بررسی نام شخصیت های سریال بزنگاه
سریال بزنگاه ساختهی رضا عطاران یکی از سریالهای مهم این کارگردان و همچنین تلویزیون ایران محسوب میشود. پخش این سریال پایان یک دوران را در تلویزیون ایران رقم زد. بزنگاه بهنوعی حکم خداحافظی نابههنگام رضا عطاران با قاب تلویزیون را داشت. او پس از این سریال دیگر هرگز سریالی برای صداوسیما تولید نکرد و جلوی دوربین این سازمان هم نرفت. با خداحافظی عطاران از تلویزیون، دیگر خبری از سریالهای مناسبتی و خاطرهانگیز او هم در قاب تلویزیون نبود. دربارهی سریالهای پرطرفداری صحبت میکنم که نفود انکارناپذیری بین مخاطبان داشتند و موفق میشدند مردم را پای تلویزیون بنشانند. سریالهایی که شوخیهای شخصیتهایشان ورد زبان مردم شده بود و همین موضوع، به نگرانی برخی از مسئولان صداوسیما هم بدل شده بود.
بسیاری با زدن برچسبهایی چون «مبتذل»، «سطحی» و «عامهپسند» تحلیل آثاری مانند بزنگاه را محکوم میکنند. این دسته از افراد غالبا بر این باورند که چنین آثاری فاقد هرگونه ارزشی برای تحلیل هستند. ایشان همچنین ممکن است استدلال کنند به جا آوردن تحلیل یا نقد صرفا مناسب آثار ادبی فاخر است. به عبارت دیگر ایشان نقد و تحلیل را صرفا به حوزهی آثار ادبی فاخر «محدود» میکنند. صاحبان این دیدگاه محدودکننده با اتخاذ رویکرد مذکور، چشم بر مسائل مهمی میبندد. یکی از این مسائل دلیل استقبال از سریالهایی نظیر بزنگاه از سوی طبقه متوسطِ جامعهی زمان پخش آنها است. ایشان معمولا از پاسخ به چنین سوالی با استفاده از برچسبهایی مانند مبتذل سر باز میزنند. سؤال بسیار مهم دربارهی آثار رضا عطاران به شرح پیش رو است: آیا این سریالها صرفا برای مخاطبان خود خوراک فکری ایجاد میکنند و به آنها شوخیهای مبتذل میآموزند و برای ایشان بدآموزی دارند؟ یا اینکه خیر، دلیل استقبال از این سریالها از سوی طبقهی متوسط مثلا همذاتپنداری افراد این طبقه با شخصیتهای این سریالها است؟ آیا دلیل موفقیت و همچنین اهمیت بزنگاه تشابه انکارناپذیر گفتار و رفتار شخصیتهای آن با آحاد جامعه نیست؟ سریالی مانند بزنگاه به این دلیل به شهرت میرسد که مسائلی آشنا و قابل لمس را به مخاطب خود نشان میدهد.
رفتار شخصیتهای این سریال، منفعتطلبی و ابنالوقت بودنشان ویژگیهایی هستند که همهی ما بین آشنایان دور و نزدیکمان دیدهایم. بزنگاه مورد استقبال قرار میگیرد چون مخاطبانش با شخصیتهای سریال همذاتپنداری میکنند و ایشان را میشناسند. بزنگاه را میتوان نمودی از زندگی روزمرهی طبقهی متوسط دانست و برهمین اساس نباید با توسل بهدستآویزهایی مانند «ابتذال» یا «سطحی بودن» از نقد و تحلیل این سریال صرفنظر کرد. به همین ترتیب منتقد ادبی نباید پرداختن به چنین سریالی را کسر شان خود بداند.
