گزارش باکس آفیس: سهگانهی «هابیت» چگونه با وجود کیفیت ضعیفش به موفقیت تجاری رسید؟
هفتهی گذشته میزبان پخش نسخهی فورکی (4K) سهگانهی «ارباب حلقهها» و سهگانهی پیشدرآمد «هابیت» به کارگردانی پیتر جکسون بود. نوزده سال از زمان اکران سینمایی «ارباب حلقهها: یاران حلقه» و فقط شش سال از زمان اکران «هابیت: نبرد پنج ارتش» گذشته است. درست مثل اتفاقی که در رابطه با سهگانهی اورجینال «جنگ ستارگان» در مقایسه با سهگانهی پیشدرآمد جرج لوکاس اُفتاد، سری سرزمین میانه هم گرچه زندگیاش را با یک سهگانهی بسیار تحسینشده و عمیقا محبوب آغاز کرد، اما سالها بعد کارش به سهگانهی پیشدرآمد بسیار منفوری که واکنش ضعیفتری در مقایسه با مجموعهی اصلی دریافت کرد منجر شد (برای مثال، امتیاز متاکریتیک فیلمهای «ارباب حلقهها» در حالی به ترتیب ۹۲، ۸۷ و ۹۴ است که امتیاز فیلمهای «هابیت» ۵۸، ۶۶ و ۵۹ است). اما قسمت کنایهآمیز ماجرا این است که نقدهای منفی منتقدان و واکنش خشمگینانهی طرفداران جلوی این فیلمها را از درنوردیدنِ باکس آفیس نگرفتند؛ هر دوی سهگانهی پیشدرآمد «جنگ ستارگان» و «هابیت» با وجود اُفت کیفیت قابلتوجهای که نسبت به سهگانهی اورجینالشان تجربه کردند، باز به موفقیتهای تجاری غولآسایی تبدیل شدند؛ این موضوع نهتنها نفوذ، قدرت و محبوبیت آیپیهای «جنگ ستارگان» و سرزمین میانه را ثابت کرد، بلکه از عنصر ارزشمند دیگری نیز سرچشمه میگیرد: طول سه قسمتی کوتاهشان.
هر دو سهگانه به خاطر اکران در دورانی که بلاکباسترهای فانتزی پُرخرج هنوز تقریبا نادر بودند و همچنین به خاطر اینکه با طول سه قسمتیشان، درگیری طولانیمدت مخاطب را طلب نمیکردند، دربرابر نقدهای منفیشان مقاوم شدند و از لحاظ تجاری به شکوفایی رسیدند. در سال ۲۰۰۱، سروصدای رسانهای پیرامون «یاران حلقه» (چه پیش از اکران و چه تبلیغات دهان به دهان بعد از آخرهفتهی افتتاحیهاش) نشان از این داشت که پیتر جکسون و استودیوی نیولاینسینما با اقتباسشان نهتنها روح، لحن و مقیاس رُمانهای جی. آر. آر. تالکین را به درستی به سینما ترجمه کردهاند، بلکه آن را به شکلی انجام دادهاند که با سینماروهای تازهوارد و غریبه با دنیای تالکین مهربان است. «یاران حلقه» در زمان اکرانش بهترین اکشن فانتزیای که سینما از زمان «جنگ ستارگان: امپراتوری ضربه میزند» به خودش دیده بود حساب میشد و از آن موقع تاکنون کماکان سرحال و جوان باقی مانده است. صمیمیت و احساسات صادقانهی «یاران حلقه» بهعلاوهی ماجراجویی پُرفراز و نشیبی که بهجای یک فانتزی کودکانهی ارزانقیمت و پیشپااُفتاده، همچون یک حماسهی تاریخی جدی و گرانقیمت احساس میشد، به آن کمک کرد تا درست دو ماه بعد از حملات یازده سپتامبر به فیلمی که مردم آمریکا و شاید حتی مردم دنیا در آن دوران پُراسترس و ترسناک به آن نیاز داشتند تبدیل شود.
«یاران حلقه» اکرانش را در دسامبر ۲۰۰۱ با کسب ۴۸ میلیون دلار افتتاحیهی جمعه تا یکشنبه، ۶۶ میلیون دلار افتتاحیهی چهارشنبه تا یکشنبه و ۹۴ میلیون دلار افتتاحیهی چهارشنبه تا سهشنبه (هفتهی کریسمس) آغاز کرد. این فیلم رفت تا به ۳۱۳ میلیون دلار فروش خانگی و ۸۸۳ میلیون دلار فروش جهانی از ۹۵ میلیون دلار بودجه دست پیدا کند؛ رقمی که آن را پشت سرِ «هری پاتر و سنگ جادو» (۳۱۷ میلیون دلار از ۹۰ میلیون افتتاحیه از ۱۲۵ میلیون بودجه)، در جایگاه دومِ پُرفروشترین فیلم آن سال قرار داد. «یاران حلقه» در آن زمان، پایینتر از «پارک ژوراسیک» (۹۱۳ میلیون دلار)، «جنگ ستارگان: تهدید شبح» (۹۲۴ میلیون دلار)، «سنگ جادو» (۹۷۴ میلیون دلار) و «تایتانیک» (یک میلیارد و ۸۵۱ میلیون دلار) در جایگاه پنجم پُرفروشترین فیلم تاریخ سینما قرار گرفت. این فیلم در سالی که «یک ذهن زیبا» و «مولن روژ» جوایز اسکار را درو کردند، ۱۲ نامزدی (از جمله بهترین فیلم، بهترین کارگردان و بهترین بازیگر مرد نقش مکمل برای ایان مککلن) بهدست آورد و چهارتای آنها را برنده شد (بهترین موسیقی، بهترین جلوههای ویژه، بهترین فیلمبرداری و بهترین چهرهپردازی).
