حقایق جالب سریال The Last of Us | تقابل عشق و فقدان

پنج‌شنبه ۳ فروردین ۱۴۰۲ - ۲۰:۵۹
مطالعه 25 دقیقه
جوئل و الی روی پوستر سریال the last of us
در این مقاله به بررسی نکات و حقایق جالب سریال The Last of Us جدیدترین ساخته بزرگ شبکه HBO خواهیم پرداخت. با زومجی همراه باشید.
تبلیغات

عشق اتفاق غریبی است. عشق به یک انسان، عشق به یک وسیله و عشق به هرچیزی می‌تواند زیبا باشد و لذت‌بخش. این پدیده لذت‌بخش و زیبا می‌تواند از نظر خوشحال بودن شما را تا مرز دیوانگی و جنون ببرد و همزمان می‌تواند شما را چنان زیر پاهایش له کند که دیگر نتوانید از جای خودتان بلند شید. عشق را همه ما در ابعاد مختلف لمس کرده‌ایم و با تمام خوبی‌ها و بدی‌های آن زندگی کرده‌ایم. سریال The Last of Us با اقتباس از بازی ویدیویی آخرینِ ما به کارگردانی نیل دراکمن دقیقا در همان مسیر بازی قصد دارد ما را درمقابل شکل‌های مختلف عشق قرار دهد. نیل دراکمن و کریگ مازین، سازنده سریال چرنوبیل به‌عنوان سازندگان این سریال تمام تلاش خودشان را به‌کار گرفته‌اند تا بیننده همان احساسی را داشته باشد که بازیکن در نخستین تجربه بازی آن را پشت‌سر گداشته است.

عشق یک پدر به دخترش، عشقی که زورش به زور نیرویی به نام «فقدان» نمی‌رسد و مغلوب «فقدان» می‌شود. ۲۰ سال در سایه فقدان سر می‌کند و درنهایت راهش را پیدا می‌کند تا درنهایت بار دیگر بتواند فقدان را شکست دهد. عشق قدرتمندتر از این حرف‌ها است. عشق می‌تواند فقدان را شکست دهد. عشق می‌تواند هر نیروی تاریکی را در این جهان شکست دهد و خودش را بالاتر از هرچیزی قرار دهد. عشق را در سریال آخرینِ ما به اشکال بسیار متفاوت و صدالبته زیبایی می‌بینیم و از آن لذت می‌بریم. عشقی که در داستان سریال با همه‌چیز می‌جنگد و درنهایت پیروز می‌شود. اتفاق زیبایی که همه ما در زندگی به آن نیاز داریم.

به بهانه اتمام فصل نخست این سریال تصمیم گرفتیم در این مقاله نگاهی داشته باشیم به اتفاقات جالبی که در پشت‌صحنه رخ داده‌اند. پس این شما و این حقایق جالب سریال The Last of Us؛ حقایقی که شاید از آن‌ها اطلاعی نداشته باشید.

«توجه: مطالعه این مقاله ممکن است قسمت‌های مهمی از داستان سریال آخرینِ ما را برای شما اسپویل کند»

کلاکت فیلمبرداری سریال The Last of Us
کپی لینک

۱- از ایده تا ساخت

تا قبل از ساخته شدن سریال آخرین بازمانده از ما هر زمانی‌که درباره یک اقتباس سینمایی یا تلویزیونی از روی یک بازی ویدیویی صحبت می‌شد، تقریبا هیچ‌کدام از طرفداران آن بازی امیدی نداشتند که اقتباس از روی آن به اثری باکیفیت تبدیل شود. همین اتفاقا دقیقا برای بازی The Last of Us نیز رخ داد. اتفاقی که طی آن قرار بود سال‌ها پیش شاهد ساخته شدن یک فیلم سینمایی از روی این بازی باشیم که درنهایت نیل دراکمن، کارگردان این بازی با ساخته شدن آن مخالفت کرد؛ چراکه عقیده داشت به‌تصویر کشیدن این میزان از داستان در یک فیلم ۱۲۰ دقیقه‌ای به‌هیچ‌وجه امکان‌پذیر نیست و این تصمیم می‌توانست ضربه جبران‌ناپذیری را به دنیای «آخرینِ ما» وارد کند.

تصمیم نهایی نیل دراکمن هرچقدر هم که درست بود ولی بااین‌حال طرفداران «آخرینِ ما» همیشه خواهان ساخته شدن یک اثر تلویزیونی از روی آن بازی بودند و پس از انتشار قسمت دوم این بازی، درخواست آن‌ها برای یک اقتباس تلویزیونی بسیار بیشتر از گذشته شد. هرچه از انتشار بازی The Last of Us Part II گذشت، شایعات مربوط‌به ساخت یک سریال تلویزیونی از روی آن هم شدت گرفت که درنهایت با تایید شبکه HBO وظیفه ساخت این سریال تلویزیونی از روی بازی نخست این مجموعه برعهده کریگ مازین و نیل دراکمن قرار گرفت.

بااین‌حال ساخته شدن یک سریال با درون‌مایه آخرالزمانی که در آن موجوداتی شبیه‌به زامبی در آن مشغول کشتن انسان‌ها بودند، خیلی‌ها را یاد سریال The Walking Dead می‌انداخت و خیلی‌ها نگران بودند که شاید یک سریال کلیشه‌ای دیگر در ژانر آخرالزمانی را تماشا کنیم. دنیای زامبی‌محور آخرالزمانی به احتمال بسیار زیاد بدون تلاش‌های جورج رومرو هیچ‌وقت به این میزان از محبوبیت دست پیدا نمی‌کرد. فیلم‌سازی که در سال ۱۹۶۸ با ساخت فیلم سینمایی Night of the Living Dead تاثیر بسیاری در این ژانر از خودش به‌جای گذاشت و به یکی از بزرگان دنیای آخرالزمانی تبدیل شد.

قبل از ساختن بازی The Last of Us نیل دراکمن در یکی از کلاس‌های جناب جورج رومرو درباره نویسندگی در دنیای آخرالزمانی شرکت کرد و ایده داستان خودش را درکنار سایر دانش‌جویان آن کلاس به رومرو ارائه کرد. ایده نیل دراکمن بااینکه توسط جورج رومرو به‌عنوان بهترین ایده ارائه شده انتخاب نشد ولی رومرو نکات مهمی را درباره این داستان برای نیل دراکمن توضیح داد. دراکمن در سال ۲۰۱۷ پس از مرگ جورج رومرو در یک توییت ضمن ابراز تاسف از مرگ این شخص بزرگ گفت که داستان «آخرین بازمانده از ما» بدون کمک‌های جورج رومرو و بدون الهام گرفتن از آثارش هیچوقت متولد نمی‌شد.

