انیمه Dororo؛ دوراهی قدرت و انسانیت
مشخصات انیمه:
- عنوان ژاپنی: Dororo
- اسم فارسی: دورورو
- براساس مانگایی از اوسامو تزوکا
- ژانر: اکشن، ماجراجویی، ماورایی، سامورایی، تاریخی، شونن
- کارگردان: Kazuhiro Furuhashi فیلمنامه: Yasuko Kobayashi
- محصول: استودیو MAPPA و Tezuka Productions
- فصل اول: ۲۴ قسمت ۲۴ دقیقهای
- وضعیت: تمام شده است
- پخش: ۷ ژانویه تا ۲۴ جون ۲۰۱۹
- رده سنی: R - 17
خلاصهی داستان:
در ژاپن دورهی سنگوکو، یک رونین عجیبالخلقه بهنام هیاکیمارو و بچهای آواره بهنام دورورو در مسیری سخت با هم همراه میشوند. داستان هیاکیمارو از جایی شروع میشود که پدرش دایگو کاگه که یک سامورایی حریص است برای حفظ سرزمین تحت مالکیت و پایداری قدرت خود از بودا روی برگردانده و با ۱۲ شیطان پیمان میبندد. شیاطین هم درعوض برآورده کردن این درخواست، اعضای بدن پسر تازه متولد شدهی او را میگیرند. ولی این نوزاد بعداز بهدنیا آمدن بدون داشتن اندامی مثل چشم، گوش، بینی، پوست، دست و... همچنان به حیات ادامه میدهد. دایگو که به زنده ماندن نوزاد امیدی ندارد به خدمتکارش میسپارد تا آنرا در رودخانه بیندازد اما او نوزاد را در قایقی به آب رودخانه میسپارد. پزشکی بهاسم جوکای قایق را پیدا میکند و بچهی داخل آنرا زنده نگه میدارد و بهکمک هنر ساخت اندام مصنوعی برای کودک دست و پای کمکی میسازد، نام هیاکیمارو را برایش انتخاب میکند و هنرهای رزمی و شمشیرزنی را به او آموزش میدهد. هیاکیمارو حواس خود را از دست داده است ولی با برخورداری از حس متمایزی که بهکمک آن هالهی خیر و شر اطرافش را تشخیص میدهد بهسمت مبارزه با شیاطین و پس گرفتن اعضای بدنش میرود.
انیمهی دورورو براساس مانگایی به همین نام از اوسامو تزوکا ساخته شده است. درام قوی و شخصیتپردازیهای پیچیدهی تزوکا اینجا هم به وضوح دیده میشود. این انیمه بهنوعی بازسازی انیمهی قدیمی Dororo محصول سال ۱۹۶۹ هم حساب میشود که در ادامه به آن هم میپردازیم. اقتباس جدید انیمه در سال ۲۰۱۹ پخش شده است اما هنوز ذات کلاسیک خودش را حفظ کرده است؛ از رنگپردازی تیره و طراحی محیط و شخصیتها گرفته تا اجزای دیگری مثل راوی، شخصیتهای جانبی مرموز و اتفاقهای دوران تاریخی ژاپن که تکمیلکنندهی این حال و هوای آشنا است. بهجز سبک و سیاق ساختاری، روایت تزوکا هم بارها در آثار مختلف نسلهای بعداز خود مورد استفاده قرار گرفته است؛ داستان یک رونین تنها که گذشتهاش مثل سایه بهدنبال او است و برای رسیدن به جایگاه موردنظرش باید آنرا در سفری با همراهی یک دوست تازهوارد پشت سر بگذارد. خب این موضوع در مورد خود انیمه هم مصداق دارد و با این انتظار همراه میشود که اقتباس از اثری که سوژهاش در آثار دیگر این سبک تکامل فوقالعادهای در طول نیم قرن گذشته داشته است میتواند از عهدهی رقابت با این گذشته برآید یا خیر.