هدف مطلب حاضر شرح دلایل پرداختن به سریال بزنگاه نیست، اما براساس باورهایی که عموما دربارهی تحلیل چنین سریالهایی وجود دارد، بهدست دادن توضیحات کوتاه بند بالا ضروری بود. هدف مطلب حاضر بهدست دادن تحلیلی از اسامی انتخابشده برای شخصیتهای اصلی سریال است. نام شخصیتهای اصلی بزنگاه واجد کارکردی صناعتمند است. اینکه آیا نویسنده سریال آگاهانه یا ناآگاهانه دست به این انتخابها زده است یا خیر، اهمیت چندانی ندارد. موضوع مهم در تحلیل حاضر، استفاده شدن این اسامی در سریال و کاربردِ آنها است. نام شخصیتهای اصلی سریال بزنگاه به شکلی طعنهآمیز (Ironic) انتخاب شده است. ویژگیهای شخصیتی هریک از شخصیتهای اصلی تصویری دقیقا متضاد با معنی لغتنامهای نام ایشان بهدست میدهد. به بیان دیگر، هر یک از این شخصیتها دقیقا متضاد چیزی هستند که از آنها انتظار میرود. وجود چنین تضادی و همچنین برجسته شدن آن در تمام شخصیتهای اصلی سریال نشان از جامعهای دارد که افراد تشکیلدهندهی آن درگیر دورویی، منفعتطلبی، هذیانصفتی و بیشخصیتی (به معنای نداشتن شخصیتی مستقل و دارای عزت نفس) هستند. در ادامه و برای اثبات این ادعا که نام شخصیتهای اصلی سریال به شکلی طعنهآمیز انتخاب شده و همچنین هریک از ایشان واجد ویژگیهایی دقیقا متضاد با معنی لغتنامهای اسم خود هستند، اسامی تکتک شخصیتهای اصلی سریال را به همراه معنای لغتنامهای آن آورده و با بهدست دادن شاهدمثالهایی از متن سریال دربارهی ادعای مطرحشده بحث کردهام.
صابر
- معانی: شکیبا؛ بردبار.
- مترادفها: بردبار، پرشکیب، حمول، خویشتنداررزین، شکیبا، صبور، متحمل.
صابر پرور، فرزند ارشد خانواده پرور است که پس از مرگ پدرش، احمد پرور بزرگ خانه نیز به شمار میرود. آنطور که از اسم او برمیآید، صابر باید فردی شکیبا و بردبار باشد. از چنین شخصیتی انتظار میرود در تلخیها و جنجالها به واسطهی نیروی صبر، با طمانینه و آرامش در پی حل مشکلات باشد. نام صابر فردی را به ذهن متبادر میکند که توان زیادی در تحمل مشقتها دارد و انتظار میرود بردباری از صفات بارز وی باشد. حال آنکه شخصیت صابر در سریال دقیقا تضاد ویژگیهای ذکرشده را در بر دارد. او نهتنها بردبار و شکیبا نیست، بلکه مدام در حال عصبانیت و پرخاشگری دیده میشود. او بهجای اینکه دربرابر مشکلات صبوری و تحمل کردن را پیش بگیرد، مدام دست به واکنشهای هیجانی میزند.
برای مثال، یکی از سختیهای زندگی صابر داشتنِ یک برادر معتاد (نادر) است. او در مواجهه با برادر معتاد خود که تبدیل به معضلی برای خودش و دیگران شده است، نه راه بردباری و صبوری بلکه راه پرخاش و تندی را پیش میگیرد. صابر بهجای اینکه با شکیبایی سعی در درک مشکلات روحی برادرش و دلایل اعتیاد وی داشته باشد، مدام او را بهدلیل گرفتاریاش به اعتیاد تحقیر میکند. این شخصیت در همان قسمت ابتدایی سریال نادر را معیوبِ عقلی خطاب میکند و حتی در نظر دارد به بهانه اعتیاد وی را ارث پدریاش هم محروم نگه دارد. مصیبت دیگری که بر سر صابر میآید، ضربه دیدن نخاع او پس از پرت شدن از طبقهی دوم است. او در مواجهه با این مصیبت هیچ نشانی از بردباری بروز نمیدهد و تصادفا تمام تلاش خود را به کار میگیرد تا دوره نقاتش را طولانیتر کند تا به این ترتیب، بیشتر از دیگران بهرهکشی کند. از دیگر مترادفهای نام صابر خویشتنداری است. این شخصیت اما به شکل مضحک و خندهداری دایه هنرمند بودن دارد و همچنین مدعی میشود اعضای خانوادهاش شخصیت و هنر متعالی وی را درک نمیکنند، حال آنکه اوج هنرش خوشنویسی و مصادرهی اشعار شاعران بزرگ و همچنین جملات سطحیِ زرد است. به این ترتیب، شخصیت صابر پرور سرتاسر واجد ویژگیهایی متضاد با معنای لغتنامهای نامش است.
نادر
- کمیاب.
- (اسم، صفت) بیهمتا.
- عجیب؛ شگفت.
- ویژگی چیزی که بهندرت اتفاق میافتد.
- (قید) بهندرت.
- مترادفها: بیمانند، شاذ، شگفت، طرفه، طریف، عجیب، کمیاب، نایاب، نایافت.