اما به ساخته شدن سریال The Last of Us توسط شبکه HBO برگردیم که اصلا چه شد که این شبکه با ساخت این سریال موافقت کرد. مدیران شبکه HBO پس از موفقیت‌های زیاد سریال چرنوبیل به سازندگی کریگ مازین به وی گفته بودند که اگر برای ساخت یک سریال تلویزیونی هر ایده‌ای در سر دارد می‌تواند برای ساختش در اولین قدم با این شبکه همکاری کند. از طرفی خود کریگ مازین از طرفداران سرسخت بازی آخرینِ ما به‌شمار می‌رود و بارها از داستان آن تمجید کرده است.

زنده شدن خاطرات خوب گذشته برای جول با تماشای ساعت مچی شکسته در سریال The Last of Us

کریگ مازین توسط شنون وودوارد، بازیگر نقش دینا در بازی The Last of Us Part II یک روز به استودیوی ناتی داگ می‌رود تا علاوه‌بر ملاقات با نیل دراکمن، محل تولد داستان The Last of Us را از نزدیک ببیند. نکته جالب جایی است که خود نیل دراکمن هم علاقه بسیار زیادی از خودش به سریال چرنوبیل در زمان پخشش نشان داده بود. پس از صحبت‌های این دو نفر، نیل دراکمن مات و مبهوت می‌شود؛ چراکه کریگ مازین اطلاعات ریز و درشت بسیار زیادی از جهان TLoU داشت و جزییات زیادی از آن را می‌دانست. جزییاتی که تنها طرفداران بسیار جدی یک اثر دنبال آن‌ها می‌گردند.

در پایان صحبت‌های این دو نفر کریگ مازین به نیل دراکمن می‌گوید که آیا علاقه‌ای به یک اقتباس تلویزیونی از این داستان برای شبکه HBO دارد یا خیر. نیل دراکمن هم که سال‌ها قبل تجربه ناموفق اقتباس سینمایی این اثر را تجربه کرده بود با روی باز با کریگ مازین موافقت کرد. در همان روز نیل دراکمن و کریگ مازین به استودیوی HBO (که تنها چند خیابان از استودیوی ناتی‌داگ فاصله داشت) رفتند تا ایده خودشان را با مدیران این شبکه درمیان بگذارند. کریگ مازین به نیل دراکمن گفته بود که اجازه دهد او این ایده را ارائه کند.

در آن زمان نیل دراکمن روی یک مبل نشسته بود و به توضیحات کریگ مازین درباره جهانی گوش می‌داد که خودش طی سال‌ها آن را خلق کرده بود. خود دراکمن می‌گوید که در آن لحظات گویا درحال تماشای خودم بودم که با آن انگیزه و شوق درحال ارائه ایده داستان این جهان بودم. درنهایت مدیران شبکه HBO با طرح دراکمن و مازین موافقت می‌کنند تا تنها طی یک روز پس از ملاقات این دو نفر قرارداد ابتدایی این اقتباس تلویزیونی نیز امضا شود؛ تنها طی یک روز. تمام این توضیحات توسط این دو نفر در پادکست رسمی این سریال تعریف شده است که می‌توانید آن را در برنامه‌های مختلف گوش کنید.

جوئل و الی اسکلت‌ها را تماشا می‌کنند سریال the last of us
کپی لینک

۲- انتخاب بلا رمزی و پدرو پاسکال

در نقدهای رضا حاج‌محمدی عزیز و همچنین در ویدیوهای مربوط‌به موشکافی هر قسمت از سریال به اندازه کافی درباره نقش‌آفرینی شگفت‌انگیز پدرو پاسکال و بلا رمزی صحبت کرده‌ایم و در این مورد تنها به داستان‌های جالبی که درباره انتخاب آن‌ها به‌عنوان جوئل و الی وجود دارد، خواهیم پرداخت.

درباره پدرو پاسکال، خود نیل دراکمن توضیح داده که برای مدتی طولانی پدرو پاسکال را به‌عنوان مهم‌ترین گزینه نقش‌آفرینی در نقش جوئل در ذهن داشته است. آن‌ها به‌دنبال بازیگری می‌گشتند که علاوه‌بر داشتن یک فیزیک قوی و یک روحیه سرسخت، بتواند به‌صورت لایه‌ای محبت و عشق خودش را هم بدون استفاده از دیالوگ به بیننده و به خود الی منتقل کند و در ذهن نیل دراکمن، پدرو پاسکال بهترین گزینه برای این انتخاب به‌شمار می‌رفت.

داستان جالبی که درباره پدرو پاسکال وجود دارد این است که پس از صحبت نیل دراکمن و پدرو پاسکال ازطریق یک تماس ویدیویی، تنها یک روز طول کشید تا پاسکال موافقت خودش را با حضور در این سریال اعلام کند. او در یک مصاحبه با اشاره به این موضوع گفت که زمانی‌که با خواهرش درحال مشورت بوده بچه‌های خواهرش با شنیدن نام این سریال خیلی سریع و با فریاد به او گفتند که باید این نقش را قبول کند و پدرو پاسکال هم که پس از مطالعه فیلم‌نامه به‌شدت از آن خوشش آمده بود، پس از ۲۴ ساعت در تماسی با نیل دراکمن به وی گفت که این نقش را برعهده می‌گیرد.

جوئل خطاب به الی: «این زمان نبود که درد من رو درمان کرد».

درباره نقش الی کار سخت‌تری جلوی نیل دراکمن و کریگ مازین قرار داشت. نیل دراکمن در ادامه همان مصاحبه گفته بود که به‌دنبال بازیگری می‌گشتند که یک نوجوان ۱۴ یا ۱۵ ساله باشد و همچنین بتواند خشونت و بداخلاقی را به‌طور واقعی ایفا کند. موضوعی که شاید واقعی ایفا کردن آن برای بازیگران نوجوان تا حدودی سخت باشد. به‌همین‌دلیل قبل از بلا رمزی بیش از ۱۰۰ بازیگر مختلف در آزمون بازیگری برای نقش الی حضور پیدا کردند ولی هیچکدام نتوانستند به استانداردهای سخت‌گیرانه مازین و دراکمن نزدیک شوند.