انیمه Dororo در گام اول و شروع ماجرا اجزای درگیرکننده و جذابی را معرفی میکند. یک معاملهی ممنوعه و داغی که بر پیشانی پدر مینشیند، نوزادی ناقص که خون گریه میکند و تنها روحی رنجور است که حتی توان سر دادن گریه هم ندارد، مجسمهی بودای بیسر، پیرمرد راهب نابینایی که حضوری عارفانه و قدرتی مشابه هیاکیمارو برای تشخصیص هالهی روحی انسان و غولهای ماورایی دارد، دکتری که برای جبران گناهان گذشته در مراسمی روحانی به مردهها اعضای مصنوعی میچسباند تا مرگ محترمی داشته باشند، بلا و آشوبی که با شکست هرکدام از آن موجودات اهریمنی در سرزمین تحت فرمان دایگو کاگه رخ میدهد و حلول یک روحیهی سرسخت و مبارزهطلبانه در راه رسیدن به حقی که از یک انسان گرفته شده است؛ همگی بخشهای جذاب و درگیرکنندهای برای داستان حساب میشوند.
داستان بهجز عبور از یک دورهی تاریخی و معرفی ساموراییها، رونینها و گروههای شورشی به معرفی موجودات ماوراءالطبیعه در افسانههای محلی ژاپن هم میپردازد. انواع یوکای (Yōkai)، آیاکاشی (Ayakashi) و موجودات تسخیرشده توسط شیاطین از همان ابتدا در طول اتفاقات پرتعداد انیمه خودنمایی میکنند و در رسیدن نمای کلی آن به سمت انتخاب بین این دو جبهه با مطرح کردن تفکرات و تبعات ناشی از هرکدام قدمهای محکمی برمیدارد. آغاز ماجرا یک ارتباط ممنوعه و خطرناک است که اغلب قسمتی از آن ناقص انجام میشود و اثر مخربی را در طولانیمدت ایجاد میکند. دورورو وصف حال انسانهایی است که برای جبران این اشتباهات گذشته چارهای جز تقلا در تقدیری شوم یا پذیرفتن روال ناشی از جبر روزگار ندارند.
اوسامو تزوکا دغدغههای خود را با درام و شخصیتپردازی قوی و پیچیدهای ترکیب کرده است که همچنان بعداز ۵۰ سال قابل برداشت است
این انیمه همچنین نشان میدهد رویکردی که تزوکا در ساخت این اثر داشته بعداز ۵۰ همچنان قابل برداشت است، هرچند در این مسیر اختلالهایی هم دارد، بهخصوص از اواسط آن بهنظر میرسد برای رسیدن به یک پلات داستانی منسجم با کمبودهایی همراه است اما میتواند بار دیگر با شرایط جدید ساخت به اوج برسد. درحالیکه ۳۰ سال هم از مرگ تزوکا میگذرد توجه به این نکته که اثر حاضر تا چه حد توانسته در القای هدف اصلی خالقش در نمایشی مدرنتر موفق باشد حائز اهمیت است.
اوسامو تزوکا (۱۹۲۸-۱۹۸۹) بهعنوان یکی از اصلیترین پایهگذاران سبک مانگا و انیمه بهشمار میرود. تزوکا اولین داستان مصور خود را در ۱۷ سالگی منتشر کرد و بعداز آن در سال ۱۹۴۷ با اثری بهاسم جزیرهی گنج جدید (New Treasure Island) به موفقیت چشمگیری دست یافت، اثری که آنرا سرآغاز ظهور مانگا میدانند. تولید آثار انیمیشن هم با تلاش و نوآوریهای تزوکا افزایش قابلتوجهی پیدا کرد، او در سال ۱۹۶۱ استودیو موشی پروداکشن (Mushi Production) را تأسیس کرد و دو سال بعد اولین مجموعهی انیمهی خود بهنام پسر فضایی (Astro Boy) را براساس مانگای معروف خودش تولید کرد.
تزوکا در سال ۱۹۶۸ از سمت اجرایی خود در استودیو موشی پروداکشن کنارهگیری کرد و استودیوی تزوکا پروداکشنز (Tezuka Productions) را با تمرکز بر ساخت انیمههای تلویزیونی بنا کرد. تزوکا در دوران بعداز جنگ جهانی دوم، همگام با تغییر سیاستهای ژاپن و تلاش جمعی برای بازسازی دوبارهی کشور، در رونق صنعت انیمیشنسازی ژاپن نقش مهمی ایفا کرد. مجموعههای معروفی مثل Kimba the White Lion، Astro Boy، Princess Knight، Phoenix، Black Jack، و Buddha از معروفترین آثار او بهشمار میروند. بیدلیل نیست که از تزوکا با القابی مثل خدای مانگا، پدرخواندهی مانگا و والت دیزنی ژاپن نام برده میشود، طراحی بالای ۷۰۰ جلد مانگا با بیشاز ۱۵۰ هزار صفحه حاصل هنر و خلاقیت اوست. اوسامو تزوکا در ۶۰ سالگی بر اثر سرطان معده در توکیوی ژاپن درگذشت.
