حقایق جالب هری پاتر | از آینده مجموعه تا فرق بین فیلم ها و کتاب ها
فکر نمیکنم بتوانیم کسی را پیدا کنیم که با داستان هری پاتر آشنا نباشد و حداقل یکی از فیلمهای این مجموعه سینمایی را تماشا نکرده باشد. یکی از محبوبترین مجموعههای سینمایی تاریخ که بهعقیده بسیاری از علاقهمندانش میتواند بهترینِ آنها هم باشد. مجموعهای که از روی یک سری رمان با همین نام که توسط خانم جی کی رولینگ نوشته شدهاند، اقتباس شده است. آثار مربوطبه هری پاتر بهقدری محبوب هستند که طرفداران پروپاقرص بیشماری در سراسر جهان و بهخصوص در کشور خودمان دارد، طرفدارانی که از تمام جزییات ریز و درشت کتابها و فیلمهای این مجموعه اطلاع دارند و ساعتها وقت خود را مشغول خواندن و تماشا کردن آنها کردهاند.
نخستین فیلم مجموعه سینمایی Harry Potter تحت عنوان هری پاتر و سنگ جادو در تاریخ ۱۶ نوامبر ۲۰۰۱ (۲۵ آبان ۱۳۸۰ خورشیدی) و آخرین قسمت آن یعنی قسمت دوم هری پاتر و یادگاران مرگ در تاریخ ۱۵ ژوئیه ۲۰۱۱ (۲۴ تیر ۱۳۹۰ خورشیدی) اکران شدند تا در طول یک دهه شاهد اکران هشت قسمت از سری فیلمهای این مجموعه باشیم. ما در این مقاله برخلاف سایر مقالات حقایق جالب تنها بهبررسی جالبترین نکات این مجموعه نخواهیم پرداخت و علاوهبر آن قصد داریم تا نگاهی کنیم به تفاوتهای میان کتاب ها و فیلم های هری پاتر و ببینیم چه آیندهای در انتظار این مجموعه خواهد بود. پس با ما همراه باشید تا با هم سفری کنیم به گوشه و کنار این دنیای جادویی و هیجانانگیز.
«توجه: مطالعه این مقاله ممکن قسمتهای مهمی از داستانهای هری پاتر را برای شما اسپویل کند».
تفاوت بین کتاب ها و فیلم های هری پاتر
همه ما اطلاع داریم که دنیای کتابهای هری پاتر که اثر جیکی رولینگ بهشمار میروند، بسیار بسیار وسیعتر و کاملتر از جهان فیلمهای آن هستند، بسیاری از صحنهها، شخصیتها، اتفاقات و دیالوگهایی که در کتابها آنها را میخوانیم بهطور کامل از فیلمهای این مجموعه حذف شدهاند. دلیل این موضوع بهخاطر محدودیت زمان فیلمها تلقی میشود که سازندگان نمیتوانستند تمام جزییات کتابها را در آنها جای دهند. البته عده زیادی با این موضوع مشکل نداشتند تا اینکه در فیلمهای پایانی جزییات زیادی از کتابها حذف و وارد فیلمها نشدند و همین تصمیم انتقاد شدید طرفداران بیشمار این جهان را در پی داشت.
بههمیندلیل برادران وارنر تصمیم گرفت قسمت آخر فیلمهای هری پاتر را در دو قسمت تولید کند تا بتوانند جزییات و داستانهای بیشتری از کتابها را بهتصویر بکشند ولی بازهم تمام و کمال در انجام این مهم موفق نبودند. تفاوت کتابها و فیلمهای هری پاتر در تمام این مجموعه به چشم میخورد که تصمیم گرفتیم در این قسمت مقاله به بررسی برخی از مهمترین تفاوتهای آنها بپردازیم.
۱- نمایش زندگی هری در خانه دورسلیها
با تماشای مجموعه فیلم های Harry Potter خیلی راحت متوجه این موضوع میشویم که در شروع هر فیلم سازندگان سعی زیادی دارند تا هری هرچه سریعتر به هاگوارتز برگردد و وقت زیادی را صرف زندگی هری در خانه خانواده دورسلی نمیکنند. موضوعی که در کتابها بههیجوجه اینگونه نیست و جزییات بسیار زیاد و گاهی بسیار مهم از زندگی هری در میان این خانواده در کتابها نوشته شده که سازندگان فیلمها آنها را یا بهطور کامل حذف کردهاند یا با تغییرات زیادی بهتصویر کشیدهاند.
در فیلم هری پاتر و سنگ جادو زمانیکه هری برای اولین هاگرید را میبیند و متوجه میشود که یک جادوگر است درواقع این اتفاق در تاریخ ۳۱ ژوئیه و در تولد هری اتفاق میافتد. آنها پس از آن دیدار به کوچه دیاگون میروند و وسایلی که هری برای رفتن به هاگوارتز نیاز دارد را تهیه میکنند. هاگرید پس از آن هری را به ایستگاه قطار King's Cross برده تا او توسط آن قطار به هاگوارتز رود. در این فیلم هری یک ماه زودتر از موقع مشخص به هاگواتز میرسد.
در کتاب ولی داستان متفاوت است؛ هری پس از خرید وسایل مورد نیاز به خانه دورسلیها برمیگردد و موظف است که باقیمانده تابستان را در آن خانه سپری کند. موضوعی که باعث میشود خواننده بیشتر متوجه رابطه سرد میان هری و خانواده دورسلی شود. در تاریخ اول سپتامبر زمانیکه قطار هاگوارتز به سمت این مدرسه حرکت میکند، ورنون دورسلی هری را به ایستگاه قطار میبرد و هیچ خبری از هاگرید در این قسمت از داستان نیست. بسیاری از قسمتهای زندگی هری در این خانه به بیننده فیلمها نشان داده نمیشود و بیننده بسیاری از روابط سرد میان هری و این خانواده را بهطور کامل تماشا نمیکند.