یک سال بعد «ارباب حلقهها: دو بُرج» روی پرده رفت و با وجود دریافت نقدهای قوی (و تعریف و تمجید اضافه به خاطر نبرد فینال فکانداز هِلمز دیپ)، به ۶۲ میلیون دلار افتتاحیهی جمعه تا یکشنبه و ۱۰۳ میلیون دلار افتتاحیهی چهارشنبه تا یکشنبه دست پیدا کرد. «دو بُرج» در پایان دومین آخرهفتهی اکرانش از مرز ۲۰۰ میلیون دلار فروش عبور کرد که یادآور مسیر حرکت «تهدید شبح» بود (۶۴ میلیون افتتاحیهی جمعه تا یکشنبه، ۱۰۵ میلیون دلار افتتاحیهی چهارشنبه تا یکشنبه و ۲۰۰ میلیون دلار فروش بعد از ۱۳ روز در سال ۱۹۹۹). «دو بُرج» در حالی ۳۴۰ میلیون دلار در گیشهی خانگی فروخت که درآمد جهانی ۹۳۷ میلیون دلاریاش، آن را بالاتر از «هری پاتر و تالار اسرار» (۸۷۹ میلیون دلار)، «مرد عنکبوتی» (۸۲۱ میلیون دلار) و «جنگ ستارگان: حملهی کلونها» (۶۴۵ میلیون دلار) به پُرفروشترین فیلم سال ۲۰۰۲ تبدیل کرد. همچنین، «دو بُرج» جایی بین «تهدید شبح» و «سنگ جادو» در ردهی دوم پُرفروشترین فیلمهای تاریخ باکس آفیس جای گرفت. گرچه این فیلم شش بار در اُسکار نامزد شد (از جمله بهترین فیلم)، اما فقط جایزهی بهترین تدوین صدا و بهترین جلوههای ویژه را به چنگ آورد. شاید تصور چیزی خیرهکنندهتر از «دو بُرج» غیرممکن به نظر میرسید، اما «ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه» برای سومین بار فراتر از انتظارت ظاهر شد و سهگانه را در قله به سرانجام رساند.
موفقیت تجاری فیلمهای «هابیت»، آنها را در چشم کسانی که دوستشان ندارند به فیلمهای خوبی تبدیل نمیکند، اما از موفقیت آنها میتوان درسهایی گرفت که دربارهی سهگانهی پیشدرآمد «جنگ ستارگان» نیز صدق میکنند
این فیلم که نقدهای فوقالعاده مثبتی دریافت کرد، بعد از گذشت این همه سال کماکان یکی از عظیمترین، پُرزرق و برقترین و بهترین فانتزیهای هالیوود باقی مانده است؛ «بازگشت پادشاه» موفق شده بود به تعادل ایدهآلی بین ابعاد اسطورهایاش و لحظات دراماتیک اشکآور انسانیاش دست پیدا کند. این فیلم نمایشش را با کسب ۸۳ میلیون دلار افتتاحیهی جمعه تا یکشنبه و ۱۲۳ میلیون دلار افتتاحیهی چهارشنبه تا یکشنبه آغاز کرد؛ «بازگشت پادشاه» ۳۷۳ میلیون دلار در گیشهی خانگی فروخت و به دومین فیلمِ تاریخ باکس آفیس که از مرز یک میلیارد دلار فروش جهانی عبور کرده بود تبدیل شد. درآمد یک میلیارد و ۱۴۰ میلیون دلاری «بازگشت پادشاه» به مدت ۱۰ سال دستنخورده باقی ماند (اگر از فیلم جیمز کامرون فاکتور بگیریم) و بالاخره در کنایهآمیزترین شکل ممکن توسط «هری پاتر و یادگاران مرگبار ۲» (۳۸۰ میلیون خانگی / یک میلیارد و ۳۴۲ میلیون جهانی) به زیر کشیده شد. البته قابلذکر است که «بازگشت پادشاه» برخلاف «یادگاران مرگبار ۲» بدون نسخهی سهبعدی، تقریبا بدون بازار چین و بدون هیچگونه کمکی از سینماهای آیمکس به یک میلیارد و ۱۰۰ میلیون دلار دست پیدا کرد. همچنین، «بازگشت پادشاه» بالاخره به طلسم این مجموعه در اُسکار پایان داد. این فیلم تکتک یازده اُسکاری را که برای آنها نامزد شده بود (از جمله بهترین فیلم و بهترین کارگردانی) برنده شد.
