معرفی سریال بیمار (The Patient) | استیو کارل در نقش یک روانشناس
داستانهایی که معمولا بخش کثیری از آن در یک فضای تکراری (معمولا یک اتاق، خانه، واگن قطار و غیره) رخ میدهد، معمولا داستانهای خستهکنندهای از آب در میآیند و تبدیل آن به یک ماجراجوییِ هیجانانگیز، کار هر کسی نیست. اما برخی اوقات ترکیب کارگردانان حرفهای، انتخاب بازیگران بااستعداد و همچنین نویسندگان خلاق میتواند تجربهای را برای ما خلق کند که پیش از آن، لمسش نکرده بودیم. این نکته درباره سریال The Patient (بیمار) هم کاملا صادق است. با اینکه بخش زیادی از داستان در یک فضای تکراری رخ میدهد، اما لحظهای از هیجان آن کاسته نمیشود. شما در سرتاسر داستان، یک تعلیق همیشگی را حس میکنید و سنگینی آن هیچوقت از بین نمیرود.
از کجا میتوان فهمید که یک داستان دلهرهآور خوب است؟ زمانیکه داستان از همان ابتدا مخاطب را به خود جذب و درون جریان غرق کند؛ به طوری که مخاطب اصلا نتواند معمای ماجرا را حدس بزند. سریال بیمار دقیقا این مورد را رعایت کرده است، چرا؟ چون اصلا نمیتوانید حدس بزنید که سکانس بعدی چه اتفاقی رخ میدهد. البته نمیتوان اینطور هم گفت که همه داستانها و سریالها با چنین مشخصهای، صرفا جزو دستهبندی خوبها قرار میگیرند. اما میتوان با اطمینان گفت که غیرقابل پیشبینی بودن سریال بیمار، یکی از نقاط قوتی به شمار میرود که خیلی عالی توانسته آن را رعایت کند.
در این مدل داستانها و سریال، تا لحظهی آخر نمیتوانید بفهمید که همه چیز قرار است چطور به پایان برسد؛ آیا پایان خوبی در انتظار ما است یا به ناگهان همه چیز واژگون خواهد شد. تولید سریال The Patient از اواخر سال ۲۰۲۱ و با انتخاب استیو کارل بهعنوان بازیگر اصلی داستان، آغاز شد. به مرور زمان و تا اوایل سال ۲۰۲۲، بازیگران دیگری همچون دامنل گلیسون، لیندا اموند، لورا نیمی و اندرو لیدز به جمع بازیگران پیوستند و کار رسما در ماه ژانویه آغاز شد. منتقدانی که این مجموعه را تماشا کرده بودند، امتیازات بالایی را برایش ثبت کردند و نکات جالبی را در نقدهای خود نوشتند.
بهعنوان مثال، به این موضوع اشاره کردند که سریال بیمار تا حدی، صبر بینندگان خود را مورد آزمایش قرار میدهد؛ اما بازیهای فوقالعاده دو بازیگر اصلی، اصلا شما را خسته نمیکند و جذابیت آن را لحظه به لحظه بالاتر میبرد. یکی از مسائل بسیار جذابی که شما بهعنوان بیننده در سراسر داستان قطعا متوجه آن خواهید شد، این است که تلاش، کشمکش، درگیری احساسات، تنش، شکنجه روحی و جنگ بین افکار را در تک تک شخصیتها میتوانید به وضوح ببینید. حتی داستان تا جایی پیش میرود که ناخودآگاه با شخصیت منفی داستان هم همزادپنداری میکنید و به خودتان میآیید و میبینید که دارید برایش دلسوزی میکنید؛ حتی میخواهید او را درک کنید و توجیهی برای کارهایش پیدا کنید.
حالا ماجرای این سریال از چه قرار است؟ محوریت کلی داستان درباره یک روانشناس است که بهتازگی همسر خود را به خاطر بیماری سرطان از دست داده است. او بعد از فوت همسرش، همچنان روند پذیرش بیماران و مراجعهکنندگان را ادامه میدهد تا بلکه به این طریق بتواند ذهن خود را از غم بزرگی که متحمل شده، دور کند. دراینمیان، با بیماری برخورد میکند که تفاوتهای خیلی زیادی با دیگران بیماران دارد و تا حد زیادی نسبت به او جذب میشود؛ درست مانند پروژهای که به خاطر جدید بودن و جذاب بودن، مدام دوست دارد آن را کشف کند و به حقیقت ماجرا برسد.
