «جادوگر» را داشت و وحشتدوستان هم انتظار داشتند تا چنین اتفاقی بیافتد. اما برخلاف «ورود»، «جادوگر» دو مشکل اساسی برای حضور در اسکار دارد که در حالت عادی متقاعدکننده نیستند، ولی کاریش نمیتوان کرد. اگر «ورود» فیلمی به کارگردانی یک کارگردان شناختهشده و بازی کسانی مثل ایمی آدامز و جرمی رنبر بود که از روایت قابلدسترستر و عامهپسندتری بهره میبرد، «جادوگر» ساختهی یک کارگردان فیلم اولی با بازیگران ناشناخته یا تازهوارد بود که قصهی به مراتب گنگتر و خشونتبارتری نسبت به چیزی که آکادمی قبول دارد داشت. با تمام اینها عدهای باور دارند از آنجایی که آکادمی میتواند تا ۱۰ فیلم را برای این شاخه انتخاب کند، میبایست آخرین جای خالی را با «جادوگر» پر میکرد. اما راستش پروسهی انتخاب نامزدها به شکلی نیست که بتوان صرفا برای ۱۰تایی کردن فهرست، دست به چنین کاری زد. در نهایت اگر آکادمی میتوانست یک فیلم دیگر به این فهرست اضافه کند، «جادوگر» بهترین اثری است که میتوانست فهرست حال حاضر را از چیزی که هست متنوعتر کند.
راجر دیکنز
هیل سزار! (Hail Caesar)
بهترین فیلمبرداری
یکی دیگر از فیلمهایی که اوایل ۲۰۱۶ سروصدای زیادی به پا کرد، «هیل سزار!» بود. بالاخره از فیلم جدید برادران کوئن به جز این انتظار دیگری هم نمیرود. مخصوصا اگر با فیلمی طرف باشیم که ما را به دنیای پرزرقوبرق هالیوودِ پسا-جنگ ببرد و شامل بازیگرهای جذابی در نقشهای فرعی هم باشد. «هیل سزار!» اگرچه توسط منتقدان خیلی مورد توجه قرار گرفت، اما برخلاف برخی از مشهورترین فیلمهای کوئنها، سینماروهای عادی چندان با آن ارتباط برقرار نکردند. قبل از پایان سال، بسیاری از ژورنالیستها «هیل سزار!» را در کنار بهترین فیلمهایشان ردهبندی میکردند، اما به محض اینکه وارد فصل جوایز شدیم و فیلمهای هنری همچون سیل سرایز شدند، «هیل سزار!» هم بیش از پیش فراموش شد. خود فیلم شاید شانسی برای قرار گرفتن جزو ۱۰ فیلم برتر ۲۰۱۶ را نداشته باشد، اما فیلمبرداریاش کماکان جزو بهترینهای ۲۰۱۶ است. راجر دیکنز نام ناشناسی برای آکادمی نیست و اگرچه تاکنون ۱۳ بار نامزد شده است، اما تا این لحظه موفق به خانه بردن یکی از آن مجسمههای طلایی نشده است. با اینکه این شاخه با زیباترین فیلمهای سال پر شده است، اما نامزد کردن یکی از فیلمهای قدرندیدهی ۲۰۱۶ هم جای دوری نمیرفت! (ولی خودمونیم، ۱۳ نامزدی و هیچی به هیچی! ما رو بگو که فکر میکردیم حق دیکاپریو خورده شده!)