نیل دراکمن درباره این موضوع گفت: «پس از آن همه آزمون بازیگری به‌شدت برای پیدا کردن الی ناامید شده بودم که ناگهان بلا رمزی برای آزمون بازیگری در آن مکان حاضر شد. وقتی بلا رمزی را دیدم بازیگری را نمی‌دیدم که درحال نقش‌آفرینی در نقش الی باشد، بلکه درحال تماشای الی در دنیای واقعی بودم. باورم نمی‌شد که توانسته بودم الی را در دنیای واقعی پیدا کنم. بلا رمزی هر کیفیتی که ما دنبالش می‌گشتیم را در خودش جای داده بود و باور کنید نمی‌توانید الیِ بهتری از الیِ بلا رمزی را در دنیای واقعی پیدا کنید».

باید به این موضوع هم اشاره کنیم که پس از انتخاب بلا رمزی خیلی‌ها این عقیده را داشتند که نقش‌آفرینی او در نقش الی به‌دلیل شبیه نبودن این دو نفر به یک شکست تبدیل خواهد شد؛ موضوعی که درحال‌حاضر دیگر کسی حتی به آن فکر هم نمی‌کند. در آن زمان و پس از کوهی از انتقاد‌ها به‌خاطر انتخاب بلا رمزی، بازیگر نقش الی در بازی TLoU یعنی اشلی جانسون در یک توییت نوشته بود که طرفداران بازی نباید نگران باشند چراکه بهترین الیِ ممکن را قرار است در سریال تماشا کنند.

خود نیل دراکمن نیز درباره این انتقادها گفت: «برخی‌ها فکر می‌کنند که شخصیت‌ها باید دقیقا شبیه‌به هم باشند و این موضوع طرز فکر کاملا اشتباهی به‌شمار می‌رود. ما به‌دنبال شبیه‌ترین بازیگران به شخصیت‌ها نبودیم و به‌دنبال بازیگرانی می‌گشتیم که بتوانند درون‌مایه این شخصیت‌ها و پیام این داستان را به بهترین شکل ممکن به مخاطب منتقل کنند».

الی خطاب به جوئل: «هرجایی که تو بری منم دنبالت میام»

پس از انتخاب پدرو پاسکال و بلا رمزی سازندگان سریال یعنی نیل دراکمن و کریگ مازین از آن‌ها خواهش کردند که به‌هیچ‌وجه بازی‌های The Last of Us را تجربه نکنند. زیرا اعتقاد داشتند هرآنچه برای نقش‌آفرینی نیاز داشته باشند در فیلم‌نامه وجود دارد و اصلا نیازی نیست از روی شخصیت‌های بازی چیزی را کپی کنند. بلا رمزی به نصیحت سازندگان سریال گوش کرد و اصلا سمت تجربه بازی‌ها نرفت.

بااین‌حال پدرو پاسکال که برخلاف بلا رمزی از لحاظ سنی هم مشکلی برای تجربه بازی‌ها نداشت، تصمیم گرفت با کمک یکی از اطرافیانش به تجربه بازی‌ها مشغول شود. او در مصاحبه‌ای با رسانه Wire درباره این موضوع گفت: «برخلاف توصیه نیل و کریگ بازی‌ها را تجربه کردم ولی راستش را بخواهید اصلا نتوانستم خیلی در آن‌ها پیشروی کنم. واقعا در بازی‌های ویدیویی ضعیف هستم. بااین‌حال قصد نداشتم المانی را از روی شخصیت جوئل کپی کنم ولی قصد داشتم درباره اتمسفر این جهان و اتمسفر میان این دو شخصیت یادداشت‌هایی را برای خودم داشته باشم».

فرانک مشغول پیانونوازی می‌شود  سریال the last of us
کپی لینک

۳- چالش‌های سازندگان برای اقتباس از روی ویدیوگیم

این موضوع که تابه‌امروز شاهد ساخته شدن یک اقتباس باکیفیت از روی بازی‌های ویدیو نبوده‌ایم بی‌دلیل نیست. اقتباس از روی یک بازی ویدیویی بسیار کار دشواری به‌شمار می‌رود و چالش‌های بسیار سختی را جلوی راه سازندگان آن قرار می‌دهد. یکی از مهم‌ترین چالش‌هایی که سازندگان این‌گونه اقتباس‌ها با آن سروکار دارند، لحظاتی در بازی هستند که بازیکن به واسطه گیم‌پلی درحال پیشروی در آن‌ها است. برای مثال وقتی یک بازیکن به مدت ۳۰ دقیقه با دشمنان درحال درگیری است، به‌هیچ‌وجه نمی‌توان این صحنه را به همان شکل در اثر اقتباس شده قرار داد، درحالیکه همان صحنه ممکن است دارای یک دیالوگ مهم و اتفاق اساسی باشد. نیل دراکمن در مصاحبه‌ای با رسانه BuzzFeed درباره این موضوع توضیحات جالبی داد و گفت:

ما از مخاطبان سریال می‌خواهیم که خودشان را جای شخصیت‌های بازی قرار دهند. شما در بازی کنترل شخصیت جوئل را دراختیار دارید و شخصیت الی به‌طور کامل توسط هوش مصنوعی کنترل می‌شود و نسبت‌به اکشن شما ری‌اکشن نشان می‌دهد. اگر شما جای الی باشید و قرار باشد از روی شما یک اثر لایواکشن ساخته شود، باید تا حد بسیار زیادی از اتمسفر ویدیوگیم فاصله بگیرید و به اتمسفر واقعی نزدیک شوید. دراین‌میان سازندگان سریال باید بازیگران را در این مسیر یاری دهند. اگر یک دیالوگ مهم در بازی در حین یک صحنه اکشن رخ می‌داد که در آن بازیکن ۳۰ دقیقه درحال تیراندازی بود، ما نمی‌توانیم همان دیالوگ را دقیقا به‌همان صورت در سریال قرار دهیم. حتی اگر زمان آن را به ۱۰ یا ۱۵ دقیقه کاهش دهیم باز هم به یک سلسله سکانس‌های حوصله‌سربر تبدیل می‌شود؛ چراکه این جا دیگر خبری از گیم‌پلی نیست. به‌همین‌دلیل چالش بزرگی که جلوی ما قرار داشت تبدیل این لحظات در ویدیوگیم به لحظات مناسب برای مدیوم سریال‌های تلویزیونی به‌شمار می‌رفت که چگونه بتوانیم این لحظات مهم را در قالب سکانس‌هایی جذاب به مخاطب منتقل کنیم. برای برخورد با این چالش‌ها مدیوم تلویزیون به کمک شما می‌آید و شما را محدود به یک شخصیت نمی‌کند. می‌توانید مسیر داستان را از نگاه شخصیت‌های دیگر نشان دهید و با کمک از همین المان و با استفاده از نحوه برخورد سایر شخصیت‌ها توانستیم لحظات مهم بازی که در سریال حوصله‌سربر می‌شدند را در این سریال تلویزیونی به‌طور مناسب به‌تصویر بکشیم.