«بازگشت پادشاه» برخلاف «ماتریکس: انقلابها» که حدود یک ماه قبلتر اکران شده بود، حکم فینالی را داشت که مورد رضایت جامعهی طرفداران قرار گرفت. پایانبندی «بازگشت پادشاه» (نابودی تمامعیار نیروی شر به شکلی خارقالعاده) در دوران اشغال عراق توسط ایالات متحده، با استقبال بهتری در مقایسه با پایانبندی «ماتریکس: انقلابها» (صلح موقت نیروهای نیکی و شر) مواجه شد. با وجود این، ویگو مورتنسن (آراگون) در جریان کمپین تبلیغاتی فیلم، تیشرتی به تن داشت که عبارت «نباید هیچ خونی برای نفت ریخته شود» روی آن نقش بسته بود؛ مورتنسن از این طریق میخواست با برداشت اشتباه عدهای که باور داشتند فیلمهای «ارباب حلقهها» در حقیقت تمثیلی در حمایت از حمله به عراق است مخالفت کند. «بازگشت پادشاه» و کلا سهگانهی «ارباب حلقهها» در زمان اکرانشان بزرگترین و گرانقیمتترین چیزی که تاریخ بلاکباسترسازی هالیوود به خودش دیده بود حساب میشدند؛ آنها از خودشان استاندارد جدیدی در زمینهی مقیاس و ابعاد اکشن به جا گذاشتند؛ آنها بلندترین نوک قلهی بلاکباسترسازی بودند؛ آنها بیسابقه بودند. تازه، بعد از فینال ویرانگر «ترنسفورمرها» به کارگردانی مایکل بِی در سال ۲۰۰۷ و اکشن فینال «آواتار» در سال ۲۰۰۹ بود که اکشنهای پُرخرجی که با اکشنهای سری «ارباب حلقهها» قابلقیاس بودند به پای ثابت بلاکباسترهای هالیوودی تبدیل شدند. از این جا به بعد فانتزیهای پُرخرج و عظیمجثه از چیزی غیرمنتظره به روتین معمول هالیوود تبدیل شدند.
استودیوی نیولاینسینما که حالا کاملا زیر چتر برادران وارنر قرار گرفته بود در سال ۲۰۱۲ تصمیم گرفت به چاه نفتِ سرزمین میانه بازگردد و پیتر جکسون هم اینبار نه با اشتیاق، بلکه با اکراه برای کارگردانی چیزی که اقتباس سه قسمتی داستان جمعوجور «هابیت» از آب در میآمد بازگشت. سهگانهی «هابیت» درست مثل پیشدرآمدهای «جنگ ستارگان» از یک دهه قبل، بهعنوان مجموعهای که با وجود کیفیت افتضاحش، از نقطه نظر تجاری موفقیت بسیار بزرگی حساب میشود معروف است. «جنگ ستارگان: تهدید شبح» ۹۲۴ میلیون دلار در سال ۱۹۹۹ در دنیا فروخت (پُرفروشترین فیلم دنیا پشت سر «تایتانیک»)، «حملهی کلونها» به ۶۴۵ میلیون دلار فروش در سال ۲۰۰۲ دست یافت و «انتقام سیث» هم ۸۶۸ میلیون دلار در سال ۲۰۰۵ کسب کرد (پُرفروشترین فیلم آن سال پشت سرِ «هری پاتر و جام آتش»). فیلمهای پیشدرآمد به مجموع ۲ میلیارد و ۴۳۷ میلیون دلار فروش از مجموع ۳۴۵ میلیون بودجه دست پیدا کردند. در مقایسه، پنج فیلم نخست دنیای سینمایی مارول در مجموع ۲ میلیارد و ۲۹۶ میلیون دلار از مجموع ۷۸۰ تا ۸۰۰ میلیون دلار بودجه کسب کردهاند. سهگانهی «هابیت» به ترتیب یک میلیارد و ۱۷ میلیون دلار (چهارمین فیلم برتر باکس آفیس ۲۰۱۲)، ۹۵۸ میلیون دلار (سومین فیلم برتر ۲۰۱۳ پشت سر «فروزن» و «مرد آهنی ۳») و ۹۵۵ میلیون دلار (دومین فیلم برتر ۲۰۱۴ پشت سر «ترنسفورمرها: عصر انقراض») فروختند؛ ارقامی که بهمعنی مجموع ۲ میلیارد و ۹۳۱ میلیون دلار فروش جهانی از مجموع ۶۵۵ تا ۷۵۵ میلیون دلار بودجه است.
البته که موفقیت تجاری این فیلمها، آنها را در چشم کسانی که دوستشان ندارند به فیلمهای خوبی تبدیل نمیکند، اما از موفقیت آنها میتوان درسهایی گرفت که دربارهی سهگانهی پیشدرآمد «جنگ ستارگان» نیز صدق میکنند. نخست اینکه هر دوی این سهگانهها در دورانی اکران شدند که بلاکباسترهایی با چنین مقیاس غولآسا و اکشنهای گرانقیمتی هنوز به روتین قابلانتظار بلاکباسترهای هالیوودی تبدیل نشده بودند. از بین سه فیلم پیشدرآمد «جنگ ستارگان»، تنها فیلمی که دیگر در نوع خودش یگانه نبود و درکنار بلاکباسترهای همقدوقوارهی خودش عرضه شد، «انتقام سیث» بود. البته قابلذکر است که وقتی «انتقام سیث» در سال ۲۰۰۵ اکران شد، نهتنها سری «ارباب حلقهها» و «ماتریکس» به پایان رسیده بودند و هنوز یک سال به آغاز دنبالههای «دزدان دریایی کاراییب» باقی مانده بود، بلکه امثال «شرک»، «هری پاتر» و «مرد عنکبوتی» هم ارائهکنندهی ماجراجوییهایی بودند که در مقایسه با «جنگ ستارگان» کوچکتر حساب میشدند. بنابراین حتی «انتقام سیث» هم با وجود رقبایی که داشت، کماکان از نظر جثه، بیرقیب حساب میشد. بخش جالب ماجرا این است که تنها فیلم سال ۲۰۰۵ که میتوانست از لحاظ مقیاس به رقیب «انتقام سیث» تبدیل شود، بازسازی «کینگ کونگ» توسط پیتر جکسون بود؛ فیلمی که با وجود کسب ۲۱۹ میلیون دلار در خانه و ۵۶۰ میلیون دلار در دنیا از ۲۰۹ میلیون دلار بودجه، از آن بهطرز ناعادلانهای با صفت «ناامیدکننده» یاد میشود.
