انیمه Code Geass؛ بازی سیاست با چاشنی قدرت‌های ماورایی و ربات‌های غول پیکر

دوشنبه ۱ دی ۱۳۹۹ - ۲۲:۰۶
مطالعه 12 دقیقه
تصویری از شخصیت لولوش لامپروژ با پشت زمینه‌ی آسمان و ابرهای لاجوردی در انیمه Code Geass
Code Geass به‌لطف داستان‌سرایی جذاب و هوشمندانه‌ی خود توانسته است که نام خود را به‌عنوان اثری کلاسیک و یکی از بهترین محصولات صنعت انیمه‌ی ژاپن در اکثر محافل و فهرست‌ها مطرح کند. با معرفی و بررسی این انیمه همراه زومجی باشید.
تبلیغات
  • عنوان اصلی: Code Geass: Hangyaku no Lelouch
  • اسم فارسی: کدگیاس
  • براساس فیلم‌نامه‌ای اورجینال
  • ژانر: اکشن، نظامی، علمی-تحیلی، قدرت‌های ماورایی، درام، مکا
  • کارگردان: Gorou Taniguchi
  • فیلم‌نامه: Ichirou Ookouchi ،Yuuichi Nomura
  • محصول: استودیو Sunrise
  • فصل اول: ۲۵ قسمت ۲۴ دقیقه‌ای
  • فصل دوم: ۲۵ قسمت ۲۴ دقیقه‌ای
  • ۶ اکتبر ۲۰۰۶ تا ۲۹ ژوئیه ۲۰۰۷ - ۶ آوریل تا ۲۸ سپتامبر ۲۰۰۸
در سال ۲۰۱۰ امپراطوری بزرگ بریتانیا موفق می‌شود با تقویت خیره کننده‌ی نیروهای نظامی‌اش خود را به قدرتمند‌ترین کشور دنیا تبدیل کند؛ این اقدام آغازگر فصلی جدید در کتاب استعمارگری و کشورگشایی‌ حکومت این امپراطوری می‌شود. یکی از اولین قربانیان آتش جنگ برافروخته شده توسط بریتانیا، کشور ژاپن است. ژاپن که قادر نیست در مقابل پیشرفت‌های نظامی چشم گیر بریتانیا از خود دفاع چندانی نشان دهد، سریعا سقوط می‌کند و منطقه‌ی ۱۱ نام می‌گیرد. لولوش لمپروژ، دانش آموز با هوشی که در منطقه‌ی ۱۱ سکونت دارد، ناخواسته در میان نزاع گروهی از سربازان بریتانیایی و نیروهای مقاومت و شورشی منطقه‌ی ۱۱ قرار می‌گیرد. او به‌لطف ملاقات ناگهانی با دختری مرموز به اسم سی سی موفق به فرار از مهلکه می‌شود. زنده ماندن اما تنها ارمغان ملاقات لولوش با این دختر نیست؛ سی سی توانایی ماورایی عجیبی به نام «گیاس» یا «قدرت شاهان» را به لولوش اهدا می‌کند. لولوش که از ذکاوت بالایی برخوردار است، سریعا پرده از راز این توانایی جدید ترسناک خود برمی‌دارد؛ او حالا می‌تواند تنها با فرمان داد یک بار هر کس را به اجرای هر آنچه می‌خواد وادار کند. لولوش حالا مسرور از قدرت جدیدی که به‌دست آورده، نام زرو را برای خود برمی‌گزیند و سوگند یاد می‌کند که یک بار برای همیشه انتقام خود را از بریتانیا بگیرد.
شخصیت‌های لولوش و نانالی از انیمه Code Geass همراه با روبات سفید رنگ بزرگ در پشت زمینه

با اینکه چیزی حدود سه دهه از انتشار Code Geass می‌گذرد، این مجموعه کماکان یکی از بزرگ‌ترین‌ها در ژاپن است. نه‌تنها هر ساله اسپین آف‌ها و فیلم‌های جدیدی از این مجموعه معرفی می‌شود، بلکه فروش و محبوبیت بالای آن‌ها باعث شده که حالا حالاها فکر روی قفسه رفتن این مجموعه به ذهنمان نرسد. در هفته‌ای که گذشت، خبری از ساخت سریالی جدید از این مجموعه پخش شد و همین مسئله بار دیگر توجهات را به سوی این مجموعه محبوب منعطف کرد؛ به همین بهانه در این مطلب نگاهی به دو فصل اول و اصلی این مجموعه می‌اندازیم و به این پرسش که چه چیزی Code Geass را به اثری کلاسیک و ماندگار تبدیل کرد پاسخ می‌دهیم.