یکی دیگر از چالش‌های مهمی که در اقتباس تلویزیونی در مسیر نیل دراکمن و کریگ مازین قرار داشت به شخصیت‌های فرعی داستان مربوط می‌شد. شخصیت‌هایی که تنها زمانی‌که جوئل پیش آن‌ها قرار داشت می‌توانستیم در بازی آن‌ها را ببینیم. چرا که مانند توضیحات قبل یک بازیکن تنها می‌توانست شخصیت جوئل را کنترل کند و بازی بدون حضور جوئل نزد شخصیت دیگری نمی‌رفت. مدیوم سریال‌های تلویزیونی در این موضوع می‌تواند کمک بسیار بزرگی به سازندگان آن بکند؛ موضوعی که این چالش را نه‌تنها سخت نمی‌کند که از آن یک چالش لذت‌بخش می‌سازد. نیل دراکمن در همان مصاحبه خود با رسانه BuzzFeed درباره این موضوع نیز توضیح داد و گفت:

در سریال The Last of Us ما می‌توانستیم آن سوی دیوار را هم ببینیم. تنها محدود به جوئل نبودیم و می‌توانستیم شاخ و برگ سایر شخصیت‌ها را هم بیشتر کنیم. این شخصیت‌های فرعی چه کسانی هستند؟ چه چیزی آن‌ها را به جلو هل می‌دهد؟ چرا در داستان سریال اهمیت دارند؟ همین چند سؤال ساده باعث می‌شد تا بتوانیم با تمرکز روی سایر شخصیت‌ها داستان مهم آن‌ها را هم به مخاطب نشان دهیم. موضوعی که در بازی به‌طور بسیار محدودی به مخاطب منتقل می‌شد. شاخ و برگ دادن به این شخصیت‌ها یکی از لذت‌بخش‌ترین کارهای مراحل تولید این سریال برای من به‌شمار می‌رفت. شخصیت‌هایی که تا آن روز تنها از دید جوئل به آن‌ها نگاه کرده بودم را می‌توانستم از دید خودشان ببینم. می‌توانستم بلاخره برای هرکدام از این شخصیت‌ها به‌طور جداگانه داستان منحصربه‌فرد خودشان را خلق کنم و دیگر نیازی نبود که تنها در حضور جوئل در داستان حضور داشته باشند. مثلا رابطه مارلین و الی بهترین مثال برای این موضوع به‌شمار می‌رود. رابطه‌ای که در سریال نسبت‌به ویدیوگیم بسیار قابل لمس‌تر است و به‌خاطر پردازش بسیار بهتر نسبت‌به ویدیوگیم مخاطب خیلی بهتر می‌تواند با آن ارتباط برقرار کند.
الی در مقابل ساختمان مجلس سریال the last of us
کپی لینک

۴- لوکیشن‌های فیلم‌برداری

بااینکه روند داستان در شهرهایی مانند آوستین در ایالت تگزاس و بوستون در ایالت ماساچوست جریان دارد ولی مراحل فیلم‌برداری سریال The Last of Us در یک بازه زمانی تقریبا یک ساله به‌طور تمام و کمال در آلبرتا در کشور کانادا انجام شده است. نکته جالب درباره فیلم‌برداری این سریال در کشور کانادا به جایی مربوط می‌شود که مراحل ساخت آن به بزرگ‌ترین پروژه تولید یک سریال تلویزیونی در تاریخ این کشور تبدیل شده است. موضوعی که به‌هیچ‌وجه بی‌دلیل نیست و در ادامه آن را توضیح خواهیم داد.

برای مراحل فیلم‌برداری سریال آخرینِ ما ماشین‌های پلیس متعلق به ایالت تگزاس توسط یک هواپیمای باری به آلبرتا برده شدند تا به‌طور واقعی در مراحل طراحی صحنه در خیابان‌های این شهر مورد استفاده قرار بگیرند. موضوعی که می‌شد خیلی راحت‌تر آن را انجام داد ولی سازندگان سریال قصد داشتند این موضوع را در واقعی‌ترین شکل ممکن به‌تصویر بکشند.

از واقعی بودن طراحی صحنه این سریال باید به خیابان‌ها و مغازه‌های حاضر در تصاویر نیز اشاره کنیم. دکور و طراحی بیرونی تمام مغازه‌هایی که در خیابان‌های حاضر در محل فیلم‌برداری سریال حضور داشتند به‌طور کامل تغییر پیدا کرد، درخت‌های خیابا‌ن‌ها به‌طور موقت برداشته شدند و برفی که معمولا در خیابان‌های کانادا دیده می‌شود به‌طور کامل جمع‌آوری شد. نکته جالب این است که بعضی از آن مغازه‌ها پس از پایان مراحل فیلم‌برداری دکور مغازه خودشان را به حالت قبل تغییر ندادند چراکه مشتری‌های زیادی به‌خاطر وجود اتمسفر جهان The Last of Us در دکور آن مغازه‌ها به آن‌ها مراجعه می‌کردند و همین موضوع باعث افزایش تعداد مشتری برای آن‌ها شده بود.

در توضیحات این بخش باید به طراحی و ساخت برخی از ست‌ها یا صحنه‌های فیلم‌برداری هم اشاره کنیم. برخی از ست‌های طراحی و ساخته شده برای قسمت‌های مختلف این سریال تلویزیونی نه‌تنها هزینه زیادی روی دست سازندگان آن گذاشتند که تنها یک بار از آن‌ها استفاده شده و بدون شک در همان یک بار استفاده تاثیر خودش را به بهترین شکل ممکن روی داستان سریال و روی مخاطبان از خودش به‌جای گذاشته است.

