پابلو اسکوبار کیست؟ | روایت افسانه و افسون یک تبهکار
اول دسامبر ۱۹۴۴ روزی بود که پابلو امیلیو در روستای ریونِگرو بهدنیا آمد. سومین فرزند از خانوادهای نُه نفره. کسی که از همان زمان نوجوانیاش شروع کرد به خلافهای ریز و درشت. دزدیدن سنگ قبرها و بعد صیقلزدن و فروختنشان به قاچاقچیها، تا رسید به کارهای بزرگتر. قاچاق سیگار، دزدی، آدمربایی و گروگانگیری. کارهایی که میشد از آنها پول درآورد ــ که در خانوادهی اسکوبار متاعِ کمیابی بود ــ هر چند پولی نهچندان شرافتمندانه. گویا تربیت مادرِ معلمش چندان اثری در او نگذاشته بود.
این آغاز مسیری بود که رفتهرفته یک کشاورززادهی کلمبیایی را تبدیل به بزرگترین قاچاقچی مواد مخدر تاریخ کرد. کسی که روزگاری هشتاد درصد قاچاق کوکائین در سطح جهان را زیر کنترل خود داشت و در سال ۱۹۸۹، طبق اعلام نشریهی فوربس، در لیست ده مرد ثروتمند دنیا، رتبهی هفتم را به خود اختصاص داد؛ با ثروتی که آن زمان در حدود ۳۵ میلیارد دلار تخمین زده میشد. رقمی که تقریبن معادل ۷۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۲ بود. ثروتی افسانهای که از راه قاچاق کوکائین بهدست آمده بود. و جالب اینکه همهی این ثروت هنگفت و این نفوذ گسترده در صنعت مواد مخدر فقط و فقط در طول 44 سال زندگی اتفاق افتاد.
پابلو در روستای خودش، ریونگرو، و در شهری که در آن بزرگ شد، مدلین، آدمِ محبوبی بود، چرا که به انحای مختلف به افراد تنگدست و نیازمند کمک میکرد
اسکوبار در اوایل کار، کوکائینها را در تایرهای هواپیماهای قدیمی جاساز میکرد و بهدست مشتریها میرساند. پروازهایی که ابتدا فقط هفتهای یک بار انجام میشدند؛ اما رفتهرفته زیاد و زیادتر شدند و این رفتوآمدها آنقدر برای پابلو اسکوبار آورده داشت که او را مجاب به خریدن زیردریاییهایی کوچک کرد که بتواند با استفاده از آنها، تجارتش را از مسیر آبها نیز ادامه دهد. اینگونه بود که کارتل «مِدِلین» روزبهروز بزرگتر میشد و بیشتر قدرت میگرفت. در این میان، اسکوبار و کارتلش از هیچ عملی هم فروگذار نمیکردند. هر رقیب یا مشکل یا تهدیدی که بر سرِ راه بود باید بهطریقی رفعورجوع میشد. دو شیوهی قطعی هم برای این کار وجود داشت. اولی رشوه بود که در مورد خیلی از آدمها جواب میداد؛ ولی اگر رشوه کار نمیکرد، مرحلهی بعد حذفِ فیزیکی بود. قتلهای بسیاری بهدست اعضای کارتل مدلین انجام گرفت. قتلهایی برای کنارزدن رقبا یا پلیسها. طببق آمار منتشرشده، در سال ۱۹۹۱، حدود هفت هزار قتل بهساماندهی کارتل مدلین و بهدست مزدورهای آن در کلمبیا انجام شد.