۲- خواب مهم هری در اولین شب حضورش در هاگوارتز
در کتاب هری پاتر و سنگ جادو میتوانیم داستان بسیار مهمی را بخوانیم که بهطور کامل از فیلم نخست حذف شده است. هری پاتر در نخستین شب حضورش در مدرسه هاگوارتز خواب بسیار مهمی میبیند؛ خوابی که نهتنها در ادامه داستان آن قسمت که در ادامه داستان کل مجموعه تاثیر زیادی دارد. در آن خواب هری دستار «کلاه» پروفسور کویرل را بر سر دارد و روی سر او گیر کرده و هری نمیتواند آن را از سر خود بردارد. کلاه به او میگوید که از گریفیندور جدا شده و به گروه اسلیترین بپیوندد. او در آن خواب همچنین میبیند که دریکو مالفوی به پروفسور اسنیپ تبدیل میشود. این خواب بسیار واضح به رابطه ذهنی هری پاتر و لرد ولدمورت اشاره میکند.
حذف شدن این سکانس و خواب هری در فیلم هری پاتر و سنگ جادو باعث ایجاد ۲ مشکل بزرگ شد. یکی اینکه بدون بهتصویر کشیدن این خواب ریشه بیاعتمادی هری به پروفسور کویرل مشخص نمیشود و دومین مشکل جایی است که ما نمیدانیم از چه زمان مشکوک بودن او به دریکو مالفوی و پروفسور اسنیپ آغاز میشود. این ۲ موضوع در آن فیلم و در ادامه مجموعه از مهمترین المانهای داستان بهشمار میروند و فیلم نخستین ارتباط ذهنی هری و ولدمورت را به ما نشان نمیدهد؛ موضوعی که تا آخرین دقایق آخرین قسمت فیلم با آن سر و کار داریم.
۳- Marauders (غارتگران)
در قسمت هری پاتر و زندانی آزکابان یکی از مهمترین المانهای داستانی حاضر در آن مربوطبه گروه غارتگران (Marauders) بود. گروهی که در فیلم به آنها اشارهای نشد و توضیحی درباره آنها به مخاطبان داده نشد. این گروه از افراد مهمی مانند ریموس لوپین، پیتر پتیگرو، سیریوس بلک (پدرخوانده هری) و جیمز پاتر (پدر هری) تشکیل شده بود. اعضای این گروه را افرادی تشکیل میدادند که میتوانستند به یک حیوان تبدیل شده و در قالب آن حیوان زندگی کنند، البته این موضوع برای لوپین صدق نمیکند چرا که او در اصل یک گرگینه است. این اطلاعات کمک بسیار خوبی به خوانندگان کتاب میکند که سیریوس چگونه از زندان فرار کرد یا پیتر پتیگرو چگونه برای مدت زمان زیادی در قالب حیوان خانگی خانواده ویزلی باقی مانده بود.
مهمترین دستآورد این گروه تهیه یک نقشه بسیار مهم در فیلم بهشمار میرود که تا آخرین لحظات این مجموعه نقش پررنگی در داستان هری پاتر دارد. آنها نقشه غارتگر را درست کردند؛ نقشهای که توسط فرد و جورج به هری داده شد و هری میتوانست به کمک آن بهطور مخفیانه در قلعه حرکت کند و مکان سایر افراد را ببینند. هری در فیلم هیچوقت متوجه نمیشود که نقشهای که او همواره نزد خود داشته توسط پدرش تهیه شده و پدر او یکی از اعضای گروه غارتگران بوده است.
نکته مهم دیگر راجعبه این گروه جایی رقم میخورد که در فیلم هری پاتر و زندانی آزکابان اطلاعات بسیار کمی درباره حیوانات حاضر در آن قسمت به بیننده ارائه میشود. در فیلم میبینیم که حیوانات رفتاری بسیار عادی از خود نشان میدهند ولی در کتاب نقش بسیار پررنگتری دارند و اطلاعات بسیار بیشتری درباره این گروه را به خوانندگان کتابها انتقال میدهند. بههرحال سازندگان فیلمهای هری پاتر تصمیم گرفتند تا این اطلاعات مهم را از بینندگان آن دور نگه دارند.
۴- الفهای خانگی
الفهای خانگی نقش بسیار پررنگی در خط داستانی کتاب هری پاتر و جام آتش داشتند؛ از تشیکل یه گروه توسط هرماینی تا دیدار مجدد هری پاتر با دابی ولی بیشتر قسمتهای کتاب که الفها در آن حضور داشتند از فیلم هری پاتر و جام آتش کنار گذاشته شدند. اگر بهتر بخواهیم بیان کنیم در تمام فیلمهای مجموعه سینمایی Harry Potter دابی و کریچر تنها الفهای خانگی بودند که در این فیلمها نقشی ثابت داشتند. بااینحال در کتابهای هری پاتر شخصیت وینکی یکی دیگر از الفهای خانگی بهشمار میرفت که نقش بسیار مهم و پررنگی در داستان «هری پاتر و جام آتش» و «هری پاتر و محفل ققنوس» داشت. نکته بسیار مهم در مورد الفها که بههیچوجه به آن در فیلمهای هری پاتر اشاره نشده این است که در هاگوارتز بیش از ۱۰۰ الف زندگی میکردند و در این مدرسه جادوگری شغلهای مختلفی برعهده برخی از آنها قرار داشت.
۵- داستان بارتی کراوچ جونیور
در فیلم هری پاتر و جام آتش مشاهده میکنیم که شخصیت آلستور مودی ملقب به «چشم باباقوری» که وظیفه تدریس درس دفاع درمقابل جادوی سیاه را برعهده دارد درواقع زندانی فراری یعنی بارتی کراوچ جونیور است که از معجون تغییر چهره استفاده کرده تا خودش را بهجای آلستور مودی جا بزند. بههمینخاطر متوجه میشویم کسی که نام هری را در جام آتش انداخته، کسی که به هری در مراحل این مسابقه کمک کرده و کسی که در انتهای فیلم دیدار هری پاتر و ولدمورت را برنامهریزی کرده همان بارتی کراوچ جونیور، زندانی فراری از زندان آزکابان بهشمار میرود.
