معرفی سریال تلویزیونی Dexter
معمولا کسانی که علاقهی زیادی به داستان و شخصیتپردازی با جزئیات بالا دارند، تماشای سریال را بیشتر از فیلمهای سینمایی میپسندند. چرا که زمان بسیار بیشتری صرف پرداختن به جزئیات و پیچیدگیهای داستانی میشود و این در حالی است که در فیلمهای سینمایی با توجه به محدودیت زمانی، کمتر شاهد این پرداختهای دقیق داستانی هستیم. لذت تماشای هفتگی و فصلی سریالهای محبوب، تجربهای بسیار شیرین و هیجانانگیز است و گاهی تا چند سال مخاطب را درگیر میکند. در این بخش جدید ما به ذائقهی مخاطبان زومجی که اکثرا گیمر هستند، توجه ویژهای داشتیم و سریالهای انتخاب شده برای معرفی میتواند به سلیقهی شما بسیار نزدیک باشند. به جزئیات داستانی نمیپردازیم و سعی میکنیم خیلی مختصر و مفید شما را با این سریالها آشنا کنیم. امروز و در دومین قسمت بخش معرفی سریال، به معرفی سریال Dexter میپردازیم.
سال ۲۰۰۶ مصادف شد با شروع پخش سریالی به نام Dexter که بعدها به محبوبترین مجموعهی تلویزیونی شبکهی ShowTime بدل شد. سریالی که از همان ابتدا قدرتمند ظاهر شد و نشان داد تفاوت عمدهای با دیگر سریالهای تلوزیونی دارد. دکستر (با بازی مایکل سی هال - Michael C. Hall) نام فردی است که در اداره پلیس شهر میامی به عنوان متخصص خون شناسی فعالیت میکند. او صحنههای جرم و نحوهی به قتل رسیدن افراد را مورد بررسی قرار میدهد و از این راه به پلیس و تیم پزشکی آنها کمک میکند. اما این شغل اصلی او نیست. دکستر یک قاتل سریالی است! دکستر در کودکی شاهد به قتل رسیدن مادرش بوده و از همین رو دچار یک بیماری روانی خاص شده است. او درون یک کابین شاهد تکه تکه شدن مادرش به وسیلهی اره برقی یکی از خلافکاران بوده و مدتی را در همان کابین و در حالی که در خون دست و پا میزده سپری کرده تا اینکه پلیس متوجه موضوع شده و او را از این وضعیت نجات میدهند. یکی از افسران پلیس به نام هری مورگان (Harry Morgan) او را به فرزندی قبول میکند و چند سال بعد متوجه رفتار عجیب و مشکل روانی دکستر میشود. با بزرگتر شدن دکستر، هری به عنوان پدرخواندهی او سعی میکند به هر شکلی که شده دکستر را کنترل کند تا دست به ریختن خون کسی نبرد. حتی در این راه کشتن حیوانات را به دکستر پیشنهاد میدهد ولی در آخر به این نتیجه میرسد که دکستر قادر به ادامه دادن زندگی خود به عنوان یک فرد عادی نیست. در نهایت به او پیشنهاد میدهد که مشغول کشتن گناهکاران شود. افرادی که قانون را دور زده و به نحوی از دست پلیس فرار میکنند. در این میان دکستر باید به اصول و کدهایی که هری به او آموخته پایبند باشد و یاد بگیرد با بیگناهان کاری نداشته باشد. بیننده از همان اپیزود اول و قبل از آشنایی با شغل دکستر در ادارهی پلیس، شاهد یک ماموریت شبانه از سوی وی خواهد بود. شبی که با دیالوگ معروف دکستر همراه میشود: "امشب همون شبه! و قراره دوباره و دوباره اتفاق بیوفته. همونطوری که همیشه اتفاق میوفته!"