برای مثال بخش داخلی ساختمان کنگره به‌طور کامل از صفر تا صد در یک استودیوی فیلم‌سازی ساخته شد. یک صحنه آخرالزمانی بسیار بزرگ که طراحی و ساخت آن وقت و هزینه زیادی برای سازندگان آن در پی داشت. این ساختمان که در بازی هم با آن روبه‌رو می‌شویم براساس طراحی‌های موجود در آرت‌بوک خود بازی که توسط ناتی‌داگ منتشر شده، در دنیای واقعی طراحی و اجرا شد. هدف نهایی از زمان شروع طراحی این صحنه رسیدن به نسخه‌ای واقع‌گرایانه و طبیعی از طراحی داخل آرت‌بوک بازی به‌شمار می‌رفت که تیم طراحی صحنه درنهایت موفق شدند به آن دست پیدا کنند.

یک مبتلاشده روی دیوار متلاشی شده سریال the last of us
کپی لینک

۵- اینفکتدها، از طراحی تا نقش‌آفرینی

بدون شک شما هم با من موافق هستید که یکی از مهم‌ترین المان‌های جذابیت و ماندگاری جهان The Last of Us موجودات حاضر در آن هستند که به اصطلاح به آن‌ها اینفکتد (Infected) می‌گویند. اینفکتدها در این جهان وابسته به مدت زمانی‌که درحال تبدیل شدن از انسان به موجودی غیر از انسان هستند، به چند نوع مختلف تقسیم می‌شوند که در یک ویدیوی جداگانه به‌طور مفصل به توضیح هرکدام از آن‌ها پرداخته‌ایم. موجوداتی مانند رانرها، کلیکرها، بلوترها و سایر موجوداتی که عامل اصلی ایجاد ترس در اتمسفر این جهان به‌شمار می‌روند.

در پادکست رسمی سریال آخرینِ ما، نیل دراکمن جمله‌ای بر زبان آورد که شاید در نگاه اول آن را در قالب یک شوخی بیان کرده باشد ولی باور کنید به‌طور کامل حقیقت دارد. او درباره کارگردانی قسمت دوم این سریال و در جواب به سوالی که آیا تجربه کارگردانی در مدیوم تلویزیون سخت است یا خیر گفت: «من درحال استفاده از کد‌ تقلب در کارگردانی این سریال بودم. اگر جایی را اشتباه می‌کردم برخی از بهترین‌های این صنعت اطرف من حضور داشتند تا آن اشتباه را اصلاح کنند. وقتی با بهترین‌ها کار کنید، خودبه‌خود کار شما هم به سطح بالاتری پیشرفت می‌کند».

در آن لحظه شاید به این حرف نیل دراکمن خندیده باشیم ولی در واقعیت این حرف کاملا صحیح است، ولی چرا؟ برای مثال کلیکرها را درنظر بگیرید، این موجودات به‌طور کامل توسط ناتی‌داگ برای بازی The Last of Us خلق شدند ولی خلق آن‌ها در دنیای واقعی چالش جدید و سختی تلقی خواهد شد. سازندگان سریال می‌توانستند با جلوه‌های ویژه و تصاویری کامپیوتری خیلی راحت نه‌تنها کلیکرها که تمام موجودات حاضر در این داستان را به‌تصویر بکشند ولی نیل دراکمن و کریگ مازین اصلی‌ترین مخالف‌های استفاده از جلوه‌های ویژه بودند و قصد داشتند تمام المان‌های این سریال به‌طور واقعی به مخاطب منتقل شوند.

یک بلوتر از زیر زمین خارج می‌شود سریال the last of us

به‌همین‌دلیل یکی از حرفه‌ای‌ترین تیم‌های طراحی و گریم که در سریال Game of Throne، یکی دیگر از سریال‌های بسیار بزرگ شبکه HBO با این شبکه همکاری داشتند، بار دیگر توسط این شبکه استخدام شدند تا این بار موجودات دیگری را در دنیای واقعی خلق کنند. این تیم حرفه‌ای در سریال بازی تاج و تخت وظیفه گریم و طراحی صورت شاه شب و یاران او را برعهده داشت و از پس انجام آن نیز به‌خوبی برآمده بود و به‌خاطر این موضوع که امتحان خودشان را پس داده بودند، به تیم سازنده سریال آخرینِ ما اضافه شدند.

آن‌ها وظیفه داشتند شخصیت‌هایی را طراحی و خلق کنند که تا آن روز تنها به‌صورت دیجیتال وجود داشتند. آن‌ها باید گریمی را آماده می‌کردند که نه‌تنها آن موجودات را در واقعی‌ترین و شبیه‌ترین حالت ممکن به‌تصویر بکشد که باید آزادی عمل مناسبی را در اختیار بازیگر قرار دهد که بتواند در نقش یک کلیکر یا بلوتر یا رانر به‌راحتی حرکت و نقش آن موجود را ایفا کند. موضوعی که در قسمت‌های دوم و پنجم سریال به‌خوبی آن را تماشا کردیم.

گریم سنگین بازیگرانی که در نقش کلیکرها و آن بلوتر نقش‌آفرینی کردند ساعت‌ها به‌طور انجامید ولی نتیجه آن بدون شک نتیجه موفقیت‌آمیزی بود. پس الان متوجه می‌شویم که وقتی نیل دراکمن درباره مراحل ساخت این سریال گفت که درحال استفاده از چیت یا کد تقلب است، واقعا این حرف را از صمیم قلب زده است؛ چراکه تیم‌هایی بسیار حرفه‌ای در بخش‌های مختلف تیم سازندگان این سریال حضور داشتند تا طراحی صحنه، گریم شخصیت‌ها و گریم آن موجودات تا این حد واقعی به ما نشان داده شوند.

از المان‌های ظاهری این موجودات که عبور کنیم به نقش‌آفرینی بازیگرانی می‌رسیم که در نقش موجودات حاضر در این سریال به‌طرز بسیار تحسین‌برانگیزی ایفای نقش کردند. نقش‌آفرینی این بازیگران به‌این‌دلیل تحسین‌برانگیز بود که قبل از سریال The Last of Us هیچ‌گونه ایفای نقشی توسط هیچ بازیگری در نقش این موجودات منحصربه‌فرد وجود نداشت. از عکس‌العمل آن‌ها به صداها گرفته تا تغییر مسیر ناگهانی و طرز دویدن و راه رفتن آن‌ها.