در این فیلم نکته مهمی که به آن اشاره نمیشود نحوه فرار بارتی از آزکابان و رسیدن او به هاگوارتز تلقی میشود؛ موضوعی که در کتاب بهطور کامل شرح داده شده است. در توضیحات کتاب میتوانیم متوجه شویم زمانیکه مادر بارتی کراوچ جونیور به بازدید او میرود، این دو توسط معجون تغییر چهره جای خود را عوض میکنند و بارتی در قالب مادر خود از زندان خارج و مادرش برای همیشه بهجای بارتی در سلول او باقی میماند تا سرانجام در همان سلول از دنیا برود.
۶- داستان ریتا اسکیتر
گزارشگر مجله Daily Prophet یعنی ریتا اسکیتر در داستان فیلم هری پاتر و جام آتش نقش بسیار پررنگی دارد ولی به سرانجام مهم او در فیلم هیچ اشارهای نمیشود. در انتهای کتاب چهارم این مجموعه هرماینی متوجه میشود که ریتا اسکیتر یک Anigamus (جادوگری که میتواند به یک حیوان تبدیل شود) است و میتواند به یک سوسک تبدیل شود. این موضوع توضیح میدهد که ریتا اسکیتر چگونه تمام اطلاعات دراماتیک و اغراق شده خود را بهدست میآورد. دراینمیان هرماینی او را تهدید میکند که اگر به مدت یک سال دست از سر هری برندارد و شایعه جدیدی برای هری درست نکند، هویت او را لو نخواهد داد.
پس از این اتفاق هرماینی در کتاب پنجم یعنی هری پاتر و محفل ققنوس بار دیگر از اطلاعاتی که علیه او دارد استفاده و ریتا را مجبور به تهیه یک مصاحبه با هری درباره واقعیت داشتن بازگشت ولدمورت میکند. هیچکدام از این جزییات و اطلاعات درباره شخصیت ریتا اسکیتر و اقدامات هرماینی برای محافظت کردن از هری در فیلمهای چهارم و پنجم به نمایش در نمیآیند و بینندگان این فیلمها هیچوقت از هویت واقعی ریتا اسکیتر باخبر نمیشوند.
۷- فروشگاه فرد و جرج
در تمام فیلمهای هری پاتر به این موضوع به مراتب پرداخته شده است که خانواده ویزلی توان مالی خوبی ندارند و بارها این موضوع را در تمام فیلمها مشاهده کردهایم. بااینحال در فیلم ششم این مجموعه یعنی فیلم هری پاتر و شاهزاده دو رگه مشاهده میکنیم که دوقلوهای خانواده ویزلی یعنی فرد و جورج در یکی از بهترین قسمتهای خیابان دیاگون یک فروشگاه بزرگ افتتاح میکنند که در آن وسایل مربوطبه شوخیها و تردستیهای مختلف را به فروش میرسانند. در فیلم هیچوقت توضیحی درباره این موضوع داده نشد که این دو برادر باتوجهبه وضع مالی خانواده خود چگونه درس را رها کرده و این فروشگاه را برپا میکنند.
بااینحال این موضوع در کتاب ششم بهخوبی توضیح داده شده است. پس از داستان هری پاتر و جام آتش، هری بهخاطر برنده شدن در مسابقات جادوگری مبلغ مورد توجهی را بهعنوان جایزه دریافت میکند و از آن جایزه حدودا ۱۰۰۰ گالِن به برادران ویزلی هدیه میدهد تا آنها بتوانند به آرزوی خود برسند. همچنین ارزش هر گالن در خط داستانی این مجموعه که واحد پول این جهان بهشمار میرود، حدودا ۲۵ دلار تخمین زده میشود که با این حساب هری حدودا ۲۵ هزار دلار به فرد و جورج بابت راهاندازی آن مغازه کمک کرده است.
۸- داستان خانواده لانگباتم
نویل لانگباتم یکی از شخصیتهای مهم این جهان بزرگ تلقی میشود و نهتنها در کتابها که در فیلمهای Harry Potter نیز نقش بسیار پررنگی دارد. نویل با کشتن مار ولدمورت توانست آخرین جانپیچ آنتاگونیست داستان را از بین ببرد و هری را یک قدم به کشتن ولدمورت نزدیکتر کند. بااینحال در فیلمهای این مجموعه ما هیچ اطلاعاتی از گذشته نویل دریافت نمیکنیم و بهغیر از یک عکس که سیریوس آن را به هری نشان میدهد هیچوقت پدر و مادر نویل را در فیلمها نمیبینیم. اطلاعات خانواده او و گذشته آنها از این جهت بسیار مهم هستند که به مخاطب کمک بسیاری میکند تا متوجه شود انگیزه نویل برای مقابله با ولدمورت چقدر زیاد است و دلیل این انگیزه زیاد چیست.
در کتاب پنجم یعنی هری پاتر و محفل ققنوس اطلاعات زیادی درباره خانواده لنگباتم به مخاطب داده میشود. در خط داستانی این کتاب هرماینی بهطور تصادفی پدر و مادر نویل را در یک اتاق بیمارستان مشاهده و درباره آنها اطلاعات مهمی کسب میکند. خانواده نویل در اولین جنگ بزرگ در دنیای جادوگری مورد اصابت افسونهایی قرار میگیرند که قابل درمان نیستند و بههمیندلیل آسیبهای شدیدی به جسم و روان آنها وارد شده است. آنها بهخاطر مشکلات ناشی از این واقعه دیگر قادر نبودند در جامع حضور داشته باشند و مهمتر از آن نمیتواسنتد فرزند خود یعنی نویل را بزرگ کنند. این اطلاعات از تاریخچه این خانواده عمق شخصیتی بسیار خوبی درباره نویل و انگیزه او در جنگ نهایی داستان به ما میدهد که متاسفانه در فیلمها هیچ اشارهای به آنها نشده است.
