انیمه Neon Genesis Evangelion؛ آخرین تلاش انسان ها برای جلوگیری از انقراض
- عنوان ژاپنی: 新世紀エヴァンゲリオン
- اسم فارسی: کتاب پیدایش جدید/خبر خوب برای قرن جدید
- نویسنده و کارگردان: هیدئاکی آنو (Hideaki Anno)
- ژانر: آخرالزمانی، مکا، درام روانشناختی، علمی-تخیلی و اکشن
- محصول استودیوهای Gainax و Tatsunoko Production
- تعداد قسمتها: ۲۶ اپیزود بهعلاوهی ۶ فیلم
- زمان پخش مجموعه: از سال ۱۹۹۵ تا سال ۲۰۲۱ میلادی
- وضعیت پخش: در آستانهی پایان یافتن با یک انیمهی سینمایی
چندین و چند سال بعد از نابود شدن نیمی از انسانها، آنها در سال ۲۰۱۵ میلادی انتظار حملهی سوم و نهایی فرشتگان را میکشند؛ موجوداتی که گاهی شبیه هیولاهای عظیم و ترسناک و گاهی شبیه به رباتهای غولپیکر پیشرفته به نظر میآیند و ظاهرا هیچ هدفی جز نابود ساختن حیات زمینی ندارند. انسانها هم که در حالت عادی هیچ شانسی برای مبارزه با آنها نداشتند، بالاخره موفق به خلق اسلحهای مکانیکی و قدرتمند شدند که از بیرون ظاهر یک ربات عظیمالجثه را دارد و از درون باید توسط آدمهایی بهخصوص کنترل شود؛ توسط نوجوانان ۱۴ساله و بعضا آموزشندیدهای که انگار فقط ذهن تعداد محدودی از آنها میتواند به برقراری ارتباط درست با این هیولاهای ساختهشده برای نابودی فرشتهها برسد. یکی از این نوجوانان ۱۴ساله نیز پسری از همهجا بیخبر به اسم است که ناگهان به دستور پدر خود باید در یک شهر زیرزمینی به سازمان NERV بپیوندد؛ پدری سرد که سالها به او توجهی نداشته است. اما شینجی در این مسیر تنها نیست و با افرادی همچون همراه میشود. او آرامآرام از ناپخته بودن در کنترل اونگلیونها (Evaها/رباتهای عظیمالجثهی به وجود آمده برای مبارزه با فرشتگان) میگذرد و قصد تبدیل شدن به یک مبارز تامعیار را دارد. میان این همه رمز و راز، شخصیتهای ناشناس دیگری هم وجود دارند که مثل معماهای بدون پاسخ داستان در اپیزودهای آغازین، ذهن شینجی را درگیر پرسشهای گوناگونی میکنند. NERV بهعنوان یک سازمان بینالمللی ساختهشده برای مقابله با فرشتگان واقعا چه هدفی را دنبال میکند؟ اصلا خود فرشتگان چه موجوداتی هستند؟ شینجی چرا باید قدم به این مسیر ترسناک میگذاشت و از آن مهمتر، چرا برخی از آدمهای پیرامون او انقدر عجیب به نظر میآیند؟
نئون جنسیس اونگلیون (سریال اصلی)
- انیمهی سریالی Neon Genesis Evangelion با ۲۶ اپیزود، محصول سالهای ۱۹۹۵ و ۱۹۹۶ میلادی
احیا داستان اونگلیون (پایانبندی کامل سریال اصلی با ایجاد برخی تغییرات)
- انیمهی سینمایی Neon Genesis Evangelion: Death & Rebirth، محصول سال ۱۹۹۷ میلادی
- انیمهی سینمایی The End of Evangelion، محصول سال ۱۹۹۷ میلادی
بازآفرینی اونگلیون (روایتکنندهی نسخهی متفاوتی از داستان مجموعه به شکل مستقل)
- انیمهی سینمایی Evangelion: 1.0 You Are (Not) Alone، محصول سال ۲۰۰۷ میلادی
- انیمهی سینمایی Evangelion: 2.0 You Can (Not) Advance، محصول سال ۲۰۰۹ میلادی
- انیمهی سینمایی Evangelion: 3.0 You Can (Not) Redo، محصول سال ۲۰۱۲ میلادی
- انیمهی سینمایی Evangelion: 3.0+1.0 Thrice Upon a Time، محصول سال ۲۰۲۱ میلادی
«نئون جنسیس اونگلیون» را میتوان یکی از بزرگترین مجموعههای جهان انیمههای ژاپنی دانست که در طول سالها نظر تماشاگران متعددی را جلب کرده است. مجموع درآمد این جهان علمی-تخیلی ارزشمند به قدری در محصولات اصلی و فرعی از جمله مانگاها و لایتناولها زیاد است که همچنان هم هیدئاکی آنو بودجهی لازم برای ساخت آخرین فیلم سری را دارد و هم شرکتهای مختلف برای داشتن حق پخش اثر جنگیدند.