تزوکا مانگای Dororo را بین سالهای ۱۹۶۷ تا ۱۹۶۹ میلادی در مجلهی Weekly Shōnen Sunday منتشر کرد. در سال ۱۹۶۹ یک انیمهی ۲۶ قسمتی سیاه و سفید از روی مانگای دورورو تولید شد. هرچند در شروع کار تزوکا درحال ساخت نسخهی رنگی انیمه بود و بخشهای اولیهی داستان بهصورت رنگی تولید شد اما سازندهها بهخاطر کمبود بودجه مجبور شدند به ساخت انیمیشن سیاه و سفید برگردند. البته از نظر تزوکا رنگ سیاه و سفید باعث میشد شیاطین ظاهری عجیب و ترسناکتر داشته باشند و فانتزی تاریک آن بهتر القا شود. البته درادامه برای کم کردن از میزان خشونت سریال یک سگ بامزه به اسم نوتا به جمع شخصیتهای آن اضافه شد و تیتراژ هم با کمک تم عجیب آهنگ و تدوین بازیگوشیهای دورورو بهجای صحنههای خشن از آن فضای ملتهب و تاریک اولیه فاصله گرفت.
لغو شدن مانگا و پایان ناقص و اجباری آن بیشترین ضربه را به هر دو انیمهی اقتباس شدهی دورورو زده است
اما بهخاطر اینکه ساخت ادامهی مانگا قبلاز اینکه تزوکا بتواند داستان را به سمت کاراکتر دورورو ببرد لغو شد، در انیمه هم هیاکیمارو محور داستان و مبارزات آن باقی ماند. برای همین هم در نیمهی دوم سریال اسم آن به دورورو و هیاکیمارو (Dororo to Hyakkimaru) تغییر پیدا کرد و از قسمت ۱۴ به بعد هم بهخاطر کم بودن منابع داستانی مانگا هفت قسمت انیمه بهصورت اورجینال تولید شد. وجود این تعداد فیلر در بین قسمتهای انیمهی قدیمی و البته بههم خوردن تمرکز داستانی خود مانگا برای رسیدن به یک نقطهی پایان، روند آنرا کمی دچار افت و خیز کرده است. نکتهای که در اقتباس جدید انیمه هم کماکان حس میشود.
این آشفتگی در انیمهی دورورو ۲۰۱۹ هم تا حدودی به پاشنهی آشیل ماجرا تبدیل شده است؛ اینبار هم انیمه از نیمهی دوم داستان برای ایجاد یک روند معقولتر، با حفظ کلیت اثر تزوکا، روند جدیدی را نسبتبه مانگا و انیمهی قدیمی دورورو درپیش میگیرد اما باوجود ایدههای خوبی که بهکار گرفته شده است روند داستان در بعضی بخشهای مهم دچار افت میشود. قسمتهای فرعی خارج از خط اصلی داستان (مثل رسیدن به روستایی که مردمش همهچیز را برعکس میگویند و اینطور از نیت باطنی هم باخبر نمیشوند و قضیه ازدواج و کمدی موجود در آن شکل میگیرد) قابل قبول هستند اما نمیتواند به تکیهگاهی برای داستان تبدیل شود و در حد همان زنگ تفریح باقی میماند (در مقایسه با اپیزود هفتم که در آن مردی عاشق یک آیاکاشی بهشکل یک زن شده و همزمان برای فرار از زیر سیطرهی نیروی اصلی دهکده و رسیدن به برابری تلاش میکند). در مقایسهای دیگر، انیمه ابتدا داستان دکتری را که بهخاطر اشتباه گذشته به تکریم کشتههای جنگ میپردازد معرفی میکند، اما در نیمهی دوم آن به اپیزود کمرمقی میرسیم که یک پیکرتراش برای رفع یک حسرت قدیمی با هدفی باطل اسیر یک آیاکاشی شده است، هرچند بخش اصلی این داستان در مانگا هم وجود دارد ولی اضافه کردن گذشتهی پیکرتراش بار عاطفی چندانی به داستان اضافه نمیکند.