۹- ارتباط دنیای واقعی با دنیای جادوگران
دنیای وسیع جادو و جادوگران هرچقدر که بزرگ باشد درنهایت قسمتی از جامعه واقعی و جهان واقعی بهشمار میرود و خواه یا ناخواه با آن در ارتباط خواهد بود. در کتابهای هری پاتر دفعات زیادی به این ارتباط و جزییاتی که این ۲ دنیا با یک دیگر شریک میشوند، اشاره شده است ولی این اشارهها در فیلم های Harry Potter جایی ندارند. شاید مهمترین ارتباط میان دنیای جادوگری و دنیای واقعی را لحظهای قلمداد کنیم که مرگخوارها پل پیادهروی در لندن را تخریب و به قسمتهایی از شهر آسیب میزنند. بااینحال ارتباط میان این دنیا بسیار بیشتر از چیزی است که در فیلمها مشاهده کردیم.
اولین کتابِ این داستان اشاره مستقیمی به این ارتباط دارد، زمانیکه ورنون دورسلی عدهای را میبیند که رداهای بلندی به تن کردهاند و میشنود که درباره موضوعاتی مانند «پاترها» و «مشنگها» صحبت میکنند؛ مشنگها لقب افراد دنیای معمولی تلقی میشوند که قدرت جادویی ندارند. اشاره مهم بعدی به ارتباط این دو جهان مربوطبه زمانی میشود که عکس سیریوس بلک در روزنامههای دنیای واقعی چاپ شده و در آن به مردم درباره یک فراری خطرناک هشدار داده شده است.
مهمترین ارتباط میان جهان جادوگری و جهان واقعی احتمالا به کتاب هری پاتر و شاهزاده دورگه تعلق دارد. در این کتاب وزیر دنیای سحر و جادو در دیداری با نخستوزیر بریتانیا به او هشدار میدهد که ولدمورت درحال قوی کردن ارتش خود است و باید آماده تقابل با او و ارتش بزرگش باشیم. به تمام این اشارهها به ارتباط این دو جهان در فیلمها اشارهای نشده؛ موضوعاتی که میتوانستند جذابیت خط داستانی فیلمها را افزایش دهند.
۱۰- قدح اندیشه
در قسمت ششم داستان یعنی هری پاتر و شاهزاده دورگه، هری و دامبلدور زمان زیادی را در اتاق دامبلدور صرف تماشای خاطرات مختلف در قدح اندیشه میکنند. در فیلم هری پاتر و شاهزاده دورگه بسیاری از اطلاعاتی که هری از تماشای خاطرات سایرین کسب میکند، به بیننده منتقل نمیشود؛ اطلاعاتی که برخی از آنها در خط داستانی برخی از شخصیتها مخصوصا ولدمورت بسیار مهم هستند. اگر کتابها را نخوانده باشید با تماشای فیلمها نمیتوانید به این سؤال پاسخ دهید که چرا تام ریدل (لرد ولدمورت) از کودکی نمیتوانست عشق را احساس کند؟ جزییات شخصیتی ولدمورت در این خاطرات در کتاب بهخوبی توصیف شدهاند که از آنها در فیلمها خبری نیست.
در یکی از خاطراتی که هری به تماشای آن میپردازد ما اطلاعاتی از تاریخچه خانواده تام ریدل کسب میکنیم. در این خاطره متوجه میشویم که مادر تام توسط معجون عشق یک شخص عادی را وادار به ازدواج کردن با او میکند و بههمیندلیل فرزند آنها یعنی تام ریدل (ولدمورت) هیچگاه نمیتواند معنی عشق را درک کند و اینگونه به یک شخصیتِ منفیِ بدونِ احساس تبدیل میشود. یکی دیگر از خاطرات مهمی که هری در قدح اندیشه نظاره میکند مربوط میشود به هاگوارتز و دشمنی ولدمورت با این مدرسه.
در این خاطره اطلاعات مهم دیگری به خواننده کتاب داده میشود. در این خاطره میبینیم که جایگاه مدرس دفاع دربرابر جادوی سیاه طلسم شده و برای هر پروفسوری که در این جایگاه قرار میگیرد، اتفاقات بدی در کمین است. زمانیکه تام ریدل از دامبلدور درخواست میکند وظیفه تدریس در رشته دفاع دربرابر جادوی سیاه را به او واگذار کند، دامبلدور با این درخواست مخالف کرده و بههمیندلیل تام ریدل این جایگاه را برای همیشه طلسم میکند؛ طلسمی که هیچکس نمیتواند آن را از بین ببرد. بههمینخاطر ما در فیلمها بهطور مرتب مشاهده میکنیم که استاد این رشته درحال تعویض است.
۱۱- داستان دامبلدور در کتاب یادگاران مرگ
قسمت بسیار زیادی از کتاب هری پاتر و یادگاران مرگ به گذشته شخصیت دامبلدور و کارهای او در سالیان دور اختصاص دارد. اطلاعات این قسمتها به خانواده او، رابطه او با گریندلوالد، رابطه بد او با خانواده و جدی نگرفتن جادوی سیاه مربوط میشود. تمام این خصوصیات اخلاقی با شخصیتی که هری از دامبلدور در ذهن داشته، زمین تا آسمان متفاوت است و تمام این جزییات بخش تاریکی از گذشته دامبلدور را تشکیل میدهند. البته باید بدانیم که این جزییات اگرچه خیلی زیبا نیستند ولی اصلیترین دلایل تبدیل شدن دامبلدور به یکی از پرقدرتترین جادوگران جهان تلقی میشوند.