این وسط پخش انیمهی سریالی Neon Genesis Evangelion از شبکهی نتفلیکس هم شاید به خاطر دوبلهی انگلیسی جدید و اعمال برخی تغییرات در آهنگها و صداگذاری با واکنش تند طرفداران پروپاقرص قدیمی مواجه شده باشد، اما قطعا تعداد بسیاری از طرفداران جدید را تقدیم مجموعهی Neon Genesis Evangelion کرد. بهگونهای که اکنون باید پذیرفت انیمهی سینمایی Evangelion: 3.0+1.0 Thrice Upon a Time نه فقط در ژاپن که در بسیاری از نقاط دیگر دنیا هم بهعنوان یکی از مورد انتظارترین فیلم های 2021 معرفی میشود. زیرا طرفدارانی سفتوسخت و در عین حال متعلق به نسلهای گوناگون دارد.
اما شاید وجود یک انیمهی سریالی و شش انیمهی سینمایی در مجموعه باعث شود که عدهای بهراحتی از تماشای آن بترسند و احساس کنند که نمیتوانند قدم به مجموعهای تا این حد پیچیده بگذارند. ولی اگر آثار نامبرده را به ترتیب نوشتهشده در بالا یا همان ترتیب پخش تماشا کنید، هیچ مشکلی نخواهید داشت و میتوانید از آنها لذت ببرید. البته باید چند نکته را هم به خاطر داشته باشید.
نخست آن که موقع دیدن انیمهی سریالی Neon Genesis Evangelion بدانید که قسمتهای ۲۱ تا ۲۴ سریال دارای نسخهای به نام «کات کارگردان» هستند. در نتیجه موقع دیدن اپیزودهای ۲۱ تا ۲۴ سعی کنید که به تماشای همین نسخهی کارگردان بپردازید. سپس موقع رفتن به سراغ دو فیلم انیمهای Evangelion در دههی ۹۰ میلادی که عملا به شکلی بهتر سریال را به پایان میرسانند، در نظر داشته باشید که هیدئاکی آنو در این دو اثر عملا برخی بخشهای داستان روایتشده در سریال را تغییر داده است. مسئله اینجا است که پایانبندی سریال به چند دلیل به مذاق درصدی از طرفداران خوش نیامد و آنو میخواست با این دو فیلم داستان را بهتر کند. زیرا در ساخت سریال با کمبود بودجهی جدی و برخی فشارهای دیگر روبهرو بود و نتوانست به ترسیم کامل چشمانداز خود بپردازد.
شاید در طول بیشتر از دو دهه استودیوها، کارگردانهای کمکی و بعضا هم نویسندگان دیگری به آنو در ساخت آثار مختلف جهان Evangelion کمک کرده باشند، ولی او همواره خالق اصلی است و هرگز نئون جنسیس اونگلیون را رها نکرد. حتی نویسندگی Evangelion: 3.0+1.0 Thrice Upon a Time و اصل کارگردانی آن هم توسط هیدئاکی آنو انجام میشود؛ تا بالاخره او در سال ۲۰۲۱ میلادی این سری را به شکل ایدهآل به پایان برساند. در نتیجه وقتی پایانبندی با دو فیلم انیمهای دههی ۹۰ و حتی «نسخهی کارگردان اپیزودهای ۲۱ تا ۲۴ سریال» بیشتر مطابق خواستهی او بودهاند، مخاطب هم باید بدون گارد به استقبال آنها برود.