ددپول (Deadpool)
بهترین فیلم یا بهترین فیلمنامهی اقتباسی
شاید تا همین چند ماه پیش حتی فکر کردن به «ددپول» به عنوان یکی از نامزدهای اسکار خندهدار به نظر میرسید، اما با آغاز فصل جوایز، ژورنالیستهای مختلفی شروع به قرار دادن «ددپول» در کنار شانسهای نامزدی بهترین فیلم اسکار کردند. مخصوصا بعد از اینکه این فیلم نامزد بهترین فیلم کمدی گلدن گلوب ۲۰۱۷ و بهترین فیلمنامهی اقتباسی از سوی انجمن نویسندگان امریکا هم شد. آیا واقعا امکان داشت یک فیلم کامیکبوکی بزرگسالانه در کنار «منچستر کنار دریا» قرار بگیرد؟ به حدی امکان داشت که رایان رینولدز در صورت نامزدی احتمالی فیلمش، قول یک «ویدیوی ریاکشن دیوانهوار» را به این خبر داد، اما متاسفانه برای طرفداران فیلمهای ابرقهرمانی و کسانی که انتظار یک تغییر عجیب و غریب در انتخابهای آکادمی را میکشیدند این اتفاق نیافتاد. اما نباید به این زودیها ناامید شد. همین که فیلم به حدی مورد توجه قرار گرفت که احتمال نامزدیاش میرفت باید به استودیوهای هالیوودی بفهماند که آنها اگر بتوانند بلاکباسترهای خوبی بسازند، نه تنها میتوانند در گیشه پول بزرگی به جیب بزنند، که میتوانند در محافل هنری هم مورد استقبال قرار بگیرند و فقط شاهد نامزدی آنها در شاخههای فنی نباشیم.
هیو گرنت
فلورنس فاستر جنکینز (Florence Foster Jenkins)
بهترین بازیگر مرد نقش مکمل
غیب هیو گرنت در میان نامزدهای بهترین بازیگر مرد نقش مکمل یکی از سورپرایزهای بزرگ اعلام نتایج رایگیری آکادمی بود. چرا که در بسیاری از پیشنمایشها و پیشبینیهایی که ژورنالیستهای مختلف در اینباره نوشته بودند، گرت حضور مداومی در این شاخه داشت. اگرچه بازی او و کلا فیلم چندان در دید قرار نگرفت، اما تقریبا همه نامزدی او را به عنوان یک اتفاق حتمی باور داشتند. با این حال اگر نامزدی مرل استریپ را یک شگفتی در نظر بگیریم، شگفتی دوم این بود که آکادمی ترجیح داد در کنار انتخاب رکوردشکنانهی همبازی گرت، او را نادیده بگیرد. باز باید گفت که «فلورنس فاستر جنکینز» فیلمی بود که بلیتهای زیادی از آن در باکس آفیس به فروش نرفت، اما این موضوع معمولا برای رایدهندگان آکادمی اهمیت ندارد. از آنجایی که گرت یکی از کسانی بوده که در طول فصل جوایز حضور چشمگیری در مراسمهای متعددی داشته، همین باعث شده تا غیبتش در اسکار به چشم بیاید.
جان گودمن
شمارهی ۱۰ جادهی کلاورفیلد (Ten Cloverfiled Lane)
بهترین بازیگر مرد نقش مکمل
اما میدانید چه کسی حتی بیشتر از هیو گرنت لیاقت داشت که بالاخره توسط آکادمی مورد توجه قرار بگیرد؟ بله، جان گودمن! این بازیگر خارقالعاده اما قدرندیده تقریبا همیشه در نقشهای مکمل ظاهر میشود، اما حتی در فیلمهای ضعیف هم آنقدر خوب است که در حد ستارههای اصلی مهر خودش را بر فیلم میکوبد. یکی از بهترین فیلمهای امسال «شمارهی ۱۰ جادهی کلاورفیلد» بود که گودمن در آن نقش مردی به اسم هاوارد را بازی میکند که از قبل برای پایان دنیا آمده شده و حالا که ظاهرا دنیا با جنگ اتمی به پایان رسیده، او دو جوان را در پناهگاه زیرزمینیاش زندانی کرده است و اجازهی خروج آنها را نمیدهد. جان گودمن در نقش هاوارد به جذابترین و ترسناکترین ویژگی فیلم بدل میشود. صحنههای دوتاییاش با مری الیزابت وینستند (که نقش پروتاگونیست فیلم را بازی میکند) دارای لحن و حسوحال غمگینی است. با اینکه میدانیم هاوارد احتمالا عقلش را از دست داده است و با اینکه میدانیم او احتمالا خطری برای جان این زن محسوب میشود، اما در آن واحد خودمان را در حال همدردی با او پیدا میکنیم و گودمن طوری او را بازی میکند که همزمان هولناک، روانی و دل شکسته احساس میشود. او نه یک هیولای بیرحم است و نه نابغهای که مورد سوءبرداشت قرار گرفته باشد. هاوارد یک پدر است که دنیا برایش به پایان رسیده و وقتی دیدم او برای این نقش نامزد نشده، برای دقایقی دنیا برای من هم به پایان رسید!