دکستر فردی به نام مایک داناوان را از دور نشان کرده است و تعقیبش میکند. فردی که یک گروه سرود متشکل از چند نوجوان را هدایت میکند و به نظر مهربان میرسد. دکستر او را گیر میاندازد و مجبورش میکند تا به سمت مکانی متروکه رانندگی کند. وقتی به آنجا میرسند که مایک به دکستر التماس میکند اما دکستر با چهرهای بسیار خونسرد از مایک سوال جواب میکند. دکستر جنازهی چند کودک را به او نشان میدهد و از او میخواهد تا ببیند چه بلایی بر سر آنها آورده است. همینجاست که مشخص میشود دکستر به چه دلیل چنین فردی را تعقیب کرده و چه هدفی دارد. دکستر اما استانداردهایی برای کار خود در نظر گرفته است. او مضنون را بیهوش کرده و با مقدار زیادی نوار چسب او را به یک تخت میبنند. وقتی فرد بههوش آمد قسمت کوچکی از گونهی فرد را زخمی کرده و یک قطره از خون او را به عنوان یادگاری برای کلکسیون خود برمیدارد! صحبتهای پایانی خود با فرد گناهکار را انجام داده و او را زنده زنده به چند تکه تقسیم میکند! تکهها را بستهبندی میکند و سوار بر قایقش به اقیانوس رفته و در محلی مشخص بستهها را درون آب میاندازد. به خانه رفته و مدتزمان باقیمانده از شب را استراحت میکند و صبح زود به ادارهی پلیس رفته و مشغول کار میشود. او در اداره پلیس فردی مهربان و البته عجیب است. اما آنقدر در کار خود تبهر دارد ک تنها با نگاه کردن به صحنهی جرم، اطلاعات بسیار زیادی را در اختیار پلیس قرار میدهد. مطمئنا کمی طول میکشد تا با این شخصیت ارتباط برقرار کنید. شاید قادر نباشید که تصمیم بگیرید چه حسی به دکستر دارید. آیا او حال شما را برهم میزند یا عاشق او شدهاید؟ مطمئن باشید خیلی زود و بعد از تماشای فقط چند اپیزود از این مجموعه، پاسخ دومی را انتخاب کرده و عاشق شخصیت مرموز دکستر خواهید شد. دکستر فردی بیاحساس و کاملا متفاوت نسبت به اطرافیان خود است. شخصیت او را حتی نزدیکترین دوستانش هم نمیتوانند پیشبینی کنند. او سعی در ایجاد رابطه و تشکیل خانواده دارد اما در این راه آنقدر عجیب رفتار میکند که متعجب خواهید شد. چرا که او به هیچ وجه درک درستی از احساسات و عشق ندارد و نمیداند باید چه کاری انجام دهد. البته این ابتدای ماجراست و دکستر رفته رفته و در طول فصول سریال، خود را با جامعهای که در آن زندگی میکند وفق میدهد و خصوصیات انسانی بسیار نرمالی را نیز بهدست میآورد تا بخشی از زندگی او صرف زندگی احساسی او شود. در این راه حتی از قاتلین بزرگ نیز کمک میگیرد. به طور مثال در یکی از فصول سریال او قاتلی را تعقیب میکند که رابطهای عادی با خانوادهی خود دارد و سعی میکند قبل از کشتن او، از نحوهی زندگی کردن او درس بگیرد! دکستر توانایی بسیار بالایی در به قتل رساندن مجرمین دارد. او را باید حرفهایترین قاتل سریالی دیده شده در داستانها و مجموعههای مختلف دانست. کافی است به کلکسیونی که از خون قربانیان خود جمعآوری کرده نگاهی بیندازید تا متوجه شوید قبل از شروع داستان سریال با چند نفر سر و کار داشته و چگونه آنها را از صحنهی روزگار محو کرده است. او کار خود را به قدری با دقت انجام میدهد که هیچ مدرکی بر جا نمیماند. حتی در بسیاری از موارد هیچکس متوجه ناپدید شدن فرد مضنون نمیشود و همهی اطرافیانش حس میکنند که ممکن است به دلیل جرایمی که انجام