پس از تماشای انیمهی سریالی و دو فیلم انیمهای پخششده در دههی ۹۰ میلادی، احتمالا میخواهید سراغ چهارگانهی سینمایی جدید «اونگلیون» بروید. ولی به یاد داشته باشید که اینجا هیدئاکی آنو داستان را از ابتدا آغاز میکند، به مسیر تازهای میبرد و عملا نسخهای جدید از اثر خود را میسازد. در نتیجه حتی اگر انیمهی سریالی و دو فیلم انیمهای دههی ۹۰ میلادی را هم ندیده باشید، میتوانید بدون هیچ مشکلی سراغ این چهار انیمهی سینمایی جدید بروید و به آنها عشق بورزید. به بیان واضحتر باید گفت که تا به امروز دو داستان «اونگلیون» به وجود آمدهاند؛ نسخهی اول که با یک سریال ۲۶ قسمتی آغاز شد و با دو فیلم در سال ۱۹۹۷ میلادی پایان یافت و نسخهی دوم که تشکیلشده از ۴ انیمهی سینمایی است، پخش آن در سال ۲۰۰۷ میلادی آغاز شد و در سال ۲۰۲۱ میلادی به اتمام میرسد.
آیا نسخهی دوم و تشکیلشده از چهار انیمهی سینمایی دقیقا به بازسازی داستان روایتشده در سریالی اصلی و دو فیلم انیمهای پخششده درکنار آن میپردازد؟ خیر. نسخهی دوم (۴ انیمهی سینمایی در قرن ۲۱) داستان اونگلیون شاید مخصوصا در بخشهای آغازین اشتراکات فراوانی با نسخهی اول (سریال و دو فیلم انیمهای دههی ۹۰) داشته باشد. اما تفاوتهای متعددی نیز دارد. در نتیجه اگر از من میپرسید، بهتر است با به یاد داشتن همهی این نکات، به ترتیب نوشتهشده در بالا تمامی آثار نامبرده را ببینید تا از هر دو نسخهی داستان نئون جنسیس اونگلیون، اثر هیدئاکی آنو لذت ببرید. بالاخره هیدئاکی آنو یکی از برترین انیمه سازهای تاریخ است و انیمه Neon Genesis Evangelion هم تاثیرگذارترین اثر او به شمار میرود. پس کسی با وقت گذاشتن روی لذت بردن حداکثری از روی هر دو نسخهی قصهی علمی-تخیلی عظیم او وقت خود را دور نمیریزد!
پیش از پرداختن به فرم و محتوای اثر و بررسی اجمالی خود آن نیز باید با جدیت به یک نکتهی دیگر اشاره کرد. زومجی معمولا در بخش اغازین مقالات انیمهمحور جدید خود که بهنوعی راهنمای تماشای اثر هستند، راجع به درجهی سنی توضیح خاصی نمیدهد. زیرا معمولا آثار مورد بحث یک درجهی سنی مشخص دارند که ذکر آن در ابتدای متن بهسادگی به مخاطب نشان میدهد که اثر مورد بحث مثلا برای مخاطب بالای ۱۳ سال (PG-13) یا بزرگسال (+R) ساخته شده است.
ولی نئون جنسیس اونگلیون به آسانی و بدون مشکل در یکی از این ردهبندیها قرار نمیگیرد. این انیمه نهتنها در کشورهای مختلف ردهبندیهای سنی متناقضی دریافت کرده است، بلکه بعضا اپیزودها و فیلمهای مختلف آن هم واقعا متفاوت با یکدیگر ردهبندی سنی شدهاند. برای نمونه در کشور استرالیا بعضی از قسمتهای سریال اصلی مناسب برای همگان هستند و برخی از آنها بهعنوان آثار بزرگسالانه معرفی میشوند.
واقعیت هم آن است که اثر مورد بحث در طول اپیزودها و فیلمهای متفاوت خود لزوما پیرو محدودیتهایی کاملا تعیینشده نیست. حتی مثلا نسخهی کارگردان اپیزودهای ۲۱ تا ۲۴ سریال اصلی بزرگسالانهتر از نسخهی عادی همین قسمتها هستند. همچنین از آنجایی که کودکان و نوجوانان هم میتوانند از چندین و چند بخش این مجموعه لذت فراوانی ببرند و با آن ارتباط برقرار کنند، عدهای به اشتباه موقع پخش اثر برای دیگران به درجهی سنی حقیقی بزرگسالانهترین سکانسهای آن توجه نداشتهاند.
اکثر بینندگان موقع صحبت راجع به درجهی سنی یک محصول، مشغول فکر کردن راجع به تکتک دقایق آن میشوند. در نتیجه ترجیح میدهم در پایان این توضیح چهار پاراگرافی و پیش از رسیدن به معرفی اصلی اونگلیون، مجموعه انیمه Neon Genesis Evangelion هیدئاکی آنو را در اصل مناسب مخاطب بزرگسال معرفی کنم.
