تاریخچه فیلم های بتمن و رده بندی پرفروش ترین آن ها
بتمن یکی از اندک مجموعههایی است که از لحظهای که بهطور جدی قدم به سینما گذاشت، خودش را در گذشت دههها با بازتعریف دوباره و دوبارهاش، یکی از پُرتقاضاترین، بهروزترین و جریانسازترین مجموعههای سینما حفظ کرده است؛ او کاراکتری برای تمام فصول است. در دههی ۶۰ با سریال تلویزیونیِ رنگارنگ و کودکانهاش شناخته میشد؛ در دههی ۸۰ زندگی تازهای در قالب معماری آرت دِکوی جنونآمیزِ چشمانداز تیم برتون پیدا کرد؛ دههی ۹۰ با انیمیشن بتمن: نقاب شبح و فیلم بتمن و رابین در آن واحد میزبان یکی از بهترین و بدترین داستانهای تاریخش بود. دوران پسا-یازدهی سپتامبر در اوایل قرن بیست و یکم بهدنبال واقعگرایی و ابهام اخلاقی بود و سهگانهی شوالیه تاریکیِ کریستوفر نولان چهرهی دیگری از قهرمان گاتهام سیتی را به نمایش گذاشت؛ حتی وقتی هم که خودش غایب بود، داستان ظهور دشمن قسمخوردهاش باعث میشد کماکان در شهر پُرجرم و جنایتِ اسطورهایاش وقت بگذارنیم.
او این روزها در حالی بهعنوان عضوی از جاستیس لیگِ زک اسنایدر وقت میگذارند که در انتظار جدیدترین تغییرش با پوشیده شدنِ شنلش توسط رابرت پتینسون در فیلم مت ریوز است. با اینکه اقتباسهای سینمایی بتمن در طول سالها پستی و بلندیهای خودشان را داشتهاند، اما در مجموع، موفقیتهای آن بر ناکامیهایش میچربد. درواقع، حدود سیزده فیلم، انیمیشن و اسپینآفِ سینمایی که در جریان ۳۳ سال در این مجموعه ساخته شده است، مجموعا ۶ میلیارد و ۴۱ میلیون دلار فروختهاند؛ رقمی که این مجموعه را پایینتر از دنیای سینمایی مارول (۲۲ میلیارد و ۵۵۸ میلیون دلار)، جنگ ستارگان (۱۰ میلیارد و ۳۲۰ میلیون دلار) و جیمز باند (۷ میلیارد و ۱۱۹ میلیون دلار) در ردهی چهارم پُردرآمدترین مجموعههای تاریخ سینما جای میدهد. در این مقاله، علاوهبر مرور تاریخ تغییر و تحولها و دستاوردهای هرکدام از فیلمهای مهم مجموعه به ترتیب سال اکرانشان، آنها را درنهایت براساس درآمد جهانیشان در باکس آفیس ردهبندی میکنیم:
۱- فیلم بتمن | (۱۹۸۹)
Batman
کارگردان: تیم برتون
مجموع فروش جهانی: ۴۱۱ میلیون و ۳۴۸ هزار دلار
سال ۱۹۸۹ است. مجموعهی سوپرمن به پایان دوران شکوفاییاش رسیده است. هنوز یک دهه تا دیدن یک فیلم مارولی خوب باقی مانده است. اما ظهور ابرقهرمانان توقفناپذیر است! به محض اینکه کامیکبوکهای شوالیه تاریکی بازمیگردد اثر فرانک میلر و جوک کُشنده اثر آلن مور، شخصیت بتمن را برای یک دوران جدید بازتعریف کردند، برادران وارنر تصمیم به ساخت اقتباس سینمایی این کاراکتر با حال و هوای تیره و تاریک و بزرگسالانهی مشابهی این کامیکها گرفت. تیم برتون برای کارگردانی استخدام شد، مایکل کیتون برای به تن کردن شنل شوالیهی تاریکی انتخاب شد و گاتامسیتی بهعنوان سرزمینِ گاتیکِ خشن و هولناکی مملو از بخار و جنایت و کابوس از نو ساخته شد. گرچه بتمنِ تیم برتون عموما بهعنوان نخستین اقتباس سینمایی شوالیه تاریکی شناخته میشود، اما ابرقهرمانِ سیاهپوش کامیکبوکهای دیسی برای نخستین بار در دههی ۴۰ در قالب فیلمهای سریالی ۱۵ قسمتی بتمن (۱۹۴۳) و بتمن و رابین (۱۹۴۹) روی پردهی بزرگ سینماها حضور پیدا کرد. همچنین، حدود دو دهه بعد بتمن (۱۹۶۶) بهعنوان دنبالهی سینمایی سریال آدام وست و بِرت وارد در سینماها اکران شد.
گرچه فیلمهای این دوران از اقتباسهای بتمن همه از لحاظ تجاری موفقیتآمیز بودند، اما از آنجایی که اطلاعات ناچیزی از باکس آفیس آنها در دسترس است، پس مرور تاریخ فیلمهای بتمن در باکس آفیس را با فیلمِ اَبرموفق، بیسابقه، انقلابی و جریانسازِ تیم برتون شروع میکنیم؛ پدیدهای که فقط یک موفقیتِ تجاری غولآسای تیپیکال نبود، بلکه به جرقهزنندهی رویدادی معروف به «جنونِ بتمن» در سال ۱۹۸۹ تبدیل شد. بتمن نمایشش را با کسب ۴۰ میلیون و ۴۹۰ هزار دلار بهعنوان افتتاحیهی سه روزه آغاز کرد؛ رقمی که با پشت سر گذاشتن ایندیانا جونز و آخرین جنگ صلیبی (۳۷ میلیون دلار از افتتاحیهی چهار روزه) و شکارچیان ارواح ۲ (۲۹ میلیون و ۴۰۰ هزار دلار از افتتاحیهی سه روزه)، رکورد بزرگترین افتتاحیهی تاریخ باکس آفیس را درهمشکست. این فیلم با کسب ۱۰۰ میلیون دلار در طی یازده روز، در آن زمان به سریعترین فیلم ۱۰۰ میلیون دلاری تاریخ باکس آفیس تبدیل شد. بتمن که با حدود ۵۰ میلیون دلار بودجه تهیه شده بود درنهایت، به ۲۵۱ میلیون دلار درآمد خانگی، ۱۶۰ میلیون و ۱۵۰ هزار دلار درآمد خارجی و مجموع ۴۱۱ میلیون و ۳۵۰ هزار دلار درآمد جهانی دست یافت؛ رقمی که آن را به پنجمین فیلم پُرفروشِ تاریخ باکس آفیس آمریکای شمالی تبدیل میکرد.
جنونِ بتمن بر تابستان آن سال حکمرانی میکرد. بهشکلی که برادران وارنر حدود ۵۰۰ میلیون دلار اضافه هم از فروش اجناس جانبیِ مرتبط با بتمن (کلاه، لباس، پوستر، اسباببازی، لحاف تختخواب و غیره) بهدست آورد. فروش دیوانهوار اجناس جانبی جنگ ستارگان در سال ۱۹۷۷، استودیوها را به این فکر انداخت که فیلمهای ماجرایی/عملیتخیلیِ جاهطلبانه میتوانند حتی پس از اتمام اکرانشان، به روشهای دیگری مثل فروش کالاهای جانبی، سودآور باقی بمانند؛ بالاخره اُپرای فضایی جُرج لوکاس به هجوم مخاطبانش به سوی فروشگاهها برای خرید هرچیزی که به جنگ ستارگان مربوط میشد (از لیوان قهوهی آر۲دی۲ تا لایتسیبرهای پلاستیکی) منجر شده بود. انتظار میرفت که این روند با محصولات اسباببازیِ دیگر فیلمهای بزرگ نیز تکرار شود. اما این اتفاق نیافتد. منهای اِی.تی. در سال ۱۹۸۲، هیچ ارتباط مستقیمی بین موفقیت یک فیلم و تقاضا برای کالاهای جانبیاش وجود نداشت. برای مثال، سال ۱۹۸۴ بهتنهایی میزبان موفقیت تاریخساز گرملینها، شکارچیان ارواح و ایندیانا جونز و معبد مرگ بود، اما هیچکدام از آنها مردم را برای حمله به فروشگاهها و خرید اجناس جانبیشان تحریک نکردند (اسباببازیهای شکارچیان ارواح تازه پس از اینکه سریال انیمیشنیاش، بچهها را به این سمت هدایت کرد، با استقبال مواجه شدند).
برادران وارنر اما بتمن را به شکل متفاوتی میدید. تهیهکنندگان فیلم در زمان نگارش فیلمنامه، نویسندگان را موظف کردند تا از همخوانی سکانسها با بازارپردازیِ برنامهریزیشدهشان اطمینان حاصل کنند. برای مثال، آنها اصرار کردند که در طول فیلم نباید هیچ آسیبی به بتموبیل وارد شود؛ بتموبیل باید برای جلب نظر بچهها برای خرید نسخهی اسباببازیاش، صیقلخورده و بینقص باقی بماند. اینکه بتمن از زرادخانهای از وسائل نقلیه و گجتهای مختلفی بهره میبرد (ابزارهایی که نسخهی پلاستیکی آنها قابلساخت بود) که ظاهر نمادینِ منحصربهفرد و پُرزرق و برقی به این کاراکتر بخشیده بود نیز در تبدیل کردن او به فیلم ایدهآلی برای فروش کالاهای جانبی، بیتاثیر نبود. در ماههای منتهی به اکران فیلم، لوگوی بتمن به راهی برای ابراز انتظار طرفداران برای فیلم تبدیل شده بود. پوستر بصری و بدون متنِ فیلم که فقط تاریخ اکرانش (بیست و سوم ژوئن) روی آن چاپ شده بود، روی دیوارها چسبانده میشد. مردم در سلمانیها از آرایشگرها میخواستند تا لوگوی بتمن را روی کنارهی سرهایشان بتراشند. سمبل بتمن همهجا دیده میشد. اگر به مدت فقط پنج دقیقه، وجود این فیلم را فراموش میکردید، بلافاصله آن را با عبور یک نفر با گوشوارههای بتمن از کنارتان به خاطر میآوردید! البته همه بهدنبال پوشاک رسمی نبودند؛ عملیاتهای پلیس در سراسر کشور به ضبط بیش از ۴۰ هزار لباس و دیگر اجناسِ تقلبی بتمن منجر شد.
موفقیت بتمنِ تیم برتون نشان داد که اقتباس از آیپیهای پُرطرفدار، آنها را به خاطر جامعهی طرفدارانِ از پیش شکل گرفتهشان، بلافاصله در کانون توجه قرار میدهد
موفقیتِ این فیلم در گیشهی خانگی در تابستانی پُر از دنبالهها، حداقل در دو زمینهی بهخصوص، ساختارشکنانه و جریانساز بود. نخست اینکه این فیلم به هالیوود نشان داد که آنها میتوانند یک فیلم غیردنبالهای بسازند که صرفا بهلطفِ منبعِ اقتباسش، سودآوریاش تضمین شده خواهد بود. البته که بتمن اولین بلاکباسترِ هالیوودی نبود که بخشی از محبوبیتش از کتاب یا نمایشنامهای که از آن اقتباس شده بود سرچشمه میگرفت؛ از بر باد رفته و بنهور گرفته تا پدرخوانده و آروارهها؛ اما موفقیتِ بتمن به هالیوود ثابت کرد آنها میتوانند از هر آیپی و برندی که گیر میآورند برای استخراجِ پتانسیلِ سینماییاش استفاده کنند. در نتیجه، در سالها و دهههای بعد شاهد فیلمهای کامیکبوکیای مثل لاکپشتهای نینجا، فیلمهای ویدیوگیمی مثل برادران سوپر ماریو، اقتباسهای سریالهای تلویزیونی پُرطرفدار مثل فراری (The Fugitive)، اسپینآفهای سینمایی سریالهای تلویزیونی مثل دنیای وین (Wayne’s World) و پروندههای ایکس: نبرد برای آینده (X-Files: Fight the Future) و حتی فیلمهایی براساس سواریهای شهربازی مثل دزدان دریایی کاراییب: نفرین مروارید سیاه بودیم.