خلاصه اینکه سهگانهی «هابیت» در سال ۲۰۱۲، درست چند ماه بعد از اینکه «اونجرز» ابعاد فیلمهای دنیای سینمایی مارول را گسترش داد و بلاکباسترهای دیگر («شوالیهی تاریکی برمیخیزد»، «اسکایفال» و غیره) داستانهای کوچکترشان را روی تابلوی غولآسایی روایت میکردند از راه رسید. گرچه ابعاد بلاکباسترهای تیپیکال هالیوودی در دوران پسا-«ارباب حلقهها» خیلی رشد کرده بودند، اما هر سه فیلم «هابیت» کماکان تقریبا بزرگتر از هر چیزی که از در آن زمان از کارخانهی هالیوود بیرون میآمد احساس میشدند. چون حتی پیتر جکسونی که بالاترین کیفیت کاریاش را ارائه نمیدهد هم از کارش سر در میآورد؛ حتی این پیتر جکسون هم میداند که چگونه فیلمهایش را بزرگتر از رقبایش جلوه بدهد؛ حتی این پیتر جکسون هم میداند چگونه روی دست همهی مدعیان دروغین تخت پادشاهی «ارباب حلقهها» بلند شود. اما دومین چیزی که به نفع موفقیت تجاری این فیلمها (از جمله پیشدرآمدهای «جنگ ستارگان») تمام شد، ماهیتشان بهعنوان یک سهگانه بود. گرچه «ارباب حلقهها» به درستی به خاطر اینکه ایدهی گمراهکنندهی سهگانهها را به تمام فکر و ذکر استودیوها تبدیل کرد سرزنش میشود (تا جایی که هر مجموعهی احتمالی پیش از اثبات موفقیت قسمت اول، بهعنوان یک سهگانه معرفی میشود)، اما خوبی سهگانه جماعت این است که زیادی طولانی نیست.
- از اسپیلبرگ تا نولان؛ موفقترین کارگردان تاریخ باکس آفیس کیست؟
- گزارش باکس آفیس: اخراج جانی دپ چه تاثیری روی فروش «جانوران شگفتانگیز ۳» خواهد گذاشت؟
- گزارش باکس آفیس: آیا «بتمن» رکورد فروش «هفت» را خواهد شکست؟
- گزارش باکس آفیس: از ردهبندی فیلمهای کریستوفر نولان تا ویژگی برتر بتمنِ رابرت پتینسون
- گزارش باکس آفیس: هیو جکمن چگونه با سری «افراد ایکس» به یک ستارهی منحصربهفرد تبدیل شد؟
خوبی سهگانه این است که کمترین تعهد ممکن را از مخاطب طلب میکند؛ مخصوصا در رابطه با مجموعههایی که نخستین قسمتشان در جلب رضایت سینماروها ناموفق هستند؛ سهگانهبودن این دسته از مجموعهها، یکی از بزرگترین دلایل شکوفایی تجاری آنها با وجود کیفیت نارضایتبخششان بوده است. اگر مخاطب «تهدید شبح» یا «سفری غیرمنتظره» را دوست نمیداشت، احتمالا با خودش میگفت که بگذار با دیدن «حملهی کلونها» و «برهوت اسماگ» یک شانس دوباره به مجموعه بدهم تا خودش را بهم ثابت کند و اگر باز هم آنها نارضایتبخش ظاهر میشدند، احتمالا تصمیمش برای دیدن «انتقام سیث» و «نبرد پنج ارتش» را اینگونه توجیه میکرد: «من که تا اینجاشو دیدم، بزار آخری رو هم ببینیم و قال قضیه رو بکنم».
سطحِ تعهدی که سهگانهها از سینماروها طلب میکنند خیلی با سری پنج قسمتی «جانوران شگفتانگیز» یا مجموعههای بیانتهای مارول و جنگ ستارگان فرق میکند. به این ترتیب، هر دو سهگانهی پیشدرآمد با تعهدِ کمی که از جامعهی طرفدارانشان طلب میکنند و با ارائه کردن اکشنهای غولآسایی که حتی در مقایسه با رقبایشان هم منحصربهفرد بودند، موفق شدند خودشان را دربرابر کیفیت نسبتا ضعیفشان ضدضربه کرده و به موفقیتهای بزرگی در باکس آفیس تبدیل شوند. سهگانهی «هابیت» در زمینهی درآمد جهانی به اندازهی سهگانهی «ارباب حلقهها» موفق بود (۲ میلیارد و ۹۳۱ میلیون دربرابر ۲ میلیارد و ۹۶۰ میلیون) و پیشدرآمدهای «جنگ ستارگان» هم دو برابر (۲ میلیارد و ۴۳۷ میلیون دلار) چیزی که سهگانهی اورجینال در دنیا کسب کرده بود (یک میلیارد و ۲۷۵ میلیون دلار) فروخت. البته که در این مقایسهها بودجههای بزرگتر، نرخ تورم، گسترش سینماهای خارجی، اکرانهای مجدد و قیمت بالاتر بلیتِ نسخههای سهبعدی و آیمکس در نظر گرفته نشده است، اما نکته این است که هر دو مجموعه، سهگانههای پیشدرآمدِ مطرود و منفوری هستند که پول زیادی به جیب زدند.