شاید مخاطب سختگیر امروز بتواند متوجه نوعی دوگانگی در قصهگویی انیمه Neon Genesis Evangelion بشود. از این جهت که سریال گاهی واقعا حکم یک نمایش تمامعیار و صرف از نبرد رباتها و موجودات عظیمالجثه را دارد و بعضا سراغ سکانسهای پیچیدهی خود میرود و برای چند دقیقهی پیاپی، فلسفهسرایی میکند.
در همین حین نمیتوان انکار کرد که بعضی از سکانسهای بزرگسالانهی انیمه Neon Genesis Evangelion بدون نیاز ۱۰۰ درصدی قصه و صرفا به هدف جلب بیشتر توجه لحظهای مخاطب عام خلق شدهاند. این حقایق انکارناپذیر هستند و نشان میدهند که محصول نامبرده گاهی فقط به فکر سرگرم کردن حداکثر مخاطبان و سودآوری مالی است. تعجبی هم ندارد. ساختهی هیدئاکی آنو با بودجهی محدود و مشکلات مالی خلق شد و به خاطر عجیب بودن بیش از اندازه در نگاه تهیهکنندگان دههی ۹۰ میلادی، بهنوعی مدام در خطر بود. پس احتمالا اگر معتقد به قضاوت هر اثر با استانداردهای درست باشیم، وارد دانستن چنین ایرادی به انیمه Neon Genesis Evangelion را بچگانه میبینیم.
اگر بخواهیم در رابطه با دوران افول شدید توجه تماشاگر به انیمهها و به خطر افتادن جدی این صنعت و سپس نجات یافتن و اوج گرفتن مجدد آن مطالعه داشته باشیم، بارها و بارها با اسم انیمه Neon Genesis Evangelion، اثر باشکوه و مهم هیدئاکی آنو مواجه میشویم
به بیان بهتر باید بدانیم که هیدئاکی آنو با این محصول درخشان، انقلابی در زمینهی نگاه استودیوها به انیمههای سبک Mecha (دارای رباتهای بزرگ و داستانگویی علمی-تخیلی متمرکز روی تکنولوژیهای بسیار پیشرفته) را به وجود آورد. آن زمان نه مقدار قابل توجهی از احساسات انسانی جایی در انیمههای اینگونه داشتند و نه مردم فکر میکردند که طی دقایق یک انیمهی تلویزیونی محبوب بتوانند با مواردی همچون نظرات عمیق فیلمساز راجع بهگفتههای فلاسفهی بزرگ و استعارههایی برداشتشده از مسیحیت، یهودیت و حتی اسطورهشناسیهای عظیم گوناگون مواجه شود.
در نتیجه شاید برای مخاطب امروز که صرفا خود را مهیای دیدن Neon Genesis Evangelion میکند، انیمهی هیدئاکی آنو اثری عمیق باشد که عامدانه آن را با برخی لحظات پوچ و سرگرمکننده پر کردهاند تا بیشتر بیننده بگیرد. ولی در جهان واقعی، انیمه Neon Genesis Evangelion در زمانهای خلق شد که همه از آن انتظار سرگرمکننده و عامهپسند بودن مطلق بدون کوچکترین بار فکری و معنایی را داشتند. در نتیجه هیدئاکی آنو سخنان فلسفی، مفاهیم ارزشمند و پیامهای تکاندهنده را وارد اثری عامهپسندانه کرد؛ نه برعکس! داستانگوهای بزرگ طی بعضی مواقع فقط با آوردن بحثهایی تازه به آثار پرمخاطب موفق به جریانسازی میشوند.
تازه نباید از یاد برد که همهی سکانسهای عامهپسندانهی انیمه Neon Genesis Evangelion هم در جایگاه خود به خوبی کار میکنند. وقتی این انیمه به نمایش نبردی بین یک فرشتهی عظیم و رباتی جذاب میپردازد، مخاطب نمیتواند چشم از جنگ بردارد. سریال در این لحظات قدیمی احساس نمیشود و تصاویر معرکهای را به نمایش میگذارد. پس وقتی با پیشزمینهی فکری کامل به آن مینگریم، بیشتر میتوانیم علت اهمیت انیمه Neon Genesis Evangelion را درک کنیم؛ محصولی که آن را میتوان به بسیاری از تماشاگرهای بزرگسال علاقهمند به جهان انیمهها معرفی کرد و همانقدر که میتواند برای عدهای یک سرگرمی خالص با چند بار افتوخیز باشد، برای عدهای تا مدتها تبدیل به خوراک تفکر میشود.