آروارههای استیون اسپیلبرگ و جنگ ستارگانِ جرج لوکاس (پیشگامانِ سنت بلاکباسترسازی) و تمام بلاکباسترهای الهامگرفتهشده از آنها یا فیلمهای اورجینال بودند یا مثل رمبو: اولین خون (First Blood) و سه مرد و یک نوزاد (Three Men and a Baby) براساسِ منابعی بودند که عموم سینماروها ارتباطِ نزدیکی با آنها نداشتند؛ عموم مردم به خاطر رُمان اولین خون به تماشای اقتباسِ سینماییاش نرفتند یا نمیدانستند که سه مرد و یک نوزاد بازسازی یک فیلمِ فرانسوی است. اما قضیه دربارهی بتمن فرق میکند؛ بزرگترین قُلابِ تبلیغاتی فیلمِ تیم برتون تماشای نسخهی سینمایی یک کامیکبوکِ پُرطرفدار بود. اگر فیلمهای اورجینال یا شبهاورجینال باید جامعهی طرفدارانشان را از صفر میساختند و مردم را از صفر برای دیدنشان ترغیب میکردند، بتمن نشان داد که اقتباس از آیپیهای پُرطرفدار، آنها را به خاطر جامعهی طرفدارانِ از پیش شکل گرفتهشان، بلافاصله در کانون توجه قرار میدهد و موفقیتِ تجاریشان را تضمین میکند. اما دومین ترندی که بتمن از خود به جا گذاشت، ایدهی ساختنِ یک فیلمِ کودکپسندانه با هدفِ جلب نظر سینماروهای بزرگسال بود.
در زمانِ اکرانِ بتمن، فقط چهار سال از عمرِ معرفی درجهبندی سنی مثبت ۱۳ سال گذشته بود و ایدهی ساختِ یک فیلمِ ابرقهرمانی که به همان مقدار که مناسبِ بچهها است، به همان مقدار هم برای جلب نظر سینماروهای بزرگسال به اندازهی کافی تاریک و خشن است، ایدهی تازهای بود. ایدهی ساختِ اقتباسِ بتمن که مخصوصِ کودکان نیست و پُر از ستارههای فیلمهای بزرگسالانه مثل جک نیکلسون، مایکل کیتون و کیم بسینگر بود، به الگوی بلاکباسترسازی هالیوودِ حال حاضر تبدیل شد. امروزه دیدنِ کریستین بیل در نقشِ شوالیه تاریکی، واکین فینیکس در نقش دلقکِ جرم و جنایت یا دیدنِ امثال کیت بلانشت، رابرت ردفورد، جیک جیلنهال، بری لارسن، اسکارلت جوهانسون، بندیکت کامبربچ، ساموئل ال. جکسون و غیره در دنیای سینمایی مارول به یک اتفاقِ روتینِ قابلپیشبینی تبدیل شده است.
حالا تقریبا صد درصد بلاکباسترهای اکشنِ فانتزی روز، یا فیلمهای بزرگسالانهای هستند که به اندازهی کافی برای دیده شدن توسط مخاطبانِ کوچکتر امن و مناسب هستند یا فیلمهای کودکپسندانهای هستند که به اندازهی کافی برای درگیر کردنِ مخاطبانِ بزرگسال، جدی و بالغ هستند. اما این فرمول برنده که در زمان بتمن غیرمنتظره بود، حالا به روتین یکنواخت و ویرانگر هالیوود تبدیل شده است. ایدهی یک بلاکباسترِ کامیکبوکی/ابرقهرمانی پُرخرج با یک کارگردانِ صاحبسبک و پُر از ستارههای فیلمهای هنری بزرگسالانه که در سال ۱۹۸۹ یک رویدادِ منحصربهفرد حساب میشد، امروزه به تنها راهِ هالیوود برای موفقیت تقلیل پیدا کرده است. مسیری که با بتمن شروع شده بود، بدون اینکه منحرف شود، از امثال پارک ژوراسیک، هری پاتر، ترنسفورمرها و اونجرز گذشت تا به اینجا برسد؛ جایی که تنها محصولِ هالیوود که شانس بقا دارد، فیلمهای ابرقهرمانی براساسِ آیپیهای کودکپسندانه که با هدف جذب بزرگسالانِ نوستالژیک ساخته شدهاند است.
۲- فیلم بتمن بازمیگردد | (۱۹۹۲)
Batman Returns
کارگردان: تیم برتون
مجموع فروش جهانی: ۲۶۶ میلیون و ۸۲۴ هزار دلار
پس از موفقیت تاریخی بتمن، چراغ سبز گرفتن دنبالهاش ردخور نداشت. بتمن بازمیگردد که در سال ۱۹۹۲ اکران شد، دقیقا همان چیزی که از یک دنبالهی تیپیکال انتظار داریم بود: تمام عناصر معرف و جذاب قسمت نخست ضربدر ۱۰ شده بود. بزرگترین نقطهی قوت بتمن بازمیگردد که چشمانداز نئونوآرِ برتون از گاتهام را تاریکتر و عمیقتر میکند، تیم تبهکارانش هستند؛ از پنگوئن با نقشآفرینی دنی دِویتو که بهطرز لذتبخشی تهوعآور است تا کتوومن که میشل فایفر او را با جنون عجیب و غریبی بازی میکند. درواقع تمرکز برتون در این فیلم روی دشمنان بتمن بهحدی زیاد است که بروس وینِ مایکل کیتون در فیلمِ خودش حکم یک شخصیت مکمل را پیدا کرده است. درست همانطور که نویسندهی «نیوزویک» دربارهی فیلم نوشته بود، «یک چیزی در تصاویر غیرعادی، سورئال و بچگانهی این فیلمساز وجود دارد که به نظر میرسد ارتباط عمیقی با ذهنِ عموم مردم برقرار کرده است: او کاری میکند تا کابوسهایش مزهی آبنبات بدهند». گرچه انتظار میرفت که بتمن بازمیگردد در بدترین حالت به تکرارکنندهی موفقیت تجاری قسمت اول تبدیل شود و در بهترین حالت، رکوردهای قسمت نخست را پشت سر بگذارد، اما این اتفاق نیافتد.
در عوض، بتمن بازمیگردد به نخستین نمونهی مشهور از پدیدهای تبدیل شد که در بین تحلیلگران به «بلاکباسترهای جوانمرگ» معروف است. از این عبارت برای توصیف فیلمهای موفقِ بهخصوصی استفاده میشود؛ فیلمهایی که بهلطف هایپ و علاقهی قوی پیش از اکرانشان به افتتاحیهی غولآسایی دست پیدا میکنند، اما در جریان نخستین ماه اکرانشان با کله سقوط میکنند. اما نکته این است: از آنجایی که آن افتتاحیه خیلی بزرگ بوده است، پس آن فیلم حتی در صورتی که تا پایان هفتهی پنجم یا ششمش از سینماها ناپدید شود، کماکان به موفقیتِ نهایی نسبتا بزرگی تبدیل خواهد شد؛ پدیدهای که گرچه در سال ۱۹۹۲ شوکهکننده بود، اما در سالهای اخیر به یک روتین آشنا تبدیل شده است. بتمن بازمیگردد اکرانش را با کسب افتتاحیهی رکوردشکنانهی ۴۷ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار آغاز کرد. گرچه نقدهای فیلم چیزی بین «مثبت» و «مختلط» در نوسان بودند، اما خودِ فیلم به خاطر خشونت گروتسک و اشارات اِروتیکش باعث خشم والدین شد؛ والدینی که باتوجهبه پیامهای بازرگانی کودکپسندانهی فیلم انتظار نداشتند با چنین فیلم هنری عجیبالخلقهی عصیانگری که بهعنوان یک بلاکباسترِ بیآزارِ عامهپسندِ تابستانی تغییر قیافه داده بود مواجه شوند.
در نتیجه، بتمن بازمیگردد در دومین آخرهفتهی اکرانش با کسب فقط ۲۵ میلیون و ۴۲۵ هزار دلار، با اُفت فروش ۴۶ درصدی روبهرو شد که در آن زمان بسیار شوکهکننده بود و چند روز بیشتر از قسمت اول طول کشید تا از مرز ۱۰۰ میلیون دلار فروش خانگی عبور کند. بتمن بازمیگردد سروصدای زیادی به خاطر محتوای جنجالبرانگیزش ایجاد کرد و تقریبا پس از گذشت فقط شش هفته به پایان اکرانش رسید، اما در آن واحد، درآمد خانگی ۱۶۲ میلیون دلاریاش که آن را به پُرفروشترین فیلم تابستان آن سال تبدیل میکرد، آن را پُشت سر تنها در خانه ۲ و انیمیشن علاالدین در جایگاه سوم پُرفروشترین فیلمهای سال ۱۹۹۲ قرار داد. بتمن بازمیگردد نخستین فیلم بزرگی نبود که با اُفت فروش عظیمی در آخرهفتهی پسا-افتتاحیهاش مواجه میشد؛ نهتنها استار ترک ۵: واپسین مانع (Star Trek V: The Final Frontier) در ماه ژوئن سال ۱۹۸۹، در آخرهفتهی دومش با تجربهی ۵۸ درصد اُفت فروش، ۷ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار فروخته بود (۱۷/۳ میلیون دلار افتتاحیه)، بلکه شکارچیان ارواح ۲ هم با وجود افتتاحیهی رکوردشکنانهاش (۲۹/۴ میلیون دلار یک هفته پیش از افتتاحیهی ۴۳ میلیونی بتمن)، در دومین آخرهفتهی نمایشش با تجربهی ۵۳ درصد اُفت فروش، ۱۳ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار کسب کرد.
بتمن بازمیگردد نخستین فیلمی بود که کارش را با چنان افتتاحیهی عظیمی آغاز کرد که نارضایتی مشتریان و اُفت فروش هفتگی سریعش نتوانستند جلوی آن را از پیوستن به جمع پُرفروشترین فیلمهای سال بگیرند
اما بتمن بازمیگردد نخستین فیلمی بود که کارش را با چنان افتتاحیهی عظیمی آغاز کرد که نارضایتی مشتریان و اُفت فروش هفتگی سریع و شدیدش نتوانستند جلوی آن را از پیوستن به جمع پُرفروشترین فیلمهای سال بگیرند. چیزی که رسانههای سرگرمی دیدند فاجعه و خطر بود، اما هالیوود متوجهی چیزی جالبتر شد؛ هالیوود فهمید اگر فیلمهایش افتتاحیههای بسیار بزرگی تجربه کنند، دیگر اُفت فروششان در هفتههای بعدی بیاهمیت خواهد بود. به این ترتیب، مأموریت غیرممکن کارش را در شش روز نخستین اکرانش با افتتاحیهی رکوردشکنانهی ۷۴/۹ میلیون دلار شروع کرد، اما اُفت فروش ۵۲ درصدیاش در دومین آخرهفتهاش، جلوی آن را از کسب ۱۸۰/۹ میلیون دلار در آمریکای شمالی نگرفت.