آلبوس دامبلدور: «دلت برای مُردهها نسوزه هری، برای زندهها دل بسوزون و مهمتر از همه دلت برای کسایی بسوزه که عشق رو نمیتونن احساس کنن»
بسیاری از جزییات اخلاقی و اطلاعات مربوطبه گذشته دامبلدور در فیلمها جایی ندارند و تنها برادر او یعنی ابرفورث در گفتوگویی کوتاه با هری اشاره بسیار کوچکی به آنها میکند که تاثیر زیادی رو هری نمیگذارد. بااینحال با حذف شدن تمام این جزییات و گذشته دامبلدور از فیلم، بینندگان فیلم های هری پاتر شخصیتی بسیار دوستداشتنیتر از او را میبینند که در کتاب یادگاران مرگ بهطور کامل زیر سؤال میرود. این جزییات میتوانستند به بینندگان فیلمها پس زمینه بسیار بهتری از دامبلدور، یکی از مهمترین شخصیتهای داستان هری پاتر دهند.
۱۲- یادبود پدر و مادر هری پاتر
در کتاب هری پاتر و یادگاران مرگ هری و هرماینی به دره گودریک (Godric's Hollow) میروند تا با باتیلدا بگشات، دوست قدیمی دامبلدور صحبت کنند. همچنین هری قصد داشت محل تولد خود و مکانی را که خانواده او توسط ولدمورت کشته شدهاند، از نزدیک ببیند. زمانیکه به آن مکان میرسند یک مجسمه بسیار زیبا را میبینند که در آن مکان حضور دارد و تنها جادوگران قادر به دیدن آن هستند و افراد معمولی ساکن در آن منطقه بههیچوجه از وجود آن خبر ندارند. وقتی هری و هرماینی این مجسمه را دیدند، متوجه شدند که این مجسمه یادبودی بهشمار میرود برای زنده نگه داشتن خاطره جیمز و لیلی پاتر یعنی پدر و مادر او. همچنین پیامهای انگیزشی بسیار زیادی از طرف جادوگران سراسر جهان روی مجسمه به چشم میخورند که برای هری در جنگ پیش رو با لرد ولدمورت آرزوی موفقیت کردهاند.
نهتنها این مجسمه و آن صحنه میتوانست یک سکانس بسیار احساسی و زیبا برای هری و هرماینی و تمام بینندگان این فیلم باشد که میتوانست در آن لحظه به هری یادآوری کند که در نبرد پیش رو تنها نیست و همه پشت او هستند. بهجای تماشای این سکانس ما در فیلم تنها یک قبر ساده از پدر و مادر هری میبینیم و هیچ خبری از این مجسمه و جزییات زیبای دیگر آن نیست. به عقیده طرفداران جهان هری پاتر، حذف کردن این لحظات بسیار تأثیرگذار و احساسی یک تصمیم بسیار عجیب از سوی سازندگان این فیلم بهشمار میرود. عقیدهای که احتمالا شما هم با آن موافق هستید که اگر مانند کتاب بهتصویر کشیده میشد، میتوانست تاثیر بسیار زیادی روی بینندگان از خود بهجای بگذارد و هری را برای نبردِ مهمِ آینده مصممتر کند.
تفاوتهای بین کتاب و فیلم های Harry Potter بسیار بیشتر از چیزهایی هستند که ما در این مقاله به آنها اشاره کردیم و اگر قصد دارید آنها را بهطور کامل مطالعه کنید میتوانید از این لینک به فهرست کامل این تغییرات دسترسی داشته باشید. نظر شما درباره این تغییرات چیست؟ وجود داشتن کدامیک از آنها در فیلمهای این مجموعه میتوانست تجربه تماشا کردن آنها را لذتبخشتر کند؟ نظر خودتان را درباره این موضوع حتما با ما در میان بگذارید.
جالب ترین نکات فیلم های Harry Potter
۱- ایده این داستان چگونه به ذهن رولینگ رسید؟
قصه این موضوع که داستان هری پاتر چگونه به ذهن جیکی رولینگ خطور کرد بسیار جالب است. رولینگ یک روز در ایستگاه قطار کینگ کراس منتظر قطار خود بود تا با آن به مقصد مورد نظرش رود، قطار مذکور به دلایل فنی حدود ۲ ساعت دیرتر به محل سوار شدن مسافران رسید و رولینگ در این زمان مشغول نوشیدن چایی بود که با صحنهای جالب روبهرو شد. او به یکی از ستونهای ایستگاه قطار خیره شده بود و به این ایده فکر میکرد که آیا میشود پشت این ستون یک ایستگاه جادویی وجود داشته باشد که قطار حاضر در آن که مسافران را به مقاصد مختلفی ببرد؟
او در آن لحظه تنها به همان ایستگاه خیالی فکر میکرد و ایده شخصیت هری پاتر بههیچوجه در ذهنش قرار نداشت. رولینگ طی پنج سال پس از آن لحظه مشغول نوشتن و پردازش دنیای هری پاتر بود و این جهان زیبا و بسیار دوستداشتنی را خلق کرد. او حتی برای شخصیت اصلی داستان یعنی هری تاریخ تولد خودش را قرار داد تا تولد او و شخصیت اصلی داستان در یک روز باشد. اگر آن قطار در آن روز به موقع به ایستگاه میرسید شاید هیچوقت نمیتوانستیم در این جهان جذاب غرق شویم و شاید هیچوقت هری پاتر خلق نمیشد. پس میتوانیم بهخاطر وجود داشتن این جهان و لذتی که از آن میبریم، بارها و بارها از تأخیر آن قطار ممنون باشیم.
۲- ایفای نقش جی کی رولینگ
جی کی رولینگ بهمعنای واقعی کلمه میتواند لقب مادر هری پاتر را به خودش اختصاص دهد. کسی که تمام این جهان دوستداشتنی زاییده ذهن اوست و ما لذت بردن از این جهان را مدیون او هستیم. در مراحل ساخت نخستین فیلم یعنی فیلم هری پاتر و سنگ جادو کارگردان این فیلم یعنی کریس کلمبوس به رولینگ این پیشنهاد را داد که در نقش لیلی پاتر، مادر هری به ایفای نقش بپردازد. اینگونه جی کی رولینگ نهتنها خالق هری پاتر بود که میتوانست واقعا نقش مادر او را در فیلم ایفا کند.