کمتر قسمتی در این مجموعه وجود دارد که بتوان از آن به‌عنوان نقطه‌ی آسایش نام برد

شخصیت‌های لولوش، سوزکا و سی سی با پشت زمینه‌ی آبی رنگ از انیمه Code Geass

چگونه دنیای این مجموعه بعد از تبدیل شدن به صحنه‌ی نمایش داستان‌هایی متعدد هنوز حرف‌های تازه‌ای برای گفتن دارد؟ درکنار این پاسخ که Code Geass از جغرافیایی جدید و قدرت‌هایی کم و بیش متفاوت و با پتانسیل برخوردار است، دلیل اصلی را باید در نقطه قوت اصلی دو فصل Code Geass: Hangyaku no Lelouch جست و جو کنیم. درست از همان قسمت اول،‌ Code Geass خود را به‌عنوان انیمه‌ای معرفی می‌کند که داستان خود را با پیچش‌های مکرر به پیش می‌برد. کد گیاس اثری نیست که بگذارد بیننده نفس راحتی بکشد و درواقع کمتر قسمتی در این مجموعه وجود دارد که بتوان از آن به‌عنوان نقطه‌ی آسایش نام برد. در قسمت‌های اولیه‌ی انیمه سؤال‌های متعددی پیرامون مسائلی همچون دلیل به قتل رسیدن مادر لولوش، ماهیت اصلی سی سی یا دلیل رفتار خاص برخی شخصیت‌های فرعی مثل سوزاکو مطرح می‌شود؛ صد البته که انیمه به مرور پاسخ اغلب این پرسش‌ها را می‌دهد، اما به سرعت آن‌ها را با معماها و نکات تامل برانگیز جدید جایگزین می‌کند.

اتحادها و دشمنی‌های جدیدی در بخش‌های مختلف داستان شکل می‌گیرد و مهره‌هایی از تمام طرفین نزاع حذف و مهره‌هایی جدیدتر و اغلب خطرناک‌تر جانشین آن‌ها می‌شوند. گیج کردن بیش از حد بیننده و لغزش در شخصیت پردازی از معضلات مهمی هستند که دامن گیر آثاری با این میزان پیچش داستانی می‌شوند؛ بیش از حد پیچیده کردن چرخش‌های داستانی این چنینی می‌تواند رشته‌ی داستان را از چنگ بیننده درآورد و عدم پرداخت صحیح و درخور شخصیت‌ها موجب عدم ارتباط گرفتن بینندگان با ایشان و نهایتا کم‌رنگ شدن حاصل وقایع مختلف داستانی می‌شود.

با وجود پنجه افکنی ربات‌های غول پیکر، نبردهای اصلی در این انیمه در پشت میدان جنگ و با ذهن جنگیده می‌شوند

خوشبختانه کد گیاس خوب می‌داند که الزام طی شدن این مسیر پر پیچ و خم، همراه شدن بینندگان با شخصیت‌ها و اهمیت دادن ایشان به آن‌هاست، ازاین‌رو داستان از هرآنچه این مسیر را ممکن است دشوار کند می‌پرهیزد؛ داستان با وارد کردن شخصیت‌هایی فراوان به یک ساب پلات، مانعی بر سر راه پرداخت صحیح احساسات ایشان قرار نمی‌دهد و هیچ‌گاه شخصیت‌ها نسبت به خود وقایع در اولویت دوم قرار نمی‌گیرند. این خط فکری داستان را وادار می‌کند که تا حد ممکن در قلمرو امنی که در دست دارد قدم بگذارد و از بیش از حد پیچیده کردن حقایق پشت پرده و اختصاص دادن زمان زیادی به تک گویی‌هایی در باب پیچش‌ها پرهیز کند. این رویکرد شاید ارمغان آور شوکه کننده‌ترین پیچش‌های تاریخ سینما نباشد، اما در حفظ ضرب آهنگ روایت و جلوگیری از افت کیفی اثر در طول مسیر معجزه وار عمل می‌کند.