یکی از نقاط قوت کلیدی اثر آنو هم موردی نیست جز اینکه طی همهی این سکانسها، با محوریت شخصیتهایی جلو میرود که میتوانیم آنها را بفهمیم؛ چه وقتی مشغول مبارزه هستند و چه وقتی کمی از زندگی لذت میبرند یا در تنهایی زجر میکشند. انیمه Neon Genesis Evangelion به طرز عجیبی مدام احساسیتر و انسانیتر میشود. چون از همه نظر خود را برای مخاطب توضیح میدهد.
اکثر شخصیتهای Neon Genesis Evangelion هم در ظاهر و هم در باطن جذاب هستند و مدام بیشتر از قبل، تمرکز مخاطب روی احساسات حاضر در داستانگویی اثر را افزایش میدهند
مسئله فقط راجع به شخصیتپردازی و افزایش عمق و جذابیت کاراکترهای اصلی و فرعی برای مخاطب نیست. مسئله فقط این نیست که در انیمه Neon Genesis Evangelion بارها با افشای حقایقی متعلق به گذشته روبهرو میشویم که به کلی شناخت ما از یک کاراکتر را تغییر میدهند. بلکه ماجرا راجع به این است که حتی عناصر فانتزی و علمیتخیلی اثر هم به مراتب بیشتر از آنچه خیلیها انتظار دارند، معنا و مفهوم احساسی پیدا میکنند.
برای اثری تا این اندازه پرشده از رویدادها و تکنولوژیهای عجیب، انیمه Neon Genesis Evangelion انصافا بارها به طرز غیرمنتظرهای باورپذیر به نظر میآید. نه به این دلیل که میتوانیم رخ دادن اتفاقات حاضر در داستان آن داخل جهان خود را باور کنیم. بلکه به این دلیل که سریال واقعا منطق داستانی خود را جدی میگیرد و آن را شرحوبسط میدهد. انیمه Neon Genesis Evangelion به قدری چارچوب داستانی جالبی برای خود میسازد که وقتی توضیحی باورپذیر در همین چارچوب را ارائه میدهد، مخاطب میتواند اندکی احساس واقعگرایی را از قصهگویی دریافت کند. وقتی اثر منطق داستانی جالبی داشته باشد، جور در آمدن یک توضیح با همین منطق داستانی، کل اثر را برای مخاطب باورپذیرتر و حتی واقعگرایانهتر جلوه میدهد.
هیدئاکی آنو در پس اکثر سکانسهای اثر خود مسائلی انسانی را قرار میدهد که میتوانند در هر اثری با هر ژانری وجود داشته باشند. تنهایی و غم، ترسیدن از دست نیافتن به موفقیتهای عظیم در جهان پر زرق و برق مدرن، به اشتباه افتادن در تشخیص عشق و نیازهای جسمی بدن، دور ماندن از یکدیگر، همکاری، جنگ درونی انسان برای از یاد بردن یا فراموش نکردن گذشته، نیاز به دریافت تحسین و ستایش برخی افراد خاص و چندین و چند بحث اخلاقی و قابل لمس دیگر. انیمه Neon Genesis Evangelion به این دلیل در سطوح مختلف کار میکند که میتواند تقریبا همیشه در پس آنچه در ظاهر نمایش میدهد، حرفهای اساسی برای گفتن داشته باشد.
به همین خاطر میتوان درک کرد که چرا آن سکانسهای نسبتا محدود انیمه که واقعا از ابتدا تا انتها تشکیلشده از استعارهسازی، نمادپردازی و معناسراییهای مفصل هستند، به مذاق بسیاری از طرفداران خوش نیامدند. زیرا با اینکه هیدئاکی آنو در بسیاری از آن لحظات تفکرات و باورهای انسان را از برخی زوایا به چالش میکشد، انیمه Neon Genesis Evangelion طی چنین ثانیههایی بیش از حد آشکار است.