سیریوس بلک: «هری، کسایی که واقعا دوستت دارن هیچوقت ترکت نمیکنن»
بااینحال رولینگ در روزهای نزدیک به شروع فیلمبرداری این پیشنهاد را رد کرد و گفت علاقهای به نقشآفرینی ندارد و بازیگران دیگری میتوانند این نقش را بسیار بهتر و زیباتر بهتصویر بکشند. در سایر فیلمهای این مجموعه باز هم نقشهای کوچکی به رولینگ پیشنهاد شد که او همه آن پیشنهادها را رد کرد و گفت بههیچوجه قصد ندارد در این مجموعه جلوی دوربین رود.
۳- احتمال حضور رابین ویلیامز و استیون اسپیلبرگ
رابین ویلیامز بازیگر برجسته آمریکایی در مصاحبههای زیادی خیلی صریح به این موضوع اشاره کرده که علاقه زیادی به کتابهای هری پاتر دارد و دیوانهوار عاشق آنها است. قبل از ساخت نخستین فیلم این مجموعه و زمانیکه ویلیامز متوجه شد قرار است از روی کتابهای هری پاتر فیلمی ساخته شود بلافاصله درخواست کرد که در این فیلم حضور داشته باشد. او حتی قصد داشت در نقش هاگرید به ایفای نقش بپردازد که درنهایت این موضوع عملی نشد. یکی از قوانین سفت و سخت رولینگ برای ساخت این فیلمها از روی کتابهای او این بود که تنها بازیگران بریتانیایی باید در آنها حضور داشته باشند و رابین ویلیامز و سایر بازیگران آمریکایی اجازه حضور در این فیلمها را نداشتند.
به داستان یکی از کارگردانهای صاحب سبک تاریخ سینما بپردازیم. استیون اسپیلبرگ که حساب تعداد فیلمهای مهم او از دستمان در رفته، قبل از ساخت نخستین فیلم مجموعه هری پاتر قرار بود وظیفه کارگردانی فیلم هری پاتر و سنگ جادو را برعهده بگیرد. او چند ماه روی این پروژه کار کرد ولی درنهایت پس از گذشت چند ماه کارگردانی این فیلم را رها کرد. او در مصاحبهای با اشاره به این موضوع گفت که اصلا قصد نداشت فیلمی را کارگردانی کند که تمام شخصیتهای اصلی آن بچه هستند و بههمیندلیل این فیلم چالش جدی و مهمی برای او بهشمار نمیرفت. بههمینخاطر کارگردانی این فیلم پس از خروج اسپیلبرگ از آن پروژه به کریس کلمبوس رسید.
۴- آزمون بازیگری اما واتسون
در زمانیکه تیم سازنده فیلم هری پاتر و سنگ جادو دنبال بازیگرانی مناسب برای ایفای نقش در سه نقش اصلی فیلم میگشتند به مدرسههایی در سراسر انگلستان رفتند و از حدود ۱۰۰۰ دانشآموز آزمون بازیگری گرفتند. اما واتسون در آن زمان بههیچوجه تجربه ایفای نقش حرفهای نداشت و تنها در چند نمایش خیلی ساده در مدرسه شرکت کرده بود. او در مصاحبهای درباره این موضوع گفت: «در آن زمان استرس بسیار زیادی داشتم. از مدرسه ما حدود ۲۰ نفر برای آزمون بازیگری انتخاب شده بودند که بیشتر آنها تجربه حرفهای در بازیگری داشتند. واقعا از لحاظ روحی از آنها میترسیدم و استرس زیادی داشتم ولی بااینحال حس میکردم که برای نقشآفرینی در نقش شخصیت هرماینی بسیار مناسب هستم و باتوجهبه این موضوع که کتاب را خوانده بودم، میدانستم که این نقش برای من بی عیب و نقص بهشمار میرود».
۵- جغدهای آموزش دیده
یکی از المانهای بسیار جذاب و دوستداشتنی جهان هری پاتر بدون شک جغدهای حاضر در این داستان بهشمار میروند؛ جغدهایی که وظیفه دارند نامههای افراد مختلف را به مقصد برسانند و علاوهبر این برای خیلی از شخصیتهای داستان مانند هری حکم یک همراه و دوست را دارند. برای بهتصویر کشیدن هرچه طبیعیتر این موضوع تیم سازنده فیلم تصمیم گرفتند تا با آموزش دادن جغدها آنها را برای رساندن نامهها بهدست بازیگران آماده کنند. این پروسه ماهها طول کشید و درنهایت حدود ۱۰ جغد آموزشدیده در تیم ساخت این فیلم حضور داشت.
نکته جالب درباره این جغدها به زمانی مربوط میشود که آنها باید جواب قبولی دانشآموزان برای حضور در هاگوارتز را به خانههای آنها میبردند. تیم سازنده فیلم تمام این نامهها را بهصورت دستی نوشتند و آنها را در اختیار جغدها قرار دادند تا آنها طبق آموزشهای خود آنها را به مقصد و بهدست بازیگران موردنظر برسانند. جغدی که وظیفه رساندن نامه هری را داشت نامه را بهطور واقعی بهدست اعضای خانواده دورسلی رساند و بههمیندلیل برای بهتصویر کشیدن صحنههای مربوطبه پرواز جغدها و تحویل دادن نامهها توسط آنها از هیچگونه جلوههای ویژهای استفاده نشده است.
۶- نقشهای مورد انتظار برای تام فلتون
شخصیت دریکو مالفوی با ایفای نقش تام فلتون به احتمال زیاد یکی از منفورترین شخصیتهای فیلم های Harry Potter تلقی میشود ولی بااینحال تام فلتون درابتدا برای بازی در این نقش مدنظر سازندگان فیلم نبود. او درابتدا برای ایفای نقش در نقش شخصیت اصلی داستان یعنی هری پاتر آزمون داد و بعد از اینکه این نقش به دنیل رادکلیف رسید برای نقش شخصیت رون ویزلی اقدام کرد. تام فلتون به بازی در نقش رون بسیار نزدیک بود ولی این نقش هم درنهایت به روپرت گرینت رسید. سرانجام تام فلتون برای شخصیت دریکو مالفوی آزمون بازیگری داد و درنظر کریس کلمبوس این نقش نسبتبه سایر نقشها برای تام فلتون بسیار مناسبتر بهشمار میرفت و بلاخره تام فلتون را در نقش دریکو در فیلمهای هری پاتر مشاهده کردیم؛ شخصیتی که یکی از مهمترین قتلهای این مجموعه را انجام میدهد.