این موضوع دربارهی سقوط ۵۲ درصدی دنیای گمشده: پارک ژوراسیک پس از افتتاحیهی رکوردشکنانهی ۷۲ میلیون دلاریاش نیز صدق میکند. در نتیجه، همین که صنعت سینما در جریان دههی نخست ۲۰۰۰ «افتتاحیه»محورتر شد، به تدریج اُفت فروشهای بزرگی که قبلا نشانهی نارضایتی مشتریان برداشت میشدند، به روتین عادی استودیوها تبدیل شدند. هرچه آخرهفتههای افتتاحیه بزرگتر شدند، دورهی اکران سینمایی فیلمها کوتاهتر شد. بنابراین، وقتی در سال ۲۰۱۵، فیلم اِروتیک پنجاه طیفِ گری (Fifty Shades of Grey) که با ۴۰ میلیون دلار بودجه تهیه شده بود، در دومین آخرهفتهاش با اُفت فروش وحشتناک ۷۳ درصد مواجه شد، برای هیچکس اهمیت نداشت. چون این فیلم با افتتاحیهی ۸۵ میلیون دلاریاش، موفقیت نهاییاش را از همان نخستین آخرهفتهاش تضمین کرده بود. بلاکباسترهای جوانمرگ گرچه پدیدهی تقریبا نوظهوری در جریان ۱۰ سال گذشته بودهاند، اما ریشهاش به بتمن بازمیگردد در سال ۱۹۹۲ برمیگردد.
۳- فیلم بتمن برای همیشه | (۱۹۹۵)
Batman Forever
کارگردان: جول شوماخر
مجموع فروش جهانی: ۳۳۶ میلیون و ۵۲۹ هزار دلار
اگرچه بتمن بازمیگردد از لحاظ تجاری موفق بود، اما برادران وارنر موفقیتِ بزرگتری را پیشبینی کرده بود. این موضوع بهعلاوهی جنجالِ پیرامون محتوای نامناسب آن برای کودکان باعث شدند برادران وارنر برای ساخت بتمن برای همیشه به لحنِ «کمپی»تر، کودکپسندانهتر و رنگارنگتری رو بیاورد؛ سومین فیلم مجموعه که جول شوماخر را جایگزین تیم برتون و وال کیلمر را جایگزین مایکل کیتون کرد، شاید از لحاظ هنری چندان قابلدفاع نباشد، اما به خاطر چیز دیگری شناخته میشود: گردآوری هدفمند تمام چیزهایی که آن را به ماشینِ چاپ اسکناسِ ایدهآلی تبدیل کردند. بتمن برای همیشه نهتنها نخستین فیلمی بود که به درآمد یک روزهی ۲۰ میلیون دلار دست یافت، بلکه با کسب ۵۲ میلیون و ۷۰۰ هزار دلار بهعنوان افتتاحیه، رکورد پارک ژوراسیک (۵۰ میلیون دلار) را شکست تا به صاحب بزرگترین افتتاحیهی تاریخ باکس آفیس تبدیل شود. در دههی ۹۰ هیچ مجموعهای به بزرگی سری بتمن نبود؛ بتمن حکم جیمز باندِ دههی ۶۰ یا جنگ ستارگانِ دههی ۸۰ را داشت؛ این سری فراهمکنندهی جذابیتهای فانتزی غولآسا و سوپراستارهایی بود که هیچ سری دیگری قادر به فراهم کردنشان نبود.
بتمن برای همیشه به چنان شکل آشکاری برای تجربهی بزرگترین افتتاحیهی ممکن طراحی شده بود که انگار مخصوصا در آزمایشگاه برای این کار خلق شده بود. این فیلم حکم گردآوری تکتک مواد لازمِ یک اَبربلاکباستر دههی نودی را داشت؛ این فیلم حکم پکیجی از جلوههای ویژهی گرانقیمت، کاراکترهای محبوب و سوپراستارهای تمامعیار بود. این فیلم نهتنها مجموعهی بتمن را حداقل از لحاظ بهبود درآمدش نسبت به قسمت قبلی، «نجات» داد، بلکه به نقشهی راهی برای دنبالههای اکثرا منفورش تبدیل شد. پس از اینکه تیم برتون با احترام از کارگردانی قسمت سوم کنار گذاشته شد، مایکل کیتون هم در حرکتی شوکهکننده او را با رد کردن حقوق ۱۵ میلیون دلاریاش دنبال کرد. در نتیجه، برادران وارنر در اواسط سال ۱۹۹۴ وال کیلمر را که به خاطر فیلم تحسینشدهی سنگقبر (Tombstone) روی بورس بود، بهعنوان بتمن جدید استخدام کرد. همچنین، شوماخر نیز در آن زمان به خاطر کارگردانی فیلم ترسناک خونآشامی کالتش یعنی پسران گمشده (The Lost Boys) و درامهای بزرگسالانهای مثل سقوط (Falling Down)، جوان مرگ شدن (Dying Young) و آتش سِنت اِلمو (St. Elmo's Fire) شناخته میشد.
همانطور که همه پیشبینی کرده بودند بتمن برای همیشه شامل ریدلر میشد، اما چیزی که همه را غافلگیر کرد اضافه شدن هاروی دنت/دوچهره به جمع کاراکترهای فیلم بود. دیگر غافلگیری فیلم اعلام بازیگر ریدلر بود؛ او کسی نبود جز جیم کری، پُرطرفدارترین ستارهی کُمدی آن سالها. جیم کری بهتازگی سهگانهی خیرهکنندهی اِیس ونچورا: کاراگاه حیوانات خانگی (Ace Ventura: Pet Detective)، ماسک (The Mask) و احمق و احمقتر (Dumb and Dumber) را اکران کرده بود. جیم کری که برای ایفای نقش ریدلر ۵ میلیون دلار دریافت کرد، خودش بهتنهایی برای تبدیل کردن بتمن برای همیشه به یک رویدادِ سینمایی تمامعیار کافی بود. شوماخر در حالی تامی لی جونز (که بهتازگی برای فیلم فراری برندهی اُسکار شده بود) را برای ایفای نقش دوچهره انتخاب کرد که نیکول کیدمن هم نقش معشوقهی بروس وین را برعهده گرفت. گرچه بتمن برای همیشه با وجود جیم کری در قالب ریدلر (سوپراستار) و تامی لی جونز در قالب دوچهره (پرستیژ) بارش را بسته بود، اما با اضافه شدن رابین به جمع کاراکترهای فیلم، جنساش را جورتر از جور کرد. فیلمسازان برای بازیگر نقش دیک گریسون سراغ کریس اُدانل که آن روزها به خاطر فیلم تحسینشدهی حلقهی دوستان (Circle of Friends) و موفقیتهای جریان اصلیاش مثل بوی زن (Scent of a Woman) و سه تفنگدار (The Three Musketeers) روی بورس بود رفتند.
خلاصه اینکه بتمن برای همیشه پنج نقش اصلی داشت که توسط پنج بازیگر شناختهشده بازی میشدند؛ این فیلم ترکیب ایدهآلی از آیپی (بتمن)، کاراکترها (رابین) و ستارههای سینما (جیم کری) بود. بتمن برای همیشه مجهز به تریلرهای وسوسهکنندهاش، گروه بازیگرانش و نقدهای کم و بیش مثبتش رکورد افتتاحیهی باکس آفیس را برای سومین بار در این مجموعه شکست. اینکه کسی فیلم را دوست داشت یا نداشت اهمیت نداشت؛ مهم این بود که بتمن برای همیشه شبیه خارقالعادهترین فانتزی هالیوود در آن دوران به نظر میرسید. بتمن برای همیشه با وجود بودجهی ۱۰۰ میلیون دلاریاش که در آن زمان رقمی استثنایی حساب میشد، بیش از یک فیلم سینمایی، حکم یک سیرک عجایب را داشت که نمیشد دربرابر مقیاس و غلظتِ زرق و برقش مقاومت کرد. گرچه اکشن پایانی فیلم که به جلوههای ویژهی تصادفی و آشفته اختصاص دارد، از لحاظ منطق داستانگویی و وحدت جغرافیایی افتضاح است، اما جلوههای ویژهی طلسمکنندهی فیلم کار خودشان را در پرت کردن حواس بیننده انجام دادند. بخش غمانگیزش این است که اکشن نهایی بتمن برای همیشه به الگوی بلاکباسترهای بعد از خودش که تا به امروز نیز ادامه داشته است تبدیل شد. هالیوود فهمید که میتواند از جلوههای ویژهی دیجیتالی بهعنوان جایگزینی برای تمام چیزهای ضروری دیگر استفاده کند؛ درواقع، میتوان گفت تقریبا کل میلیاردها دلاری که سری ترنسفورمرها فروخته است، از صدقهسری ترفند «جلوههای دیجیتالی گران و پُرهرج و مرج بر همهچیز اولویت دارد» (که با بتمن برای همیشه پُرطرفدار شد) است.
بتمن برای همیشه به شکل آشکاری برای تجربهی بزرگترین افتتاحیهی ممکن طراحی شده بود. این فیلم حکم تقاطع تکتک مواد لازمِ یک اَبربلاکباستر دههی نودی را داشت
هرکدام از فیلمهای سهگانهی نخست بتمن به خاطر حداقل یک چیز روی آیندهی باکس آفیس و صنعت بلاکباسترسازی تأثیرگذار بودند؛ قسمت اول ایدهی اقتباس از کامیکبوکها با هدف جلب نظر بچهها و بزرگسالان را پُرطرفدار کرد؛ بتمن بازمیگردد به آغازگر دوران بلاکباسترهای جوانمرگ که برای موفقیت فقط به یک افتتاحیهی بزرگ نیاز داشتند تبدیل شد و بتمن برای همیشه هم حکم پدربزرگِ جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزدها و دنیای ژوراسیکها را دارد؛ فیلمهایی که به چنان پکیج بلاکباستری بینقصی تبدیل میشوند که دیگر کیفیت هنریشان بیاهمیت میشود و از دست ندادن آنها غیرممکن.
بتمن برای همیشه در سال ۱۹۹۵ ترکیبی از بزرگترین مجموعهی آن دوران، بزرگترین سوپراستار جدید سینما و یکی از خیرهکنندهترین سرگرمیهای عامهپسند آن دوران از لحاظ بصری بود. این فیلم دنبالهی مجموعهای با محوریت نماد فرهنگ عامه بود؛ این فیلم شامل ستارههای رسانهپسندی در نقشهای پُرزرق و برق بود (از نمونهی اخیرش میتوان به بازی تام هاردی در ونوم اشاره کرد)؛ این فیلم از تمام اکشنها و جلوههای ویژهای که بودجهی ۱۰۰ میلیون دلاریاش امکانپذیر میکرد بهره میبُرد و درنهایت، این فیلم به شکلی تبلیغات شده بود تا به رویداد سینمایی پیشفرضِ تابستان آن سال تبدیل شود. نتیجه کسب ۱۸۴ میلیون دلار در گیشهی خانگی و ۳۳۶ و نیم میلیون دلار در گیشهی جهانی بود. اما فرمولی که این مجموعه را بعد از عملکرد ناامیدکنندهی بتمن بازمیگردد نجات داده بود، قرار بود به همان فرمولی تبدیل شود که آن را با بتمن و رابین به مرگ محکوم میکند.