آیا دوران ریاستجمهوری دونالد ترامپ مسئول محبوبیت فیلمهای ابرقهرمانی بود؟
در دنیای آلترناتیو دیگری که شیوع کرونا هیچوقت در آن اتفاق نیافتاده است، هماکنون درحالیکه دنیا مشغول بحث دربارهی شکست دونالد ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری ایالات متحده بود، همزمان ما هم مشغول تحلیل درآمد «اِترنالها» (The Eternals)، محصول دنیای سینمایی مارول میبودیم. این فیلم در ابتدا برای اکران در تاریخ ششم نوامبر ۲۰۲۰ (۱۶ آبان ۱۳۹۹) برنامهریزی شده بود. همزمانی این دو اتفاق شاید تصادفی باشد، اما علاقهی عدهای به مرتبط کردن اوجگیری فیلمهای ابرقهرمانی با دوران ریاستجمهوری ترامپ در چهار سال گذشته، تصادفی نیست؛ برای مثال، بیل ماهر، کُمدین آمریکایی، در جریان یکی از از اپیزودهای سریال تلویزیونیاش گفت که محبوبیت فزایندهی فیلمهای ابرقهرمانی در نتیجهی ظهور دونالد ترامپ اتفاق اُفتاد؛ به قول او، فیلمهای ابرقهرمانی این طرز فکر را جا انداختهاند که تنها کاری که میتوانیم انجام بدهیم این است که عقب بنشینیم، صبر کنیم و منتظر ابرقهرمانی که برای نجاتمان سر میرسد بمانیم؛ ترامپ خودش را بهعنوان این ابرقهرمان معرفی کرد. همچنین، آلن مور، خالق کامیکبوک «واچمن» نیز اخیرا در مصاحبهای با ددلاین اعلام کرد که فکر میکند محبوبیت فیلمهای ابرقهرمانی به قدرت گرفتن ترامپ منجر شد.
دلیل اصلی رشد محبوبیت فیلمهای ابرقهرمانی در چهار سال گذشته این بود که آنها در حالی متحول شدند که رقبای غیرابرقهرمانیشان درجا زدند
اما آیا واقعا همینطور است؟ آیا فانتزیای که این فیلمها از قدرت نجاتدهندهی انفرادی ارائه میکنند مسئول موفقیت ترامپ در انتخابات سال ۲۰۱۶ بود؟ در یک کلام «خیر». محبوبیت فیلمهای ابرقهرمانی در چهار گذشته مسئول موفقیت ترامپ در انتخابات نیست؛ برعکس، موفقیت نخستین ریسجمهور قُلدر مُدرن ایالات متحده در انتخابات، مسئول محبوبیت فیلمهای ابرقهرمانی در چهار سال گذشته است. تلاش برای پاسخ دادن به این سؤال به تلاش برای پاسخ دادن به یک سؤال کُلیتر منجر میشود: اصلا چرا پتانسیل تجاری فیلمهای ابرقهرمانی ناگهان شکوفا شد؟ موفقترین فیلم ابرقهرمانی در بین «بتمنِ» تیم برتون (۴۱۱ میلیون دلار در سال ۱۹۸۹) تا «مرد عنکبوتی» (۸۲۱ میلیون دلار در سال ۲۰۰۲)، اقتباس «رابین هود: شاهزادهی دزدان» (۳۹۰ میلیون دلار در سال ۱۹۹۱) بود. قسمت اول «افراد ایکس» در سال ۲۰۰۰ به ۲۹۹ میلیون دلار فروش جهانی دست یافت که کمتر از درآمد فیلمهای غیرابرقهرمانی مثل «طوفان کامل» (The Perfect Storm)، «چیزی که پنهان است» (What Lies Beneath) و «فیلم ترسناک» (Scary Movie) در تابستان همان سال بود. یکی از بزرگترین برتریهای دنیای سینمایی مارول این بود که این مجموعه در دورانی آغاز به کار کرد که درآمد ۴۴۹ میلیون دلاری «ثور» در بین فیلمهای غیربتمن/غیراسپایدرمن/غیرافرادایکس/غیرمردآهنی، یک رکورد حساب میشد و درآمد ۳۷۶ میلیون دلاری «کاپیتان آمریکا: نخستین انتقامجو» از ۱۴۰ میلیون دلار بودجه، موفقیت تجاری نام میگرفت.
داریم دربارهی دورانی حرف میزنیم که «مرد آهنی» در سال ۲۰۰۸ فقط ۵۸۵ میلیون دلار فروخت؛ رقمی که کمتر از امثال «ایندیانا جونز و قلمروی جمجمهی بلورین» (۷۹۰ میلیون دلار)، «ماما میا!» (۶۰۹ میلیون دلار) و «هنکاک» (۶۲۴ میلیون دلار) از همان سال بود؛ حتی باورش هم سخت است که درآمد قسمت اول «ثور» در سال ۲۰۱۱، کمتر از «ظهور سیارهی میمونها» (۴۹۵ میلیون دلار) بود. این روزها فیلمهای ابرقهرمانی چنان قاطعانه بر سینماها فرمانروایی میکنند که تصور زمانیکه آنها جزو صدرنشینان باکس آفیس سال نبودند سخت است. موفقیت غولآسای سهگانهی «مرد عنکبوتی» (۸۲۱ میلیون در سال ۲۰۰۲، ۷۸۴ میلیون در سال ۲۰۰۴ و ۸۹۰ میلیون در سال ۲۰۰۷) و دنبالههای «شوالیهی تاریکی» (یک میلیارد و ۴ میلیون در سال ۲۰۰۸ و یک میلیارد و ۸۴ میلیون در سال ۲۰۱۲) استثنا بودند؛ موفقیت آنها به معنای یکهتازی سینمای ابرقهرمانی نبود. هالیوود یک دهه در جستجوی تکرار «مرد عنکبوتی» سگدو زد، اما در عوض، چیزی که بر دنیا حکمرانی میکرد امثال «شرک»، «دزدان دریایی کاراییب»، «ترنسفورمرها»، «گرگ و میش» و «هری پاتر» بودند.