البته باوجود این نواقص که مانع رسیدن به اثری که حرف اول و آخر را در حیطهی خودش بزند شده است، بهطور کلی در اقتباس جدید مانگای دورورو تغییرات مثبت خوبی هم بهچشم میخورد. در مانگا و انیمهی کلاسیک هیاکیمارو از ابتدای شروع همراهی با دورورو توانایی شنیدن و صحبت کردن را دارد اما در اقتباس ۲۰۱۹ هیاکیمارو از زمان ورود به داستان در ۱۶ سال بعداز تولدش هنوز شنوایی و تکلم خود را بازنیافته است و فقط توانایی تشخیص هالهای از روح هر فرد را که پاکی یا نفرت و شرارت در رنگ آن حس میشود دارد؛ درنتیجه هیاکیمارو اینجا با هیبت ماوراییتری معرفی میشود و با سکوت و ادراک متفاوت خود که بهمرور تغییر میکند شخصیتپردازی جذابتری پیدا کرده است و حتی در همین رابطه به دیالوگ عالی راهب نابینا (یکی از اجزای قوی در روایت تزوکا) برمیخوریم: «فریب خوردن برای کسانی که میبینند طبیعی است».
از اینجا به بعد بخشهایی از داستان انیمه لو میرود
اما درادامه باید به دیگر تغییرات شکلگرفته در این انیمه و تأثیری که در بافت کلی آن گذاشتهاند بپردازیم. در اقتباس جدید، گذشتهی دورورو، حضور ایتاچی و تعامل هیاکیمارو با جوکای پررنگتر نشان داده میشود که جزو بخشهای خوب داستان هستند. از طرفی در داستان قدیمی هیاکیماور ۴۸ عضو خود را از دست داده که اینجا به ۱۲ کاهش یافته و تأکید بیشتری روی هر کدام در مبارزه با شیاطین صورت گرفته است که در راستای کاهش تباهی داستان گام برداشته است، ضمن اینکه بهطور کلی بهدلیل رنگی شدن انیمه خشونت متعادلتری هم نسبت به سری سیاه و سفید ۱۹۶۹ بهچشم میخورد. بعضی تغییرات هم شکلی خنثی دارند مثلا در مانگا و انیمهی قدیمی اهالی برای شکست باندای تسخیرشده به هیاکیمارو کمک میکنند ولی درنهایت او را هم یک هیولا میدانند و از خود میرانند اما در انیمه ۲۰۱۹ باندای توسط اهالی دهکده برای دزدیدن ثروت مسافرها حمایت میشود و موضوع تبدیل شدن به هیولا در انتهای قسمت ششم پررنگتر میشود.
هنوز هم دورهی تاریخی سنگوکو که با جنگهای داخلی، ناآرامیهای اجتماعی، سیاست دسیسهمحور رجال، بیماری، فقر و بلایای طبیعی شناخته میشود نمایش خوبی در طول انیمه دارد، مثل سرنوشت تلخ میو و بچههای آوارهی جنگ در اپیزود ششم که درام تأثیرگذاری رقم میزند و جهش دیوانهوار داستان برای طعنه به مفهوم انسانیت را در بهترین حالت قرار میدهد. جاییکه از دید هیاکیمارو بذرهای گندم با هالهای طلاییرنگ میدرخشند و هدف ارزشمندی که برای کسب آنها وجود داشته است را بیشازپیش گوشزد میکنند؛ معنایی که در سکانس پایانی، که با اوج گرفتن دوربین دشت و مناظر اطراف دورورو و هیاکیمارو بهرنگ طلایی یکدست درمیآید، وسعت بینظیری کسب میکند و بهترین نماد هدف طلایی داستان را شکل میدهد. این قبیل تغییرات به مدرن شدن داستانپردازی کمک کرده است.