نادر یعنی بیهمتا، چیزی یا کسی که کمیاب است و به ندرت نمونهی آن دیده میشود. این کلمه معمولا بهصورت صفت به پدیدههایی اطلاق میشوند که از شدت شگفتانگیز و عجیب بودن هوش از سر آدم میبرند، پدیدههایی که معمولا در زندگی روزمرهمان با آنها روبهرو نمیشویم. شخصیت نادر در سریال بزنگاه هیچگونه ویژگی کمیاب یا بیمانندی ندارد. او مردی طلاقگرفته، معتاد و آس و پاس است که به همراه دختر پنج سالهاش (درسا) زندگی میکند. این شخصیت مدام مدعی ترک کردن مواد مخدر است یا اینکه زیربار مصرف جدی آن نمیرود. او دخترش را از دیدارِ مادر محروم کرده و همچنین برای پرداخت مهریه به همسرش بدهکار است. نادر زمانیکه از مواد مخدر محروم میشود، با کودک معصوم خود پرخاش میکند و برعکس، زمانیکه از لحاظ مواد مخدر تأمین شده باشد، نمونهی تمام عیار پدری مهربان است. نادر به هیچعنوان فرد شگفتانگیز یا کمیابی نیست، بلکه برعکس، او مشتی است نمونهی خروار. آدمهای شبیه به نادر نهتنها هیچ ویژگیای دال بر خاص و یکتا بودن ندارند، بلکه کاملا فاقد چنین ویژگیهای برتر و ارجحی هستند. ایشان همچنین نایاب هم نیستند، اعتیاد معضلی است که ممکن است به سراغ هرکسی بیاید و صرفا برای آدمهای «نادر» نیست.
بخش آیرونیک و کنایهآمیز ماجرا همچنین آن است که حضور یک فرد معتاد در یک خانواده امری عادی است. معتادها افرادی کمیاب نیستند. به طریق اولی، شرایطی که نادر در آن روزگار سپری میکند (مردی که بهدلیل اعتیاد همسرش را از دست داده است) موردی نیست که به ندرت اتفاق بیوفتد. خانوادههای زیادی وجود دارند که کانون گرمشان بهدلیل اعتیاد از هم پاشیده شده است. امر اعتیاد در جامعهای که سریال به تصویر میکشد، امری است عادی و معمولی. شخصیتهای خارج از خانوادهی پرور پس از تعاملی اندک با نادر، بهراحتی متوجه درگیری او با این بلای خانمان سوز میشوند. همچنین هنگامی که در یکی از اپیزودهای سریال، برای یکی از دختران خانواده پرور خواستگار میآید. حالِ خواستگار مذکور در جلسه خواستگاری به هم میخورد و این نادر است که در یک چشم به هم زدن متوجه درگیری خواستگارِ برادرزادهاش با اعتیاد میشود. به عبارت دیگر، اعتیاد آنچنان مسئلهی پشتپرده و نادری نیست، بلکه امری است عادی و محتمل. همچنین آشنایی و میلِ سیری ناپذیر توفیق، داماد خانواده پرور با اعتیاد و مسائل مربوطبه آن صحهای بر این ادعا میگذارد. شخصیت نادر نیز برخلاف معنای لغوی نامش هیچ ویژگیای دال بر خاص و یکتا بودن ندارد.
بهجت
- شادمانی؛ سُرور.
- خرمی؛ شادابی.
- خوبی.
- تازگی.
- مترادفها: ابتهاج، خوشی، سرور، شادمانی، نشاط، شادی، مسرت.