داده متواری شده باشد! تقریبا در هر اپیزود شاهد به قتل رسیدن یک مجرم فرار کرده از دست قانون توسط دکستر هستیم. اما این جذابترین بخش سریال نیست. در طول هشت فصل سریال، هشت داستان مجزا و اصلی وجود دارد که در اکثر مواقع داستان یک قاتل بزرگ و حرفهای را روایت میکند. به طور مثال در فصل اول سریال، فردی با خالی کردن خون اجساد خود و تکهتکه کردن آنها شروع به انجام قتلهای سریال و گذاشتن تکههای جنازهی مقتول در مکانهای مختلف میکند. دکستر به دلیل وجود نداشتن حتی یک قطره خون در این اجساد، در ابتدا برای کمک به پلیس ابراز ناتوانی میکند. اما خیلی زود اتفاقاتی میوفتد که او را به سمت این پرونده میکشاند و به دکستر این انگیزه را میدهد تا خود به تنهایی این قاتل را پیدا و مجازات کند. وقتی دکستر به خانه بازمیگردد و یخچال را باز میکند، تکههای یک عروسک را میبیند که شکل و شمایلی مانند همان اجساد تکهتکه شده داشتند! در واقع دکستر از سوی یک قاتل سریالی دیگر به مبارزه دعوت میشود و در طول فصل اول شاهد یک داستان بسیار جذاب در راه پیدا کردن این قاتل توسط دکستر خواهید بود. در فصول بعدی نیز این رویه ادامه دارد و معمولا یک قاتل بزرگ پیش روی دکستر قرار میگیرد و دکستر برای پیدا کردن و کشتن فرد مظنون، سختیهای بیشتری را نسبت به دیگر مجرمین به جان میخرد تا داستان کلی آن فصل شکل بگیرد.
سریال Dexter بر اساس رمان نوشتهی جف لیندسی (Jeff Lindsay) ساخته شده است. جالب است بدانید که لیندسی در ابتدا خیلی موافق انتخاب سیهال برای نقش دکستر نبود. اما بعد از پخش سریال حتی خود او هم نمیتواند شخصیت دکستر را با چهرهای به غیر مایکل سیهال متصور شود و از ایفای نقش او بسیار راضی است. فصل اول سریال آنقدر خوب آغاز شد که توجه بسیاری از منتقدین و بینندهها را به سمت خود جلب کرد. سایت IGN این سریال را به عنوان بهترین سریال جدید سال ۲۰۰۶ معرفی کرد و از مایکل سیهال به عنوان بهترین بازیگر نقش اول مرد سریالهای تلویزیونی یاد کرد. اوضاع در فصل دوم حتی بهتر از قبل هم شد و Dexter نمرات بالایی از سوی منتقدین دریافت کرد و بیشتر از قبل مورد توجه بینندهها قرار گرفت. دکستر خود را به عنوان یکی از محبوبترین شخصیتهای تلویزیونی مطرح کرد. اما همواره در مراسم امی (Emmy) سریال دکستر مورد کم لطفی قرار گرفت. این موضوع در طول حدود هشت سال پخش این سریال ادامه داشت. مایکل سیهال با وجود بازی بسیار قوی در این سریال، فقط سه بار نامزد کسب جایزهی بهترین بازیگر مرد مراسم امی شد. Dexter فقط چند بار در بخشهایی مانند تدوین، کارگردانی و ... برندهی جایزهی امی شد. اما در مراسم گلدون گلوب افتخارات بیشتری برای Dexter به دست آمد. در سال ۲۰۱۰ و پس از پایان فصل چهارم این سریال، مایکل سیهال جایزهی بهترین بازیگر نقش اول مرد گلدن گلوب را به دست آورد. او جایزهی خود را در حالی دریافت کرد که د حال مبارزه با بیماری سرطان بود! در همان سال جان لیسگو (John Arthur Lithgow) توانست بهترین جایزهی نقش مکمل مرد را در این مراسم به دست آورد. او در فصل چهارم سریال در نقش قاتلی سریالی به نام آرتور میچل (Arthur Mitchell) نقش آفرینی کرد به عقیدهی نگارنده، او را باید مهمترین و وحشتناکترین قاتل موجود در تمام هشت فصل سریال دانست.