دیگر گویا میشود کاملا دست این اثر چندلایه را خواند و فهمید که دقیقا میخواهد به چه پیامی برسد. در نتیجه طبیعی است که این سکانسها برخلاف سکانسهایی که ظاهر جذاب و باطن پرشده از معنای آنها داخل یکدیگر ذوب شدهاند، خیلی در جلب توجه همهی طرفداران موفق نیستند. شاید همانگونه که انیمه Neon Genesis Evangelion از لحاظ صوتی ضعیف نیست، ولی شوربختانه باید پذیرفت که سازندگان مخصوصا در سریال اصلی میتوانستند استفادهی بسیار بسیار مفیدتری از موسیقی متن بکنند.
این یعنی اگر بخواهید سختگیرانه و با جدیت کامل به بررسی تکتک بخشهای انیمه Neon Genesis Evangelion مخصوصا با استانداردهای امروز بپردازید، قطعا میتوانید روی چند ایراد دست بگذارید که اگر رفع میشدند با اثر بهتری روبهرو بودیم. اما اگر نگاه انداختن به یک اثر هنری ماندگار به این شکل باعث میشود که از تماشای آن پرهیز کنید و تکتک قابها و دیالوگهای به یاد ماندنی و بعضا یگانهی انیمه Neon Genesis Evangelion را از دست بدهید، پس بهتر است که اصلا به سراغ این دید سختگیرانه (شاید هم بدبینانه) نروید. زیرا ساختهی هیدئاکی آنو در گروه محصولات هنری پراهمیتی قرار میگیرد که روی عظمت مدیوم خود (در اینجا، انیمههای تلویزیونی) تاثیر مستقیم داشتهاند.
چنین محصولاتی قطعا لیاقت آن را دارند که پس از سالها با برترین ثانیههای خود قضاوت شوند. زیرا وقتی تجربهی ارائهشده توسط آنها را پشت سر بگذاریم، بعد از مدتی فقط به احساسات خود در طول دنبال کردن قصه میاندیشیم؛ به اینکه فیلمساز چهقدر زیبا باعث شد فکر کنیم و لذت ببریم. بیشتر بفهمیم و بیشتر بترسیم؛ تا شاید با شنیدن قصهای جریانیافته در آیندهای که در آن دریاها پرشده از خون هستند، امروزِ خود را بهتر درک کنیم و بیشتر در آغوش بکشیم.
بزرگترین ترس بشریت، خود انسان است. - ایکاری، انیمه Evangelion
میان پرداختن به نوجوانانی که با دلایل مختلف و ریشههای متفاوت قدم به سازمان و تشکیلاتی پر رمز و راز میگذارند، تبدیل به کنترلکنندهی رباتهای عظیم میشوند و برای حفظ هویت واقعی خود و نجات زمین میجنگند، انیمه Neon Genesis Evangelion شاعرانگی عجیبی دارد. زیرا هم از ضرورت تنهاییها میگوید و هم از ضرورت دست در دست یکدیگر گذاشتن. هم از ضرورت لعنت فرستادن به گذشته و قدم برداشتن به سمت آینده میگوید و هم از ضرورت به یاد داشتن تکتک قدمهایی که قبلا برداشته شدهاند و اتفاقاتی که رخ دادند. هم از ضرورت حفظ ارزشمندترین سازندگان روح و عقل و انسان و هم از ضرورت پذیرش برخی از سادهترین جذابیتهای دنیا.
اینجا بهجای نظرات محکم و تغییرناپذیر یک هنرمند، با شخصیتها و جهانی انعطافپذیر روبهرو میشوید که جسارت به چالش کشیدن تعریف مخاطب از «قهرمان» در چنین داستانهایی را داشت. کمتر دو مخاطبی را میشود یافت که از تکتک دقایق انیمه Neon Genesis Evangelion هیدئاکی آنو برداشتهای مفهومی کاملا یکسانی داشته باشند و همین یک نکته به زیبایی نشان میدهد که چرا این اثر سرگرمکننده لیاقت تماشا و حتی بازبینی را دارد.