بهجت، خواهر صابر و نادر و همسر توفیق است. معنای لغوی نام او شادمانی، سرور، شادابی و خوبی است. این شخصیت با رفتار و کردار خود پیامآور شادی و سرور نیست، بلکه از قضا با غالب اعمالش بر اختلافات خانواده پرور دامن میزند. برای نمونه بهجت با توفیق برای تصاحب نانوایی خانواده پرور همدست است. او در اکثر لحظات سریال بیش از آنکه طرف برادرانش را بگیرد، بهصورت غیرمستقیم و به شکلی ریاکارانه با توفیق، همسرش همکاری دارد. بهجت آشکارا با توفیق همکاری نمیکند، اما بااینحال دربرابر اعمال تمامیتخواه توفیق هم مقاوت نمیکند و از قضا مسیر تصاحب نانوایی را برای وی هموار میکند. برای نمونهای دیگر ماجرای خواستگاری فریده (فرزند ارشد صابر) را به یاد بیاورید. بهجت بهعنوان عمهی فریده به همراه صابر با نگاهی تماما کالاگونه تمام تلاش خود را به کار میگیرد تا هرطور شده فریده را راهی خانهی مثلا بخت کند. با اینکه نتیجهی اصرار ورزیدن او منجر به برگزاری مراسم شادیبخش عروسی میشود، اما زندگی زناشوییای که با چنین رویکردی آغاز شود، به سختی میتواند رنگ و بویی از شادمانی و خوشبختی در خود داشته باشد. این شخصیت همچنین در قسمت پنجم سریال، بهصورت علنی برادرزادههای خود را دعوت به عزاداری نمایشی به واسطهی گریه و خودزنی میکند. بهجت همچنین در بسیاری اوقات، رفتاری ناپسند با درسا، فرزند پنج سالهی نادر دارد. بهجت که معنای نامش شادمانی، سرور و تازگی را به ذهن متابدر میکند، با اعمال خود تصویری متضاد با این معانی بهدست میرساند. او تسهیلگر راه توفیق برای تصاحب نانوایی است، تسهیلگریای که موجب بالا گرفتن تنور اختلافات خانواده میشود.
فریده
- خودرای و مغرور.
فریده، فرزند ارشد صابر پرور است. براساس رسم و رسومات و سنتهای منسوخ، فریده دختری است که از سن ازدواجش گذشته و سایر اعضای خانواده هم دیگر امیدی به ازدواج او ندارند. معنای لغوی اسم او خودرای و مغرور است. حال آنکه اعمال او به هیچ وجه نشان از غرور ندارند. او مدام سعی میکند با کامران (شاگرد نانوایی پدرش) ارتباط برقرار کند و همچنین تنها عضو خانواده پرور است که نادر، عضو معتاد خانواده را درک میکند. فریده برخلاف اسمش بدون ذرهای غرور به نادر کمک میکند تا به پرستار ناشنوای بهزیستی نزدیک شود. این در حالی است که دیگر اعضای خانواده بهدلیل اعتیاد نادر، از هرگونه کمکی برای تحقق این امر سر باز میزنند. به همین ترتیب، فریده به همراه عموی پدرش تنها کسانی هستند که در مراسم خواستگاری نادر حضور پیدا میکنند. فریده همچنین غالبا رفتار خوبی با درسا دارد و سعی میکند شرایط سخت زندگی او با پدری معتاد را درک و در قبال آن سنجیده عمل کند. او به شکلی کمیک و با توسل به نظریات روانشناسی موسوم به روانشناسی زرد تلاش خود را برای درک و همزیستی مسالمتآمیز با دیگران به کار میگیرد. در مجموع اعمال وی بیش از آنکه نشان از خودرای بودن و غرور داشته باشند، حاکی از نشانههای خاکی بودن و تلاش برای همزیستی مسالمتآمیز با دیگران هستند.
فرزانه
- حکیم؛ عالِم؛ دانشمند.
- عاقل؛ خردمند.
- شریف؛ پاکنژاد.
- مترادفها: بخرد، حکیم، خردمند، دانا، عاقل، هوشمند.
فرزانه فرزند کوچکتر صابر و خواهر فریده است. از معنای اسم او چنین برمیآید که وی فردی حکیم، عاقل و خردمند است. درحالیکه فرزانه با رفتار و کردار خود دقیقا عکس این معانی عمل میکند. او مدام با قضاوتهای نسنجیده به درسا دربارهی اعتیاد پدرش پرخاش میکند. فرزانه همچنین مدام به نادر، یعنی تنها عموی خود نیش و کنایه و طعنه میزند. درحالیکه خانوادهی پرور درگیر فاجعهای بزرگ (بلاتکلیف بودن وضعیت خانه) هستند، تمام دغدغهی فرزانه منعطف به دل و قلوه دادن با کامران یا توهین به نادر و درسا است. رفتار او برخلاف نامش نشانهای از خرد و درایت در بر ندارد. او همچنین با رفتار هیجانی و نسنجیده خود هیچ کمکی به بهبود اوضاع نمیکند و صرفا باعث به وجود آمدن تنش بیشتر میشود. طعنهآمیز بودن نامهای انتخابشده برای فریده و فرزانه اما در تقابل با یکدیگر تعریف میشود. به شکلی کنایهآمیز، فریده (خواهر بزرگتر) با تلاش برای رفتارهای خردمندانه و عاقلانه از ویژگیهای نام فرزانه بهره میبرد. حال آنکه فرزانه (خواهر کوچکتر) با خودرای بودن و غرور بیش از حد، برازندهی نام فریده است. به عبارت دیگر، گویا در یک فضای منطقی نام این دو خواهر باید برعکس باشد.