او (Elle)
بهترین فیلم خارجیزبان
وقتی در حال پیشبینی نامزدهای نهایی بهترین فیلم خارجیزبان بودیم، از این گفتم که «او» یکی از فیلمهایی است که در کمال تعجب ما به فهرست ۹تایی نیمهنهایی هم راه پیدا نکرده است. بنابراین نامزد نشدن آن در اسکار نمیتواند غیرمنتظره باشد، اما این اتفاق آنقدر غیرمنتظره بود که نمیتوانیم از اشارهی دوباره به غیبت آن دست بکشیم. «او» یکی از فیلمهایی است که حضور پررنگی در فصل جوایز داشته و تقریبا از هر مراسم شناخته شده و نشدهای یک نامزدی به دست آورده است. گلدن گلوب هیچوقت وسیلهی خوبی برای پیشبینی نامزدهای آکادمی نبوده، اما وقتی این فیلم فرانسوی جایزهی بهترین فیلم خارجیزبان و بهترین بازیگر زن نقش اول را از انجمن مطبوعات خارجی هالیوود دریافت کرد، همهچیز برای آیندهاش امیدارکننده به نظر میرسید. اما فیلم در نامزدی در شاخهی بهترین فیلم خارجیزبان شکست خورد. شاید به خاطر اینکه هالیوود نمیخواسته دوتا (فیلم فروشنده ساخته اصغر فرهادی) از فیلمهای این شاخه دربارهی موضوع تجاوز و عواقب آن باشد. خبر خوب اما این است که بازی ایزابل هوپر به ترکاندن ادامه داد و نامزدی اسکار را در شاخهی بهترین بازیگر زن نقش اول به چنگ آورد.
شازده کوچولو (The Little Prince) و اسم تو (Your Name)
بهترین انیمیشن
بعد از اعلام نامزدهای اسکار یکی از فیلمهایی که نامش بیشتر از همه در میان از قلم افتادگان آورده میشد، نبود «در جستجوی دوری» در شاخهی بهترین انیمیشن بود. از آنجایی که ما عادت کردهایم هر سال یکی از آثار پیکسار را در این شاخه ببینیم، این اتفاق کمی غیرمنتظره بود. البته با توجه به اینکه «در جستجوی دوری» با تمام سرگرمکننده بودنش، یک عقبگرد برای پیکسار محسوب میشد، نمیتوان چندان به عدم حضور این دنباله در این شاخه سخت گرفت. اما غایب اصلی بهترین انیمیشن اسکار ۲۰۱۷ نه «در جستجوی دوری»، بلکه «شازده کوچولو» است. این انیمیشن فرانسوی که برای اولینبار در جشنوارهی فیلم کن ۲۰۱۶ به نمایش درآمد، با استقبال بسیار مثبت منتقدان روبهرو شد، اما اکران فیلم در امریکا اصلا به خوبی پیش نرفت. فیلم که در ابتدا برای عرضه در مارس ۲۰۱۷ در امریکا توسط برادران وارنر خریده شده بود، طبق برنامه پیش نرفت و این کمپانی مدتی بعد حقوق فیلم را به شبکهی استریمینگ نتفلیکس فروخت. از یک طرف خوب شد که فیلم جایی برای به نمایش درآمدن پیدا کرد، اما از طرف دیگر «شازده کوچولو» در میان اقیانوس محتواهای نتفلیکس گم شد و در جذب مخاطبی که لایق بود بازماند. اگر یک فیلم وجود داشته باشد که میتوانست توسط اسکار شرایط بهتری پیدا کند و در دید عموم مردم قرار بگیرد «شازده کوچولو» بود که متاسفانه آخرین شانسش برای مورد توجه قرار گرفتن را از دست داد.