انیمه Ghost in the Shell
انیمهی سینمایی Ghost in the Shell شاید شباهت مستقیمی به انیمه Neon Genesis Evangelion نداشته باشد، اما بعضا به مفاهیمی شبیه به صحبتهای جریانیافته در آن میپردازد. همچنین دقیقا مثل Neon Genesis Evangelion که با آثار متفاوت شرح و بسط یافته است، انیمه Ghost in the Shell به اشکال گوناگون قصههای بیشتر و بیشتر را تحویل مخاطبان داد؛ تا جهانی رو به نابودی، خیانتهایی ویرانگر از درون سیستم و تکنولوژیهای ظاهرا جذاب ولی در اصل تنفربرانگیز را نشان بدهد. این ابزارهای پیشرفته گاهی میتوانند انسان بودنِ انسان را بهصورت کامل محو کنند و افسار او را در یک جهان وحشیانه بهدست بگیرند. این وسط به یاد داشته باشید که هر دو اثر معرفیشده در انتهای این مقاله بهعنوان آثار ژاپنی ارزشمند و جذاب برای افراد علاقهمند به انیمه Neon Genesis Evangelion، در نگاه بسیاری از منتقدها ارزشمندتر، تاثیرگذارتر و مهمتر از خود انیمه Neon Genesis Evangelion هستند.
نکتهای مهم برای لذت بردن از آثار نامبرده در مقاله آن است که فراموش نکنید این انیمهها قبل از پیشرفت قابلتوجه صنعت انیمیشنسازی و با محدودیتهای فنی فراوان ساخته شدند
همچنین در انیمه Ghost in the Shell هم به مانند اکثر قسمتهای انیمه Neon Genesis Evangelion شاهد بهرهبرداری مینیمال کارگردان از موسیقیهای پرشباهت هستیم و بیشتر تصاویر نابی را میبینیم که شاید چند بار بیش از اندازه خالی از حرکت باشند، اما در مهمترین سکانسها با نهایت جزئیات، نگاه مخاطب را به خود میدوزند. در این انیمههای عالی تصاویر نقش بهسزایی در همراه شدن بیننده با قصهگویی دارند و از آنجایی که Ghost in the Shell برخلاف نئون جنسیس اونگلیون با مشکل جدی کمبود بودجه مواجه نبود، از این لحاظ هیچوقت تماشاگر را ناامید نمیکند.
راستی اگر بهدنبال دیدن انیمههای تلویزیونی بیشتر هم هستید، میتوانید سراغ انیمه FLCL و انیمه Cowboy Bebop که هر دو علمی-تخیلیهای منحصربهفرد و عجیبی هستند که در تصویرسازیهای به یاد ماندنی، کم نمیگذارند.
انیمه Akira
میان تمام آثاری که میتوان آنها را از برخی جهات مشابه با انیمه Neon Genesis Evangelion دانست، شاید شاهکار کاتسوهیرو اوتومو یعنی انیمه آکیرا، برترین اثر به حساب بیاید. زیرا این فیلم دورانساز که بهمعنی واقعی کلمه روی پیشرفت قصهگوییهای علمی-تخیلی مرتبط با پسا-آخرالزمان تاثیر گذاشت، کلاس درس استفاده از قصههای مرتبط با شخصیتهای نوجوان برای پرداختن به مفاهیم پراهمیت و گسترده است.
همچنین نهتنها هر دو اثر نامبرده یک پایانبندی بسیار معنادار را به مخاطب ارائه میدهند، بلکه انیمه Akira مثل انیمه Neon Genesis Evangelion در خلق یک جهان منحصربهفرد نیز میدرخشد. بهگونهای که بارها و بارها با فیلمهایی مواجه میشویم که به شکل مستقیم یا غیرمستقیم تحت تاثیر فضاسازیهای چنین انیمههای ماندگاری هستند. این وسط نباید از یاد برد که شاید نئون جنسیس اونگلیون از بسیاری جهات پرشده از خلاقیت باشد، ولی این ساختهی بزرگ هیدئاکی آنو هم قطعا بهعنوان یک علمی-تخیلی خلقشده در دوران بعد از اکران Akira، تا حدی زیر سایهی آن انیمهی تکاندهنده نفس میکشد؛ چه وقتی چند نوجوان را به شکل ناگهانی درگیر دیوانهوارترین قصهها میکند و چه وقتی پلیدی درونی یک حکومت فاسد در شهری بسیار پیشرفته را نشان میدهد.
مخاطبانی که میخواهند انیمهها را با بهترین کیفیت ممکن ببینند، میتوانند از نسخهی 4K ریمستر آکیرا لذت ببرند که خوشبختانه بالاخره بهدست همگان رسیده است. چنین اثری را باید با بهترین کیفیت ممکن دید. زیرا انیمه Akira همانقدر که داستانگویی قدرتمندی دارد، به درستی به تصویرسازیهای یگانهی خود نیز شهره است.
نظرات