اما در طرف دیگر ماجرا تقابل دوبارهی هیاکیمارو و خانوادهاش بعداز سالها بهعنوان مهمترین اتفاق بخش نهایی داستان بدیهی است. هیاکیمارو در داستان قدیمی با حضور پدر و بهدست مادرش در گهوارهای کوچک به آب سپرده میشود ولی در نسخه جدیدتر دایگو مادر را از خداحافظی منع میکند و رها کردن بچه را به یکیاز ندیمهها میسپارد و او هم با دیدن احساسی تلخ بچه را داخل یک قایق رها میکند و البته خودش هم همان موقع توسط یک آیاکاشی اهریمنی کشته میشود تا شروعی تاریک و تأثیرگذار رقم خورده باشد. عدم حضور مادر در جدایی اولیه هم برای ایجاد یک نقطهی دراماتیک در مواجهی بعدی هیاکیمارو و مادرش استفاده میشود ولی در بزنگاه موردنظر که در نیمهی سریال رخ میدهد تاحدودی سطحی و خام نمایش داده میشود.
متأسفانه این درجا زدن، در اکثر مواقعی که داستان به سمت تقابل هیاکیماور و خانوادهاش کشیده میشود، بیشتر حس میشود. پررنگ شدن شخصیت تاهومارو نمایشی بهنظر میرسد و برد پرقدرتی ندارد، پایهریزی سست این حضور باعث شده است تاحدودی صلابت موردانتظار پایان داستان تحتتأثیر قرار بگیرد. در سمت دیگر، داستان پدر و مادرِ دورورو و هدفی که او از آنها به ارث میبرد و حضور یک شخصیت منفی که تنها طمع ثروت دارد درک درست و بالغتری از کلیت محتوای مانگا نشان میدهد به این معنی که تزوکا قالب اصلی داستان را در نفی جنگ و تلاش برای سازندگی با کنار زدن تمایلات تباهکنندهی زندگی قرار داده است، یعنی همان حسی که جامعهی ژاپن بعداز جنگ جهانی دوم با آن مواجه بود.
با همین دیدگاه، سنگینی بار نجات یک سرزمین بر دوش هیاکیمارویی که فقط بهدنبال زندگی و اعضای بدن از دست رفتهی خود میگردد همچنان حس قدرتمندی در پیشبرد داستان دارد. انیمه در این بخش، نزدیک شدن ذات هیاکیمارو به هیولا را، با کشتار دیوانهوار شیاطین و انسانهایی که سر راهش قرار دارند، به یکی از ارکان اصلی نهفته در داستان یعنی جایگاه انسانیت و انتخاب مسیر درست در این مبارزه پیوند میزند. مسیری که با حضور شخصیت جوکای ابعاد مهمتری هم پیدا میکند.
در قسمت ۱۷ با عنوان «داستان پرسشها و پاسخها» جوکای و هیاکیمارو، که بعداز مدتها دوباره یکدیگر را دیدهاند، با رانش زمین در غاری گرفتار میشوند. دیداری که برای رسیدن به تصمیمی سخت در نقطهی پایانی نقش مهمی دارد. جوکای به هیاکیمارو میگوید اگر آنجا را ترک کند دوباره به دنیای شیاطین بازمیگردد، راهی که در آن باید انسانها را هم از میان بردارد. درواقع غار مسدود شده و تلاش هیاکیمارو برای خروج از آن تمثیل مجددی از بهدنیا آمدن او از رحم مادرش و گرفتار شدن در نفرین دنیا است. نوع پرداختن انیمه به این موضوع و صحبتهای جوکای در اینباره درحالیکه هیاکیمارو برای باز کردن دهانهی مسدود غار تقلا میکند یک دوگانگی تفکربرانگیز را شکل میدهد.
جوکای کسی است که در گذشته در رکاب ساموراییها انسانهای بیگناه زیادی را کشته است و حالا احساس گناه میکند. او در دیدار مجدد هیاکیمارو، با تکیه بر بار گناه گذشته و هدف زندگی مجددش یکی از ترمزهای روحی روانی پسر ناتنیاش بهشمار میرود. کسی که ارزش یک دوست را برای حفظ انسانیت به او یادآوری میکند. بعداز خروج از غار، هیاکیمارو که دیگر توانایی شنیدن و صحبت کردن دارد اسم دکتر را میپرسد ولی او امتناع میکند و میگوید کسی نیست. هیاکیمارو هم به اشتباه او را با لفظ مادر خطاب میکند و باعث گریهی جوکای بهعنوان کسی که هیاکیمارو را بهزندگی بازگردانده و برایش اندامی مصنوعی ساخته است میشود. استفاده از لفظ مادر بعداز این تولد مجدد از داخل غار همگرایی معنایی جالبی ایجاد کرده است. جوکای در بهترین بخشهای نیمهی دوم انیمه همچنان حضور قابلتأملی دارد و بالاخره خود را در نگاه دیگران یک موجود زندهی باارزش میبیند و اینبار سرانجامی باشرافت را میپذیرد.