یکی از مسائلی که ممکن است باعث شود Code Geass جایی در فهرست تماشای بسیاری از بینندگان و طرفداران انیمه‌ها نداشته باشد، مبارزات روباتیک و به‌طور کلی برچسب ژانر مکاست. در مقایسه با ژاپن، نبردهای ربات‌های غول پیکر آنقدرها هم در سایر کشورها، به‌خصوص کشور ما، از محبوبیت بالایی برخوردار نیست، ولی اجازه ندهید که این ساب ژانر به‌تنهایی تصویری که از این اثر در ذهن دارید را تشکیل دهد. شاید پنجه افکنی ربات‌های بزرگ بخش قابل توجهی از مبارزات در این انیمه را به خود اختصاص دهد، اما در Code Geass ما با یک اثر مکای کلاسیک مواجه نیستیم؛ چاشنی قدرت‌های ماورایی الهام گرفته شده از ژانر شونن به خوبی رنگ و بویی تازه به این دسته از مبارزات افزوده است. وجود قدرت گیاس به‌عنوان بخش مهمی از داستان، جذابیتی دو چندان به سکانس‌های اکشن می‌دهد؛ این توانایی‌ها ابزاری قدرتمند در دستان شخصیت‌های باهوش داستان هستند و به اشکالی خلاقانه در روند و نتیجه‌ی مبارزات تاثیر می‌گذارند. صد البته این مسئله را نیز باید در نظر داشت که جنگ‌های تن به تن این اثر، هر چند که جذاب و دیدنی طراحی شده‌اند، اما نسبت به نبرد ذهن‌ها کم‌رنگ‌ترند و در جایگاه دوم قرار دارند؛ نبردهای اصلی در این انیمه در پشت میدان جنگ و با ذهن جنگیده می‌شوند.

شخصیت‌ لولوش در لباس زرو، سی سی و کالن به همراه آتش شعله ور

گورو تانیگوچی، کارگردان توانمند Code Geass، تمام سعی خود را می‌کند که داستان را در هر لحظه جذاب و دیدنی نگه دارد، برای همین کمتر صحنه‌ای در طول دو فصل انیمه دیده می‌شود که بتوان از آن با عنوان فیلر یاد کرد. این انیمه بیشتر از آنکه بخواهد مستقیم تمام وقایع را با نظم و پیشگو وار در راستای رسیدن پایان عظیم داستان آماده کند، تمرکز خود را روی خلق زیر داستان‌های جذاب می‌کند؛ شکل گیری روابط عاطفی، رقابت‌ها و دشمنی‌هایی که در میانه‌ی این جنگ بی رحم شکل می‌گیرد، نیروی محرک اصلی Code Geass به سوی جلوست. این پویایی شخصیت‌ها بسیار بهینه و در حین وقوع اتفاقات رخ می‌دهد و ازاین‌رو لطمه‌ای به ریتم داستان و جذابیت کشمکش‌ها زده نمی‌شود.

با انداختن نگاهی پس نگرانه، درمی‌یابیم بیشتر سکانس‌های تأثیرگذار و فراموش نشدنی این انیمه، لحظاتی هستند که عواقب طولانی مدت آنچنانی ندارند،‌ اما از چنان قدرت و تاثیری برخوردار هستند که حتی در پایان و نقطه اوج بسیاری از انیمه‌های مشابه دیده نمی‌شوند

با انداختن نگاهی پس نگرانه، درمی‌یابیم بیشتر سکانس‌های تأثیرگذار و فراموش نشدنی این انیمه، لحظاتی هستند که عواقب طولانی مدت آنچنانی ندارند،‌ اما از چنان قدرت و تاثیری برخوردار هستند که حتی در پایان و نقطه اوج بسیاری از انیمه‌های مشابه دیده نمی‌شوند. تدوین جذاب Code Geass درکنار پویانمایی ملودراماتیک، دیالوگ‌های به یاد ماندنی و موسیقی متن جذاب انیمه، تاثیر این لحظات نفس گیر را بیش‌ازپیش بیشتر و کاری می‌کند که بیننده بخش قابل توجهی از داستان را درست از لبه‌ی صندلی خود دنبال کند. این دسته از سکانس‌ها آنقدر کارآمد و مکرر درکنار هم چیده شده‌اند، که بیننده کمتر فرصت کشیدن نفسی آسوده را پیدا می‌کند و بیشتر از اینکه در پی یافتن پاسخ به پرسش «چرا» باشد، به روی داد و ضربه‌ی هوک قدرتمند بعدی داستان می‌اندیشد.