نیل دراکمن در مصاحبه طولانی خود با BuzzFeed با اشاره به بازیگران این نقش‌ها گفت که در نزدیکی محل فیلم‌برداری سکانس مربوط‌به مرگ شخصیت تس در قسمت دوم یک کمپ تمرینی راه‌اندازی کرده بودند که به بازیگران ایفاکننده نقش رانرها و کلیکرها به‌طور جداگانه آموزش می‌دادند که چگونه به طبیعی‌ترین شکل ممکن مانند این موجودات رفتار و حرکت کنند. به عبارت ساده‌تر یک آموزشگاه را درنظر بگیرید که به‌جای آموزش دادن درس ریاضی، به افراد حاضر در کلاس آموزش می‌دهد که چگونه یک رانر یا یک کلیکر واقعی باشند و به‌خوبی مانند آن‌ها رفتار کنند. شگفت‌انگیز نیست؟

اشاره به این نکته هم می‌تواند جالب باشد که تمام صداهای مورمورکننده‌ای که از کلیکرها در این سریال می‌شنوید به‌طور تمام و کمال توسط صداپیشه‌های حرفه‌ای در استودیو ضبط شده‌اند و به‌هیچ‌وجه نتیجه استفاده از برنامه‌های کامپیوتری نیستند و همچنین از صداهای ضبط شده در بازی‌های The Last of Us نیز برای این موجودات استفاده نشده است. به عبارت بهتر هر صدایی که از کلیکرها به گوش می‌رسد، هرچقدر هم که آزاردهنده باشند به‌طور واقعی توسط چند نفر در استودیوی ضبط صدا تهیه و در سریال مورد استفاده قرار گرفته‌اند.

سارا سراغ همسایه‌شان را می‌گیرد سریال the last of us
کپی لینک

۶- ایستراگ‌ها و نکات ریزِ جالب

خود بازی The Last of Us به خودی‌خود پر شده از المان‌های ریز و درشتی که درکنار روند اصلی داستان بازی آن را غنی‌تر می‌کنند و می‌توانند به‌تنهایی معنی و مفهوم زیبایی را از خودشان به‌جای بگذارند. اینگونه المان‌ها در بازی بسیار زیاد هستند و طبیعتا در اقتباس تلویزیونی این بازی هم حضور دارند و افرادی که بازی را تمام کرده‌اند، خیلی راحت‌تر می‌توانند متوجه آن‌ها شوند. از ساعت جول گرفته تا پنجره‌هایی که در سراسر سریال قرار گرفته‌اند و هرکدام از آن‌ها با زبان بی‌زبانی قصد دارند نکته‌ای را به بیننده منتقل کنند.

از همان ساعت جوئل شروع کنیم. ساعتی که در ابتدای داستان دختر جوئل یعنی سارا آن را تعمیر می‌کند و به‌عنوان هدیه به پدرش می‌دهد. پس از مرگ سارا و شکستن آن ساعت، جوئل دیگر آن را ترمیم نمی‌کند و همیشه آن ساعت خراب را می‌توانیم روی دستش ببینیم. ساعتی که به ما یاد‌آوری می‌کند زمان پس از مرگ سارا برای جوئل ایستاده و زندگی او دیگر حرکت نمی‌کند. زمانی‌که در اواخر سریال جوئل الی را بغل می‌کند می‌توانیم ببینیم که با دستی که ساعت روی آن بسته شده الی را در آغوش می‌گیرد تا مطمئن شویم الی می‌تواند کمابیش جای سارا را برای جوئل پر کند.

درباره سارا صحبت کردیم باید به دو نکته جالب دیگر اشاره کنیم. یکی اینکه لباسی که سارا در سریال به تن می‌کند دقیقا همان لباسی است که در بخش ابتدایی بازی بر تن او می‌بینیم. یک لباس بنقش کم‌رنگ که تصویری از خواننده گروه Halican Drop روی آن نقش بسته است. این گروه موسیقی در جهان واقعی وجود خارجی ندارد.

همچنین می‌توانیم به فیلم خیالی Curtis And Viper 2 نیز اشاره کنیم. فیلمی که در تولد جوئل در سریال دیسک آن توسط سارا به او داده می‌شود تا آن را تماشا کنند. عنوان این فیلم برای کسانی که بازی The Last of Us Part II را تجربه کرده‌اند شاید آشنا باشد. در یکی از لحظات بازی الی این جمله را به زبان می‌آورد که فیلم Curtis And Viper 2 با اینکه یک فیلم بی‌کیفیت به‌شمار می‌رود ولی فیلم مورد علاقه جوئل درمیان فیلم‌های ساخته شده در دهه ۸۰ میلادی بوده است.

دیگر نکته بسیار مهم حاضر در بازی و سریال مربوط‌به لباس شخصیت‌ها می‌شود. پدرو پاسکال و بلا رمزی همان‌طور که بارها درباره آن‌ها صحبت شده، به‌طرز فوق‌العاده‌ای توانستند الی و جوئل را به دنیای واقعی بیاورند ولی درکنار شخصیت‌پردازی و نقش‌آفرینی آن‌ها المان مهم دیگری حضور دارد که مربوط می‌شود به طراحی لباس آن‌ها. لباس‌هایی که الی و جوئل در مسیر روند داستان به تن می‌کنند دقیقا همان لباس‌هایی هستند که این دو شخصیت در داستان بازی پوشیده‌اند. از هودی قرمز رنگ الی گرفته تا پیراهن چهارخانه جوئل. این لباس‌ها تنها جنبه ظاهری ندارند و با کدگذاری فوق‌العاده در رنگ خود معنی و مفهوم بسیار پررنگ‌تری را در خود جای داده‌اند که در ویدیوهای موشکافی این سریال به‌طور مفصل آن‌ها را توضیح داده‌ایم.

والپیپر منوی بازی The Last o Us

اگر بازی را تجربه نکرده‌اید ولی این سؤال برای شما پیش آمده است که چرا در سال ۲۰۰۳ جهان رو به نابودی می‌رود و چرا سریال به ۲۰ سال بعد پرش می‌کند، می‌توانیم اینگونه جواب دهیم که سریال برای وفادار ماندن به بازی این تصمیمات را گرفته است. بااین‌تفاوت که بازی نخست در سال ۲۰۱۳ منتشر شد و اتفاقات اوت‌بریک در همان سال رخ داد و بازی پس از آن به اتفاقات ۲۰ سال بعد یعنی سال ۲۰۳۳ می‌پردازد. سازندگان سریال به‌این‌دلیل که قصد نداشتند آینده را نشان دهند و از طرفی می‌خواستند به بازی وفادار باشند تصمیم گرفتند این بازه زمانی را ۱۰ سال عقب ببرند. یعنی اوت‌بریک در سال ۲۰۰۳ رخ می‌دهد و سپس سریال در سال ۲۰۲۳ یعنی در زمان حال جریان دارد.