درسا
- شبیه به دُر؛ (به مجاز) گرانقیمت و ارزشمند.
- مانند مروارید.
درسا فرزند پنج سالهی نادر است که در فراق مادر خود زندگی میکند. او دختربچهای شیرین زبان و بازیگوش است که به واسطه نقل مکان نادر از کرج به تهران، در خانهی پدری خانواده پرور زندگی میکند. از معنی نام درسا چنین برمیآید که او مانند دُر گرانقیمت و ارزشمند است. حال آنکه اکثر اعضای خانوادهی پرور و بهخصوص نادر، پدر درسا رفتاری برخلاف این معنا با وی دارند. نادر به دفعات بسیار زیاد با درسا بدرفتاری میکند و او را مورد سرزنش و ملامت قرار میدهد. درسا تنها زمانی مهر پدری را تجربه میکند که پدرش از لحاظ مواد مخدر تأمین شده باشد. همچنین دیگر اعضای خانوادهی پرور دربرابر کنجکاویها و شیطنتهای کودکانهی درسا آستانهی صبر بسیار پایینی دارند و مدام او را مورد سرزنش، ملامت و پرخاش قرار میدهند. او از نگاه اعضای این خانواده نه جایگاهی مرواریدگونه دارد و نه انسان ارزشمندی است، بلکه برعکس او مانند پدرش یک سر بار به تمام عیار تلقی میشود. تنها کسی که معمولا با درسا رفتاری شایسته دارد، فریده فرزند ارشد صابر است. دیگران اما درسا را در جایگاهی دقیقا متضاد با معنی اسم وی قرار میدهند.
توفیق
- کسی را به کاری مدد کردن.
- به کاری دست یافتن.
- مدد کردن بخت.
- فراهم شدن اسباب کاری.
- مترادفها: پیروزی، فیروزمندی، کامروایی، کامیابی، موفقیت.
توفیق، همسر بهجت و تنها داماد خانواده پرور است. چنان که از معنای نام او برمیآید، وی باید کسی باشد که دیگران را در پیروز شدن مدد میکند. او باید حکم تسهیلگری را داشته باشد که موجب محقق شدن کارها میشود. براساس معنای لغتنامهای نام توفیق، از ایشان انتظار میرود که دیگران را با کمکهای بیدریغش به خوشبختی برساند. در سریال بزنگاه اما این شخصیت تصویری دقیقا برعکسِ معنای لغوی نام خود بهدست میرساند. او مردی است ابن الوقت، سوءاستفادهگر و مادیگرا که در تکتک قسمتهای سریال در پی تصاحب نانوایی پدرِ مرحوم همسرش است. او به هر دری میزند تا صابر و نادر در در رسیدن به ارث پدریشان کامیاب نشوند و به هر طریق ممکن میکوشد سنگی جلوی پای ایشان بیاندازد. هستیِ شخصیت توفیق در تلاش وی برای جلوگیری از کامیابی خانواده همسرش تعریف میشود. شخصیت توفیق به هر دست آویزی متوصل میشود تا مبادا کسی بتواند نانوایی را از چنگ او و همسرش دربیاورد. به این ترتیب او برخلاف معنای لغوی اسمش، مدام در حال تلاش برای جلوگیری از پیروزی و کامیابی دیگران دیده میشود.
کامران
- عیاش؛ خوشگذران.
- خوشبخت؛ کامکار.
کامران کارگر نانوایی خانواده پرور و همچنین خواستگار فریده است. از معانی نام او خوشبخت و کامکار است. به همین ترتیب انتظار میرود با شخصیتی خوشبخت طرف باشیم که زندگی شاد، خرم و آرامی دارد. حال آنکه وضعیت زندگی این شخصیت دقیقا تصویری برعکس این معانی بهدست میدهد. وظیفهی کامران بهعنوان شاگرد نانوایی در انجام کارهای خدماتی خانواده پرور خلاصه میشود. کارهایی نظیر خرید کردن، خالی کردن آب حوض و تر و خشک کردن صابر پرور. در سرگذشت سخت و غمانگیز کامران کمتر نشانی از خوشبختی دیده میشود. او بهدلیل فقر به همراه کمال در نانوایی خانواده پرور روزگار میگذراند. کامران همچنین در قسمتهای ابتدایی سریال بهعنوان نگهبان نادر برای جلوگیری از مصرف مواد مخدر توسط وی انتخاب میشود. به بیان دیگر زندگی کامران بهقدری بیهدف است و خود او به قدری آس و پاس است که بهراحتی میتواند مشغول انجام کار زمانبر نگهبانی شود. او دغدغهی خاصی ندارد و حیاتش در دستورها گاه و بیگاه خانواده پرور تعریف میشود. به عبارت دیگر در حیات روزمرهی این شخصیت نشانی از خوشبختی و خوشگذرانی دیده نمیشود.