۴- فیلم بتمن و رابین | (۱۹۹۷)
Batman & Robin
کارگردان: جول شوماخر
مجموع فروش جهانی: ۲۳۸ میلیون و ۳۱۷ هزار دلار
پیش از اینکه جول شوماخر جایگاه ویژهای بهعنوان یکی از خدایان «سینمای زباله» بهدست بیاورد، اعتبار خیلی خوبی بهعنوان کارگردان فیلمهای تجاری که کار کردن با او آسان است جمع کرده بود؛ اما کارنامهی او که از فیلمهای سودآوری مثل مرگبازان (Flatliners)، سقوط (Falling Down)، مشتری (The Client)، بتمن برای همیشه و زمانی برای کُشتن (A Time to Kill) تشکیل شده بود، بالاخره به لکهی ننگینی در قالب شکست تاریخی بتمن و رابین آلوده شد. طبق معمول همیشه، همهچیز از طمع فاجعهبار استودیو سرچشمه میگیرد. در سال ۱۹۹۵، بتمن برای همیشه هنوز در سینماها بود و در مسیر رسیدن به درآمد جهانی غولآسای ۳۳۶ و نیم میلیون دلاریاش قرار داشت. بنابراین، برادران وارنر تصمیم گرفت تا با شتابزدگی، تولید قسمت چهارم مجموعه را هرچه زودتر کلید بزند. برخلاف سه فیلم قبلی مجموعه که هرکدام با سه سال فاصله بین یکدیگر اکران شدند، وارنر با یکدندگی بلافاصله بتمن و رابین را برای اکران در تابستان سال ۱۹۹۷ برنامهریزی کرد. همچنین وارنر اصرار داشت که مجموعه را با شوماخر و آکیوا گلدزمن (در جایگاه نویسنده) ادامه بدهد؛ هر دو نهتنها با فیلم مشتری سابقهی همکاری با برادران وارنر را داشتند (نخستین فیلمنامهی تهیهشدهی گلدزمن)، بلکه همکاریشان با این استودیو را با بتمن برای همیشه و زمانی برای کُشتن ادامه داده بودند.
حالا که کارگردان و نویسندهی بتمن و رابین حتمی شده بود و انتظار میرفت که وال کیلمر و کریس اُدانل نیز برای ایفای مجدد نقششان بازگردند، پیشتولید این فیلم در سپتامبر ۱۹۹۵، یک هفته زودتر از آغاز فیلمبرداری زمانی برای کُشتن آغاز شد. این فیلم در صورتی که از زمان بیشتری برای پیشتولید بهره میبُرد، میتوانست مراحل بودجهریزی و کستینگاش را بدون استرس ناشی از هرچه زودتر رسیدن به ضربالعجلِ تولید از پیش تعیینشدهاش پشت سر بگذارد، اما در عوض، همهچیز خیلی هولهولکی اتفاق اُفتاد. بودجهی بتمن و رابین، رقمِ وحشتناکِ ۱۶۰ میلیون دلار بود که توسط برادران وارنر تأمین شد. در حالی حقوق آرنولد شوارتزنگر که تقریبا تا پیش از آن سابقه نداشت، ۲۵ میلیون دلار (به اضافهی درصدی از فروش اجناس جانبی) بود که جُرج کلونی هم ۱۰ میلیون دلار دریافت کرد. اینها بهعلاوهی حقوق بالای کریس اُدانل، آلیسیا سیلورستون، اُما ترومن و شوماخر، مجموع حقوق استعدادهای فیلم را به مرز ۶۰ میلیون دلار رساند. دومین پیامدِ منفی تولید عجلهای فیلم، جدایی وال کیلمر بود. شوماخر بعدها اعتراف کرد که کار کردن با کیلمر سر بتمن برای همیشه سخت بود: «اون یهجورایی استعفا داد و ما هم یهجورایی اخراجش کردیم».
اما شوماخر بعدا گفت از آنجایی که مارلون براندو در فیلم جزیرهی دکتر مورو (The Island of Dr. Moreau) حضور داشت، کیلمر بتمن و رابین را به هوای بازی در آن فیلم ترک کرد؛ تصمیمی که با آگاهی از سرنوشت بتمن و رابین، به نفع کیلمر تمام «نشد». شاید کیلمر از تحقیر کردن خودش با بتمن و رابین قسر در رفته بود، اما جزیرهی دکتر مورو با تبدیل شدن به زبالهای در حد و اندازهی بتمن و رابین، کیلمر را بهطرز «مقصد نهایی»واری به سرنوشت تحقیرآمیزی که میخواست از آن فرار کند رساند. گرچه شوماخر گفته بود که کیلمر بتمن و رابین را به خاطر بازی در جزیرهی دکتر مورو ترک کرده بود، اما خودِ کیلمر گفت از آنجایی که اطلاعی از سرعت گرفتنِ تولید پروژهی بتمن و رابین نداشت، برای بازی در فیلم قدیس (The Saint) قرارداد امضا کرده بود و به این پروژه متعهد بود. شوماخر در ابتدا قصد داشت ویلیام بالدوین را جایگزین کیلمر در نقش بروس وین کند، اما درنهایت، جُرج کلونی برای ایفای نقش بدترین بتمن سینما انتخاب شد. اگرچه نقشآفرینی فجیع و اغراقشدهی ویلیام بالدوین به خوبی درون این فیلم زباله ذوب میشد، اما پروسهی تولید مُضحک این فیلم با بازی خشک و خوابآلودِ جُرج کلونی، به چیزی بدتر از چیزی که است تبدیل شد.
انتظار میرفت که بعد از اینکه آلیسیا سیلورستون با کمدی نوجوانمحور بیسرنخ (Clueless)، یک شبه به شهرت رسید، او با ایفای نقش بتگرل پروسهی سوپراستاریاش را تکمیل کند. اما مدت بسیار کوتاهی که او در صدر تقاضای استودیوها قرار داشت درست دو ماه بعد از بتمن و رابین، با شکست بار اضافه (Excess Baggage) به پایان رسید. همچنین، سیلورستون درکنار برندن فریزر نقش دومین ستارهی انفجاری از گذشته (Blast from the Past) را برعهده داشت که شکست آن، به پایان فیلمهای استودیویی که روی نام او سرمایهگذاری میکردند منجر شد. با اینکه در ابتدا برای نقش شخصیت پویزنآیوی با دِمی مور صحبت شده بود، اما عاقب، این نقش به اُما ترومن رسید؛ کسی که حضور سریعش در فیلمهای استودیویی پُرخرج و بیروح با بتمن و رابین آغاز شد و یک سال بعد با انتقامجویان، فاجعهی دیگری از برادران وارنر به سرانجام رسید. همچنین، فیلمسازان در ابتدا پاتریک اِستوارت را برای نقش مستر فریز در نظر گرفته بودند، اما این نقش افتضاح که در تاریخ سینما به جایگاهی افسانهای رسیده است، به شوارتزنگر رسید. اما خیالی نیست. چون پاتریک استوارت کماکان خودش را با بازی در مغزمتفکرها (Masterminds) در تابستان ۱۹۹۷ تحقیر کرد. توجیه استودیو از تصمیمش برای افزودن شواتزنگر و حقوق هنگفتش این بود که قدرتِ ستارهای این بازیگر در کشورهای خارجی به عبور درآمد خارجی این فیلم به فراتر از ۲۰۰ میلیون دلار کمک خواهد کرد.
توصیف گسترهی واقعی تبلیغات برادران وارنر برای معرفی بتمن و رابین بهعنوان یک رویداد سینمایی تمامعیار سخت است. اما فقط یک مشکل کوچولو وجود داشت: بتمن و رابین یکی از بدترین فیلمهایی است که میتوان عموم مردم را به دیدنش ترغیب کرد
دو هفته بعد از پایان تولید بتمن و رابین، شوماخر با کارگردانی پنجمین قسمت مجموعه موافقت کرد. رسانهها اعتقاد داشتند که بتمن و رابین درکنار سرعت ۲: کنترل سفر دریایی (Speed 2: Cruise Control) و دنیای گمشده: پارک ژوراسیک، یکی از موفقیتهای تضمینشدهی سال ۱۹۹۷ خواهد بود. در همین حین، تحلیلگران از تایتانیک (پُرفروشترین فیلم ۱۹۹۷) بهعنوان محتملترین شکست سال یاد میکردند. پس از اینکه محتوای جنجالبرانگیز بتمن بازمیگردد، والدین و شرکتهایی مثل مکدونالد که اسپانسرش بودند را عصبانی کرده بود، خیلی از شرکتها دیگر علاقهای نداشتند تا در تبلیغات بتمن برای همیشه نقش داشته باشند. اما به محض اینکه بتمن برای همیشه، این مجموعه را به سمت وضعیتِ امن و خانوادهپسندانهاش هدایت کرد و به یکی از پولسازترین فیلمهای سال تبدیل شد، شرکتها برای اسپانسری بتمن و رابین صف کشیدند.
برادران وارنر بیش از ۱۲۵ میلیون دلار از اسپانسرهایش بهدست آورد؛ شرکت رستورانهای «تاکوبل» با پرداخت ۲۰ میلیون دلار، در کمپین تبلیغاتی فیلم نقش داشت؛ شرکت صنایع غذایی «کیلوگ»، با پرداخت ۱۰ میلیون دلار لوگوی بتمن را روی جعبهی غلاتِ صبحانهاش چسباند؛ شبکهی تلویزیونی «کیوویسی» که به خرید از خانه اختصاص دارد، بهطور ویژه روی تبلیغات کالاهای جانبی بتمن تمرکز کرد. و بسیاری از شرکتهای دیگر نیز همینطور.
همچنین، برادران وارنر از زیرمجموعهی تلویزیونیاش یعنی «تِرنر برادکستیک سیستم» که از شبکههایی مثل سیانان، تیاِنتی و کارتون نتورک تشکیل شده است خواست تا آنجایی که میتوانند بتمن و رابین را تبلیغات کنند. در همین حد بدانید که توصیف تبلیغات گستردهی برادران وارنر برای معرفی بتمن و رابین بهعنوان یک رویداد سینمایی تمامعیار سخت است. اما فقط یک مشکل کوچولو وجود داشت: بتمن و رابین یکی از بدترین فیلمهایی است که میتوان عموم مردم را ترغیب به دیدنش کرد. تحلیلگران افتتاحیهی ۵۲ میلیون دلاری این فیلم را پیشبینی کرده بودند؛ اما بعد از اینکه منتقدان بهطرز بیرحمانهای از خجالتِ این فیلم درآمدند، فیلم نمایشش را با افتتاحیهای ضعیفتر از انتظارات اما کماکان قویِ ۴۲/۸ میلیون دلار آغاز کرد. انتظار میرفت که فیلم به ۱۳۵ تا ۱۵۰ میلیون دلار فروش در آمریکای شمالی دست یابد، اما میانگین امتیار تماشاگران به فیلم C مثبت بود.
در نتیجه، فیلم با تجربهی ۶۳/۳ درصد اُفت فروش، ۱۵ میلیون و ۷۳۵ هزار دلار در دومین آخرهفتهاش کسب کرد و اکران خانگیاش را به زور و زحمت با کسب ۱۰۷ میلیون و ۳۵۳ هزار دلار به پایان رساند. وضعیتِ فیلم در کشورهای خارجی هم تعریفی نداشت. افزودن آرنولد شوارتزنگر تاثیر قابلتوجهای در فروختن بلیت نداشت و فیلم به کسب ۱۳۰ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار فروش خارجی رضایت داد. مجموع درآمد جهانی این فیلم ۲۳۸ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار است. ۱۳۱ میلیون دلار از این رقم به برادران وارنر رسید؛ رقمی که گرچه هزینهی تبلیغات فیلم را پوشش داد، اما برای بازگرداندن بودجهی ساختش کافی نبود. واکنش خشمگینانه و پُرتنفر مردم و منتقدان به این فیلم و عملکرد ناامیدکنندهاش در گیشه به مرگِ قسمت پنجم منجر شد. کریستوفر نولان در سال ۲۰۰۵ با بتمن آغاز میکند، شوالیه تاریکی را با موفقیت ریبوت کرد. اما پیش از اینکه گاتهام سیتی به روزهای اوجش بازگردد، باید با کتوومن به سطوح عمیقتری از فضاحت سقوط میکرد.