یک شب که او در خانه خود مشغول انجام کارهای شخصیاش است، صداهای عجیبی از حیاط خود میشنود که از روی کنجکاوی به سمت آن میرود تا منبع صدا را پیدا کند. در همین صحنه، مورد حمله قرار میگیرد و ناگهان همه جا تیره و تار میشود. وقتی از خواب بیدار میشود، خود را در اتاق و روی یک تخت میبیند. در ابتدا همه چیز برایش عجیب است و اصلا نمیداند چطور و چرا از آنجا سردرآورده است. وقتی که مشغول گشتن در اتاق میشود، میفهمد که با یک زنجیر، به زمین چسبیده است. به مرور زمان همه چیز عجیب و عجیبتر میشود. اما ناگهان، همه چیز معنا پیدا میکند؛ هرچند هنوز عجیب و ترسناک بودن خودش را حفظ میکند.
زمانیکه سم (دامنل گلیسون) وارد اتاق میشود، آلن (استیو کارل) کم کم به ماجرای اصلی پی میبرد. سم که یکی از مراجعهکنندههای قدیمی آلن به شمار میرود (همان بیمار جذاب)، اصلا از نتیجه جلسات خود راضی نیست. فکر میکند که برگزاری جلسه مشاوره در مطب دکتر استراوس، اصلا کارساز نیست. به همین دلیل تصمیم میگیرد که او را بدزدد و به خانهی خود بیاورد؛ زیرا فکر میکند که به این شکل، میتواند نتیجهی بهتری را از جلسات مشاوره خود بهدست بیاورد. آلن استراوس در شرایط بسیار بدی گیر کرده است و حالا فرصت خیلی بیشتری برای فکر کردن به همسر مرحومش دارد.
او در چنین شرایطی اصلا نمیداند کار درست چیست؛ اینکه بهعنوان یک روانشناس به بیمار خود کمک کند، اینکه به سمت او حملهور شود تا خودش را نجات دهد، اینکه از روند درمان بیمارش به نفع خودش استفاده کند تا بتواند از آن اتاق رهایی پیدا کند یا گزینههای دیگری که به مرور زمان مقابل پایش قرار میگیرد. از آنجایی که در هر صحنه نکتههای جدیدی فاش میشود، نمیتوان یشبینی کرد که در سکانس بعدی چه اتفاقی رخ میدهد یا اصلا داستان چه پایانی را برای ما خواب دیده است. حالا هم طبق معمول مقالههای قبلی، ۳ سریالی را به شما معرفی میکنیم که اگر از علاقهمندان به این ژانر هستید، گزینههای خیلی خوبی به شمار میرود.
سریال های مشابه سریال بیمار
سریال Severance
سریالجداسازی
- بازیگران:آدام اسکات، زک چری و بریت لوئر
- سال پخش:۲۰۲۲
- ژانر:درام، اسرارآمیز و علمی تخیلی
صنایع لومن از یک فرایند پزشکی تفکیکسازی و جداسازی استفاده میکند. این فرایند پزشکی خاطرات غیرکاری برخی از کارمندان این شرکت را از خاطرات کاریشان جدا میکند. دراینمیان، فردی به نام مارک وجود دارد که تیمی از کارمندان این شرکت را مدیریت میکند. همه چیز خیلی خوب در حال پیش رفتن است، تا اینکه یک همکار مرموز سر و کلهاش در دنیای خارج از کار پیدا میشود؛ اتفاقی که کم کم مسیر را برای کشف حقایق درباره شغل و محیط کاری آنها، هموار میکند.
سریال Mindhunter
سریال شکارچی ذهن
بازیگران: جاناتان گراف، هولت مککالانی و هانا گراس
سال پخش: ۲۰۱۷ تا ۲۰۱۹
ژانر: جنایی، درام و اسرارآمیز
این سریال، داستان تأسیس واحد علوم رفتاری در سازمان افبیآی در اواخر دهه ۱۹۷۰ را نقل میکند؛ زمانیکه جرمشناسی بالینی آغاز شده بود. سریال شکارچی ذهن دو تن از ماموران این واحد را نشان میدهد که یک پروژه تحقیقاتی را آغاز میکنند و در طی آن، به مصاحبه قاتلین سریالی دستگیرشده میپردازند؛ برای اینکه روان آنها را بهتر درک کنند و بتوانند پروندههای در جریان را سریعتر به پایان برسانند.
سریال Behind Her Eyes
سریال پشت چشمهایش
بازیگران: ایو هیوسن، تام بیتمن و سیمونا براون
سال پخش: ۲۰۲۱
ژانر: درام، اسرارآمیز، دلهرهآور
لوئیز یک مادر مطلقه است که بهعنوان منشی یک کلینیک کار میکند. یک شب با مردی آشنا میشود و خیلی زود به او دل میبندد. اما مدت زیادی طول نمیکشد که متوجه میشود آن مرد، رئیس خودش در کلینیک به نام دیوید است. سرنوشت کاری میکند که لوئیز با همسر دیوید آشنا شود. کم کم او دست به تحقیق و بررسی میزند تا متوجه شود که چه چیزی در پسِ ارتباط آنها پنهان شده است.