۷- نامهای مختلف لرد ولدمورت
یکی از مهمترین پیچشهای داستانی نخستین فیلم این مجموعه یعنی فیلم هری پاتر و سنگ جادو به زمانی مربوط میشود که لرد ولدمورت خودش را معرفی میکند و شخصیت تام ماروُلو ریدل عبارت «من لرد ولدمورت هستم» را به زبان میآورد. این عبارت که بهصورت «I am Lord Voldemort» ادا میشود در برخی از زبانها بهخوبی در دهان نمیچرخد و جی کی رولینگ برای اینکه تمام زبانهای مهم دنیا بتوانند این عبارت مهم را بهبهترین شکل ادا کنند تغییراتی را در این عبارت اعمال کرد. یکی از جالبترین تغییرات نام ولدمورت و عبارتی که به زبان میآورد مربوطبه زمان فرانسوی میشود. در داستان اصلی که قرار بود در کشور فرانسه منتشر شود، نام تام ریدل به Tom Elvis Jedusor (تام الویس ریدل) و عبارت مذکور به «Je suis Voldemort» (من لرد ولدمورت هستم) تغییر پیدا کرده است.
۸- تکالیف خانگی بازیگران اصلی
فیلم هری پاتر و زندانی آزکابان نخستین فیلم این مجموعه سینمایی بهشمار میرود که کارگردان آن نسبتبه قسمت قبلی تغییر کرده است. پس از اینکه دو فیلم نخست این مجموعه توسط کریس کلمبوس کارگردانی شد، وظیفه کارگردانی قسمت سوم برعهده آلفونسو کوارون قرار گرفت. کوارون پس از برعهده گرفتن کارگردانی این قسمت در اولین اقدام خود یک وظیفه جالب برعهده سه بازیگر اصلی این فیلم قرار داد. او از دنیل رادکلیف، اما واتسون و روپرت گرینت خواست که درباره شخصیتهای خود یک انشا بنویسند تا بهواسطه این انشا بهتر با شخصیتهای خود آشنا شده و ارتباط بهتری با آنها برقرار کنند.
نکته بسیار جالب جایی است که این سه بازیگر بهطور غیرعمدی دقیقا مانند شخصیتهای خود در فیلم این کار را انجام دادند. دنیل رادکلیف یک انشای کوتاه و یک صفحهای درباره هری نوشت و تنها به باطن اصلی شخصیت او پرداخت و مهمترین خصوصیات رفتاری هری را در این انشا توضیح داد. اما واتسون دقیقا مانند شخصیت هرماینی عمل کرد و یک انشای ۱۶ صفحهای و بسیار دقیق و کامل درباره شخصیت خود نوشت تا نشان دهد چقدر برای نقش هرماینی مناسب بوده است. روپرت گرینت هم مثل دو بازیگر دیگر دقیقا مانند شخصیت خودش یعنی رون عمل کرد و حتی یک کلمه هم درباره شخصیت خود چیزی ننوشت. همانطور که میدانید رون در قصه ما کمی تنبل و فراری از کارهای مختلف بهشمار میرود.
این وظیفه که توسط کوارون به سه بازیگر اصلی محول شده بود، نشان داد که این سه نفر چه رابطه نزدیک و خوبی با شخصیتهای خود دارند و به خود آنها هم نشان داد که بهترین گزینه برای بازی در نقش آن شخصیتها بودهاند. بسیاری اعتقاد دارند فیلم هری پاتر و زندانی آزکابان شروعی است برای جدی شدن فیلمهای هری پاتر و پس از این فیلم از آن حالت بچهگانه ابتداییِ خود خارج میشود و خیلیها دلیل شروع این تغییر را همین کارهای عجیب و البته بسیار مفید آلفونسو کوارون میدانند.
۹- عینکها و چوبدستیهای شخصیت هری پاتر
بدون شک از ماندگارترین المانهای ظاهری این مجموعه و شخصیت هری پاتر میتوان به زخم پیشانی او و از آن مهمتر به عینک این شخصیت اشاره کنیم. دنیل رادکلیف طبق گفتههای کارگردانها و تیم سازنده فیلمهای این مجموعه سینمایی شخصیتی بسیار بازیگوش و سربههوا دارد که این خصوصیت باعث میشد تا وسایل او خیلی زود و خیلی راحت خراب شوند. طبق گزارشهای رسمی از مراحل ساخت تمام فیلمهای Harry Potter دنیل رادکلیف از حدود ۱۶۰ عینک مختلف در طول مراحل ساخت این فیلمها استفاده کرده و تمام آنها را یکی پس از دیگری در مراحل فیلمبرداری شکسته، البته دنیل رادکلیف اولین و آخرین عینکی که در مراحل ساخت این فیلمها استفاده کرده را بهعنوان یادگاری نزد خود نگه داشته است.
آلبوس دامبلدور: «درون مغزهای سازمان یافته، مرگ بهعنوان «ماجراجوییِ بزرگِ بعدی» شکل میگیرد»
از عینک گرد او که عبور کنیم به چوب دستی او میرسیم، وسیلهای که تمام جادوگران این جهان دارند و توسط آن جادوها و افسونهای مختلف را اجرا میکنند. همانطور که توضیح دادیم دنیل رادکلیف شخصیتی سربههوا دارد و ازبینبردن وسایل خود را به عینکهایش محدود نکرده و تعداد زیادی چوبدستی را هم در مراحل ساخت فیلمها شکسته است. طراحی و ساخت این چوب دستیها، مخصوصا چوبهای متعلق به شخصیتهای مهم که جزییات منحصربهفردی دارند اصلا کار آسانی نیست و ساختن آنها کار چند دقیقه و چند ساعت نیست. بااینحال دنیل رادکلیف در مراحل فیلمبرداری فیلم های هری پاتر تقریبا ۶۰ الی ۸۰ چوب جادوی مختلف را شکست و از بین برد. این عدد با اختلاف بسیار زیاد نسبتبه تعداد چوبهای خراب شده توسط سایر بازیگران در رتبه اول قرار دارد.
