۱۳ فیلم ساموراییمحور که باید پیش از تجربه بازی Ghost of Tsushima ببینید
همانگونه که ماهها قبل از تجربهی بازی Red Dead Redemption 2 مقالهی «۱۳ فیلم که باید پیش از تجربهی RDR2 تماشا کنید» تقدیم کاربرهای زومجی شد، اکنون نوبت رفتن به سرزمین آفتاب و نوشتن از ساموراییها است؛ تا به یاد بیاوریم که چگونه آکیرا کوروساوا آدمهای بیشتری را عاشق سینمای ژاپن کرد و چگونه به انسانها ارزشهای نهفته در زندگی مبارزان معتقد به اصول اخلاقی را نشان داد. جین ساکای در جهان بازی Ghost of Tsushima ما را با خود همراه میکند تا مثل یک سامورایی شمشیر بزنیم و برای نجات دادن مردم بجنگیم.
حالا شاید بهترین راه کسب آمادگی لازم برای قرار دادن پاهای خود در کفشهای این جنگجو، رفتن به سراغ جهان هنر هفتم و دیدن فیلمهایی باشد که سالها قبل ما را عاشق تصوراتی مانند بهدست گرفتن کاتانا و نابودی لشگری از انسانهای نادرست کردند. مخصوصا از این جهت که اعضای کلیدی تیم ساخت بازی در استودیو ساکر پانچ هم پیشتر اعلام کردند که هنگام طراحی «روح سوشیما» بهشدت تحت تاثیر سینمای ساموراییها و از همه مهمتر، آثار عالیجناب کوروساوا بودهاند.
فیلمهای سامورایی میتوانند به قدری پرشده از کدهای اخلاقی و دغدغههای انسانی باشند که حتی وقتی آنها را به شکل دیگری ترجمه میکنید، باز هم عیار و ارزش خود را از دست نمیدهند. برای نمونه فارغ از آن که چهقدر سری فیلم Star Wars تحت تاثیر فیلم Hidden Fortress (دژ پنهان) آکیرا کوروساوا بوده است، وسترنهای سینمایی کلاسیک و مهمی چون فیلم A Fistful of Dollars و The Magnificent Seven هم عملا حکم اقتباسهای هالیوود از دو ساختهی کوروساوا با اسامی «یوجیمبو» و «هفت سامورایی» را دارند؛ دو فیلمی که در این مقاله هم پیدا میشوند.
فیلمهای فهرستشده درون این مقاله فقط به سینمای کشور ژاپن تعلق ندارند. بااینحال همهی آنها راجع به ساموراییها هستند؛ چه یک گروه از افراد مبارز باشند که برای حفاظت از شهر متحد میشوند و چه چند جنگجوی بدون استاد تنها که رونین نامیده میشوند و شخصا عدالتجویی میکنند. بعضی از این فیلمها بیشتر به مبارزات ساموراییها میپردازند و شما را آمادهی خشونت خاص و معنیدار Ghost of Tsushima خواهند کرد.
برخی فیلمهای دیگر فهرست هم طی اکثر دقایق خود، نمایشدهندهی دغدغههای انسانی و تفکرات عمیق نهفته در پس بیرون کشیدن شمشیر از غلاف هستند. راستی حتی اگر هیچ علاقهای به تجربهی بازی Ghost of Tsushima هم ندارید، مطمئن باشید که از تماشا یا بازبینی آثار قرارگرفته درون این فهرست پشیمان نمیشوید. زیرا آنها همگی در عالم سینما حکم محصولات محترمی دارند که هیچکس با دیدن و شنیدنشان وقت خود را هدر نداده است.
(The Last Samurai (2003
از آن جایی که جین ساکای احتمالا آخرین سامورایی باقیمانده در جزیرهی سوشیما پس از حملهی نیروهای مغول است و برای حفاظت از مردم خود تغییرات اخلاقی و ظاهری زیادی را میپذیرد، بدون شک این فهرست را نمیتوان بدون نام بردن از فیلم The Last Samurai تام کروز آغاز کرد. این اثر بیشتر از آن که مرتبط با نمایش خونریزیهای عدالتجویانهی ساموراییهای خوب باشد، دربارهی باورهای آن است؛ دربارهی ارزشهایی نهفته در فرهنگهای گوناگون که نباید فراموش شوند.
