معرفی انیمه Guardian of Sacred Spirit – محافظ روح مقدس

مورد دیگری که از همان ابتدا شاهدش هستیم، به تصویر کشیدن آداب و رسوم گذشته است. برای مثال آدم‌های معمولی حق نگاه کردن به چشم‌های خاندان سلطنتی را ندارند. از طرفی اگر مردم یوگو به آتش حاصل از درست کردن شمشیر نگاه کنند، به هیچ‌وجه نمی‌توانند مبارز خوبی شوند. در این میان ساده‌ترین شکل آداب و رسوم مردم را می‌توان در نوع زندگی و کارهای روزمره‌شان مشاهده کرد. از یک طرف زندگی ساده مردم روستایی و شهری و از یک طرف زندگی شاهانه اشراف‌زاده‌ها و آداب و رسوم‌های مختلف که همگی نشان دهنده نوع سبک و زندگی مردم ژاپن در زمان‌های دور و دوران قدرت سامورایی‌ها است. اصلی‌ترین موردی که موربیتو: محافظ روح مقدس را از سایر انیمه‌های هم سبک خود جدا می‌کند، شخصیت پردازی عالی تک تک شخصیت‌ها است. از بالسا که شخصیت اصلی داستان است گرفته تا شاهزاده چاگوم و شخصیت‌های فرعی نظیر گروه هشت نفره محافظین سلطنتی، همگی از شخصیت پردازی قوی برخوردار بوده و بعضی از آن‌ها نیز داستان شخصی خود را دارند که رفته رفته در جریان قسمت‌های مختلف به آن‌ها پرداخته می‌شود. بالسا شخصیتی است که با خود عهد بسته که جان هشت نفر را نجات دهد و به‌نوعی محافظ شخصی است. زمانی که وی محافظت یک شخص را برعهده می‌گیرد، پای حرف خود باقی‌ خواهد ماند و هیچ مانعی، جلودارش نخواهد بود. این سرسختی، در زندگی واقعی بالسا نیز تاثیر گذاشته و باعث شده شاهد شخصیتی مصمم، کاریزماتیک و عاقل باشیم که در اکثر شرایط، بهترین تصمیم را می‌گیرد؛ دقیقا مواردی که این روزها کم پیش می‌آید شخصیت اصلی را ببینیم که این ویژگی‌ها را داشته باشد. از طرفی شاهزاده چاگوم را می‌بینیم که شخصیتی ضعیف و شکننده دارد. اما نویسنده با پرداخت درست و به موقع در گوشه و کنار داستان به این شخصیت دوست داشتنی، کاری کرده که رفته رفته چاگوم بتواند دنیای اطراف خود را بهتر شناخته و از آن پیله‌ی ضعیف و دردناک قدیمی خود خارج و به یک نوجوان قوی تبدیل شود.

وقتی همه این عوامل دست به دست هم دهند، با خود می‌گوییم که هنوز جای یک مورد خالی است. موردی که باعث شود تمامی این چرخ‌دهنده‌ها، در کنار یکدیگر به درستی عمل کرده و داستان را پیش ببرند. وقتی بخواهیم از این عوامل بگوییم، باید به ویژگی معمایی بودن داستان اشاره کنیم. در واقع معماهای داستانی موربیتو: محافظ روح مقدس همان سوال‌هایی است که در ذهن مخاطب قرار داده می‌شود و در کنار این مورد، نویسنده سعی کرده از پازل‌هایی استفاده کند که وقتی به جواب‌اشان می‌رسیم، می‌فهمیم که جواب درست، در همان قسمت‌های ابتدایی جلوی چشمان مخاطب قرار داشته است و به سادگی از کنار آن رد شده‌ایم. موسیقی عامل دیگری است که بخشی از جذابیت انیمه را به خود اختصاص داده است. در همان سکانس آغازین، آهنگی زیبا را می‌شنوید که توسط بچه‌هایی که در شالیزار کار می‌کنند، خوانده می‌شود. رفته رفته در اپیزدهای بعدی این آهنگ را بارها و بارها خواهید شنید و هربار بخشی از آن تکمیل می‌شود تا در آخر داستان، نسخه کامل پخش شود و می‌بینید که نویسنده، در همین آهنگ هم یک سری سوال و جواب برای مخاطب قرار داده است.