۱۰- حرکت فیالبداهه از رالف فاینز
پس از فیلم چهارم که شخصیت لرد ولدمورت با ایفای نقش رالف فاینز نقش بسیار پررنگتری در فیلم پیدا کرد، رالف فاینز در زمان فیلمبرداری حرفها و حرکات فیالبداهه زیادی انجام داد که در نسخه نهایی فیلمها از آنها استفاده شده است ولی شاید عجیبترین حرکت فیالبداهه او همینی باشد که الان قصد توضیح آن را داریم. یکی از عجیبترین صحنههای فیلم آخر این مجموعه یعنی قسمت دوم فیلم هری پاتر و یادگاران مرگ مربوطبه صحنهای میشود که شخصیت ولدمورت، دریکو مالفوی را در آغوش میگیرد. همه میدانیم که درون لرد ولدمورت هیچگونه احساسی وجود ندارد و بههمیندلیل آن صحنه احتمالا عجیب و کمی معذبکننده بهشمار میرود.
این صحنه تمام و کمال توسط رالف فاینز بهصورت فیالبداهه انجام شده است. تام فلتون در مصاحبهای درباره این سکانس توضیحات جالبی داد و گفت: «ما آن سکانس را چندین بار ضبط کردیم ولی تنها در یکی از آنها رالف من را به آغوش کشید و همان نسخه در فیلم نهایی استفاده شد. وقتی لرد ولدمورت که بیاحساسترین فرد روی زمین است شما را در آغوش میگیرد، بدون شک صحنهای عجیب و شوکه کننده تلقی میشود. در آن لحظه من هم بسیار شوکه شده بودم ولی بسیار خوشحالم که نتیجه این حرکت رالف فاینز خیلی خوب از آب درآمد».
آینده هری پاتر چه خواهد شد؟
شما هم اگر مثل من دیوانهوار عاشق جهان هری پاتر باشید، از هر اثر و محصولی که به این جهان مرتبط میشود استقبال بسیار گرمی خواهید کرد. بااینحال برخی از شایعه درباره این جهان و داستان هری پاتر بهقدری خوشحالکننده هستند که ما را امیدوار میکنند که شاید در آیندهای نزدیک باز هم شاهد ماجراجوییهای هری و دوستانش باشیم. اگر سری فیلمهای Fantastic Beasts را که یک اسپینآف برای جهان هری پاتر تلقی میشوند، دنبال کرده باشید حتما اطلاع دارید که درابتدا قرار بود این مجموعه سینمایی یک سهگانه باشد و پس از اکران قسمت سوم به پایان خود برسد ولی جیکی رولینگ در مصاحبهای جالب عنوان کرد که این مجموعه سینمایی ممکن است حتی تا قسمت پنجم پیش برود.
قسمت سوم این مجموعه یعنی فیلم Fantastic Beasts and Where to Find Them 3 که قرار بود در سال ۲۰۲۱ اکران شود بهخاطر همهگیری ویروس کرونا و به تعویق افتادن مراحل ساخت آن به سال ۲۰۲۲ موکول و قرار شد در تاریخ ۱۵ ژوئیه ۲۰۲۲ (۲۴ تیر ۱۴۰۱ خورشیدی) روی پرده سینماها رود. دان فاگلر، یکی از بازیگران این مجموعه در مصاحبهای گفت که فیلمنامه، داستان و اتمسفر این فیلم از مجموع دو فیلم ابتدایی بزرگتر و جذابتر خواهد بود ولی ما مخاطبان این جهان باید تا اکران این فیلم صبر کنیم تا با نتیجه آن روبهرو شویم. مجموعه Fantastic Beasts موضوع اصلی صحبت ما در این قسمت مقاله نیست و قصد داریم به شایعههایی بسیار جذابتر از این جهان بپردازیم.
علاوهبر قسمت سوم Fantastic Beasts شایعاتی ریز و درشت در سطح اینترنت قابل مشاهده است که یک سریال تلویزیونی که در جهان جادویی هری پاتر جریان دارد، مراحل ابتدایی ساخت خود را طی میکند و بهجای اینکه یک فیلم سینمایی از این مجموعه ببینیم ما را به تماشای یک سریال تلویزیونی از این جهان امیدوار میکنند. طبق این شایعهها که رسانه The Hollywood Reporter به آنها پرداخته، این سریال قرار است از HBO Max پخش شود و در حال حاضر صحبتهای اولیه آن برای ساخت انجام شده است.
بااینحال برادران وارنر تمام این اطلاعات را تکذیب کرده و ساخت هرگونه پروژه جدید مربوطبه جهان هری پاتر در این استودیو و در شبکه HBO Max را رد کرده ولی این شایعهها و منابع آنها در ظاهر معتبر هستند و ما میتوانیم به ساخت این سریال امیدوار باشیم. در جزییات این شایعهها و گزارشهای رسانه هالیوود ریپورتر هیچگونه اطلاعاتی از داستان احتمالی سریال و بازیگران آن دیده نمیشود و ما اکنون فقط میتوانیم صبر کنیم تا اطلاعات جدیدتری از این موضوع منتشر شود.
نظر شما همراهان همیشگی سایت زومجی درباره کتابها و فیلم های Harry Potter چیست؟ شما آینده این سریِ هیجانانگیز و دستان دوستداشتنی آن را چگونه میبینید؟ اگر شما هم نکته جالبی درباره این مجموعه در ذهن دارید که در این مقاله به آن اشارهای نشده است، آن را با ما و سایر مخاطبان سایت زومجی به اشتراک بگذارید.
نظرات