قهرمان اصلی فیلم شخصی است که در دل جنگ بیپایان روشهای سنتی و ارزشها با حکمفرمایی آسان مدرنیته، تغییر جهت میدهد و قدم به مسیر تازهای میگذارد. اینجا در ظاهر صحبت بر سر نبرد سلاح گرم با کاتانا است. ولی اصل ماجرا مرتبط با علت فشرده شدن ماشهها و تقابل آن با دلیل نگه داشته شدن شمشیرها است.
(Seven Samurai (1954
پایه و اساس داستان این فیلم اصلا و ابدا عجیب نیست. ماجرا از جایی آغاز میشود که اهالی یک روستا میفهمند تا چند روز دیگر تحت حملهی راهزنها قرار میگیرند. پیر دهکده خطاب به چند نفر از کشاورزها میگوید که باید به شهر بروند و ساموراییهای خوشقلب و گرسنهای را بیابند که تنها به خاطر ۳ وعده غذای روزانه حاضر به حفاظت از دهکده باشند. او به آنها میگوید بروید و با ۴ سامورایی بازگردید. اما آنها پس از ناامیدی کامل از پیدا کردن حتی یک سامورایی، با ۷ سامورایی متفاوت برمیگردند؛ افرادی که با دلایل مختلف به گروه پیوستهاند، هرکدام رفتارهای خاصی دارند و شیمی فوقالعادهای بین آنها ایجاد میشود.
از یک سامورایی پیر خوشقلب تا پسر چوببر شجاعی که لیاقت سامورایی بودن را دارد؛ محافظهای دهکده افراد بسیار متفاوت و باورپذیری هستند
«هفت سامورایی» بیشتر از آن که راجع به ساموراییها باشد، راجع به انسانها و درد بیپایان ایجادشده توسط فقر در طول تاریخ حیات انسانی است. فیلم انقدر با محوریت احساسات انسانی جهانشمول و قابل لمس جلو میرود که همچنان پس از ۶۶ سال نمیتوان غرق آن نشد و نمیتوان اهمیت دغدغههایش را انکار کرد. اینجا مخاطب بهجای اینکه مقابل نبردی بزرگ و شلوغ قرار بگیرد، جنگی باورپذیر را تماشا میکند. او میبیند که چرا برخی از مهمترین جنگهای جهان که مثال بارز مبارزهی حق با باطل هستند، صرفا بین چند ۱۰ نفر اتفاق میافتند.
در این شاهکار ماندگار کهنالگوهای زیادی را میتوان یافت؛ عشقی که در مقابل وظیفه میایستد، مردمی که از باورهای قدیمی خود دست نمیکشند، قهرمانهایی ضروری که لزوما آدمهای خوبی نیستند و مرگهای اجتنابناپذیر که ارزش زندگی را نشان میدهند. آکیرا کوروساوا با اثر مورد بحث کیلومترها جلوتر از سینمای زمانهی خود گام برداشت. او فیلمی همزمان راجع به ساموراییها و دربارهی تکتک انسانها را ساخت؛ تا مخاطب حداقل برای ۳ ساعت به درههایی فکر کند که در دل آنها زندگی جریان دارد. به فقری که میکشد و به مدافعان مردم که فقط در قابل سکههای طلا حاضر به دفاع از آنها میشوند!
(Yojimbo (1961
«یوجیمبو» هم سینمای ساموراییها را بزرگ کرد و هم به سرجیو لئونهی دوستداشتنی اجازه داد با A Fistful of Dollars، وسترن اسپاگتی را کلید بزند. ساختهی سال ۱۹۶۱ کوروساوا ترکیبی موفق از فیلم اکشن، فیلم کمدی و فیلم درام است که گم شدن انسانها در دل راضی کردن همگان را به نمایش میگذارد؛ تا تماشاگر پس از همراه شدن با کاراکتر از این همه تلاش برای خدمت به افراد مختلف که منجر به شکلگیری دعواهای بزرگتری میشوند، به ستوه بیاید.
فیلم Yojimbo را میشود لعنت فرستادن فیلمساز بر آدمهایی دانست که به اصطلاح بیطرف هستند. آدمهایی که در اوج قدرت به سر میبرند، شمشیر خود را در دست میگیرند و نه برای لشگر راست و نه برای لشگر چپ شمشیر میزنند. داستان آن هم از جایی آغاز میشود که یک سامورایی بدون استاد، قدم به منطقهای میگذارد که در آن دو نفر با روشهای گوناگون به جنگ با یکدیگر میپردازند.
