آخر هفته چه فیلمی ببینیم: از Monsieur Hulot's Holiday تا The Bélier Family

سه‌شنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۰ - ۱۸:۵۹
مطالعه 5 دقیقه
دانش آموز مدرسه مشغول نگاه به دوربین، پسربچه در حال تلاش برای گرفتن بادکنک قرمز، زن در حال نوازش دختر خود و مرد سر بیرون آورده از پنجره سقف خانه در مقاله معرفی فیلم سینمایی شماره ۱۹۶ زومجی
چهار فیلم فرانسوی از سینمای فرانسه که متعلق به ادوار متفاوتی هستند و اکثر اعضای خانواده فرصت لذت بردن از آن‌ها را به‌دست می‌آورند.
تبلیغات

افراد زیادی هستند که می‌گویند سینمای کشور فرانسه تقریبا همیشه موقع روایت هر قصه‌ای به جایگاه اجتماعی انسان‌ها توجه دارد؛ به اینکه ما چگونه در جهانی که در محیط پیرامون ترسیم شد، نقش خود را بازی می‌کنیم و جلو می‌رویم. تک‌تک فیلم‌های این فهرست که یکی از آن‌ها مدرن و سه اثر دیگر متعلق به دوران شکل‌گیری یک انقلاب هنری قابل‌توجه در سینمای فرانسه هستند، به این نکته توجه داشته‌اند. در این فیلم‌ها موضوع فقط خود شخصیت، خواسته‌های او و چالش‌های قرارگرفته بر سر راه وی نیست. بلکه او همیشه به انواع‌واقسام افراد گره خورده است و باید به سختی از پس نقش خود در زندگی مقابل چندین و چند بازیگر دیگر بربیاید.

جدیدترین فیلم فهرست اصلا به طرزی واضح شخصیت را مجبور به انتخاب می‌کند؛ انتخاب نقشی که قصد بازی کردن آن در صحنه‌ی نمایش زندگی را دارد. این وسط اوضاع کاراکترهای بسیاری از فیلم‌های فرانسوی وقتی سخت می‌شود که می‌فهمند با پذیرش یک نقش، نقشی دیگر را از دست می‌دهند. شاید هم آن‌ها تلاش به ایفای تمامی نقش‌های مهم در زندگی خود داشته باشند و این‌گونه هرگز آن‌چنان در نقشی به‌خصوص ندرخشند.

فیلم The Bélier Family از سینمای فرانسه و دختر در حال گوش دادن به موسیقی و دوچرخه سواری کنار درختان
کپی لینک

La Famille Bélier (2014)

بسیاری از انسان‌ها بخش قابل توجهی از زندگی خود را بدون اینکه بدانند، به خانواده اختصاص داده‌اند؛ به حمایت از افرادی که به آن‌ها نیاز دارند. این وسط فرقی نمی‌کند که موضوع راجع به چند دوست، جامعه، کار یا هر مورد دیگر باشد؛ آدم‌ها در بسیاری از مواقع اصلا نمی‌فهمند که چه‌قدر وقت زیادی را در طول زندگی به اشخاصی غیر از خود اختصاص می‌دهند. ولی بالاخره زمانی می‌رسد که انسان متوجه می‌شود برای رفتن به سراغ خواسته‌ی واقعی، هیچ گزینه‌ای جز رها کردن برخی از طناب‌های اتصال ندارد؛ می‌فهمد که اگر می‌خواهد کاری را انجام بدهد، قطعا توسط عده‌ای خودخواه خطاب خواهد شد.

فیلم The Bélier Family راجع به چنین فردی است؛ تنها فرد شنوای خانواده‌ای تشکیل‌شده از افراد ناشنوا. اما چه می‌شود اگر او بتواند با قدم گذاشتن به پاریس و فاصله گرفتن از زندگی همیشگی خود واقعا موفق شود؟ آیا باید با خانواده‌ی خود بماند یا رویاها را دنبال کند؟ مردم چه خواهند گفت؟ او را خودخواه خطاب خواهند کرد یا به وی لقب فردی را می‌دهند که قدر استعداد خود را دانست و برای پرورش آن تلاش کرد؟

فیلم La Famille Bélier به‌عنوان یک درامدی (کمدی-درام) گره‌خورده به موسیقی، کار خود را به شکلی قابل قبول انجام داده است؛ تا قصه‌ای بگوید که در آن تماشاگر فرصت لمس احساسات شخصیت‌ها را دارد و می‌تواند به آن‌ها اهمیت بدهد. این وسط کارگردان طی چند لحظه‌ی شاعرانه موفق به خلق سکانس‌هایی می‌شود که شاید صداهای بلندی را در آن‌ها بشنوید، ولی در حقیقت فقط و فقط به قصه‌گویی تصویری اهمیت داده‌اند.

تصویر سیاه و سفید از فیلم The 400 Blows سینمای فرانسه و دو پسر در حال و گفت و گو با یکدیگر
کپی لینک

Les Quatre Cents Coups (1959)

فیلم The 400 Blows فقط یک دستاورد هنری دل‌چسب برای فرانسوا تروفو نیست. بلکه حکم یک قدم رو به جلو برای فرم روایت داستان‌های مربوط‌به گذر شخصیت‌های نوجوان از دوران بلوغ در سینما است. زیبایی و نبوغ او را وقتی بهتر درک می‌کنیم که می‌بینیم سینما در زندگی شخصیت اصلی هم نقش زیادی دارد. در نتیجه کارگردان در حالی با سینما به کمک مخاطب می‌آید که در فیلم خود هم گرفته شدن دست یک شخصیت توسط سینما را به تصویر می‌کشد.