در انتهای توضیحات این مورد قصد داریم تا یک توصیه را به افرادی بگوییم که قصد دارند بازی را برای نخستین بار تجربه کنند و پس از آن یک بار دیگر سریال را ببینند، یا حتی قصد دارند در آینده بار دیگر سریال را تماشا کنند و اصلا کاری به بازی ندارند. در داستان این جهان تا جایی که می‌توانید به پنجره‌ها دقت کنید. همان‌طور که در منوی اصلی بازی نخست تنها یک پنجره قرار گرفته و از آن پنجره نور گرمی به داخل تابیده می‌شود می‌توان متوجه شد که «پنجره» در این جهان نه‌تنها نقش پررنگی دارد که معنی و مفهوم بسیار مهم و سنگینی را بر دوش می‌کشد.

منوی بازی The Last of Us قصد دارد با کمک گرفتن از «پنجره» و تابش نور نشان دهد که نوری جدید به تاریکی اتاق (جهان) درحال تابیده شدن است و آن هم کسی نیست به جز الی که می‌تواند جهان را نجات دهد. پنجره‌های بسیار زیادی در طول داستان حضور دارند که نمی‌توانیم تک‌تک به بررسی همه آن‌ها بپردازیم ولی زمانی‌که یک پنجره در تصویر وجود دارد مطمئن باشید که معنی بیشتری در آن نهفته است. باور کنید زمانی‌که متوجه این پنجره‌ها شوید، لذت شما از این جهان دوبرابر خواهد شد و این نمادپردازی بسیار زیبا در داستان سریال و بازی عشق شما به این شخصیت‌ها را بیشتر خواهد کرد.

درباره یکی از جملات ماندگاری که هم در بازی حضور داشت هم در سریال هم باید توضیح کوتاهی دهیم. جمله‌ای که در آن به مخاطبش می‌گوید: «زمانی‌که در تاریکی گم شده‌ای، به‌دنبال نور بگرد». جمله مهمی که بارها آن را به اشکال مختلف در سریال می‌بینیم و در جریان بازی هم آن را هم روی دیوارها می‌بینیم و هم توسط شخصیت‌های مختلف می‌شنویم. نوری که در این جمله قرار دارد دقیقا همان نوری است که از آن پنجره به داخل تابیده شده و قصد دارد تا به مخاطب نشان دهد شخصیت الی همان شخصیتی به‌شمار می‌رود که قرار است با نور خودش این جهان تاریک را روشن کند.

نقاشی شخصیت ایش و دنی در بازی the last of us
کپی لینک

۷- جناب آقای ایشِ عزیز

نیل دراکمن، کارگردان و خالق بازی‌های The Last of Us همیشه می‌گوید که زیباترین داستان فرعی این جهان داستان آقای ایش (ish) است و حتی پس از مراحل ساخت فصل اول سریال بار دیگر با اشاره به این موضوع گفت که ایستراگ مورد علاقه او در تمام این سریال همان ایستراگی به‌شمار می‌رود که به داستان شخصیت ایش اشاره می‌کند. زمانی‌که شخصیت‌های سریال در آن مهدکودک یک نقاشی پیدا می‌کنند که روی آن توسط یک کودک نقاشی دو نفر به نام‌های ایش و دنی وجود دارد؛ این نقاشی دقیقا به همان شکل در بازی نخست وجود دارد. تصویر این نقاشی قبل از این پاراگراف قرار داده شده است و همچنین تصاویر مربوط‌به دو تا از یادداشت‌های دیگر مربوط‌به این داستان را در ادامه مقاله می‌توانید مشاهده کنید.

پس می‌توانیم مقاله را با داستان شخصیتی به پایان برسانیم که بدون اغراق درمیان طرفداران این جهان پس از شخصیت جوئل محبوب‌ترین قهرمان داستان تلقی می‌شود ولی بااین‌حال خیلی‌ها او را نمی‌شناسند. پس ما هم به‌عنوان طرفداران پروپاقرص سریال وظیفه خودمان دانستیم که این شخصیت محبوب و بزرگ را برای افرادی که او را نمی‌شناسند، معرفی کنیم. البته این را هم درنظر داشته باشید که داستان شخصیت ایش یک سر و گردن ناراحت‌کننده‌تر از داستان اصلی است و نیل دراکمن به‌همین‌دلیل از اشاره کردن به آن در سریال خودداری کرده است. پس اگر چنین داستان‌های تاریک و ناراحت‌کننده‌ای شما را اذیت می‌کنند، توصیه می‌کنیم ادامه مقاله را مطالعه نکنید.

این موضوع را هم درنظر داشته باشید که تمام این داستان در قالب یادداشت‌هایی در گوشه و کنار مراحلی که همراه‌با هنری و سم از فاضلاب‌های شهر عبور می‌کنیم در مکان‌هایی دور از هم در لوله‌های فاضلاب قابل پیدا کردن هستند و به‌همین‌دلیل امکان تبدیل آن به داستانی در قالب اقتباس تلویزیونی وجود نداشت. همچنین نیل دراکمن با اشتراک‌گذاری نقاشی شخصیت ایش در صفحه شخصی اینستاگرامش به این موضوع اشاره کرد که افرادی که داستان این عکس را می‌دانند، اطلاع دارند که چه اتفاق هولناکی افتاده است.

آقای ایش زمانی‌که اوت‌بریک رخ داد، سوار قایق شخصی خودش شد و پس از طی مسافتی زیاد به نقطه‌ای از اقیانوس رسید که تنها خودش بود و خودش. پس از گذشت چند ماه و تمام شدن آذوقه غذایی او، ایش تصمیم می‌گیرد به خشکی برگردد و ببیند چه بر سر بشر آمده است. در نزدیکی‌های خشکی گرفتار امواج شدیدی می‌شود و قایق او پس از خسارت‌های بسیار زیاد درنهایت ایش را به ساحل می‌رساند. در یکی از مراحل بازی و قبل از وارد شدن به لوله‌های فاضلاب در ساحل می‌توانیم قایق ایش را پیدا کنیم و علاوه‌بر به‌دست آوردن مقداری وسایل موردنیاز می‌توانیم نخستین دست‌نوشته ایش را هم پیدا کنیم.