این اثر از جایی آغاز میشود که یک نفر باور میکند فریب دادن دیگران و به بازی گرفتن همگان، کاری هوشمندانه و هنرمندانه است. سپس فیلم سیاهی بیپایان چنین رفتاری را به رخ میکشد. کارگردانی «یوجیمبو» به شکلی است که مخاطب هر لحظه بیشتر از قبل، احساس نزدیکی با کاراکتر اصلی داشته باشد؛ تا بیشتر تصمیمات انسانهای قرارگرفته مقابل دوربین کوروساوا را زیر سؤال ببرد. البته که آلبوم موسیقی متن و سکانسهای مبارزهای آن هم درکنار یکدیگر سبب میشوند که بخواهید همین حالا یک کاتانا بهدست بگیرید و به میدان نبرد بروید. این احساس درونی هم دقیقا همان چیزی است که برای افزایش میل خود به تجربهی Ghost of Tsushima میخواهید.
(The Tale of Zatoichi (1962
شاید شما اسم زاتوایچی (Zatoichi) را هم نشنیده باشید. اما او یکی از شناختهشدهترین و مهمترین قهرمانهای سینمای ساموراییمحور است. پس وقتی به تماشای فیلم The Tale of Zatoichi، محصول سال ۱۹۶۲ پرداختید، به این فکر کنید که اثر مورد بحث، ۲۵ دنباله، یک سریال اقتباسی و یک نسخهی بازسازیشده دارد!
میپرسید چرا این شخصیت به شکل عجیبوغریبی محبوب شد؟ چون او یک شمشیرزن افسانهای نابینا است که احساسات انسانی شگفتانگیزی را هم به نمایش میگذارد. او از آن آدمهایی به حساب میآید که اکثر افراد وقتی با روحیات زیبایش مواجه میشوند، قدرتش بهعنوان یک سامورایی را از یاد میبرند. همیشه هم یکی از بهترین راههای نزدیک شدن به یک زیرژانر، دیدن فیلمهایی شخصیتمحور است که هماندازه با اکشن به انسانیت و عشق میپردازند. باتوجهبه همهی این موارد The Tale of Zatoichi را از دست ندهید. بالاخره ما در بازی «روح سوشیما» هم کنترل شخصیتی دارای احساسات متضاد با خشونتورزیهای اجباری خود را برعهده داریم.
(Harakiri (1962
بازی Ghost of Tsushima مخاطب را تبدیل به یک سامورایی تنها میکند که چارهای جز پشت کردن به اصول اخلاقی ساموراییها و پیروی از شیوهی شبح ندارد. همچنین یکی از کلیدیترین عناصر بازی، دوئلهای شمشیرمحور آن هستند. راستش را بخواهید، فیلم Harakiri ماساکی کوبایاشی هم شدیدا روی همین ۲ مورد تکیه میکند؛ نمایش یکی از بهترین دوئلهای سینمای ساموراییها و گفتن از کسی که با دلایل خود به آنها پشت میکند و بر مسلکشان لعنت میفرستد. البته برای سینمادوستهای بیعلاقه به جهان بازیهای ویدیویی هم Harakiri اثر مهم و لایق تماشایی به شمار میرود. زیرا نخستین ساختهی شدیدا به چشم آمده از فیلمسازی است که در ادامه با فیلمهایی مانند Kwaidan، فیلم ترسناک شوکهکنندهی سال ۱۹۶۴ میلادی توانست بدنهی سینمای ژاپن را تکان بدهد.
مثل بازی جدید ساکر پانچ، در بسیاری از لحظات کلیدی فیلم Harakiri، وزش باد عنصری مقدس و غیر قابل حذف است
فیلم Harakiri که خشونت عریان و عجیبی دارد، اثر آرامسوزی است. قاببندیهای معنیدار آن که وضعیت درونی هر کاراکتر را نشان میدهند، معماریهای زیبای ژاپنی که در دل محیطهای آن به چشم میآیند و تصویر دقیقی که فیلمساز از یک جامعهی خاص ارائه میکند، همه و همه Harakiri را تبدیل به محصول خاصی کردهاند. این یک فیلم دربارهی اجبار یک مرد به اعدام کردن خود است و قرار نیست هر مخاطبی را سرگرم کند.