درآمد هر دوی «بتمن آغاز میکند» (۳۷۴ میلیون دلار) و «فنتستیک فور» (۳۳۰ میلیون دلار) در تابستان سال ۲۰۰۵ کمتر از «چارلی و کارخانهی شکلاتسازی» (۴۹۵ میلیون دلار) بود. «سوپرمن بازمیگردد» (۳۹۱ میلیون دلار) و «افراد ایکس: آخرین ایستادگی» (۴۶۰ میلیون دلار) در سال ۲۰۰۶ به درآمدی کمتر از «شب در موزه» (۵۷۴ میلیون دلار) دست پیدا کردند. نخستین فیلم ابرقهرمانی غیراسپایدرمنی که از مرز ۶۰۰ میلیون دلار فروشِ جهانی عبور کرد «مرد آهنی ۲» (۶۲۳ میلیون دلار در سال ۲۰۱۰) بود، اما حتی، این رکوردشکنی هم برای جلوگیری از شکستش دربرابر «گرگ و میش: کسوف» (۶۹۹ میلیون دلار) کافی نبود. داریم دربارهی دورانی صحبت میزنیم که فیلمهای ابرقهرمانی اورجینالی مثل «ماتریکس»، «شگفتانگیزان» و «هنکاک» به موفقیتهای بزرگتری در مقایسه با اقتباسها تبدیل میشدند. اگرچه عموم مردم از زمان «اونجرز» در سال ۲۰۱۲ دربارهی اشباعشدگی فیلمهای ابرقهرمانی شکایت میکنند، اما تازه از سالهای ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ به بعد بود که ناگهان با انفجار بیسابقهی فیلمهای ابرقهرمانی مواجه شدیم. باکس آفیس سال ۲۰۱۵ میزبان سه فیلم ابرقهرمانی بزرگ از مارول بود: «اونجرز: دوران اولتران» (یک میلیارد و ۴۰۵ میلیون دلار)، «انتمن» (۵۱۹ میلیون دلار) و ریبوت «فنتستیک فور» (که با کسب فقط ۱۶۷ میلیون دلار شکست خورد).
تازه، در سال ۲۰۱۶ (همان سالی که تحتتاثیر بحث و جدلهای انتخاباتی ریاستجمهوری آمریکا بود) که مردم عطش سیریناپذیر تازهای به فیلمهای ابرقهرمانی پیدا کردند؛ امثال «ددپول»، «کاپیتان آمریکا: جنگل داخلی»، «بتمن علیه سوپرمن»، «جوخهی انتحار»، «افراد ایکس: آپوکالیپس»، «دکتر استرنج» و غیره با استقبال بهتری در مقایسه با دیگر بلاکباسترهای لایواکشنِ غیرابرقهرمانی مواجه شدند. از اینجا به بعد نهتنها از سرعت چیرگی فیلمهای ابرقهرمانی بر هالیوود کاسته نشد، بلکه سال به سال به شتاب و گستردگیاش افزوده شد. «واندر وومن» در حالی در سال ۲۰۱۷ به ۴۱۲ و نیم میلیون دلار فروش خانگی و ۸۲۱ میلیون دلار فروش جهانی دست یافت که «ثور: رگناروک»، «مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه» و «نگهبانان کهکشان ۲»، همه از مرز ۸۵۰ میلیون دلار درآمدِ جهانی عبور کردند. در حقیقت، «نگهبانان کهکشان ۲» و «رگناروک» به نخستین فیلمهای مارول که بدون حضور کاراکتر تونی استارک به بیش از ۸۰۰ میلیون دلار فروش دست یافتند تبدیل شدند. «لوگان»، وسترنِ تیره و تاریک و بزرگسالانهی استودیوی فاکس که خودش را بهعنوان فیلم خداحافظی با وولورینِ هیو جکمن تبلیغات کرد، ۲۲۶ میلیون دلار در خانه و ۶۱۹ میلیون دلار در دنیا فروخت. البته که «جاستیس لیگ» به خاطر نقدهای فاجعهبار، واکنش منفی طرفداران و فیلمبرداریهای مجددی که بودجهاش را به بیش از ۳۰۰ میلیون دلار افزایش داد شکست خورد، اما سینماداران مشکلی با درآمد ۲۲۹ میلیونیاش در خانه و ۶۵۹ میلیونیاش در دنیا نداشتند.