کمال
- بالاترین مرتبۀ چیزی؛ نهایت: با کمال خرسندی.
- (اسم مصدر) برتر بودن در داشتن صفات نیک؛ کامل بودن؛ آراستگی صفات.
- درایت؛ دانایی؛ خردمندی.
- (اسم) (فلسفه) صورت نهایی و طبیعی هرچیز.
- (اسم مصدر) (تصوف) رسیدن به مرحلۀ محو و فنا.
کمال نامِ دیگرْ شاگرد نانوایی خانواده پرور است. از معنای لغتنامهای نام او چنین برمیآید که با شخصیتی بلندمرتبه، نیک سیرت، کامل و با درایت طرف باشیم. حال آنکه او صرفا شاگرد دیگری در نانوایی پرور است که در زمان تعطیلی نانوایی کاری جز خواندن آهنگهای کوچه و بازاری ندارد. او همچنین به شکل خودخواسته خبرچینِ صابر هم محسوب میشود. هربار که کسی قصد تصاحب نانوایی را دارد، کمال تمام تلاش خود را برای جلوگیری از آن و حفظ نانوایی توسط صابر به کار میگیرد. حال آنکه مدیریت صابر بر نانوایی خود نوعی از تصاحب این مکان توسط ایشان است. درایت کمال درایتی است توخالی و پوچ. او بیش از آنکه دانا باشد، ادای دانایی را درمیآورد. او یک کارگر نانوایی است که تنها برای اوستای خود یعنی صابر احترام قائل است. هرچند که این احترام نیز صبغهای نسبی دارد و کمال در سکانسهای گوناگون خود صابر را هم زیر سؤال میبرد. همچنین دیگران نیز در رفتار و کردار خود این شخصیت را دارای صفاتی چون آراستگی و کامل بودن در نظر نمیگیرند. کمال برخلاف معنای لغوی نام خود، نه در بالاترین مرتبه که از قضا در مرتبهای بسیار پایین (در سلسله مراتب خانواده پرور و آشنایان آنها) زیست میکند.
در مطلب حاضر، ابتدا و پس از بهدست دادن توضیحاتی دربارهی سریال بزنگاه، از دلیل پرداختن به چنین سریالی صحبت کردیم. سپس ادعا کردیم که نام شخصیتهای اصلی این سریال به شکلی آیرونیک (کنایی و طعنهآمیز) انتخاب شده و هریک از ایشان دارای صفات و ویژگیهایی متضاد با معنای لغوی نام خود هستند. پس از آن، نام شخصیتهای اصلی سریال را به همراه معنای لغتنامهایشان آوردیم و با بهدست دادن شاهدمثالهایی از متن سریال، ثابت کردیم که نام شخصیتهای اصلی بزنگاه به شکلی کنایی و طعنهآمیز انتخاب شده است. در متن حاضر سعی کردیم با استناد به شواهد موجود در سریال طعنهآمیز بودن نام شخصیتهای اصلی آن را بررسی کنیم. ممکن است رضا عطاران در مقام نویسنده و کارگردان سریال مقصود خاصی از انتخاب این اسامی نداشته باشد یا اینکه کاملا آگاهانه اسامی شخصیتهای اصلی سریال را برگزیده باشد. درهرصورت، هدف نگارنده تحلیل حاضر بررسی و کاوش نیت یا نیات احتمالی ایشان نیست. بر همین اساس، اینکه مولفِ متن چه نیت یا قصد احتمالییی از انتخاب اسامی شخصیتهای اصلی داشته است، موضوع تحلیل ما نیست. در این تحلیل، سریال بزنگاه را بهعنوان متنی خودبسنده در نظر گرفتهایم و براساس شواهد موجود در خود سریال کارِ تحلیل را پیش بردهایم.