برخلاف برخی از دیگر فیلمهای این فهرست، Harakiri نه یک اکشن که ملودرامایی تکاندهنده است؛ فیلمی که در آن باد نقش مقدس و عجیبی ایفا میکند. فیلمی تلخ و پرشده از استعارهها که البته ریبوت سال ۲۰۱۱ آن نیز ارزش یک بار تماشا را دارد.
(Samurai Rebellion (1967
فیلم Samurai Rebellion هم مثل اثر قبلی توسط کوبایاشی خلق شد. فیلمنامهی این ساختهی سال ۱۹۶۷ میلادی به شکلی تاریک و با جدیت تمام به مبارزی میپردازد که جایگاه و ارزشهای خود در سیستم فئودال را زیر سؤال میبرد. البته اینجا نسبت به Harakiri با مبارزات هیجانانگیز و پرخشونت بیشتری روبهرو میشویم. ولی باز هم در مرکز قصه، ایستادن یک سامورایی در مقابل اصول پذیرفتهشده را میبینیم؛ جایی که یک پسر باعث میشود شاگرد، به استاد خود حمله کند.
«شورش سامورایی» آخرین فیلم سیاه و سفید این فهرست است. پس چهقدر خوب که به جرئت میتوان گفت در تصویربرداریهای سیاهوسفید و استفاده از آنها برای خلق اتمسفری نفسگیر میدرخشد. Samurai Rebellion نمرات بسیار بالایی از منتقدها دریافت کرد و به شکلی عمیق و دردناک نشان داد چرا گاهی داشتن هدف در مبارزه، مهمتر از برخورداری از قدرت لازم برای بلند کردن و فرود آوردن شمشیر است. اکثر فیلمهای این فهرست به خوبی همزمان با ستایش ساموراییها، از آنها تقدسزدایی میکنند. ولی کمتر اثری به تلخی و با میزان عصبانیت Samurai Rebellion چنین کاری را انجام میدهد. زیرا چه در لحظهی دوئل و چه وقتی یک کاراکتر مشغول اسبسواری برای رساندن خود به مقصدی نهچندان نزدیک است، میگذارد مخاطب به خود او بیاندیشد و به پاسخ این پرسش برسد که چرا وی مشغول انجام چنین کارهایی شده است؟ وقتی هر بار بیرون آمدن شمشیر از غلاف معنایی قابل درک دارد، مخاطب نمیتواند چشم از هیچکدام از نبردهای اصلی فیلم بردارد.
(Red Sun (1971
همینقدر بدانید که فیلم Red Sun در سال ۱۹۷۱ میلادی، ذاتا یک اتفاق جالب و مهم در جهان هنر هفتم به حساب میآمد
ترنس یانگ، فیلمساز چینی-بریتانیایی با فیلم Red Sun که عملا کابویها را کنار ساموراییها قرار میداد، توجهات زیادی را به خود جلب کرد. این فیلم که با همکاری فرانسه، اسپانیا و ایتالیا تولید شد، به برخورد فرهنگهای مختلف دامن میزد و با استفاده از تاکید روی سبک زندگی متفاوت دو نفر، اجازه میداد مخاطب به ماهیت اعمال آنها فکر کند. البته از آنجایی که برخی از بهترین فیلمهای وسترن تاریخ، قصههای ساموراییمحور را در فرم خاص غربی پیاده کرده بودند، Red Sun از نظر سینمایی هم به خوبی ساخت خود را توجیه میکرد. به بیان بهتر در ابتدای دههی هفتاد میلادی، تقریبا همه نسبت به فیلمهای ساموراییمحور و فیلم های وسترن علاقه نشان میدادند. پس ترکیب این دو سبک میتوانست یکی از بزرگترین کراساورهای سینمایی آن دوران به حساب بیاید. راستی از آنجایی که زومجی پیشتر چنین مطلبی را فقط برای بازی Red Dead Redemption 2 نوشته بود، قرار گرفتن Red Sun در مرکز این نوشته میتواند زنجیر اتصال این دو مقاله را محکمتر کند.
یک کابوی پرحرف، خلافکار و احتمالا دوستداشتنی با یک سامورایی ساکت همراه میشود تا شیئی با ارزش را پس بگیرند. سامورایی مورد اشاره هم در حقیقت محافظ سفیر به قتل رسیدهای است که قبل از مردن، باید شمشیری محترم و مهم را به نقطهای خاص میرساند. این دو فرد همراهشده با یکدیگر اهداف یکسانی ندارند ولی میفهمند باید به کاتانا و سلاح گرم یکدیگر اعتماد کنند. تازه همهی بار احساسی فیلم هم بر دوش همکاری حرفهای آنها نیست و Red Sun گاهی میتواند یک فیلم عاشقانهی دیدنی هم به نظر برسد.