«اونجرز: جنگ اینفینیتی» در سال ۲۰۱۸ در حالی بر باکس آفیس جهانی (دو میلیارد و ۴۸ میلیون دلار) فرمانروایی کرد که «بلک پنتر» برندهی باکس آفیسِ خانگی (۷۰۰ میلیون دلار) شد. «آکوآمن» با کسب ۳۳۵ میلیون دلار در خانه و یک میلیارد و ۱۴۸ میلیون دلار در دنیا، به پُرفروشترین فیلم تاریخ دیسی تبدیل شد و حتی «ونوم» هم برخلاف نقدهای اسفناکش، به ۲۱۴ میلیون دلار فروش خانگی و ۸۵۴ میلیون دلار فروش جهانی دست یافت. عملکرد هر دوی این فیلمها در بازار چین فراتر از خوشبینانهترین انتظارات بود؛ اتفاقی که یک معنا داشت: سینمای ابرقهرمانی علاوهبر آمریکای شمالی، بازار چین را نیز قبضه کرده است. همهی آنها بهعلاوهی «شگفتانگیزان ۲» (یک میلیارد و ۲۴۲ میلیون دلار) به این معنی بود که حدود ۸۳ درصد از درآمد جهانی دیزنی در سال ۲۰۱۸ به فیلمهای ابرقهرمانیاش تعلق داشت. گرچه کماکان فیلمهای فرنچایزپسندی مثل «سریع و خشن ۸» (یک میلیارد و ۲۳۶ میلیون دلار در سال ۲۰۱۷) و «دنیای ژوراسیک: پادشاهی سقوطکرده» (یک میلیارد و ۳۰۸ میلیون دلار در سال ۲۰۱۸) وجود داشتند، اما از سال ۲۰۱۶ به بعد وزنهی ترازو به سمت فیلمهای ابرقهرمانی سنگینی میکرد. چهارتا از ۱۰ فیلم برتر باکس آفیس خانگی سال ۲۰۱۶، فیلمهای ابرقهرمانی بودند؛ ششتا از یازده فیلم برتر باکس آفیس سال ۲۰۱۷، ابرقهرمانی بودند؛ ششتا از ۹ فیلم برتر باکس آفیس ۲۰۱۸ (از جمله سهتای نخست) و هشتتا از پانزده فیلم برتر آن سال، ابرقهرمانی بودند و درنهایت، چهارتا از ۹ فیلم برتر باکس آفیس ۲۰۱۹، ابرقهرمانی بودند.
بنابراین دوباره به سوالی که در ابتدا مطرح کردیم بازمیگردیم: چرا فیلمهای ابرقهرمانی/کامیکبوکی با چنین استقبال بیسابقهای در جریان سالهای ریاستجمهوری ترامپ مواجه شدند؟ این اتفاق حکم واکنشی به دوران ریاستجمهوری ترامپ نبود. البته که فیلمهای کامیکبوکی پیشگامی مثل «بلک پنتر» و «واندر وومن» حداقل در چارچوب رسانهها به خاطر موضوعات بهروزِ سیاسیشان با استقبال ویژهای مواجه شدند؛ این موضوع دربارهی فیلمهای ترسناک استودیوی یونیورسال مثل «برو بیرون» و «مـا» نیز صدق میکند. اما دلیل اصلی رشد محبوبیت فیلمهای ابرقهرمانی این بود که آنها در حالی متحول شدند که رقبای غیرابرقهرمانیشان درجا زدند و ثابت باقی ماندند. یکی از بزرگترین دلایل هجوم مخاطبان به سمت فیلمهای ابرقهرمانی این است که آن بهطور میانگین از لحاظ کیفی بهتر از دیگر بلاکباسترهای روز بودند. هر دوی «اونجرز» و «کشتیجنگی» در زیرژانر تهاجم بیگانگان قرار میگیرند، اما نسخهی ابرقهرمانیاش خیلی بهتر از نسخهی معمولیاش است؛ این موضوع دربارهی «شاه آرتور و افسانهی شمشیر» و «آکوآمن» نیز صدق میکند. این حرف به این معنی نیست که تکتکِ فیلمهای ابرقهرمانی بهتر از نسخهی رقبای غیرابرقهرمانیشان هستند؛ برای مثال، «آلیتا: فرشتهی جنگ» روی دست «کاپیتان مارول» بلند میشود.
همچنین، این حرف به این معنی نیست که شخصا از دست کسانی که امثال «شبگرد» (Nightcrawler) یا «بیوهها» (Widows) را به ازای دیدن بلاکباسترهای ابرقهرمانی نادیده میگرفتند، عصبانی نیستم. این حرف فقط به این معنی است که فیلمهای ابرقهرمانی «معمولا» بهتر از دیگر بلاکباسترهای پُرخرج ظاهر میشدند. فیلمهای کامیکبوکی به شکلی تکامل پیدا کردند که تقریبا در هر ژانری یک نماینده داشتند؛ از «انتمن» بهعنوان یک فیلم سرقتمحور و دنبالههای «کاپیتان آمریکا» بهعنوان تریلرهای سیاسی گرفته تا «ددپول» بهعنوان یک کمدی هجو و «شزم!» بهعنوان یک فیلم ترسناکِ کودکپسندانه. اتفاقی که اُفتاد این بود که مردم شروع به حمایت از فیلمهای کامیکبوکی هیبریدی (ابرقهرمانی بهاضافهی یک ژانر دیگر) کردند و فیلمهای غیرابرقهرمانی در همان ژانرها را نادیده گرفتند. «لوگان» یک وسترن بود، «مرد عنکبوتی: بازگشت به خانه» یک کمدی دبیرستانی بود و «جوکر» حکم یک درام باپرستیژ اُسکارپسند را داشت. درحالیکه فیلمهای ابرقهرمانی سعی میکردند با جذب مولفههای دیگر ژانرها به خودشان تنوع ببخشند، دیگر بلاکباسترهای غیرابرقهرمانی سعی میکردند تا با جذب مولفههای ابرقهرمانی، مورد توجه قرار بگیرند. درحالیکه امثال «ثور: رگناروک»، «پرندگان شکاری»، «دکتر استرنج» و «واندر وومن» سعی میکردند تا به چیزی فراتر از «یک فیلم ابرقهرمانی» صعود کنند، دیگر بلاکباسترهای پُرخرج که دربارهی مومیایی، شاه آرتور، تارزان، هان سولو و رابین هود بودند، سعی میکردند خودشان را بهعنوان یک داستان ابرقهرمانی جلوه بدهند.