۵- فیلم کت وومن | (۲۰۰۴)
Catwoman
کارگردان: پیتوف
مجموع فروش جهانی: ۸۲ میلیون دلار
پیشتولید پروژهی کتوومن بعد از بتمن بازمیگردد آغاز شد؛ میشل فایفر قرار بود نقشش را تکرار کند و تیم برتون هم به کارگردانیاش علاقهمند بود، اما این پروژه هیچوقت رنگ واقعیت به خودش ندید. با وجود این، هیچوقت هم کاملا به فراموشی سپرده نشد. در سال ۲۰۰۱، اَشلی جاد برای این نقش در نظر گرفته شد که هیچوقت از این مرحله جلوتر نرفت. سپس، نام نیکول کیدمن برای این نقش مطرح شد که آن هم نتیجه نداد. پس از اینکه برادران وارنر فیلم بتمن علیه سوپرمن را که برای اکران در سال ۲۰۰۴ برنامهریزی کرده بود کنسل کرد، سریعا تصمیم گرفت کتوومن را جایگزینش کند. بالاخره در ماه مارس سال ۲۰۰۳، هیل بِری برای ایفای نقش کتوومن در یکی از افسانهایترین زبالههای تاریخ سینما، با وارنر قرارداد امضا کرد. او ۱۲ و نیم میلیون دلار حقوق گرفت، اما شاید ده برابر این رقم هم برای نقش داشتن در چنین شکست مفتضحانهی تحقیرکنندهای کافی نبود. استودیوهای برادران وارنر و «ویلجرودشو» بودجهی ۱۰۰ میلیون دلاری کتوومن را تأمین کردند و تولید این فیلم با همان عدم کنترل کیفیتی که بتمن و رابین را به روز سیاه نشانده بود آغاز شد. کتوومن به خیال برادران وارنر قرار بود به آغازکنندهی یک مجموعهی اسپینآفِ جدید برای این استودیو تبدیل شود.
بنابراین، وارنر نهتنها آن را بهطرز سنگینی تبلیغات کرد، بلکه شریکهای تجاری متعددی را برای سرمایهگذاری روی این فیلم بد متقاعد کرد. وارنر کتوومن را بهعنوان یک فیلم باپرستیژ به آنها معرفی کرده بود و اسپانسرهای بزرگی را برای تبلیغات اجناسِ لوکس و ارزشمندشان جذب کرده بود؛ از شرکت اتوموبیلسازی جگوار گرفته تا شرکت جواهراتفروشی «کِی» و شرکت الماسفروشی «دیتیسی»؛ این شرکت آخری بهحدی برای پول ریختن پای کتوومن تمایل داشت که فیلمسازان یک سکانس اضافه برای انگشترهای دستِ راست این شرکت نوشته بودند؛ سکانسی که طی آن، کتوومن اول یک انگشتر الماس را در دست چپش میکند و سپس نظرش را عوض میکند و آن را بهدست راستش منتقل میکند! حتی صفتِ «بیشرمانه» هم حق مطلب را دربارهی این حرکت اَدا نمیکند! تصور ترغیب کردن ثروتمندان برای خرید انگشترهای الماس بهوسیلهی این فیلم زباله یکی از نقاط عطفِ تاریخ حماقتهای بیانتهای هالیوود است؛ دیگر اسپانسرهای فیلم از شرکتهای نوشیدنی الکلی و عکاسی شروع میشدند و تا کوکاکولا و غیره ادامه داشتند. برادران وارنر علاوهبر کمپین تبلیغاتی گرانقیمت کتوومن، تصمیم داشت آن را بهطور اختصاصی در فرمت آیمکس اکران کند.
تولید کتوومن با همان عدم کنترل کیفیتی که بتمن و رابین را به روز سیاه نشانده بود آغاز شد
اما پیشنمایشهای آزمایشی فیلم ضعیف از آب در آمدند. در نتیجه، جلساتِ فیلمبرداری مجددش باعث شدند فیلم سر موقع برای ریمستر شدن در فرمت آیمکس آماده نشود. کتوومن با وجود آگاهی بالای مخاطبان از وجودش، سروصدای کمی ایجاد کرده بود. این فیلم برای اکران در بیست و سوم ژوئیه ۲۰۰۴، در نقطهی اوج تابستان برنامهریزی شده بود، اما در برابر برتری بورن، اکشن جاسوسی مت دیمون شکست خورد. کتوومن علاوهبر نقدهای اسفناکش، باید با رُقبای سرسختی در قالب من، رُبات، فیلم عملیتخیلی ویل اِسمیت و مرد عنکبوتی ۲ مواجه میشد. کتوومن در حالی در بیش از ۳ هزار و ۱۰۰ سینما روی پرده رفت که به فقط ۱۶ میلیون و ۷۲۸ هزار دلار افتتاحیه دست یافت و در آخرهفتهای که برتری بورن صدرنشینش بود، در ردهی سوم جدول جای گرفت. این فیلم در دومین آخرهفتهاش با ۶۱ و نیم درصد اُفت فروش مواجه شد و ۶ میلیون و ۴۴۵ هزار دلار فروخت و در سومین آخرهفتهاش نیز با تجربهی ۵۵ درصد اُفت فروش، فقط ۲ میلیون و ۹۰۱ هزار دلار کسب کرد تا بالاخره با کسب ۴۰ میلیون و ۲۰۲ هزار دلار به اکرانِ خانگیاش پایان بدهد.
عملکرد فیلم در کشورهای خارجی نیز همینقدر بد بود. کتوومن ۸۲ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار در دنیا فروخت که ۴۵/۱ میلیون دلارش به استودیو رسید؛ این رقم آنقدر اندک بود که نهتنها طبیعتا بودجهی ساخت را برنگرداند، بلکه حتی برای پوشش نیمی از بودجهی تبلیغات نیز کافی نبود. استودیوی ویلجرودشو این فیلم را در کشور خودش استرالیا پخش کرد؛ فروش اسفناک یک میلیون و ۹۰۰ هزار دلاری کتوومن در این کشور، ضرر بزرگی به این استودیو وارد کرد. بهحدی که حتی درآمد استودیو از موفقیتهای آیندهاش از جمله دوازده یار اوشن (Ocean’s 12)، خانم شایسته اخلاق ۲ (Miss Congeniality 2)، کُنستانتین (Constantine) و چارلی و کارخانه شکلاتسازی (Charlie and the Chocolate Factory) نیز برای جبران ضرر ناشی از کتوومن کافی نبودند. درنهایت، ویلجرودشو برای جبران ضرر کتوومن مجبور شد ۵۰ درصد از سهامی را که از یک شرکت تبلیغاتی در اختیار داشت بفروشد. پس از شکست خانمانسوز کتوومن دیگر هیچ جایی به جز بالا برای ادامه پیدا کردن این آیپی باقی نمانده بود و کریستوفر نولان در مسیر تبدیل شدن به عزیزدُردانهی برادران وارنر برای انجام این کار وارد میدان شد.
۶- فیلم بتمن آغاز میکند | (۲۰۰۵)
Batman Begins
کارگردان: کریستوفر نولان
مجموع فروش جهانی: ۳۵۹ میلیون دلار
تقریبا هرکدام از فیلمهای بتمن بهنوعی آغازگر یک ترند جدید در هالیوود بودهاند؛ ترندهایی که بتمن آغاز میکند پُرطرفدار کرد، ریبوتِ تیره و تاریک آیپیهای قدیمی و سکانس پسا-تیتراژ (تیزر کارتِ جوکر) بود. این فیلم که به اورجینِ استوری بتمن میپرداخت، استودیوها را ترغیب کرد با هدفِ ارائهی یک ریبوتِ تیره و تاریک از آیپیهای کم و بیش شناختهشدهشان، دوباره سراغشان بروند و آنها را از انبارهای پُرگرد و غبارِ بایگانی بیرون بکشند. اما مشکل این بود: همین که بتمن آغاز میکند با چشماندازِ واقعگرایانهی کریس نولان با استقبال مخاطبان مواجه شد، الزاما به این معنی نبود که مردم به دیدنِ ریبوتِ تیره و تاریکِ اورجین استوری کاراکترهایی مثل شاه آرتور، رابین هود، پیترپن یا هان سولو نیز علاقهمند هستند. نکتهی کنایهآمیزِ ماجرا این بود که بتمن آغاز میکند با کسب ۳۷۱ میلیون دلار از ۱۵۰ میلیون دلار بودجه، به زور و زحمت به موفقیت رسید. درواقع ساختنِ دنبالهی آن نه براساسِ فروشش، بلکه براساس نقدهای بسیار مثبتی که دریافت کرد چراغ سبز گرفت. چیزی که موفقیتِ سهگانهی بتمنِ نولان را تثبیت کرد و چیزی که هالیوود با ریبوتِ تیره و تاریکِ آیپیهای مختلفش در صدد تکرار آن بود، درآمد یک میلیارد و ۴ میلیون دلاری شوالیه تاریکی بود.
مهمتر اینکه شوالیه تاریکی فقط به این دلیل موفق شد چون مخاطبان واقعا از چشماندازِ کریس نولان از گاتهامسیتی لذت بُردند؛ چون بتمن آغاز میکند موفق شد شایستگی سکانسِ پسا-تیتراژش (از لحاظ فنی پیش از تیتراژ حساب میشود) که رویارویی شوالیه تاریکی و جوکر را در دنبالهاش نوید میداد بهدست بیاورد. یکی از دلایلی که جلوی بتمن آغاز میکند را از بدل شدن به یک موفقیتِ هیولاوار گرفت (منهای احتیاطِ مخاطبان بعد از شکستِ هنری مفتضحانهی بتمن و رابین از هشت سال قبلش)، غیبتِ سوپراستارهای سینمایی و آنتاگونیستهای پُرطرفدار بود. نهتنها مورگان فریمن، لیام نیسن و مایکل کین در بهترین حالت فقط حکمِ عناصرِ مکملِ ارزشمند را داشتند، بلکه کریستین بیل هم با وجود محبوبیتش در بینِ سینمادوستانِ هاردکور به خاطر فیلمهایی مثل امپراتوری خورشید، روزنامهفروشان و روانی آمریکایی، یک سوپراستارِ تمامعیار با قدرت کشیدن مردم به سینماها نبود؛ چنین چیزی دربارهی بازیگر نسبتا تازهواردی مثل کیلین مورفی که دو سال پیش فیلم زامبیمحورِ ۲۸ روز بعد را بازی کرده بود هم صدق میکند. تازه، آیپی بتمن هم بعد از بتمن و رابین بهشدت صدمه دیده بود و اعتماد طرفداران را از دست داده بود.
همچنین گرچه مترسک و راسالغول، کاراکترهای شناختهشدهای برای طرفداران کامیکها (و همچنین آنهایی که سریالهای انیمیشنی بتمن را دیده بودند) حساب میشدند، اما هرگز به اندازهی امثالِ جوکر، ریدلر یا کتوومن در بینِ عمومِ مردم شناختهشده نبودند. تعهدِ نولان به واقعگرایی به این معنی بود که نهتنها لباسهای کاراکترها خیلی سادهتر، مهارشدهتر و بیزرق و برقتر بودند، بلکه این فیلم نسبت به فیلمهای پیشینِ بتمن کمتر به منابعِ اقتباسش وفادار بود. بنابراین بزرگترین قُلاب تبلیغاتیِ پیش از اکرانِ بتمن آغاز میکند چیزی فراتر از «اوه، یه فیلم بتمن دیگه!» نبود. بتمن آغاز میکند کارش را با دریافتِ نقدهای بسیار مثبت، با کسب ۴۸ میلیون دلار افتتاحیهی جمعه تا یکشنبه و افتتاحیهی ۷۲ میلیون دلاری چهارشنبه تا یکشنبه آغاز کرد. در زمانیکه فیلمهایی مثل افراد ایکس ۲ و مرد عنکبوتی، افتتاحیههای ۸۵ تا ۱۱۴ میلیون دلاری داشتند، افتتاحیهی بتمن آغاز میکند ناامیدکننده برداشت میشد. اما فیلم دوامِ طولانیمدتی را تجربه کرد و در جریان فصل تابستانِ شلوغِ آن سال، به ۲۰۷ میلیون دلار در خانه (۲۹۳ میلیون دلار با احتساب نرخ تورم) دست یافت. این فیلم درنهایت، با تقلا خودش را به ۳۷۴ میلیون دلار فروش جهانی از ۱۵۰ میلیون دلار بودجه رساند.