اما «شازده کوچولو» تنها انیمیشنی نبود که نادیده گرفته شد. پرسروصداترین انیمیشن ۲۰۱۶ نه «زوتوپیا» بود و نه «موآنا» و تحسینشدهترین انیمیشن ۲۰۱۶ نه محصول امریکا بود و نه اروپا. بلکه انیمهای بود از سرزمین آفتاب. «اسم تو» اولین انیمهای است که توسط هایائو میازاکی کارگردانی نشده و موفق به کسب بیش از ۱۰۰ میلیون دلار شده است. درآمد ۱۹۰ میلیون دلاری این فیلم بعد از «شهر اشباح» در ردهی دوم پرفروشترین فیلمهای بومی ژاپن قرار میگیرد و بعد از «تایتانیک» و «یخزده» (Frozen) در جایگاه چهارم پرفروشترین فیلمهای این کشور جای میگیرد. منتقدان هم یکصدا از فیلم تعریف کردهاند و از آن به عنوان یک داستان عاشقانه/فانتزی واقعگرایانه یاد کردهاند و حتی تا جایی پیش رفتند که آن را برندهی زودهنگام اسکار نامیدند. اما اسکار در کمال تعجب آن را از قلم انداخت. البته آکادمی در این زمینه سابقهی درخشانی دارد! آنها قبلا به «فیلم لگو» هم با وجود دستاوردهای تجاری و هنریاش بیاعتنایی کرده بودند.
سکوت (Silence)
بهترین فیلم
«سکوت» فیلمی است که میتوان گفت توسط طیف وسیعی از جمعیت سینمارو مورد بیاعتنایی قرار گرفته است. بهطوری که هر از گاهی ژورنالیستها مقاله مینویسند و از مورد نامهربانی گرفتن این فیلم و عملکرد ضعیفش در باکس آفیس شکایت میکنند. شاید روی کاغذ با ساختهی جدید مارتین اسکورسیزی طرفیم باشیم که آخرینبار با «گرگ والاستریت» مردم را شیفتهی سینما کرده بود، اما حالا همهچیز کاملا برعکس شده و با فیلمی طرفیم که صدایش از نطفه خفه شده است. البته که «سکوت» یک بلاکباستر غولپیکر نیست که یک سال جلوتر از انتشارش به تبلیغات گسترده نیاز داشته باشد، اما اولین تریلر فیلم که چند هفته مانده به آغاز اکران منتشر شد، میتوانست زودتر از اینها عرضه شود. مارتین اسکورسیزی شاید در زمینهی جذب تماشاگران عامه در حد کریستوفر نولان قوی نباشد، اما او یکی از اسطورههای تاریخ هالیوود است و برخی از محبوبترین فیلمهای نسل خودش را ساخته است و از آنجایی که منتقدان «سکوت» را یکی دیگر از شاهکارهای اسکورسیزی معرفی کردند و از آنجایی که فیلم شامل هنرنماییهای معرکهای از اندرو گارفیلد، لیام نیسن و آدام درایور است، عدم حضور آن در اسکار را بیش از پیش غیرقابل تحمل میکند. البته فیلم موفق شد یک نامزدی در شاخهی بهترین فیلمبرداری برای رودریگو پریتو به همراه بیاورد، اما این بههیچوجه نمیتواند مرهمی روی دردهای طرفداران مارتی باشد.