سینماروها در واکنش به این اتفاق اکثرا فیلمهای غیرابرقهرمانی که ادای ابرقهرمانان را در میآوردند نادیده گرفتند و فیلمهای ابرقهرمانی که سعی میکردند چیزی فراتر از هویت ابرقهرمانیشان باشند را در آغوش کشیدند. همچنین، درحالیکه اولویت سینماروها برای دیدن یک فیلم داشت از بازیگران به شخصیتهای شناختهشده (فِردی مرکوری، ونوم، لیدی گاگا، مایکل مایرز، تونی استارک و غیره) تغییر میکرد، دنیای سینمایی مارول و دیسی هم تصمیم گرفتند تا بهجای تمرکز روی دنیاهای مشترکِ این فیلمها، آنها را بهعنوان فیلمهای مستقلی با محوریت یک کاراکتر بهخصوص تبلیغات کنند. مردم به خاطر اینکه ایدهی انتزاعی فیلمهای ابرقهرمانی را دوست دارند به دیدنشان هجوم نمیبردند، بلکه به خاطر اینکه این نسخه از کاپیتان آمریکا با بازی کریس ایوانز، این نسخه از واندر وومن با بازی گل گدوت یا این نسخه از وولورین با بازی هیو جکمن را دوست داشتند، به دیدنشان میرفتند. بنابراین رشد محبوبیت فیلمهای ابرقهرمانی در چند سال اخیر به خاطر ایدهی تکیه بر افراد قدرتمندی که مشکلاتمان را بهطور انفرادی حل میکنند نبود. اگر این طور بود امثال ریبوت «هلبوی» و «دارک فینیکس» هم درکنار ریبوتهای ابرقهرمانی «شاه آرتور»، «سولو» و غیره موفق میشدند.
در عوض، راز محبوبیت فیلمهای ابرقهرمانی این است که برخی از ابرقهرمانان مثل تونی استارک، استیو راجرز و تیچالا موفق شدند تا اعتماد و اطمینان سینماروها و طرفداران را بهدست بیاورند. هر کسی که ادعای ابرقهرمانی میکرد بلافاصله روی دست سینماروها بالا نمیرفت و مورد حمایت قرار نمیگرفت. قابلذکر است که ظهور نخستین گروه از بلاکباسترهای سیاسی به مدتها پیش از فرمانروایی ابرقهرمانان بر سینما بازمیگردد. فیلمهایی مثل سری «بورن»، «هری پاتر»، «هانگر گیمز»، «ترنسفورمرها»، «دزدان دریایی کاراییب»، «شوالیهی تاریکی» و «آواتار» حکم واکنش به دوران پسا-حملات یازده سپتامبر و کمپین جنگ علیه تروریسم را داشتند. راستش، «اره ۶» در سال ۲۰۰۹ درحالیکه هنوز اینجور واکنشهای سیاسی مُد نشده بود، به مسئلهی بیمهی سلامت واکنش نشان داد و فیلمهایی مثل «پاکسازی: سال انتخابات» و «برو بیرون» نشان دادند که فیلمهای ترسناک در زمینهی پرداخت به مسائل سیاسی روز همیشه جلوتر از دیگر ژانرها هستند.
خلاصه اینکه سینماروها در دوران ترامپ به خاطر مسائل سیاسی از فیلمهای ابرقهرمانی حمایت نمیکردند؛ اگرچه فیلمی مثل «اگر سنگ از آسمان ببارد» با بازی کریس پاین فیلم بهروزتر، دغدغهمندتر و سیاسیتری در مقایسه با «استار ترک: به درون تاریکی» و «واندر وومن» (هر دو با بازی کریس پاین) بود، اما مردم به خاطر آشنایی قبلیشان با این آیپیها، اصل جنس را نادیده میگرفتند؛ درست همانطور که سینماروهای دوران پسا-یازده سپتامبر هم بهجای «مونیخ» به کارگردانی استیون اسپیلبرگ، «جنگ دنیاها» (دوباره به کارگردانی اسپیلبرگ) را به خاطر آیپی شناختهشدهاش انتخاب کردند. درنهایت، در اینکه فیلمهای دیسی و مارول در جریان چهار سال گذشته به اوج محبوبیتشان رسیدند شکی نیست؛ تا جایی که همهی چیزهای دیگر زیر سایهی بلندشان قرار گرفتند. احتمال اینکه فیلمهای ابرقهرمانی آینده کمطرفدارتر از فیلمهای چهار گذشته باشند وجود دارد؛ چه به خاطر تاثیری که شیوع کرونا روی سینماها خواهد گذاشت و چه به خاطر کاراکترهای کمترشناختهشدهتری که مورد اقتباس قرار میگیرند. اما نکته این است که برخلاف باور خالق سریال «پسران»، نهتنها فیلمهای ابرقهرمانی مسئول نتیجهی شوکهکنندهی انتخابات ریاستجهوری آمریکا در سال ۲۰۱۶ نیستند، بلکه فیلمهای ابرقهرمانی تا بعد از اینکه ترامپ، قدرت را رسما بهدست گرفت، هنوز باکس آفیس جهانی را درنوردیده بودند.
نظرات