اما این فیلم درست در اواخر دوران شکوفایی مدیوم دیویدی و آغاز دوران دیسکهای بلوری اکران شد. پس، تبلیغات دهان به دهان مثبت آن به زندگی مجددش در شبکهی نمایش خانگی منجر شد. فارغ از فروشِ این فیلم، کیفیتِ آن بهتنهایی کافی بود تا طرفداران برای دیدنِ دنبالهاش لحظهشماری کنند. این موضوع در هیچ جایی بهتر و واضحتر از سکانسِ نتیجهگیری فیلم به چشم نمیآید؛ جایی که بتمن و جیم گوردن با هم دیدار میکنند و دربارهی خطراتِ تاثیرِ فعالیتهای جرمستیزانهی بتمن روی افزایشِ فعالیتهای مشابهای از سوی جنایتکاران گفتوگو میکنند. سپس، گوردن تکه مدرکِ عجیبی را که در صحنهی یک سرقت/قتل یافته است به بتمن نشان میدهد: کارتِ خونآلودِ جوکر.
دست و جیغ و هورا و ذوقزدگیِ طرفداران از دیدنِ کارت جوکر به خاطر روبهرو شدن با ایدهی فیلم دیگری با محوریت بتمن و جوکر نبود؛ هیجانزدگیِ طرفداران از اتفاقی که در آینده خواهد افتاد سرچشمه نمیگرفت، بلکه از اتفاقی که در دو ساعت گذشته شاهدش بودند سرچشمه میگرفت. هالیوود تصور میکند که موفقیتِ غولآسای شوالیه تاریکی از زمینهچینی آن با بتمن آغاز میکند سرچشمه میگیرد. اما اینطور نیست. ایدهی صرفِ روایت اورجین استوری بتمن، شوالیه تاریکی را به موفقیت نرساند، بلکه کیفیتِ روایتِ مجدد اورجین استوری بتمن، شوالیه تاریکی را به موفقیت رساند. تیزرِ کارت جوکر فقط به این دلیل نتیجه داد چون بتمن آغاز میکند بهعنوانِ یک درامِ اکشن کاملا مستقل و شخصیتمحور، شایستگی استفاده از آن را زور و بازوی خودش بهدست آورد.
۷- فیلم شوالیه تاریکی | (۲۰۰۸)
The Dark Knight
کارگردان: کریستوفر نولان
مجموع فروش جهانی: یک میلیارد و ۴ میلیون دلار
اگر بتمنِ تیم برتون معرف دوران جدیدی از بلاکباسترسازی بود، شوالیه تاریکی معرفِ پایان آن و آغاز یک دوران جدید بود. ساختهی جاهطلبانهی کریستوفر نولان که حکم ترمیناتور ۲: روز داوری در مقایسه با ترمیناتور را داشت، با موفقیت رکوردشکنانهاش ثابت کرد که گیکها و نِردها جنگ بر سر تصاحبِ قلب و ذهنِ هالیوود را پیروز شدهاند. شوالیه تاریکی چه در زمان اکرانش و چه تا به امروز، از لحاظ مهار کردن مقیاس قصهاش، در بین فیلمهای همتیروطایفهاش متفاوت است. این فیلم به همان اندازه که دربارهی قهرمانان و تبهکاران اغراقشدهاش است، دربارهی شهروندان معمولی گاتهام نیز است. فیلمی که در وهلهی نخست یک تریلر جنایی و در وهلهی دوم یک اکشنِ کامیکبوکی است. داریم دربارهی یک بلاکباستر تابستانی ۱۸۰ میلیون دلاری صحبت میکنیم که هیجانانگیزترین سکانسهایش، گفتگوهایش هستند؛ از جدال بتمن و جوکر در اتاق بازجویی سر ایدئولوژیهایشان تا جایی که جوکر خودش را به هاروی دنت بهعنوان «مامور هرجومرج» معرفی میکند. شوالیه تاریکی دربارهی سناریوی کلیشهای نجات دنیا (اونجرز: دوران اولتران یا مرد پولادین) نیست.
در عوض، شوالیه تاریکی یک فیلم کامیکبوکی پُرخرج با اکشنهای واقعی (بزرگترین اکشنش، تعقیب و گریزی که درنهایت به رویارویی یک موتورسیکلت و یک کامیون منجر میشود) و خطرات واقعی (هر لحظه ممکن است یکی از کشتیهای تفریحی منفجر شود) و جمعوجورترین نقطهی اوج پردهی آخر (سه نفر و یک خانوادهی گروگانگرفتهشده با هم بحث میکنند) است. چنین ترکیبی را به ندرت میتوان (یا اصلا نمیتوان) در فیلم ابرقهرمانی مهم دیگری پیدا کرد. اما تاثیر منفی شوالیه تاریکی (که تقصیر سازندگانش نیست) حتی از بتمنِ تیم برتون نیز گستردهتر بود. این فیلم با اثبات اینکه فیلمهای اولداسکول (مخمصهی مایکل مان) در ترکیب با آیپیهای ابرقهرمانی (بتمن) به موفقیتهای تجاری عظیمتری تبدیل میشوند، سند مرگ فیلمهای ژانر با بودجههای متوسط را امضا کرد. شوالیه تاریکی حتی پیش از اکرانش بهلطفِ کمپینِ تبلیغاتی نامرسومِ برادران وارنر که از یک سال پیش اکران فیلم آغاز شده بود، ذهنِ فرهنگ عامه را به خودش معطوف کرده بود. نخستین تیزر فیلم بهعلاوهی کلِ کمپینِ تبلیغاتیِ فیلم که پیرامونِ جوکرِ هیث لجر میچرخید، آنتاگونیستِ فیلم را به شخصیتِ اصلی کمپینهای تبلیغاتی وایرالِ فیلم تبدیل کردند.
این موضوع به اضافهی مرگِ نابهنگام و تراژیکِ لجر به هرچه اسرارآمیزتر شدنِ آخرین نقشِ او بهعنوانِ تبهکارِ نمادینِ تاریخِ فرهنگ عامه و هرچه کنجکاوتر شدنِ عموم مردم برای دیدن این فیلم منجر شد. شوالیه تاریکی در بدو اکرانش با کسب ۱۵۸ میلیون و ۴۰۰ هزار دلار، رکورد مرد عنکبوتی ۳ (۱۵۱ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار در سال ۲۰۰۷) را که خودش بهتازگی رکورد دزدان دریایی کاراییب (۱۳۵/۶ میلیون دلار در سال ۲۰۰۶) را شکسته بود متلاشی کرد و رکوردِ بزرگترین افتتاحیهی تاریخِ باکس آفیس را از خود به جا گذاشت. شوالیه تاریکی اما افتتاحیهی عظیمش را با دوامِ قدرتمندی که استانداردهای معمولِ بلاکباسترهای آن زمان را درهمشکست ادامه داد. این فیلم چهار هفته صدر جدولِ باکس آفیس را حفظ کرد و به مدتِ ۱۰ آخرهفته در بینِ ۱۰ فیلم برتر جدول باقی ماند. شوالیه تاریکی عاقبت به ۵۳۳ میلیون دلار فروشِ خانگی و یک میلیارد و ۳ میلیون دلار فروشِ جهانی دست یافت.
شوالیه تاریکی در حالی صدر جدول پُرفروشترین فیلمهای سال ۲۰۰۸ در گیشهی خانگی و جهانی را بهراحتی تصاحب کرد که پشتسر تایتانیک به دومین فیلم برتر تاریخ باکس آفیس آمریکای شمالی هم تبدیل شد
شوالیه تاریکی در حالی صدر جدولِ پُرفروشترین فیلمهای سال ۲۰۰۸ در گیشهی خانگی و جهانی را بهراحتی تصاحب کرد که پشتسر تایتانیک (۶۰۰ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار) به دومین فیلم برترِ تاریخِ باکس آفیسِ آمریکای شمالی هم تبدیل شد و پشتسر تایتانیک (یک میلیارد و ۸۵۰ میلیون دلار) و ارباب حلقهها: بازگشت پادشاه (یک میلیارد و ۱۴۰ میلیون دلار)، در جایگاه سوم پُرفروشترین فیلمهای تاریخِ باکس آفیسِ جهانی جای گرفت.
این فیلم در گیشهی خانگی پایینتر از اونجرز: پایان بازی (۸۵۸ میلیون دلار)، بلکپنتر (۷۰۰ میلیون دلار)، جنگ اینفینیتی (۶۷۸ میلیون دلار) و اونجرز (۶۲۳ میلیون دلار) در جایگاه پنجم پُرفروشترین فیلمهای ابرقهرمانی تاریخ و در گیشهی جهانی هم بالاتر از مرد عنکبوتی ۳ (۸۹۴ میلیون دلار) و پایینتر از شوالیه تاریکی برمیخیزد (یک میلیارد و ۸۲ میلیون دلار) در ردهی دوازدهم پُرفروشترین فیلمهای ابرقهرمانی قرار دارد و همچنان پُرفروشترین فیلمِ تاریخ برادران وارنر در گیشهی آمریکای شمالی حساب میشود. شوالیهی تاریکی هشت نامزدی اسکار دریافت کرد و دوتا از آنها را برنده شد که یکی از آنها اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد برای هیث لجر بود.
۸- فیلم شوالیه تاریکی برمیخیزد | (۲۰۱۲)
The Dark Knight Rises
کارگردان: کریستوفر نولان
مجموع فروش جهانی: یک میلیارد و ۸۲ میلیون دلار
نولان پس از اینکه پاداش موفقیت شوالیه تاریکی را با دریافت بودجهی لازم برای به حقیقت تبدیل کردن اینسپشن، یکی از پروژههای اورجینالِ شخصیاش بهدست آورد، دوباره برای به سرانجام رساندنِ سهگانهی شوالیه تاریکی به مجموعهسازی برگشت. انتظارات تماشاگران از لحظهای که شوالیه تاریکی با پایانبندی غافلگیرکنندهاش به انتها رسید، در حال اوج گرفتن بود. پس از اینکه این مجموعه تیمِ بازیگرانش را با افزودن آن هاتاوی، تام هاردی و جوزف گوردون لویت گسترش داد، طبیعتا طرفدارانِ هاردکور و سینماروهای کژوآل برای سر در آوردن از اینکه شوالیه تاریکی برمیخیزد چگونه این سهگانه (مخصوصا بدون جوکر لجر) را به پایان میرساند، آرام و قرار نداشتند. قطارِ هایپ یکی از موردانتظارترین دنبالههای تاریخِ سینما با تیزری که همراهبا آخرین فیلم هری پاتر در تابستانِ ۲۰۱۱ پخش شد یک سال پیش از اکرانِ فیلم به راه افتاد؛ سپس یک کلیپِ آیمکسِ دیگر که شاملِ سکانسِ سرقتِ هواپیمای بـین در آغازِ فیلم میشد، در دسامبر همان سال همراهبا مأموریت غیرممکن: پروتکل شبح پخش شد.