(Lady Snowblood (1973
میکو کاجی در معروفترین نقاشآفرینی زندگی خود، تبدیل به یک انتقامجوی تمامعیار شد؛ شخصی که انگار از ابتدا برای برای انتقام گرفتن به وجود آمد و لباس سفیدش بهتر میتوانست رنگ قرمز و ترسناک خون قربانیانش را نشان دهد. اگر موقع دیدن این فیلم احساس کردید با اثری کامیکبوکی روبهرو هستید، آنچنان اشتباه نکردهاید. چرا که فیلم Lady Snowblood اقتباسی موفق از روی یک مجموعه مانگای عالی بود؛ فیلمی که اگر در سال ۱۹۷۳ اکران نمیشد، احتمالا مخاطب امروز دیگر فیلمی به اسم Kill Billکوئنتین تارانتینو را ندیده بود.
Lady Snowblood چند دنباله دارد اما از بین آن فیلمها فقط دیدن Lady Snowblood 2: Love Song of Vengeance ضروری به نظر میرسد. با همهی اینها فراموش نکنید برای مخاطبی که از خشونت عجیب و فانتزی تنفر دارد، تماشای Lady Snowblood ناممکن است. زیرا از نصف کردن انسانها، نشان دادن لحظهی فرو رفتن شمشیر در بدن آنها و نمایش مفصل خون پاشیدن از محل جراحت ابایی ندارد.
داستان جین ساکای در Ghost of Tsushima یک قصهی انتقاممحور است که به یک سامورایی میپردازد و فیلم Lady Snowblood هم دقیقا اثری بزرگسالانه بود که فیلمهای ساموراییها را با فیلمهای انتقامجویانهی خشن ترکیب میکرد. علاوهبر این فراموش نکنید که تریلر دوم بازی به همگان ثابت کرد که برخی از مبارزهای حاضر در جهان آن، بانوان جنگجو هستند؛ آنهایی که کمان و شمشیر در دست میگیرند تا شخصا عدالتجویی کرده باشند.
(Shogun Assassin (1980
جنگجویی که برخی روزها برای اهداف غلطی آدم کشت، بعضی روزها به دروغ متهم شد و طی مهمترین دقایق هم تنها به فکر فرزندی بیگناه بود. داستان Shogun Assassin، در زمانهای متفاوت و با نسخههایی متفاوت به مخاطبهای شرق و غرب معرفی شد. اما تحسین هر دو طرف را به اشکال مختلف بهدست آورد و توانست از داستانگویی پرخشونت خود، روابط احساسی واقعگرایانه را بیرون بکشد. در عین اینکه به مردی میپرداخت که با یک ضربهی شمشیر، کار یک لشگر را تمام میکرد.
Shogun Assassin آدمهایی را به تصویر میکشد که درون دنیایی ناعادلانه، برای اثبات بیگناهی مرتکب گناه میشوند؛ قهرمانی که اگر میخواهد نشان دهد در ریختن برخی خونها مقصر نیست، راهی به جز جاری ساختن یک دریا خون ندارد. این وسط همراهی همیشگی مرد با فرزند کوچک خود هم فضای اثر را جذابتر میکند و به دل دقایق جدی، خونین و تلخ آن، یک کمدی پنهان و پرکشش را میافزاید.
اگر میخواستید به عقبتر بازگردید و Shogun Assassin را از ریشه بشناسید، باید شش فیلم سری Lone Wolf and Cub را ببینید. اصلا در حقیقت Shogun Assassin نسخهی تدوینشده دو قسمت اول آن مجموعه یعنی فیلمهای Sword of Vengeance و Babycare on the River Styx است که در آمریکا دوبله، خلاصه و بازبینی شد و به شکل یک فیلم نهچندان بلند و سرگرمکننده درآمد. هرچند خود آن شش فیلم هم اقتباسشده از یک مانگا با نام Lone Wolf and Cub بودند که ۲۸ شماره دارد! این ۲۸ مانگا در ۷ سال آغازین دههی ۷۰ میلادی نوشته و منتشر شدند.