شخصیتهای دیگر انیمه هم عمق این مفاهیم را اضافه میکنند؛ برای مثال مادر هیاکیمارو («از چیزی که با دستهای خودمون بهدست نیاوردیم نمیتونیم محافظت کنیم») و بیامارو راهب نابینا («اگه دنبال قدرت باشی ممکنه تبدیل به شیطان شوی مگر اینکه قلبی بزرگ داشته باشی و از جنگ دست بکشی») به فلسفهای که در عمق داستان شکل گرفته شاخ و برگ میدهند و این سؤال را مطرح میکنند که آیا با در اختیار گرفتن جایگاه و بدنی که آغشته به خون انسانها است میتوان باز هم انسان باقی ماند؟ جواب بدیهی انیمه از آغازش چیزی جز این نیست که قربانی کردن ذات انسانی راهی جز پرتاب به جهنمی خودساخته ندارد.
از این زاویهی داستان حالا انیمهی دورورو بهخوبی میداند که در سال ۲۰۱۹ برای راضی نگه داشتن مخاطب امروزی راه سختی را درپیش دارد، پس اجزای مدرنتری به خط سیر داستان اضافه میکند اما طبیعی است که درنهایت در کلیشههای ژانری طی مسیر کند. شاید اگر شخص اوسامو تزوکا همچنان زنده بود میتوانست به این نیاز جدید پر و بال غنیتری ببخشد و شاید تعریفهای جدیدی به کلیشههای این سبک اضافه کند. درهرحال این سر و شکل گرفتن داستان از همان زمان تولید مانگا هم با دریغها و صرفنظرهایی همراه بوده است که باعث میشود هنوز هم بعضی انتظارها برآورده نشود. درواقع هر بخشی که در مانگا کامل پرداخته نشده داستان انیمه را هم دچار چالش و بروز نوسان کرده است.
در همین ارتباط یکی از مناقشات موجود در داستان دورورو پایانبندی آن است. مانگا قبلاز اینکه بیشتر به شخصیت دورورو بپردازد لغو شد و فقط یک پایان اجباری برای آن درنظر گرفته شد که در آن با کنار رفتن دایگو از قدرت، هیاکیمارو بهتنهایی به راهش برای مبارزه با شیاطین ادامه میدهد. اما چه انیمهی قدیمی و چه انیمهی جدید دورورو در پایان بخشیدن به داستان ناقص مانگا تفاوت دارند. در نسخهی قدیمی انیمه، دایگو کاگه آخرین شیطان معرفی میشود. هیاکیمارو با نجات دورورو، دایگوی شیطانی را در تالار جهنم میکشد و درحالی برای سفری طولانی همه را ترک میکند که دورورو برای ساخت مجدد یک آیندهی بهتر در آنجا میماند.
طبق یک طرح اعمال نشده (لینک تصویر) پایان مانگا هم قرار بود با یک توئیست همراه شود؛ اینطور که آخرین شیطان، که بازگشتِ دست هیاکیمارو در گرو نابودی او است، در بدن دورورو جا میگیرد و هیاکیمارو که از کشتن دورورو ناتوان است او را ترک میکند و برای نابودی آخرین شیطان پنج سال وقت صرف یادگیری تکنیکهای ذهنی میکند و بعداز بازگشت مجدد دورورو را نجات میدهد. این پایان در بازی ویدئویی ساخته شده از روی این مجموعه بهاسم Blood Will Tell استفاده شده است.