چهارصد ضربه در جایگاه اثری درخشان و متعلق به موج نوی سینمای فرانسه توانست جایزه‌ی کارگردانی را در جشنواره کن کسب کند. هنر کارگردانی تروفو آن‌جا به چشم می‌آید که فیلم همزمان پرشده از ظرافت‌های بصری چشم‌نواز و تصاویر مستندمانند است. گویا تروفو با اینکه فیلمی قدرتمند و لایق موشکافی ساخت، نمی‌خواهد به مخاطب بگوید که دارد یک فیلم را تماشا می‌کند؛ دوست دارد فیلم او شبیه یک مستند ساده‌ی ضبط‌شده از زندگی یک انسان به نظر بیاید.

این الگو در بخش‌های دیگر فیلم هم دیده می‌شود؛ از نقش‌آفرینی‌های فوق‌العاده‌ای که اغراق‌آمیز و فروشده در چشم مخاطب نیستند تا احساساتی که ناگهان فوران نمی‌کنند، بلکه ذره‌ذره شکل می‌گیرند و بیننده درگیر آن‌ها می‌شود. البته به جز لحظه‌ی آخر. آن‌جا فیلم‌ساز بزرگ دل به دریا می‌زند و یکی از مهم‌ترین سکانس‌های دویدن در تاریخ هنر هفتم را تقدیم تماشاگر می‌کند.

فیلم The Red Balloon از سینمای فرانسه و پسربچه مشغول نگه داشتن بادکنک قرمزرنگ
کپی لینک

Le ballon rouge (1956)

بچه‌ها بالا و پایین می‌پرند تا بادکنک قرمز خوش‌جلوه را بگیرند. بادکنک به‌دنبال پسری راه می‌افتد که برای مدتی وانمود کرد قصد گرفتن آن را ندارد. ناگهان بادکنک قرمز با دختربچه‌ی نگه‌دارنده‌ی بادکنک آبی مواجه می‌شود و به سمت او می‌رود. وقتی پسر بادکنک خود را پس گرفت، بادکنک آبی دخترک را ترک می‌کند و خود را به بادکنک قرمز می‌رساند.

بادکنک قرمز، بادکنک آبی و ۳۴ دقیقه سینما

عشق پسر به بادکنک قرمز واقعی است. اما توسط بسیاری از افراد دیگر درک نمی‌شود. برخی از شدت حسادت قصد آسیب زدن به رابطه‌ی او با بادکنک را دارند. هر جا که بادکنک می‌ایستد یا پسر می‌ایستد و هر جا که آن‌ها به یکدیگر نزدیک یا از هم دور می‌شوند، آلبر لاموریس با اثر اورجینال ۳۴ دقیقه‌ای خود مفهوم عشق در زندگی انسانی را مرور می‌کند. به همین خاطر ثانیه و جزئیات اضافه‌ای در فیلم The Red Balloon پیدا نمی‌شود. اسکار فیلم‌نامه (جایزه‌ای بی‌اندازه عجیب برای یک فیلم کوتاه تقریبا بدون دیالوگ)، بفتا و نخل طلا این اثر هم صرفا یادآور آن هستند که سینما چه‌قدر می‌تواند در مدت‌زمان حداقلی معجزه کند.

همه عشق را می‌بینند. بعضی‌ها از مواجهه با آن لذت می‌برند. برخی دچار حسادت می‌شوند. عده‌ای به خشم می‌آیند و از صفر تا صد وجود آن را زیر سؤال می‌برند. واقعیت هم این است که هیچ‌کس نمی‌تواند ادعا کند به دقیق‌ترین و بی‌اشکال‌ترین شکل ممکن فهمید که حرف فیلم Le ballon rouge چیست. اصلا اگر هدف فیلم‌ساز بیان یک حرف مشخص یا نوشتن چند جمله بود، فیلم نمی‌ساخت. بلکه می‌نوشت و حرف می‌زد.

فیلم Monsieur Hulot's Holiday از سینمای فرانسه و مرد کلاه دار مشغول حمل دو پاروی قایق روی ماسه
کپی لینک

Les Vacances de Monsieur Hulot (1953)

هنر خنداندن با تصویر. ژاک تاتی استاد انجام این کار بود. او می‌توانست حرکت یک شخصی از در اتاق به سمت در خانه را تبدیل به دلیلی برای شکل‌گیری یک لبخند بزرگ روی صورت مخاطب کند. این فیلم‌ساز خلاق، مدام شخصیت‌های خود را در موقعیت‌هایی آشنا و قابل درک برای انواع‌واقسام بینندگان می‌گذشت و طوری آن‌ها را با موانع فیزیکی به چالش می‌کشید که نتوانیم جلوی خنده‌ی خود را بگیریم.

اما قدرت کمدی او به‌معنی محدود شدن سینمای وی به خلق خنده‌های به یاد ماندنی نیست. برای نمونه در همین فیلم Monsieur Hulot's Holiday می‌توان با دغدغه‌های اجتماعی زیادی مواجه شد؛ با تلاش یک انسان برای جا افتادن در بخش‌هایی از جامعه که قبلا شانس حضور در آن‌ها را نداشت. مصنوعی به نظر آمدن بسیاری از رفتارها دربرابر مصنوعی بودن بسیاری از رفتارهای دیگری که واقعی به نظر می‌رسند، به زیبایی نشان می‌داد که چه‌قدر فیلم Les Vacances de Monsieur Hulot کمدی خود را روی پایه‌واساس محکمی بنا کرده است. اصلا شاید ما به این دلیل انقدر به کمدی‌های تصویرمحور قدرتمند می‌خندیم که با آن‌ها تعداد بی‌شماری از اداهای انسان‌ها در روزمره را به یاد می‌آوریم.

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز

نظرات