(Ghost Dog: The Way of the Samurai (1999
احتمالا جیم جارموش تنها کارگردان زندهی آمریکایی است که میتواند یک فیلم در فضای جامعهی مدرن بسازد، در بسیاری دقایق یک سلاح گرم بهدست کاراکتر خود بدهد و سپس حضور آن در فهرستهای مرتبط با بهترین فیلمهای ساموراییمحور را مشاهده کند! فیلم Ghost Dog: The Way of the Samurai را باید یک اثر کالت دانست که در ژانرهای گوناگونی طبقهبندی میشود. همچنین مثل آثار برتر دیگر سینمای مستقل جارموش میتوان در آن داستانگویی نامعمول، اجراهای عالی و کمدی سیاه قوی را مشاهده کرد. Ghost Dog در مقام یک درام جنایی، قاتلی بهخصوص را بهعنوان نقش اصلی دارد و بهعنوان یک فیلم ساموراییمحور، شخصیتی مرموز را به تصویر میکشد که در جهان بینظم مدرن، از کدهای اخلاقی ساموراییها پیروی میکند.
«گوست داگ: سلوک سامورایی» شاید در ستایش برخورداری از اصول اخلاقی ارزشمند، عجیب و متفاوت با دیگران ساخته شده باشد؛ تا برتری واضح آن بر زندگی بیقانون و بدون اصول را به تصویر بکشد
تمام اجزای سازندهی فیلم و مخصوصا تاکیدی که روی احترامگذاری به فرهنگهای ریشهدار قدیمی دارد، از Ghost Dog: The Way of the Samurai اثری شرقی در دل سینمای غرب میسازند؛ فیلمی که حتی موسیقیهای آن هم بیرونآمده از سینمای سرزمین آقتاب هستند.
(Twilight Samurai (2004
فیلم Twilight Samurai یوجی یامادا با فیلم The Hidden Blade، محصول سال ۲۰۰۴ و فیلم Love and Honor، محصول سال ۲۰۰۶ میلادی تبدیل به یک سهگانه شد. این اثر در مراسم اسکارمانند بزرگ سینمای ژاپن با کسب ۱۲ جایزه رکوردشکنی کرد و نامزدی جایزهی بهترین فیلم خارجیزبان خود اسکار را نیز بهدست آورد. Twilight Samurai از بعضی جهات دقیقا در نقطهی خلاف فیلم The Last Samurai قرار میگیرد و تصویرسازی آن اثر از ژاپن چند صد سال قبل را زیر سؤال میبرد. یامادا باتوجهبه کارنامهی هنری جالب توجهی که پیش از خلق این فیلم داشت، برای سینماروهای ژاپنی تبدیل به یک علامت سؤال شده بود. انگار همه می خواستند بفهمند که برداشت او از داستان های ساموراییمحور چگونه خواهد بود. نتیجه هم مشابه پیشبینی برخی از تماشاگرها از آب درآمد. او ساموراییها را به سبک سینمای آکیرا کوروساوا مثل انسانهای عادی به تصویر کشید؛ فردی که نه خود او که باور انتخابشده توسط وی مهم بود.
Twilight Samurai موضعگیریهای سیاسی مشخصی داشت. به همین خاطر مدام بهگونهای جلو میرود که انگار دارد شخصیت خود را وادار به واکنش نشان دادن به شرایط حاکم بر زمانه و جامعه میکند. کارگردان عملا به مخاطب میگوید که در لحظات کلیدی پیشرفت یا پسرفت جوامع انسانی، افراد اصلی نمیتوانند در یک گوشه بنشینند و مشغول کارهای خود شوند. بلکه خواسته یا ناخواسته قدم به میدان میگذارند و نقش خود را در نمایش بزرگ ایفا میکنند.
فیلم عاشقانهی مورد بحث، آرامسوز و نیازمند درگیر شدن کامل ذهن مخاطب با قصه است. به همین خاطر وقتی اکشنهای آن از راه میرسند، میتوان هستهی احساسی قرارگرفته در دل آنها را لمس کرد. فیلمهای ساموراییمحور زیادی لحظات دوئل با شمشیر را به اشکالی فوقالعاده نشان مخاطب دادند. ولی تعداد آثاری که در حد و اندازهی Twilight Samurai موفق به فضاسازی قدم به قدم و میخکوبکنندهی یک دوئل طی تکتک دقایق قبلی خود شدهاند، احتمالا از تعداد انگشتهای دو دست فراتر نمیرود.