محبوبیت پابلو اسکوبار
پابلو اما در روستای خودش، ریونگرو، و در شهری که در آن بزرگ شد، مدلین، آدمِ محبوبی بود. محبوبیتی که البته دامنهاش گستردهتر از اینها بود. او محبوب آدمهای فقیر و تنگدست جامعه بود، چرا که به انحای مختلف به آنها کمک میکرد. در بسیاری از نقاط کلمبیا، مدرسهها، بیمارستانها، مراکز خدماتی و استادیومهای ورزشی ــ او خود مدتی رئیس باشگاه فوتبال اتلتیکو اینترناسیونال بود ــ بهدستور اسکوبار ساخته میشد. بعضی از این نقاط، جاهایی بودند که آزمایشگاههای تولید کوکائین او وجود داشت و او به این شکل، آسایش کارکنان خود را نیز تأمین میکرد. اما دامنهی این ساختوسازها فقط محدود به این مناطق آزمایشگاهی نبود. بسیاری از تهیدستان هم مستقیمن از طرف اسکوبار پول دریافت میکردند تا بتوانند زندگی خود را راحتتر بگذرانند. این بذل و بخششها باعث شدهبود که او محبوبیت زیادی را در بین این اقشار برای خود دستوپا کند. کسانی که به او لقبِ «رابین هود» داده بودند. او آدمی بود که از این کارهای خوب هم میکرد، گرچه از دور آدمِ بدی بهنظر میرسید. انگار، بهقولِ رفیقی، بعضی از کارهای خوب را فقط آدمهای بد میتوانند انجام دهند.
پولهای در دستِ پابلو اسکوبار آنقدر زیاد بود که او بتواند این کارها را انجام دهد. حتا آنقدر که نگرانِ ازبینرفتن ده درصد از پولهایش بهدلیل شرایط بدِ محیطی مخفیگاهها نباشد. حتا آنقدر که در یکی از فرارهایش از دستِ پلیس، دو میلیون دلار را آتش بزند تا خانوادهاش بهدور آتش گرم شوند و بتوانند روی آن غذا بپزند. و حتا آنقدر که به دولت کلمبیا پیشنهاد کند که بدهیهای بینالمللی کشور را تسویه کند؛ بدهیهایی بهمبلغ بیست میلیارد دلار.
اسکوبار یک روز پس از تولدِ چهلوچهارسالگیاش، بهضرب گلولههای مأموران پلیس از پا درآمد و مانندِ ثروتش، خودش نیز به یک افسانه تبدیل شد. افسانهای بهیادماندنی از جوانکی برآمده از دل فقر
این زندگی پُرماجرا تا جایی ادامه یافت که فشارهای دولت آمریکا باعث شد دولت کلمبیا اسکوبار را زندانی کند. البته در خانهای که خودِ اسکوبار برای خودش ساخته بود و همهی امکانات رفاهی را داشت. جایی که آن را «کاتِدرال» نام گذاشت. کاتدرالی که یک سالی مأمن اسکوبار بود تا از راه دور تجارتش را کنترل کند، ولی بالأخره فشارها آنقدر زیاد شد که او از کاتدرال هم فرار کرد. در این مرحله، او بهتمامی در مقابل دولت و پلیس قرار گرفت و سرانجام، یک روز پس از تولدِ چهلوچهارسالگیاش، بهضرب گلولههای مأموران پلیس از پا درآمد و مانندِ ثروتش، خودش نیز به یک افسانه تبدیل شد. افسانهای بهیادماندنی از جوانکی برآمده از دل فقر، کسی که میخواست سیاستمدار و حتا رئیسجمهور شود و حتا با مدرک تقلبی دبیرستان، به کالج هم راه یافت؛ اما فقر مانع از ادامهی مسیرش شد. مسیری که درنهایت او را به ثروتمندترین تبهکار تاریخ تبدیل کرد.
فیلم های پابلو اسکوبار
فیلمها و سریالهایی نیز با نگاه به زندگی و شخصیت پابلو اسکوبار ساخته شدهاند. دو سریالِ نتفلیکس، نارکوس (۲۰۱۵) و پابلو اسکوبار: پادشاهِ مواد (۲۰۱۲)، و فیلمهای بهشت گمشده (آندرهآ دیاستفانو، ۲۰۱۴)، نفوذی (برد فورمن، ۲۰۱۵) و اسکوبار (فرناندو لئون دِ آرانوا، ۲۰۱۸) از این دستهاند.
بهتازگی نیز شباهت کاراکتر اکبر مجلّل (با بازی فرهاد اصلانی) در سریال یاغی با پابلو اسکوبار نقل محافل شده است. شباهتی که بیشک اتفاقی نیست و مافیای بزرگ مجلل در آن داستان همنهادی با کسبوکار عظیم اسکوبار در نظر گرفته شده است.
نظرات