با اینکه از نبرد شطرنج وار جاری در تقابل طرف‌های متضاد Code Geass گفتیم، اما این مسئله بدین معنا نیست که همه چیز به حقه‌های هوشمندانه و پیش‌بینی‌های شخصیت‌ها وادار می‌شود. لولوش و سایر شخصیت‌های حاضر در داستان از جنبه‌ای انسانی برخوردار هستند و در موقعیت‌هایی دچار اشتباه می‌شوند، از سر احساسات دست به انجام کارهایی نه چندان منطقی می‌زنند و در شرایط حساس مجبور به گرفتن تصمیماتی دشوار می‌شوند که بعضا عواقب چندان مطلوبی به همراه ندارند و این خود از نقاط قوت داستان زیبای این انیمه محسوب می‌شود. در سوی دیگر، خیلی از وقایع را نه حاصل هوشمندی و احتیاط، که به پای شانس می‌توان نوشت. با تمام این تفاسیر اما ایچیرو و یوییچی همیشه راضی کننده‌ترین و بهترین نتایج ممکن را برای اتفاقات مختلف انتخاب می‌کنند و به تصویر می‌کشند؛ شکست‌ها و پیروزی‌هایی که در طول این انیمه تماشا می‌کنیم ممکن است بعضا ناراحت کننده باشند، یا ما را شوکه کنند، اما بعد از انداختن نگاهی موشکافانه به تصویر کلی درمی‌یابیم که تقریبا در هر نقطه‌ی عطف، جذاب‌ترین و بهترین جنبه‌ی آن مد نظر قرار گرفته شده و جذابیت داستان در نگارش همیشه حرف اول را زده است.

2020-12-code-geass-boys-lelouch-suzaku

فصل دوم این انیمه، برخی از نقاط قوت داستان فصل اول را دوباره به بازی وارد و سعی می‌کند آن‌ها را تقویت کند. این تکرار را می‌توان یکی از نقاط کمتر درخشان انیمه دانست. استفاده از عنصر فراموشی برای تکرار مهیج‌ترین آرک‌های شخصیتی را تنها می‌توان به تنبلی در نگارش ربط داد. چند قسمت دیگر نیز در این فصل کاملا از فضا و دنیای انیمه جدا می‌شوند و ساب پلاتی را به تصویر می‌کشند که نکته‌ی قابل توجهی برای داستان به ارمغان نمی‌آورند. آرک معرفی و پرداختن به پشت زمینه‌ی شخصیت منفی اصلی نیز در ارائه‌ی نکات داستانی جدید و به یاد ماندنی عملکرد آنچنان قدرتمندی ندارد و مسیری کم و بیش کلیشه‌ای را طی می‌کند. با وجود نکات مذکور اما در سایر زمینه‌ها فصل دوم هر آنچه فصل اول انجام داد را کم و بیش بهتر انجام می‌دهد و در قسمت‌های منتهی به پایان داستان در تمامی عناصر به اوج خود می‌رسد.

از داستان که بگذریم، Code Geass در جلوه‌ی بصری نیز، حتی با در نظر نگرفتن سال ساخت انیمه، حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. با وجود اینکه از نظر رنگ آمیزی و نور پردازی در سال‌های اخیر شاهد پیشرفت‌های بسیار زیادی در صنعت انیمه بوده‌ایم و پالت رنگ این انیمه امروزه کمی قدیمی به نظر می‌آید، اما سبک طراحی و پویانمایی به کار رفته در Code Geass حتی در قیاس با آثار جدید استودیوهای بزرگ در سطح قابل قبولی قرار دارد. طراحی بصری شخصیت‌ها در کد گیاس به نسبت نرم انیمه‌ها آنچنان سر کش و عجیب نیست و بیشتر به آثار غربی شباهت دارد؛ این مسئله Code Geass را به پیشنهادی خوب برای افرادی که زیاد با انیمه‌ها آشنایی ندارند یا با طراحی شخصیت ژاپنی آنچنان ارتباط برقرار نمی‌کنند تبدیل می‌کند. یکی دیگر از نقاط قوت جلوه‌ی بصری کد گیاس، طراحی بسیار خوب ربات‌هاست؛ این روزها در بیشتر آثار ربات‌ها و مک‌های عظیم الجثه را برای صرفه‌ جویی در هزینه به‌صورت CG طراحی می‌کنند، اما در این انیمه طراحی کاملا به‌صورت دستی و با ظرافت انجام گرفته و طراحی حرکات آن در صدر آثار هم سبک خود قرار دارد.