یکی از شخصیتهای مهم سریال دبرا مورگان (Debra Morgan) با بازی جنیفر کارپنتر بود. او درواقع خواهر خواندهی دکستر است. او به همراه دکستر در ادارهی پلیس میامی مشغول کار است و در ابتدای سریال تلاش در بهتر شدن و رفتن به درجات بالا دارد و در این راه از دکستر نیز کمک میگیرد. دبرا را باید بددهنترین شخصیت تلویزیونی دانست! او حتی جملات معمولی خود را با الفاظ رکیک مخلوط میکند و در عین حال یکی از دوست داشتنیترین شخصیتهای سریال نیز هست. جالب است بدانید که جنیفر کارپنتر در اوایل شروع سریال با مایکل سیهال ازدواج کرد که این ازدواج فقط سه سال به طول انجامید. جالبتر اینکه با توجه به مشکلات شخصی بین این دو، در دنیای حرفهای و در روند سریال هیچ مشکلی پیش نیامد. هری مورگان (Harry Morgan) نیز با وجود اینکه ۱۰ سال قبل از شروع داستان فصل اول فوت کرده، یکی از شخصیت مهم سریال است. جیمز رمار (James Remar) بازی در این نقش را بر عهده دارد. او را در تمام طول هشت فصل خواهید دید. دکستر همیشه او را به یاد میآورد. قبل از انجام هر کاری تمام جوانب را میسنجد و به خوبی فکر میکند. نخست به قصد خود و شیوهی انجام آن فکر میکند، سپس با تسجم کردن هری در ذهن خود، کدهای او را بیاد میآورد و سعی میکند تصمیم بهتری را با آموزههای پدرش بگیرد. ریتا بنت (Rita Bennett) با بازی جولی بنز (Julie Benz) نیز یکی از شخصیتهای محوری داستان Dexter است. او به نوعی معشوقهی دکستر محسوب میشود و با دو فرزند کوچک خود زندگی متوسطی را میگذراند. ریتا از طرفی شوهر سابق خود را به عنوان یک مزاحم و از طرفی سعی در ارتباط برقرار کردن با آن دکستر عجیب و غریب را دارد! رابطهی او با دکستر با توجه به احساسات عجیب دکستر در ابتدای سریال کمرنگ به نظر میرسد. اما این رابطه رفتهرفته مستحکمتر میشود. او حتی فکرش نمیکند که یک قاتل سریالی را به زندگی خود و کودکانش راه داده است.
علاقهمندان به سریال Dexter از سال گذشته و با پایان این مجموعهی دوستداشتنی، در غم و اندوه فراوانی به سر میبرند! Dexter آنقدر خاص بود که نظیر آن به سختی تکرار خواهد شد. ایدههای داستانی این مجموعه و شخصیت پردازی منحصر به فرد شخصیت دکستر، این مجموعه تلویزیونی را کاملا از سایر سریالها متمایز میکرد و در طی هشت فصلی که از شبکه ShowTime پخش شد توانست محبوبیت فراوانی را برای خود به دست بیاورد. پس اگر تاکنون موفق به تماشای این سریال نشدید، امیدواریم با خواندن این مطلب کنجکاو شده و به سراغ Dexter بروید و تجربهای عجیب و تکرارنشدنی را برای خود رقم بزنید. ما را از نظرات خود در مورد این بخش جدید محروم نکنید. منتظر قسمتهای بعدی و معرفی سریالهای دیگر نیز باشید.
تهیه شده در زومجی
نظرات