ابتدا طرح دیگری برای پایانبندی مانگا درنظر گرفته شده بود
اما تغییرات پایان داستان انیمهی ۲۰۱۹ به شکل دیگری است. تاهومارو برادر کوچکتر هیاکیمارو به همراه دو ملازمش در یک خط داستانی مجزا برای حفظ مصونیت سرزمین پدری وارد یک معاملهی مجدد با آخرین شیطان باقی مانده میشوند. هیاکیمارو برای بازپسگرفتن چشمها و دستهای خود باید آنها را از میان بردارد و سوار بر اسبی با یک نیروی تهاجمی ماورایی وارد مبارزهی نفسگیر نهایی میشود. با افزودن این زمینهها اقتباس ۲۰۱۹ دورورو برای کسب یک پایانبندی قابلقبول تلاش خوبی دارد؛ آشوب محلی را در ادامهی فضای تاریخی داستان بهخوبی با تقلای هیاکیمارو ترکیب میکند، جوکای، تاهومارو و مادرش را پیشکش میکند و در انتخابی تأملبرانگیز از زندگی پر از گناه دایگو کاگه میگذرد. با این وجود انیمه در تثبیت این پایان کمی شتابزده بهنظر میرسد و درنهایت باز هم تأثیر آن لغو شدن مانگا و توسلبه قسمتهای فرعی که میتوانست صرف مقدمهچینی بیشتر برای پایانی باشکوهتر باشد را بیشتراز قبل نمایان میکند.
با همهی این تفاسیر انیمهی Dororo ضمن برخورداری از یک فضای جذاب کلاسیک، شخصیتپردازیهای اغلب تأثیرگذار، پرداختن به مفاهیم چالشبرانگیز در مسیر انسانی داستان، اکشن متعادل و مبارزههای متناسب با بازهی زمانی داستان که تغییرات خوبی هم در بازسازی آن اعمال شده است، باوجود اینکه از اواسط آن نسبتبه شروع خیلی خوبش افت محسوسی دارد و تاحدودی از جمع بهترینها فاصله میگیرد، اثر دیدنی دیگری در تالار انیمههای ساموراییمحور با نگرش رستگاری در راهی انباشته از خون و گناه انسانها است.
تریلر انیمه دورورو ۲۰۱۹ _ آپارات
انیمههای مشابه Dororo:
در انتخاب انیمههای شبیهبه دورورو با انتخابهای زیادی مواجه هستیم که هم تأثیراتی که اثر کلاسیکی مثل دورورو در سایر همردههای جدیدتر خود داشته است را نشان میدهد و هم تأیید میکند چرا باوجود این رقبای شناختهشده سطح انتظار از انیمهای مثل دورورو هم با گذر زمان بیشتراز قبل است.
Sword of the Stranger
انیمهی سینمایی شمشیر غریبه (Stranger: Mukou Hadan) محصول ۲۰۰۷ استودیو Bones به کارگردانی ماساهیرو اندو است. پسربچهای بهاسم کوتارو و سگش در فرار از یک آشوب و درحالیکه توسط عدهای از ماموران تحتتعقیب هستند با ناناشی، یک جنگجوی رونین مرموز که علاقهای به بیرون کشیدن شمشیر از غلاف ندارد همراه میشوند. شمشیر غریبه انیمهای پراز مبارزههای نفسگیر با شمشیر در دوران سنگوکو است و شرایط حاکم بر این دورهی تاریخی ژاپن هم تا حدود زیادی در این داستان تخیلی به چشم میخورد. تعامل خوبی بین کاراکترهای اصلی داستان وجود دارد و روند داستان هم تحتتأثیر آثار معروف این سبک تاحدودی قابل پیشبینی است. رازهای داستان آنقدر بزرگ نیستند ولی ترکیب کلی اتفاقهای آشنای آن درکنار هم، یک انیمهی اکشن سرگرمکننده را شکل داده است.
Mushishi
گینکو شخصیت اصلی داستان یک موشیشی است، کسی که در دنیای پر از ارواح و موجودات ماورایی به اسم موشی توانایی دیدن و تعامل با آنها را دارد. گینکو به نقاط مختلفی سفر میکند و دربارهی موشیها تحقیق میکند و مشکلاتی که این موجودات فراطبیعی برای مردم ایجاد کردهاند را برطرف میکند. در طول این انیمه میتوان با انواع یوکای و آیاکاشی در ادبیات فولکلوریک ژاپن و تأثیرات مختلفی که در طبیعت و زندگی انسانها میگذارند آشنا شد. داستان موشیشی در زمانی خیالی بین دورههای ادو و میجی روایت میشود. انیمه از روی مانگایی با همین نام اثر یوکی یوروشیبارا ساخته شده است و فضای سنگین و اسرارآمیزی دارد. نوع شخصیتپردازی گینکو و آرامشی که در بیشتر لحظههای داستان القا میشود منجر به فلسفهپردازی دلنشینی در دل معماهای غیرطبیعی آن شده است، رازهایی که همیشه با جوابهای خوشایند حل نمیشوند.