دانلود تریلر از آپارات

انیمه‌ی Code Geass درکنار Neon Genesis Evangelion به‌عنوان بهترین اثر ژانر Mecha شناخته می‌شود؛ درحالی‌که Neon Genesis Evangelion در مسیری روانشناختی و نمادگرایانه قدم می‌گذارد، Code Geass ساز و کاری سیاسی را در پیش می‌گیرد. این انیمه نگاهی نه چندان عمیق به برخی مسائل سیاسی و اجتماعی می‌اندازد، اما نباید به امید شنیدن بحث‌ها و تحلیل‌های سیاسی موشکافانه و تکان دهنده به تماشای این اثر پرداخت؛ کد گیاس درواقع از سیاست به‌عنوان بهانه‌ای برای قرار دادن شخصیت‌ها در مقابل هم و عرضه‌ی جدالی به یاد ماندنی و جذاب استفاده می‌کند. این انیمه خوب می‌داند که می‌خواهد چه به بیننده ارائه کند و این کار را به شکلی بسیار خوب و تحسین برانگیز انجام می‌دهد. پس اگر می‌خواهید داستانی پر افت و خیز و جذاب را تجربه کنید که هیچ‌گاه شما را به حال خودتان راحت نگذارد، Code Geass را به هیچ عنوان از دست ندهید.

کپی لینک

انیمه‌های مشابه:

نیم رخ شخصیت‌های شینجی و ناگیسا از انیمه‌ی Neon Genesis Evangelion

Neon Genesis Evangelion

در سال ۲۰۱۵ زمین در معرض نابودی قرار می‌گیرد. آخرین امید بشریت برای مقاومت در مقابل تهدیدات ناشناخته و هراس انگیزی که در مقابلشان قدم علم کرده به Nerv، گروهی تحت نظر سازمان ملل متحد، و جنگ افزارهای غول پیکر ایشان با نام اوانگلیان است. گندو ایکاری، رئیس این سازمان، در به در دنبال خلبان قابلی است که بتواند به‌طور کامل با اوانگلیان‌ها ارتباط برقرار کرده و پتانسیل واقعی آن‌ها را بیرون بکشد. در خط مقدم این جبهه افرادی همچون میساتو کاتسوراگی، رهبر عملیات‌های تاکتیکی و ریتسوکو آکاگی، دانشمند ارشد سازمان، قرار دارند.

شینجی ایکاری چهارده ساله، پسر گندو، برخلاف میل خود مجبور می‌شود که زندگی روزمره‌ی خود را ترک کرده و وارد سازمان Nerv شود تا در مسیر سرنوشتی متفاوت قدم بگذارد. او حالا وظیفه‌ی کنترل یک اوانگلیان را برعهده دارد و باید برای آینده‌‌ی انسانیت پا به میدان نبرد بگذارد.

شخصیتا‌های یاگامی لایت، میسا، ریوک و شینیگامی‌هایی به رنگ قرمز از انیمه‌ی Death Note

Death Note

شینیگامی‌ها مسئول مرگ انسان‌ها هستند. آن‌ها دارای دفترهایی با قدرت ماورایی هستند که توانایی گرفتن جان انسان‌ها را دارد؛ برای کشتن انسان‌ها با این دفتر، کافی است که نام یک شخص و علت مرگ او در این دفتر نوشته شود و شخص نویسنده چهره‌ی شخص را در ذهن خود تصور کند. روزی ریوک، یک شینیگامی، که از سبک زندگی کسالت بار و خسته کننده‌ی خود به تنگ آمده، دفتر خود را به دنیای انسان‌ها می‌اندازد تا ببیند چه اتفاقی می‌افتد.