یادداشت شخصیت ایش در بازی the last of us

«یادداشت ایش درباره تشکیل یک جامعه»

ایش پس از رسیدن به خشکی به درون فاضلاب پناه می‌برد و به‌شدت از وضعیت شهر و مردم ترسیده است. پس از گذشت مدتی با چند نفر روبه‌رو می‌شود که مثل اینکه یک خانواده هستند. او با این افراد معامله می‌کند و پس از گذشت چند روز این ایده به ذهنش می‌رسد که همراه‌با سایر مردم در این لوله‌های فاضلاب یک اجتماع هرچند کوچک و سالم را شکل دهد. البته این موضوع هم بدون شک هراس‌انگیز بود که اعتماد کردن به افراد غریبه نه‌تنها کاری منطقی به‌شمار نمی‌رود که حتی می‌تواند ترسناک باشد.

به‌هرحال او درنهایت توانست با چند خانواده و چند نفر از افراد قابل اعتماد جامعه کوچکی را در دل فاضلاب‌های شهر شکل دهد. به‌همین‌دلیل ایش را به‌عنوان فردی می‌شناسند که در دل فاضلاب یعنی در مکانی که کثیف‌ترین جای شهر تلقی می‌شود، برای افرادی هرچند کم یک بهشت زیبا را خلق کرده است. بهشتی که در آن مردم می‌توانند زندگی کنند، غذا درست کنند، معاشرت کنند، بچه‌ها می‌توانند به مهدکودک یا مدرسه بروند و همه با هم اوقات خوبی را سپری کنند. بااین‌حال در دل کثافتی که در جهان قرار دارد این روزهای خوش نه‌تنها بسیار سخت به‌دست می‌آیند که مراقبت از آن‌ها هم کار بسیار سختی است.

برای اینکه این افراد در امنیت باقی بمانند، درهای ورودی تونل‌های فاضلاب توسط چند نفر مراقبت می‌شدند تا در صورت مشاهده موجودات خطرناک یا افراد غریبه علاوه‌بر جلوگیری از ورودشان بتوانند سایر را آگاه کنند. همین موضوع به پاشنه آشیل این جامعه تبدیل شد. یک شب یکی از محافظ‌های درهای ورودی خوابش برد و فراموش کرد قبل از خوابیدن در ورودی را قفل کند. همین تعلل باعث شد تا اینفکتدها خیلی سریع وارد تونل‌های فاضلاب شوند و خیلی سریع یکی پس از دیگری انسان‌های بی‌گناه آن جامعه را از بین ببرند.

یادداشت شخصیت کایل در بازی the last of us

«یادداشت کایل قبل از رسیدن اینفکتدها»

دراین‌میان دو نفر از افرادی که قدرت بدنی بیشتری داشتند و کمابیش برای این خطر خودشان را آماده کرده بودند، توانستند تعدادی از خانم‌ها و بچه‌ها را از دست موجودات حاضر در آن مکان مخفی کنند. یکی از این دو نفر مردی به نام کایل بود که توانست همراه‌با چند خانم و چند بچه در یکی از اتاق‌ها از دست کلیکرها و رانرها پنهان شود و دیگر کسی نبود به جز آقای ایش که او هم همراه‌با چند نفر دیگر توانسته بود فرار کند. ایش و همراهان او از بین رفتند و از طرفی کایل و زن و بچه‌هایی که همراه او بودند در آن اتاق کوچک منتظر بودند تا ایش و سایرین به کمک آن‌ها بیایند تا بتوانند از آن‌جا خارج شوند ولی متاسفانه نمی‌دانستند که دیگر خبری از ایش و سایرین نیست.

وقتی در بازی به یکی از اتاق‌های موجود در تونل‌های فاضلاب می‌رسید با چند جنازه خانم، یک جنازه آقا و چند جنازه کودک روبه‌رو می‌شوید و درکنار جنازه آن مرد یادداشتی پیدا می‌کنید که بدون شک ناراحت‌کننده‌ترین قسمت ماجرا را برای شما تعریف می‌کند. یادداشتی که روی آن به‌راحتی آثار دست‌های خونی کایل را می‌توانید ببینید و ترس او را هنگام نوشتن این یادداشت لمس کنید. کایل در این نامه نوشته: «ما همچنان منتظر رسیدن ایش و سایر افراد و کمک آن‌ها هستیم. اینفکتدها دارن به ما نزدیک‌تر میشن. نمی‌تونیم از دست اونا فرار کنیم. نمی‌دونم چقدر دیگه زمان برامون باقی مونده. ما برای زنده موندن به کمک ایش و سایرین نیاز داریم. اگر به ما برسن مجبور میشم سریع‌ترین راه رو انتخاب کنم و خیلی سریع این ماجرا رو تمامش کنم».

و بله متوجه می‌شویم که کایل به‌این‌خاطر که قصد داشت از تبدیل شدن خودش و همراهانش به آن موجودات جلوگیری کند، یکی یکی آن بچه‌ها و خانم‌ها را کشته است و سپس خودش را به‌قتل رسانده است. تصمیمی که اگر خودتان را برای چند لحظه به‌جای گیرنده آن بگذارید، قطعا رعشه بر تن و بدنتان خواهد انداخت. بهشتی که ایش در فاضلاب‌ها ساخته بود به‌خاطر یک سهل‌انگاری ساده به یک جهنم تبدیل شد. به‌همین‌دلیل شخصیت ایش درمیان طرفداران جهان The Last of Us به‌این‌اندازه محبوب است. شخصیتی که ما هیچ تصویری از او نمی‌بینیم ولی تااین‌اندازه روی ما تاثیر احساسی گذاشته است و این موضوع نبوغ داستان‌نویسی این بازی را به رخ سایر می‌کشد.

نظر شما همراهان عزیز و همیشگی سایت زومجی درباره سریال The Last of Us چیست؟ از آن جایی که می‌دانیم فصل‌های دوم و سوم این سریال نیز ساخته خواهند شد، به‌نظر شما فصل‌های آینده آن هم می‌توانند موفقیت‌های فصل نخست را تکرار کنند؟ نظر خودتان را با ما و سایر مخاطبان سایت زومجی به اشتراک بگذارید.

مقاله رو دوست داشتی؟
نظرت چیه؟
داغ‌ترین مطالب روز
تبلیغات

نظرات