Morbito: Guardian of Sacred Spirit
انیمه موربیتو: محافظ روح مقدس (Seirei no Moribito) یکی از خالصترین آثار تخیلی وابسته به عناصر ماورایی داستان های دوران تاریخی ژاپن است؛ سرزمینی که برای نجات از خشکسالی به مبارزه با نفرین شیطانی برمیخیزد، شاهزادهای تسخیرشده برای جلوگیری از بازگشت آن بهعنوان یک قربانی انتخاب میشود، یک زن جنگجوی نیزهدار که طی عهدی باید جان هشت نفر را قبلاز مرگ خود نجات دهد و سفری خطرناک که برای ادامهی زندگی شکل میگیرد. محافظ روح مقدس انیمهای است که در فضای رسوم و اعتقادات زمانهای قدیم ژاپن ضمن نمایش مبارزههای کلاسیک با سلاحهای سرد و تعامل شخصیتهای جذاب خود شمایلی از یک روح بیآلایش و زیبا در داستانی ارزشمند را بهنمایش میگذارد.
Samurai Champloo
سامورایی چامپلو انیمهای به کارگردانی شینیچیرو واتانابه و نویسندگی شینجی اوبارا است. واتانابه بعداز کارگردانی کابوی بیباپ که در آیندهای دور رخ میداد، اینبار به ساخت انیمهای که داستانش در دورهی ادو در ژاپن میگذرد روی آورده است. در طول انیمه از نظر تاریخی به اتفاقات سیاسی، اجتماعی، مذهبی و هنری آن دوران اشاره میشود اما در روایت داستان ارجاعات مدرن با تناقضهای زمانی مثل گرافیتی و هیپ هاپ هم بهچشم میخورد. موگن، جین و فوو سه شخصیت اصلی داستان با روحیاتی مختلف هستند که سفری را برای پیدا کردن یک سامورایی که بوی گل آفتابگردان میدهد آغاز میکنند. اکشن سریع، دیالوگهای کمنقص و کمدی ظریف انیمه در ترکیب با شخصیتهای دوستداشتنی آن یک انیمهی فراموشنشدنی و خوشساخت برای علاقمندان رقم زده است.
Fullmetal Alchemist: Brotherhood
انیمه کیمیاگر تمامفلزی: برادری اقتباس کاملی از مانگای کیمیاگر تمامفلزی اثر هیرومو آراکاوا است. داستان در دنیایی تخیلی شبیهبه دوران بعداز انقلاب صنعتی اروپا میگذرد. کیمیاگری علمی رایج و درحال رشد حساب میشود. دو برادر به نامهای ادوارد و آلفونسو الریک سعی میکنند به کمک کیمیاگری و جادوی سیاه مادرشان را به زندگی بازگردانند اما در این کار شکست میخورند. ادوارد یک پا و آلفونسو هم بدنش را از دست میدهد و در آخرین لحظه روح آلفونسو توسط بردارش با فدا کردن یک دست در یک زره فلزی توخالی دمیده میشود.
در داستان نوعی تکنولوژی برای ساخت اندام مصنوعی مکانیکی وجود دارد که دست راست و پای چپ ادوارد جایگزین موقتی پیدا کند. این دو برادر درادامه متوجه میشوند که به کمک انرژی سنگ کیمیا میتوانند دوباره اندام ازدسترفتهی خود را بهدست آورند و برای این منظور بهعنوان جوانترین کیمیاگران دولتی به ارتش ملحق میشوند. مبارزههای انیمه با توانایی کنترل عناصر طبیعت پرهیجان هستند. ازطرفی انیمه بیشاز هرچیز به اصل مبادله در علم کیمیاگری تکیه دارد که طبق آن به اندازهی چیزی که بهدست میآید باید جایگزینی گرفته شود. انیمه Fullmetal Alchemist جزو موفقترین آثار در زمینهی ارائهی فلسفهای دقیق از یکی از تمایلات جادویی بشر و ماجراجویی مبارزهطلبانهی انسانها است.
نظرات