شوالیه تاریکی برمیخیزد نمایشش را با افتتاحیهی درخشانِ ۱۶۰ میلیون و ۹۰۰ هزار دلار در ماهِ ژوئیه ۲۰۱۲ آغاز کرد؛ رقمی که پشتسر فینالِ هری پاتر (۱۶۹ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار) و اونجرز (۲۰۷ میلیون و ۴۳۸ هزار دلار)، سومین افتتاحیهی برترِ تاریخ حساب میشد. اما همزمان در جایگاهِ نخستِ بزرگترین افتتاحیهی فیلمهای غیرسهبعدی جای میگرفت. گرچه برمیخیزد از لحاظ هنری و تجاری به دستاوردهای بزرگی رسید، اما دوامش به اندازهی دو فیلم قبلی مجموعه قوی نبود تا این فیلم با کسب ۴۴۸ میلیون و ۱۰۰ هزار دلار در خانه و یک میلیارد و ۸۲ میلیون دلار در دنیا به پایان اکرانش برسد.
با اینکه برمیخیزد کارش را (با کسب ۳۰ میلیون و ۶۰۰ هزار دلار درآمدِ پیشنمایشهای نیمهشبِ جمعه) فوقالعاده قوی آغاز کرد (ردهی دوم بزرگترین درآمد نیمهشب پشتسر فینالِ هری پاتر در آن زمان) و با اینکه تحلیلگران افتتاحیهی ۱۹۸ میلیونیاش را پیشبینی کرده بودند، اما حادثهی تیراندازی در یک سالن سینما در شهر آورورای ایالتِ کلورادوی ایالات متحده تاثیرِ قابلتوجهای روی ادامهی اکرانِ فیلم گذاشت و باکس آفیسِ تابستانِ آن سال بهدلیل ترسِ مردم از جرایمِ مشابه کاهش پیدا کرد. برمیخیزد کارش را پشتسر اونجرز (۶۲۳ میلیون و ۳۰۰ هزار دلار) بهعنوان پُرفروشترین فیلمِ باکس آفیسِ سال ۲۰۱۲ و پشتسر اونجرز (یک میلیارد و ۵۰۰ میلیون دلار) و اسکایفال (یک میلیارد و ۱۱۰ میلیون دلار) در ردهی سوم پُرفروشترین فیلمهای گیشهی جهانی سال ۲۰۱۲ به پایان رساند. این فیلم در زمان اکرانش نهمین فیلم پُرفروشِ تاریخ باکس آفیس حساب میشد.
۹- فیلم بتمن علیه سوپرمن: طلوع عدالت | (۲۰۱۶)
Batman v Superman: Dawn of Justice
کارگردان: زک اِسنایدر
مجموع فروش جهانی: ۸۷۳ میلیون و ۶۳۷ هزار دلار
فیلمهای بتمن مثال بارز قانون آنتروپی هستند؛ همهچیز به تدریج از نظم به سوی فروپاشی و هرجومرج حرکت میکند. درست همانطور که موفقیت تاریخی بتمن، بتمن بازمیگردد و بتمن برای همیشه به شکست خجالتآورِ تاریخیِ بتمن و رابین منتهی شد، خب، تاریخ پس از سهگانهی نولان با بتمن علیه سوپرمن: طلوع عدالت از نو تکرار شد. داستان بتمن علیه سوپرمن با تلاش زک اِسنایدر برای تکرار فرمولِ ریبوت تیره و تاریک بتمن آغاز میکند اما اینبار با سوپرمن آغاز میشود. مرد پولادین به کارگردانی زک اسنایدر خب، تمام مشکلاتی که از نشستنِ شخصی مثل زک اسنایدر روی صندلی کارگردانی یک فیلمِ ابرقهرمانی انتظار میرود را دارد؛ از تلاشش برای انجامِ همان کاری که نولان با شوالیه تاریکی برای بتمن انجام داد، اما اینبار برای سوپرمن که به فیلمِ الکی جدی و افسردهای منجر میشود تا خرابیها و تلفاتِ جانی فوقالعاده زیاد اکشنِ پردهی سومش که از یک طرف خستهکننده میشود و از طرف دیگر کلِ ماهیتِ سوپرمن را بهعنوانِ قهرمانِ ناجی مردم زیر سؤال میبرد. مرد پولادین اکرانش را با ۱۲۸ میلیون دلار افتتاحیه در ژوئنِ ۲۰۱۳ شروع کرد، اما این شروع هیجانانگیز نویدِ اکرانی به همان اندازه هیجانانگیز در درازمدت را نمیداد.
فیلمِ زک اسنایدر بلافاصله افتِ فروشِ شدیدی را تجربه کرد و درنهایت به ۲۹۱ میلیون دلار در خانه و ۶۶۸ میلیون دلار در دنیا از ۲۲۵ میلیون دلار بودجه دست یافت. در همین دوران بود که موفقیت اونجرز، ساخت دنیاهای مشترک سینمایی و کراساُورها را به خواب و خوراک جدید استودیوها تبدیل کرده بود. پس، برادران وارنر تصمیم گرفت با بتمن علیه سوپرمن با یک تیر، نه دوتا که سه نشان بزند؛ هم شانس موفقیت دنبالهی مرد پولادین را دربرابر بیاعتنایی سینماروها به قسمت اول تقویت کند، هم دنیای سینماییاش را هرچه زودتر آغاز کند و هم موفقیت مارول با اونجرز را با کراساُور سهتا از بزرگترین ابرقهرمانان تاریخ کامیکهای دیسی تکرار کند. وقتی برادران وارنر در سال ۲۰۰۳ مشغول ایدهپردازی فیلم بتمن علیه سوپرمن بعد از شکست بتمن و رابین بود، دیوید اِس. گویر، یکی از نویسندگان سهگانهی شوالیه تاریکی، مخالفتش را به این شکل ابراز کرده بود: «بتمن علیه سوپرمن زمانی اتفاق میاُفتد که تو به خودت اعتراف میکنی که دیگر هیچ کار دیگری برای انجام دادن باقی نمانده است؛ یک چیزی مثل فرانکنشتاین علیه مردگرگی یا فِردی علیه جیسون میماند؛ حکمِ پذیرش این حقیقت که این مجموعه به نفسهای آخرش رسیده است را دارد».
بخش کنایهآمیز ماجرا این است که از یک طرف، گویر یازده سال بعد به یکی از فیلمنامهنویسان بتمن علیه سوپرمن: طلوع عدالت تبدیل شد و از طرف دیگر، خودِ گویر در تولید یک مدرک فیزیکی جدید برای اثبات ادعایش نقش داشت! بتمن علیه سوپرمن نمایشش را با کسب ۱۶۶ میلیون دلار افتتاحیه آغاز کرد که در آن زمان بالاتر از شوالیه تاریکی برمیخیزد (۱۶۰/۹ میلیون دلار)، هشتمین افتتاحیهی برتر تاریخ باکس آفیس بود. همچنین، افتتاحیهی جهانی ۴۲۲ و نیم میلیون دلاری این فیلم، آن را در جایگاه پنجم بزرگترین افتتاحیهی جهانی تاریخ قرار میداد. با وجود این، بتمن علیه سوپرمن قرار بود نه به خاطر افتتاحیهاش، بلکه به خاطر اُفت فروش شدیدش در تاریخ ماندگار شود.
گرچه هایپ سرسامآور پیرامون فیلم به افتتاحیهی خیرهکنندهای منجر شد، اما تبلیغات دهان به دهان ضعیف و نقدهای اسفناک فیلم، به سقوط آزادش در طی هفتههای بعدی منجر شدند
گرچه هایپ سرسامآور پیرامون فیلم به افتتاحیهی خیرهکنندهای منجر شد، اما تبلیغات دهان به دهان ضعیف و نقدهای اسفناک فیلم، به سقوط آزادش در طی هفتههای بعدی منجر شد. فیلم با وجود اینکه هیچ رقیب مهمی تهدیدش نمیکرد، در دومین جمعهاش با ۸۱/۲ درصد اُفت فروش در مقایسه با اولین جمعهاش و با ۶۸/۴ درصد اُفت فروش در مقایسه با آخرهفتهی افتتاحیهاش مواجه شد؛ آماری که آن را پشت سر هالک، محصول سال ۲۰۰۳، در ردهی دوم بدترین اُفت فروشِ تاریخ فیلمهای ابرقهرمانان شناختهشده قرار میداد. گرچه بتمن علیه سوپرمن به ۳۳۰ میلیون و ۳۶۰ هزار دلار فروش خانگی و ۸۷۳ و ۶۳۴ هزار دلار فروش جهانی دست یافت (که بهمعنی ۱۰۵ میلیون دلار سود خالص برای برادران وارنر بود)، اما بهدلیل عدم عبور از مرز یک میلیارد دلار، عملکرد «ناامیدکننده»ای داشت. این فیلم درنهایت فقط ۱/۹۹ برابرِ افتتاحیهاش کسب کرد و در این زمینه، بدترین آمار ممکن را در بین فیلمهایی با بیش از ۱۰۰ میلیون دلار افتتاحیه دارد.
۱۰- فیلم لگو بتمن | (۲۰۱۷)
The Lego Batman Movie
کارگردان: کریس مککی
مجموع فروش جهانی: ۳۱۲ میلیون دلار
آخرین فیلم انفرادی بتمن که در دوران پسا-سهگانهی شوالیه تاریکی داشتیم، بهطرز غافلگیرکنندهای خوب بود. این فیلم برای کسانی که پس از فاجعههای متوالی مرد پولادین، بتمن علیه سوپرمن و جوخهی انتحار دلشان برای شنیدن داستان خوبی با محوریت کاراکترهای دیسی لک زده بود، نجاتبخش بود. گرچه لگو مووی به محض اعلام پروژهای به این نام با تمسخر مواجه شد، اما درنهایت، در جمع محبوبترین فیلمهای سال ۲۰۱۴ جای گرفت. این فیلم تحت رهبری فیل لُرد و کریس میلر، زوج کارگردانش، از یک تبلیغات خجالتآور برای شرکت لگو که در ابتدا از آن میترسیدیم، به یک انیمیشن پُراحساس از لحاظ داستانگویی، عمیق از لحاظ ایدههای زیرمتنیاش، بکر از لحاظ جنس انیمیشنش و خلاق از لحاظ دنیاسازیاش تبدیل شد. درواقع، ماهیت لگویی فُرم فیلم نهتنها اضافه نبود، بلکه بهعنوان داستانی در ستایش خلاقیتِ دوران کودکی، ابزار ایدهآلی برای پرداخت هرچه قویتر به این تم بود. موفقیت هنری و تجاری لگو مووی (۲۵۷ میلیون دلار خانگی / ۴۲۵ میلیون دلار جهانی) به آغاز یک مجموعهی جدید با دنبالهها و اسپینآفهای متعددی برای برادران وارنر منجر شد.
گرچه این مجموعه با شکستهای لگو نینجاگو و لگو مووی ۲، عمر کوتاهی داشت، اما حداقل پیش از ناپدید شدن، با اثبات اینکه موفقیت قسمت اول تصادفی نبود، نقطهی عطف دیگری را با لگو بتمن تجربه کرد. لگو بتمن که اسطورهشناسی شوالیهی گاتهام را در جستجوی غم و اندوه این کاراکتر و چیزی که ماندگارش کرده است شخم میزد، اکرانش را با کسب ۵۳ میلیون دلار افتتاحیه آغاز کرد؛ رقمی که اگرچه پایینتر از افتتاحیهی ۶۹ میلیون دلاری لگو مووی بود، اما باتوجهبه رُقبایش قابلدرک بود. برخلاف لگو مووی که همزمان با فیلم فراموششدنی مردان آثار (The Monuments Men)، ساختهی جُرج کلونی اکران شده بود، این اسپینآف درکنار جان ویک ۲ و پنجاه طیف تاریکتر (Fifty Shades Darker) روی پرده رفت. لگو بتمن که با ۸۰ میلیون دلار بودجه تهیه شده بود، به ۱۷۵ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار فروش خانگی و ۳۱۲ میلیون دلار فروش جهانی دست یافت. اگرچه شوالیه تاریکی پیش از لگو بتمن با انیمیشنهایی مثل بتمن: نقاب شبح (۵ میلیون و ۶۳۵ هزار دلار) و بتمن: جوک کُشنده (۴ میلیون و ۳۶۱ هزار دلار) روی پردهی سینماها رفته بود، اما لگو بتمن به موفقترین نسخهی انیمیشنی این کاراکتر در باکس آفیس تبدیل شد.