وینر (Weiner)
بهترین مستند
امکان نداشت فهرست پیشبینی تحلیلگری را باز کنید و با «وینر» در بخش نامزدهای احتمالی مستند اسکار روبهرو نشوید. ارتباط فیلم با اتفاقات سیاسی اخیر امریکا هم کاری کرده بود تا احتمال نامزدی فیلم بیشتر از حد معمول شود، اما این نامزدی هیچوقت به حقیقت بدل نشد. «وینر» دربارهی سیاستمداری (آنتونی وینر) است که در انتخابات شهرداری نیوریورک حضور دارد و به خاطر رسوایی اخلاقیاش از برنده شدن باز میماند. نه، پایان فیلم را لو ندادم. «وینر» دربارهی چیز دیگری است. هستهی مرکزی فیلم دربارهی سوالات مهمی مثل این است که چه چیزی بیشتر اهمیت دارد: شخص یا ایده و برنامهاش؟ منتقدان آن را به عنوان فیلمی توصیف کردند که حتی برای کسانی که علاقهای به مستندها و سیاست ندارند هم جذاب و درگیرکننده است و دقیقا به خاطر همین «وینر» در جوایز بفتا، انجمن کارگردانان امریکا، مراسم جوایز انجمن منتقدان و خیلیهای دیگر نامزد شد. برخی کارشناسان نه تنها باور داشتند که نامزدی این مستند حتمی است، بلکه مطمئن بودند که مجسمهی طلایی را هم در پایان شب به خانه خواهد برد.
«جوری برونش که انگار دزدیدیش» (Drive It Like You Stole It)
فیلم «سینگ استریت» (Sing Street)
بهترین ترانهی اورجینال
«سینگ استریت» شاید بهترین فیلم دوران بلوغ سال ۲۰۱۶ باشد و نشان داد که «لا لا لند» تنها موزیکال قابلتوجهای نبود که امسال روی پردهی سینماها رفت. اگر «لا لا لند» نامهی عاشقانهی دمین شزل به دوران فرمانروایی موزیکالهای هالیوودی و رویاپردازیهای لسآنجلسی باشد، پس «سینگ استریت» هم گشت و گذاری در فضای راک اند رول دههی هشتاد است. دربارهی تمام کسانی که در گاراژهایشان گروههای موسیقی آماتور راه میانداختند تا در دبیرستان دل همکلاسیهای جنس مخالفشان را ببرند و دوستانشان را مجبور به غبطه خوردن به آنها بکنند. ساختهی جان کارنی شامل ساندترکهای محشری با حالوهوای دههی هشتاد است، اما یکی از آنها که به محبوب طرفداران فیلم تبدیل شده، «جوری برونش که انگار دزدیدیش» است. این ترانه نه تنها بهترین ترانهی کل فیلم است، بلکه در جریان نقطهی اوج فیلم پخش میشد. تقریبا تمام گروه بازیگران «سینگ استریت» در جایی از این ترانه حضور دارند. طراحی صحنهی این سکانس در طول فیلم نمونه ندارد و آنقدر پرزرقوبرق است که به نظر نمیرسد یک قرون هم در ساخت فیلم به هدر رفته باشد.
ایمی آدامز
ورود (Arrival)
بهترین بازیگر زن نقش اول
این فهرست شامل اسمهایی بود که نامزدیشان ردخور نداشت، اما در مورد هیچکدام از آنها به اندازهی ایمی آدامز برای بازی در نقش اول تریلر علمی-تخیلی دنیس ویلنوو یعنی «ورود» مطمئن نبودیم. شاید نامزد نشدن «سکوت» به خاطر محتوای بحثبرانگیز و خشونتبارش غیرمنتظره نبود، اما ایمی آدامز، «سکوت» نیست. «ورود» فیلم زیبایی است که به نظر میرسد همهچیز در آن با هدف زمینهچینی شده است. تمام تصمیمات کارگردان هدفدار به نظر میرسد، گروه بازیگران مکمل فوقالعاده هستند، بخش فنی فیلم شگفتانگیز است و خلاصه تمام اتفاقاتی که در این فیلم میافتد با هدف غرق کردن تماشاگر در کنار هم قرار گرفته است، اما هیچکدام از اینها بدون بازی واقعگرایانهی ایمی آدامز که حلقهی متصل کردن خیال به واقعیت است، عمل نمیکرد. تمام فیلم از نگاه شخصیت لوییس روایت میشود و حضور او در همهجا احساس میشود. بعضیوقتها دوربین به جای اتفاقاتی که در حال وقوع است، روی نگاه لوییس زوم میکند و عکسالعمل احساسی او خیلی قویتر و مهمتر از خود داستان است. آدامز بدون شک یکی از بزرگترین از قلم افتادگان اسکار امسال است.
تیم فیلم «لاوینگ» (Loving)
روث ناگا به خاطر بازی در یکی از دو نقش اول «لاوینگ» نامزد بهترین بازیگر زن اسکار شد، اما این عاشقانهی تاریخی در بقیهی شاخهها توفیقی کسب نکرد. همبازیاش جوئل اجرتون و کارگردان فیلم جف نیکولز دست خالی ماندند و فیلم هم یکراست برای حضور در شاخههای بهترین فیلم و بهترین فیلمنامهی اقتباسی مورد بیاعتنایی قرار گرفت. کارشناسان فکر میکنند بزرگترین دلیلی که فیلم را بیرون از کانون توجهی اسکار نگه داشت، به طبیعت فروتنانهی آن برمیگردد. برخلاف فیلمی مثل «اشخاص پنهان» که فیلم پرسروصدایی در زمینهی پیام ضدنژادپرستانهاش است، «لاوینگ» فیلمی است که سعی نمیکند تا اهمیت کاراکترهای اصلیاش را توی بوق و کرنا کند. رایدهندگان آکادمی هم همیشه فیلمهای سخنورانه و آتشین را به سکوتهای معنیدار ترجیح میدادند و باری دیگر از قلم افتادن «لاوینگ» این حقیقت را ثابت میکند.
مارتین اسکورسیزی
سکوت (Silence)
بهترین کارگردانی
چیزی بیشتر برای گفتن دربارهی «سکوت» مارتین اسکورسیزی که بالاتر نگفته باشم وجود ندارد. به سادگی با فیلمی طرفیم که بهطرز ناجوانمردانهای به حقش نرسیده است و به نظر میرسد جاهطلبانهترین ساختهی این کارگردان بعد از سالها همینطوری به فراموش شدن ادامه خواهد داد. سالی که در ابتدا به نظر میرسید قرار است به سال ناامیدکنندهای تبدیل شود، بدل به سالی پر از فیلمهای حیرتانگیز شد. گواه این ادعا نامزدهای بهترین فیلم آکادمی هستند که یکی از یکی متنوعتر هستند. هیچ فیلمی شبیه به دیگری نیست و در این زمینه باید به آکادمی تبریک گفت. اما با تمام اینها تصور بیاعتنایی به اثری از اسکورسیزی سخت است. البته که فیلم به اندازهی دیگر نامزدها، فیلم آسانی برای تماشا کردن نیست و این موضوع شاید عدم انتخاب آن در رشتهی بهترین فیلم را با استانداردهای آکادمی درککردنی کند، اما مهارتی که اسکورسیزی بعد از این همه سال برای شگفتزده کردن ما راهی این فیلم کرده ربطی به محتوای فیلم ندارد و اگر قویتر از دیگر کارگردانان این دوره نباشد، ضعیفتر نیست. پس میتوان گفت اسکورسیزی لایق این بود که حداقل نامش در کنار پنج کارگردان برتر سال اعلام شود.
نظرات