(2010) 13Assassins
۶ میلیون دلار هم میتواند سازندهی محصولی باشد که برای چندین و چند دقیقه به مخاطب اجازهی پلک زدن نمیدهد
کم پیش میآید که یک فیلم مدرن که به بازسازی اثری کلاسیک میپردازد، بهتر از محصول اصلی از آب دربیاید. ولی ساختهی سال ۲۰۱۰ میلادی تاکاشی میکه به عقیدهی بسیاری از کارشناسها، برتر از فیلم سال ۱۹۶۳ با نام مشابه است. امروز فیلمهای ساموراییمحور پرخرج نمیتوانند آنچنان به موفقیت برسند. زیرا سلیقهی مخاطب بیشتر شینوبیها و نینجاها را میپسندد که شباهت ذاتی جدیتری به ابرقهرمانها دارند. اما «۱۳ آدمکش» هم در جلب نظر منتقدها موفق بود و هم در گیشه به خاک و خون کشیده نشد. سازندگان این فیلم هم بودجهی آن را به درستی مدیریت کردند و هم با تمرکز روی مبارزات و شمشیرزنیهای ساموراییها توانستند افراد صرفا علاقهمند به فیلم اکشن را هم به سالنهای پخش بکشانند.
به سان «هفت سامورایی» افسانهای کوروساوا، اینجا هم چند سامورایی برای پایان دادن به ظلم افرادی نادرست درکنار یکدیگر میایستند. کارگردان، طراح صحنه و طراح لباس هم به جزئیات تاریخی توجه زیادی داشتهاند و به خوبی سال ۱۸۴۴ ژاپن را جلوی چشمهای سینمارو میآورند. به تمام موارد نامبرده کوریوگرافی عالی مبارزات، متنفر کردن مخاطب از ارباب شیطانصفت و حفظ هیجان و تنش طی ۴۵ دقیقهی نهایی را نیز اضافه کنید تا بفهمید چرا نباید دیدن اثر مورد بحث را پشت گوش بیاندازیم. 13Assassins هرگز شخصیتپردازی را از یاد نمیبرد و مدام با شاخ و برگ دادن بیشتر به افراد اصلی حاضر در مقابل دوربین، همذاتپنداری تماشاگر با آنها در دل نبرد تلخ را شدیدتر میکند.
(Killing (2018
وقتی شینیا تسوکاموتو، کارگردان ستایششدهی ژاپنی اعلام کرد که Killing نخستین فیلم ساموراییمحور او خواهد بود، سینمادوستها به اندازهی کافی هیجانزده شدند. ولی وقتی گییرمو دل تورو، خالق شاهکار «هزاتوی پن» (Pan's Labyrinth) هم این اثر را فیلمی فلسفی دربارهی سلاحهای خلقشده برای کشتن دانست، دیگر اکثر افراد نمیتوانستند حداقل یک بار به سراغ Killing نروند.
به مانند فیلم سایبرپانکی کلاسیک Tetsuo: The Iron Man که آن را هم تسوکاموتو کارگردانی کرد، Killing باعث میشود بفهمیم چرا غرق شدن در یک سبک زندگی، هممعنی با پذیرش آن نیست. اینجا قهرمان با اینکه توانایی فوقالعادهای در قتل عام پیدا کرده است، از کشتن هراس دارد. شاید مثل جین ساکای که تنها مجبور به تف انداختن بر مسلک ساموراییها، تبدیل شدن به شبحی کشنده و تلاش برای نجات مردم به شکلی متفاوت با قبل است.
Killing داستانگویی اصلی خود را از جایی کلید میزند که جنگجویی قدیمی، یک سامورایی جوان را زیر پر و بال خود میگیرد. اما وقتی راهزنها از راه میرسند، خانواده تهدید میشود، تیغه میبرد و خونها روی زمین میریزند، سخت میتوان موقع فشردن انگشتها بر قبضهی کاتانا به اصول اخلاقی اندیشید و قوانین مسلک سامورایی را در ذهن، سبکوسنگین کرد.
حالا نوبت شما است. شما فکر میکنید که قبل از بازی کردن Ghost of Tsushima یا در حین تجربهی آن، دیدن چه فیلم یا سریال جذابی باعث بالاتر رفتن لذت مواجهه با تکتک ثانیههای ساختهی جدید ساکر پانچ میشود؟