۱۱- فیلم جوکر | (۲۰۱۹)
Joker
کارگردان: تاد فیلیپس
مجموع فروش جهانی: یک میلیارد و ۷۲ میلیون دلار
موفقیتِ یک میلیارد دلاری جوکر، همه را از جمله خودِ برادران وارنر و کارگردانش تاد فیلیپس غافلگیر کرد. هدف، ساختنِ فیلم کامیکبوکی جدی و بزرگسالانهای برای افزایشِ اعتبارِ اقتباسهای دیسی بود؛ درست مثل همان کاری که لوگان برای فاکس قرن بیستم انجام داد. از آنجایی که ایدهی ساختِ یک فیلم کامیکبوکی غیرفانتزی با محوریتِ مشهورترین تبهکارِ دیسی که از سینمای مارتین اسکورسیزی الهام گرفته بود، یک ایدهی ریسکی از لحاظ تجاری بود، برادران وارنر تصمیم گرفت با اضافه کردن استودیوی «بران» و «ویلج رودشو» بهعنوانِ شریکهای تجاری، هرکدام از آنها ۲۵ درصد از بودجهی ۷۰ میلیون دلاری فیلم را پوشش بدهند. افرادِ کمی اعتقاد داشتند که جوکر بهدلیلِ ردهبندی سنی بزرگسالانهاش قادر به شکستنِ رکورد بهترین افتتاحیهی ماه اکتبر که در اختیار ونوم (۸۰/۲ میلیون دلار افتتاحیه خانگی / ۲۰۷ میلیون و ۴۰۰ هزار دلار افتتاحیه جهانی) بود باشد، اما وارنر باور داشت که اولین آخرهفتهی اکتبر، زمانِ ایدهآلی برای اکرانِ این فیلم است؛ نه به خاطر اینکه ونوم قبلا پتانسیلِ این چارچوب زمانی را ثابت کرده بود، بلکه به خاطر اینکه خودِ وارنر قبلا با یکی از بلاکباسترهای مدعی فصل جوایزش، موفقیتِ بزرگی را در این نقطهی زمانی تجربه کرده بود: جاذبهی آلفونسو کوآرون در سال ۲۰۱۳.
پس از استقبالِ منتقدان از جوکر در جشنوارههای ونیز و تورنتو، یکی دیگر از فاکتورهای تضمینشدهی جوکر، نقشآفرینی واکین فینیکس در قالب دلقک جرم و جنایت بود که حضورش بهعنوان یکی از اصلیترین مدعیان اسکار ردخور نداشت؛ و با رسیدن جایزهی بهترین بازیگرِ نقش مرد به واکین فینیکس، دقیقا همینطور هم شد. جوکر رکوردهای ونوم را با افتتاحیهی خانگی ۹۶ میلیون و ۲۰۰ هزار دلاری و افتتاحیهی جهانی ۲۴۸ میلیون و ۴۰۰ هزار دلاریاش متلاشی کرد. جوکر با کسب یک میلیارد و ۷۰ میلیون دلار در دنیا، به پُرفروشترین فیلمِ بزرگسالانهی تاریخ تبدیل شد. فیلیپس برای این فیلم روی خودش شرطبندی کرد؛ او حقوق اندکی در شروع کار گرفت، اما در عوض پس از موفقیتِ فیلم، پاداشِ عظیمی دریافت کرد که بیش از ۷۰ میلیون دلار تخمین زده میشود. شاید مهمترین فاکتورِ تعیینکننده در موفقیتِ بیسابقهی جوکر (منهای اینکه این فیلم مجهز به مشهورترین تبهکارِ فرهنگ عامه است) این بود که این فیلم عملکردی شبیه به ونوم (یک فیلم کامیکبوکی جریان اصلی)، ستارهای متولد میشود (یک رویداد سینمایی برای بزرگسالان) و هالووین ۲۰۱۸ (یک فیلم ترسناک بزرگسالانه) داشت.
این فیلم بهترین ویژگیها، نقاط قوت و مزیتهای سه فیلم تجاری کاملا متفاوت را درون یک فیلم واحد مخلوط کرده بود و در نتیجه به گزینهی ایدهآلی برای مخاطبان هر سه نوع فیلم تبدیل شده بود. اول از همه، جوکر به فیلمِ کامیکبوکی بزرگِ فصل تبدیل شده بود. وقتی سونی در سال ۲۰۱۸ تصمیم گرفت تا ونوم را با درجهبندی سنی کودکپسندانه منتشر کند، در حالی این تصمیم از لحاظ هنری به فیلم آسیب میزد که از لحاظ تجاری، تصمیمِ هوشمندانهای بود. از آنجایی که اکثرِ رقبای ونوم از جمله ستارهای متولد میشود، هالووین و بوهمین رپسدی، بزرگسالانه بودند، یکی از دلایلی که باعث شد این فیلم بعد از افتتاحیهی ۸۰ میلیون دلاریاش سقوط نکند و به فیلمِ با دوامتری در مقایسه با لوگان، آن و ددپول ۲ تبدیل شود، درجهبندی سنی کودکپسندانهاش بود. اگر آن فیلم که با نقدهای بسیار ضعیف اما استقبالِ گستردهی عموم مردم مواجه شده بود، با درجهبندی سنی بزرگسالانه عرضه میشد، به یکی دیگر از فیلمهای بزرگسالانهی فصلِ پیش از کریسمس تبدیل میشد، اما درجهبندی سنی کودکپسندانهاش باعث شد تا ونوم در دو ماه اولِ پاییز ۲۰۱۸ در جایگاه منحصربهفردی در مقایسه با بزرگترین فیلمهای اطرافش قرار بگیرد.
نتیجهاش کسب ۲۱۳ میلیون دلار فروشِ خانگی و ۸۵۴ میلیون دلار فروشِ جهانی از ۹۰ میلیون دلار بودجه بود. اما همزمان جوکر به شکلی که یادآورِ ستارهای متولد میشود است نیز حکمِ فیلم بزرگسالانهی برترِ فصل را هم داشت. برادران وارنر تصمیم گرفت تا ستارهای متولد میشود را همزمان با ونوم اکران کند؛ چون آنها میدانستند اگرچه ستارهای متولد میشود میتواند افتتاحیهی کمتری در مقایسه با ونوم داشته باشد، اما میتواند این کمبود را در طولانیمدت جبران کند. فیلمِ بردلی کوپر و لیدی گاگا با نقدهای قوی، ایجاد سروصدا در فصلِ جوایز و جایگاهش بهعنوان یکی از بزرگترین مدعیانِ اسکار، کارش را با ۴۴ میلیون دلار افتتاحیه شروع کرد و رفت تا به ۲۱۵ میلیون دلار فروشِ خانگی و ۴۲۴ میلیون دلار فروشِ جهانی از ۴۰ میلیون دلار بودجه دست پیدا کند. ستارهای به مدتِ یک ماه جایگاهش بهعنوانِ گزینهی اولِ سینماروهای بزرگسال را حفظ کرد، تا اینکه بوهمین رپسدی از راه رسید و بعد از افتتاحیهی ۵۱ میلیونیاش، ۲۱۶ میلیون دلار در خانه و ۹۰۵ میلیون دلار در دنیا فروخت. اما جوکر علاوهبر ونوم و ستارهای، حکمِ هالووین ۲۰۱۸ را هم داشت.
دو هفته بعد از اینکه ونوم و ستارهای، موتورِ ماه اکتبر ۲۰۱۸ را با سروصدا روشن کردند و یک هفته بعد از اینکه نخستین انسان (First Man) به محض اکران با کله سقوط کرد، هالووین اکرانش را با ۷۷ میلیون دلار افتتاحیه آغاز کرد و رفت تا به ۱۵۹ میلیون دلار فروشِ خانگی و ۲۵۶ میلیون دلار فروشِ جهانی برسد. تا اینجا هیچ اتفاقِ غافلگیرکنندهای نیافتاد، اما فیلمِ اسلشرِ بزرگسالانهی ۱۰ میلیون دلاری یونیورسال بهگونهای بر فصلِ هالووین فرمانروایی کرد که وحشتِ هالووین میکُشد باعث شد تا لاینزگیت زمانِ اکرانِ دنبالهی اَره، ساختهی کریس راک را به تابستان منتقل کند (قبل از اینکه شیوع کرونا، اکرانش را به سال ۲۰۲۱ عقب بیاندازد).
در فصلهایی که از کمبودِ یک فیلمِ ترسناکِ مرسوم رنج میبرند، چیز دیگری میتواند جای خالیاش را پُر کند. اتفاقی که نمونهاش را در سال ۲۰۱۳ با جاذبه دیدیم؛ اگرچه فیلمِ آلفونسو کوآرون از لحاظ فنی در ژانرِ وحشت جای نمیگیرد، اما این فیلم که به تلاشِ دلهرهآورِ فضانوردی برای دوام آوردن در فضای خالی خارج از زمین میپرداخت، آنقدر ترسناک بود که بتواند جای خالی یک فیلم ترسناکِ مرسوم را پُر کند.
نتیجه آخرین بلاکباسترِ لایو اکشنِ اورجینالِ بزرگ سینما بود که به ۲۷۴ میلیون دلار فروشِ خانگی و ۷۲۳ میلیون دلار فروشِ جهانی از ۱۰۰ میلیون دلار بودجه دست یافت. حالا جوکر در اکتبر سال ۲۰۱۹ به حلولِ دوبارهی جاذبه تبدیل شده بود. اکتبر ۲۰۱۸ بهطرز غیرمعمولی ماه پُرباری بود. یک بلاکباستر مرسوم در قالب ونوم، یک رویداد سینمایی برای بزرگسالان در قالب ستارهای متولد میشود و یک فیلم ترسناک پُرسروصدا در قالب هالووین. این سه فیلم که در مجموع با ۱۴۰ میلیون دلار بودجه تهیه شده بودند، در مجموع به یک میلیارد و ۵۳۴ میلیون دلار فروش کردند. چیزی که جوکر را به فیلمِ جالبی تبدیل کرده بود این است که این فیلم در اکتبر ۲۰۱۹ به گزینهی اولِ سینماروها در هر سه دسته تبدیل شده بود. جوکر یک فیلم بزرگسالانهی نسبتا ترسناک است که مورد توجهی عمومِ طرفدارانِ فیلمهای کامیکبوکی قرار گرفته بود. جوکر در حالی حکم ستارهای متولد میشود و دختر گمشدهی دیوید فینچر را داشت که همزمان در جایگاهِ هالووین و آنابل هم جای میگرفت. جوکر یک فیلم کامیکبوکی برای کسانی که فیلمهای کامیکبوکی دوست ندارند، یک درام بزرگسالانه برای مخاطبانی که در حالت عادی به تماشای درامهای بزرگسالانه نمیروند و یک فیلم ترسناک برای کسانی که بهدنبالِ فیلم ترسناک در فصلِ هالووین ۲۰۱۹ میگشتند بود.
نظرات