روی زمین، گذر یاگامی لایت، دانش‌ آموز فوق‌العاده باهوش ژاپنی، به این دفتر می‌افتد. از آنجایی که یاگامی از اوضاع حال حاضر دنیا ناراضی است، به فکر امتحان کردن دفتر می‌افتد و نام یک جنایتکار را در آن می‌نویسد. وقتی که مجرم مذکور در همان لحظه جان می‌دهد، یاگامی از قدرت فوق‌العاده‌ای که به دستش افتاده آگاه می‌شود و تصمیم می‌گیرد این دفتر مرگبار را از آن خود کند.

بعد از کشف این توانایی خارق‌العاده، لایت به این فکر می‌افتد که با کشتن تمامی جنایتکاران دنیایی جدید را برپا کند که خالی از هر بدی است. البته انجام این کار آنقدرها هم آسان نیست؛ نیروی پلیس بعد از مشاهده‌ی ارتباطی عجیب میان مرگ‌های مشکوکی که در حال رخ دادن است، به جست و جوی قاتلی سریالی می‌پردازد که جان افراد خلافکار را نشانه گرفته. پلیس ژاپن برای حل کردن این پرونده دست به دامن بهترین کارآگاه جهان می‌شود؛ جوانی عجیب ولی بسیار باهوش که تنها با عنوان L شناخته می‌شود.

شخصیت‌های شو و گای از انیمه Guilty Crown با پشت زمینه‌ی آسمان لاجوردی، ساختمان‌های بلند، درخت‌های سبز و ابرهای سفید

Guilty Crown

ده سال بعد از واقعه‌ی «کریسمس گمشده» که طی آن ویروسی به نام «آپوکالیپس» در سراسر ژاپن منتشر شد، این کشور به سلطه‌ی نیروی نظامی مستقلی به نام GHQ درآمد. «فیونرال پارلور» گروهی از نظامیان خودگران به رهبری گای سوتسوگامی است که آخرین مقاومت‌ها جلوی استبداد GHQ را از خود نشان می‌دهد و برای آزادی می‌جنگد.

اینوری یوزوریها، یکی از اعضای کلیدی فیونرال پارلور، در یکی از مأموریت‌های مهم خود با جوانی به اسم شو اوما مواجه می‌شود. در نتیجه‌ی این برخورد، شو اوما قدرتی به‌خصوص اما مهلک را به‌دست می‌آورد؛ او حالا این توانایی را دارد که تجلی شخصیت واقعی هر فرد یا اصطلاحا Voids را بیرون بکشد. شو که ناخواسته وارد نزاع GHQ و فیونرال پارلور بر سر آزادی ژاپن شده، ناچار است زیر و بم قدرت جدید خود را یاد بگیرد و بیاموزد چگونه آن را کنترل کند.

شخصیت‌های این، اسپایک، جت بلک، ولنتاین، اسپایک و وونگ از انیمه Cowboy Bebop

Cowboy Bebop

زمین دیگر مناسب زندگی نیست و به همین دلیل انسان‌ها بعد از تلاش‌هایی وافر، چندین سیاره و قمر را به سلطه‌ی خود درآورده‌اند و به خانه‌ی جدید خود تبدیل کرده‌اند. از آنجایی که زندگی بی نظم و قانون غیر ممکن است، نیروی پلیس بین سیاره‌ای بزرگی تأسیس شده که در تلاش است آرامش را در کهکشان برقرار کند. پلیس‌ها البته در امر برقرار آرامش و امنیت تنها نیستند و جایزه بگیرانی که بیشتر با عنوان «کابوی‌ها» شناخته می‌شوند به آن‌ها در این کار کمک می‌کنند.

اسپایک اسپیگل آرام و بیخیال و جت بلک، همکار پر شور اما واقع بین و عملگرای او، دو تن از کابوی‌ها هستند که روزگار خود را با پول‌هایی که از پیشه‌ی جایزه بگیری به جیب می‌زنند، می‌گذرانند. آن‌ها در مسیر سفر خود با افراد جدیدی آشنا می‌شوند که به این گروه کوچک اما کار درست ملحق می‌شوند؛ این خدمه‌ی جدید این، سگی بسیار باهوش، ولنتاین، نیرنگ بازی عجیب و ادوارد وونگ، کودک نابغه‌ی کامپیوتر هستند. این گروه درکنار هم راهی ماجراجویی مهیجی می‌شوند که کم کم از گذشته‌ی تاریک و راز آلود هر یک از آن‌ها پرده برمی‌دارد.

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات